#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
جبرئیل روی پرش باز غزل آورده
استعاره کمی ایهام و بدل آورده
عشق با « حیِّ علی خیرُ العمل » آورده
واژه واژه به لبم جام عسل آورده
«یوسف» مصریِ « زهرا » سرِ بازار آمد
به «زلیخا» بسپارید که دلدار آمد
کوچه را ریسه ببندید چراغان بُکنید
عرش را گُل بزنید آینه بندان بُکنید
جان نثار قدمش زود به قربان بُکنید
خلق را مستِ شراب رُخ جانان بُکنید
دل ز « نرجس » نه که صد دل زهمه عالم بُرد
هرچه خوبیست به دنیا نوه ء خاتم بُرد
باز هم صحبت ما قصه ء گیسویش شد
تا سحر حرف و حدیث خمِ ابرویش شد
باز هم قبلهء ما سلسله ء مویش شد
دلمان مشتری خاکِ سرِ کویش شد
« دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند»
یازده قرن ز نبودت دل من گلگون است
سوختم از غم دوری تو چشمم خون است
طالبِ دیدن تو گشته دلم، مجنون است
هفت پشتم به تو و طایفه ات مدیون است
یوسف فاطمه و حُسنِ ختام طاها
لحظه لحظه برسد بر تو سلام طاها
می شود شادی آن قلب سپیدت بشوم؟
یا که مهمان سر سفرهء عیدت بشوم؟
سیصد و سیزدهمین یار شهیدت بشوم
کاش رخصت بدهی « شیخ مغیدت» بشوم
با ظهورت دل غمدیده ما شاد نما
با نفس های گل فاطمه آباد نما
سی نفر یار نداری که پریشان ماندی
مثل یوسف اسیرِ غم زندان ماندی
همدم غربت و صحرا و بیابان ماندی
از گناهِ منِ غفلت زده پنهان ماندی
مددی کن که به عشق تو مسلمان بشوم
با ولایت به نفسهای تو «سلمان» بشوم
چقدر تا سحر عشق، عبورت مانده؟
چشممان خیره به معیادِظهورت مانده
بانویی دست به پهلو به حضورت مانده
روی مسمار و دری چشم غیورت مانده
قَسمت می دهم ای منتقم آل علی
دگر از راه بیا ای به همه خلق ولی
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آئینی
@shia_poem
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
از هجمه طعنه ها چه بی تاب شدی
در ظلمت شب شبیه مهتاب شدی
شد ضامن تو امام هشتم وقتی
مهمانِ سر سفره ارباب شدی
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_ع
#ذی_الحجه
از واژه اگر ریسه ببندید کم است
از شوق دو چشم آسمان غرقِ نم است
شاباش دهید و دائما کِل بکشید
دستان علی و فاطمه دست هم است
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#مربع_ترکیب
به نام حضرت معشوق حضرت دلبر
کشیده واژه به اوصاف حضرت مادر
رسیده شعرِ من امشب به سوره« کوثر»
به کل عالمِ هستی تاج و هم سرور
نوشت مادر و شاعر به لکنت افتاده
خدا به اهل زمین هدیه ماه را داده
به اسم نور علی نور واین الههء نور
زده است حضرت «الله» نغمهء صور
و چیده در فلکش بزمِ یک شراب طهور
بساط عاشقی و مستی ملائک جور
و داده «فاطمه» را و زمین مزین شد
و چشم عالم هستی چقدر روشن شد
نوشت«فاطمه» هفت آسمان تبسم کرد
زخاک چادر او خاک هم تیمم کرد
و آسمان و زمین دست و پاش را گم کرد
حدیث عشق تو را باب بین مردم کرد
خدا تورا« اشْرَقَتَ الارضُ فی السماء» خوانده
تورا که « ام ابیها» ی مصطفی خوانده
سلام ما به تو مادر که روح خورشیدی
سلام ما به تو مادر که اصل توحیدی
که مِهرِ مادریت را به شیعه بخشیدی
تو برق عشقِ « علی» را به چشممان دیدی
چگونه سجده گذاریم مادری تورا
و شکر حضرت حق مادرم شده «زهرا»
قسم به سورهء «کوثر» به آیه ء «تطهیر»
و ذرّه ذرّهء نورت که میشود تکثیر
قلم حقیر شده است پای این تقریر
و واژه واژه غزل می چکد از آن تکریر
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و بر بنده ات اجازه بده
نشسته ام که به دست آورم نگاهت را
سپید کن،شبِ تاریکِ «رو سیاهت» را
به آسمان برسان این«غبارراهت» را
بگیر دستِ منِ اوفتاده چاهت را
ببخش اینکه نبودم دلبخواه شما
بمیرم اینکه نبینم اشک و آه شما
فضای سینه پر از عشقِ بی کرانه شده
برای از تو سرودن دلم بهانه شده
و شاعری که دلش تنگ، از زمانه شده
تمام دارو ندارش همین ترانه شده
کنار شعر« دو رکعت» غزل نوشته شده
قسم به مادریت ،شاعرت شکسته شده
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
امشب دلم بهانه ء مولا گرفته است
دستی به عرش غرق تمنا گرفته است
دستی دگر به چادر زهرا گرفته است
حالا تمام حاجت خود را گرفته است
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
این بار هم رسانده مرا بر سر قرار
کون و مکان ز خلقت دادار حیدر است
جان نبی و احمد مختار حیدر است
استاد بی نظیر علمدار حیدر است
بر مشکلات و چاره هر کار حیدر است
نام تورا به شعر «صد و ده »بار می برم
با بال دل به سمت حریم تو می پرم
مستیم ! از پیاله و از خمرهء سبوست
من در درون میکده و شعر روبروست
ساقی و ساغر و می و شاعر به گفتگوست
«شیر خدا و رستم دستانم آرزوست»
نام تو برده ام دل من بی قرار شد
«حافظ بیا که نوبت زلف نگار شد»
بی شک محبت ازلی آفریده اند
لایق نبوده ایم ولی آفریده اند
حتما برای یک عملی آفریده اند
مارا فقط به عشق «علی» آفریده اند
زیباترین قافیه ء هر غزل تویی
شیرین تر از شهدُ شکر هم عسل تویی
« دُر نجف» به دست نمایم برای تو
ای من فدای« جُرج جرقداق» های تو
تنها نه من تمام جهان خاک پای تو
یک عمر میشوم سر کویت گدای تو
موسی شدی و سینه من هم بسان نیل
ای بر تمام زندگیم شاه بی بدیل
نوبت به خلق صورت ماهت رسیده است
وقتی خدا صورتتان را کشیده است
بی شک تورا شبیه خوش آفریده است
تا که ز روح خود به تن تو دمیده است
آری کتاب آفرینش مان آیه دار شد
در خلقت زمین و زمان انفجار شد
افتاده ای اگر که ز پا «یا علی » بگو
شاهی اگر تو یا که گدا «یاعلی» بگو
در هر نماز و وقت دعا «یاعلی» بگو
حتی تو هم رسول خدا «یاعلی» بگو
دنیای بی امام به پایان رسیده است
شان نزول سورهء « انسان» رسیده است
ابرو کشیده ای و سخت نمایی قرار را
برهم زدی به وقت نبردت فرار را
بیچاره دشمنی که نبیند سوار را
«هو هو» نزن مست کنی «ذوالفقار» را
لشگر ذلیل از دم این« ذوالفقار» گشت
آقا یواش....!!! دشمنتان تار و مار گشت
یک سو خدا و آن طرف ماجرا «علی» است
یک سمت« سیف» و سمت دگر «لافتی» «علی » است
قبل از ازل ، صاحب «قالوا بلی»« علی» است
بعداز خدا کفر نگویم خدا ،«علی » است
دردم به استخوان رسیده «علی» جان اشاره کن
جان میدهم برات فقط آقا اراده کن
لطفی بکن به شاعرک دل شکسته ات
«اشفع لنا» ... به همسر در خون نشسته ات
لکنت زبان گرفته ام از دست بسته ات
جانم فدای آن تن رنجور و خسته ات
ای آیت خدا نظری هم به ما بکن
فکری به حال درد من بی دوا بکن
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
از « غار حرا » سوره ء باران آمد
« جبریل » که گفت : « إقرأ » ایمان آمد
بی تو رمقی نداشت دیگر دنیا
بر پیکر مردهء زمین جان آمد
#نرجس_قادری
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
هنگامهء جشن عاشقان گردیده
پر شور و شعف با تو اذان گردیده
چشم همه روشن است با تو زیرا؛
با آمدنت روز جوان گردیده
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
از عرش برین یک گل زیبا آمد
آرامش قلب آل طاها آمد
چشمان پدر ز مقدمت روشن شد
زیرا به جهان حیدر لیلا آمد
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#مربع_ترکیب
جبرئیل روی پرش باز غزل آورده
استعاره کمی ایهام و بدل آورده
عشق با « حیِّ علی خیرُ العمل » آورده
واژه واژه به لبم جام عسل آورده
«یوسف» مصریِ « زهرا » سرِ بازار آمد
به «زلیخا» بسپارید که دلدار آمد
کوچه را ریسه ببندید چراغان بُکنید
عرش را گُل بزنید آینه بندان بُکنید
جان نثار قدمش زود به قربان بُکنید
خلق را مستِ شراب رُخ جانان بُکنید
دل ز « نرجس » نه که صد دل زهمه عالم بُرد
هرچه خوبیست به دنیا نوه ء خاتم بُرد
باز هم صحبت ما قصه ء گیسویش شد
تا سحر حرف و حدیث خمِ ابرویش شد
باز هم قبلهء ما سلسله ء مویش شد
دلمان مشتری خاکِ سرِ کویش شد
« دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند»
یازده قرن ز نبودت دل من گلگون است
سوختم از غم دوری تو چشمم خون است
طالبِ دیدن تو گشته دلم، مجنون است
هفت پشتم به تو و طایفه ات مدیون است
یوسف فاطمه و حُسنِ ختام طاها
لحظه لحظه برسد بر تو سلام طاها
می شود شادی آن قلب سپیدت بشوم؟
یا که مهمان سر سفرهء عیدت بشوم؟
سیصد و سیزدهمین یار شهیدت بشوم
کاش رخصت بدهی « شیخ مغیدت» بشوم
با ظهورت دل غمدیده ما شاد نما
با نفس های گل فاطمه آباد نما
سی نفر یار نداری که پریشان ماندی
مثل یوسف اسیرِ غم زندان ماندی
همدم غربت و صحرا و بیابان ماندی
از گناهِ منِ غفلت زده پنهان ماندی
مددی کن که به عشق تو مسلمان بشوم
با ولایت به نفسهای تو «سلمان» بشوم
چقدر تا سحر عشق، عبورت مانده؟
چشممان خیره به معیادِظهورت مانده
بانویی دست به پهلو به حضورت مانده
روی مسمار و دری چشم غیورت مانده
قَسمت می دهم ای منتقم آل علی
دگر از راه بیا ای به همه خلق ولی
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
مست هستم از شراب ناب سقا خانه ات
من خمارم من خمارم تا ابد در خانه ات
ساقی و ساغر، مهیا میشود میخانه ات
عیش و مستی جورشد اینک درِ کاشانه ات
واژه هایم در حریمت تا که مهمان میشوند
ریزه خوار محضر سلطان خوبان میشوند
با اجازه در حریم عشق مَحرم میشوند
از شمیمت شعرهایم غرق شبنم میشوند
تا که از تو مینویسم باغ خُرّم میشوند
واله و سرگشتهء تو اهل عالم میشوند
در ضمیرم شعرها تا اینکه ممتد میشود
واژه هایم ناگهان راهی مشهد میشود
فرش قرمز پهن کن معشوق آمد بر زمین
با اصالت، با ابهت ، حضرت سلطان دین
در کراماتش علی فَوّاره میزد این چنین
خوش قد و بالا ، برای نجمه شد فخر آفرین
آمدی و صد صفا آورده ای شمس الشموس!!!
خوش قدم بودی و مدیون توایم آقای طوس
عرشیان ناز قدومش هله هله سر داده اند
مژدگانی بهر عالم ماه انور داده اند
بر خلایق تکّه ای از جام کوثر داده اند
جنّ و اِنس و حور، قربانی او، سَر داده اند
روی قلبم حک شده از ابتدا تا انتها
یا رضا و یا رضا و یا رضا و یا رضا
تا که از تو دم زدم شعرم پر از گُل میشود
تا به تو انداختم رو، دست ها پُل میشود
روبه روی گنبدت غرق توسّل میشود
بند بند هر دعایم یک تغزّل میشود
در حرم تا غرق نجواهای " یاهو " میشوم
تو که تضمینم کنی ، یک بچه آهو میشوم
دست خالی آمدم یا حضرت مشگل گشا
کوله بارم پر گناه و مینویسم از شما
میشود که شافی ماها شوی روز جزا؟؟؟
میشود فارغ شود دل از تمامِ غصّه ها؟
قصّه هایم ، غُصّه هایم را تو می دانی فقط
رمزِ اشکِ چشم هایم را تو میخوانی فقط
دست هایم شد دخیل پنجره فولاد تو
هفت پشتم هست مدیون تو و اجداد تو
یک بغل شعر تَر آوردم در این میلاد تو
جان نثار آن قد و بالای چون شمشاد تو
خسته ام، خیلی کم آوردم، نَرانم از دَرت
یک نظر کن شاعرت را جان زهرا مادرت
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_ع
#ذی_الحجه
از واژه اگر ریسه ببندید کم است
از شوق دو چشم آسمان غرقِ نم است
شاباش دهید و دائما کِل بکشید
دستان علی و فاطمه دست هم است
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
پیوسته در این خروش و در زمزمه ایم
در راه خدا دلیر و بی واهمه ایم
گرچه که عزادار شدیم عید غدیر
ما شیر دلان حضرت فاطمه ایم
#نرجس_قادری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem