eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
567 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
#بغضانھ{💔}•° هر ڪھ را مۍنگرم حال و هوایۍ دارد دل جاماندھ ۍ ما💔]° نیز نوایۍ دارد از نجف جانبِ بین الحرمینتـ"، ارباب اربعینـ🏴° پاۍ پیادھ چھ صفایۍ دارد #خیلۍسختھ‌همھ‌برن‌توجابمونۍ @shohda_shadat
دوباره دلتنگے .... دوباره حسرتــــــ .... دوباره آهـــــــ .... دوباره بــےتابیـــ ... دوبــارهــ فڪـــر ... دوباره یــاد بارگآهـــــــ ... #شب_جمعہ #اربعین 😥 #جاماندن #دلتنگے 💔 @shohda_shadat
🍃🌷🍃 درد داره رفقا داغ دل شیعه تمومی نداره مےدونین؟ امام صادق ع خیلی بهشون بےاحترامی شده... تصور کنین! یه سید ۶۰ و چند ساله فکر کنید حرمتش میشکستن😔 وقتی اقا داشتن نماز میخوندن یه ملعونی برای اذیت اقا، سجاده اقا که درحال خوندن نماز بود محکم میکشه و اقا باصورت افتادن زمین گرفتی نکته رو؟؟ امام ع با صورت خوردن زمین!!!! این همون درد هست که میون کوچه با سیلی دشمن، مادرشون حضرت زهرا س خوردن زمین!!!! وقتی عموشون عباس عمود آهنین به سرش زدن و از رو اسب باصورت به زمین خورد همون دردی که عمه جانشون زینب س وقتی تازیانه میزدن بهش دچار شدند و ...خوردن زمین چقدر زمین خوردن های بنی هاشمی ها دردناکه رفقا! با دلای پاکتون دعا کنین به زودی باهم روز شهادت امام صادق ع میون خاکای بقیع با پای برهنه کنار قبر اقا روضه مادرشو عمه شو عموش عباسو بخونن و ما بغض این سالها غربت رو بباریمـ 🍃🌸 @shohda_shadat
📚✒️ 👮 📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• پیش دستی کرد و در حالیکه نگاش پایین بود گفت : بله خانوم دکتر ! امروز فقط برای تعیین اومدیم، خانوم دکتر گفت : همسرتون هستن ؟ سرمو به علامت تکون دادم خانوم دکتر کارشو شروع کرد به صفحه ی نگاه کرد وموشکافانه بررسیش می کرد، لبخندی رو صورتش نشست به تپش افتاد دکتر ازجاش بلند شد و رفت سمت میزش ❥• حسام پرسید : چیه جنسیتش ؟ خندیدو گفت: یه کاکل زری، انگار توی قلبم سوزن فرو می کردن حسام لبخند پیروزمندانه ای زد از روی تخت بلند شدمو کفشامو پوشیدم سرم کردم با حسام از خارج شدیم سرمو انداخته بودم زیر و تو دلم با خدا نجوا میکردم حسام دستمو رها کرد و گفت: یه لحظه اینجا وایستا الان برمیگردم چند لحظه بعد با دو تا بستنی اومد نزدیکم و گرفت سمتم لبخندی از روی رضایت زد و گفت: اینم پسرمون ❥• نگاهمو از بستنیای تو دستش گرفتم و گفتم: باشه تو بردی از اولشم برده بودی اومدیم اینجا تا فقط من از دق کنم این چه حرفیه اخه جان! قسمت و خداست حالا نگاه مبارکشو انداختن تو زنگیمون و منو شرمنده ی خودشون کردن بچه دختر و پسرش فرقی نداره فقط میخواستم بعد من یه تو خونه باشه و مواظب مامانش باشه ❥• محکم دستمو گرفت تو دستش و گفت : نبینم ناراحت باشی ها؟ بستنیتو بخور اب شد به زور زدم به روبروم چشم دوختم مگر این از راه می اید؟ که بوی های کهنه از این می اید... .. ✍ 👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫 منبع👇🏻 instagram:basij_shahid_hemat @shohda_shadat
📚✒️ 👮 📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• درحالیکه دستام تو دستای بود ،آهسته به سمت نی نی قدم بر داشتم به اصرار حسام بسته بودم بعد از برداشتن چند تا قدم ،خسام دستامو کرد و با صدای مردونش تو گوشم کرد، خب، خاتون❤️ِمـن ... همینجا وایستا ... آروم گفتم : چشامو باز کنم ؟! با صدایی که یکم از قبل بلند تر بود دستاشو گذاشت رو چشامو گفت : نه نه نه ... یه لحظه ام صبر کن ، نوای ازم دور شد کمی بعد صدای کناررفتن ها به گوشم رسید و دوباره خوش قدماش که به سمتم برداشت، ❥• دستاشو از پشت روی شونه هام گذاشت و گفت : جانم ؟ قبل ازینکه چشاتو باز کنی یه چیزی ازت بپرسم؟ دستامو بالا آوردم و گذاشتم رو دستاش ، اوهوم بپرس قول میدی بچمونو عاشق تربیت کنی ؟! دست چپشو لمس کردم و کردم رو‌قلبم ،صدای اوپ اوپ میشنوی؟ وقتی از مفرد استفاده میکنی میخواد از جاش کنده شه نکنه حاج‌خانوم، بلاخره شما پسرا مادری میشن مگه نه ؟! ❥• از گوشه ی چشمای بستم‌ قطره ی روی گونم بارید همین دختر نمیخواستی ؟ همه عالم میدونن که دخترا بابایی ان ،مکث کرد، از تو چ پنهون تو هم هم رفیقمی ، بعضی وقتا دخترمی ، همسرم❤️ی ،نمیخواستم سرت بیارم خانومم لبخند زدمو انگشتمو بردم سمت گوشه ی چشمم اشکمو پس زدمو با گفتم : حالا اجازه هست چشمامو باز کنم ؟ ❥• دستاشو از رو شونه هام برداشت صدای قدماشو ‌شنیدم که رو به روم ایستاد با مهربونی گفت : بله بفرمایید چشمامو باز کردم با دندون نما اتاق سراسر رنگ نی نی رو نگاه کردم کمد و تخت سفید رنگ کنار تخت رفتم اولین باری بود که اتاقو میدیدم مامان و حسام خریدن و چیده بودن دستمو سمت طلایی رنگی که ازش خرس های کوچولو آویزون بود بردمو تکونش دادم لبخندمو پررنگ تر کردمو به حسام که دست به سینه اون طرف تخت ایستاده بود کردم چقد ، ❥• حسام لبخند زدو گفت : نمی خوای بقیشو ببینی؟ با قدمای به سمت کمد رفتم درشو باز کردم لباسای کوچولوی ای که قرار بود تن مرد کوچولوم کنم و نگاه کردم تا به اخرین لباس رسیدم با همشونو داشت یه لباس خیلی کوچولو با طرح سمت چپش جایی که قرار بود قلبش بتپه به آرم زینت داده شده بود ... .. ✍ 👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫 منبع👇🏻 instagram:basij_shahid_hemat @shohda_shadat
📚✒️ 👮 📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• گرفتمش رو به روم با نگاهش کردمو بعد همون نگاه عاشقانمو به حسام دوختم بهم نزدیک شد و گفت: از صبحه تو دلم یه شوری دارم تا اینو ببینی می دونستم میاد بردمش یه خیاط دوخته دفعه ی قبل بردمش متبرکش کردم میخوام دفعه ی بعد که برگشتم اینو کرده باشی ‌ حالت جدی شد ابروهام توی هم گره خورد به شکمم نگاه کردمو دوباره چشم دوختم به گونه خطابش کردم: حسام ؟ مگه میخوای بری؟! سرشو به علامت تکون داد با صدای بغض آلودی گفتم : خیلی چجوری دلت میاد دو نفرو چشم به راه بذاری؟! با تموم شدن جملم بغضم امون ندادو سرازیر شد. ❥• حسام بهم نزدیک تر شد و با جدیت گفت: ؟ مگه نگفتم ازم دل بکن ؟ بابا اینقد نداشته باش شده سد من! بدون هیچ حرفی سرمو گذاشتم رو شونشو هق هقم اوج گرفت با حالت زاری گفتم : نمیخوام دلم میخواد تو دوست داشتنت کنم حتی اگه دیگه دوسم نداشته باشی، من مثه یه معتاد ترک کرده تو این پنج ماه با نبودنت کنار اومدم ولی وقتی برگشتی دوباره عاشقت شدم من هر بار که می بینمت دوباره میشم هزار و یک بار عاشقت شدم چجوری از تو بکشم ؟ حسام دستشو گذاشت پشتمو با مهربونی به کشید، ❥• از ته دلم زار زدمو محکم دستامو دور کمرش حلقه کردم ثانیه به ثانیه بیشتر بهش میشدم اگه بری کی برمیگردی؟ میام روزی که اقا علی میاد به خونه یه تای ابرومو انداختم بالا و گفتم:امیرعلی؟ من دوست داشتم اسم پسرم داشته باشه یهو ب ذهنم رسید، اشکامو پاک کردمو گفتم: نه همین اسم خیلی اینکه یهو از دلت گذشته برام داشتنیه اگه میخواست از دل تو بگذره چی؟ همون اقا ❥• حصار دستاشو تنگ تر کرد و روی سرم بوسه ای کاشت ارامش بودم وقتی کنارم میکشید شدی منبعِ هر و و ؛ این چه تکرار که نیست... .. ✍ 👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫 منبع👇🏻 instagram:basij_shahid_hemat @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 امروز پنج شنبه↯ ۳ آبان ۱۳۹۷ ۱۵ صفر🏴 ۱۴۴۰ ۲۵ اکتبر ۲۰۱۸ ذکر روز : ݪا اِݪـہَ الَّا اݪݪّہُ اݪمَݪِڪـُ اݪحَـقُّ اݪمُـبیـن #حدیث_روز 🍃زائر امام حسین علیه السلام...
اے ڪہ از برق نگاهت عالمے شیدا شود ڪے شود دیدار روے تو نصیب ما شود 💕أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج💕 #سلام_مولایم @shohda_shadat
🔵دعای فرج آقا امام زمان (عج) فراموش نشود.. التماس دعا @shohda_shadat
شهید مدافع حرم #محمد_ابراهیم_توفیقیان @shohda_shadat