eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
سه بار برایش درجه تشویقی آمد، نگرفت. ته دلش این بود که کار برای خدا این حرف ها را ندارد بی هیچ ادعایی میگفت: اگر برای همه بچه های لشکر تشویقی آمد، چشم من هم میگیرم... 🕊🌱 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ 🌼‌خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست... ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست... 🌼‌قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت... که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🍃 ‌ هواۍِ تو... تنـهـا هوائیست... ڪه هوۍٰ نیست... @shohada_vamahdawiat                      
عملیات خیبر انقدر سخت و سنگین بود ڪه بعد از گشت هفت شب در جزیره مجنون وقتے به شهید ڪلهر گفتم: ڪه این هفت شب چگونه گذشت؟ پاسخ داد نگو هفت شب،بگو هفت هزار سال وضعیت وحشتناڪی بود تعداد انگشت شمارے باقے مانده بودند به اضافهـ یڪ تیربار و دو اسلحه.. به آقا مهدے گفتم چه بایدڪرد؟ با خونسردے گفت: صد متر تا انجام تڪلیف باقے مانده ما تڪلیف خود را انجام مےدهیم ادامه راه با آنان ڪه باقے مانده اند.. @shohada_vamahdawiat                      
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت چهل ✨بانو به خانه موسی بن خزرج وارد شده بود.زنان و دختران دور او را گرفته بودند و چون نگینی در حلقه شوق خود، حضورش را می ستودند و به او تبرُّک می جستند. 🍁آرامشی در قم نشسته بود که هر رهگذری آن را درون خود احساس می کرد؛ حتی کسی که خبر از ورود بانو به شهر نداشت. سیندخت روبه روی اتاقکی ایستاد که خدیجه و اُم مسعود بدان وارد شده بودند. چیزی پای او را از ورود بازمی داشت. دقایقی بعد، خدیجه با چشمانی غرق اشک به سویش برگشت. کنار او بر تخته سنگی نشست و آرام گفت: _اینجا محلی است که بانوی ما بعد از شهادت اهل قافله اش، به مدت هفده روز در آن عبادت کرده. تمامش نور است و بانوی ما سرچشمه نور. چیزی مانع ورود تو نیست. سیندخت مکثی کرد و آهسته زیر لب گفت: _بانوی شما هم عاشق بوده؛ عشقی فطری. عشق من و کیارش ریشه در غریزه دارد. عشق بانویتان حقیقت بود و دلدادگی من مجازی بیش نیست. خدیجه شانه او را فشرد. _عشق مرتبه دارد. مجاز، آغاز راه است. نگران نباش! تو هم روزی به حقیقت خواهی رسید. سیندخت آرام تر از قبل زمزمه کرد: _می خواهم رازی را به تو بگویم، خدیجه. راستش مهری در دلم نشسته، خودم هم نمی دانم چرا. اما شاید کار فطرت باشد. شاید آن طوری که اُم مسعود می گفت، بخشی از حقیقت باشد. مهرِ بانویتان بر دلم نشسته! با آنکه هرگز او را ندیده ام، اما از لحظه ای که به حریم او نزدیک شدم، گویی مثل مادرم... نه... نه... خیلی نزدیک تر... مثل کیارش... باز هم نه... مثل هیچ کس... مثل هیچ کس دیگر دوستش دارم اما خودم هم نمی دانم چرا و چگونه؟! حیرانی ام هر لحظه بیشتر می شود. یعنی عشق فطری هم دست خود آدم نیست؟ یعنی دلیلی نمی خواهد یا من دلیلش را نمی دانم؟! خدیجه، میان نور لرزان شمع، لبخندی زد و گفت: عشق موهبتی خدایی است که تنها بر اساس ظرفیتی که خودت برای روحت رقم زده ای، اتفاق می افتد. دلیلش خودت هستی. در جستجوی علتی نباش. عشق، خود بالاترین دلیل و راهنماست بر مقصدی که جز سعادت نیست. مبارکت باشد که عشق، در خانه قلبت را کوبیده است. پاسخ به فطرت، آغاز رستگاری است. سیندخت به ناگاه یاد سخنان موبد در آتشکده ایساتیس افتاد. در سفر هفده سالگی اش به زادگاه. وقتی او را در هیبت دختری بالغ دید، بشارتش داد: _رستگاری تو در عشق است سیندخت! و عشق درِ هر قلبی را نمی کوبد. مواظب باش آن چنان زندگی کنی که عشق درِ خانه قلبت را بکوبد. ساعتی بعد در دل شب، میان کاروانسرا، خدیجه روسری اش را از سر باز کرد و روی بالش گسترد. دستی پیش برد تا حریر روی سر سیندخت را باز کند. _راحت باش دختر! نامحرمی به حریم ما وارد نخواهد شد. ما در پناه ولایت هستیم. سیندخت میان بستر نشست. دست هایش را دور زانو حلقه کرد و سر بر آن نهاد. _در حریم ولایت به کاروان بانویتان حمله کردند و همه را از دم تیغ گذراندند. در حریم ولایت برادرانش کشته شدند. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🚨بیش از یکبار بخوانید، و برای نو جوانان و جوانانِ عزیز، آیندگانِ این مرز و بوم ارسال فرمایید. 🖍از یادداشت‌های شهید حججی: جنگ جنگ است، چه سخت باشد و چه نرم؛ عده‌ای رابا جسمِ‌شان می‌کشند، و عده ای را با فرهنگِ‌شان... 🧨هشت سال زدند و زدند و زدند ... خواستند ریشه اسلام را بزنند، بیشتر رشد کرد. 🍃چندین سال است، از شاخ و برگ‌ها شروع کرده اند؛ کمر بسته اند کلِ درخت را بسوزانند؛ ⚠️از جنگِ نرم غافل نشوید... جنگِ نرم مرد می‌خواهد، محکم و استوار... ☄شاید گلوله و ترکشی نباشد اما... طوری ذهنت را هدف گرفته‌اند که حواست نباشد خوردی! 🔫اگر فشنگت بزنند👈می‌شوی الگو،​ مایه افتخار، اما اگر نیرنگت بزنند چه...؟ 🧕خواهرم، برادرم خیلی حواست به سنگرت باشد. چادرت، ایمانت، غیرتت، ... درست همه و همه را هدف گرفته‌اند... همه را ... 💥دشمن جنگِ نرم را از جنگِ سخت جدی‌تر گرفته است... مبادا تو به بازی بگیری که باخته ای... 👈فرهنگِ تو، ایمانِ تو ، عقیده‌ی تو، همه و همه برای توست، و دشمن فقط به فکرِ گرفتنِ آن از توست... ایمانت را ازت بگیرند چه چیز دیگری داری؟ خیلی حواست باشد. 💥دشمنِ تو جلوی خدای خودش ایستاد، چه برسد به تو... 📱جنگِ نرم، جنگِ نرم، جنگِ نرم...  را جدی بگیرید... @shohada_vamahdawiat                      
❤️ اولِ عشق خودت هستی و آخر،حرمت نرود عمر هدر قَطعِ یقین در حرمت فیضِ دستان شما دانه برایم پاشید تا کبوتر شدم و داد مرا پَر حرمت محشری هست حریمت که خدا میداند آسمان را اُفُقِ چَشمِ تو میچرخاند هرکسی را گرهٔ کور به کار افتاده گذرش بر حَرَمِ تو دو سه بار افتاده تو دعا کردی و افتاد دل ما یادت یک سحر پَر زد و شد زائرِ گوهرشادت 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ 🌼‌خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست... ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست... 🌼‌قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت... که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت چهل و یک ✨خدیجه ملحفه را روی پای خود کشید و کنار سیندخت به دیوار تکیه داد. 🍁_مهم این است که ما قدم از راه حق برنخواهیم داشت و به خاطر خدواند بر مقدّرات صبوری خواهیم کرد. سیندخت میان نور لرزان فانوس به چشم های خدیجه زل زد. _تو عاشقش بودی اما وقتی دیدی که او را از دست داده ای، از پای درنیامدی. می بینم که زنده ای و قرار است به زندگی ات ادامه دهی. بدون بانویت... آیا این با عشق سازگار است؟ خدیجه کنار پنجره ایستاد و از لابه لای پرده اتاق به ستاره های دوردست خیره شد. _عشق من به بانو، ریشه در عشق به خداوند دارد؛ ریشه در عشقی ازلی. بانویم را به خاطر وجود جسمانی اش دوست نداشتم که فنا و فراقش، عشق را از من بگیرد. عشق من به بانویم، ریشه در روحانیت او دارد که ابدی خواهد بود. از دست دادن جسمانیت بانویم، تقدیر پروردگارم بوده و من بر آن راضی هستم. سیندخت سرش را روی زانو جابه جا کرد و در فکر فرو رفت. یاد روزهای اول رفتن کیارش افتاد. در تجارت خانه پدر، سراپا گوش بود تا کسی سخنی از کیارش بر زبان آورد. تمام حواسش را به اخباری که از مرو و ولیعهد و حکومت می رسید، سپرده بود. یکبار که اردشیرخان تصمیم کیارش را برای رفتن به دربار ستود، تاجری از بغداد ملامتش کرد که این تقدیر کیارش بوده، چیزی که خداوند برایش رقم زده است؛ از این رو شایسته چنین تحسینی نیست. پدر پادرمیانی کرده و گفته بود: _دعوای کلامی جَبریّه و تّفویضیّه تا تجارت خانه من هم کشیده شده! رها کنید این حرف ها را! جوان بی نظیری بود که رفتن را بر ماندن ترجیح داد. اینکه قصدش خدمت در دربار باشد یا هر چیز دیگر، چه تاثیری در قیمت سنگ ها و بازار فیروزه خواهد داشت؟ سیندخت با اینکه حق را به پدر می داد، اما دلش از نگاه بی تفاوت او به کیارش گرفت. طوری دلگیر شد که همان روز سر به دروازه نیشابور نهاد. غروب را در تپه های خارج از شهر، با تماشای سرخی شفق گذراند و کوشید تا دلش را به رفتن راضی کند. می خواست در پی کیارش برود تا بداند آیا به راستی او در پی تقدیرش رفته و سیندخت و عشق آتشینش را نادیده انگاشته یا اینکه عشق به علی بن موسی(علیه السلام) او را دیوانه رفتن کرده است. اینک اما فارغ از مقدرات و رضا، تنها داشت به مسئله عشق می اندیشید؛ به اینکه اگر کیارش آن چنان که درون سیندخت گواهی می داد، در پی عشق به آن حصن استوار به مرو رفته باشد، بدین معناست که او فطرت را دریافته و غریزه را زیر پا نهاده است؟ آیا معنایش این است که کیارش با رفتن خود، عشق نهان میان خود و سیندخت را قربانی عشق به امام شیعیان کرده است؟ ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیه‌السلام ...... 🌺 🌹🌹🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
⤴️ مأمـــوریت ما استقامت است ... شهید @shohada_vamahdawiat                      
‌• جنـوداللّٰھ‌لـاتَفشَـلُواهـم فـآئزون‌بالـشھآدةأوبـالفتـح .. سَـربآزان‌ِخُـداشِڪست‌نـمی‌خورَدنـد آنـھاپِیـروزمۍ‌شَـوندبـآشَـھآدت‌یآفَتـح! @shohada_vamahdawiat