eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
22 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هشتاد و شش ✨ابوراجح را هیچ وقت مثل آن روز بعداز ظهر، خوشحال ندیده بودم. 🍁وقتی داشتم ماجرای رفتن به سیاه چال و دیدن صفوان و حماد را مو به مو برایش می گفتم، با چنان شور و شعفی به حرف هایم گوش می داد که انگار داشتم افسانه ای هیجان انگیز را تعریف می کردم. وقتی گفتم که چطور قنواء دست ها را به کمر زد و به رییس زندان گفت که حماد و صفوان را به زندان عادی منتقل کند و غذا و لباس به آنها بدهد، نیم خیز شد و مرا در آغوش کشید. _تو کار بزرگی کردی هاشم! همسر صفوان از نگرانی نزدیک است دیوانه شود. او حتی نمی داند آنها زنده اند یا مرده. باید بروم خبر بدهم و خوشحالشان کنم. به من خیره شد. _فکرش را بکن که چقدر خوشحال خواهند شد و تو را دعا خواهند کرد. ما همه اینها را به تو مدیونیم. حداکثر، امیدوار بودم از آنها خبری بیاوری، اما تو با کمک قنواء، از آن دخمه وحشتناک نجات شان دادی. کاش می توانستم این لطف و فداکاری تو را جبران کنم! دلم می خواست با شجاعت به چشم هایش نگاه کنم و بگویم من فقط ریحانه را از تو می خواهم. ابوراجح از نزدیک به من نگاه می کرد، ولی نمی توانست راز عذاب دهنده ای را که در دل داشتم ببیند. با خودم گفتم: چه فایده! حتی اگر او به این وصلت راضی شود، ریحانه حاضر نخواهد شد. اگر ریحانه هم راضی شود، وقتی با جان و دل به من علاقه نداشته باشد، زندگی مان جز شکنجه ای همیشگی چه خواهد بود؟ مسرور، روی سکوی مقابل، مرد تنومندی را مشت و مال می داد. معلوم بود باز هم کنجکاو شده بفهمد که من و ابوراجح درباره چه موضوعی حرف می زنیم. از روزی که از ریحانه، جواب رد شنیده بود. دل و دماغی نداشت. احساس می کردم بیش از آنکه به ریحانه فکر کند، به حمام پدرش می اندیشد. زمانی که ابوراجح در اتاقش بود، مسرور چنان با مشتری ها برخورد می کرد که انگار صاحب اصلی حمام است. چند بار تصمیم گرفته بودم این چیزها را به ابوراجح بگویم، ولی می گفتم شاید اشتباه کرده باشم. از طرفی ابوراجح از غیبت بدش می آمد و چهره در هم می کشید. _این جمعه، تو و پدربزرگت، میهمان من خواهید بود. امیدوارم دعوتم را قبول کنید! این نهایت آرزوی من بود که بتوانم به خانه ابوراجح بروم. شاید می توانستم ریحانه را ببینم. می دانستم بین من و ریحانه، دیوار بلندی است که هر رخنه ای در آن، ناممکن به نظر می رسید، اما نمی دانم چرا ته دلم روشن بود. انگار فرشته ای به دلم می انداخت که ناامید نباش و به خدای مهربان توکل کن! تا جمعه چهار روز مانده بود. دلم گواهی می داد که اتفاقات خوبی در پیش است. گر چه با حساب های عادی، بن بستی تیره را در مقابلم می دیدم، از دعوت ابوراجح خوشحال شدم. _با کمال میل دعوت شما را می پذیرم. پدربزرگم مثل همیشه از دیدن شما خوشحال می شود. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: كسی كه در راه حفظ مالش كشته شود و كسی كه در راه دفاع از اهل و ناموسش به قتل برسد حكم شهید را دارد و كسی كه در راه دینش به شهادت برسد شهید راه حق است.✨ @shohada_vamahdawiat                      
ذکر و یاد امام مهدی(عج) در رفتارهای شهید تاثیر فوق العاده‌ای داشت؛ به عنوان مثال من گاهی می دیدم که ایشان نیتشان را از پرداخت صدقه، سلامتی امام زمان (عج) عنوان می کرد و معتقد بود که این نیت، موارد دیگر را نیز در بر می گیرد و بالاترین مسألت هاست. دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر (عج) همیشه ورد زبان ایشان بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن (حتی سوره ای از قرآن) یا زیارت عاشورا کند؛ اگر هم فراموش می کرد، تلاوت را قطع می کرد و بعد از دعای فرج، ادامه می داد. گویا احساس می کرد که بدون دعای فرج اعمالش مقبول نیست. بسیار دیده بودم که ایشان در شرایط و موقعیت های مختلف نشسته یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلش می گذشت و دست بر سر می گذاشت و به امام زمان (عج) سلام می‌داد. نمیدانم در آن شرایط چه چیزی به دلش خطور می کرد ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور همیشه و در هر حال ارتباطشان برقرار است. اینگونه نبود که فقط در موقعیت‌های خاص به یاد حضرت(عج) بیفتد یا دیگران به ایشان یادآوری کنند، بلکه در هر شرایطی در زندگی روزمره گویا این ارتباط حفظ می‌شد. 📎به روایت همسر شهید @shohada_vamahdawiat                      
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ روزها از پےِ هم میگذرند و گناهانِ بے‌شمارِ ما نه تنها قلب‌تان را آزرده کہ در قرنطینہ تنهایے اسیرتان ڪرده استـ . روزها از پےِ هم میگذرند و ما براے ظهورتان کارے نڪرده ایم . روزها از پےِ هم میگذرند تنهایے پشتِ تنهایے و درد روے درد انبار میشود و تنها یڪ خبر حالِ تمـامِ عالم را خوب میکند خبرِ آمدنِ شما ... یامهدے مرادردیست‌‌دور‌از‌تو‌که‌‌نزد‌توست‌‌درمانش 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙زندگی جمعی، مهم‌ترین عامل ظهور اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیها @shohada_vamahdawiat                      
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هشتاد و هفت ✨دقیقه ای بعد با ابوراجح در راه خانه صفوان بودیم. به او که تند و بلند گام برمی داشت، گفتم: من تا نزدیکی خانه صفوان همراهی تان می کنم. سوالی دارم که باید جوابش را از شما بشنوم. 🍁_بپرس. اگر بدانم جواب می دهم. مرا ببخش که تند راه می روم! هر چه زودتر خانواده ای را از نگرانی دربیاورم بهتر است. گوشم با توست. _چرا امام زمان شما، شیعیانی را که در سیاه چال مرجان صغیر گرفتارند، نجات نمی دهد؟ انگار جواب را از پیش آماده داشت. بی درنگ گفت: قرار نیست ایشان در هر کاری، دخالت مستقیم داشته باشند. اراده خداوند این است که مردم شرایط خود را تغییر دهند و برای بهبود اوضاع زندگی شان بکوشند. اگر غیر از این باشد، همه دست روی دست می گذارند و در انتظار کمک های مستقیم آن حضرت می نشینند. از میان هیاهوی بازار می گذشتیم. به اطراف توجه نداشتم. از میان رنگ ها،بوها، سایه روشن ها و عابران می گذشتیم. همه حواسم به حرف های ابوراجح بود. _این به معنای آن نیست که ایشان هیچ دخالتی در کارها ندارند. دخالت دارند، ولی معمولا احساس نمی شود. برای همین، آن حضرت را به خورشید پشت ابر، تشبیه کرده اند. گاهی خورشید را نمی بینیم، اما روشنایی و گرمای آن، هم چنان سبب ادامه زندگی موجودات روی زمین است. در مورد نجات شیعیان در بند، ممکن است آن امام مهربان به طور نامحسوس، مقدمه چینی کرده باشند. مطمئن هستی آن حضرت، در نجات صفوان و حماد، از سیاه چال، نقشی نداشته اند؟ امیدوارم با دعای ایشان، مقدمات نجات بقیه هم فراهم شود! از راهی فرعی از بازار بیرون آمدیم. هیاهو و ازدحام بازار را پشت سر گذاشتیم. سکوت و آرامش کوچه های خلوت، لذت بخش بود. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
زیباترین روز خدا بزرگداشت پاکترین شغل دنیا بر شریفترین بندگان خدا مبارک باد روز معلم گرامی باد 🌸🌸🌸🌸
کنون سرباز قرآنی معلم/ محصل جسم و تو جانی معلم. محصل چون قمر محتاج نور است/ توئی خورشید نورانی معلم🌸🌸🌸 استادان و معلمین کانال روزتون مبارک🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹حرمت هرکس جدا و حرمت مادر جداست...❤️ امروز سالگرد مادرمه شادی روحش صلوات🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیا و چرا شهید مطهری رو ترور کردن؟🙄 ماجرای کمک ایشون به نیازمندان🌷 روز معلم مبارک🍃💐 شادی روح شهید عزیز، صلوات🌺 @shohada_vamahdawiat                      
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ 🌸‌نمی دانم کجایی!... اما می دانم هرجا سکونت داری  و خیمه زیبایت برپا شده،  آنجا زیباترین نقطه دنیا می شود  و سرسبزترین مرکز هستی❗ ❤️سلام مولاجان... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
❤️ روح خسته‌ی شهر، حبس در بحران‌های پی در پیِ نبودنت؛ انگار خاک مرگ روی ثانیه‌ها پاشیده‌..! دیگر همه می‌دانند؛ تا نیایی خبری از بهار نیست... @shohada_vamahdawiat                      
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹 به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه ب امام رضا علیه‌السلام...... 🌹🌹🌹🌹 تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️ @Yare_mahdii313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هشتاد و هشت ✨ابوراجح به نفس نفس افتاده بود و سعی می کرد از سرعتش کم نشود. من هم دست بردار نبودم. 🍁وقتی آن حضرت به دادِ کسی چون اسماعیل هرقلی می رسند و جراحت پایش را شفا می دهند، طبیعی است انتظار داشته باشیم به یاد ده ها شیعه ای باشند که در سیاه چال های خوفناک گرفتارند. _شکی نیست که آن حضرت به فکر ما هستند و دعاهایشان، بسیاری از خطرهای مهلک را از ما دور می کند. اگر حمایت و دعاهای ایشان نبود، شیعیان به دست امثال مرجان صغیر از بین رفته بودند. همان طور که برایت تعریف کردم، اسماعیل هرقلی در شرایط دشوار و ناگواری قرار گرفته بود. سیدبن طاووس او را به جراحان حله و بغداد نشان داد. آنها گفتند نمی شود برایش کاری کرد. در آن وضعیت، اسماعیل فهمید که مداوا و نجات جانش تنها به دست خداست و بس. به جای بازگشت به حله، به سامرا رفت و با چنان معرفت و همتی، امام زمان را در درگاه الهی، واسطه قرار داد که آن حضرت با اذن خداوند به کمکش شتافتند. از کنار کاروان کوچکی از شتران گذشتیم. نفس های صدا دار ابوراجح، رشته صحبتش را مرتب قطع می کرد. بنیه ضعیفی داشت. _اگر دقت کرده باشی، می بینی که شفای اسماعیل هرقلی، مسأله ای شخصی و خصوصی نیست. بسیاری از مردم با دیدن آن معجزه، به پیروان امام زمان پیوستند و برای شیعیان هم قوت قلبی شد که فکر نکنند امامشان آنها را فراموش کرده. دشمنان شیعه، ما را ملامت می کنند که شما اگر امام و پیشوایی دارید و زنده است، چرا به فکرتان نیست و کمکتان نمی کند. معجزه های غیر قابل تردیدی مثل شفا یافتن اسماعیل هرقلی، جواب دندان شکنی است به یاوه های آنان. دست ابوراجح را گرفتم. مجبور شد بایستد. _طبق قولی که داده ام باید به دارالحکومه بروم. قنواء لابد اسب ها را آماده کرده و منتظر من است. اگر به او قول نمی دادم نمی توانستم به سیاه چال بروم. پیشانی ام را بوسید و گفت: اگر پرهیزکار باشی، خدا کمکت می کند. این کار که تمام شد، به مسجد می روم و برایت دعا می کنم. تو امروز دل امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را شاد کرده ای. امیدوارم با دعا و عنایت آن حضرت، تو نیز به مقصودت برسی و کامیاب شوی! به طرف دارالحکومه که می رفتم، در پوست خودم نمی گنجیدم. دلم می خواست روزهایی که بین من و جمعه، فاصله انداخته بودند، هر چه زودتر بگذرند و مرا با جمعه تنها بگذارند. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت الاسلام مومنی 💔با دل شکسته هرکجای عالم را صدا بزنین... 👌بسیار زیبا @shohada_vamahdawiat                      
ما را گناه محتاج این‌ و آن کرد ور نه حسین می‌داد نان ما را... 🌷 🌙 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ ای ڪاش همیشه یاورتــ باشم من در وقت ظہــور، محضرتــ باشم من ھر چند که نامه ام سیاهـــ است ولــی بگـــذار سیاه لشڪرتــــ باشم من 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
با (عج) 🍃چو گیسوی تو من در پیچ و تابم یابن زهرا 🍃چرا یک شب نمی‌آیی به خوابم یابن زهرا 🎙زنده‌یاد استاد کریمخانی @shohada_vamahdawiat                      
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هشتاد و نه ✨ناهارمان ماهی بود. امّ حباب آن را عالی درست می کرد. هر وقت مهمان داشتیم، با دست پخت او، سرمان را بالا می گرفتیم. 🍁سر سفره، زیتون پرورده و ترشی مخصوص ام حباب بود. کم غذا خوردم. او ناراحت شد. _گربه از این بیشتر غذا می خورد. پدربزرگ گفت: اگر قرار است ناهاری شاهانه در دارالحکومه بخوری، بگو ما هم بیاییم! از ظرف شربت خرما و انگور، کمی نوشیدم. _با شکم پر که نمی توانم به سوارکاری بروم. _مبارک است! نمایش تمام شد؟ نوبت به سوار کاری رسید؟ ام حباب گفت: چه عیب دارد! قنواء می خواهد به شوهر آینده اش نشان دهد که سوار کار قابلی است. هنوز از دعوت ابوراجح حرفی نزده بودم. _موضوع قنواء و سوارکاری مهم نیست. مهم این است که برای روز جمعه به مهمانی دعوت شده ایم. _مهمانی حاکم؟ سر تکان دادم. _حاکم خرواری چند است! ام حباب گفت: باید بگردم لباس مناسبی برای خودم آماده کنم. راستی، نگفتی کی دعوتمان کرده. _ابوراجح دعوتمان کرده. پدربزرگ تکیه داد و نفس راحتی کشید. _خدا را شکر! حال و حوصله رفتن به دارالحکومه را ندارم، اما رفتن به خانه ابوراجح و مصاحبت با او برایم شیرین و لذت بخش است. ام حباب لب ورچید و گفت: حیف شد! من نمی توانم بیایم. همه اش تقصیر این آقاست. به من اشاره کرد. پدربزرگ با بدگمانی گفت: مثل اینکه اتفاقاتی افتاده که من خبر ندارم! _آن روز که حالم خوش نبود و در خانه ماندم، ام حباب بیچاره را به خانه ابوراجح فرستادم تا خبری از ریحانه برایم بیاورد. حالا اگر ریحانه و مادرش، ام حباب را با ما ببینند، می فهمند که من او را به آنجا فرستاده بودم. آن وقت ابوراجح متوجه می شود که من به دخترش علاقه دارم و از اینکه ما را به خانه اش دعوت کرده، پشیمان می شود. ام حباب گفت: حالا تا روز جمعه! از این ستون تا آن ستون فرج است. یک سیب را بالا می اندازی، صدتا چرخ می خورد تا پایین بیاید. باید ببینیم روزگار چه در آستین دارد. شاید خدا خواست و من هم آمدم و ریحانه را همانجا از پدرش برایت خواستگاری کردیم. به او گفتم: در عمرم زنی به سادگی تو ندیده ام. برای رضای خدا، حرف که می زنی، کمی هم فکر کن! ام حباب قهر کرد و پشت به من نشست. _خجالت نکش! حرف دلت را بزن. یک بار بگو من خُل و چلم! در جمع کردن سفره کمکش کردم تا از دلش درآورم. فایده ای نداشت. پدربزرگ پیش از آنکه برای استراحت به اتاقش برود، گفت: توی این دو هفته، روزی هزار بار از خدا خواسته ام که ابوراجح و خانواده اش را به راه راست هدایت کند. خدا می داند چقدر دلم می خواهد روزی به خانه اش برویم که میان ما و او هیچ جدایی و فاصله ای در مذهب و اعتقاد نباشد! افسوس! این ها آرزوهای قشنگی است که بعید است شاهد انجامش باشیم. ام حباب که گوش ایستاده بود، گفت: تو چرا این طور حرف می زنی ابونعیم! این چیزها که برای خدا کاری ندارد. برای او از آب خوردن هم راحت تر است. خندیدم و گفتم: چه می گویی ام حباب! خدا که مثل ما آب نمی خورد. پدربزرگ خندید، اما ام حباب نگاه تندی به من انداخت و به آشپزخانه رفت. قهر که می کرد، جانِ آدم را به لبش می رساند تا آشتی کند. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
از هوایی تنفس می کنیم .. که بوی خون شهدا را می دهد.. در زمینی راه می رویم که از خون شهدا گلگون است... و این شهیدان بر همه اعمال ما ناظرند... را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌹 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 💽 سيدابن طاووس مي فرمايد: اگراز هرعملي در غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهاني غافل نشو چراكه دراين دعا سري است كه خدا مارا برآن آگاه كرده است. 💞 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59