eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارفتنت‌سردارهمه‌یه‌زحمتی‌به‌خودشون‌دادن‌وباامدن‌به‌خیابانها‌بیعتی‌تازه‌کردند....✋✋✋✋مردمیدان @shohada_vamahdawiat                 
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
سخنان نورانى امام حسين(ع) در قلب برادرم اثر نكرد. آيا ممكن است كه او سخن مراقبول كند؟ عَمْرو بن قَرَظَه با خود اين چنين مى گويد و تصميم مى گيرد كه براى آخرين بار برادر خود، على را ببيند. او در مقابل سپاه كوفه مى ايستد و برادرش على را صدا مى زند. على، خيال مى كند كه عَمْرو آمده است تا به سپاه كوفه بپيوندد. براى همين، خيلى خوشحال مى شود و به استقبالش مى رود: ــ اى عمرو! خوش آمدى. به تو گفته بودم كه دست از حسين بردار چرا كه سرانجام با حسين بودن كشته شدن است. خوب كردى كه آمدى! ــ چه خيالِ باطلى! من نيامده ام كه از حسين(ع) جدا شوم. آمده ام تا تو را با خود ببرم. ــ من همراه تو به قتلگاه بيايم! هرگز، مگر ديوانه شده ام! ــ برادر! مى دانى حسين كيست. او كليد بهشت است. حيف است كه در ميان سپاه كفر باشى. ما خاندان همواره طرفدار اهل بيت(عليهم السلام)بوده ايم. آيا مى دانى چرا پدر نام تو را على گذاشت؟ به خاطر عشقى كه به اين خاندان داشت. عمرو همچنان با برادر سخن مى گويد تا شايد او از خواب غفلت بيدار شود، امّا فايده اى ندارد، او هم مثل ديگران عاشق دنيا شده است. على آخرين سخن خود را به عمرو مى گويد: "عشق به حسين، عقل و هوش تو را ربوده است". او مهار اسب خود را مى چرخاند و به سوى سپاه كوفه باز مى گردد. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
💢ماشین بیت المال 🔹یک روز صبح که رضا به خانه آمد، دخترم ناخوش و احوال بود. رضا که سرخ و سفید شده بود گفت: «هرکاری داشتین به من بگین» و خودش به اتاقش رفت. بعداز چندین ساعت که متوجه شدم باید هرچه زودتر دخترم را بیمارستان بستری کنیم، رضا را صدا کردم و به او گفتم تاماشین را آماده کند. رضا بدون گفتن هیچ حرفی بیرون رفت و بعد از چند دقیقه برگشت و به ما کمک کرد تا بیرون برویم. جلوی در خشکم زد. یک آژانس جلوی درایستاده بود. بانگاهی پرسشگر به رضا نگاه کردم. رضا درحالیکه پیشانی خواهرش را به آرامی می بوسید گفت: «مادرجان این ماشین شمارا دربست تا بیمارستان می برد» و بعد درحالیکه ساک و کریر نوزاد را درماشین می گذاشت، دستهای مرا دردستان مردانه خودش فشرد، به لبانش نزدیک کرد و به آرامی گفت: «مادرجان با ماشین بیت المال نمی شد ببرمتون». ➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹یکی ازجمعه ها 🌸او خواهد آمد 🌹به درد عشق 🌸درمان خواهد آمد 🌹غبارازخانه های دل 🌸بگیریدکه بر این خانه 🌹مهمان خواهد آمد 🌸به امید ظهور مولایمان 🌹اللهم عجل لولیک الفرج @shohada_vamahdawiat                 
﷽❣ ❣﷽ 💫سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست!! 💫و سلام بر تو ای حکم‌ فرمای دین، که نیکان و بدان را سزا خواهی داد ... ✨یا فارس الحجاز یا صاحب الزمان ادرکنی✨ @shohada_vamahdawiat
قدم به اتاق میگذارم. عروسکهایم، وسایل آشپزی‌ام، ماشینهایم و کتابهایم؛ همه هستند. میروم به سمت کمدی که در آن، کتابهای ادبیات کهن ایران را ردیف چیده‌ام: گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، قصه های نظامی. شاهنامه را برمیدارم؛ شاهنامه به زبان ساده. عاشق شاهنامه بودم و قصه هایش؛ عاشق گُردآفرید. صدایی از پشت سرم میآید: پس مامانِ من اینجا بزرگ شده! برمیگردم. عباس است که تکیه زده به چارچوب در. از این که به من میگوید مادر احساس پیری میکنم. به کتابِ توی دستم اشاره میکند: شاهنامه ست؟کتاب را باز میکنم: آره. بچه که بودم مامانم خیلی اینو برام میخوند. اصلا ً به نظرم هر ایرانیای باید شاهنامه رو خونده باشه... اگه خودم یه روزی بچه دار شدم، حتماً براش شاهنامه میخونم. -چیزایی که بعداً قراره بنویسی هم کم از شاهنامه نداره. شخصیتهات همونقدر قهرمانن که رستم بود. نمونه‌اش همین حاج حسین. دوست دارم بپرسم خودت کدام شخصیت شاهنامه‌ای؟ اما نمیپرسم. من تعیین میکنم او کدام شخصیت شاهنامه باشد. میپرسد: کدوم داستانش رو دوست داشتی؟ کمی فکر میکنم و کتاب را ورق میزنم: گُردآفرید... و هفت خان رستم. لبخند میزند: پس برای همین هفت تا خان جلوی پای من گذاشتی؟ گنگ نگاهش میکنم. میخندد: هنوز رمانم رو ننوشتی؛ ولی حسابی پوستم کنده شد تا شهید شدم. همون هفت خان رستم بود. ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat                 
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
عبدالله بن زُهير يكى از فرماندهان سپاه كوفه است. نگاه كن! چرا او اين قدر مضطرب و نگران است؟ حتماً مى گويى چرا؟ او و پدرش با هم به اين جا آمده اند. او به پدرش بسيار علاقه دارد و هميشه مواظبش بود، امّا حالا از پدرش بى خبر است و او را نمى يابد. ديشب، پدرش در خيمه او بوده و در آنجا استراحت مى كرده است، امّا نيمه شب كه براى خوردن آب بيدار شد، پدرش را نديد. فكر پيدا كردن پدر لحظه اى او را آرام نمى گذارد. او بايد چند هزار سرباز را فرماندهى كند. آيا شما مى دانيد پدر فرمانده، كجا رفته است؟ خدا كند هر چه زودتر پدر پيدا شود تا او بتواند به كارش برسد. دو لشكر در مقابل هم به صف ايستاده اند. يكى از سربازان كوفى، آن طرف را نگاه مى كند و با تعجّب فرياد مى زند خداى من! چه مى بينم؟ آن پيرمرد را ببينيد! ــ كدام پيرمرد؟ ــ همان كه نزديك حسين(ع) ايستاده است. او همان گمشده فرمانده ماست. سرباز با شتاب نزد فرمانده خود مى رود: ــ جناب فرمانده! من پدر شما را پيدا كردم. ــ كو؟ كجاست؟ ــ آنجا. سرباز با دست به سوى لشكر امام حسين(ع) اشاره مى كند. فرمانده باور نمى كند. به چشم هاى خود دستى مى كشد و دقيق تر نگاه مى كند. واى! پدرم آنجا چه مى كند؟ غافل از اينكه پدر آن طرف در پناه خورشيد مهربانى ايستاده است. آرى! او حسينى شده و آماده است تا پروانه وجود امام حسين(ع) گردد. او با اشاره با پسر سخن مى گويد: "تو هم بيا اين طرف، بهشت اين طرف است"، ولى امان از رياست دنيا و عشق پول! پسر عاشق پول و رياست است. او نمى تواند از دنيا دل بكند. پدر و پسر روبروى هم ايستاده اند. تا دقايقى ديگر پدر با شمشيرِ سربازانِ پسر، به خاك و خون كشيده خواهد شد. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
1_813004599.mp3
6.38M
🌸 (س) 💐مستم ولی دلم آرومه 💐شیدایی از نگام معلومه 🎤 👏 👌فوق زیبا درهای رحمت امشب بازه از بس که فاطمه خانومه یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا بی تو دل از خدا محرومه بی تو زمین به غم محکومه من مادری شدم آی مردم از بس که فاطمه خانومه مستم ولی دلم آرومه شیدایی از نگام معلومه درهای رحمت امشب بازه از بس که فاطمه خانومه اسمت به درد ما تسکینه دنیا با عشق تو شیرینه تنها با پرچم یا زهرا امنیت جهان تأمینه اسمت به درد ما تسکینه دنیا با عشق تو شیرینه تنها با پرچم یا زهرا امنیت همه تأمینه مستم ولی دلم آرومه شیدایی از نگام معلومه درهای رحمت امشب بازه از بس که فاطمه خانومه بی طاقته زمین وقتی که بی نور فاطمه تاریکه امید شیعه هایی مادر ایشاالله که فرج مادر نزدیکه مستم ولی دلم آرومه شیدایی از نگام معلومه درهای رحمت امشب بازه از بس که فاطمه خانومه بی تو دل از خدا محرومه بی تو زمین به غم محکومه من مادری شدم آی مردم از بس که فاطمه خانومه مستم ولی دلم آرومه شیدایی از نگام معلومه درهای رحمت امشب بازه از بس که فاطمه خانومه @shohada_vamahdawiat                 
💌 🌹شهـــید محمد همت: دلگیر نباش! دلت که گیر باشد رها نمیشوی. یادت باشد؛ خدا بندگانش را با آنچه بدان دل بسته‌اند می‌آزماید. @shohada_vamahdawiat                 
‌🌷مهدی شناسی ۲۹۶🌷 🌹اشهد انکم الائمة الراشدون المهدیون🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 ✅اعضای بدن هر کدام برای خودشان ﯾﮏ ﺍﺋﻤﻪ‌ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﯾﮏ ﺍﻣامان و ﭘﯿﺸﻮﺍﯾﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﻫﻢ از ائمه ی خودشان ﺧﻮﺏ ﺗﺒﻌﯿﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ✅ﺍﺋﻤﻪ‌ﯼ ﺍﻋﻀﺎ ﺣﻮﺍﺱ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﺳﺖ. ﺣﺲ ﭼﺸﺎﯾﯽ،ﺑﻮیایی،ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ،ﺷﻨﻮﺍﯾﯽ،ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺍﺋﻤﻪ‌ﯼ ﺍﻋﻀﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ:" ﻭَﺍﻟْﺤَﻮﺍﺱُّ ﺍَﺋِﻤَّﺔُ ﺍﻷ‌ﻋْﻀﺎﺀِ" ✅ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ؛ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ‌ﺍﯼ ﯾﮏ ﺑﻮ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺪ و ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﻏﺬﺍﯾﻢ ﺳﻮﺧﺖ! ﻣﺜﻞ ﻓﻨﺮ ﻣﯽ‌ﭘﺮﺩ ﻣﯽ‌ﺩﻭﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ.ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﻋﻀﺎ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ؟ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻣﺖ و ﭘﯿﺸﻮﺍﯾﯽ کﺮﺩ و ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ، ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﮐﺮﺩ. ✅ﻃﺮﻑ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﺪ ﺑﺎﺩﯼ ﻭﺯﯾﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺍﺯ ﭘﻠﻪ‌ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺑﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﺑﺒﺮﺩ. ﺣﺲ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩ. ✅ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽ‌ﺷﻨﻮﯼ ﺻﺪﺍ ﻫﻢ ﺁﺷﻨﺎ ﺍﺳﺖ. ﺳﺮﯾﻊ ﻣﯽ‌ﺩﻭﯼ ﭼﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ آمدن اعضا شد؟آن حس شنوایی. ✅امام علی علیه السلام می فرمایند:ﺍﺋﻤﻪ‌ﯼ ﺣﻮﺍﺱ قلب ها ﻫﺴﺘﻨﺪ "ﻭَﺍﻟْﻘُﻠُﻮﺏُ ﺍَﺋِﻤَّﺔُ ﺍﻟْﺤَﻮﺍﺱِ"ّ ﺩﻝ‌ﻫﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﻞ‌ﻫﺎ و ﺗﻤﺎﯾﻼ‌ﺕ.ﺷﻤﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﻞ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺵ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﯽ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ و ﺗﻮﺳﻂ ﻧﺴﯿﻢ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ، ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻣﯽ‌ﮐﺸﯽ.ﭼﻪ ﺷﺪ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻭ ﻓﻌﺎﻝ ﺷﺪ؟ﺁﻥ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ. ✅ﺣﺎﻻ‌ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ‌ﻫﺎ و ﺗﻤﺎﯾﻼ‌ﺕ،ﺍﺋﻤﻪ‌ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﺋﻤﻪ‌ﯼ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ."ﻭَ ﺍﻷ‌ﻓْﻜﺎﺭُ ﺍَﺋِﻤَّﺔُ ﺍﻟْﻘُﻠُﻮﺏ"ِ ﺷﻤﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﻞ ﻭ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ.ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﺵ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ:" ﯾﺎ ﺑُﻨَﯽ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕُ ﺍﻟﺪّﻧﯿﺎ ﺯﺍﺋﻠﻪ ﻭ ﺍﻟﻨّﺎﺱُ ﻣﻦ ﺍﻟﺪﻧﯿﺎ ﺭﺍﺣِﻠَﻪٌ" ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﺑﺒﯿﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﯽ‌ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﻣﯽ‌ﺭﻭﻧﺪ ﭼﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﻪ ﺳﭙﺎﻩ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﭙﯿﻮﻧﺪﯾﻢ. ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ. ✅ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺋﻤﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ:" ﺍَﻟْﻌُﻘُﻮﻝُ ﺍَﺋِﻤَّﺔُ ﺍﻷ‌َﻓْﻜﺎﺭِ" ﺍﺋﻤﻪ‌ﯼ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻘﻞ‌ﻫﺎ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﻌﻘﻞ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﻣﯽ‌ﺯﻧﺪ. ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻌﻘﻞ ﻣﯽ‌ﺁﯾﻨﺪ ﻟﺬﺍ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ." ﺍَﻟْﻌُﻘُﻮﻝُ ﺍَﺋِﻤَّﺔُ ﺍﻷ‌َﻓْﻜﺎﺭِ، ﻭَ ﺍﻷ‌ﻓْﻜﺎﺭُ ﺍَﺋِﻤَّﺔُ ﺍﻟْﻘُﻠُﻮﺏِ، ﻭَﺍﻟْﻘُﻠُﻮﺏُ ﺍَﺋِﻤَّﺔُ ﺍﻟْﺤَﻮﺍﺱِّ ﻭَﺍﻟْﺤَﻮﺍﺱُّ ﺍَﺋِﻤَّﺔُ ﺍﻷ‌ﻋْﻀﺎﺀ"ِ (ﺑﺤﺎﺭﺍﻻ‌ﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 1، ﺹ 96) ✅اميرالمومنین می فرماید:اعضا،ﺣﻮﺍﺱ،ﺍﻣﯿﺎﻝ و ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ.ﺁﯾﺎ ﻋﻘﻮﻝ ﺗﻮ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ بفرماید ﻣﺎ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﭼﻪ شخصیتی ﻫﺴﺘﯿﻢ... 💐☘❤️🌻💐☘❤️🌻 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59