eitaa logo
شهداءومهدویت
7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴یلداتون فاطمیه🏴🏴 امسال شب یلدا مصادف هست با ایام فاطمیه، شب یلدا اگه خواستید به نیت صله ی رحم دورهم باشید اشکالی ندارد فقط به نیت نگه داشتن حرمت ایام فاطمیه حتما یه حدیث کسا بخوانید وبه همه بگویید که ایام فاطمیه هست وسعی کنید امسال شب یلدا را به احترام این ایام جشنی برقرار نکنید، ویه دور همی ساده به خاطر ثواب صله رحم داشته باشید، حتی در فضای مجازی تبلیغات یلدای امسال را لایک نکنید وتبلیغ ایام فاطمیه را داشته باشید، ان شالله که بتونیم با حفظ حرمت و تبلیغ و عزاداری ایام فاطمیه بتوانیم تسلای دل داغدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم، التماس دعا🙏🏻 🏴🏴یلداتون فاطمیه🏴🏴 🦋🖤🦋
18 ـ سقيفه و مردم مدينه مدينه از دو طايفه بزرگ اَوْس و خَزْرَج تشكيل شده است، اين دو طايفه قبل از اسلام، همواره در حال جنگ بودند، امّا به بركت اسلام، صلح و آرامش به ميان آنها برگشته است. اكنون، بزرگان اين دو طايفه در كنار هم جمع شده اند تا براى آينده اين شهر تصميم بگيرند. سعد، بزرگ قبيله خزرج چنين سخن مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بايد قدر خود را بدانيد، شما بوديد كه پيامبر را يارى كرديد و اگر شما نبوديد، اسلام به اين شكوه و عظمت نمى رسيد، اكنون پيامبر به ديدار خدا شتافته است و بعد از او حكومت و خلافت، حقّ شما مى باشد". مردم يك صدا فرياد مى زنند: "اى سعد! چه زيبا و خوب سخن گفتى، ما فقط به سخن تو عمل مى كنيم، تو بايد خليفه مسلمانان باشى". مردم، حسابى به شور افتاده اند! نگاه كن! چگونه دور سعد مى چرخند و فرياد مى زنند: "اى سعد! تو مايه اميد ما هستى، مرگ بر دشمن تو!". 19 ـ رفتن عُمَر و ابوبكر به سقيفه خبر سقيفه به عُمَر مى رسد، او نزد ابوبكر مى رود، دست او را مى گيرد و به او مى گويد: "فتنه اى بزرگ در سقيفه روشن شده است، ما بايد خود را به آنجا برسانيم". 20 ـ سخنرانى ابوبكر ابوبكر رو به مردم مى كند و مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بوديد كه دين خدا را يارى كرديد، ما هيچ كس را به اندازه شما دوست نداريم، شما براداران ما هستيد. مگر نمى دانيد كه ما اوّلين كسانى بوديم كه به پيامبر ايمان آورديم. ما از نزديكان پيامبر هستيم. بياييد خلافت ما را قبول كنيد، ما قول مى دهيم كه هيچ كارى را بدون مشورت شما انجام ندهيم". مردم مدينه با سخنان ابوبكر به فكر فرو مى روند! 21 ـ سخنرانى عُمَر همه مردم ساكت مى شوند و او شروع به سخن مى كند، سخن او كوتاه و مختصر است: "اى مردم، بياييد با كسى كه از همه ما پيرتر است بيعت كنيم". به راستى منظور عُمَر كيست؟ آيا سنّ زياد، مى تواند ملاك انتخاب خليفه باشد؟ آخر چرا بايد آنان به دنبال سنّت هاى غلط روزگار جاهليّت باشند؟ 22 ـ بيعت عُمَر با ابوبكر ناگهان عُمَر از جا برمى خيزد... او چنين مى گويد: "اى ابوبكر، من هرگز بر تو سبقت نمى گيرم، تو بهترين ما هستى، دستت را بده تا با تو بيعت كنم". عُمَر دست ابوبكر را مى گيرد و مى گويد: "اى مردم! با ابوبكر بيعت كنيد". بعد از آن كسانى كه در سقيفه هستند، گروه گروه با ابوبكر بيعت مى كنند. ●●●☆☆☆☆☆●●● eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59 🌷🖤🌷
آقاجان.... عمرۍ است ڪه در سوز غم فاطمه هستۍ دلسوخته‌ۍ عمر ڪم فاطمه هستۍ من مطمئنم روز ظهورت، اول در فڪر بناۍ حرم فاطمه هستۍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•السلام‌عليڪ‌ايتهاالصديقةالشهيده🖤 •یافاطِرُبِحَقِّ‌فاطمہ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج...🌙 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
نيمه هاى شب هشتم محرّم است. هوا كاملا تاريك است، امّا بچّه ها از شدت تشنگى خواب ندارند. آيا راهى براى يافتن آب هست؟ نگاه كن عبّاس به سوى خيمه امام مى آيد. او ديگر تاب ديدن تشنگى كودكان را ندارد. سلام مى كند و با ادب روبروى امام مى نشيند و مى گويد: مولاى من ! آيا به من اجازه مى دهى براى آوردن آب با اين نامردان بجنگم؟ امام به چهره برادر نگاهى مى كند. غيرت را در وجود او مى بيند. پاسخ امام مثبت است. عبّاس با خوشحالى از خيمه بيرون مى رود و گروهى از دوستان را جمع مى كند و دستور مى دهد تا بيست مشك آب بردارند. آن گاه در دل شب به سوى فرات پيش مى تازند. عبّاس، ابتدا نافع بن هلال را مى فرستد تا موقعيّت دشمن را ارزيابى كند. قرار مى شود هر زمان او فرياد زد آنها حمله كنند. نافع آرام آرام جلو مى رود. در تاريكى شب خود را به نزديكى فرات مى رساند، امّا ناگهان نگهبانان او را مى بينند و به فرمانده خود، عَمْرو بن حَجّاج خبر مى دهند. او نزديك مى آيد و نافع را مى شناسد: ــ نافع تو هستى؟ سلام! اين جا چه مى كنى؟ ــ سلام پسر عمو! من براى بردن آب آمده ام. ــ خوب، مى توانى مقدارى آب بنوشى و سريع برگردى. او نگاهى به موج هاى آب مى اندازد. تشنگى در او بيداد مى كند. ولى در جواب مى گويد: ــ تا زمانى كه مولايم حسين(ع) از اين آب نياشاميده است، هرگز آب نخواهم خورد. چگونه من از اين آب بنوشم در حالى كه مولايم و فرزندان او تشنه هستند؟ مى خواهم آب براى خيمه ها ببرم. ــ امكان ندارد. تو نمى توانى آب را به خيمه هاى حسين ببرى. ما مأمور هستيم تا نگذاريم يك قطره آب هم به دست حسين برسد. اين جاست كه نافع فرياد مى زند: "الله اكبر!". اين عبّاس است كه مى آيد. نگاه كن كه چه مردانه مى آيد! شير بيشه ايمان، فرزند حيدر كرّار مى آيد. عبّاس و عدّه اى از يارانش، راه پانصد سرباز را مى بندند و گروه ديگر مشك ها را از آب پر مى كنند. صداى برخورد شمشيرها به گوش مى رسد. بعد از مدتى درگيرى و تاخت و تاز، عبّاس دلاور و همراهانش با بيست مشك پر از آب به سوى خيمه ها باز مى گردند. او همراه خود آب سرد و گوارا دارد و لب هايش از تشنگى خشكيده است، امّا تا آب را به خيمه ها نرساند و امام حسين(ع) آب نياشامد، عبّاس آب نمى نوشد. نگاه كن! همه بچّه ها چشم انتظارند. آرى! عمو رفته تا آب بياورد. دستهاى كوچك آنها به حالت قنوت است و دعا بر لب هاى تشنه آنها نشسته است: "خدايا، تو عموى ما را يارى كن!". صداى شيهه اسب عمو مى آيد. الله اكبر! اين صدا، صداى عمو است. همه از خيمه ها بيرون مى دوند. دور عمو را مى گيرند و از دست مهربان او سيراب مى شوند. همه اين صحنه را مى بينند. امام حسين(ع) هم، به برادر نگاه مى كند كه چگونه كودكان گرد او را گرفته اند. همسفر! آيا مى دانى بعد از اينكه بچّه ها از دست عموى خود آب نوشيدند به يكديگر چه گفتند: "بياييد از امشب عموى خود را سقّا صدا بزنيم" <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
ای مادر دلتنگم_۲۰۲۱_۱۲_۱۹_۱۷_۳۳_۴۹_۹۸۸.mp3
8.6M
± وای منُ وای منُ وای من ضرب درُ پهلوی زهرای من 😭🥀 🎼 🕯 کربلایی 🎤 @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
‌🌷مهدی شناسی ۲۸۱🌷 🌹و اهل الذکر🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🔵امام ﺍﻫﻞ ﺫﮐﺮ ﻭ ﺍﻫﻞ ﻗﺮﺁن است ﭘﺲ "ﺃَﻫﻞَ ﺍﻟﺬِّﮐﺮ" ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ يعنی امامان ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﮔﺎهی ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻋﻘﻞ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ «ﻓَﺎﺳْﺄَﻟُﻮﺍ ﺃَﻫْﻞَ ﺍﻟﺬِّﻛْﺮِ‌« (ﻧﺤﻞ/ 43) ﺍﺯ ﺁﮔﺎﻫﺎﻥ ﺑﭙﺮﺱ. 🔵 ﯾﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺵ ﯾﺎ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﮔﺎﻫﺎﻥ ﺑﺎﺵ. ﻓﻠﺴﻔﻪ‌ﯼ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ. ﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﮐﻨﯿﻢ؟ ﺑﻌﻀﯽ‌ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺍﺳﺖ! ﻧﻪ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ که ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﻓﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺷﻤﺎ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺣﺮﮐﺎﺗﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﺪ. 🔵 ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﺩ.یعنی ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ، ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫد ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﺩ، ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺎﺗﯽ ﺑﺰﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺴﻨﺪ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ. 🔵ﺁﻥ ﺣﺮﮐﺎﺕ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻫﺎﻥ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﻓﻠﺴﻔﻪ‌ﯼ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ: ﯾﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺵ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﮏ ﺁﮔﺎﻩ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﻔت.ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻫﻼ‌ﮎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺷﺪ. 🔵 ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺍﺳﺖ که ﺳﺮﺗﺎﭘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ می گوید: ﺍﯾﻦ ﻃﺮﻑ ﺭﺍ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﺑﺰﻥ آن ﻃﺮﻑ ﺭﺍ ﮊﺍﭘﻨﯽ! ﻣﺪﻝ ﭘﻮﺷﺶ ﻟﺒﺎﺱ،ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ، ﻣﺪﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ،ﻃﺮﺍﺣﯽ ﺧﺎﻧﻪ و ﺩﮐﻮﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺍﺳﺖ.ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺎ ﺑﻪ ﺣﻮﺯﻩ‌ﯼ ﺩﯾﻦ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﺩﺍﺩﻩ. ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻘﻞ و ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻌﻮﺭ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺫﮐﺮ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ. 🔵ﺷﻤﺎ ﯾﮏ ﮔﻞ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯽ‌ﺧﺮﯼ ﺑﻪ فروشنده ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯽ: ﺭﻭﺯﯼ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺁﺏ ﺑﺪﻫﻢ؟ ﭼﻘﺪﺭ ﺁﺏ ﺑﺪﻫﻢ؟ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯽ ﭼﺸﻢ. در ﺍﯾﻦ مورد ﻫﻢ باید بگوییم ﺗﻘﻠﯿﺪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺍﺳﺖ؟!! 🔵ﻣﺴﺌﻠﻪ‌ﯼ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻭ ﻣﺮﺟﻌﯿﺖ ﻣﺎﻝ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﺧﻮﺩ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ و ﻣﯽ‌ﮔﻔﺘﻨﺪ شما بنشین در مسجد فتوا بده تا مردم یاد بگیرند و اطاعت کنند. 🌸گوش با گوشواره زیبا می شود.گوشواره زینت و زیور گوش است.زیباترین زینت ها و حلقه ها برای گوش آدم این است که یک کسی گوش انسان را بگیرد و انسان را متوجه و متذکر بکند.از غفلت بیرون بیاورد. 🌸قرآن ذکر است و پر است از این حلقه ها.آیه آیه قرآن برای گوش انسان حلقه است.یعنی گوش انسان را می گیرد و انسان را متوجه حقیقت می کند.کلمه به کلمه ی قرآن یعنی: "هوشیار باش" 🌸مثلا:گناه در قرآن نام های فراوانی دارد.یکی از نام هایش "اِثم" یعنی "سقوط" است.یعنی گناه نکن.تو در دستگاه الهی حرمت و جایگاهی داری که این گناه باعث می شود این حرمت و جایگاه را از دست بدهی و سقوط کنی و از چشم خدا بیفتی...و تعابیر دیگری نیز در مورد گناه دارد که هر کدام ذکری لطیف است... 🌸کسانی می توانند از قرآن و ذکر برداشت و بهره ی بیشتری داشته باشند که اهل طهارت باشند.یعنی به میزانی که طهارت و نزاهت و پاکی بیاوری،بهره می بری. 🌸امام چون در منتهای طهارت است،بیشترین بهره را می برد و اهلیت این بهره برداری را دارد.به همین خاطر به ایشان "اهل ذکر" می گویند... 🦋🌻❤️🌻🦋🌹❤️🦋🌻 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ تک تک ثانیه هایی که تو را کم دارد ساعتم درد، دلم درد، جهانم درد است 💔 @shohada_vamahdawiat
🤹‍♀️ _ میگما مرفه بی درد خودم بزنم لهت کنم که دردت بیاد که دیگه نری توی این چمنا بشینی؟ اما تنها جوابم مثل همیشه اشکم بود که از گوشه ی چشمم می چکید.( ای بمیری تو...آخر کتاب شد ولی هنوز داری هی زر زر میکنی) به آرامی و خرامان جلو آمد و گفت _ وقتی دیدمت فکر کردم خواب می بینم. ولی وقتی دیدم داری میری سمت ماشینت فقط از سینا دوستم خواستم که بیفته دنبالت ! بالاخره دیدم ماشینت اینجا پارک شده. وقتی رسیدم که داشتی اشک می ریختی و به خدا شکایت می کردی؟! اما من که فقط تو توی زندگیم بودی...چرا به خدا شکایت کردی؟ با هق هق و لرزش صدایم گفتم: خودم...دید ...دم...با اون....... گفت اون خاله ام بود باز زود قضاوت کردی دختر بد؟! دماغم را بالا کشیدم و با لحن طلبکاری گفتم: خب من از کجا باید می دونستم؟ اصلا تو به چه حقی رفتی این آقا باغبونرو صدا کردی تا سر من داد بزنه؟! _ خب تقصیر خودته . 45 دقیقه به همون حالت خوابیده بودی. من بیچاره هم دلم می خواست باهات حرف بزنم خب... هردو روی نیمکتی نشستیم و اون حرف زد: _ اویل که می خواستم کمکت کنم تنها می خواستم کمکت کنم.... هیچ دیدی نسبت به تو نداشتم ولی همه چیز از اون روز که اومدم خونتون شروع شد. لبخندی از سر آرامش زدم و به خواستگاریش جواب مثبت دادم.... و بعد از اون شدم همه ی زندگیم و پدر بچه هام......سالهاست کنار هم به خوشی سر میکنیم و هر صبح که از خانه بزرون میرود با کلمه ی دوستت دارم.... برای همیشه دوستت دارم. از اون بدرقه میکنم،...... آرزو میکنم همه ی جوانان سرزمینم به همه ی آرزوهای شرعیشون برسند......... آمین پایان.. 💖 💖💖 💖💖💖 @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴