🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
💐✨ کار دل که بالا بگیرد، دست ِ اشک را میگیرد و میبرد آنجا که خودش میخواهد . . .
💐✨ آنجا که لابهلای طنین «یاحسین»هایم، دعای فرج میخوانم . . .
💐✨ یک دفعه به خودم میآیم و میبینم ساعتها در فراق یار گریستم،
با روضهی حسین اما برای غربت مهدی!
💐✨ مسیر ظهورش را کنج همین روضهها باید جستجو کرد . . .
لابهلای همین اشکها و گریهها . . .
آنجا که کار دل بالا میگیرد . . .
💫 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ . . .
💫 یا الله! بدمِ المظلوم . . .
عجّل فرج المظلوم . . .
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣السلام علیک یااباصالح المهدی(عج)
✨ هم وعده سر قرار داديم آقا
✨هم نامه كه بي شمار داديم آقا
✨گفتيم بيا و خودمان در رفتيم
✨يك عمر فقط شعار داديم آقا
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💐💐💐💐💐💐💐
🌟السلام علیک یا موسی ابن جعفر(ع)
❣ بر امامان ملک دین صلوات
❣بر شفیعان مزنبین صلوات
❣بر فروزان چراغِ حق کاظم
❣که بود مهر هفتمین صلوات
#السلام_علیک_یاموسی_ابن_جعفر
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
شهداءومهدویت
#رمـاݧ♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ #قـسـمـتچـهـلـم⬇️ 🔱⃟☄
سلام خدمت اعضا محترم کانال.
در مورد رمان دام شیطانی که بعضی از بزرگواران سوال میپرسم باید عرض کنم که برای گوشی تلفن ادمین کانال مشکلی پیش اومده ان شاءالله رفع اشکال بشه ادامه این رمان رو قرار میدیم.
به اعضا جدید هم پیشنهاد میکنم حتما این رومان رو بخونن😊
هدایت شده از ذخیره:-[:-[:-[:-[
🌷مهدی شناسی ۲۳۸🌷
🌹... و أرکان البلاد...🌹
🔹زیارت جامعه کبیره🔹
🍃نبات را دیده اید که چطور درست می شود؟ﺩﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﺷﮑﺮ ﺍﺳﺖ و ﯾﮏ ﻗﺴﻤﺖ ﺁﺏ.
🍃ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻫﻢ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ و ﻣﯽﺭﯾﺰﻧﺪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﯾﮓ.ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﯾﮓ ﻫﻢ ﻧﺦﻫﺎﯼ ﭘﻨﺒﻪﺍﯼ ﻗﺒﻼ ﺗﻌﺒﯿﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.ﺍﯾﻦ ﺁﺏ ﺷﮑﺮ ﺭﺍ ﻣﯽﺭﯾﺰﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﯾﮓ. ﺍﯾﻦ ﺁﺏ ﺷﮑﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺁﻥ ﻧﺦﻫﺎ ﮐﺮﯾﺴﺘﺎﻝ ﻣﯽﺑﻨﺪﻧﺪ.ﺑﻌﺪ ما ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮیم ﺑﺎ ﯾﮏ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﺒﺎﺕ ﺷﺎﺧﻪ ﺷﺎﺧﻪ.
🍃ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﺒﺎﺕﻫﺎ ﭼﺮﺍ ﭘﺪﯾﺪ ﺁﻣﺪﻧﺪ؟ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﻧﺦﻫﺎ.ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﻧﺦﻫﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻧﺒﺎﺗﯽ ﺷﮑﻞ ﺑﮕﯿﺮﺩ.ﺣﺎﻻ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﺦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﺒﺎﺕ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﭘﻮﺩﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ.ﺧﻮﺭﺩ ﺧﺎﮐﺸﯿﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺷﺎﺧﻪﺍﯼ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﯾﺪ.
🍃 ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺜﻞ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﺒﺎﺕ ﺍﺳﺖ.ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ علیه السلام ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ.
🍃 امام ﻧﻘﺶ ﺁﻥ ﻧﺦ ﻧﺒﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ.ﺍﮔﺮ امامان ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺷﮑﻞ ﻧﻤﯽﮔﺮﻓﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﻧﺦ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﻧﺒﺎﺕ ﺷﮑﻞ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ و ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ.
🍃امام زمان علیه السلام ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ،"ﻟَﺴﺎﺧَﺖِ ﺍﻻَﺭﺽُ ﺑِﺎَﻫﻠِﻬﺎ"
جهان ﻣﺜﻞ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﺒﺎﺕ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﺦ ﻣﺘﻼﺷﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
🌴ﺍﺭﮐﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺭﮐﻦ ﺍﺳﺖ.ﺭﮐﻦ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺨﺶ ﺍﺻﻠﯽ ﻭ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺶ ﮐﻠﯿﺪﯼ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ.ﺣﮑﻢ ﺷﯿﺮﺍﺯﻩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ.
🌴ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺭﮐﻦ ﺑﺪﻥ.ﭼﻮﻥ ﺳﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﺪﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ.ﺣﯿﺎﺕ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ.ﺑﻪ ﻗﻠﺐ هم ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺭﮐﻦ.
🌴ﺑﻼﺩ ﺟﻤﻊ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ.ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ. ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﻠﺪ. ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺷﻬﺮ ﻫﻢ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﻠﺪ.
🌴ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﭼﻪ ﺁﺑﺎﺩﺵ ﭼﻪ ﻏﯿﺮ ﺁﺑﺎﺩﺵ ﺍﮔﺮ امام مهدی علیه السلام وجود نداشت،ﻧﺒﻮﺩ و از هم می پاشید.و اصلا وجود عالم معنایی نداشت.مانند نماز که بدون رکن باطل است...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#مهدی_شناسی
#قسمت_238
#جامعه_کبیره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سلام_بر_ابراهیم
#رسیدگی_به_مردم
#قسمت_پنجم
💐 از شوق نميدونستم چه كار كنم. چهره ابراهيم بسيار نوراني بود. به سويش رفتم وهمديگر را در آغوش گرفتيم. از خوشحالي فرياد ميزدم و ميگفتم: "بچهها بيائيد، آقا ابرام برگشته! "و همينطور داد ميزدم. ابراهيم گفت: "بيا سوار شو كه خيلي كار داريم. " به همراه هم به كنار يك ساختمان مرتفع رفتيم. مهندسين وصاحب ساختمان همگي جلو آمدن و با آقا ابرام سلام واحوالپرسيكردن. همه اون رو خوب ميشناختن. ابراهيم هم رو به صاحب ساختمان كرد وگفت: "من اومدم سفارش اين آقا سيد رو بكنم تا يكي از اين واحدا رو به نامش بكني "و بعد شخصي كه دورتر از ما ايستاده بود رو نشان داد. صاحب ساختمان گفت: " آخه آقا ابرام اين بابا نه پول داره نه ميتونه وام بگيره. من چه جوري يه واحد بهش بدم. " من هم حرفش رو ادامه دادم وگفتم: " ابرام جون دوران اين كارا تموم شده، ديگه همه اسكناس رو ميشناسن. " ابراهيم نگاه معني داري به من كرد وگفت: "من اگه برگشتم به خاطر اين بود كه مشكل چند تا مثل ايشون رو حل كنم. وگرنه من اينجاكاري ندارم. " بعد به سمت ماشين حركت كرد. من هم به دنبالش راه افتادم كه يكدفعه تلفن همراه من به صدا درآمد و از خواب پريدم.
#سلام_بر_ابراهیم
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#رمـاݧ♥⃟🥀
🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️
#قـسـمـتچـهـلویـڪم⬇️
🔱⃟☄ ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄
مابرای رسیدن به اهدافمان باید برخاورمیانه تسلط کامل داشته باشیم,فعلا که خیلی ازکشورهای منطقه ,به گونه ای تحت تسلط ماهستند ودونقطه ی مهم خاورمیانه ,یکی کعبه قبله ی مسلمین ودیگری بیت المقدس,سرزمین برگزیده,کاملا تحت سیطره ی ما هستند.
فقط کشور ایران است که باید یا ازمیان برداشته شودویا تغییر رژیم حاصل شود واگراین دوناموفق بود باید باحداکثرتوان سعی درناامن کردن این کشورداشته باشیم ,از هر راه ممکن دراین کشور اغتشاش ایجاد کنیم ,یکی از مهم ترین پایه های مقاومت واتحاد ایران ,رهبری انهاست ,ما باید باترفند وحیله رهبریشان راتضعیف کنیم ,باید ذهن جوانانشان رانسبت به رهبری مکدر کنیم,اگر رهبری انها یا باصطلاح خودشان ولایت فقیه در اذهان عمومی بد جلوه داده شود ,تضعیف ودرنتیجه یکی از پایه های استقامت ایران فرو میریزد,در مرحله ی دوم ذهن مردم را نسبت به مقوله ی مهدویت وانتظار فرج امام زمانشان,منحرف کنیم ,شهادت طلبی راکه ازمحرم وعاشورا ریشه در خون شیعیان ایران دارد از آنها بگیریم واین برقرارنمیشود مگراینکه جوانانشان رابه انحطاط کشانیم واز دین دورشان نماییم,ما باید دربین ,فرقه ها وقومیتهای ایران رخنه کنیم وبین انها تفرقه بیاندازیم واینگونه ما بر کل منطقه احاطه ی کامل خواهیم داشت....
خیلی پست وحقیر بودندکه باحیله ,اهدافشان را عملی میکردند,ازهمه ی سخنرانیهایشان فیلم گرفتم وعزمم راجزم کردم تا در کشور عزیزم روشنگری کنم وتاجایی میتوانم جوانان ساده انگار ودهن بین را روشن کنم.
#ادامہدارد...↻
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
#سلامبرحسین
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======🏴🌻🏴======>
#رمـاݧ♥⃟🥀
🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️
#قـسـمـتچـهـلودوم⬇️
🔱⃟☄ ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄
بالاخره تمام شد,بعدازصرف شام به اتاقهایمان رفتیم,فردا برای یهودیان عید(پوریم)یاهمان جشن کشتارایرانیان بود وحتما مراسمات خاصی داشتند.
خداراشکر که تابه حال به خیر گذشته بود,اما خبرنداشتم,فردا چه روز سخت وپرازترسی درپیش دارم وچه اتفاقات ناخوشایندی,قراراست برایم رخ دهد.
امروز,روز پوریم است ,اول صبح,ماراسوارماشین کردند تا به جایی دیگه انتقال دهند.
در ماشین ,مهرابیان ,کنارمن نشست,بقیه هم مشغول صحبت باهم بودند.
ازمهرابیان سوال کردم:به نظرتان کجا میبرنمان؟
مهرابیان:احتمالا ,بیت المقدس...
یه جورایی خوشحال بودم,اخه ازنزدیک,قدس,قبله ی اول مسلمین را میدیدم.
بالاخره باتمهیداتی زیاد مارا درمکانی پیاده کردند,به محض رسیدن به آن مکان ,برخلاف صداهای ماورایی که از جای جای ان مکان میشنیدم,صداهای ترسناکی که از اجنه خارج میشد.
برخلاف این صداها,آرامشی عجیب بر روح وروانم مستولی شد,یک آن میل به اقامه ی نماز وارتباط باخدا درمن فزونی یافت.
خودم رابه دیوید که همراهمان بود رساندم وگفتم:اینجا کجاست؟
دیوید:اینجا,معبد سلیمان یاهمان, بیت المقدس(قدس)....
اصلا باورم نمیشد ,اخه تاجایی به ما نشان داده اند,قدس,مسجدیست باگنبد طلایی رنگ,اما اینجا خبرازان گنبد نبود.
ازمهرابیان سوال کردم:اقای مهرابیان,من اینجا به شدت احساس معنویت بهم دست داده ,میگن اینجا قدس هست,اما همانطورکه میبینی خبری از اون قدس معروف نیست.
مهرابیان:درسته,بیت المقدس اصلی,این مکان است,اون گنبد طلایی رنگی که این صهیومیستهای خاین به عنوان قدس به ما نشان میدهند,مسجد(صخره)هست,صهیونیستها به دلیل عملیاتهایی که درقدس انجام میدهند,ماهیت اینجا رااشکارنمیکنند تا باخیال راحت به اهدافشان برسند.
از ازل خداوند اراده کرده دونقطه ی مشخص ومقدس درزمین مشخص باشند,یکی کعبه ودیگری قدس است.
بیت المقدس نزدیکترین نقطه به آسمان است,محل معراج پیامبر ص از زمین به آسمان همین بیت المقدس میباشد وآن حالت روحانی که به شما دست داد ,بی شک به همین دلیل است.
معبد حضرت سلیمان ع درهمین مکان بوده,اینجا پراز رازورمزاست,سلیمان, پیامبری بود که علاوه برپیامبری,حاکمیت هم داشت ,یعنی پادشاهی میکرد,پادشاهی بر انسان وجن.
معبد حضرت سلیمان توسط اجنه ساخته شده,این پیامبر بزرگوار در زمان خودش باجادو.وجادوگری وجن گیری مبارزه کرد وتمام ادوات جادوگری را درجایی از معبد دفن نمود .وشایدبه همین دلیل است که قوم یهود ازاوکینه به دل گرفتند.
درهمین حین دیوید به طرف ما امد وبحثمان ناتمام ماند.
دیوید گفت:بیاییدقبل ازجشن اطراف رانشانتون بدهم .
با مهرابیان راه افتادیم,ازنظرمن ,این مکان بسیار زیبا ومعنوی بود ,حیف که شیاطین اداره اش میکردند.
همینجورکه اطراف رانگاه میکردم,چشمم افتاد به دری که از دور اصلا دیده نمیشد,صداهای وحشتناکی از داخلش میامد ونور سیاه رنگی احاطه اش کرده بود.
دیوید ,امتداد نگاهم را دنبال کرد وگفت:نه,نه,اونجا ممنوع هست,یک کارت راازجیبش در اورد وگفت ,فقط بااین باز شد,هیچ غیر یهودی وغیر اسراییلی را به انجا راه نداد...
رفتیم به مکان جشن,همه ی به اصطلاح بزرگانشان جمع شده بودند ونفری یک جام ش ر ا ب را دردست کنارهم روبه آسمان گرفته بودند ویک عبارتی راتکرارمیکردند...
#ادامہدارد...↻
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
#سلامبرحسین
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======🏴🌻🏴======>
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً
زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#ساعت_عاشقی
➥ @shohada_vamahdawiat
🌟🌟🌟🌟🌟🌟
#نهج_البلاغه
#حکمت_چهار
❣ادامه شرح:
آنگاه در چهارمین جمله مى فرماید: ;تقوا و پرهیزگارى سپرى است (در برابر گناهان و خطرات شیطان و هواى نفس) .
این فضیلت انسانى از حالت خداترسى باطنى سرچشمه مى گیرد که چون در برابر او گناهى ظاهر شود سدى در میان او و گناه ایجاد کند.
سپس در پنجمین و آخرین جمله مى فرماید: ;رضایت و خشنودى (از تقدیرات الهى) بهترین همنشین است ;; (وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى).
همنشین خوب کسى است که به انسان آرامش بخشد و او را از بى تابى در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار در راضى بودن به قضاى الهى است.
آنکس که مقدرات را از سوى خداوند حکیم و مهربان مى داند هرگز از مصائبى که به هر حال در دنیا روى مى دهد و مشکلاتى که گریبان انسان را ناخواسته مى گیرد ناراحت نمى شود و بى تابى نمى کند و اعصاب خود را در هم نمى کوبد.
البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثه اى تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را براى پیروزى بر مشکلات به کار گیرد; ولى اگر حوادثى خارج از حیطه قدرت او رخ دهد در برابر آن راضى باشد و زبان به ناشکرى نگشاید و جزع و بى تابى نکند.
#نهج_البلاغه
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🕊
#تلنگرانہ✨
رفیققلبتو!
صندوقچهمادربزرگتنیست . .
کههرچیزیتوشجابشه:)
قلبتو♥️
حریمخداست🙂
میدونیحریمینیچیدیگه!
غیرخودشکسیوراهنده🦋
محفل معنوی سمت خدا
🦋💖🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون ستاره بارون💖💖
🌷🌙✨🌟🌷
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
ای بهترین بهانہ خلقت ظہور کن
صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن
آقا بیا و با قدمی گرم و مہربان
قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن
صبر و قرار رفته ز دلہای عاشقان
با دسٺ عشق آتش دل را صبۅر کن
#نوای_دلتنگی💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
#رمـاݧ♥⃟🥀
🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️
#قـسـمـتچـهـلوسـوم⬇️
🔱⃟☄ ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄
بازبان عبری,تکرار میکردند.
کنار مهرابیان بودم ,چشمم به جمعیت بود واما,فکرم دنبال اون در مرموز.
مهرابیان:خانم سعادت,میدونم به چی فکر میکنید,اونجا احتمالا یکی از تونلهای مخفی هست که این شیاطین برای مقاصدشان حفرکردند,اگر بخواهی نزدیک انجا بشوی,بی شک بهت مشکوک میشوند .
من:اما فکرم درگیرشه,من باید اونجا راببینم,...اگه دیدم برای شما هم فیلم میگیرم آقای مهرابیان عزیزززز
مهرابیان:خانم سعادت,این اخرین تذکرمه ,دیگه نمیخوام بحث کنم,موقعیت خودمون رابه خطر نیاندازید,باکنجکاوی بچه گانه تان,
ما بچه شیعه ها خیلی زرنگترازاین یهودیای شیطان پرست هستیم وکاملا میدونیم تواون تونل چی میگذره,بعدا بهت میگم,فقط خواهشا حرکت خطرناکی نکن.من مراقبتم هااا
من:روچشمم.....
اما درحقیقت داشتم نقشه میکشیدم که چه جوری به هدفم برسم.
به همه ش ر ا ب تعارف میکردند ,اخه یکی ازاحکام ورسومی که در روز پوریم ,یهودیا انجام میدهند نوشیدن ش ر ا ب تا حد جنون هست.
اما برای من که ادعای شیعه بودن وپیرو.مولا علی ع بودن دارم ,این نوشیدنی مثل نجاست میمونه....
پس حتی نگاهی هم بهش نمیاندازم چون از دیدنش هم حال آدم بهم میخوره,در روایات زیادی ازمعصومین داریم که:نوشیدنی هر روز ابلیس(شراب الکلی)هست وچه خوب اینجا باچشم خودم میبینم ابلیسکهایی که بااین نوشیدنی ,سرمست میشوند...
چشمم به دیوید افتاد,بس که نوشیده بود,هیچ درکی از اطرافش نداشت...
وای خدای من دررررسته,راهش همینه.....
فقط باید مهرابیان راقال بزارم!!
#ادامہدارد...↻
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
#سلامبرحسین
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======🏴🌻🏴======>
#رمـاݧ♥⃟🥀
🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️
#قـسـمـتچـهـلوچـهـارم⬇️
🔱⃟☄ ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄
از جام بلند شدم,مهرابیان باحالت سوالی پرسید:کجا؟؟
گفتم:اینا که تو حال خودشون نیستن,میرم یک دوری,بزنم ویه فیلم هم بگیرم.
مهرابیان:مراقب باش خانم سعادت.
از روی میز یه جام ش ر ا ب برداشتم وخیلی نامحسوس ریختمش کنار گلدون کنارم
اه مرگتون بزنه چه بوی گندی میده .
جام خالی رابدستم گرفتم ,طوری برخورد میکردم که منم خوردم.نزدیک دیوید شدم,دیوید باچشماش که معلوم بود دو دو میزنه نگام کردوبا عبری یه چیزی بلغورکرد , لبخندی بهش زدم.ووقتی مطمین شدم که تواین عالم نیست ,اهسته دست کردم جیبش وکارت رابرداشتم.
کارت که به دستم رسید بدون توقف حرکت کردم سمت اون در مرموز.
اکثر سربازا دور وور مکان جشن بودند,یکی ,دوتا هم که اطراف پرسه میزدند,معلوم بود یک سری به نوشیدنیها زدن.شانس باهام یار بود که روز پوریم بود واینها هم یه مشت ادم لایعقل...
به دررسیدم,کارت راوارد کردم وخیلی راحت دربازشد.
خدای من عجب هرم جانسوزی از داخلش میامد,انگار در جهنم باز شده.
شروع کردم ایت الکرسی را خواندن ووارد اونجا شدم,انچه که من میدیدم ,تونل وحشتناکی بود,جای جای تونل حفاری شده بود,انگار دنبال چیزی میگشتند,همینجور که جلو میرفتم به یک سه راهی رسیدم...یکباره یادم امد دوربین را روشن نکردم,سریع دکمه روشن رالمس کردم,نمیدونستم از کدام راه برم,از هرسه تا تونل صدا میامد ,چشام رابستم وگفتم باچشم بسته هرکدوم را رفتم,که رفتم.
درهمین حین احساس کردم دست مردی گلوم راگرفته,
چشام راباز کردم,نفسم گرفته بود انگاری داشتم خفه میشدم.
تا چشم بازکردم,دست پشمالوی سیاهی دیدم که گلوم رافشارمیده...
بلند بلند گفتم
اعوذوبالله من الشیطان الرجیم.
ودست پشمالو شل شد,درادامه اش شروع کردم سوره ی جن راخواندن...
حرکت کردم داخل همون تونل,خدای من انواع واقسام وسایل جادوگری روی صندوقچه ای اهنین درانتهای تونل دیده میشد ,دور تا دور صندوقچه را شیاطینی از جن گرفته بودند,به گمانم اینها ادوات جادوگریی بودند که از زمانهایی دور درمعبد حضرت سلیمان ع ,مخفی شده بود اما این یهودیهای شیطان پرست ,هنوز به وسیله ی اصلی یاهمان(جادوی سیاه)که با آن شیاطین ,قدرت عجیبی میگیرند را کشف نکرده بودند.
جادوی سیاه در زمان حضرت سلیمان ع ,پیامبر زیر تختش پنهان کرده بود واینجورکه معلوم بود,هنوز ان راکشف نکرده بودند.
برگشتم دوتونل بعدی را دیدم ,درجای جای تونلها چاله هایی حفرشده بود که درونش مملو از دینامیتهای منفجرنشده بود.
خدای من ,بی شک این ابلیسان قصد انفجار وتخریب قدس را دارند....
دیدنیها رادیدم ,سریع به سمت درخروجی حرکت کردم به در رسیدم ,کارت راوارد کردم همزمان با باز شدن در ,آژیر وحشتناکی شروع به صدا دادن کرد.
وااای یادم رفته بود دوربین راخاموش کنم,دکمه ی خاموش رالمس کردم,بیرون که امدم دوسرباز مسلح ونیمه هوشیار با اسلحه های پر,انتظارم رامیکشیدند .
ناخوداگاه دستام رابالابردم ,یکدفعه قندا,ق تفنگ امد روی دماغ ودهنم وصورتم پراز خون شد,دو طرفم راگرفتند وهرکدام به نوعی میزد,بردنم داخل اتاقی ,بعداز چند دقیقه ,یک زن پیرونفرت انگیز امد داخل,بامشت و لگد به جانم افتاد وبا فارسی شکسته ای شروع کرد به فحش دادن,ایرانی کثیف,ایرانی خائن...
#ادامہدارد...↻
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
#سلامبرحسین
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======🏴🌻🏴======>
✨✨✨✨✨✨✨
❣چه انتظار عجیبی!
❣توبین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
❣عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت
❣چه بی خیال نشستیم نه کوششی،نه وفایی
❣فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی.....
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💐💐💐💐💐💐💐
🌹السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)
❣ برضامن غربت غریبان صلوات
❣بر پادشه ملک خراسان صلوات
❣یارب به رضای تو رضا بود رضا
❣خشنودی جمله اهل ایمان صلوات
اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم🙏
#السلام_علیک_یا_علی_ابن_موسی
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
༻﷽༺
#حـسـیــن_جــان
#حب_الحسین مرحمٺ دسٺ فاطمہ سٺ
خوشبخٺ آن دلے ڪه فقط مبتلاے توسٺ
ما را براے #نوڪریـٺ خلـق ڪرده اند
در هـر ڪجـاے زندگیم رد پاے توسٺ
#حب_الحـسین_اجننے
ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
#سلامبرحسین
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======🏴🌻🏴======>
📣👈.. #حق_ّالنــاس:
🌹شخصی از حضرت آیت الله العظمی #بهجت درخواست دستوری فرمودند
🌺... آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند :«تا میتوانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند.
👈 بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّالناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند.
👈.و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّالناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.»
📚 برگرفته از کتاب فریادگر توحید، ص ٢١٨
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
↬ ↫
📌 #ای_فرزند_آدم
💙 دل به دنیا مبند و با دنیا انس مگیر
💛 دنیا بسیار کوچکتر از آن است که پاداش و مزد حتی لحظه ای از خاطر تو باشد
❤️ و بهای حتی پاره ای از دل تو شمرده شود
💚 و جان آسمانی تو جز من قیمتی ندارد
💜 و جز بهشت من هیچ چیز نمی تواند هزینه وجود تو را جبران کند.
❣سخن خداوند متعال با بندگانش❣
#سلامبرحسین
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======🏴🌻🏴======>
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سلام_بر_ابراهیم
#برخورد_با_دزد
💐 عصر یک روز وقتی خواهر و شوهرخواهرم به خانه ما آمده بودند. بعد از دقایقی سر و صدایی از داخل کوچه شنیده شد. ابراهیم سریع از پنجره طبقه دوم نگاه کرد و دید که شخصی موتور شوهر خواهرمان را برداشته و در حال فرار است. ابراهیم داد زد: "بگیرش، دزد!" و بعد سریع به سمت درب خانه پائین آمد و دنبال دزد دوید. هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچههای محل لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور نقش بر زمین شد. تکه آهنی که روی زمین افتاده بود دست دزد را برید و خون جاری شده بود. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پر از ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: "سوار شو!" آن روز با همان موتور به درمانگاه رفتند و دست دزد را پانسمان کردند. کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود. آنها شب با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با آن دزد صحبت کرد و فهمیدآدم بیچارهای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده . ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزارها صحبت کرد و یک شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد. مقداری پول هم از خودش به آن شخص داد و شب هم همانجا شام خوردند و استراحت کردند. صبح فردا وقتی ابراهیم به محل کارش میرفت خیلی از بچهها اعتراض میکردند که چرا با یک دزد اینطوری برخورد کردی ؟ابراهیم جواب داد: "مطمئن باشید اون آقا این برخورد رو فراموش نمیکنه و دیگه سراغ دزدی نمیره، شك نكنيد برخورد صحیح، همیشه کارسازه. "
#سلام_بر_ابراهیم
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫
#نهج_البلاغه
#حکمت_پنجم
💐 امام(علیه السلام) فرمود:
علم و دانش میراث گرانبهایى است، آداب (انسانى) لباس زیبا و کهنگى ناپذیر است و فکر آئینه صافى است.
❣شرح: امام در این بخش از کلمات قصار اشاره به سه نکته مهم مى کند نخست مى فرماید: «علم و دانش میراث گرانبهایى است»
اشاره به این که گرانبهاترین میراثى که انسان از خود به یادگار مى گذارد علم و دانش است و به ارث گذاشتن مواهب مادى افتخارى است.
این سخن شبیه روایتى است که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که مى فرماید: دانشمندان وارثان انبیا هستند چرا که انبیا دینار و درهمى از خود به یادگار نگذاشتند، بلکه علم و دانش به ارث گذاشتند پس هر کس از آن بهره اى بگیرد بهره فراوانى برده است».
دردومین جمله مى فرماید: «آداب (انسانى)، لباس زیبا و کهنگى ناپذیر است»; منظور از «آداب» فضایل اخلاقى مخصوصاً چیزهایى است که مربوط به روابط اجتماعى است مانند: تواضع، امانت، صداقت، محبت، خوشرفتارى، فصاحت و بلاغت در بیان. بر این پایه، مفهوم کلام امام(علیه السلام) چنین است که این صفات برجسته انسانى همچون لباس هاى زیبایى است که آدمى در تن مى کند و هرگز فرسوده نمى شود بر خلاف لباس هاى ظاهرى که هم کهنه مى شود و هم ممکن است دست سارقان به آن دراز شود و هم جنبه ظاهرى دارد و در اعماق وجود انسان تأثیر گذار است.
ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#نهج_البلاغه
#حکمت_پنجم
ادامه شرح:
💐سپس امام در سومین جمله مى فرماید: «فکر آئینه صافى است»;
منظور از فکر همان اندیشیدن پیرامون مسائل مختلفى است که بر انسان وارد مى شود و به تعبیر فلاسفه حرکتى ذهنى است به سوى مقدمات و از مقدمات به سوى نتیجه ها.
هرگاه این اندیشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئینه شفافى خواهد بود که چهره حقایق را به انسان نشان مى دهد و راه صحیح را در پرتو آن مى یابد، دوست را از دشمن و صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت.
به همین دلیل برترین عبادت در روایات اسلامى تفکر شمرده شده است.
#نهج_البلاغه
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#رمـاݧ♥⃟🥀
🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️
#قـسـمـتچـهـلوپـنـجـم⬇️
🔱⃟☄ ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄
مدام تکرار میکردایرانی جاسوس وبینش باانگلیسی هم چیزی میگفت,
دوباره ادامه دادچندبارگفتم ,ازایرانیها باید ترسید,یک جاسوس در اورشلیم !!درجشن پوریم!!!
بعدش با صدای بلندی خندیدوگفت:مثل اینکه باید جشن پوریم واقعی بگیریم,دوباره کشتارایرانیان به دست قوم برگزیده ,به دست یهود....
روکرد به دوتا سرباز چیزی بهشون گفت ,دوتا سرباز دوطرفم راگرفتند وکشان کشان,جسم بی رقمم را به اتاق تاریک ونموری انتقال دادند.
پرت شدم گوشه ی اتاق,بس که خون از بدنم رفته بود وکتک خورده بودم,بی حال شدم,فشارم افتاده بود.
گاهی صداهایی ازداخل اتاق میشنیدم,به خیال اینکه اجنه هستند,زیر لب ,با بی رمقی,قران میخوندم.
میدونستم که باید فاتحه خودم رابخونم اما نمیدونستم کی وچگونه کشته میشم.
یکدفعه یاد سفارش بابام افتادم,دست توسل به دامان ارباب زدم.
به یاد اسیران کربلا گریه کردم وشروع کردم به روضه خواندن:
یاحسین غریب مادر, تویی ارباب دل من
یه گوشه چشم توبسه,واسه حل مشکل من..
یکدفعه هاله از نور بالای سرم ظاهرشد,فک کردم دوباره گرفتار اجنه شدم .
بلند بلند تکرارمیکردم
یاصاحب الزمان ادرکنی ولاتهلکنی...
دوباره ازحال رفتم....
مثل اینکه بیهوش شده بودم ,با کشیدن چیزی روی صورتم بهوش امدم.
باورم نمیشد,یک پسربچه ی نحیف بالباس عربی سرم را روی دامنش گرفته بودوباگوشه ی لباسش خونهای صورتم را پاک میکرد.
تا چشمام را باز کردم,با رعشه گفت:لاتخف,انا عقیل...
شکرخدا به برکت حفظ قران زبان عربی رایادگرفته بودم.
مثل اینکه اسمش عقیل بود,
بازبان خودش بهش گفتم:اسم من هما است توکی هستی واینجا چکارمیکنی؟؟!
عقیل:من عقیل هستم اینجا زندانی ام کردند.
من:برای چی؟توکه هنوز بچه ای,گناه نداری,پدرومادرت کجا هستند؟
بااین سوالم اشکاش ریخت وبا استین لباسش پاکش کرد وگفت:من مال یمن هستم,پدرومادرم را توجنگ کشتند,یکی ازهمین سربازا باگلوله کشتشان,من وبرادرم علی را به همراه تعداد زیادی کودک,ازیمن به اینجا آوردند,ومارا درکلاسهایی تعلیم میدادند,برادرم همیشه میگفت ,اینا کافرند,پدرومادرمان راکشتند یک روز یکی از سربازانی که دریمن ماراگرفته بود دید,بهش حمله کرد وفحشش داد,انها هم اینقد برادرم رازدند تا دیگه نفس نمیکشید,چشماش بازمونده بود وازکل بدنش خون میرفت,من رفتم بالای سرش ,خودم راروی جسدش انداختم ,سربازی که میخواست بلندم کندرا با پام زدم,بعدش منم کتک زدندوانداختند اینجا...
عقیل بایادآوری خاطرات تلخ ومرگ عزیزانش به گریه افتاده بود.
بااینکه حالم خوب نبود ,خودم راکشیدم بغل دیوار,وتکیه به دیوار,آغوشم رابازکردم.
عقیل انگارمنتظر این لحظه بود ,خودش راانداخت توبغلم ودراغوش هم گریه کردیم...
#ادامہدارد...↻
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
#سلامبرحسین
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======🏴🌻🏴======>
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
از طلوع رنگ رنگ انتظـــار
تا غروب لحظه های ماندگار
من نشستم کنج دیوار دلم
تا بیاید صاحب این روزگـار
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحهسیهشتم
عصر روز چهارشنبه، بيست و سوم ذى الحجّه است. ما به منزلگاه "زُباله" رسيده ايم.
تقريباً بيش از نيمى از راه را آمده ايم. امام دستور توقّف در اين منزل را مى دهد و خيمه ها بر پا مى شود.
همسفرم! آنجا را نگاه كن! اسب سوارى از سوى كوفه مى آيد و با خود نامه اى دارد. او خدمت امام مى رسد و مى گويد: "نام من اياس است. چهار روز قبل، ابن اشعث فرمانده نيروهاى ابن زياد اين نامه را به من داد تا براى شما بياورم".
من با تعجّب از او مى پرسم چطور شده است كه فرمانده نيروهاى ابن زياد، براى امام حسين(ع) نامه نوشته است؟
نزديك او مى روم و در اين مورد از او سؤال مى كنم. او مى گويد: "وقتى كه مسلم به مرگ خود يقين پيدا كرد از ابن اشعث (فرمانده نيروهاى ابن زياد) خواست تا نامه اى را براى حسين بنويسد و او را از حوادث كوفه با خبر كند. ابن اشعث چون به مسلم قول داده بود به قول خود وفا كرد و مرا مأمور كرد تا اين نامه را براى حسين بياورم".
امام نامه را باز مى كند و آن را مى خواند. ابن اشعث نوشته است كه مسلم در آخرين لحظه هاى زندگى خود، اين پيام را براى امام حسين(ع) داشته است: "من در دست دشمنان اسير شده ام و مى دانم كه ديگر شما را نمى بينم. اى مولاى من! اهل كوفه به من دروغ گفتند".
اشك امام جارى مى شود. آرى! حقيقت دارد، مسلم يار با وفاى امام، مظلومانه شهيد شده است.
امام در حالى كه اشك از ديدگانش جارى است، رو به آسمان مى كند و مى گويد: "خدايا! شيعيان مرا در جايگاهى رفيع مهمان نما و همه ما را در سايه رحمت خود قرار بده.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#نهمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
❣ هر چند که خسته ايم از اين حال نيا!
❣شرمنده! اگر ندارد اشکال نيا!
❣ما خط تمام نامه هامان کوفي است
❣آقاي گلم زبان من لال نيا!
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
➥ @shohada_vamahdawiat
#رمـاݧ♥⃟🥀
🧡⃟⚡️ڍامشـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️
#قـسـمـتچـهـلوشـشـم⬇️
🔱⃟☄ ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄
یک باره یادم امد توایام فاطمیه هستیم,امسال پوریم یهودیا مصادف باایام فاطمیه هست,
بازبان عربی به عقیل گفتم:عقیل همه ی ما یک مادر داریم ,خیلی مهربونه,محاله چیزی ازش بخواهیم وعطانکنه,شاید اسمش رابدونی,حضرت فاطمه زهراس است,حالا دوتایی میریم درخونه ی مادرمان تا به کمکمان بیاد.
شروع کردم به زمزمه:
باز باران بی بهانه....
میشود ازدیده ی زینب
روانه
بازهم هق هق
مخفیانه....
کزستم های نامردان زمانه
یادم آرد پشت آن در
شد شکسته بازو
وپهلوی مادر...
یک لگد آمدبه شانه
باب من بردندزخانه
مادرم ناباورانه
درپی شویش روانه
آخ مادر
تازیانه,تازیانه
بازباران با بهانه
غسل وتدفین شبانه
دید پهلو ,سینه وبازو و شانه
وای مادر
گریه های حیدرانه
اشکهای کودکانه...
روی قبری
مخفیانه....
بازباران با بهانه
بی بهانه
گشته از دیده
روانه...
کودکانه...
زینبانه...
حیدرانه...
غربتانه...
مخفیانه...
لرزیده شانه
با بهانه,بی بهانه
میخوندم واشک میریختم,عقیل هم بااینکه زبانم رانمیفهمید,مثل ابربهار گریه میکرد,نذرکردم اگر راه نجاتی باز شد عقیل راباخودم بیارم ایران ومثل برادرنداشته ام بزرگش کنم.
دیگه رمقی توبدنم نمونده بود,میدونستم شب شده,اما نمیفهمیدم چه وقت شبه,اصلا انگاری مارایادشون رفته بود,گمانم نگهمون داشته بودن تا فردا تومراسم اختتامیه ی جشنشون ,پوریم واقعی ,راه بیندازند.
همینجورکه چشمام بسته بود اول صدای در وبعدش نوری را روی چشمام احساس کردم,عقیل خودش رابه من چسپوند ,دلم سوخت,تواین بی پناهی به منه بی پناه,پناه آورده بود...
یک مردی بالباس نظامی وچراغ قوه آمد داخل,فکر کردم,اسراییلی هست ,خودم راکشیدم گوشه ی دیوار وعقیل رامحکم چسپوندم به سینه ام....
یکدفعه صدایی آشنا گفت:خانم سعادت,هما خانم کجایی؟؟
باورم نمیشد,مهرابیان بود ,اما دوتا سرباز هم باهاش بودند.
باصدای ضعیفی از ته گلوم گفتم:اینجام...
امد نزدیکم وگفت:پاشو,سریع بجنب ,بایدبریم وقت نیست..
نورچراغ قوه راانداخت روصورتم وگفت:
آه خدای من...
#ادامہدارد...↻
🌻
🌻🌻
🌻🌻🌻
#سلامبرحسین
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======🏴🌻🏴======>
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
❣السلام علیک یا جوادالائمه(ع)
💐 به دست پرکرم پور مصطفی صلوات
💐به آن عزیز گرانقدر مقتدا صلوات
💐برای مظهر جود خدا امام جواد
💐بر آن سلاله پر قدر مرتضی صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🙏
#السلام_علیک_یاجوادالائمه
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat