eitaa logo
شهداءومهدویت
6.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
23 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم: اگر‌ در کربلا بودم تا پای جان برای حسین(ع)تلاش می‌کردم گفت: یک حسین زنده داریم؛ نامش مهدی(عج)است! برایش چه کرده ای؟(:💔 سکوت کردم...🥀 💛
آیت الله بهجت: چقدر امام زمان مهربان است به کسانی که.... @shohada_vamahdawiat                      
💚 ای همه هستی فدای نام زیبای شما آسمان هرگز نبیند مثل و همتای شما کاش می شد کاسه چشمان ما روزی شود جایگاه اندکی خاک کف پای شما ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌿﷽🌿 🌺هفت عروس ودامادقبل ماعقدشان خوانده شد، محضر زیبایی بودباپرده های کرم قهوه ای که دوطرف عروس ودامادصندلی چیده شده بود، بالای سرسفره عقدهم حجله ای با پارچه های نباتی درست شده بود. 💐نوبت ما که شد داخل رفتیم وکنار سفره عقدنشستیم.عاقدپرسید: عروس خانم مهریه رو می‌بخشند که صیغه موقت روفسخ کنیم؟ هرهفت عروسی که قبل ما داخل رفته بودندمهریه عقد موقت رابخشیده بودند. ❤️به حمیدنگاه نکردم وگفتم:"نه من نمی‌بخشم!" نگاه همه باتعجب به سمت من برگشت، ماتشان برده بود،پدرم پرسید: دخترم مهریه رومی گیری؟ رک و راست گفتم: بله می‌گیرم. 🌷حمیدخندیدوگفت:چشم مهریه رومیدم، همین الان هم حاضرم نقداً پرداخت کنم. عاقدلبخندی زد وگفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتما باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه. بعدازفسخ صیغه مقدمات راخواند می‌خواستم قرآن را با استخاره بازکنم ولی حمیدپیشنهاد داد سوره ی یاسین رابیاورم. لحظه ای که خطبه خوانده میشدگفت:"فرزانه دعا کن، ازخدا بخواه دعایی که من دارم مستجاب بشه." 🍀نگاهی به چهره حمیدانداختم،نمی‌دانستم دعایش چیست،دوست داشتم بدانم درچنین لحظه ای به چه دعایی فکرمیکند. 🍎ازته دل خواستم هرچیزی که ازخدا خواسته اگربه صلاح وخیراست همان طوربشود. حاج آقا سه بار اجازه خواست که وکیل عقد ما باشد،گل راچیدم گلاب را آوردم.بعدگفتم: اعوذبالله من الشیطان الرجیم،بسم الله الرحمن الرحیم،با اجازه ی امام زمان (عج) و پدر و مادرم و بزرگترها بله. 🌸حمیدهم دقیقا همین جمله راگفت. عاقدخیلی خوشش آمده بود، گفت:"خیلی ها اومدن اینجا عقد کردن ولی نه بسم الله گفتن،نه از امام زمان(عج)اجازه گرفتن." لحظه عقد این بارهم تا بله را گفتم اذان مغرب شد. 🌹حمیدخندید،دست من راگرفت وگفت: دیدی حکمت داشته،قسمت این بوده تو بله ها رو به من موقع اذان بگی. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨﴿۵﴾ وَ جَعَلَ لِكُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ ، لَا يَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ ، وَ لَا يَزِيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ . از رزق و روزی‌اش، برای هر یک از جانداران، خوراکی معلوم و قسمت شده قرار داد. سهم کسی را که فراوان داده، احدی نمی‌تواند بکاهد؛ و نصیب کسی از آنان را که کاسته، هیچ‌کس نمی‌تواند بیافزاید. با ما همراه باشید👇 ➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر امام زمانم هر روز را با سلام بر تو آغاز می‌کنیم! سلام بر تو... که صاحب‌اختیار مایی! درآن‌نفس‌که‌مراازلَحَدبراَنگیزند حدیثِ‌عشقِ‌توباشدنوشته‌برکفَنم .. ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌿﷽🌿 🌼باعمه ومادرم روبوسی کردیم، برای زیرلفظی یک النگوخریده بودندکه آن هم کوچک درآمد. 🌻قرارشدببرندعوض کننددستبندبخرند.یک چمدان پراز وسیله هم آورده بودند: قرآن،چادرنماز،اسپند،مسواک،به همراه یک ادکلن خیلی خوشبوکه همه راحمیدباسلیقه خودش انتخاب کرده بود. 🌹وقتی داشتیم ازمحضر بیرون می آمدیم حمید به من گفت:"وقتی رفته بودم کربلا میخواستم برات چادرعروس بخرم.ولی گفتم شاید به سلیقه تونباشه،ان‌شاءالله باهم که کربلا رفتیم باسلیقه خودت یه چادر عروس قشنگ میخریم." مراسم که تمام شدسعیدآقا که آنهاهم نامزدبودندگفت: شماتازه عقدکردین باماشین ما برین بیرون شام بخورید. 🍎سعیدآقامامور نیروی انتظامی بودومعمولابرای ماموریت و دوره ی آموزشی سیستان وبلوچستان میرفت. خیلی کم پیش می آمد که قزوین باشد،حتی روزی که صیغه کردیم وهمه فامیل مهمان بودند آقاسعید زاهدان بود. 🍀حمیدگفت: نه داداش شما تازه از ماموریت اومدی باخانمت برو بیرون،ما پای پیاده رفتنمون بدنیست. ازبقیه خداحافظی کردیم وبعدازخواندن نماز درمسجد به سمت بازار راه افتادیم. 🌸بخاطر رانندگی شوماخری حمید ونحوه ی پارک کردن وافتادن در جوی آب،فرصت نکرده بودم دنبال جوراب بگردم. باعجله یک جفت جوراب سفیدپوشیده بودم. به حمیدگفتم:با این جوراب های سفیدمن خیلی معذبم.اولین مغازه ای که دیدیم بریم جوراب مشکی بخریم. ❤️پای پیاده نبش چهار راه عدل به خرازی رسیدیم، فروشنده گفت: جوراب نازک بدم بهتون یاضخیم؟ گفتم مهم نیست فقط رنگ مشکی که توی چشم نباشه. 🌷حمید بلافاصله گفت: نه خانم ضخیم باشه بهتره. خنده ام گرفته بود.این رفتارهایش خیلی تودل برو بود.اینکه احساس میکردم همه جاحواسش به من هست. سبزه میدان که رسیدیم به رستوران رفتیم،حمید طبق معمول کوبیده سفارش داد.تاغذا حاضربشود پانزده هزارتومان شمرد،به دستم دادوگفت:این مهریه شما خانوم! 💐پول راگرفتم وگفتم اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! حمیدخندید وگفت:هزارتومن هم بیشتر گیرشما اومده! 🌺پول رانشمرده دور سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجابودانداختم وگفتم: نذر سلامتی آقای من! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨﴿۶﴾ ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً ، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً ، يَتَخَطَّأُ إِلَيْهِ بِأَيَّامِ عُمُرِهِ ، وَ يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ ، حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ ، قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ ، ﴿لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاوا بِمَا عَمِلوا وَ يَجْزِيَ الَّذِين أَحسَنُوا بِالْحُسْنَي﴾. آن‌گاه در زندگی برای او زمانی معین، مقدّر فرمود؛ و پایانی محدود قرار داد؛ که با ایام عمرش به سوی آن پایان، قدم برمی‌دارد و با سال‌های زندگی‌اش به آن نزدیک می‌شود تا هنگامی‌که به پایان زندگی‌اش برسد و پیمانۀ حساب عمرش را تمام و کامل دریافت کند؛ او را به سوی آنچه از پاداش بسیار، یا عذاب دردناک، فراخوانده بود، ببرد؛ «تا به خاطر عدالتش، بدکاران را به علّت کردار ناپسندشان و نیکوکاران را به سبب کار نیکشان، پاداش بخشد». با ما همراه باشید👇 ➥ @shohada_vamahdawiat
می دانم که اگر با شهدا مواجه شویم آنان خواهند گفت: اگر ما هم مثل شما پای ارزش های انقلاب کوتاه می آمدیم،امروز نهال انقلاب به این شجره طیبه ، تبدیل نمی شد. شجره ی زیبایی که اصل آن ثابت و شاخ و برگ آن در آسمان هاست. اما احساس می کنم باید باز خوانی دوباره ای از فرهنگ جهاد و شهادت داشته باشیم تا خود را به راه و رسم مسافران ملکوت نزدیکتر نماییم. @shohada_vamahdawiat                      🏴🏴🏴
🌸پنجشنبه است 🕯هـمان روزی که 🌸اهالی سفر کرده از دنیا، 🕯چشم انتظار عزیزانشان هستند 🌸دستشان از دنیا ڪوتاه است 🕯و محتاج یاد ڪردن ما هستند 🌸با ذکر فاتحه و  صلوات 🕯روحشان را شاد کنیم خدایا عزیزان ما را ببخش و بیامرز🌸 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ السلام عليكم على انتقام الحسين على من يبكي دما كل نهار وليلة من مصيبة كربلاء ...💔 سلام بر منتقم حسین، بر کسی که هر روز و شب بر مصیبت کرببلا خون گریه میکند...😭 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت پنجاه و چهار(زندگینامه پیامبر) ✨وی ماموریت خود را به نحو احسن انجام داد، سپس مخفیانه به اردوگاه مسلمانان آمد، این شایعه را که یهودیان بنی قریظه می خواهند از نیروهای عرب گروگان بگیرند و آنها را تحویل مسلمانان بدهند، در میان لشکر اسلام پخش کرد. البته منظور از پخش این شایعه، این بود که مطلب از کرانه های خندق تجاوز کند و به گوش لشکر عرب برسد. 🍁ابوسفیان شب شنبه تصمیم گرفت که کار را یکسره سازد، از این رو، سران قریش و غطفان، نمایندگانی به قلعه بنی قریظه اعزام کرده و به آنها گفتند: اینجا منطقه زندگی ما نیست، چارپایان ما دستخوش هلاکت شده اند، شما فردا از پشت سر حمله کنید، تا کار را یکسره سازیم، فرمانده بنی قُرَیظه در پاسخ نمایندگان احزاب گفت: فردا روز شنبه است و ما ملت یهود در چنین روزی دست به هیچ کاری نمی زنیم، زیرا گروهی از گذشتگان ما در چنین روزی دست به کار زدند و گرفتار عذاب الهی شدند. علاوه بر این، ما در صورتی اقدام به جنگ می کنیم که عده ای از بزرگان احزاب، به عنوان گروگان در قلعه ما باشند، تا شما برای نجات آنها تا آخرین نفس جنگ کنید و ما را در اثنای کار تنها نگذارید. نمایندگان قریش بازگشتند و مطالب را به گوش سران احزاب رسانیدند. همگی گفتند: دلسوزی نُعَیم درست بوده و بنی قریظه می خواهند با ما از در حیله وارد شوند. 🍁بار دیگر نمایندگان قریش با سران بنی قریظه تماس گرفتند و گفتند: این مطلب که ما اشراف خود را به عنوان گروگان بدهیم عملی نیست، حتّی ما حاضر نیستیم یک نفر را به عنوان گرو در اختیار شما بگذاریم، اگر شما مایلید فردا حمله کنید و ما شما را یاری می نماییم. سخنان نمایندگان، آن هم با این لحن که: ما حتی یک نفر هم به عنوان گروگان در اختیار شما نمی گذاریم، تردیدی در صدق گفتار برای بنی قریظه نگذاشت و همگی گفتند: حق همان است که نُعیم می گفت. قریش مال اندیش است، اگر خود را در جنگ موفق و پیروز ندید، راه خود را پیش خواهد گرفت و ما را در چنگال مسلمانان رها خواهد نمود. پس از این بود که ناگهان هوا طوفانی شد و سردی هوا شدت پیدا کرد، انقلاب هوا به قدری بود که خیمه ها را از جای می کَند، و دیگ های غذا را از روی آتش پرت می نمود. چراغ ها را خاموش نموده و آتش های افروخته را در وسط بیابان پخش می کرد، در این لحظه پیامبر حُذیفة بن یمان را مامور کرد که از خندق عبور نموده، از اوضاع دشمن اطلاعاتی به دست بیاورد. 🍁حذیفه می گوید: من خود را تا نزدیک ابوسفیان رسانیدم، دیدم او در میان سران سپاه مشغول سخنرانی است و چنین می گوید: نقطه ای که ما فرود آمده ایم، مرکز زندگانی ما نیست، چارپایان ما دستخوش هلاکت شده و باد و طوفان، خیمه و خرگاه و آتش برای ما باقی نگذاشته است و بنی قریظه ما را یاری نکردند، صلاح در این است که ما از این جا کوچ کنیم. سپس برخاست و بر شتر زانو بسته خود سوار شده مرتب بر بدن او تازیانه می زد، بیچاره به قدری خائف و سرخورده بود که نمی دانست دست های شترش بسته است. هنوز سفیدی صبح منطقه احزاب را روشن نکرده بود، که سپاه عرب آنجا را ترک گفته و کسی از آنها در آن جا باقی نمانده بود. بدین ترتیب غائله احزاب در بیست و چهارم ماه ذی القعده سال پنجم هجری پایان پذیرفت.(سوره احزاب آیات۲۶و۲۷و سوره انفال آیات۵۶الی۵۸) ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌿﷽🌿 🌹دوران شیرین نامزدی ما به روزهای سرد پاییز وزمستان خورده بود،لحظات دلنشینی بود. تنها اشکالش این بود که روزها خیلی کوتاه بودسرمای هوا هم باعث میشد بیشتر خانه باشیم تا اینکه بخواهیم بیرون برویم. 🌸فردای روز عقدمان حمید را برای شام دعوت کرده بودیم، تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوها که زنگ خانه به صدا درآمد. حدس میزدم که امروز هم مثل روزهای قبل حمید خیلی زود به خانه مابیاید. 🍀از روزی که محرم شده بودیم هربار ناهار یاشام دعوت کرده بودیم،زودتر می آمد. دوست داشت دستی برساند،اینطور نبود که دقیقا وقت ناهار یا شام بیاید. حمید بعداز سلام واحوالپرسی با بقیه همراه من به آشپزخانه آمد. گفت: به به ببین چه کرده سرآشپز گفتم: نه بابا زحمت کوکوهارو مامان کشیده من فقط میخوام سرخشون کنم. ❤️روغن که حسابی داغ شد شروع کردم به سرخ کردن کوکوها. حمیدگفت: اگر کمکی ازدست من برمیاد بگو. به حمیدگفتم:پاک کردن مرغ بلدی؟باباچندتا مرغ گرفته میخوام پاک کنم. 🌷کمی روی صندلی جا به جا شد وگفت: دوست دارم یاد بگیرم وکمک حالت باشم. خندیدم وگفتم: معلومه تو خونه ای که کدبانویی مثل عمه من باشه ودختر عمه ها همه کار رو انجام بدن،شما پسرا نباید عملا از کار خونه داری سر رشته ای داشته باشید. 💐گفت: این طورها هم نیست فرزانه خانوم،بازمن پیش آقایون یه پا سرآشپزمیشم.چون وقتایی که میریم سنبل آبادمن آشپزی میکنم.برادرام به شوخی بهم میگن یانگوم! صحبت با حمید حواسم را پرت کرده بود،موقع سرخ کردن کوکوها روغن روی دستم پاچید. 🌺تاحمید دید دستم سوخته گفت:بیا بشین روصندلی من بقیه رو سرخ میکنم، باید سری بعد برات دستکش ساق بلند بخرم که روغن روی دستت نریزه... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣دعا درتوحید و ستایش خداوند فراز👇 ✨﴿۷﴾ عَدْلًا مِنْهُ ، تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ ، وَ تَظاَهَرَتْ آلَاؤُهُ، ﴿لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ﴾. این [جزا دادن] از عدالت اوست؛ پاک و مبارک است نام‌های حضرتش و پی‌درپی است نعمت‌هایش. «از آنچه انجام می‌دهد، بازخواست نشود، ولی همگان در پیشگاهش بازخواست شوند». ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸 هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن. التماس دعای فرج.🌹 🦋🌹💖           @hedye110
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                      
﷽❣ ❣﷽ ☀️السلام علیکَ فی اللیل اذا یَغشی و النَّهار اذا تجلّی 💫سلام بر تو در شب هنگامي كه مي پوشاند، و در روز وقتي كه آشكار مي شود 📚فرازی از زیارت آل یاسین سلام بر تو ای مولایی که در شب ظلمانی غیبت، مومنان چشم به راه طلوعت هستند و در صبح ظهور، شکرگزار آمدنت... ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌿﷽🌿 🌻روی صندلی نشستم وگفتم: پس تو تا حواست به کوکوها هست من مرغ هارو پاک کنم. توهم نگاه کن یادبگیرازاین به بعد خونه خودمون رفتیم توی پاک کردن مرغ ها کمکم کن. 🍎بخاطر اینکه علاقه داشت در امور خانه کمک حال من باشد سریع صندلی گذاشت وکنارمن نشست، دوربین موبایلش راهم روشن کردوگفت: فیلم برداری میکنم چون میخوام دقیق یادبگیرم وچیزی ازقلم نیفته. گفتم: ازدست تو حمید! 🌹شروع کردم به پاک کردن مرغ ها،وسط کار توضیح میدادم: اول اینجا رو برش میدیم،حواسمون باشه پوست مرغ رو اینجوری باید جدا کنیم.این قسمت به درد بال کبابی میخوره و... 🌸درست مثل یک کلیپ آموزشی بیش از سی بار آن فیلم را نگاه کرد.طوری که کامل چم وخم کار را یادگرفت.بقیه مرغ هارا حتی خیلی حرفه ای تر وسریع ترازمن پاک کرد. شام را که خوردیم حمید طبق معمول نگذاشت مادرم ظرف هارابشورد،گفت: من و فرزانه میشوریم،کنار ظرف شستن حرفامونم میزنیم. ❤️من ظرف ها را میشستم وحمید آنهارا آب میکشید.این وسط گاهی ازاوقات شیطنت میکرد و روی سروصورت من آب می پاچید. به حمیدگفتم:میدونی آرزوی دوره نامزدی من چیه؟ باخنده گفت:چیه؟نکنه برای اون شیش میلیون نقشه کشیدی؟ 💐گفتم : اون که نیازی به نقشه کشیدن نداره.حمیدآقا هرچی داره مال منه منم هرچی دارم مال حمیدآقاست. گفت: حالا بگو ببینم چیه آرزوهات،کنجکاوشدم بشنوم. 🌷گفتم: اولین آرزوم این هستش که از دانشگاه تاخونه قدم بزنیم وباهم باشیم. دومی هم اینه که باهم تابالای کوه میلداربریم،من اون موقع که کوچکتربودم با داییم تا پای کوه میرفتم ولی نشد بالابریم. 🌺حمیدگفت:خوشم میاد آدم قانعی هستیا،آرزوهای ساده ای داری. دانشگاه تا خونه رو هستم ولی کوه رو قول نمیدم.چون الان شده بخشی ازپادگان ومحل کارما،سخت اجازه بدن که بخوایم بریم بالای کوه. خداحافظی مان داخل حیاط نیم ساعتی طول کشید. 🍀حمیدگفت:فردا مرخصی گرفتم برم سنبل آباد،میخوایم باغ گیلاسمون رو بیل بزنیم،بابا دست تنهاست،میرم کمک کنم! گفتم: توروخدا مراقب باش،من همیشه از جاده الموت میترسم،آهسته رانندگی کنید.هروقتم رسیدین به من زنگ بزن... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat
🌿 این جمله‌ی حاج قاسم را هر روز و هر شب با خودتان تکرار کنید : ✅باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم آنکس که باید ببیند، می‌بیند!! حاج_قاسم💔🌷 الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ @shohada_vamahdawiat                      
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣دعا درتوحید و ستایش خداوند فراز👇 ✨﴿۸﴾ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ . همۀ ستایش‌ها مخصوص خداست که اگر بندگانش را از شناختِ سپاس‌گزاری‌اش بر آنچه که از عطایای پیاپی‌اش که محض امتحان کردنشان به آنان عنایت فرمود و نعمت‌های پیوسته‌ای که بر آنان کامل کرد، به چاه محرومیّت می‌انداخت؛ در عطایا و نعمت‌هایش، دخل و تصرّف می‌کردند و او را سپاس نمی‌گزاردند؛ و روزیش را به فراوانی هزینه می‌کردند و به شکر عنایاتش برنمی‌خاستند. ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ بعد از این همه سال که از شهادتت میگذره اینجوری از زائرین حرمت پذیرایی میکنن اما آقاجان بمیرم که چه کردند با خواهرت با دخترت با اهل و عیالت😔 السلام علیک یا شیب الخضیب✋ ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ ▪️اَلسَّلامُ عَلَيْكمَ يا بَقِيَّةَ اللهِ اَلاعظم ▪️سلام بـر چشم هاۍ زیباۍ ابـرۍ اټ هنگامۍ ڪہ همہ چیز را مۍ بینند و مـۍبارنـد ... ▪️اینَ الطّالِب بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربلا ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat