┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
من آمدم من آمدم خندان وگریان آمدم
دارالشفای من تویی، سوی خراسان آمدم
رو برنگردانم دمی از گنبد و گلدسته ات
شاها نظر کن بر زائر دل خسته ات
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
﴿سَـــــلام مُولٰا؎مهربـــــٰانم𔘓⇉﴾
أز شُمــٰـــا سپٰاسگزارم کِہ ⇩⇩
⇦بٰا نــَـــسیم یادتـــــٰان،
غَم را أز قَلـــᰔــبم مےزدٰایید و
□لحظہ هـــــآ؎ مُضطربم رٰا
⇇رنگ اُمیـــــد مےزَنیـــــد ...
«چِقدرخـــــوب أست دٰاشتن شُمـــــآ ...𑁍»
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت صدو یازده
✨ابوراجح، ریحانه و مادرش خود را به جای امنی که می توانست بالای کوهی باشد، می رساندند.
🍁از آن بالا می دیدند که چطور چند مامور را با تیر و کمانم از پا درمی آورم. ماموران کم کم حلقه محاصره را تنگ می کردند. در جنگ تن به تن مجبور می شدم شمشیر بکشم و یک تنه با چند نفر بجنگم.
طولی نمی کشید که بر اثر زخم های فراوان، از پای درمی آمدم. در این هنگام ابوراجح مشتی بر سنگی می کوفت و می گفت: حیف که زودتر از این نتوانستم هاشم را آن طور که بود بشناسم! او بهترین دوست ما بود.
ریحانه کنار پدرش اشک می ریخت و می گفت: او در کودکی هم فداکار بود!
تنها خدا می توانست پایانی بهتر از این مرگ زیبا و دلخواه را برایم مقدر کند. برای کسی که مرگ در کمینش بود و نمی توانست با ریحانه ازدواج کند، چه سرانجامی بهتر از این، قابل تصور بود؟
وارد کوچه ای شدم که خانه ابوراجح میان آن بود.
قلبم چنان تپیدن گرفت که انگار در سینه ام طبل می زدند. در کودکی چند بار ریحانه را به خانه شان رسانده بودم.
درِ خانه باز بود و کسی در آستانه آن ایستاده بود. پشتش به من بود. از اینکه هنوز کسی در آن خانه بود، از شادی بر خود لرزیدم. شادی ام با همان سرعت، جای خود را به نگرانی و خشم داد. آنکه در آستانه در ایستاده بود، کسی جز مسرور نبود.
به درِ خانه نزدیک شدم و در پناه برآمدگی درگاه ایستادم. قبل از هر چیزی باید می فهمیدم مسرور آنجا چه می کند. از راه دیگری آمده بود که او را ندیده بودم. صدای مادر ریحانه را شنیدم که با گریه پرسید: حالا چه کنیم؟
مسرور آهی کشید و گفت: نباید اینجا بمانید. می ریزند شما را هم می گیرند.
_کجا برویم؟
_قبل از آنکه اینجا بیایم، با یکی حرف زدم. از رفقاست. چند روزی را باید در خانه او مخفی شوید.بعد سر فرصت شما را از شهر خارج می کنم. به من اطمینان کنید. ابوراجح و شما خیلی به من محبت کرده اید. حالا وقتی است که باید جبران کنم.
همین موقع صدای لرزان ریحانه را شنیدم که پرسید: ولی چرا ماموران، پدرم را این طور ناگهانی دستگیر کردند؟ هر چه فکر می کنم سر در نمی آورم.
مسرور باز آه کشید و گفت: خبر دارید که این روزها هاشم به دارالحکومه می رود. این طرف و آن طرف شنیده ام که قرار است با قنواء، دختر حاکم، ازدواج کند. احتمال می دهم او چیزی درباره پدرتان گفته و کار به اینجا کشیده.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ملّت بزودی ظهور را رقم خواهند زد!
🎙 استاد شجاعی
#امام_زمان
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روضهخوانی عجیب محمود کریمی در مورد رهبر انقلاب و نوع مواجه اش با تابوت شهید رئیسی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 کلیپ بسیار زیبا #پست_ویژه
🌹زندگی رو راه بیانداز ! به خاطر امام زمان (عج)
استاد پناهیان
لطفا انتشار حداکثری بدین باقیات الصالحات بمونه براتون👌 فکر کن حتی اگه یک کودک به واسطه پیام شما به دنیا بیاد چقدر کارتون با ارزش هست 👼🪴
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لحظه شهادت ، بر حاج قاسم چگونه گذشت؟
سوالی که در عالم خواب از حاج قاسم پرسیده شد و ایشان اینگونه پاسخ دادند.
🎙استاد_امینی_خواه
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
1.56M
🔰روایت
🎤حجة الاسلام #امینیخواه
مشاهده نمودن بدن مثالی شهید #رئیسی در تجربه ی زندگی پس از زندگی جانباز اصفهانی.
نویسنده کتاب سه دقیقه در قیامت.
"سال ۹۵ دیدند که آیت الله رئیسی جزو شهدای عالم و خادم امام رضا (ع) است."
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
سیم خاردار....
یک نفر باید داوطلب میشد که روی سیم خاردار دراز بکشید تا بقیه از روی آن رد شوند. یک جوان فورا با شکم روی سیم خاردار خوابید، همه رد شدند جز یک پیرمرد ...
گفتند: «بیا!» گفت:« نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش! مادرش منتظره!»
چسبیدن به سیم خاردار کجا و چسبیدن به میز ریاست کجا....
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#السلام_علیک_یاامام_رئوف❤️
اولِ عشق خودت هستی و آخر،حرمت
نرود عمر هدر قَطعِ یقین در حرمت
فیضِ دستان شما دانه برایم پاشید
تا کبوتر شدم و داد مرا پَر حرمت
محشری هست حریمت که خدا میداند
آسمان را اُفُقِ چَشمِ تو میچرخاند
هرکسی را گرهٔ کور به کار افتاده
گذرش بر حَرَمِ تو دو سه بار افتاده
تو دعا کردی و افتاد دل ما یادت
یک سحر پَر زد و شد زائرِ گوهرشادت
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
زمانش میرسد ...
جای غم و اندوه ها داریم
فقط لبخنــدها....
لبخنــدها ...
لبخندها با تـو
سلام موعود مهربانم ...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت صدو دوازده
✨ریحانه با اطمینان گفت: هاشم؟ درباره او هرگز نباید این طور حرف بزنی.
🍁با شنیدن این حرف ریحانه، می خواستم بال دربیاورم. مسرور دست و پایش را گم کرد و گفت: شنیده ام هاشم با پیشنهاد ابوراجح، دو نفر از شیعیان را از سیاه چال نجات داده. فکر نمی کنید دارالحکومه این را فهمیده باشد؟ شاید قنواء دراین باره به حاکم یا وزیر حرفی زده باشد. فراموش نکنید که وزیر به خاطر قضیه قوها از دست پدرتان عصبانی است.
ریحانه و مادرش ساکت ماندند.
مسرور با لحن دلسوزانه ای گفت: چیزی که من می دانم این است که دو نفر وارد حمام شدند و ابوراجح را به اتهام جاسوسی و توطئه برای کشتن حاکم با خود بردند.
حالا هر لحظه ممکن است بریزند و شمارا هم دستگیر کنند. به جای هر حرف دیگر، بهتر است آماده شوید تا برویم. پس از آنکه شما را به جای امنی رساندم، می روم و ته و توی قضیه را در می آورم. هر چه زودتر باید از این خانه دور شویم.
مادر ریحانه گفت: ما به خانه کسی که نمی شناسیم نمی رویم. بگذار بیایند ما را هم دستگیر کنند.
ریحانه گفت: تو بهتر است بروی و هر طور هست با هاشم تماس بگیری و دستگیر شدم پدرم را به او خبر بدهی. شاید او به کمک قنواء بتواند برای نجات پدرم کاری کند.
_فکر می کنید در این وضعیت خطرناک، هاشم حاضر شود خود را به خطر بیندازد؟
بیش از آن نتوانستم تحمل کنم. نگاهی به دو طرف انداختم. از ماموران خبری نبود. از پناه کناره درگاه بیرون آمدم و قبل از آنکه مسرور بتواند مرا ببیند و عکس العملی نشان دهد، او را به داخل خانه هُل دادم. مسرور فریادی کشید و کنار باغچه، که در آن بوته های گل و سبزیجات و چند نهال نخل بود، به زمین افتاد.
وحشت زده برگشت و به من نگاه کرد. خودرا چهار دست و پا عقب کشید. پا در حیاط گذاشتم.
با دیدن ریحانه و مادرش سلام کردم.
مادر ریحانه دست روی قلبش گذاشت و گفت: آه! شمایید هاشم؟ مرا ترساندید!
ریحانه لبخندی زد و گفت: خدا را شکر که آمدید!
اشک در چشمانش حلقه زد و با حالت گریه گفت: پدرم را دستگیر کرده اند.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 شما صدای نابغه ایرانی دفاع مقدس
🌹 یعنی شهید حسن باقری رو میشنوید
علت موفقیت ایران در بسیاری از عملیاتها
فرماندهی این جوان نخبه و لاغر اندام بوده
🥇 حالا دلیل برتری رو از زبان خودش بشنوید
🌸 تاثیر مستقیم نماز بر موفقیت در زندگی
🌟 اگر موفق نیستید نمازتون رو بررسی کنید
📲 ثواب انتشار برای شما
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً
زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#ساعت_عاشقی
#شهداءومهدویت
#پیشنهاد_دانلود
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
از دار دنیا ...
دلی دارم بیقرار تـ❤️ـو؛
که وقفت نموده ام ...
همه اش مال خودت
سلام قـ❤️ـرار دلهای بی قرار ....
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
مداحی_آنلاین_حل_مشکلات_با_هدیه_هزار.mp3
2.5M
♨️حل مشکلات با هدیه هزار صلوات به مادر امام زمان(عج)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی: آقای آلهاشم، آقای امیرعبداللهیان، پاسدار رئیسجمهور، استاندار و گروه پروازی هم به برکت شهید رئیسی اوج گرفتند
✏️ آن کسانی هم که با ایشان در این حادثه بودند، واقعاً کسانی بودند که موقعیّت مردمی داشتند، مثل آقای آلهاشم؛ آنها هم اوج گرفتند. آقای [امیر]عبداللّهیان، آن پاسدار ایشان، استاندار و آن گروه پروازی هم به برکت این مرد پرواز کردند، اینها هم اوج گرفتند، اینها هم در چشم مردم عزیز شدند، شیرین شدند.
☝ برشی از نماهنگ "خداوند ابراهیم را دوست داشت"؛ بیانات منتشرنشده رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی
📥 مشاهده نسخه کامل نماهنگ در سایت | آپارات
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت صد و سیزده
✨در یک لحظه از شوق دیدن او و دیدن لبخند و اشکش و از خطری که همه مان را تهدید می کرد، چنان متاثر شدم که نزدیک بود من هم مهار اشکم را از دست بدهم.
🍁از طرفی چنان عصبانی بودم که می خواستم مسرور را خفه کنم. حال خودم را نمی فهمیدم.
با دیدن ریحانه چنان شوری به دلم افتاده بود که با بی هوشی فاصله چندانی نداشتم. از خدا خواستم به من چنان توانی بدهد که بتوانم عشق سوزانم را مخفی کنم.
ریحانه به اندازه کافی گرفتار و ناراحت بود. نباید کاری می کردم که به راز عشقم پی ببرد و به گرفتاری ها و ناراحتی هایش اضافه شود.
درِ خانه را پشت سرم بستم و به طرف مسرور رفتم. مسرور از ترس، باز چند قدم خود را روی زمین به عقب کشید. لگدی به کمرش زدم و به موهایش چنگ انداختم و از زمین بلندش کردم.
با یک دست، کمرش و با دست دیگر، سرش را گرفت و ناله سر داد. ریحانه به من نزدیک شد و با چهره ای برافروخته گفت: اینجا چه خبر است؟ لطفا رهایش کنید. اگر به هر دلیل باعث دستگیری پدرم شده اید، نباید این بیچاره را سرزنش کنید.
تاب نگاه کردن به چشمانش را نداشتم. با اخمی از روی دلخوری گفتم: باور می کنید چنین کاری کرده باشم؟
مسرور را مجبور کردم لبه ایوان بنشیند.
_از مسرور بپرسید چطور از نجات یافتن حماد و پدرش از سیاه چال باخبر شده. مطمئن باشید که ابوراجح چیزی در این باره به او نگفته.
مسرور ساکت ماند. یقه اش را فشردم و زیر لب غریدم: جواب بده خائن!
با لکنت گفت: وقتی در حمام صحبت می کردید، شنیدم.
_شنیدی یا گوش ایستاده بودی؟ حالا بگو امروز برای چه به دارالحکومه رفته بودی؟
لرزش بدن مسرور را با دست هایم حس کردم.
_من به دارالحکومه رفته بودم؟ برای چه؟ من با دارالحکومه چه کار دارم؟
_این را تو باید بگویی. از پنجره دیدم که از دارالحکومه بیرون می رفتی.
مسرور با التماس و وحشت به ریحانه و مادرش نگاه کرد و گفت: اشتباه می کند. می خواهد گناه دستگیر شدن ابوراجح را به گردن من بیندازد.
ریحانه، پشت به درِ خانه، ایستاد و با ناباوری گفت: حرف بزن مسرور!
مسرور نیم خیز شد و گفت: بد کردم دستگیر شدن پدرتان را به شما خبر دادم؟ کسی مثل من با دارالحکومه چه کار دارد؟ مرا به آنجا راه نمی دهند.
او را سر جایش نشاندم و گفتم: رشید، پسر وزیر، برای من توضیح داد که کسی مثل تو با دارالحکومه چه کار می تواند داشته باشد.
رو به ریحانه و مادرش گفتم: من باید بروم و خبری از ابوراجح به دست بیاورم، اما قبل از آن باید توطئه و خیانت مسرور را برایتان بر ملا کنم.
همه آنچه را که آن روز در دارالحکومه اتفاق افتاده بود و آنچه را از رشید شنیده بودم، برای ریحانه و مادرش گفتم.
_حالا جان من هم در خطر است. پدربزرگم می خواست مرا مخفیانه از حله خارج کند و به کوفه بفرستد. قبول نکردم. چرا؟ چون سرنوشت ابوراجح و شما برایم مهم است.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ویدیو
🔸سردار شهید سید مهدی موسوی سرتیم حفاظت رئیس جمهور، تمام وجودش وقف خدمت بود
🎙 حجت الاسلام و المسلمین میرهاشم حسینی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#وقت_سلام 🤚🕗
ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی
خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی
رازی میان چشم تر و گنبد طلاست
آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی
السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا
#السلام_علیک_یاامام_رئوف💚
#یاامام_رضاجانم❤️
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
به آن امید که آید ...
عنایتی بنماید
به چشم ما بنهد پا ...
دعا کنیم بیاید
سلام موعـ❤️ـود مهربانم ....
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت صدو چهارده
✨ریحانه به مسرور نزدیک شد و گفت: تو چقدر پست و نمک نشناسی! سگ های ولگرد حله بر تو و آن پدربزرگ گمراهت شرف دارند! خواست خدا بود که با پای خودت به اینجا بیایی و در چاهی که کنده ای گرفتار شوی.
🍁مادر ریحانه، میان گریه، فریاد زد: این خائن را از خانه ام بیندازید بیرون!
ریحانه مادرش را در آغوش گرفت و گفت: نه، او را در سرداب همین خانه، زندانی می کنم. اگر گزندی به پدرم برسد، خودم او را می کشم.
ریحانه به طرف درِ سرداب که زیر ایوان بود، رفت. چفت آن را و درِ کوچکش را باز کرد. مسرور را مجبور کردم برخیزد و به طرف سرداب برود.
در همان حال، کلید حمام را از جیبش بیرون کشیدم. پس از درِ سرداب، پله هایی بود که به فضایی تاریک می رسید. مسرور مقاومت کرد و خودش را به دیواره چاه آب چسباند.
ریحانه از میان توده هیزم گوشه حیاط، چوبی گره دار و چماق مانند را بیرون کشید و خشمگین و غرّان به طرف مسرور خیز برداشت.
مسرور از ترس دوید و خمیده از پله ها پایین رفت. درِ سرداب را بستم و چفت آن را انداختم. ریحانه چوب را روی توده هیزم انداخت. باز اشک در چشمانش حلقه زده بود.
_همه اش تقصیر پدربزرگم بود. او به این کارها مجبورم کرد. بعد هم وزیر گولم زد. باور کنید من ابوراجح را دوست دارم. مرا به دارالحکومه ببرید تا حقیقت را بگویم.
این صدای مسرور بود. چهره اش را از پشت پنجره کوچک سرداب دیدیم. مادر ریحانه از من پرسید: حالا باید چه کنیم؟
_باید به جای امنی بروید. حیف که خانه ما امن نیست. وگرنه شما را به آنجا می بردم.
یادم آمد که آنها امّ حباب را دیده اند. اگر به خانه ما می رفتند، با دیدن ام حباب، به راز من پی می بردند.
ریحانه طوری که مسرور نشنود، گفت: فعلا چند روزی را به خانه صفوان می رویم.
قلبم در هم فشرده شد. برایم معلوم شد که ریحانه به حماد فکر می کند و خانه آنها را ترجیح می دهد.
ریحانه بلافاصله گفت: با نبودن صفوان و پسرش، من و مادرم می توانیم آنجا راحت باشیم.
نفس راحتی کشیدم و به خودم نهیب زدم که زود قضاوت نکنم. مادر ریحانه از من پرسید: شما چه می کنید؟ شما هم در خطر هستید.
ریحانه هم چنان آهسته گفت: شما هم خوب است مدتی مخفی شوید. اگر جایی ندارید، همسر صفوان می تواند جایی را در همان خانه، برایتان در نظر بگیرد.
نگاهمان به هم تلاقی کرد. ریحانه نگاهش را به طرف مادرش گرداند.
_من کسی نیستم که در این شرایط، ابوراجح را رها کنم و مخفی شوم. شما را به خانه صفوان می رسانم. وقتی از طرف شما خیالم راحت شد، به سراغ او می روم.
ریحانه گفت: پس مواظب خودتان باشید.
گفتم: با این همه توطئه های شیطانی، دیگر امیدی به زندگی ندارم و از هیچ پیش آمدی نمی ترسم.
ریحانه اشکش را پاک کرد و گفت: از شما انتظار شنیدن این طور حرف ها را ندارم. بهتر است به خدا توکل کنیم و به او امیدوار باشیم!
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59