eitaa logo
شهداءومهدویت
7.3هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش همون جا افتاد و به آسمون پر کشید درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن به هر سختی بود برگردوندیم خیلی تعجب آور بود هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر میکنه اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه انگار همین الان شهید شده باشه خم شدم که صورتش رو ببوسم بوی عطر می داد ‍ @shohada_vamahdawiat                      
. آنقدر شهید با تیر و ترکش دیده ایم که یادمان می رود هم شهید دارد جانباز دارد شیمیایی دارد درد دارد ...! @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمانم در انتظار دیدارت به راه مانده است . موهایم در حسرت ظهورت ، سپید گشته است . جانم از التهاب غیبتت ، به لب رسیده است ... تمام این عمر را در آرزوی لحظه ی زیبای آمدنت ، حسرت بار و غم انگیز ، سر کرده ام ... تو را به چشم به راهان بیقرار ، قسم ... مهربانم... نگذار دیدار به قیامت افتد ... @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥این رفتار آقای رئیسی را دیدم یاد حدیث عنوان بصری پیر مرد ۹۴ ساله دوستدار امام صادق علیه السلام افتادم که او را اینگونه پند داد .. ... 💥اگر کسی به تو گفت: اگر یکی بگویی ده تا می شنوی، بگو: اگر ده تا هم بگویی یکی نمی شنوی، دوم اینکه، اگر کسی دشنام داد بگو: اگر تو راست می گویی از خدا می خواهم که مرا ببخشد، و اگر دروغ می گویی از خدا می خواهم که تو را ببخشد. ✍میثم_تمار @shohada_vamahdawiat                      
🔴۱۷ شهریور ۱۳۵۷،یکی از غم‌انگیزترین و تاریخ‌سازترین روزهای ایرانِ معاصر!؟ 💬ماه رمضان تازه تمام شده بود؛ اما غوغای تهران تازه شروع شده بود. این بار شعارهای تظاهرات رادیکال‌تر از همیشه؛ اصلِ سلطنت را هدف گرفته بود. 💬رژیمِ‌مستاصل حرف از آشتی‌ملی می‌زد؛ دولتِ‌فرمایشی عوض شد؛ اما به روشنی معلوم بود که تظاهرات عید فطر (۱۳شهریور) شاه و دربار را ترسانده... 💬پهلوی‌دوم [سوار بر هلی‌کوپتر] تظاهرات نیم میلیون تهرانی که نمازعید را به امامت آیت‌الله مفتح، در تپه‌های قیطریه خوانده بودند، دیده بود. 💬صبح۱۴شهریور؛ مردم جای آنکه سر کارشان بروند، به خیابان‌ آمدند. رژیم‌، اعلام حکومت نظامی کرد حتی در شهرهای کوچک‌تری مثل کازرون و جهرم! 💬حکومت‌نظامی شده بود اما کسی اعتنا نمی‌کرد. اعتراض دسته‌جمعی ادامه داشت. راهپیمایی بزرگ در راه بود. زمان: جمعه۱۷شهریور مکان: میدان ژاله. 💬تجمع بیش از ۳نفر ممنوع شد؛ علاوه بر ماشین‌های رزمی تانک‌ها هم به خیابان آمده بودند، اما مردم اعتنا نکردند. تیربارانِ‌جنون‌آمیز شروع شد... 💬طبق آماری غیررسمی ۴۰۰۰ نفر در کل تهران و ۵۰۰ نفر در میدان ژاله در کمتر از چندساعت شهید شدند. فرماندار نظامی فقط مرگ ۸۷ نفر را تایید کرد! عکاس‌ها و خبرنگارها وقتی به ژاله رسیدند، ماشین‌های ابپاش مشغول شُستن خون‌ها بودند. جوی‌های تهران [و ایران] دوباره سرخِ‌سرخ شده بود.🌷🌷🌷 ۱۷شهریورروزننگ شــــــــــــــــــــاه ۱۷شهریور افتخارما ،درود به روان پاک شهیدان راه خدا @shohada_vamahdawiat                      
﷽❣ ❣﷽ ❤️ سرشد بہ‌شوق وصل تو فصل جوانیَم هرگز نمےشود ڪہ از این در برانیَم براے تو بیدار مےشوم اے همہ‌ے زندگانیم 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت چهارم ✨ زنگوله شترها سیندخت را از کنار قبر پدر بلند کرد. _شما و پسرانتان تا همیشه من را مدیون خود کرده اید. گمشده ام را خواهم یافت و با او به زیارت مزار پدرم خواهم آمد. آن روز، روزی است که بخشی از ثروتم را به این قبیله هدیه خواهم کرد تا شاید جبران مهربانی هایتان در حق من باشد. 🍁مولا خلیل سرفه کرد. _سیندخت! تو گمشده ات را می یابی و به این سرزمین بازخواهی گشت. اما اگر روزی آمدی که من نبودم، پسرانم، برادرانت خواهند بود. به آنها وصیت خواهم کرد که شاهزاده ایرانی را چونان خواهر خونی خود دوست داشته باشند و میزبانی اش کنند. فجر صادق، در کرانه های بیابان، خود را ظاهر کرده بود. سیندخت ایستاد و گوشه خاکی دامانش را تکاند. حریر روی سرش را جابه جا کرد و از همان گوشه گورستان به قافله آماده حرکت چشم دوخت. _مولا خلیل! خوابت را به من نگفتی. چیزی تا رفتنم نمانده. سمندم که بتازد، همه سخنانت را مرور خواهم کرد. جای خوابی که برایم تعریف نکرده ای، به چه چیزی بیاندیشم؟ پیرمرد این بار خندید و عصایش را روی زمین حرکت داد. _دخترم! خوابم را نگه داشته بودم تا بدرقه سفرت کنم و الان زمانش رسیده. بیا تا خود را به کاروان مَرو می رسانیم و دستت را در دست آنها می گذارم، برایت تعریف کنم. سیندخت، پابه پای عصای پیرمرد، رفتن آغاز کرد. لحظه ای ایستاد و سربرگرداند. به قبر پدر خیره شد و زیر لب گفت: _برمی گردم پدر! به همراه کیارش بازخواهم گشت و برایت مقبره ای خواهم ساخت که زرتشتیان فارس تا ابد نام و نشانت را داشته باشند. صدای پیرمرد آرامتر از همیشه به گوشش رسید: _می خواستم طبق رسم قبیله، جوانان را میان میدان انتخابت بگذارم و شاهینی در دست های تو قرار دهم تا آزادش کنی و روی شانه هر کدام که نشست، تاج همسری با تو را به او ببخشم. صدای خنده سیندخت در گوش پیرمرد پیچید. _عجب اسطوره آمیز! من اما هرگز به چنین انتخابی تن نمی دادم مولا خلیل! نهایتش این بود که جوان قبیله ات شاهینی داشته باشد، نه سیندخت را. دختر سلطان بهادر، خودش انتخاب می کند، نه شاهینش! تمام سرزمین فارس است و یک سلطان بهادر. هستیِ سلطان بهادر است و یک سیندخت! چطور گمانت رفت که سیندخت بدین سادگی شوهری برگزیند؟! ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
⭕️ لباس خدام حرم مطهر رضوی شایسته و برازنده شهید ، و شهدای خدمت هست. 🔻باید از مسئولین آستان قدس رضوی سوال کرد که با کدام شرایط لباس مقدس خادمی را بر تن این شخص معلوم حال کرده اند! ❌ این لباس احترام دارد! @shohada_vamahdawiat                      
🍃 🌴امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🍀ملعون است ملعون است کسی که نماز صبحش را تأخیر بیندازد تا زمانی که ستارگان محو شوند.🍀 📗بحار الانوارج۵۲_ص۱۶ @shohada_vamahdawiat                      
11.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 مادر شهیدان مصطفی، مرتضی و محمد پالیزوانی در بیمارستان فوت می‌کند اما توسط سه فرزند شهیدش به دنیا باز‌ می‌گردد.🕊 داستان را از زبان برادر شهیدان بشنوید.🎋 @shohada_vamahdawiat                      
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❣سلام مولاجان✋ ✨سلام می‌دهم و دلخوشم که فرمودید: هر آن‌ که در دلِ خود یاد ماست، زائر ماست. 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت پنجم ✨مولا خلیل سر تکان داد. _حق با توست سیندخت و من این را دیر فهمیدم. وقتی فهمیدم که دیدم شاهین را میان جوانان قبیله رها کرده ام و او چرخی زد و روی شانه هیچکدام ننشست. تا آنکه مقابل تو فرود آمد و آنقدر رامت شد تا تو را بر خود سوار کرد و به سوی شرق بال گشود. 🍁بعد از این رویای صادقه، دانستم که تو ماندنی نیستی و دیدم و دارم می بینم که چگونه به ناگهان رفتنی شدی. باشد، برو دخترم! برو اما این را بدرقه راهت داشته باش که تو را شاهین بخت با خود می برد. تو به راهی می روی که نهایت ندارد. به راهی که تمامش حقیقت است. اما... اما راستش خودم حیران شده ام... پیرمرد درست می گفت اما گفتنش را ادامه نداد. حیران بود و نمی خواست این پریشانی را بر زبان بیاورد. عمرو روی در روی پدر ایستاد و مشکی پر از آب مقابل سیندخت گرفت. _شاهزاده! زاد و راحِله سفر شما را کاروان به عهده گرفته، اما این مشک آب را از چشمه ای در دل کوه پر کرده ام. با خود داشته باشید تا تشنگی بر شما راهی نیابد. سیندخت مشک را در آغوش گرفت. _به من گفته اند که وقتی سمندم با یال های خونینش به قبیله شما پناه آورده، همین چهل روز پیش را می گویم، شما اولین کسی بوده اید که شمشیر از نیام کشیده و سوار بر سمندم به نجاتم شتافته اید. بعضی دِین ها را نمی شود جبران کرد. به قول مولا خلیل: اجرتان با خدای محمد(صلی الله علیه و آله) و به زبان من پاداشتان با اهورامزدا. عمرو دست بر سینه گرفت و به رسم ادب سر خم کرد. مردی میانسال خود را به جمع آنها رسانده و رو به مولا خلیل کرد. _ارباب قبیله! اهل کاروان من، قدردان میزبانی شما هستند و خواسته اند این کیسه زر را به نشان سپاسی از قریش، تقدیمتان کنند. اگر در سرزمین ایران امری باشد، امانت دار شما خواهیم بود. پسران قبیله، یکی یکی، دورتادور آنها حلقه زدند. مولا خلیل وزن استخوان هایش را روی عصا رها کرد و به مرد خیره شد. _جانم به فدای مولایم علی بن موسی(علیه السلام). هستی ام به قربان فرزندان موسی بن جعفر(علیه السلام). چند ماه قبل بود که کاروان خواهرشان از این قبیله عبور کرد. اکنون هم شما به سوی مولایم در سفر هستید. امانتی که دارم این دختر عجمی است که می خواهم دستش را در دست گمشده اش بگذارید. او باید به مَرو برسد؛ همان مقصدی که شما در پیش دارید. مرد به سیندخت نگاهی انداخت و چشمانش را در دور دست بیابان، به تماشایی بلند سپرد. _چنین خواهد شد و این امانت به یاری مولایم به مقصد خواهد رسید. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59