4_5877692208051651519.mp3
7.38M
❔ چطور از امام زمان یاد کنیم؟
👤 حجت الاسلام دارستانی
✅ حتما گوش بدید
@shohada_vamahdawiat
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت50
بالاخره بادیدن لباس صورتی، سفید که پشتش پاپیون صورتی داشت و یقه اش، ب،ب بود و آستین کوتاهی داشت دلم رفت.از دید پدر ریحانه هم مناسب بود. وقتی برای پروو تنش کردم، مثل عروسک شده بود و نمی خواست در بیاورد، با پادر میانی پدرش راضی شد عوض کرد و لباس راخریدیم.یک جوراب شلواری که پاپیونهای صورتی داشت را هم انتخاب کردم با دوتا گیره سر، صورتی. بعد چند دست هم لباس خانگی و چند جفت جوراب و کش سرهم خریدیم. در آخر پدرش گفت:– یه روسری هم براش بخریم گاهی لازم میشه. روسری که طرح رویش پر بود از گل های صورتی و قرمز هم خریدیم.موقع برگشت آقای معصومی ریحانه را داخل صندلی بچه گذاشت و شیشه شیرش راهم دستش داد. حسابی شیطونی کرده بودو خسته بود.لباس های ریحانه را دوباره ازنایلونش در آوردم و با ذوق نگاهشان کردم.آقای معصومی با لبخند گفت: –ذوق شما بیشتر از ریحانس.خنده ایی کردم و گفتم: –لباس بچه ها واقعا قشنگن، بخصوص دخترونش.آهی کشید و گفت:– دخترها فرشته های روی زمین هستند.حرفش مرایادحرف مادر انداخت، "مامان میگه دخترهافرشته های بی بالی هستندکه پدرومادرباتربیت درست بهشان بال می دهند." بعد از چند دقیقه سکوت گفت: –بریم یه چیزی بخوریم امروز کلی خستتون کردیم.
–نه این چه حرفیه. اگه زحمتی نیست من رو برسونیدخونه من دیگه باید برم. مامان گفت...
حرفم را بریدو گفت:– رسوندتون که وظیفمه. ولی قبلش بریم یه جای خوب یه چیزی...
این دفعه من حرفش را بریدم.– دستتون درد نکنه، مامان گفته زودبرگردم.از چهره اش معلوم بود که اصلا راضی نیست به این برگشت، برای همین مکثی کردو گفت: –پس حداقل سر راه یه آب میوه ایی چیزی بخوریم.مکثی کردم و گفتم:
– میشه بمونه واسه یه وقت دیگه؟
نگاه مشکوک آمیخته با تعجبی به صورتم انداخت و گفت: –رنگتون یه کم پریده به نظر میرسه... بعد مکثی کردو بااخم گفت: – نکنه روزه اید؟
وقتی سکوتم رادید، ماشین راکنار خیابان کشیدو ترمز کردو با تعجب نگاهم کردو گفت: –خدای من! شما روزه بودیدو من اینقدر اذیتتون کردم؟
سرش را گذاشت روی فرمان وناله کرد: –خدامن رو ببخشه.عذاب وجدان گرفتم و با دست پاچگی گفتم: –باور کنید من خیلی هم بهم خوش گذشت. اصلا زمان رو نفهمیدم. اگه می خواستم تو خونه باشم اذیت می شدم، امدم بیرون اصلا نقهمیدم چطوری گذشت. سرش را از روی فرمان بلند کرد و گفت:– برای رهایی از این عذاب وجدان باید قبول کنید که افطار مهمون من باشید تا تو ثواب روزتون هم شریک شم، وگرنه خودم رو نمی بخشم که اینقدر سرپا نگهتون داشتم و زبون روزه اذیتتون کردم.سرم را پایین انداختم و گفتم: –آخه مامانم...حرفم را بریدو گفت: – خودم بهشون زنگ می زنم وتوضیح می دم.نگاهش کردم و گفتم: –آخه نمی خوام مامانم بدونه روزه ام.شما اجازه بدید من برم، من قول میدم با خوراکیهایی که شما برام خریدید افطار کنم. اینقدرم نگران نباشید، باور کنید خوبم.
آنقدر مهربان نگاهم می کرد که دیگر طاقت نیاوردم و نگاهم را سُر دادم روی نایلون خوراکی ها که بین صندلیهایمان قرار داشت.–باشه هر چی شما بگی راحیل خانم.فقط میشه بپرسم چرا نمی خواهید مامانتون بفهمه که روزه اید؟
"خدایا چی بگم که دروغ نباشه."نفسم را بیرون دادم و گفتم:– اینجوری راحت ترم.چند دقیقه ایی به سکوت گذشت، تا این که صدای گریه ی ریحانه سکوت را شکست. خم شدم و از روی صندلی بچه به سختی بیرون کشیدمش و بغلش کردم. پدرش هم ماشین را راه انداخت.ریحانه سرحال شده بودو آتش می سوزاند. از گیره روسری ام خوشش امده بود ومدام می کشیدش و بازی می کرد. آنقدراین گیره ی بدبخت راآسی کردکه بازشد.هینی کشیدم و فوری با دستم روسری ام را گرفتم که باز نشود، ولی با وجود ریحانه ، دوباره گیره زدن روسریام سخت بود.
آقای معصومی که متوجه قضیه شد دوباره ماشین را نگه داشت و گفت:– ریحانه چیکار کردی؟ بچه رو بدید به من، شما روسریتون رو درست کنید.بدون این که نگاهم کند بچه را گرفت و خودش رامشغول بازی بااو نشان داد تا من راحت باشم.از کیفم یک سوزن ساده در آوردم تا مثل گیره ی قبلی جلب توجه نکند. روسری ام رابستم و گفتم:– بدینش به من.همانطور که ریحانه را دستم می داد و سرش پایین بود گفت:
–ببخشید، ریحانه جدیدا خیلی شیطون شده.
ــ خواهش می کنم، بچس دیگه.تا رسیدن به خانه حرفی نزدیم فقط صدای بازی من و ریحانه بود که سکوت را می شکست.ترمز کرد و بعد از کلی تشکر کردن گفت:– میشه چند لحظه پیاده نشید، بعدسریع از ماشین پیاده شد و از صندوق عقب جعبه ی کادو پیچ شده ایی را آورد و گفت:
– این مال شماست، هم برای قدر دانی هم عیدی.
باتعجب گفتم: –آخه من کاری نکردم نیاز به قدر دانی داشته باشه، نمی تونم ازتون قبول کنم.
با ناراحتی گفت: –از طرف من و ریحانس بچه ناراحت میشه ها.
بوسه ایی به لپ
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
@shohada_vamahdawiat
✅هدف از اذان گفتن چيست؟
✍اذان، این سروش غیبی و این ندای آسمانی، یک اعلان عمومی و معنوی جهت آمادگی برای نماز و انجام فریضه بزرگ الهی است. اذان ارزش و جایگاه والایی در شریعت محمدی(ص) دارد. اذان دعوت به سوی عبادت و بندگی خدااست و موذن با آهنگ رسا و روح بخش، امت اسلام را به نماز و مناجات فرا میخواند. امام رضا(ع) درباره فلسفه و حکمت اذان می فرماید:
۱- آن کس را که فراموش کار است، یادآور باشید و آن کس را که غافل است متنبه سازد
۲- فهماندن وقت نماز، برای کسیکه اشتغال دارد.(مشغول به کار است)
۳- دعوت مردم به پرستش خالق و ترغیب در آن است
۴- اذان گو، اقرار به توحید دارد و ایمان را آشکار می سازد و اسلام می سازد و اسلام را اعلان می کند و آن کس را که فراموش کرده یادآوری می نماید.
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
#الماس_هستی
#صفحه_چهلم
شايد پيامبر مى خواست كه عترت خود را به مردم نشان دهد ، او مى خواست به مردم بگويد كه على(ع) ، محور عترت اوست ! عترت پيامبر كسانى هستند كه در خانه على(ع) هستند ، على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) عزيزان پيامبر مى باشند.
عدّه اى در فكر هستند تا عايشه ، دختر ابوبكر را كه همسر پيامبر است به عنوان عترت پيامبر معرّفى كنند !!
آن ها قصد دارند تا با تبليغات وسيع عايشه را كنار قرآن قرار دهند !
امّا امروز پيامبر ، على(ع) را كنار خود آورد تا عترت خود را به همه نشان بدهد امروز ديگر براى همه روشن شد كه منظور پيامبر از عترت خود (كه مقامى مانند قرآن دارند) چه كسانى است .آرى، پيامبر در عيد غدير هم به حديث "ثقلين" تاكيد ويژه اى مى نمايند.
سخن پيامبر ادامه مى يابد : "اى مردم ! در رفتار خود با عترت من ، خدا را فراموش نكنيد ، مبادا حقّ آن ها را از بين ببريد !
خوب گوش كن ! پيامبر اين جمله را سه بار تكرار مى كند .
پيامبر و على(ع) بر بالاى منبر ايستاده اند و همه چشم ها به آن ها خيره شده است . صداى پيامبر بار ديگر سكوت را مى شكند : "اى مردم ! چه كسى بر شما ولايت دارد ؟"
پيامبر ، منتظر پاسخ مردم است ، همه فرياد مى زنند : "خدا و پيامبر او" .
براى بار دوم پيامبر سؤال مى كند : "چه كسى بر شما ولايت دارد ؟" .
مردم دوباره مى گويند : "خدا و پيامبر او" .
و بار سوم هم پيامبر همان سؤال را مى كند و مردم همين جواب را مى دهند .
همه مسلمانان ، اطاعت از خدا و پيامبر را بر خود واجب مى دانند ، هيچ كس در ولايت خدا و پيامبر شك ندارد .
پيامبر دست على(ع) را در دست مى گيرد ، و تا آنجا كه مى تواند دست او را بالا مى آورد و با صداى بلند مى گويد : "مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلىٌّ مَوْلاهُ; هر كس من مولاى او هستم اين على، مولاى اوست ".
سپس پيامبر چنين دعا مى كند: "خدايا ! هر كس على را دوست دارد تو او را دوست بدار ويارى كن ، و هر كس با على دشمنى كند با او دشمن باش و او را ذليل كن ".
پيامبر اين سخن خود را سه بار تكرار مى كند.
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#شناخت_علی_علیه_السلام
#وفاطمه_سلام_الله
#من_حیدریم
#کانال_شهداء_ومهدویت
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
✍ #وصیت_شهید
جهان در حال #تحول است
دنیا دیگر طبیعی نیست
الان #دو جهاد در پیش داریم،
اول #جهاد_نفس که واجب تر است؛ زیرا همه چیز لحظه ی #آخر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_مدافع_حرم
@shohada_vamahdawiat
🌷 همسرشون میگفتند:
🔸 بعضـی از روزهــاۍ #جمعه تلفــن
همراهش خاموش بود وقتی دلیلش
رو میپرسیدم میگفت:
🔸ارتبــاطم رو با دنیــا ڪمتر میڪنم تا
امروز ڪه متعلق به امامزمانم
هست بیشتر با امام زمان باشم...
بیشتر به یاد امام زمان باشم...
#شهیدحججی
#شهدا
#مهدیاران
#محبت_مهدوی
#امام_زمان
@shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خطبه_غدیر
#صفحه_شصتم
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّكُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِي الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِي أَميرِالْمُؤْمنينَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ
هان مردمان! شما بيش از آنيد كه در يك زمان با يك دست من بيعت نماييد. از اين روي خداوند عزّوجل به من دستور داده كه از زبان شما اقرار بگيرم و پيمان ولايت علي اميرالمؤمنين را محكم كنم و نيز بر امامان پس از او كه از نسل من و اويند
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🔸🔸🔸🌻🔸🔸🔸
نُبايِعُكَ عَلي ذالِكَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَيْدينا. علي ذالِكَ نَحْيي وَ عَلَيْهِ نَموتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَيِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُكُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْميثاقَ.
با تو پيمان مي بنديم با دل و جان و زبان و دست هايمان. با اين پيمان زنده ايم و با آن خواهيم مرد و با آن اعتقاد برانگيخته مي شويم. و هرگز آن را دگرگون نكرده شكّ و انكار نخواهيم داشت و از عهد و پيمان خود برنمي گرديم.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🔶🔶🔶🔶💖🔶🔶🔶🔶
🌹 #همه_جا
🌹 #جارمیزنم
🌹 #فقط_حیدر
🌹 #امیرالمومنین
🌹 #مولام
🌹 #علیست
🎁 #مسابقه_ویژه_غدیر
🌹#کانال_کمال_بندگی
🌹#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
4_6026130791812040242.mp3
3.3M
🌸رضایت امام زمان علیه السلام🌸
#استاد_معاونیان
#رضایت_امام
#امام_زمان
#جمعه
#سخنرانی_کوتاه
@shohada_vamahdawiat
🌐🌀پیچیدگی دنیای آخرالزمان🌀🌐
🔴اگه تمام عالم رو کفر پر میکرد،ایمان داشتن اینقدر سخت نبود.
🔴اما مشکل دقیقا اینه که آخرالزمان قرار نیست همه عالم رو کفر پر کنه.
🔴طبق روایت در آخرالزمان مسجد هست اما پر است از افراد خدا نترس که مشغول غیبتند.
🔴پیش نماز هست اما عقل خود را از دست داده...
🔴 آدم ظاهر الصلاح هست،اما مال یتیم میخورد...
🔴قاضی مسلمان هست اما خلاف حکم خدا حکم میکند...
🔴منبری هست،امر به تقوا می کند اما خودش عمل نمیکند.
🔴همُت همه شکم شده و شهوت...
📚برگرفته از کافی ج۸ ص۳۷
🌍دنیای آخرالزمان دنیای پیچیده ای است!
‼️اگر این چیزها رو دیدید،تعجب نکنید! محکم سر ایمانتون بایستید و بدانید که رحمت خدا به شما نزدیک است!
💠و انَّ رَحْمَتُ اللّه قَریبٌ مِنَ المُحْسنین
#آخرالزمان
#مهدیاران
#آزمون_غیبت
#امام_زمان
#تلنگر_مهدوی
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
@shohada_vamahdawiat
هدایت شده از گسترده عصرانه +۱ کا ملــکـــ👑ـــــه
💥باورت میشه اینا طلانیستند🙄😍
طلا گرونه نمیتونی بخری😩😢
عروسی دعوتی، طلا نداری😉😍
یه کادوی خوب و ارزون میخوای😌
این کانالمون همه چی داره😎
از ست های ایرانی پلاک های اسم استیل برند ژوپینگ ابکاری طلا نقره zj ysx سنگی تسبیح گیره روسری عمده ست جشن تکلیف، فیروزه ای و تسبیح❤️👌
💥بیا یه سر بزن، ضرر نمیکنی😉
🔰🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2768699424C8661b8bb73
#ارسال_راااااایگان هم داریم🚚
هدایت شده از گسترده عصرانه +۱ کا ملــکـــ👑ـــــه
💥پیشنهاد میکنم حتما سری به این کانال بزنید، 😍❤️👇
چیزای شیک و ارزونی داره.💃💃
جنسای#ارزون شبیه طلا😳اصلا مثل خودطلا😁کسی شک نمیکنه،بدله😅
💥این کانالمون همه چی داره💥
دیگه هی تو کانالا دنبال جنست نگرد😉
http://eitaa.com/joinchat/2768699424C8661b8bb73
💢چند نفر از قاچاقچیان را به هلاکت رساند و 4300 کیلو مواد مخدر کشف کرد
🔹بارها برای مبارزه با افراد مسلح و قاچاقچی مأموریت داشت سرانجام در ماموریتی که در منطقه پنج انگشت اسفند آبادابرکوه علیه اشرار داشت با شهادت و مردانگی جلو قاچاقچیها ایستاد.
https://bit.ly/31xGkJH
➥ @shohada_vamahdawiat
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت51
وقتی خانه رسیدم، بازهم مادر و اسرا نبودند و برایم یادداشت گذاشته بودند.چادرم را از سرم کشیدم و فوری بستهی کادو پیچ را باز کردم. با دیدن چیزی که داخلش بود، تعجب کردم.جعبه ایی داخلش بود که با پارچه مخملی مشگی روکش، و دورش با روبان پهن قرمز بسته شده بود. روی در جعبه، با همان روبان یک پاپیون نصب بود. خیلی فانتزی و شیک. "آخه این که نیاز به کادو کردن نداشت."شاید نمی خواسته جعبه مشخص باشد.با احتیاط در جعبه راباز کردم و بادیدن گلهای رز قرمزی که سطح جعبه را پوشانده بود گل از گلم شکفت.بین گلهای قرمز با چند تا گل سفید اول اسم من نوشته شده بود و میان گلها یک جعبه ی کوچیک بود.بازش که کردم از ذوق می خواستم گوشی را بردارم و حسابی تشکر کنم ولی خودم را کنترل کردم.یک زنجیر و پلاک زیبا که روی پلاک آیه ی وان یکاد نوشته شده بود. رفتم جلو آینه تا روی گردنم امتحان کنم، در لحظه پلاک چرخید و چشمم افتاد به پشت پلاک انگار چیزی نوشته شده بود.وقتی برگرداندم با سیاه قلم حک شده بود، "تولدت مبارک".همانجا خشکم زد، سرچی درمغزم کردم یادم افتاد دو روز دیگر تولدم است.از تعجب چشمهایم اندازه ی گردو شده بود.
یعنی او از کجا فهمیده بود.از آویزان کردن گردن بند منصرف شدم و همانجا نشستم و به فکر رفتم.چقدر ظرافت و لطافت دراین کادو بود.
نمی دانم چه مدت آنجا نشسته بودم و در افکارم غرق بودم که با صدای اذان گوشیام به خودم امدم و چقدر خدا را شکر کردم که هنوز مادر واسرا نیامده اندو راحت می توانستم افطار کنم.
خوراکیهایی که آقای معصومی برایم گرفته بود را آوردم و بعد از دعا شروع به خوردن کردم.
گوشیام را برداشتم تا حداقل یک پیام تشکر برایش بفرستم. دیدم پیام داده:« قبول باشه. التماس دعا.»فوری جواب دادم:– ممنون. بابت کادو دستتون درد نکنه، واقعا غافلگیر شدم.
نوشت:– هدف ما هم همین بود، پس خدارو شکر که موفق شدیم.بی مقدمه نوشتم: –شما از کجا تاریخ تولدم رو می دونستید؟ــ زیاد سخت نبود، این که اسفندی هستید حدس می زدم. چون یه اسفندی فقط می تونه اینقدر متین و خانم باشه.
بعد استیکر خنده گذاشته بود.در ادامهاش نوشته بود، بقیهاش هم، جوینده یابندس.حالا شاید بعدا براتون تعریف کردم.ــ به هر حال ممنونم. خیلی زحمت افتادید.ــ در برابر مهربونی شما چیزی نیست. خدارو شکر که پسندیدید. البته دو روز دیگه تولدتونه ولی من خواستم اولین نفر باشم...
لحظهایی شیطان در جلدم رفت و نوشتم: –ممنون، سلیقه ی شما بی نظیره.اونم نوشت:
–اون که آره شک نکنید.از این حرفش چند جور برداشت میشد کرد. از پیام خودم پشیمان شدم کاش از سلیقه اش تعریف نمی کردم.گوشی راگذاشتم کنارو رفتم نمازم را خواندم و شروع کردم به شام درست کردن. که مادر وخواهرم از راه رسیدند.با دیدن کادوی من اسرا با تعجب گفت:– هدیه ی صاحب کارته؟پشت چشمی برایش نازک کردم و گفتم: –آره صاحب کارم داده.ــ اونوقت به چه مناسبت؟سعی کردم خودم را بی تفاوت نشان بدهم، خیلی آرام گفتم:– واسه تشکر و این حرفها.اسرا آرام نزدیکم آمدو زیر گوشم گفت:– شبیه کادوهای ولن تاین نیست؟
شانه ایی بالا انداختم و گفتم: –چه می دونم.
مامان زنجیر رابرداشت و نگاهی کردو گفت: طلاست؟ــ بله مامان جان.انگار زیاد خوشش نیامد گذاشت سر جایش و حرفی نزد.
خدارو شکر کردم که پشت پلاک را نگاه نکرد.
اسرا دوباره زیر گوشم گفت: –فکر کنم مامان هم مثل من فکرمی کنه.برای تغییر دادن جو، گفتم:
–مامان یه آبگوشتی پختم که نگو.مادر همانطور که به گلهای رز قرمز هلندی نگاه می کرد ودر فکر بود گفت: –دستت درد نکنه دخترم.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#قرار_شبانه 2⃣🌹
ان شاءالله امشب در پرونده همه خادمان و دوستداران شهدا بنویسند:
🍃محب امیرالمومنین(ع)
🍃زیارت کربلا و نجف،
🍃سربازی امام زمان(عج)
♦️نهایت شــ🌷ــهادت♦️
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
هر شب ده صلوات هدیه به روح مطهر
یکی ازشهداداریم.💐
هدیه امشب تقدیم میشود به شهید والامقام
🌹 شهید احمدعلی نیری🌹
نام پدر:محمود
19ساله
تاریخ شهادت:64/11/27
محل شهادت:فاو_عملیات والفجر8
اجرتون با شهدا🌷
@shohada_vamahdawiat
گفت عشق
در گمنامیست...،
هرچقد گمنام باشے
عزیز خدا میشے
تو دلت میخاد پنهون باشے
دلت میخاد تو چشم نباشے
دلت میخاد ردے ازت نباشہ
دلت میخاد متواضع و خالص باشے
اما یڪی اون بالاست
ڪہ تو رو مثل تابلو
به همه نشون میده
عزیزترینت میڪنہ
آشناے آسمون ڪہ هستی
آشناے زمینت میڪنہ...،
خدا شهیدت میڪنہ...،
شهیدت میڪنہ..،
شهیدت میڪنہ.......،
#گمنام_ترین 💔
#سلام_بر_ابراهیم
╲\╭┓
╭❤️🇮🇷💚 @shohada_vamahdawiat
┗╯
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
توجه⚡️ توجه
اگر دوست داشتی راجع به زیارت آل یاسین بدونی از امروز دارم شرح زیارت #ال_یاسین رو تو این کانالم می زارم عضو بشید لطفا
هرروز با هم برگی از این دفتر را ورق میزنیم 💖💖💖💖
#زیارت_ال_یاسین
#راهی_به_دریا
#آیه_های_انتظار
#منتظران_ظهور
#دلنوشته_و_حدیث
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت52
موقع خوردن غذا مادر هنوزهم فکرش مشغول بود. اسرا لقمه ایی از گوشت کوبیده اش رادر دهان گذاشت و گفت:– دست پختت خیلی شبیهه مامان داره میشه ها.لبخندی زدم و گفتم:
–نوش جان.–مامان نظر شما چیه؟مادر نگاهم کرد و سرش را به نشانهی تایید تکان داد و گفت:
–دست پختت همیشه خوشمزه بوده.دوباره پرسیدم: –حالا چیا خریدید؟مادر نگاهی به اسرا انداخت که معنیاش را نفهمیدم و گفت:– لباس و یه سری خرت و پرت دیگه.به اسرا نگاه کردم و گفتم:– رو نمی کنی چی خریدیا.اسرا سرش را با ناز تکانی داد و گفت: –شما که اصلا وقت نداری بیای ببینی.اخم ساختگی کردم و گفتم:
– وا من بیام؟ تو باید خریداتو بزاری تو طبق و بیاری بگی خواهرم لطفا افتخار بدید بیایید ببینید من چه خریدم.خندهی صدا داری کردو در همان حال گفت: –دیگه داری از چند سال بزرگتر بودنت سو استفاده می کنیا، حالا نمیشه تو طبق نزارم و ساده بریزم به پات؟ بالاخره مادر هم از افکارش بیرون امد ولبخندزد.بعد از شام دوباره خودم همه چیز را جمع کردم و شروع به شستن ظرفهاکردم.اسرا چیزهایی را که خریده بودند آورد گذاشت توی سالن و از همانجا گفت:– سرورم شما چرا؟ اجازه می دادید من می شستم. آخه دیروز هم شما زحمت کشیدید.گردنی برایش دراز کردم و گفتم: –همون که متوجه شدی برایم کافیست، از فردا از این خبرها نیست.بعد ازشستن ظرف ها رفتم تا خرید ها را ببینم.اسرا یک مانتو فیروزهایی خوشگل با روسری ستش خریده بود. کیف و کفش مشگی ستش هم قشنگ بود.
یک بلوز و شلوار خانگی قرمز و سفید با دمپایی رو فرشی کرم رنگ.با لبخند گفتم: –خیلی قشنگن اسرا، مبارکت باشه. واقعا خوش
سلیقهایی.از تعریفم خوشش امدو گفت:
– ما اینیم دیگه.مادر نگاهش را از لباس ها برداشت و به اسرا دوخت و گفت: –فردا هم نوبت توئه شام بزاری، تا من و راحیل بریم خرید.
ــ من که گفتم مامان جان چیزی لازم ندارم. در ضمن این خرید عیدم یه کم برام بی معنیه. ما که طی سال خرید می کنیم، حالا چه کاریه، حتما شب عید تو این شلوغی بایدبریم خودمون رو اذیت کنیم؟اسرا با اعتراض گفت:– تو به خرید کردن میگی اذیت؟ کلی خوش می گذره.ــ شب عید اذیته دیگه، حداقل برای من.تو این ترافیک و شلوغی، آخه چه کاریه.خریدعیدمال قدیم بودکه بنده خداها کل سال فقط یک دست لباس می خریدند ومجبوربودند شب عیداین کار رو انجام بدن تا موقع سال تحویل لباس نو داشته باشند. به نظرم شب عید فقط باید وسایل سفره هفت سین خریدکه اونم همین سرخیابونمون می فروشن.مادر به علامت تایید سرش را تکان داد.
– واقعا خیلی شلوغ میشه، بخصوص وسایل نقلیه عمومی.اسرا فوری خریدهابش را جمع کردو گفت: –من برم این بحث الان اصلا به نفعم نیست. ولی راحیل با این کارت من رو از پختن شام فردا رهایی بخشیدی دمت گرم سرورم.پقی زدم زیره خنده و گفتم: –هنوز تو اون فازی بیا بیرون بابا، تموم شد. الانم لباس هات رو بپوش ببینم تو تنت چطوریه.
حرفی نزد. بعد از چند دقیقه دیدم بلوز وشلوارش را با صندل هایش پوشیده و موهایش را هم که مثل موهای من تا کمرش می رسید روی شانه هایش رهاکرده.با دیدنش ذوق کردم.– وای اسرا چقدر بهت میاد، مثل فرشته ها شدی.با این حرفم یاد حرف امروز آقای معصومی افتادم که گفت: دخترها فرشته های روی زمین هستند.مادر هم با لبخند نگاهش کردو گفت:– مبارکت باشه عزیزم، خیلی قشنگه.اسرا که از تعریف ما صورتش گل انداخته بود گفت:– ممنونم، ولی الان این تعریفا از لباس بود یا از خودم.من و مادر با هم گفتیم: –هردو.واین حرف زدن هم زمان، هرسه مان را به خنده انداخت.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#به_یاد_شهدا
#شهید_سجاد_زبرجدی
برادران و خواهران من، امام زمان(عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. از شما بزرگواران خواهشی دارم...
شادی روح پاک همه شهدا #صلوات
@shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️دوران عجیب حیرانی در روزگار نزدیک به ظهور...
#استاد_عالی
#نزدیکی_ظهور
#آخرالزمان
#امام_زمان
#سخنرانی_کوتاه
@shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خطبه_غدیر
#صفحه_شصت_یکم
عَلي ما أَعْلَمْتُكُمْ أَنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ. فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّكَ في أَمْرِ إِمامِنا عَلِي أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ
همان گونه كه اعلام كردم كه ذرّيّه من از نسل اوست. پس همگان بگوييد: البتّه كه سخنان تو را شنيده پيروي مي كنيم و از آن ها خشنوديم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوي پروردگارمان در امامت اماممان علي اميرالمؤمنين و امامان ديگر - از صلب او - به ما ابلاغ كردي
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🌟🌟🌟💜🌟🌟🌟
وَعَظْتَنا بِوَعْظِ الله في عَلِي أَميرِالْمؤْمِنينَ وَالْأَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ الله بَعْدَهُما. فَالْعَهْدُ وَالْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنَّا
اي رسول خدا] ما را به فرمان خدا پند دادي درباره ي علي اميرالمؤمنين و امامان از نسل خود و او، كه حسن و حسين و آنان كه خداوند پس از آنان برپا كرده است. پس عهد و پيمان از ما گرفته شد از دل و جان
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🌟🌟🌟🌟💜🌟🌟🌟🌟
🌹 #همه_جا
🌹 #جارمیزنم
🌹 #فقط_حیدر
🌹 #امیرالمومنین
🌹 #مولام
🌹 #علیست
🎁 #مسابقه_ویژه_غدیر
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزیزم چیزی به طرح سوالات نمونده اونائی که هنوز #خطبه_غدیر رو مطالعه نکردن زود مطالعه رو شروع کنند
🌻🌻🌻🌻🌻🌻
اگر دوران او را درک میکردم
تمام روزهای زندگیم را در خدمت او بودم....
#امام_صادق علیه السلام
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#الماس_هستی
#صفحه_چهل_یکم
پيامبر مى خواهد همه مردم ، على(ع) را ببينند ، براى همين ، بازوىِ على(ع) را با مهربانى مى گيرد و او را بلند مى كند .
اكنون على(ع) يك سر و گردن از پيامبر بالاتر قرار گرفته است .
پيامبر على(ع) را اين گونه بلند كرده است تا همه مردم ، امام خود را به خوبى ببينند .
صداى پيامبر به گوش مى رسد : "اى مردم ! اين على است كه برادر و جانشين من است ، او اميرمؤمنان است و به همه علوم من آگاه است ".
و بعد از آن پيامبر مى گويد : "اى مردم آيا شنيديد ؟" .
همه صدا مى زنند : "آرى ، اى رسول خدا !" .
پيامبر بار ديگر مى گويد : "آيا شنيديد ؟" .
بار ديگر مردم جواب مى دهند : "آرى، اى رسول خدا !" .
اكنون پيامبر رو به آسمان مى كند و مى گويد : "خدايا ! تو شاهد باش كه من وظيفه خود را انجام دادم ، من سخن تو را براى اين مردم گفتم" .
و بعد از آن مى گويد : "اى جبرئيل ! تو هم شاهد باش" .
در اين ميان ، مردى از ميان جمعيّت سؤال مى كند : "اى رسول خدا ! منظور شما از اين كه على ، مولاى ماست ، چيست ؟" .
پيامبر با روى باز جواب او را مى دهد و مى گويد : "هر كس من پيامبر او هستم اين على امير اوست" .97
على(ع) امير و آقاى همه مسلمانان است .
با اين سخنِ پيامبر ، ديگر براى هيچ كس شكّى نمانده است .
پيامبر بار ديگر مردم را مورد خطاب قرار مى دهد :
اى مردم ! هر دانشى كه خدا به من داده بود به على آموختم ، بدانيد فقط او مى تواند شما را به سوى رستگارى رهنمون كند ، از شما مى خواهم با او مخالفت نكنيد و از قبول ولايت او ، سرپيچى نكنيد .
آيا مى دانيد على ، اوّلين كسى بود كه به من ايمان آورد ؟ آيا آن روز را به ياد مى آوريد كه فقط من و على ، به خداى يگانه ايمان داشتيم و هيچ كس همراه ما نبود ؟
على كسى است كه بارها و بارها در مقابل دشمنان ، جان خويش را به خطر انداخته است، على ، پيش من از همه، عزيزتر است، او يارى كننده دين خدا و هدايت كننده شماست .
بدانيد كه عترت و خاندان هر پيامبرى از نسلِ خود او بوده است ، امّا عترت و خاندان من از نسلِ على مى باشد .
راه مستقيم را به شما نشان مى دهم ، بدانيد كه على و فرزندان او ، راه مستقيم هستند .
مردم ! خداوند مى فرمايد : (فَـَامِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنزَلْنَا ) "به خدا و پيامبر و نورى كه نازل شده است ، ايمان بياوريد ".
اكنون بدانيد آن نورى كه شما بايد به آن ايمان بياوريد ، على و فرزندان او مى باشد .
اى مردم ! فضائل على بيش از آن است كه بتوانم براى شما بگويم ، آن قدر بگويم كه هر كس از او اطاعت كند به رستگارى بزرگى رسيده است .
من پيامبر خدا هستم و على جانشين من و فرزندان او ، امامانِ شما هستند و آخرينِ آن ها، مهدى است.
مهدى همان كسى است كه يارى كننده دين خدا مى باشد و پيامبران قبل از من به او بشارت داده اند، او از جانب خدا انتخاب شده است و وارث همه علم ها و دانش ها مى باشد، او ولىّ خدا در روى زمين مى باشد.
اى مردم ، سخنان مرا به كسانى كه در شهر و ديار خود هستند ، برسانيد.
پيامبر مى خواهد اين سخنان او به گوش همه مردم برسد.
آرى، اين همان خطبه غدير است كه تاريخ را مبهوتِ عظمت خود كرده است.
خطبه غدير، فريادِ بلندِ ولايت است .
🌺🌺🌺🌺🌻🌺🌺🌺🌺
#شناخت_علی_علیه_السلام
#وفاطمه_سلام_الله
#من_حیدریم
#کانال_شهداء_ومهدویت
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
『🇮🇷͜͡🌹』
#مناجات شهید دهہ هفتادے 🌙
روحمان از بین رفته ،
سرگرم بازیچه دنیاییم ،
«الَّذِینَ هُمْ فِے خَوْضٍ یَلْعَبُونَ»
ما هستیم .
مردهام ،تو مرا دوباره حیات ببخش ،
خوابم ،تو بیدارم ڪن
خدایا ...!
بہ حرمت پاے خسته ے رقیه (س)،
بہ حرمت نگاه خسته ے زینب (س)،
بہ حرمت چشمان نگران حضرت ولے عصر (عج)؛
بہ ما حـرڪت بده .
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_عباس_دانشگر
@shohada_vamahdawiat
•┈┈••✾•🥀❤️🥀•✾••┈┈•
💢در هفده سالگی به جبهه رفت و 16 ماه در جبهه ها حضور داشت
🔹دوره نوجوانیاش مصادف شده بود با انقلاب و او حضور چشمگیر و فعالی در تظاهرات داشته و در پخش اعلامیههای امام در زادگاهش سهیم بود.
https://bit.ly/3hZa2Oj
➥ @shohada_vamahdawiat