eitaa logo
✨شکوهِ شعر✨
240 دنبال‌کننده
425 عکس
49 ویدیو
3 فایل
اینجا شعر را زندگی می‌کنیم🪴 @shokoohsher✨ . ارتباط با ما @poem14 برایم ناشناس بنویس:👇 https://harfeto.timefriend.net/16766249564757
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌دانم! شبی تاریک در پی است و من به چراغِ نامت محتاجم... @shokoohsher🌱
فراموشم مکن! و به خاطر آور که عاشقت هستم؛ مگذار در این دنیای تاریک بی‌تو گم شوم... @shokoohsher🪴
بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت بوییدمت، تمام تنم بوی گل گرفت... @shokoohsher🍃
✨شکوهِ شعر✨
بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت بوییدمت، تمام تنم بوی گل گرفت... @shokoohsher✨ #سعید_بیابانکی🍃
بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت بوییدمت، تمام تنم بوی گل گرفت گل‌های سرخ چارقدت را تکاندی و گل‌های خشک پیرهنم بوی گل گرفت با عطر واژه ها به سراغ من آمدی شعرم، ترانه ام، سخنم، بوی گل گرفت از راه دور فاتحه ای دود کردی و در زیر خاک ها کفنم بوی گل گرفت تا آمدی به میمنت بوی زلف تو در باغ، یاس و یاسمنم بوی گل گرفت ای امتزاج شادی و غم در کنار تو خندیدنم، گریستنم بوی گل گرفت گرد از کتابخانه‌ی من برگرفتی و تاریخ مُرده و کهنم بوی گل گرفت خون تو دانه دانه شبیه گل انار پاشید بر شب و وطنم بوی گل گرفت @shokoohsher🍃
آسمان هم پیاده راهی اوست مرز مهران، کجاست خانه‌ی دوست؟ تا که یک گوشه بر زمین بنهم بارِ این بغضِ بی نهایت را... @shokoohsher🪴
بادها هم پیاده می‌آیند که ببوسند خاک پایت را آسمان هدیه می‌دهد به زمین، عطر آن پرچم رهایت را موج لبّیک می‌رسد از دور، فوج پروانه‌های حضرت نور عاشقانت هنوز می‌شنوند آیه‌ی روشن صدایت را و خدا اینچنین مقدر کرد، که پس از آن همه غریبی و درد پر و بال فرشته فرش کند دور تا دور سرسرایت را ، اربعین دلم تنگ است، آه پای رسیدنم لنگ است همه تن حسرت است آن چشمی که ندیده‌ست کربلایت را آسمان هم پیاده راهی اوست، مرز مهران، کجاست خانه‌ی دوست؟ تا که یک گوشه بر زمین بنهم بارِ این بغضِ بی نهایت را @shokoohsher 🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها پر از تبِ مولا کجایی‌ام اما هنوز کوفه‌ای از بی‌وفایی‌ام... شعر و دکلمه: ☘️ ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆ @shokoohsher
✨شکوهِ شعر✨
این روزها پر از تبِ مولا کجایی‌ام اما هنوز کوفه‌ای از بی‌وفایی‌ام... شعر و دکلمه: #حسن_بیاتانی ☘️ ━
این روزها پر از تبِ مولا کجایی‌ام اما هنوز کوفه‌ای از بی‌وفایی‌ام هم زخم می‌زنم به تو هم دوست دارمت در گیر و دار تیرگی و روشنایی‌ام گم کرده‌ام مسیر تو را در غبار شهر اما اسیر توست دل روستایی‌ام گفتند کربلای زمینی... نیامدم حالا که راه بسته شده من هوایی‌ام این بار چندم است که تا مرز آمدم آه از شکسته‌بالی و بی‌دست و پایی‌ام... پلکم که گرم می‌شود از خواب می‌پرم با سُرفه‌های همسفر شیمیایی‌ام آورده‌ام بضاعت مزجاة قوم را انگشتر «عزیز»م و تسبیح «دایی»‌ام آورده‌ام پناه به شش‌گوشهٔ غمت برگشته‌ام به اصلیَتِ نینوایی‌ام دستت همیشه روی سر ما پیاده‌هاست این اربعین به لطف خدا کربلایی‌ام :: شعر از سرم پرید... دلم پیش موکب است این بار چندم است که یخ کرد چایی‌ام @shokoohsher ☘️
یک تن نیافتیم که فَهمَد زبانِ ما همشهرى‌اند مردم و ما در ميانْ غريب.... @shokoohsher🌱
‌لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟ کاش می‌شد که شما نیز خبردار شوید لحظه‌ای از من و از دردِ کهن‌سال دلم از سرم آب گذشته است، مهم نیست اگر غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم عاشقِ نان و زمین نیستم، این را حتماً بنویسید به دفترچه‌ی اعمال دلم آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم ولی انگار زبانم شده پامال دلم مردم شهر! خدا حافظ‌تان من رفتم کسی از کوچه‌ی غم آمده دنبال دلم @shokoohsher 🪴
گر سر برود ز سر هوایت نرود تاثیر طلسم چشم‌هایت نرود فرشی ز دل شکسته انداخته‌ام آهسته بیا شیشه به پایت نرود @shokoohsher 🍃
وسیع می‌شود این سرزمین باذن الله و شِمّه ایست قیامت از این عبادتگاه چه جلوه زار عجیبی که رنگ می‌بازد میان این‌همه خادم هرآنچه منصب و جاه برای البسه جایی نمانده در کوله ز بس که پرشده از قلب های خاطرخواه قدم گذاشته و نائب الزیاره شده به جای هرکه دلش پرکشیده در این راه به دشت و کوه سرآسیمه سرگذاشته است به فکر هرچیزی بوده است غیر رفاه به راه راست هدایت شدند بسیاری به محض اینکه نشانده‌اند روی قُبّه نگاه @shokoohsher🌱
رفته‌ای چندی‌ست تا خالی شوی از ما و من‌ها خوش ندارم ناخوش احوالت کنم با این سخن‌ها گریه کردم بی‌تو روی شانه‌های جالباسی عطر تلخت مانده روی تک‌تکِ این پیرهن‌ها بعد تو باد است حرف عالم و آدم به گوشم: پندهای پیرمردان... شایعات پیرزن‌ها ... رفته بودی.. مثل اشک از چشم‌ها افتاده بودم کاش برگردی که افتد باز اسمم در دهن‌ها کیستی ای عشق؟ دور از امن آغوش تو این‌جا بوسه معنایی نمی‌گیرد فراتر از بدن‌ها کیستی ای عشق؟ وقتی نیستی در سوگ و سورم چیست فرق پیرهن‌های عروسی با کفن‌ها؟ حوض بی‌ماهی، حیاط برگ‌ریزان، چای بَدطعم باز با گلپونه‌ها "من مانده‌ام تنهای تنها" @shokoohsher🍃
علیه‌السلام ببند چشم خویش را، ببند و طیّ‌الارض کن نگاه کن به گنبدش که جان ما فدای اوست... @shokoohsher☘️
✨شکوهِ شعر✨
#امام_حسین علیه‌السلام ببند چشم خویش را، ببند و طیّ‌الارض کن نگاه کن به گنبدش که جان ما فدای اوست..
علیه‌السلام به پشت بام خانه‌ات برو، هوا هوای اوست نفس بکش که عطر اوست... عطر آشنای اوست بگیر دست این نسیم خسته را که زائر است برو که مقصد تو و نسیم، کربلای اوست ببند چشم خویش را، ببند و طیّ‌الارض کن نگاه کن به گنبدش که جان ما فدای اوست نفس بکش شمیم پرده‌ی دم ضریح را نفس بکش، نفس بکش، خیال کن عبای اوست مردّدم که شعر هدیه‌ی من است یا امام؟! هر آنچه هست شک نمی‌کنم که از دعای اوست @shokoohsher☘️
سَیُدَمِّرُ الکثیرُ مِنّی إن أفقدك... چیزهای زیادی از من ویران خواهد شد اگر تو را از دست بدهم... @shokoohsher🪴
دخترک تا همین دو ثانیه پیش خانه‌ای داشت، سرپناهی داشت دخترک تا همین دو ثانیه پیش پدری داشت، تکیه‌گاهی داشت... @shokoohsher🍀
✨شکوهِ شعر✨
دخترک تا همین دو ثانیه پیش خانه‌ای داشت، سرپناهی داشت دخترک تا همین دو ثانیه پیش پدری داشت، تکیه‌گاه
تقدیم به دختر بچه این عکس، که چشمانش مرا رها نکرد... دخترک تا همین دو ثانیه پیش خانه‌ای داشت، سرپناهی داشت دخترک تا همین دو ثانیه پیش پدری داشت، تکیه‌گاهی داشت دخترک تا همین دو ثانیه پیش مادر چندتا عروسک بود غصه ناگاه قد کشید در او دختر اما هنوز کوچک بود لحظه‌ای قبل: زندگی خوشحال لحظه‌ای بعد: انفجار عزا کوچه در کوچه ترکش اندوه آسمان آسمان غبار عزا دخترک بُهت سر‌به‌زیری شد که فقط بی‌صدا تماشا کرد هر قدَر گشت بین آن آوار باز آوار تازه پیدا کرد پدر او همین دو ثانیه پیش تازه وا کرده بود قرآن را حال می‌آمد از دل آوار صوت محزون سوره‌ی اسرا چقدَر خاک را ورق بزند آه در جست و جوی آن قرآن روی آوار، دختری تنها زیر آوار، خانه‌‌ای پنهان دخترک یک نهال زیتون شد ریشه زد در حیاط آن خانه سایه انداخت بر تمامی شهر قد کشید از میان ویرانه بر لبش آیه‌ی توکل داشت چشم‌هایش اگرچه غمگین بود خانه‌اش را گرفت در آغوش نام آن دخترک بود @shokoohsher🍀
آموزگار نیستم تا عشق را به تـو بیاموزم ماهیان نیازے به آموزگار ندارند تا شنا کنند پرندگان نیز آموزگارے نمی‌خواهند تا به پرواز درآیند، شنا کن به تنهایی پرواز کن به تنهایی عشق را دفترے نیست... بـزرگترین عاشقان دنیا خواندن نمی‌دانستند! @shokoohsher🪴
«او همه‌ی رازهای مرا می‌دانست و غم و اندوه مرا می‌شناخت. دلم درونِ او روشن بود و دلِ او درونِ من...» @shokoohsher☘️ برگردان 🍃
خوشم همیشه به یادت،‌ اگر چه صفحه‌ی جانم به جز غُبار مَلال از تو یادگار ندارد @shokoohsher🌱
چقدر چشم تو _این بیت ناگهان_ سبز است نگاه کن که بفهمند آسمان سبز است! به هر طرف که بچرخی، بهار می‌روید همیشه در نظرم نیمی از جهان سبز است مگر به مجلس رقص فرشته‌ها رفتی؟! که جای هر قدمت روی نردبان سبز است گذشته عطر تنت از میان عقربه‌ها که در اتاق تو پیراهن زمان سبز است تو اسم اعظم گلبرگ‌های معصومی زمان خواندن تو، واژه در دهان سبز است هجوم عاطفه پاییز را فراری داد دلم به عشق تو ای دوست، هم چنان سبز است.. @shokoohsher🍃
چقدر وعده‌ی آینده می‌دهی هربار بیا که فرصت باهم نشستن امروز است.. :) @shokoohsher🪴
رازی‌ست در دلم که عیانش نمی‌کنم بر لب رسیده است و بیانش نمی‌کنم ایمان خویش را که به فقر آزموده‌ام بازیچه‌ی دو لقمه‌ی نانش نمی‌کنم عشق است سکّه‌ای که در این خانه رایج است آلوده‌ی ریال و قِرانَش نمی‌کنم کی‌ می‌رسم به او و کجا می‌رسم به او؟ محدود در زمان و مکانش نمی‌کنم سود ِکم و فروش فراوان سیاست است تا یار، مشتری‌ست گرانش نمی‌کنم جایی که مَسکن است تجارت نمی‌کنند دل، خانه‌ی من است، دُکانش نمی‌کنم @shokoohsher🌱