eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
5.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
766 ویدیو
242 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ بعد از شهریور ۱۳۲۰ که رضا از مملکت خارج شد، همین آقای علی زشت‌رو و بدْ ترکیب با آن قیافه تلخ که با یک من عسل نمی‌شد او را خورد، با آنکه یک پسر از اشرف داشت، چون می‌بیند کرک و پشم رضا [شاه] ریخته و او را از مملکت تبعید کرده‌اند، یک روز در حال مستی به اشرف می‌گوید یک عقده بزرگ در دل من هست که امروز می‌خواهم آن را برای تو باز کنم و بگویم. اشرف می‌پرسد چه هست آن عقده؟ و چشم سفیدی (!) کرده و با وقاحت به که تازه هم زاییده بود می‌گوید من تو را دوست نداشتم و از ترس رضا [شاه] و به خاطر حفظ اموال و املاک پدری‌ام تو را گرفتم و یک مقدار از این جور حرف‌ها می زند و اشرف را به گریه می‌اندازد. صفحه ۴۵۶.
✳️ [تیمور] بختیار [قبل از پاکروان] در موقعی که رئیس ساواک بود یک سری کارهایی می‌کرد که باعث آبروی دولت و حکومت می‌شد. فی المثل اگر از یک دختر یا یک زن در خیابان خوشش می‌آمد، به مأمورانی که همراهش بودند دستور می‌داد آن زن یا دختر را با توسل به زور به خانه او ببرند! دستِ بزن هم داشت و همین‌طور بی خود و بی جهت مردم را در خیابان کتک می‌زد . یک نفر راننده تاکسی را به جرم آن که بلا اراده جلوی اتومبیل او پیچیده بود، چنان سیلی زده بود که به کلی کر شده و قوه سامعه خودش را از دست داده بود. به بالاتر از خودش هم احترام نمی‌کرد و نخست وزیر و وزرا و وکلا همه و همه از او شاکی بودند. وقاحت تیمور کم کم به جایی رسید که آمد جلوی در جنوبی کاخ سعدآباد برای خودش یک اقامتگاه مجلل با سنگِ سیاه ساخت تا ضدیت خودش را با کاخ سفید سعدآباد نشان بدهد! موقعی که رئیس ساواک شد از مال دنیا چیز زیادی نداشت اما در عرض یکی دو سال از بزرگترین ثروتمندان و متمولین تهران گردید. روش کارش هم به این صورت بود که متمولین و بازاری‌های ثروتمند را بی خود و بی جهت می‌گرفت و به محبس می‌انداخت و ادعا می‌کرد که این افراد هستند! این بیچاره‌ها برای استخلاص از زندان به او باج می‌دادند! رعایت اخلاق و عرف جامعه را هم اصلاً و ابداً نمی‌کرد . مثلاً با یک زن شوهردار به نام رفیق شده بود. شوهر این زن هم یک نفر مدیر روزنامه بود که برای استفاده از قدرت بختیار، کلاهِ بی‌غیرتی بر سر گذاشته و صدایش در نمی‌آمد! [همسر اول و مادر ] [ایران_تهران] [نیویورک] سال ۱۳۸۰، صفحه ۴۴۵.