eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ 🌼‌خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست... ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست... 🌼‌قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت... که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت چهل و یک ✨خدیجه ملحفه را روی پای خود کشید و کنار سیندخت به دیوار تکیه داد. 🍁_مهم این است که ما قدم از راه حق برنخواهیم داشت و به خاطر خدواند بر مقدّرات صبوری خواهیم کرد. سیندخت میان نور لرزان فانوس به چشم های خدیجه زل زد. _تو عاشقش بودی اما وقتی دیدی که او را از دست داده ای، از پای درنیامدی. می بینم که زنده ای و قرار است به زندگی ات ادامه دهی. بدون بانویت... آیا این با عشق سازگار است؟ خدیجه کنار پنجره ایستاد و از لابه لای پرده اتاق به ستاره های دوردست خیره شد. _عشق من به بانو، ریشه در عشق به خداوند دارد؛ ریشه در عشقی ازلی. بانویم را به خاطر وجود جسمانی اش دوست نداشتم که فنا و فراقش، عشق را از من بگیرد. عشق من به بانویم، ریشه در روحانیت او دارد که ابدی خواهد بود. از دست دادن جسمانیت بانویم، تقدیر پروردگارم بوده و من بر آن راضی هستم. سیندخت سرش را روی زانو جابه جا کرد و در فکر فرو رفت. یاد روزهای اول رفتن کیارش افتاد. در تجارت خانه پدر، سراپا گوش بود تا کسی سخنی از کیارش بر زبان آورد. تمام حواسش را به اخباری که از مرو و ولیعهد و حکومت می رسید، سپرده بود. یکبار که اردشیرخان تصمیم کیارش را برای رفتن به دربار ستود، تاجری از بغداد ملامتش کرد که این تقدیر کیارش بوده، چیزی که خداوند برایش رقم زده است؛ از این رو شایسته چنین تحسینی نیست. پدر پادرمیانی کرده و گفته بود: _دعوای کلامی جَبریّه و تّفویضیّه تا تجارت خانه من هم کشیده شده! رها کنید این حرف ها را! جوان بی نظیری بود که رفتن را بر ماندن ترجیح داد. اینکه قصدش خدمت در دربار باشد یا هر چیز دیگر، چه تاثیری در قیمت سنگ ها و بازار فیروزه خواهد داشت؟ سیندخت با اینکه حق را به پدر می داد، اما دلش از نگاه بی تفاوت او به کیارش گرفت. طوری دلگیر شد که همان روز سر به دروازه نیشابور نهاد. غروب را در تپه های خارج از شهر، با تماشای سرخی شفق گذراند و کوشید تا دلش را به رفتن راضی کند. می خواست در پی کیارش برود تا بداند آیا به راستی او در پی تقدیرش رفته و سیندخت و عشق آتشینش را نادیده انگاشته یا اینکه عشق به علی بن موسی(علیه السلام) او را دیوانه رفتن کرده است. اینک اما فارغ از مقدرات و رضا، تنها داشت به مسئله عشق می اندیشید؛ به اینکه اگر کیارش آن چنان که درون سیندخت گواهی می داد، در پی عشق به آن حصن استوار به مرو رفته باشد، بدین معناست که او فطرت را دریافته و غریزه را زیر پا نهاده است؟ آیا معنایش این است که کیارش با رفتن خود، عشق نهان میان خود و سیندخت را قربانی عشق به امام شیعیان کرده است؟ ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیه‌السلام ...... 🌺 🌹🌹🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
⤴️ مأمـــوریت ما استقامت است ... شهید @shohada_vamahdawiat                      
‌• جنـوداللّٰھ‌لـاتَفشَـلُواهـم فـآئزون‌بالـشھآدةأوبـالفتـح .. سَـربآزان‌ِخُـداشِڪست‌نـمی‌خورَدنـد آنـھاپِیـروزمۍ‌شَـوندبـآشَـھآدت‌یآفَتـح! @shohada_vamahdawiat                      
پــدرانه... این روزها ، من شده ام پنـج شنبـه ؛ و تــو شده ای فاتحه هر طور که شده باید بخوانمت . . . 📌پنج شنبه های دلتنگی هدیه به روح پاک و مطهر شهـدا صلوات @shohada_vamahdawiat                      
تا زنده‌ای‌ به هرنفسی یاحسین‌ بگو ! فردا میان قبر تو هستی و حسرتش . . . 🌷 🌙 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌹 💓 🌷‌ ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن 🌺 صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن 🌷‌ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان 🌺 قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن 🌷‌ صبر و قرار رفته ز دلهای عاشقان 🌺 با دست عشق آتش دل را صبور کن 💐 وقتی بسان خورشید، از گوشه ای برآیی روشن شود جهانی، وقتی که تو بیایی 💐 🌺🌷🌹 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
~🕊 🌴✨ 🍃در یک تماس تلفنی از شهید پرسیدم محل استراحتتان خوب است؟اصلا جایی برای استراحت و غذا خوردن دارید؟ایشان با خنده جواب دادند نگران نباش امکانات عالی است،محل استراحتمان هتل ۵ ستاره است با تمام امکانات! 🍃اما وقتی بعد از شهادت ایشان این عکس که روی خارو خاشاک درختان در حال استراحت است دیدم معنای هتل ۵ ستاره را ازنظر ایشان فهمیدم الحق که شایسته ی شهادت بودند... ✍راوی:همسر شهید ♥️🕊 @shohada_vamahdawiat                      
"یابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ" راهی‌ام کن به راهت...! که هر چه راه غیر مقصدت بروم بیراهه است ....🤍 (عج) @shohada_vamahdawiat                      
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت چهل و دو ✨خدیجه دستی بر شانه سیندخت نهاد و دلجویانه آن را فشرد. 🍁_به چه می اندیشی؟ دنیا بی اعتبارتر از آن است که حالت را برایش دگرگون کنی. تنها راه سعادت این است که به رضای خداوند دل بسپاری و تسلیم باشی. مولای ما به ما آموخته که مومن باید مانند مرده ای در دست غسّال باشد، در برابر اراده خداوند سر تسلیم و صبر فرود آورده و تنها به امداد و خیر او دل بسپارد. سیندخت سر تکان داد و گفت: _موبدی در آتشکده همین سخن را به من آموخت اما انسان نمی تواند تسلیم باشد. انسان تا وقتی اراده دارد، تسلیم شدن را نمی پذیرد. خدیجه نفس عمیقی کشید. _این طور نیست! آیا می دانی در لحظه جان دادن بر انسان چه می گذرد؟ در آنی و کمتر از آنی، تمام زندگانی اش از مقابل چشمانش عبور می کند و به یقین می رسد که چقدر بیهوده اندوه دنیا را خورده و فرصت های بندگی را چه مفت و بی حاصل از دست داده است. سیندخت دستی میان موهای خود کشید و آنها را عقب زد. _از این سخنان بگذریم که در تجارت خانه پدرم، ساعت ها این بحث های بی حاصل را میان مردان تاجر و عابر شنیده ام. به من بگو که با این مهری که بر دلم نشسته چه کنم؟ خدیجه دست او را در دست فشرد. _پاسخت را دادم سیندخت! مبارکت باشد؛ و این یعنی بسم الله... یعنی آیین مهر را پاس بدار. سیندخت آب دهانش را فرو برد و به شعله های لرزان شمع چشم دوخت. _اما من یک آتش پرستم و مهر آیین زرتشت را تا ابد در سینه خواهم داشت. چطور در این دل، مهر بانویی که به اسلام زاده و زیسته، پاس داشتنی است؟ خدیجه تبسمی کرد: _سبحان الله! چه می گویی دختر! در دین ما هیچ اکراهی نیست. کسی اسلامش را بر کسی تحمیل نخواهد کرد. من تنها به تو راه را نشان دادم. راه این است که آیین مهر را با تمام درونت و با همه سیر اَنفسی ات دریابی. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از زنانی که در زمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رجعت می کند به این دنیا ... تماشای این فیلم رو از دست ندید. @shohada_vamahdawiat