#سـلامـ_امـامـ_زمـانمـ🌺🤚🏻
شبهای پـر از شهــاب را خــواهم ديد...
درياچه ی نــور نــاب را خــواهم ديد...
وقتی ڪه سپيده می دمـد می دانـم...
من چهـره ی آفتـــاب را خــواهم ديد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هفتاد و هفت
✨تا نزدیکی حمام، ابوراجح را همراهی کردم. موقع خداحافظی، دستم را فشرد و گفت: نام صفوان و حماد را به خاطرت بسپار.
🍁حماد، پسر صفوان، هم سن و سال توست. صفوان را به اتهام بدگویی از مرجان صغیر دستگیر کرده اند. وقتی حماد، چند روز بعد به دارالحکومه می رود تا از پدرش خبر بگیرد، او را هم روانه سیاه چال می کنند.
فکر می کنم اگر هر یک از شیعیان به دارالحکومه برود و بی گناهی آنها را گوشزد کند، او را هم به سیاه چال بیندازند. برخورد وزیر با من را که یادت هست؟
دستش هنوز در دستم بود. گفتم: شما همیشه برای من و پدربزرگم، دوست و راهنمای خوبی بوده اید. حالا زمانی است که باید گوشه ای از محبت های شما را جبران کنم، البته اگر بتوانم.
در آغوشم کشید و پیشانی ام را بوسید.
_بگذار به چیزی اعتراف کنم. تاسف می خورم که هر چند محبت فراوانی بین ماست، اختلاف در مذهب، میان ما دیواری کشیده. اگر این دیوار نبود، دوست داشتم ریحانه را به جوانی شایسته، مثل تو، شوهر بدهم.
چشم هایش از همیشه مهربانتر بود. با شنیدن این حرف، احساس کردم برافروخته شده ام. خواستم خودم را کنترل کنم، ولی دلیلی برای این کار ندیدم. با صدایی که از خوشحالی می لرزید گفتم: من هم به خاطر دوستی مثل شما، خدا را شکر می کنم!
کاش در همان لحظه از او جدا شده بودم!
انگار فکری ناگهانی از ذهنش گذشته باشد، گفت: حماد جوان خوبی است. در رنگ رزیِ پدرش کار می کند. شاید ریحانه او را به خواب دیده.
تمامی خوشحالی ام از وجودم پر کشید و رفت.
_شاید در یکی از روزهایی که آنها میهمان ما بوده اند و یا ما به خانه آنها رفته بودیم، ریحانه، حماد را دیده و پسندیده باشد.
این بار سعی کردم صدایم نلرزد.
_می توانید از ریحانه بپرسید. شاید این طور نباشد.
ابوراجح سری به تاسف تکان داد و گفت: این کار درستی نیست و ریحانه را ناراحت می کند که هر بار با یک حدس تازه، به سراغش بروم و بپرسم آیا فلان جوان را به خواب دیده ای؟
تازه یکی دو ساعت بود که تا حدی خیالم از بابت مسرور راحت شده بود. قسمت این بود که نگرانی هایم با همان سرعت که رفته بود، کلاغی بزرگ شود و دوباره به طرفم برگردد.
حماد را هنوز ندیده بودم، ولی از همان لحظه، او را دشمن احساس می کردم. هر کس که می توانست ریحانه را از من بگیرد، جز دشمن چه نامی می توانست داشته باشد؟
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
دشمن در پناه آهن است و پنداشته است كه راه ما با آتش بسته میشود و ترسِ مرگ ما را از راه باز میدارد، غافل كه ما پیروان ابراهیم هستیم و آتش بر ما گلستان میشود.
در زیر آن آتش بسیار سنگین، مجاهدان راه خدا با یاری او و جلوداری حجتش امام زمان(ع) پیش میروند. دشمن در پناه آهن و آتش است، غافل كه ما در پناه حیدر و حسینیم. آهن در كف ما موم است و به اذنالله آتش بر ما گلستان میشود.
شهید سید مرتضی آوینی🌷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سؤال مهمی که شاید ما هم از خودمان پرسیده باشیم ؟!.....
استاد رائفی پور 🎙
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_امام_زمانم💚
ای بهترین #قرارِ دلِ بی قرارِ ما
ای آبروی خلقِ دو عالم #نگارِ ما
ای ماه پشت ابر بیا یابن فاطمه
آقا #فدای_تو همه ایل و تبار ما
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هفتاد و هشت
✨صبحانه می خوردیم که پدربزرگ گفت: نمی خواهی بروی نرو. حتی اگر پول آنچه را برده اند ندهند، مهم نیست.
🍁امّ حباب برایمان شیر ریخت. لب ها را به هم فشرده بود. توی فکر که بود، این کار را می کرد.
_ببین ابونعیم! ببین چطور با اشتها غذا می خورد! قنواء این بچه را سرگرم می کند. تو حاضر بودی چند بدهی تا گروهی دلقک و شعبده باز، این بچه را سرگرم کنند؟ دارالحکومه، مفت و مجانی نمایشی راه انداخته، برای گرم کردن سر شوریده این بچه. این کجایش بد است! بگذار برود تا بفهمد دنیا فقط مغازه و طلا و جواهر نیست.
پدربزرگ چشم غره ای تحویلش داد.
_هاشم را با حرف هایت گمراه نکن! ما که نمی دانیم آنها چه نقشه ای دارند.
ام حباب خم به ابرو نیاورد.
_چه نقشه ای آقا! یک دختر بچه از خودراضی می خواهد به پدرش یا به یکی دیگر نشان دهد که چه جوان زیبایی را به تور زده. همین! تمام این نمایش برای همین است و بس. ببینید من کی گفتم!
پدربزرگ لقمه ای را که گرفته بود، توی سفره انداخت.
_پناه بر خدا! ما داریم کجا می رویم؟! دنیا برعکس شده. اول یک دختر بچه زیبا و فتنه انگیز، سرزده به مغازه می آید و زندگی و آسایش ما را به هم می ریزد. بعد یک دختربچه ی بازیگوش و آب زیرکاه، پای ما را به دارالحکومه باز می کند و خط و نشان می کشد. حالا هم یک پیرزن پر حرف، برایمان صغرا کبرا می چیند. خدایا خودت به دادمان برس! کار دنیا افتاده دست یک مشت دختربچه و پیرزن!
امّ حباب دیگر حرفی نزد و سفره را جمع کرد. پدربزرگ پیش از رفتن، دست روی شانه ام گذاشت و گفت: خودت تصمیم بگیر. اگر به دارالحکومه رفتی، سعی کن بیش از همیشه هوشیار باشی! من تو را به خدا می سپارم!
من فقط به حماد فکر می کردم. برای همین می خواستم به دارالحکومه برگردم.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#حاج_قاسم:
بزودی فتنههایی پیش روی خواهید داشت که کل شهدا آرزوی حضور بجای شما را خواهند داشت!
آنروز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نکنید
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌ببینیم بخشهایی از زندگی شهادت گونه ی شهید بابایی🌹
🥀فوق العاده زیبا.🥀
🎬استادعالی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
✍امام باقر عليه السلام فرمود:
نگهدارى عمل، از خود عمل دشوارتر است. عرض شد: منظور از نگهدارى عمل چيست؟ حضرت فرمود: آدمى براى خداى يگانه بى انباز( بی شریک) بخشش و انفاقى مى كند و اين عمل پنهانى برايش نوشته مى شود، اما سپس كارش را به زبان مى آورد كه در نتيجه آن، ثواب نهانى[كه بيشتر است] پاك مى شود و برايش[ثواب عملِ ] آشكار مى نويسند، بار ديگر آن را به زبان مى آورد، كه در اين بار عملش پاك مى شود و عمل ريايى نوشته مى شود
📚ميزان الحكمه جلد4 صفحه338
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_امام_زمانم💚
ای بهترین #قرارِ دلِ بی قرارِ ما
ای آبروی خلقِ دو عالم #نگارِ ما
ای ماه پشت ابر بیا یابن فاطمه
آقا #فدای_تو همه ایل و تبار ما
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
✅ بهخاطر نمازهای اول وقتم، اینجا هم فرماندهام!
✍جادههای کردستان آنقدر ناامن بود که وقتی میخواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصاً توی تاریکی، باید گاز ماشین را میگرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمیکردی؛ اما زین الدین که همراهت بود، موقع اذان، باید میایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلاً راه نداشت. بعد از شهادتش، یکی از بچهها خوابش را دیده بود؛ توی مکه داشته زیارت میکرده. یک عده هم همراهش بودهاند. گفته بود «تو اینجا چی کار میکنی؟» جواب داده بوده «بهخاطر نمازهای اول وقتم، اینجا هم فرماندهام.»
شهید#مهدی_زین_الدین🕊🌹
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌺پروفایل چادرانه
🌸🌼 من حجاب را دوست دارم
🌼 🌱 با حجاب قلب #امام_زمان (عج) و روح شهدا را شاد کنیم
🌺#حجاب یادگار حضرت زهرا(س)
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هفتاد و نه
✨مقابل سندی که ایستادم، دیگر از اضطراب و کنجکاوی روز قبل، در من اثری نبود.
🍁سندی برخاست و با تکان دادن سر و نشان دادن دندان های پوسیده اش به من خوش آمد گفت. در همان حال، سه ضربه به در زد.
بدون توجه به اطراف، به آب نما نزدیک شدم. حس می کردم از پنجره های دارالحکومه به من نگاه می کنند.
مگس های سمجِ مخصوص آن باغ، باز به سراغم آمدند. کسانی که روی پله ها انتظار می کشیدند، بی اختیار به احترام من برخاستند.
فکر کردند از صاحب منصب های دارالحکومه ام که چنان آزاد و بی پروا به طرف ایوان ورودی می روم.
تنها امینه در اتاق بود. داشت آیینه را گردگیری می کرد. صندوقی چوبی و منبت کاری شده، گوشه ای گذاشته شده بود. اتاق تفاوت دیگری با روز قبل نداشت.
_برای کار من، جای دیگری در نظر گرفته شده؟
امینه به صندوق اشاره کرد.
_بنا به دستور بانویم قنواء،در همین اتاق مشغول به کار خواهید شد. آنچه از وسایل و ابزار احتیاج دارید، در این صندوق است.
به صندوق نزدیک شدم تا بازش کنم، قفل بود.
_کلیدش کجاست؟
امینه پیش آمد و قفل را امتحان کرد.
_نمی دانم. چیزی به من نگفته اند. دو خدمتکار، آن را آوردند و بدون هر توضیحی رفتند. شاید فراموش کرده اند قفل را باز کنند.
لبه سکو نشستم و انبه رسیده ای را گاز زدم.
_بگویید بیایند قفل را باز کنند. هر چه زودتر کارم را شروع کنم، زودتر هم تمام می شود.
تعظیم کرد و به شمع دان نقره ایِ روی طاقچه که چند شمع کافوری روی شاخه های آن بود، دستمال کشید.
_تا دقیقه ای دیگر می روم.
کنار پنجره رفتم. به رودخانه و پل نگاه کردم. چشم انداز بی نظیری بود. دوست داشتم اتاقم چنین چشم اندازی داشته باشد.
_امروز با بانویت قنواء چه نمایشی ترتیب داده اید؟
_ایشان دیگر حال و حوصلهٔ نمایش ندارند.
_حق دارند. کار سختی است که هر بار بخواهد، خود را سیاه کند.
امینه با خشمی ناگهانی به طرفم آمد و گفت: لطفا مؤدب باشید آقا! این شمایید که دوستش ندارید و می خواهید او را به بازی بگیرید، اما من نمی گذارم.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#سـلامـ_امـامـ_زمـانمـ🌺🤚🏻
شبهای پـر از شهــاب را خــواهم ديد...
درياچه ی نــور نــاب را خــواهم ديد...
وقتی ڪه سپيده می دمـد می دانـم...
من چهـره ی آفتـــاب را خــواهم ديد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هشتاد
✨سفارش های ابوراجح و پدربزرگ به یادم آمد. باید خون سردی ام را حفظ می کردم.
🍁_بازی تازه ای در کار است؟ مگر قرار است من دوستش داشته باشم؟
_خیلی دلتان بخواهد! علاقه بانویم به شما دوامی نخواهد داشت. به زودی از اینجا رانده خواهید شد.
_عجب! پس قنواء به من علاقه دارد و تو که یک خدمتکاری، به من حسادت می کنی. نمی توانی قبول کنی که قنواء روزی ازدواج می کند و می رود دنبال زندگی اش. او خواستگاران زیادی دارد و دیر یا زود با یکی از آنها ازدواج می کند.
_گیرم که بانویم ازدواج کنند، من همیشه در خدمتشان خواهم بود.
_لابد آن وقت به شوهرش حسادت می کنی و قنواء مجبور می شود عذرت را بخواهد.
_او هرگز چنین نمی کند!
_خودت که عروسی کردی، دیگر رغبتی به فرمان بردن از یک دختر بازیگوش نخواهی داشت.
_بیچاره بانویم قنواء که خیال می کند شما می توانید شوهر خوبی برایش باشید.
_دیروز که تو را کنار پله ها دیدم، به نظرم رسید دختر باهوش و تربیت شده ای باشی.زهی خیال باطل، بهتر است به کارت برسی و با من حرف نزنی. فراموش نکن که من و تو برای کار این جاییم. من یکی اگر به اختیار خودم بود، پایم را دیگر اینجا نمی گذاشتم. پدربزرگم اصرار کرد و من آمدم. حالا که آمده ام بگذار فقط به کارم فکر کنم.
_داستان عجیبی است! ریحانه به دیگری علاقه دارد، شما به او، قنواء به شما، پسر وزیر به او، من به پسر وزیر، و این رشته سر دراز دارد.
_نمی خواهم نام ریحانه اینجا سر زبان ها بیفتد.
بلند خندید.
_ریحانه! دختر فقیری که گلیم می بافد و نوه ابونعیم زرگر، صاحب چند مغازه و نخلستان، به او دل باخته. خیلی خنده دار است.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
به دنیا بگید، رهبرمون رو دیدید که ابرقدرتهای دنیا مرعوب شجاعت و تدبیرش شدن؟
ما یه امامی داریم که این رهبر، نایب اونه. حساب کنید اگه اماممون بیاد دیگه چی میشه... 💪
"اللهم عجل لولیک الفرج"
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_امام_زمانم💚
ای بهترین #قرارِ دلِ بی قرارِ ما
ای آبروی خلقِ دو عالم #نگارِ ما
ای ماه پشت ابر بیا یابن فاطمه
آقا #فدای_تو همه ایل و تبار ما
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هشتاد و یک
✨حدس زدم می خواهد به هر بهانه ای که شده، عصبانی ام کند. پوزخندی زدم تا نشان دهم تیرش به سنگ خورده است.
🍁_برای من مهم نیست که ریحانه گلیم می بافد و پدرش ثروتمند نیست. اگر پسر وزیر، مانند قنواء، بازیگر خوبی باشد، آن دو به درد هم می خورند. تو هم بهتر است به فکر خودت باشی، وگرنه چطور می توانی تحمل کنی که بانویت قنواء، مرد مورد علاقه ات را از چنگت درآورده؟
امینه کنترل خود را از دست داد. با یک جهش، شمشیری را از دیوار جدا کرد. آن را از غلاف بیرون کشید. سعی کردم وحشت زده نشوم.
_لابد باز نمایشی در کار است و قنواء از روزنه ای سرگرم تماشای ماست.
از ظرف میوه، سیبی برداشتم و به طرفش انداختم. خواست آن را با ضربه شمشیر، دو نیم کند، نتوانست. شمشیر از کنار سیب گذشت. سیب به پیشانی اش خورد. ناگهان صدای خنده ای بلند شد. صدا از صندوق بود. امینه شمشیر را پایین آورد و به خنده افتاد. نالیدم: اَه، باز هم نمایش!
امینه کلیدی از جیبش بیرون آورد و قفل صندوق را باز کرد.
با بازشدن صندوق، قنواء مثل مجسمه میان آن ایستاد. با کمک امینه بیرون آمد و هم چنان که می خندید، شمشیر را از او گرفت. صندوق خالی بود.
بدون آنکه به قنواء نگاه کنم، کنار پنجره رفتم و به بیرون چشم دوختم. قنواء به من گفت: حالا تو باید بروی توی صندوق. تو را با کمک خدمتکارها پیش پدرم می بریم و می گوییم که یوزپلنگ دیگری برایتان هدیه آورده اند.
بدون آنکه برگردم گفتم: امینه یا پسر وزیر برای این نقش مناسب ترند.
_بهتر است گوش کنی، وگرنه راهی سیاه چال می شوی. امروز به اندازه کافی حرف های زیادی زده ای! فراموش نکن کجایی و من کی هستم.
فکری کردم و گفتم: اتفاقا موافقم.
_موافق رفتن توی صندوق؟
_نه، اتفاقا خیلی دوست دارم سیاه چال را ببینم. اگر قرار است کاری نکنم و فقط باعث تفریح و سرگرمی شما باشم، بهتر است خودم هم کمی تفریح کنم.
امینه که دوباره تبدیل شده بود به یک خدمتکار مخصوص و تربیت شده، گفت: چرا سیاه چال؟ دارالحکومه جاهای دیدنی زیادی دارد. سیاه چال جای وحشتناکی است. پشیمان می شوید.
قنواء گفت: پدرم یک یوزپلنگ و چند باز شکاری و اسبی زیبا دارد. مادرم چند گربه پشمالو و یک طاووس دارد. من هم دو تا میمون و چند طوطی سخن گو دارم. می خواهی آنها را ببینی؟
به طرفشان چرخیدم.
_به شرط آنکه نمایش را تعطیل کنید و من از فردا کارم را شروع کنم.
قنواء شانه بالا انداخت.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢 خوشحال کردن اموات
🟢 در روایات ما سفارش شده تا انسان به یاد اموات بوده و برای آنها کار خیر انجام دهد.
🔻اولین چیزی که میِّت در دیار باقی به آن احتیاج دارد، ادای واجبات است. انجام نماز و روزه قضا شده، حجِ واجب و ادای حقوق مردم از طرف میت، بهترین خدمتی است که اطرافیان میتوانند در حق او انجام دهند.
#شب_جمعه
🌺 شهدا و اموات رو یاد کنیم با فاتحه ای همراه صلوات
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️ استاد عالی :
مطالب خوبی فرموده در مورد حضور حضرت امام زمان (عج) در بین جامعه.☘
🌹🌹🌹🌹🌹
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#وقت_سلام 🤚🕗
ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی
خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی
رازی میان چشم تر و گنبد طلاست
آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی
السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا
#السلام_علیک_یاامام_رئوف💚
#یاامام_رضاجانم❤️
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها فیلم ضبط شده...💔
شهدا از ما غیرت و #حجاب میخوان👌
سرباز خوب #امام_زمان
#شهید_ابراهیم_هادی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
السَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ...
سلام بر تو ای مولایی که آیه آیه ی قرآن به سمت تو دعوت میکند.
سلام بر تو و بر روزی که قرآن به دستان تو احیا خواهد شد.
📚صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام.
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هشتاد و دو
✨پس از دیدن حیوانات دست آموز که درون قفس های کوچک و بزرگی نگه داری می شدند، به اصطبل رفتیم و اسب حاکم و قنواء و اسب های دیگر را دیدیم.
🍁قنواء یال بلند اسب ابلق خود را نوازش کرد و گفت: فردا بعد از آنکه چند ساعتی کار کردی، به اسب سواری می رویم. چطور است؟
نمی توانستم قبول کنم. اگر چنین اتفاقی می افتاد، همهٔ مردم حله خبردار می شدند. بدتر از همه به گوش ریحانه هم می رسید.
_قرار بود دیگر نمایشی در کار نباشد.
قنواء آهسته گفت: از قضا نمایشی در کار است. من خودم را به شکل پسری جوان در می آورم. با آن قیافه، حتی تو هم مرا نخواهی شناخت. بارها این کار را کرده ام.
_مردم بالاخره می فهمند. همانطور که فهمیده اند به شکل پسری فقیر درآمده ای و در بازار، دست فروشی و گدایی کرده ای.
با قیافه ای غمگین گفت: اگر این کارها را نکنم، از زندگی یکنواختی که دارم، دیوانه می شوم!
آنقدر خوب نقش بازی می کرد که نتوانستم بفهمم جدی می گوید یا شوخی می کند.
به جاهای مختلف دارالحکومه سر زدیم و آنچه را دیدنی بود، دیدیم. قنواء هم چنان اصرار داشت که روز بعد، در ساحل رودخانه، اسب سواری کنیم.
_یکی دو روز است برای آن نقشه کشیده ام.
_پس تو و امینه، خودتان را به شکل پسرها درآورید و با هم به سواری بروید.
_نقشه ام را خراب نکن. ما تا کنار رودخانه می رویم، از پل عبور می کنیم، چهار نعل تا نخلستان های بیرون شهر می تازیم و برمی گردیم.
_آخرش نفهمیدم این کارها چه ربطی به صیقل دادن جواهرات دارد؟
_داری حوصله ام را سر می بری! اطاعت کن و مزدت را بگیر!
_بوی دردسر به دماغم می خورد. حس می کنم قربانی یک بازی خطرناک شده ام. شاید کارم به سیاه چال بکشد. پس بهتر است قبلا آنجا را ببینم. امروز سیاه چال را می بینیم و بعد درباره سوارکاری فردا، حرف می زنیم.
کوتاه آمد و گفت: پدرم به کارهای عجیب و غریب من عادت دارد، ولی مطمئنم اگر بشنود با تو به سیاه چال رفته ام، تعجب می کند. بهتر است صرف نظر کنی!
_تو می توانی بیرون بمانی. من نگاهی می اندازم و برمی گردم. از سیاه چال که نمی ترسی؟
_سیاه چال جای متعفن و خطرناکی است. بعضی از زندانی ها بیماری واگیردار دارند. آنجا موش هایی دارد که گربه ها را فراری می دهد. جای مرطوب و نفس گیری است. آدم را به یاد جهنم می اندازد. زندانی ها آنجا نه مرده اند و نه زنده.
_بیشتر کنجکاوم کردی! تنها به این شرط با تو به اسب سواری می روم که سیاه چال را ببینم. اگر صرف نظر کنم، فکر می کنید ترسیده ام. جمعی آنجا زندگی می کنند. چرا ما نباید بتوانیم ساعتی را میان شان بگذرانیم؟
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59