eitaa logo
شهداءومهدویت
7هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
22 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه ب امام رضا علیه‌السلام...... 🌹🌹🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هشتاد و هشت ✨ابوراجح به نفس نفس افتاده بود و سعی می کرد از سرعتش کم نشود. من هم دست بردار نبودم. 🍁وقتی آن حضرت به دادِ کسی چون اسماعیل هرقلی می رسند و جراحت پایش را شفا می دهند، طبیعی است انتظار داشته باشیم به یاد ده ها شیعه ای باشند که در سیاه چال های خوفناک گرفتارند. _شکی نیست که آن حضرت به فکر ما هستند و دعاهایشان، بسیاری از خطرهای مهلک را از ما دور می کند. اگر حمایت و دعاهای ایشان نبود، شیعیان به دست امثال مرجان صغیر از بین رفته بودند. همان طور که برایت تعریف کردم، اسماعیل هرقلی در شرایط دشوار و ناگواری قرار گرفته بود. سیدبن طاووس او را به جراحان حله و بغداد نشان داد. آنها گفتند نمی شود برایش کاری کرد. در آن وضعیت، اسماعیل فهمید که مداوا و نجات جانش تنها به دست خداست و بس. به جای بازگشت به حله، به سامرا رفت و با چنان معرفت و همتی، امام زمان را در درگاه الهی، واسطه قرار داد که آن حضرت با اذن خداوند به کمکش شتافتند. از کنار کاروان کوچکی از شتران گذشتیم. نفس های صدا دار ابوراجح، رشته صحبتش را مرتب قطع می کرد. بنیه ضعیفی داشت. _اگر دقت کرده باشی، می بینی که شفای اسماعیل هرقلی، مسأله ای شخصی و خصوصی نیست. بسیاری از مردم با دیدن آن معجزه، به پیروان امام زمان پیوستند و برای شیعیان هم قوت قلبی شد که فکر نکنند امامشان آنها را فراموش کرده. دشمنان شیعه، ما را ملامت می کنند که شما اگر امام و پیشوایی دارید و زنده است، چرا به فکرتان نیست و کمکتان نمی کند. معجزه های غیر قابل تردیدی مثل شفا یافتن اسماعیل هرقلی، جواب دندان شکنی است به یاوه های آنان. دست ابوراجح را گرفتم. مجبور شد بایستد. _طبق قولی که داده ام باید به دارالحکومه بروم. قنواء لابد اسب ها را آماده کرده و منتظر من است. اگر به او قول نمی دادم نمی توانستم به سیاه چال بروم. پیشانی ام را بوسید و گفت: اگر پرهیزکار باشی، خدا کمکت می کند. این کار که تمام شد، به مسجد می روم و برایت دعا می کنم. تو امروز دل امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را شاد کرده ای. امیدوارم با دعا و عنایت آن حضرت، تو نیز به مقصودت برسی و کامیاب شوی! به طرف دارالحکومه که می رفتم، در پوست خودم نمی گنجیدم. دلم می خواست روزهایی که بین من و جمعه، فاصله انداخته بودند، هر چه زودتر بگذرند و مرا با جمعه تنها بگذارند. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت الاسلام مومنی 💔با دل شکسته هرکجای عالم را صدا بزنین... 👌بسیار زیبا @shohada_vamahdawiat                      
ما را گناه محتاج این‌ و آن کرد ور نه حسین می‌داد نان ما را... 🌷 🌙 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ ای ڪاش همیشه یاورتــ باشم من در وقت ظہــور، محضرتــ باشم من ھر چند که نامه ام سیاهـــ است ولــی بگـــذار سیاه لشڪرتــــ باشم من 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
با (عج) 🍃چو گیسوی تو من در پیچ و تابم یابن زهرا 🍃چرا یک شب نمی‌آیی به خوابم یابن زهرا 🎙زنده‌یاد استاد کریمخانی @shohada_vamahdawiat                      
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هشتاد و نه ✨ناهارمان ماهی بود. امّ حباب آن را عالی درست می کرد. هر وقت مهمان داشتیم، با دست پخت او، سرمان را بالا می گرفتیم. 🍁سر سفره، زیتون پرورده و ترشی مخصوص ام حباب بود. کم غذا خوردم. او ناراحت شد. _گربه از این بیشتر غذا می خورد. پدربزرگ گفت: اگر قرار است ناهاری شاهانه در دارالحکومه بخوری، بگو ما هم بیاییم! از ظرف شربت خرما و انگور، کمی نوشیدم. _با شکم پر که نمی توانم به سوارکاری بروم. _مبارک است! نمایش تمام شد؟ نوبت به سوار کاری رسید؟ ام حباب گفت: چه عیب دارد! قنواء می خواهد به شوهر آینده اش نشان دهد که سوار کار قابلی است. هنوز از دعوت ابوراجح حرفی نزده بودم. _موضوع قنواء و سوارکاری مهم نیست. مهم این است که برای روز جمعه به مهمانی دعوت شده ایم. _مهمانی حاکم؟ سر تکان دادم. _حاکم خرواری چند است! ام حباب گفت: باید بگردم لباس مناسبی برای خودم آماده کنم. راستی، نگفتی کی دعوتمان کرده. _ابوراجح دعوتمان کرده. پدربزرگ تکیه داد و نفس راحتی کشید. _خدا را شکر! حال و حوصله رفتن به دارالحکومه را ندارم، اما رفتن به خانه ابوراجح و مصاحبت با او برایم شیرین و لذت بخش است. ام حباب لب ورچید و گفت: حیف شد! من نمی توانم بیایم. همه اش تقصیر این آقاست. به من اشاره کرد. پدربزرگ با بدگمانی گفت: مثل اینکه اتفاقاتی افتاده که من خبر ندارم! _آن روز که حالم خوش نبود و در خانه ماندم، ام حباب بیچاره را به خانه ابوراجح فرستادم تا خبری از ریحانه برایم بیاورد. حالا اگر ریحانه و مادرش، ام حباب را با ما ببینند، می فهمند که من او را به آنجا فرستاده بودم. آن وقت ابوراجح متوجه می شود که من به دخترش علاقه دارم و از اینکه ما را به خانه اش دعوت کرده، پشیمان می شود. ام حباب گفت: حالا تا روز جمعه! از این ستون تا آن ستون فرج است. یک سیب را بالا می اندازی، صدتا چرخ می خورد تا پایین بیاید. باید ببینیم روزگار چه در آستین دارد. شاید خدا خواست و من هم آمدم و ریحانه را همانجا از پدرش برایت خواستگاری کردیم. به او گفتم: در عمرم زنی به سادگی تو ندیده ام. برای رضای خدا، حرف که می زنی، کمی هم فکر کن! ام حباب قهر کرد و پشت به من نشست. _خجالت نکش! حرف دلت را بزن. یک بار بگو من خُل و چلم! در جمع کردن سفره کمکش کردم تا از دلش درآورم. فایده ای نداشت. پدربزرگ پیش از آنکه برای استراحت به اتاقش برود، گفت: توی این دو هفته، روزی هزار بار از خدا خواسته ام که ابوراجح و خانواده اش را به راه راست هدایت کند. خدا می داند چقدر دلم می خواهد روزی به خانه اش برویم که میان ما و او هیچ جدایی و فاصله ای در مذهب و اعتقاد نباشد! افسوس! این ها آرزوهای قشنگی است که بعید است شاهد انجامش باشیم. ام حباب که گوش ایستاده بود، گفت: تو چرا این طور حرف می زنی ابونعیم! این چیزها که برای خدا کاری ندارد. برای او از آب خوردن هم راحت تر است. خندیدم و گفتم: چه می گویی ام حباب! خدا که مثل ما آب نمی خورد. پدربزرگ خندید، اما ام حباب نگاه تندی به من انداخت و به آشپزخانه رفت. قهر که می کرد، جانِ آدم را به لبش می رساند تا آشتی کند. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
از هوایی تنفس می کنیم .. که بوی خون شهدا را می دهد.. در زمینی راه می رویم که از خون شهدا گلگون است... و این شهیدان بر همه اعمال ما ناظرند... را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌹 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 💽 سيدابن طاووس مي فرمايد: اگراز هرعملي در غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهاني غافل نشو چراكه دراين دعا سري است كه خدا مارا برآن آگاه كرده است. 💞 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59