﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌼خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست...
ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست...
🌼قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت...
که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت سی و دو
✨در اتاق خود به سنگ سفید تراش خورده چشم می دوخت و با خود می اندیشید: چرا آخرین کارش در نیشابور، فرستادن این سنگ برای من بوده است؟ کیارش می خواست چه چیزی را به من بگوید؟ آیا با فرستادن این سنگ، از من خواسته که منتظرش بمانم؟ آیا خواسته به من بفهماند که این عشق همچنان دوسویه است و باقی خواهد ماند؟! این حِصن و شرط و... چه ربطی به عشق من و کیارش دارد؟
🍁سیندخت به چشمان اُم مسعود زل زد. اشکی بر گونه خود دریافت. پلکی زد و دوباره به اتاق خود در تجارت خانه نیشابور بازگشت.
بارها تصمیم گرفته بود که شبانه مسیر مرو را در پیش بگیرد. برود و جواب همه معماهایش را در دیدار کیارش بازجوید. بارها خواسته بود بی خبر برود اما هربار، دلش برای پدر سوخته بود.
حتی یک بار نیمه شب، دزدانه دهانه سمند را به سوی کوه های اطراف نیشابور کشاند و در کوچه های خالی شهر به سوی دروازه تاخت.
کمتر از فرسنگی از شهر دور نشده بود که صدای پدر را با گوش جانش شنید؛ شنید که صدایش می کند و آب می خواهد. نتوانست.
افسار سمند را کشید. بازگشت و در راه خود را ملامت کرد: هربار کسی پدر را سرزنش کرد که پسری برای میراث داری خود ندارد، این سلطان بهادر بود که سرفرازانه پاسخشان داده بود: من دختری دارم که وفایش من را از حس احتیاج به هر پسری بی نیاز ساخته است.
این کجایش به وفای دخترانه می ماند که نیمه شب پدر را در تجارت خانه رها کنم و به سوی کیارشی بتازم که اصلا نمی دانم تا چه اندازه خواهان من است؟ کیارشی که پشت پا به تمام هنر و سرمایه و اعتبارش زده و به دنبال ولیعهد مامون سر به بیابان نهاده.
اصلا از کجا معلوم، آن چنان که صاحبکارش می گفت، به طمع دربار به مرو نرفته باشد؟ از کجا معلوم که سودای فیروزه تراشی برای زنان حرمسرا و اهل دربار او را از نیشابور نرانده باشد؟!
صدای خدیجه با آهنگی از اندوه در هم آمیخته بود:
_من نمی دانم میان کیارش تو و مولای ما چه گذشته شاهزاده. نمی دانم چه قول و قراری در کار بوده اما این را ایمان دارم که علی بن موسی(علیه السلام) کیارش را از تو نگرفته. یقین دارم که او قاعده عشق میان تو و کیارشت را برهم نزده است.
سیندخت سر بر چوبه محمل نهاد.
_ثابت کن! برایم حجتی بیاور. از هر کسی که می خواهی؛ چه از زرتشت من و چه از محمد(صلی الله علیه و آله). به هر زبانی که می خواهی؛ چه عربی خودت و چه پارسی من!
اُم مسعود، برقعش را بر صورت انداخت و سر از پرده محمل بیرون برد. کسی را صدا کرد. گویی قصد رفتن از کجاوه کرده بود.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
بارها و بارها این خاطرات را بخوانیم
🌹 #شهید_حسین_لشگری
خاطره ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد.
🔺وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟
و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را مرور می کردم.
سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت،
#قرآن را کامل حفظ کرده بود،
زبان انگلیسی می دانست
و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
🌹حسین می گفت:
از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم،
این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
پیشواز تلفن همراه آقا محسن قطعه ای از سخنان شهید حاج احمد کاظمی بود که با این جمله شروع می شد:
ما اهل اینجا نیستیم...
راوی: همسر شهید 💚
#شهید_محسن_حججی 🕊🌱
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
همهی ما روزی غروب خواهیم کرد؛
کاش آن غروب را بنویسند شهادت... 💔
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
آن روزهای آخر قرار بود که شیرودی به پاس خدمات منحصر به فردش دوباره ارتقا بگیرد و سروان شود. هرچند هیچ گاه درجه و مقام برایش مهم نبود. او هیچ گاه درجه ی خود را روی لباسش نصب نکرد. چند نفری از دوستان برای عرض تبریک آمده بودند، اکبر خیلی جدی گفت: تبریک را به زمان دیگری موکول کنید؛ زمانی که در اجرای فرمان امام و رسیدن به خدا شهید شوم.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
آخر الزمان
حلال گران شد،
و حرام، مفت و مجانی...
حمله به اصل خانواده و جلوگیری از تشکیل خانواده یکی از بزرگترین فتنه های زمانه امروز است ..
والدین عزیز لطفا شرایط سخت برای ازدواج جوانان تعیین نکنید، سعی کنید شرایطی فراهم کنید تا جوانان به راحتی بتوانند ازدواج کنند
زندگی حلال را غیر ممکن نکنید
رضای الهی در ازدواج آسان است❤️
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#وقت_سلام 🤚🕗
ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی
خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی
رازی میان چشم تر و گنبد طلاست
آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی
السَّلامُ عَلَیکَ یٰا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا
#السلام_علیک_یاامام_رئوف💚
#یاامام_رضاجانم❤️
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
ای چاره ساز، مشکل ما را تو چاره کن
برحال خراب عاشقانت، نظاره کن
پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش
حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونستید شهید #ابراهیم_همت
متولد کربلاست؟
پیشنهاد میکنم
حتما این کلیپ رو ببینید
خدایا بحق خودت خودت ما رو شرمنده شهداء و خانواده محترمشان نکن 🤲
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هر ۷۰ کیلو یک شهید!💔
نیروهای امدادی #غزه به دلیل تڪه تڪه
شدن بدن شھدا در حمله رژیم صهیونیستی
به مدرسه التابعین ، هر ۷۰ ڪیلوگرم اعضای
بدنی که ڪشف میڪنند را به عنوان یك
#شھید در نظر میگیرند.🥀
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚امام زمان عجل الله کی ظهور میکنه؟!
🎙حجتالاسلام والمسلمین #قرائتی
#امام_زمان
#یک_دقیقه_منبر
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت سی و سه
✨خدیجه از کوزه، معجونی دیگر در پیاله ریخت و به سیندخت تعارف کرد.
🍁_بنوش شاهزاده! حالت که خوب شود، حرف های بیشتری با تو خواهم داشت.
سیندخت نوشید و با گوشه آستین، دهانش را به آرامی پاک کرد.
_حالم خوب است. سخنی اگر هست الان بگو.اگر هم نیست، وعده بیهوده نده.
خدیجه دست هایش را در هم گره کرد.
_هست. تو چیزی از مولای من نمی دانی، جز چند لحظه توقف کنار دروازه نیشابور و عبارتی که کیارش بر سنگی سفید تراشید.
سیندخت سر سختانه ابروانش را در هم گره کرد.
_می دانم. چیزهای بیشتری می دانم. خودت گفته ای که هنگام خروج از وطن، به خواهران و زنان قبیله اش امر کرد که برایش گریه کنند. گفته ای که مامون به زور و تهدید او را بر کرسی ولایت عهدی نشاند. او نیز تنها در ازای شرایطی این مسئولیت را قبول کرد، شرایطی که دست مامون را بسته بود.
خدیجه سر تکان داد.
_آری، ولی اینها تنها قطره ای از دریاست. همه این ها در برابر آنچه باید بدانی، هیچ است. آیا از مناظره ای که میان مولای ما با بزرگ دین شما روی داد، با خبری؟
سیندخت روی برگرداند.
_طوری حرف می زنی که انگاری همه چیز را درباره زرتشت و اوستا می دانی!
خدیجه نفسش را در سینه حبس کرد.
_باشد. پس اگر این طور است، بگو بدانم اصلا دلیلت برای پیامبری زرتشت چیست؟
سیندخت خنده تلخی کرد.
_سوالی از روز روشن تر می کنی! خب معلوم است که...
خدیجه از لابه لای پرده، پیاده شدن اُم مسعود را تماشا کرد.
_این همانی است که چندی پیش، مولای من از عالِم دین شما پرسیده است.
سیندخت مکثی کرد. منتظر بود تا خدیجه سخنش را ادامه دهد. نمی خواست این را افشا کند اما به راستی کنجکاو شده بود. خدیجه لب گشود و مناظره امام رضا(علیه السلام) را برایش شرح داد:
_گفت که امام رو به هِربذ بزرگ پرسیده است: دلیل تو بر پیامبری زرتشت چیست؟ و هربذ پاسخ داده: او معجزاتی آورده که قبل از او کسی نیاورده است. البته ما خود او را ندیده ایم ولی اخباری از گذشتگان ما در دست است که او چیزهایی را که دیگران حلال نکرده اند بر ما حلال کرد؛ لذا از او پیروی می کنیم. مولایم با هربذ احتجاج کرده و پرسید: مگر نه این است که به خاطر اخباری که به شما رسیده از او پیروی می کنید؟ وقتی دانشمند زرتشتی سخن امام را تایید کرده، امام فرموده: سایر امت های گذشته نیز چنین اند؛ اخباری از معجزات پیامبران و معجزات موسی(علیه السلام)، عیسی(علیه السلام) و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به دستشان رسیده است. حال عذر شما در بی ایمانی به این پیامبران چیست؟ در حالی که تنها به خاطر اخبار متعدد و اطمینان آور از اینکه زرتشت معجزاتی آورد که دیگران نیاورده اند، به او ایمان آوردید.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#هم_اکنون
#پخش_زنده 📽
💐 پخش زنده ویژه برنامه شام میلاد حضرت عبدالعظیم(ع) از شبکه قرآن سیما
🔹سخنران: حجت الاسلام و المسلمین تراشیون
🔹 قرائت دعای توسل: حاج مهدی قربانعلی
🔹مدیحه خوانی: حاج زهیر سازگار
◀️ برای مشاهده پخش زنده برنامه اینجا کلیک کنید.
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🔹السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الْأُمَمَ
سلام بر آن مولایی که نام
و یادش مرهم زخمهای
مومنان طول تاریخ بوده است.
سلام بر او و بر روزی که همه ستمدیدگان،
آمدنش را جشن خواهند گرفت.
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بشارت آیت الله توکل در مسجدمقدس جمکران:
خودتان را برای #ظهورآماده کنید، ان شاالله ظهور را خواهیم دید و #پرچم_انقلاب راهمین #رهبرمان به دست #امام_زمان می دهند.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰اشکهای امام زمان عج الله تعالی در مسجد کوفه
#امام_زمان
#ظهور
#کوفه
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت سی و چهار
✨سیندخت شنید که هربذ پاسخی برای امام نیافته و سکوت کرده است. اکنون این شاهزاده فارس بود که در برابر دختر عرب، مُهر خاموشی بر لب زده بود و در اندیشه ای دور فرو می رفت.
🍁شترها در سینه صحرا، روزهای طاقت فرسای سفر را پشت سر می نهادند. خدیجه گوشه لباس سیندخت را کوک می زد.
_اگر برازنده ات نیست، در منزل ساوه به بازار خیاطان برویم. کوک های من حریر دامنت را ناخوشایند کرده است.
سیندخت آن چنان در اندیشه های پریشان خود سیر می کرد که واژه او را نمی شنید. میان کجاوه کنار خدیجه نشسته بود اما پایی در مرو داشت و قدمی در کینه ای که از علی بن موسی(علیه السلام) به دل گرفته بود. سر بلند کرد و بی مقدمه از خدیجه پرسید:
_چه شد که بانویت اراده کرد دل به بیابان بدهد و راهی دیدار برادر شود؟
خدیجه، حیرت زده، سکوت کرد. لحظه های درنگ را در این فکر سپری کرد که چرا سیندخت از یاد برده که پاسخ این سوال نکرده را مدتی پیش به او گفته است. قبل از آنکه چیزی بگوید، سیندخت دست راستش را بالا برد و آرام بر پیشانی خود زد.
_آری! همه را گفته ای! نمی دانم چرا لحظه ای فراموشم شد.
سیندخت بی اراده سوال می کرد. آنچه می پرسید در نظر خدیجه نشان از پریشانی دنیای درونش داشت، برای همین صبورانه جوابش را می داد؛ حتی پاسخ سوالات تکراری اش را. ناگاه آشوبی در دلش برپا شد. مکثی کرد و گفت:
_می شود من هم درباره رافعه از تو بپرسم؟
سیندخت، در کوتاه ترین زمان به روزگار پیشین بازگشت؛ به رافعه و خاطره هایش. سری جنباند و خدیجه پرسید:
_برایم بگو وقتی جانش را قربانی تو می کرد، چه حالتی داشت. آیا لبخندی روی لبش بود؟
سیندخت آه کشید. روی بالش جابه جا و از میان شکاف پرده به بیرون خیره شد.
_سخنی با من نگفت؛ نه لحظه ای که داشت جان می داد و نه قبل از آن. تنها وقتی خون های پهلویش روی سرم می ریخت، توانستم آخرین نفسش را بشنوم. آخرین نفسش طنین یک ایثار داشت. انگاری حسی میان مادر و فرزند. گویا از اینکه کنارش هستم، شادمان بود. شاید هم از دشنه حرامیان ترسیده بود... اصلا نمی دانم... رهایم کن خدیجه. این چیست که می پرسی؟ دانستن حال رافعه به چه کارت می آید؟!
سیندخت عبدالله را می دید که قافله کوچک را از میان تپه ها عبور می داد تا به منزلگاه ساوه برسد. به ناگاه صدای شیونی از آن سوی تپه به گوش رسید. صدای شیون، چون خنجری در قلب دقایق فرو رفت. آهنگ زنگوله ها در هم پیچید؛ گویی حتی چهارپایان هم اندوه را دریافته بودند.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
☘یکبار حاج حبیب مأموریتی به #لبنان رفته بود و در آنجا فردی که ظاهراً مشکلی با حفاظت اطلاعات داشته، به حاج حبیب که خودش هم از نیروهای حفاظت بود، اصرار میکند که باید از اینجا بروید!
حاجی میگوید بگذارید صبح شود، بعد میروم اما آن آقا پافشاری میکند که شبانه باید از اینجا بروید. حاجی هم چیزی نگفته و برمیگردد.
☘میگذرد تا اینکه حاجی در مأموریت #سوریه، فرماندهی یک بخشی میشود و برحسب اتفاق، آن آقا هم در همان بخش بوده است.
وقتی به آن آقا میگویند قرار است زیردست کسی شوی که از لبنان وی را برگرداندی، فکرش را هم نمیکرده که در #سوریه زیردستش شود اما بعد از معرفیشدن به همدیگر، حاج حبیب او را بخشید و این بخشندگی یکی از خصوصیّات بارز حاجی بود.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_حبیبالله_ولایی♥️🕊
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
12.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ قواعد و چگونگی غربال آخرالزمان
#کلیپ | #استاد_شجاعی
منبع :فتنه های آخرالزمانی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
محراب لحظههای دعايت چه ديدنیست
قرآن بخوان چقدرصدايت شنيدنیست...
آقا بگو قرار شما با خدا كی است؟
آياحيات ما به زمانت رسيدنیست؟
#سلامحضرتخورشید
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
ماجرای این دو شهید همنام کنار هم از این قراره که سال ۵۹ محمود مراد اسکندری در جنگ تحمیلی عراق و ایران شهید میشه و ۷ سال بعد برادر زادهاش که همنام عموی شهیدش بود به دنیا میاد وسال ۹۴ در سوریه شهید مدافع حرم میشه... 🥲
#شهیدان_محمود_مراد_اسکندری 🕊🌱
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#شهیدصدرزادهمیفرمان
اگرمیخواهیدکارتانبرکتپیداکند
بهخانوادهشهداء سربزنید،زندگینامه شهدارابخوانیدسعیکنیددرخود
روحیهشهادتطلبیراپرورشدهید
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت سی و پنج
✨سیندخت در میان هیاهوی ناگهانی کاروان، شیهه سمندش را دریافت. هولی بر جانش افتاد.
🍁عبدالله را دید که سراسیمه بر سر و صورت خود می زند. مردی که با عبدالله سخن گفته بود، کنار چند زن که خود را بر زمین انداخته بودند، می گریست.
سیندخت در میان پریشانی خدیجه پرده محمل را انداخت و از همان ارتفاع، به تنهایی از مرکب پیاده شد. داشت صدای ناله زنان را می شنید: نفرین به آنان که به کاروان اهل بیت(علیه السلام) شبیخون زدند و خون فرزندان موسی بن جعفر(علیه السلام) را بر زمین ریختند.
همین یک جمله کافی بود تا صدای فریاد خدیجه و مویه های اهل کاروان در هم بیامیزد.
ماموریت دست نشانده های حکومت، همین چند هفته پیش به نتیجه رسیده بود. سیندخت شنید که حرامیان سیاسی، چنان به کاروان حمله کرده اند که هراس مامون از رسیدن قافله دلدادگان، در دل صحرا دفن شود.
سیندخت داشت می شنید که چگونه اسب ها تاخته اند و رقص شمشیرهای تشنه را به نمایش گذاشته اند. چگونه اسب ها و شترها به هم تاخته اند و کربلایی کوچک را در خاک ساوه به بار نشانده اند.
اسب ها تاخته و شمشیرها در رقص خون سیر کرده اند و محصول خود را بر زمین رها کرده و دور شده اند. در حالی دور شده اند که پیکر فرزندان موسی بن جعفر(علیه السلام) بر خاک صحرا در جوی خون شناور مانده بودند.
عبدالله بر زمین زانو زده بود: از بانویم... از بانویم بگویید... آیا حضرت معصومه(سلام الله علیه) را نیز از دم شمشیر گذراندند؟
زنی که خاک صحرا را بر سر می پاشید مویه کنان جواب داد:
_بانویمان را شمشیر از پای درنیاورد.
نه عبدالله و نه هیچ کس دیگر معنای سخن زن را نفهمید. آیا معنی اش این بود که بانو زنده مانده است؟ اگر چنین است، پس این همه مویه چرا راهی برای تسکین ندارد؟
پیش از آنکه عبدالله در میان نگاه های گریان اهل کاروان چیزی بپرسد، سیندخت قدمی پیش نهاد و روی خاک های گرم زانو زد.
_پس چه چیزی بانوی شما را از پای درآورده؟
لحظه ای سکوت میان اهل کاروان برقرار شد. زنان عزادار، شیونی ممتد را در پیش گرفته و سر به سویی برگرداندند. کسی نتوانست پاسخ سیندخت را بر زبان بیاورد، جز همان مردی که دخترانش را به صبر می خواند.
_بانویمان به قم رفتند و در آنجا ماندگار شده اند.
عبدالله جانی تازه گرفت. به گونه ای که دیگر لحظه ای صبر را به صلاح کاروان ندید.
_برادران برخیزید! خواهران بر محمل ها بنشینید! تا قم چیزی نمانده. همین امشب به قم می رسیم. شاید قسمت این بوده که مسیر قم تا مرو را در خدمت بانو باشیم.
این را گفت و شتر را به حرکت واداشت.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سه عمل ویژه برای رسیدن به امام زمان ارواحنا فداه
#کلیپ_مهدوی
#ابراهیم_افشاری
#امام_زمان
#اللھمعجللولیڪالفࢪج🌿
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹
به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیهالسلام ...... 🌺
🌹🌹🌹🌹
تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸یکی از بهترین خیراتی میتوانیم که برای امواتمان بدهیم....
🔸آیا گل گذاشتن سر قبرها کار درستی هست؟
🔸حجتالاسلام حسینی قمی