#داستان_ظهور...........
#صفحه_چهارم.........
اينجا مكّه است، شب نهم "محرّم"، شب تاسوعا.
جهان تشيّع عزادار امام حسين(ع) و برادر با وفايش عباس(ع) است.
قرار است اجازه ظهور ازطرف خداوند داده شود; امّا اين كار با تشريفات خاصّى صورت مى گيرد.
با اجازه ظهور ديگر حكومت سياهى ها غروب مى كند و هنگام طلوع روشنايى است.
امشب انتظار به سر مى آيد و خداوند فرمان ظهور را صادر مى كند.
اگر چه ما هم اكنون در مكّه و كنار خانه خدا هستيم; امّا بايد امشب سفرى به آسمان چهارم داشته باشيم.
مگر در آسمان چهارم چه خبر است؟ صبر كن، برايت مى گويم.
ما بايد به كنار "بيتُ المَعمُور" برويم.
حتماً مى گويى: "بيتُ المَعمُور" ديگر كجاست؟
همان طور كه ما كعبه را به عنوان خانه خدا مى شناسيم و گرد آن طواف مى كنيم، خداوند بالاى اين كعبه، در آسمان چهارم، خانه اى ساخته تا فرشتگان گرد آن طواف كنند.
"بيت المعمور" به معناى "خانه آباد" است و اجازه ظهور امام زمان كنار اين خانه صادر مى شود و همه دنيا آباد مى شود. آرى، در دوران غيبت، دنيا خراب و ويران است. وقتى كه ظهور امام فرا برسد دنيا آباد مى شود، براى همين، آبادىِ دنيا از كنار خانه آباد (بيتُ المَعمُور) آغاز مى شود.
بايد امشب با من به آسمان چهارم بيايى. حتماً مى دانى كه قرآن از آسمان هاى هفت گانه سخن گفته است. ما اكنون مى خواهيم به طبقه چهارم آن برويم.
خوب نگاه كن! چه مى بينى؟ تمام پيامبران اينجا جمع شده اند. اينجا مى توانى آدم و نوح و عيسى و موسى و ابراهيم(عليهم السلام) را ببينى.
گروهى از مؤمنان هم در اينجا هستند.
همه منتظرند و نگاهشان به سويى خيره شده است.
آن طرف را نگاه كن، چه مى بينى؟
فرشتگان دارند چند منبر نورانى را به سوى "بيتُ المَعمُور" مى آورند.
خوب دقّت كن، آيا مى توانى تعداد آن منبرها را بشمارى؟
درست است، چهار منبر نورانى !
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و حضرت على و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) را نگاه كن كه با چه شكوهى به سوى اين منبرها مى روند و بالاى آنها مى نشينند.
چه شورى در ميان اين فرشتگان و انبياء و مؤمنان برپا شده است...
در اين هنگام، همه درهاى آسمان باز مى شوند.
پيامبر مى خواهد دعا كند و با خداى خويش نجوا كند. همه فرشتگان و پيامبران نيز آماده اند تا با پيامبر اسلام همنوا شوند.
گوش فرا بده تا تو هم سخن پيامبر را بشنوى !
پيامبر چنين عرضه مى دارد: "بار خدايا ! تو وعده دادى كه بندگان خوبت را فرمانرواى زمين گردانى. لحظه عمل به آن وعده فرا رسيده است".
همه فرشتگان و پيامبران نيز همين سخن را زمزمه مى كنند.
نگاه كن ! پيامبر و حضرت على و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) در بالاى آن منبرها به سجده رفته اند.
آنان در سجده چنين مى گويند: "بار خدايا ! بر ستمكاران خشم گير; زيرا حريم تو شكسته شد. دوستانت كشته و بندگان خوبت ذليل شدند".
همسفر خوبم! تو خوب مى دانى كه منظور آنها از اين سخنان چيست.
وقتى كه خانه وحى به آتش كشيده شد و دُرّ يگانه عصمت، فاطمه(س) شهيد شد، همان روز، حريم خدا شكسته شد!
آن روزى كه امام حسين(ع) با لب تشنه شهيد شد، ذلّت اهل ايمان شروع شد.
و به راستى، پيامبر خوب مى داند چگونه از خداوند اذن ظهور را بگيرد.
جالب است بدانى قبل از اينكه پيامبر بالاى منبر برود، خداوند فرشته اى را به آسمان دنيا مى فرستد.
من مدّت زيادى در اين فكر بودم تا علّت اين كار را بفهمم.
آرى، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از اين منبر پايين نمى آيد تا اجازه ظهور امام زمان را بگيرد وخداوند براى شادى دل پيامبر، اين فرشته را قبلا به آسمان دنيا فرستاده است تا وقتى دعاى پيامبر تمام شد، اين فرشته هر چه سريع تر حكم ظهور را در دستان مبارك امام قرار دهد.
پيامبر در اين سجده، چنان با خدا سخن گفت و از سوز دل خود پرده برداشت كه اكنون ديگر هر گونه تأخير در کار نخواهد بود.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
💢برای رضای خدا
🔹پیش از عزیمت شهید به خدمت مـقـدس سـربـازی مـدتـی بود کـه شهید صبح ها زود از خانه خارج می شد و شب ها دیر به منزل می آمد. وقتی از اوسوال میکردیم که کجا بوده ای و چه کار میکردی پاسخ نمیداد.
🔹بعدها از طریق دوستانش به این موضوع پی بردیم که در طول این مدت او در کانون فرهنگی مسجد علی بن ابی طالب مشغول سیم کشی بوده است.
🔹شـهیـد مـهرداد سبــزیـان از سربازان نیروی انتظامی بیست وششم شهریور1370 در زاهدان درحین ماموریت تصادف کرد و به شهادت رسید.
@shohada_vamahdawiat
4_270538606995571405.mp3
1.22M
#دعای_عهد
آغاز روز با دعای عهد👆
التماس دعا
🙏🙏🙏🙏🙏
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
هی حاجی کجایی که ببینی اینجا چه خبره؟
کمیل کمیل حمید
حمید جان به گوشم
اینجا هوا صافه
اونجا چی؟
هی حاجی کجایی که ببینی اینجا چه خبره؟
هوا صاف صافه
به صافی تمامی موهای بیرون ریخته
به صافی نگاه های دوخته
به صافی مانتوهای چسبیده
به صافی مارک های ازپشت دیده
آه ه ه
حاجی نمیشه جاتو عوض کنی؟
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
💝💝🍃🍃
#داستان_ظهور........
#صفحه_پنجم.......
اگر دقّت كنى مى بينى كه تمام مردم مكّه در مورد مطلب مهمّى با هم سخن مى گويند.
آيا مى خواهى تو هم از سخن آنها باخبر شوى؟
ديشب، سيصد و سيزده جوانمرد وارد شهر مكّه شده اند و تا صبح مشغول عبادت بوده اند.
آنها در مسجد الحرام گرد هم آمده اند، وهمه نگاه ها را متوجّه خود كرده اند.
مردم مكّه تعجّب كرده اند. آن ها نمى دانند اين جوانان از كجا آمده اند و چطور توانسته اند خود را به مكّه برسانند; زيرا شهر مكّه در محاصره سپاه سفيانى است.
عجيب است كه لباس همه اين جوانان يك شكل است.
همه، هم قد و هم اندازه، مثل يك دسته نظامى، بسيار مرتّب هستند; هر كس آنها را ببيند، مبهوت آنان مى شود.
آمدن اين جوانان به شهر مكّه، يك راز است كه كسى از آن خبر ندارد.
هر كدام از جوانان در گوشه اى از دنيا بودند. چگونه شد كه آنها در يك لحظه خود را در مكّه يافتند؟
آنها به امر خدا با "طَىّ الارض" به مكّه آمده اند.
شايد بپرسى كه "طَىّ الارض" يعنى چه.
اگر بتوانى در يك لحظه، بدون استفاده از هيچ وسيله نقليّه اى، كيلومترها راه را پشت سر بگذارى و خود را به مكّه يا هر جاى ديگر برسانى، تو "طَىّ الارض" نموده اى.
آرى، ياران امام معجزهوار و بسيار شگفت انگيز كنار كعبه جمع شده اند.
آرى ظهور امام زمان وابسته به حضور اين سيصد و سيزده نفر است، اراده خدا بر اين بوده است كه آنها را در يك لحظه در مكّه جمع كند.
هر كس اسم بزرگ يا همان اسم اعظم خدا را بداند، دعايش مستجاب مى شود. وقتى امام زمان خدا را به آن اسم قسم مى دهد، سيصد و سيزده يار او، در يك چشم به هم زدن، در مكّه حاضر مى شوند.
اكنون تو از اين راز آگاه شده اى; امّا مردم مكّه، همچنان در تعجّب هستند.
آنان در مسجد الحرام دور هم جمع شده اند و درباره اين مطلب با هم سخن مى گويند: به راستى اين جوانان چگونه وارد مكّه شده اند؟
💝💝💝💝💝💝💝💝💝
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
🌹🌹🍃🍃
باید زانو زد!!!
دختری رو به من کرد و گفت : واقعا آقا ؟!
گفتم: ببخشید چی واقعا ؟!
گفت: واقعا شما بچه بسیجی ها از دخترای چادر به سر بیشتر از ما خوشتون میاد !
گفتم: بله
گفت: اگه آره، پس چرا پسرایی که از ما ها خوششون میاد از کنار ما که میگذرند محو ما میشن، ولی همین خود تو و امثال تو از چند متری یه دختر چادری که رد میشید فقط سر پایین میندازید و رد میشید !
گفتم: آره راست میگی ، سر پایین انداختن کمه !
گفت: کمه ؟ ببخشید متوجه نمیشم ؟
گفتم:
برای تعظیم مقابل حجاب حضرت زهرا(س) باید زانو زد حقا که سر پایین انداختن کمه ..!
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
🌹🌹🍃🍃
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
💠🍃شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست #دستوری فرمودند. آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند:
✍تا میتوانید #گناه_نکنید؛ سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند.
⭕️بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن #حقّالناس است #نباشد!»؛ باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند.
🔰و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن #حقّالناس است #سعی کنید در همین #دنیا آن را #تسویه کنید و برای #آخرت نگذارید که آن جا #مشکل است!»
📚برگرفته از کتاب فریادگر توحید، ص٢١٨
@shohada_vamahdawiat
علی و موضوع انشاء
من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که...
معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف علی و گفت:
«ببین علی جان! موضوع انشاء این بود که «در آینده می خواهید چه کاره بشین.»
باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی.
مثلاً، پدر خودت چه کاره است؟
... آقا اجازه ... شهید...!
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
خدا حافظ مادر.....
وقتی بندهای پوتینش را میبست گفت مادر باز شرمندم کردی پوتینها رو واکس زدی
گفتم : دشمنت شرمنده کاری نکردم
گفت : آخه اونجا همش خاکه زود کثیف میشه
گفتم : مادر دورت بگرده تنت سالم باشه پوتین رو میخوای چه کار....پسر خوشگلم
خداحافظی کرد و رفت
بعد از چند سال که جسدش رو برام آوردن از بدنش خبری نبود فقط پوتینش سالم بود و یه پلاک
💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
🌷 آیـت الله مجتهــدی تهرانی (ره) :
☝️ هیچ دعایی را کوچک نشمارید، شاید استجابت در همان دعا باشد.
🔹بعد از هر نماز دست خود را بلند کن و حاجت از خدا بخواه، هرکس بعد از نماز یک دعا پیش خدا دارد که حاجت بگیرد،آن وقت بلند می شود و میرود.
🔸تا نماز خود را خواندی بلند نشو، برو و تعقیبات بخوان،دعا بخوان.
🔹همانطور که بادبادک بدون دنباله بالا نمی رود،نمازم بدون تعقیبات بالا نمی رود.
🔸بعد از نماز حتما تعقیبات بخوان، بنشین در ِ خانه خدا و گدایی کن و حاجت بخواه،شاید همین امشب دعایت گرفت.
🔹انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند، خود خدا می فرماید: «اُدعوُنی اَستَجِب لَکُم»
🔸شما بخوانید مرا، من دعایتان را مستجاب می کنم..
@shohada_vamahdawiat
🌹🌹🍃🍃
بزرگراه همت.......حاضر ...غیرت همت.................غایب
معلم وارد کلاس شد وشروع به حضوروغیاب کرد:
بزرگراه همت...............حاضر
غیرت همت.................غایب
ورزشگاه همت..............حاضر
مردونگی همت.............غایب
مرام همت...................غایب
سمینارهمت................حاضر
آقایی همت..................غایب
صداقت همت................غایب
همایش همت..............حاضر
صفای همت................غایب
عشق همت...............غایب
آرمان همت...............غایب
یاران همت................غایب
تیپ همت................حاضر
غایبا از حاضــــرابیشتــــربودن
کلاس تعطیـــــــــــــــــــــــــــــــل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
#داستان_ظهور.........
#صفحه_ششم......
آن طرف را نگاه كن ! آن مرد را مى بينى كه به سمت بزرگان مكّه مى رود.
او كيست و چرا چنين سراسيمه و مضطرب، جمعيّت را مى شكافد؟
او مستقيم نزد فرماندار مكّه مى رود. سلام مى كند و مى گويد: "ديشب خواب عجيبى ديدم و براى همين خيلى ترسيده ام".
فرماندار مكّه نگاهى به او كرده و مى گويد: "خوابت را برايم تعريف كن ".
و آن مرد چنين مى گويد: "خواب ديدم كه ابرى در آسمان ظاهر شد و آرام آرام به سمت زمين آمد تا اينكه به كعبه رسيد. در آن ابر، ملخ هايى ديدم كه بال هاى سبزى داشتند و مدّت زيادى دور كعبه طواف كردند و سپس به شرق و غرب عالم پرواز كردند".30
هر كس كه اين سخن را مى شنود به فكر فرو مى رود.
آيا بينِ اين خواب و آن گروه سيصد وسيزده نفرى، ارتباطى وجود دارد؟
در شهر مكّه شخصى هست كه خواب را خيلى خوب تعبير مى كند. از او مى خواهند تا اين خواب را تعبير كند.
او قدرى فكر مى كند و سپس مى گويد: "لشكرى از لشكريان خدا وارد اين شهر شده است و شما هرگز نمى توانيد در مقابل آن مقاومت كنيد".
همه مردم مكّه به فكر فرو مى روند. آرى، آن لشكر، همان جوان هايى هستند كه ديشب وارد مكّه شدند.
طبيعى است كه مردم مكّه از دست اين جوانان عصبانى باشند; زيرا اينان مى خواهند اهل بيت(عليهم السلام) و شيعيانشان را در همه دنيا عزيز كنند.
شما فكر مى كنيد اوّلين تصميم مردم مكّه چه مى باشد؟
درست حدس زده ايد، آنها مى خواهند اين سيصد و سيزده نفر را دستگير كنند; امّا خدا ترسى بزرگ بر دل آن مردم مى اندازد.
من به حال اين مردم ساده لوح مى خندم، مردمى كه هنوز هم در فكر دشمنى با شيعه هستند. آنها نمى دانند كه ديگر روزگار غربت شيعه تمام شده است.
يكى از بزرگان مكّه كه مى بيند همه در ترس و اضطراب هستند مى گويد: اين جوانانى كه من ديده ام، چهره هايى نورانى دارند و اهل عبادت هستند، آنها كه تا به حال كار خلافى انجام نداده اند، چرا از آنها مى ترسيد؟
مردم مكّه تا غروب آفتاب در مورد اين جوانان سخن مى گويند و آن چنان ترس و وحشتى در دل دارند كه نمى توانند هيچ كارى بكنند.
❤️💝❤️💝❤️💝❤️💝❤️
اللهم عجل لولیک الفرج
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
#داستان_ظهور........
#صفحه_هفتم......
شب عاشوراست و فردا روز ظهور امام زمان!
امشب، پايان روزگار غيبت رقم مى خورد. شهر مكّه در تاريكى فرو رفته استّ امّا كنار كعبه نورانى است. امشب كسى به مسجد الحرام نيامده است.
آن جوان را مى بينى كه كنار كعبه مشغول دعاست؟ نمى دانم او با خدا چه نجوايى دارد.
آيا مى خواهى نزديك برويم و او را از نزديك ببينيم؟
او امام زمان است كه در اين خلوت شب با خداى خود راز و نياز مى كند.
آيا مى دانى مُضطرّ واقعى اوست كه خدا دعاى او را مستجاب و امر ظهورش را اصلاح مى كند؟
خدا در قرآن مى گويد: (أمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ); چه كسى دعاى مُضطرّ را اجابت مى كند و سختى ها را از او دور مى نمايد؟
اكنون سؤال مهمّى از تو دارم: آيا مى دانى امام زمان چگونه مى فهمد كه دعاى او مستجاب شده است؟
او از كجا مى فهمد كه بايد قيام كند؟
آيا مى دانى كه در آن لحظاتى كه قرار است دوران غيبت تمام شود، چه حوادثى روى مى دهد؟
اگر دقّت كنى مى بينى كه امام به همراه خود يك پرچم آورده است.
خداى من! آن پرچم خود به خود باز مى شود.
آيا مى توانى نوشته روى پرچم را بخوانى؟
روى پرچم چنين نوشته شده است: "البَيعَةُ لله". يعنى هر كس با صاحب اين پرچم بيعت كند در واقع با خدا بيعت كرده است.
صدايى به گوش مى رسد. اين صدا از كيست؟
💝ادامه دارد.........
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
💢نبرد مرگ و زندگی
🔹از ابوالفضل که می پرسیدم چه جور جایی خدمت می کنی؟ میگفت: خیلی سخته... اونجا جائیه که اگه تو نزنی اونا می زننت. اگه من شهید شدم مدیون منی اگه بخوای یه ذره برای من اشک بریزی...
🔹ابوالفضل خیلی خوش اخلاق بود و با هرکسی چه غریبه و چه آشنا طوری رفتار می کرد که جذبش می شد، الان هم هر جا صحبت از ابوالفضل میشه از اخلاق خوب و برخورد مهربونش و خوبیاش میگن.
🔹شهید ابوالفضل غلام پور ویرانی از سربازان مرزبانی ناجا بیست وهشتم فروردین1397در مرز میرجاوه در درگیری با اشرار به شهادت رسید.
🌹✨ @shohada_vamahdawiat✨🌹