✅یا_میسر
✦ توحید را باید از کودکان آموخت!
که هرجا گرهای به کارشان میاُفتد؛
نه میترسند و نه جا میزنند؛
- رو میکنند به مادر ... و با نگاه عجزآلودی، باقیِ کار را، با یقین بدو میسپارند...
- یقین به اینکه؛ مادر هست ... و من برای ادامهی راه، تنها نیستم.
✦ ماجرای همین کودک و مادر است؛ ماجرای ما و خدا!
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
من آمدم من آمدم خندان وگریان آمدم
دارالشفای من تویی، سوی خراسان آمدم
رو برنگردانم دمی از گنبد و گلدسته ات
شاها نظر کن بر زائر دل خسته ات
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
در کوی تو به ملک جهانم نیاز نیست
با روی تو،به باغ جنانم نیاز نیست
تنها نشان عاشق تو،بینشانی است
من عاشقم،به نام و نشانم نیاز نیست
از هرچه غیر دوست دگر دل بریدهام
جز دیدن امام زمانم نیاز نیست
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
امـٰامزمانمیگہ
اگرشیعیانمآ
بهاندآزهیكلیوٰانتشنهمابودند؛
ماظھورمیڪردیم:))
هفتمیلیاردآدمنمیتوننیہ
لیوآنتشنھباشن!.. 🥀
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🩸باشهدا گم نمیشویم
🔷 پیامی زیبا برای همه کسانی که احساس جا ماندن از کار عاشورا را دارند.
🌷شهید آوینی:
«و تو، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت، پای به سیاره زمین نهاده ای، نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی.»
🔸منبع: کتاب «فتح خون»
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت چهل و چهار
✨صدای زن همچنان بغض آلود به گوش می رسید:
🍁_در چارچوب اتاق ایستادم و دزدانه بستر را نگاه کردم. بانو رو به قبله به سقف اتاق خیره شده بود. گویی بی هیچ حائلی حضور برادر را شهود می کرد. اگر پرده ها را مجال کنار رفتن بود، همه آنانی که بر بسترش حضور داشتند، می توانستند تکلم غریبانه او را دریابند. اما من در میان سکوت آخرین لحظاتش، توانستم نجوای دلش را در خلسه جان دادن درک کنم. انگاری داشت با برادر سخن می گفت: برادر! آمدم اما نخواهم رسید. برایم نامه نوشتی و دعوتم کردی که به سویت بشتابم. شتافتم اما تقدیر چنین رقم نخورده بود که بار دیگر سرم را بر سینه وسیعت بگذارم و درد های عالم را با تو نجوا کنم. ماموریت من در این خاک به پایان می رسد؛ اما ای کاش خداوند... نه برادر! از تو آموخته ام که هیچگاه بعد از خواست و رضای خداوند، جایی برای هیچ ای کاشی باقی نگذارم. من تسلیم امر خداوند خواهم بود. برایم سخت ترین مرگ این است که دور از دست های گرم تو باشم. اما از آنجا که پروردگار مشترکمان این را دوست دارد، من هم بدان سرخوشم. من هم بدان راضی و خرسندم. آه ای برادر! آه ای مولا! آه ای ولی من!
سیندخت داشت لحظه جان دادن بانو را تصور می کرد.
مرغ روحی که سقف اتاق را تا بالاترین مراتب لاهوت به یک لحظه شهود کرده، دیگر به تن بیمارش بازنخواهد گشت. بانو سفری بی کرانه را در آسمان قم آغاز کرده بود؛ رها از دردها و حسرت ها.
رها از مویه های زنان و مردانی که بر سر و سینه خود می زدند، رها از ضجّه های مردانه موسی بن خزرج و اشک های حسرت بار اُم مسعود و فارغ از ناله های خاموش سیندخت. رها از شانه های شکسته ای که تابوت او را به سوی باغ بابلان تشییع کردند، رها از مردمان آسیمه(پریشان) و مشتاقی که به دنبال جنازه او از هر گوشه شهر دویدند.
زن از تشییع حرف می زد:
_تابوت به محل دفن نزدیک شده بود. باید محرمی میان قبر می رفت و جنازه دختر موسی بن جعفر(علیه السلام) را به آغوش خاک می سپرد. در چشم برهم زنی، سوارهای نقاب دار از دور پدیدار شدند. آنها از میان بیابان روبه رو به سوی باغ بابلان می تاختند، در میان نگاه های مسخ شده مردمان، از اسب پیاده شدند و جنازه را از مردم تحویل گرفته و وارد قبر شدند.
سیندخت با خود فکر کرد شاید خواهر، هُرم نفس های برادر را دریافته بود. خواهر در میان تَموُّج فرشتگان بر برادر سلام می داد؛ سلامی به بلندای لحظه های هجرانی که تنها به شوق رضای خداوند تحمل کرده بود. برادر در گوش بانو تلقین می خواند و بانو در بالاترین درجات بهشت به موسیقی زلال لاهوتیان دل سپرده بود.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
اینروزابیشترازهروقتجایِخالیتدیدهمیشهحاجی(:💔
#حاج_قاسم
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
ای چاره ساز، مشکل ما را تو چاره کن
برحال خراب عاشقانت، نظاره کن
پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش
حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
«💛🌾»
امامزمانعلیهالسلامبههمهعالماحاطه دارند
شما هم، هر موقع گرفتاری دارید،
چه گرفتاری مادی چه معنوی
یابنالحـسن را #فراموش نکنید.
خودشانفرمودند:
إنّاغيرُمُهمِلين لِمُراعاتكُموَلاناسينَلِذکركُم؛
من شما را رها نکردم وفراموشتان هم نکردم:)
🌱_آیتاللهناصری
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها |••
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
عزتدستخداست؛
وبدانیداگرگمنامترینهمباشید
ولینیتشمایاریمردمباشد، میبینید
خداوندچقدرباعزتوعظمتشما
رادرآغوشمیگیرد...♥️!'
#حاجقاسم🌱
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#فصل_فیروزه
❣قسمت چهل و پنج
✨زن گفت:
_من در گوشه آرامگاه ایستاده بودم و سوار را می نگریستم.
🍁سیندخت پلک بر هم نهاد و سوار را تصور کرد. او را گویی در متن اوستا شهود کرده بود. انگاری که بارها، در میان گات ها، تصویرش را به چشم خود دیده بود. سوار در نظر او بوی صمیمی ترین آشنا را می داد. تمام شامه اش سرشار از بوی اهورامزدا شده بود.
سیندخت در پی سخنان زن، روبه روی عبادتگاه بغض کرد و بر زمین نشست.(دیگر کیارش را فراموش کن سیندخت! همان کاری که او کرد، آن هنگام که فطرت را دریافت. همان چیزی که او خواست. نه سمندی برای جستجوی او مانده و نه غریزه ای برای خواستن پسر فیروزه تراش!)
سیندخت بر خود نهیب زد: باید بمانی و برای بانو، رافعه باشی. باید کنیز بانویی باشی که آیین مهر را در حقیقتی فطری بر قلبت نازل کرده است.
روزهای توقف سیندخت در حوالی بیت النور به کندی می گذشت. حال خود را همان احوال کِرمی در پیله می دید؛ کِرمی که در تنهایی خود بر دور خویش می تند تا پناهگاهی داشته باشد. دنیای سیندخت در آن روزها تنها به یک نقطه تمرکز داشت؛ به آیین مهر! به رسم دلدادگی! به قاعده عشق!
هفته ها در مرثیه و مصیبت اهل بیت سپری شده بود. خدیجه بقچه سفر می بست.
_باید برویم. مقصد ما مرو بوده است. هنوز فرسنگ ها راه تا رسیدن به سرزمین طوس باقی است. باید خود را به امام برسانیم. ما بازماندگان بانو هستیم. بی تردید مولایمان از دیدار ما خرسند خواهند شد.
سیندخت با گوشه روسری اش بازی می کرد.
_مقصد من هم مرو بود. از ابتدا شرط مولا خلیل و امانتش به کاروان شما، همین بود که سیندخت را به مرو برسانید.
خدیجه در کلمات لرزان سیندخت مکثی کرد. نمی دانست مقصودش از این حرف ها چیست. برخلاف آنچه تصور کرده بود، سیندخت، لحنی از گلایه در واژگانش نداشت.
_می خواهم بمانم؛ آنقدر تا به حقیقت برسم. آن چنان تا کُنه عشق را دریابم. عشق یعنی همان چیزی که کیارش دریافت کرده است!
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یافاطمه_معصومه
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
مداحی_آنلاین_کلید_جلب_محبت_امام_زمان_استاد_هاشمی_نژاد.mp3
3.2M
کلید جلب محبت امام زمان(عج)
حجت الاسلام:👇
#هاشمی_نژاد🎙
#سخنرانی🔊
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat