هدایت شده از پرویزن
"چرا ابوالفضل زرویی؟/ به بهانهی سالروز درگذشت"
در این یادداشت که بیشتر رنگ ذوق و پسند فردی دارد، تنها به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا در میان صدها اهل طنز فعال و غیر فعال، دست کم از گروه #ادبیات_انقلاب_اسلامی، ابوالفضل زرویی را موفق تر از دیگران میدانم؟
۱_ اغلب طنزپردازان دو دههی اخیر؛ صرفا در یک شاخهی #نثر یا #شعر آثاری ارجمند خلق کردهاند؛ حال آنکه او طنزپردازی ذوفنون بوده است. این ویژگی را از همعصران او در #یوسفعلی_میرشکاک هم میتوان دید؛ هرچند جنس آثار زرویی متفاوت با او و دیگران است.
۲_ تنوع شکلی و معنایی در طنز از دیگر ویژگیهای هنر اوست. از میان قالبهای شعری هرچند ابوالفض زرویی مثنویهایی درخشان تر در طنز دارد؛ تجربه هایش در غزل، نیمایی و ... هم از زاویهی ارزش هنری سزامند است. مضامین و گونههای آثار او نیز یکسان و تکراری نیست؛ او از طنز #سیاسی، #اجتماعی، #فرهنگی و ... تا گونههای فردی طنز را تجربه کرده است.
۳- شگردهای ایجاد طنز در آثار او متنوع است. #نقیضه، #اغراق و #چندمعنایی از اصلی ترین آنهاست؛ با این حال در کاربستهای ادبی طنز نیز آثار او رنگارنگ است.
۴_ او در طنز سیاسی و #مطبوعاتی، صاحب سبکی ویژهی خود است. این ویژگی را بیش از همه در #تذکره_المقامات میتوان دید. طنز سیاسی او خلاف اغلب معاصران، مصادره شده یا متعلق به یک حزب یا گروه نیست و شوخی و انتقاد از اغلب نامهای جریانها و تفکرها را در این دست آثارش میتوان دید.
۵_ خلاف اغلب طنزسرایان همزمان یا بعد از او که برای جلب مخاطب به #لودگی و #فکاهه_گویی، روی آوردهاند؛ در اشعار و نوشتههای او، در کنار زبان ساده و #سهل که نخست جلب نظر میکند؛ توجه به عمق و معنای مورد نظر مخاطب #خاص نیز دیده میشود؛ به طوری که با گذشت زمان، همچنان طنزهایی از او را میتوان خواند و محظوظ شد.
۶_ با این حال خلاف فضای #سیاه و اعتراضی طنز #جریان_روشنفکری، طنز او مثبت، سفید و امیدبخش است و با پیشینهی طنز کهن فارسی، پیوندی منطقی دارد. نوع انتخاب نام مستعار و نگاه به سنتهای طنز کهن در آثار او، موید همین ویژگی است.
۷_ در نقیضههای او، متنهای اساس؛ اغلب مناسب #محتوا و #شناخت مخاطب انتخاب شده است. متون اساس او در نقیضه متنوع و حتی گاه برآمده از #ادبیات_عامه است.
۸_ چنانکه از آثار نظری و مصاحبههایش می توان دریافت؛ او علاوه بر خلق اثر، کوشیده است بیانیه یا #مرامنامهای برای طنزهایش در نظر بگیرد و از این زاویه نیز تلاشهای او ارجمند است.
۹_ بیهیچ تردیدی، بسیاری از طنزپردازان امروز در نهادهای فرهنگی بهویژه #حوزه_هنری و #صدا_و_سیما، علی الخصوص در #شعر_طنز؛ متاثر از زبان، نوع انتخاب کلام و شیوه ی اویند.
مخلص کلام، مناجات نامه ای از او، به روایت #گل_آقا میآورم که شاید با حال و روز این ایام بیگانه نباشد و برای روحش از ایزد منان غفران و شادی طلب میکنم:
خدایا! دل شکستهای داریم و بار و بندیل گسستهای داریم.
الهی! دلی دارم زیر بار بدهی گم، تنی دارم تکیده و لرزان از تورم، هیچ کس هم نمیپرسد که این بندهی بیچاره ی تو، آدم است یا منار جمجم؟
الهی! دلو تعادل اقتصادی در چاه است و دستمان کوتاه است! ...
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"پرواز قو در آسمان رها"
«شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبندهزاد و فریبا بمیرد
شبِ مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشهای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی برآنند کاین مرغِ شیدا
کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد»
انجمنعلمی زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه شیراز برگزار میکند:
ششمین نشست از سلسلهنشستهای
«کمخواندههای ادبی»
معرّفی، تحلیل و خوانشِ گزیدهای از «شعر مهدی حمیدی شیرازی»
با حضورِ دکتر محمّد مرادی، عضو هیأتعلمی دانشگاه شیراز
زمان: یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶
مکان: چهارراه ادبیات، بخش زبان و ادبیات فارسی، سالن حکمت
#دانشگاه_شیراز
#شعر_معاصر
https://eitaa.com/mmparvizan
یادگار زریران یا ایاتکار زریران، رسالهٔ حماسی و مذهبی کوتاهی است در اصل به زبان پارتی و ظاهراً نثر توأم با شعر بودهاست چون در خلال آن، واژگان، ترکیبات و ساختارهای پارتی را میتوان دید؛ اما به صورت کنونیِ آن به خط و زبان پارسیگ است. این متن که در سال ۵۰۰ میلادی یا کمی دیرتر نوشته شدهاست، قدیمیترین داستان پهلوانی است که به زبانهای ایرانی برای ما باقیماندهاست. متن دارای ۱۱۴ بند متن اصلی و ۷ بند پایاننوشت است که صفحات ۱ تا ۱۷ مجموعهٔ متون پهلوی را به خود اختصاص دادهاست. این متن در بعضی از دستنویسها «شاهنامهٔ گشتاسپ» نیز نامیده شدهاست.
اگر چه یادگار زریران اثری از ادبیات دورهٔ ساسانی است، اما اصل آن به زمان اشکانی میرسد. به دو دلیل: یکی اینکه برخلاف سایر متون پهلوی که در آنها معمولاً به اوضاع زمان ساسانی و اوایل دورهٔ اسلامی اشاره شده و از شخصیتهای آن زمان نام رفتهاست، متن در این مورد سکوت کردهاست. دلیل دیگر وجود تعداد زیادی از کلمات پارتی در آن است.
نکتهٔ دیگر وجود نام رستم دستان در این متن پارتی است. در واقع این قدیمیترین متنیست که نام پهلوان بزرگ روایت ملی ایران را در خود حفظ کردهاست. این از یک طرف قدمت افسانهٔ رستم را تا زمان اشکانی بالا میبرد و از طرف دیگر مدرکی است در تأیید این نظر که نه تنها روایات حماسی مربوط به رستم و خاندان او از روایات ملی زمان اشکانی است، بلکه شخصیتهای تاریخی و افسانهای زمان اشکانی در شاهنامه حفظ شدهاند، اما به بخش کیانیان از این کتاب منتقل شدهاند.
به نظر میرسد که یادگار زریران در اصل اثری نمایشی بودهاست که به وسیلهٔ گوسانها به اجرا درمیآمدهاست. پس از اینکه گشتاسپ و خاندان او به آیین مزداپرستی میگروند، ارجاسپ شاه خیونها در نامهای که به گشتاسپ مینویسد از او میخواهد که یا دست از دین نو بردارد یا آمادهٔ جنگ شود. چون گشتاسپ در دادن پاسخ به ارجاسپ دودلی نشان میدهد، زریر برادر او، پاسخِ نامه را بیباکانه میدهد و با ارجاسب قرار جنگ میگذارد و سالاری سپاه ایران را بهدست میگیرد. پیش از آغاز جنگ جاماسب در پیشبینی خود کشته شدن زریر و شاهزادگان ایران را در نبرد تنبهتن با دشمن به گشتاسپ خبر میدهد. گشتاسپ با شنیدن آن میخواهد از شرکت آنان در جنگ جلوگیری کند. جاماسپ به گشتاسب میگوید که در این صورت چه کسی میتواند از هجوم دشمن جلوگیری کند و چون او را از پیروزی نهایی ایران در جنگ آگاه میکند، گشتاسپ خشنود میشود. با تأکید بر وفاداری خود به دین مزداپرستی به تماشای جنگ مینشیند. پس از کشته شدن زریر، کسی آمادگی برای نبرد تنبهتن با ویدرفش جادو، کُشندهٔ زریر را در خود نمیبیند، مگر بستور پسر زریر. با آنکه او خردسال است، گشتاسپ به پیروی از اندرز جاماسب، بر او آفرینی میخواند و به او تیری میدهد. بستور، در نبرد تنبهتن با ویدرفش جادو، با آن تیر وی را میکشد. پس از او گرامیکرد (پسر جاماسب) و اسفندیار (پسر گشتاسپ) ایرانیان را در جنگ با دشمن به پیروزی میرسانند.
مطالب این اثر از متنی اوستایی گرفته شدهاست که امروز اصل آن در دسترس نیست. اما بخشهایی از آن در ضمن سرگذشت زرتشت در کتاب هفتم دینکرد آمدهاست. شرح جنگهای گشتاسب و ارجاسب را دقیقی به نظم کشیده و فردوسی آنها را عیناً نقل کردهاست. در مواردی مطالب این منظومه با یادگار زریران قابل انطباق است.
#ادبیات_قبل_از_اسلام
#یادگار_زریران
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
بسماللهالرحمنالرحیم.
مکانی برای دوستداران ادبیات فارسی
با ما همراه باشید.
ما را به دوستانتان معرفی کنید:
https://t.me/sibeadab
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از باشگاه کتاب سیب نارنجی
📔📙 سیمای کودک و هوش اجتماعی : راهنمای عملی والدین و معلمان
نویسنده:👤
آزاده حبیبیشاهاندشتی، اولیاء محمدولیزاده
سال انتشار: ۱۳۹۴
تعداد صفحات: ۱۲۴
توضیحات: هدف اصلی کتاب حاضر تعیین تأثیر برنامههای کودک سیما بر هوش اجتماعی کودکان است. مؤلفین تلاش کردهاند در این کتاب در قالب دو بخش تأثیر برنامههای کودک را بر هوش اجتماعی کودکان مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. این کتاب قابل استفاده اساتید، معلمان، کارشناسان آموزشی صدا و سیما، مدیران، دانشجویان و دانشپژوهان رشتههای علوم تربیتی و روانشناسی و کسانی است که با رویکرد یاددهی و یادگیری سر و کار دارند و از این روش به عنوان یک روش مطلوب در آموزش و یاگیری در این رشتهها بهره گیرند، خواهد بود.
به نوشتهی دکتر ذبیحالله صفا، اهمیت یادگار زریران در این است که واسطهی میان منظومههای حماسی یشتها و حماسههای پارسی است و نشان میدهد که اندیشهی ایجاد منظومههای پهلوانی از دورهی یشتها همواره در ایران وجود داشته است. دکتر صفا متن حماسی یادگار زریران را در شمارههای ۶ تا ۱۰ سال اول مجلهی سخن منتشر کرد. نمونهای از این برگردان:
بَستور، پسر خردسال زریر، به کینخواهی پدر به رزم میرود و چنین میگوید: رزم ایران بینم / و این که آن سپهبد دلیر / پدر من زریر / زنده است یا مرده / پیش خدایگان بازگویم / پس ویشتاسپ شاه / گفت تو مشو! / چه تو اَپورناکی [=نابالغ] / و پرهیز رزم [=روش دفاع] ندانی / و تیر ندانی افکند / و خیونان [=تورانیان] ترا کُشند / آنگاه خیونان دو از من برند [=زریر و بستور] / …
اما بستور به پنهانی / به آخور سردار گفت / ویشتاسپ فرمان داد / آن اسپ که زریر را بود / به بستور دهید / آخورسردار اسپ زین فرمود کردن / و بستور برنشست / و اسب فراز هِلید / و دشمن بکشت / تا بدان جایگه رسید / که پدر مرده را بدید / و گفت ای پدر نامور! / خون تو که ریخت؟ /… / کام تو همه آن بود / که کارزار کنی / اما اینک کشته افتادهای / چون مردم بیتخت / و این موی و ریش تو / از باد بیاشفته است / تن پاکت خسته و خاک بر گردنت نشسته است / من اکنون چه میتوانم کرد؟ / اگر فرود آیم / و سر تو بر کنار گیرم / و خاک از سرت بسترم / از آن پس، بر اسپ / نشستن نتوانم /…
(نقل از کتاب کیانیان ترجمهی ذبیحالله صفا)
#یادگار_زریران
#ادبیات_قبل_از_اسلام
#بستور
https://t.me/sibeadab
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از پرویزن
"سمبولیسم انتقادی و شعر شاملو"
سمبولیسم انتقادی، با نگاهی انسانی و معتدل به انتقاد از وضعیت موجود میپردازد و بهسازی رابطهها و رفتارهای اجتماعی را تنها راه رسیدن به جامعهای نسبتا آرمانی میداند؛ بیآن که الگویی از یک جامعه ی کاملا آرمانی ارائه دهد. پس از نیما بسیاری از اشعار اجتماعی شاعرانی چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد و برخی شعرهای اخوان، شفیعی کدکنی، محمدعلی سپانلو و... را از این دست میتوان دانست. سمبولیسم انتقادی از منظر بستر انتقادها و تاکیدی که شاعر بر فرد یا جامعه دارد به دو موج سمبولیسم انسانی و شهری نیز قابل تقسیم است؛ البته در کنار این دو شاخهی اصلی، میتوان از نوعی دیگر با عنوان سمبولیسم طبیعتگرا نیز نام برد که در حد فاصل سمبولیسم فردی و اجتماعی قرار میگیرد. دیگر ویژگیهای اصلی سمبولیسم انتقادی را میتوان این گونه طبقهبندی کرد:
-نزدیکی به بوطیقای شاعرانهی نیما بیش از دیگر جریانهای شعر اجتماعی و امکان برداشت چندلایه از شعرها.
-استفاده از تمام امکانات موسیقایی شعر نیمایی، بلند و کوتاهشدن قابل توجه مصراعها، کاربرد نسبی قافیه و استفادهی بیشتر از وزنهای مرسوم بحر رمل، مضارع و هزج.
- تکرارشوندگی نمادهای طبیعی و عمدتا منفی در شعرها و همچنین بهرهگیری از فضاسازی برای ترسیم وضعیت نابهسامان جامعه.
- غلبهی سیاهی و فضای یاسآلود بر شعر و توجه بیشتر به فردیت در مقایسه با جریان سمبولیسم سیاسی.
-گسترهی دامنهی واژگان و تنوع لحن و شگردهای زبانی شاعران.
- اندیشهمحوری، توجه به مخاطب خاص و وسعت دایرهی تفسیر اشعار و نمادهای آن.
شعر زیر از احمد شاملو را می توان نمونهای موفق از سمبولیسم انتقادی دانست.
"مه"
بیابان را سراسر مه گرفته است.
چراغ قریه پنهان است؛
موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان – خسته
لببسته
نفس بشکسته
در هذیان گرم مه عرق میریزدش آهسته
از هر بند.
«-بیابان را سراسر مه گرفته است. (میگوید به خود عابر)
«سگان قریه خاموشند.
«در شولای مه پنهان، به خانه میرسم، گلکو نمیداند. مرا ناگاه در
درگاه ميبیند
به چشمش قطرهاشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
«-بیابان را سراسر مه گرفته است … با خود فکر میکردم اگر مه
همچنان تا صبح
[میپايید مردان جسور از خفیهگاه خود به دیدار عزیزان باز میگشتند».
بیابان را
سراسر
مه گرفتهاست.
چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان- خسته لببسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق میریزدش
آهسته از هر بند...
"نیما و پیروانش: جریانشناسی شعر نیمایی"
#شعر_معاصر
#شاملو
https://eitaa.com/mmparvizan
🖋🖋بررسی واژگانی رستاخیز و Ragnarök در اساطیر ایران و اسکاندیناوی
محمد بیانی
✅رستاخیز
واژۀ رستاخیز (به پهلوی ristāxēz) به معنی پایان جهان، از دو جزء تشکیل شده است:
جزء نخست، rist به معنی مرده است. صورت اوستایی این واژه، irista- به معنی مرده، صفت مفعولی است از ریشۀ raēϑ- «به پیش رفتن، درگذشتن (بِهگویی یا Euphemism برای مُردن)» که به ریشۀ *leitH- هندواروپایی به معنی «پیش رفتن» بازمیگردد(1). استفاده از ریشۀ «به پیش رفتن» برای بیان مفهوم «مُردن»، شاید بدین دلیل باشد که ایرانیان باستان مرگ را رفتن از جهانی به جهانی دیگر میدانستهاند، کما اینکه امروزه نیز مصدر «درگذشتن» را برای بیان همین مفهوم به کار میبریم و ریشه در باورهای مذهبیمان دارد. جزء دوم مادۀ مضارع āxēz از مصدر āxistan «بلند شدن، برخاستن» است. بنابراین معنی تحتاللفظی رستاخیز میشود «برخاستن مردگان». در فارسی میانۀ مانوی و پارتی نیز واژگان mwrd’hyz [murd-āhēz] و mwr’xyz [murd-āxēz] به همین معنی به کار رفتهاند. بدیهی است که معنی این واژه به باورهای زردشتی دربارۀ پایان جهان ارتباط دارد. برای مثال، در فصول پایانی متن بندهش، اعتقاد به برخاستن و زندهشدن مردگان بازتاب یافته است. زردشت از اهورهمزدا چگونگی برانگیختن تن مردگان را میپرسد و او نیز در پاسخ میگوید «همانطور که بدن آنها را آفریدم، همانطور نیز از استخوان و گوشت و مو و پوست و خون آنها را از طبیعت بازپس خواهم گرفت»(نقل به مضمون). سپس آمده است که نخست استخوان کیومرث، سپس مشی و مشیانه و پس از 57 سال تمام مردم، چه پیرو راستی و چه پیرو دروغ، برانگیخته میشوند.
✅راگناروک
در اساطیر اسکاندیناوی، به رخدادهای پایان جهان Ragnarök میگویند که این نیز از دو جزء تشکیل شده است: جزء نخست ragna، صرف اضافی (genitive) واژۀ rögn به معنی خدایان (مفرد = regin؛ معنی تحت اللفظی = قدرت حاکِم)(2) است. جزء دوم، واژۀ جمع rök است که معانی گوناگونی از جمله «اصل، سبب، ارتباط، سرنوشت» دارد. در اساطیر اسکاندیناوی، رخدادهای پایانی جهان شامل نبردی بزرگ میان خدایان و غولها و موجودات شرور است که تعداد زیادی از آنها کشته میشوند و جهان پس از سوختن و فرو رفتن زیرآب ، دوباره پدیدار و آمادۀ آغاز دورۀ دیگری از حیات میشود. از این رو است که راگناروک را عمدتاً «سرنوشت خدایان» معنی میکنند، زیرا همانطور که پیدا است، سرنوشت آنها در این روز رقم میخورد(3).
پانوشت:
1. واژۀ lead در زبان انگلیسی به معنی «هدایت کردن» نیز از همین ریشه مشتق شده است.
2. برخلاف تصور، به دلایل آواشناختی با reign انگلیسی به معنی «فرمانروایی» همریشه نیست.
3. در برخی منابع نام Ragnarøkkr برای این رخدادهای برگزیده شده است که «درخشش خدایان» معنی میدهد.
منابع:
- کتاب «فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی» نوشتۀ محمد حسندوست، جلد سوم، مدخل «رستاخیز»
- کتاب Etymological dictionary of the Iranian verb نوشتۀ Johnny Cheung، صفحۀ 309.
- سایت www.etymonline.com ذیل مدخل Ragnarök
- سایت فرهنگ ریشهشناختی هندواروپایی پوکورنی (Indogermanisches Etymologisches Wörterbuch by Julius Pokorny) به نشانی:
https://indo-european.info/pokorny-etymological-dictionary/index.htm
- کتاب «بندهش» ترجمۀ مهرداد بهار، بخش نوزدهم
✳️ برگزاری سلسله نشستهای علمی با موضوع:
عرفان و هنر
۱. [عرفان و سینما] هستی شناسی عرفانی تصویر متحرک(اعتبارسنجی روایت بصری سینما به مثابه کشف صوری در عرفان نظری)/ نویسنده و کارگردان سینما جناب آقای هادی نائیجی/ پنجشنبه۲۳ آذر / ساعت ۱۰
۲. عرفان و رئالیسم ادبی/ دکتر محمد رودگر/پنجشنبه ۳۰آذر /ساعت ۱۲:۳۰
۳. ادبیات به مثابه هنر در عرفان ابن عربی/ دکتر احسان جندقی/ پنجشنبه ۱۴دی/۱۲:۳۰
۴. موسیقی ایرانی در آیینه عرفان اسلامی/دکتر سید عبدالکریم موسوی/پنجشنبه ۲۱دی/۱۲:۳۰
لینک ورود مجازی:
http://yun.ir/zee1c9
رمز ورود: 22
هدایت شده از پرویزن
مناقب_فاطمي_در_شعر_فارسي.pdf
2.57M
"مناقب فاطمی در شعر فارسی"
احمد احمدی بیرجندی: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی
با اشعاری از #ناصر_خسرو #ابن_حسام_خوسفی #قدسی #وصال #عاشق_اصفهانی #غافل_مازندرانی #صفای_اصفهانی #اقبال_لاهوری #غروی_کمپانی #فواد_کرمانی #صغیر_اصفهانی و...
پ.ن: شعر دینی فاخر بخوانیم.
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"معزی و نخستین تلمیح به سوگ فاطمه(س) در شعر فارسی"
در ادبیات فارسی، از سدهی چهارم اشاراتی را به حضرت زهرا(س)، در دیوانها و نسخ و منظومهها میتوان ردگیری کرد. در سرودههای دقیقی و حکیم میسری و کسایی و فرخی و ازرقی، برخی از این اشارات ثبت شده؛ هرچند از شاعران سدهی پنجم، هیچیک چون: ناصرخسرو به نام و القاب آن حضرت توجه نکردهاست.
از دیگر شاعران نیمهی دوم سدهی پنجم که اشارات دینی در دیوانش بازنمودی موثر دارد، امیرالشعرا معزی (مرگ بین ۵۱۸ تا۵۲۱) است. او در خلال اشعار مدحیاش، بارها به شخصیتهای شیعی از جمله حضرت زهرا(س) تلمیح کرده است. برای مثال در ستایش تاجالدین خاتون، مادر سنجر، از زهد و پاکدامنی زهرا(س) یاد کرده است:
ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا
ای عابده چو مریم ای زاهده چو زهرا
(دیوان، ص ۷)
همراهی نام فاطمه(س) و مریم(س) از دیگر ویژگیهای تلمیحات اوست. (بنگرید به دیوان، ص ۵۵۸) در دیگر ابیات دیوان هم اشاراتی به آن حضرت دیده میشود. (همان، صص ۵۶۴ و ۳۷ و ۷۵۳)
معزی، در مرثیهی تاجالدین، بیتی نیز در ماجرای رحلت آن حضرت سروده که در خلال آن برای امام علی(ع) صبر آرزو میکند؛ بیتی که از نخستین ابیات باقیمانده با این مضمون در شعر فارسی است:
وگر ز قالب ز قالب زهرا برفت روح لطیف
به صبر باد علی را مدد ز روح امین
(همان، ص ۴۹۳)
#شعر_آیینی
#شعر_فاطمی
#معزی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سنایی و ثنای فاطمه (س) "
در شعر فارسی سدههای چهارم و پنجم، اغلب از حضرت زهرا(س) در خلال مدایح علوی و ستایش حسنین(بر آنان درود باد) یاد شده است.
مقام همسری علی(ع) و جایگاه مادری سبطین(ع) و افتخار دختری پیمبر(ص)، مهمترین اوصافی است که دربارهی آن حضرت در اشعار نمود یافته است.
در دیوان سنایی، حکیم چندبار به آن حضرت با القاب زهرا و خیرالنساء اشاره کرده است:
سراسر جمله عالم پر زنانند
زنی چون فاطمه خیرالنسا کو؟
(دیوان، ص ۵۷۱)
حکیم، پس از ناصرخسرو، دومین شاعری است که در شعری زهدی، به داستان فدک تلمیح کرده است. (همان، ص ۴۰۵)
در فخرینامه (حدیقه) هم بارها به آن حضرت اشاره شده؛ ابیاتی که بیش از همه توصیفگر پیوند زهرا(س) و علی(ع) است(ر.ک. حدیقه، صفحههای ۲۴۵و ۲۵۵و ۲۵۶و ۲۵۸ و ۲۶۱):
در خیبر بکند شوی بتول
در دین را بدو سپرد رسول
(همان، ص ۲۵۱)
سنایی در بخشهایی از این منظومه، فاطمه را سوگوار حسنین(ع) معرفی میکند. (همان، صفحههای ۲۶۱ و ۲۶۲ و ۲۶۴ و ۲۷۰). همچنین او را مونس علی(ع) وصف کرده است:
صاحب صدر سدرهی ازلی است
مونس فاطمه، جمال علی است
(همان، ص ۳۴۸)
پ.ن: تصویر نسخهی حدیقه، کتابخانهی بغدادلی، مورخ ۵۵۲ هجری: ابیات پایانی بخش ستایش علی(ع) و آغاز مدح حسنین(ع).
#شعر_شیعی
#سنایی
https://eitaa.com/mmparvizan
قاضی میر حسین میبدی (متوفّی 910 هجری قمری)، در کتاب شرح دیوان منسوب به امیرلمؤمنین علی بن ابیطالب علیهماالسّلام، تصحیح حسن رحمانی و سیّد ابراهیم اشک شیرین، نشر مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب به سال 1379، (ص421-422)، در ذکر مرثیهٔ امیرالمؤمنین (ع) بر حضرت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها، مینگارد:
«مرثیهٔ سیّدهٔ فُخمی، شریفهٔ عُظمی فاطمهٔ زهرا در وقت حُمّی»
و إنّ حیاتی مِنکِ یا بنت احمد
بإظهار ما أخفَیتُهُ لَشدید
و لکن لِأمرِ اللهِ تَعنُو رِقابُنا
و لیس علی أمر الإلهِ جلید
... میفرماید:
بدرستی که زندگی من از بعد تو، ای دختر احمد، به آشکار کردن آنچه پنهان میکردم، هرآینه سخت است؛ ولیکن مر فرمان خدا را فروتنی میکند گردنهای ما و نیست بر فرمان خدا هیچ سختی.
س:
ای نور دو چشم من چو رفتی ز نظر
در بودن من فایدهای نیست دگر
لیکن چه کنم نمیتوانم مردن
تا پیک اجل نیاورد حکم قدر
أَتَصرَعُنی الحُمّی لَدَیکِ و أشتَکِی
إلیکِ و ما لِی فی الرّجال نَدید
أُصِرُّ علی صبرٍ و أَقوی علی مُنیً
إذا صَبرُ خَوّارِ الرّجالِ بعید
و فی هذهِ الحُمّی دلیل بِأنَّها
لِموتِ البَرایا قائدٌ و بَرید
... میفرماید:
آیا میاندازد مرا تب نزد تو و مینالم به تو و نیست مرا در میان مردان همتا. میایستم بر صبر و نیرومند میشوم بر آرزوها، آن زمان که صبر مردانِ سست دورست. و درین تب راهنمایی است به آنکه او مر مرگ مخلوقات را سرهنگی است و پیکی.
س:
من نام وجود از خود انداختهام
هستی مجازی همه درباختهام
در آتش تب هزار پی سوختهام
وین طُرفه که با سوزش خود ساختهام
@mirasmaktoob
کارنامه_اردشير_بابکان.PDF
4.06M
پیدیاف کتاب کارنامه اردشیر بابکان. همراه با تطبیق با شاهنامه برای مطالعه
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
*کارنامهٔ اردشیر بابکان (پارسی میانه: kārnāmag ī Ardaxšīr ī Pābagān)*
کتابی بهزبان پارسی میانه است که داستان زندگی اردشیر بابکان، شامل بهقدرت رسیدن وی، جنگ با اردوان، شاه اشکانی، و نیز بخشی پیرامون جانشینش شاپور و پسر وی هرمزد را روایت میکند.
این اثر نثری کوتاه با سبکی ساده است که احتمالاً در اواخر روزگار ساسانی در پارس نوشته شدهاست.از بافت این اثر چنین پیداست که موبدان در تدوین آن نقش زیادی داشتهاند و سنجش آن با بخش مرتبط در شاهنامهٔ فردوسی نشان میدهد که ویراستاری رونویسان مسلمان تا چه اندازه در حذف عناصر زردشتی از این داستان مؤثر بودهاند.
کارنامهٔ اردشیر بابکان که در وهلهٔ نخست رُمانی تاریخی محسوب میشود، دربردارندهٔ مطالب جغرافیایی (نام شهرهایی که اردشیر ساختهاست، مانند رامشاردشیر، بوختاردشیر، و اردشیرخوره)، نجوم و ستارهشناسی، تعبیر خواب (خواب بابک و تولد اردشیر)، پیشگویی (تولد هرمزد)، اسطوره و افسانه (همراهشدن فرهٔ ایزدی بهشکل قوچ با اردشیر) نیز هست. محیط کلی این کتاب محیطی داستانی و رمانتیک است. این محیط رمانتیک را تحت تأثیر افسانههای مربوط به کوروش بزرگ که در آن زمان در پارس رواج داشته دانستهاند.
#ادبیات_قبل_از_اسلام
#کارنامهٔ_اردشیر_بابکان
#سیب_نارنجی
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
https://youtu.be/6SL8hW52S_w?si=z3MIQJr1c_Jl1BFx
این ویدیو درباره یلدا رو ببینید
محسن ظهوری ـ
یلدا
جهان تاریک بود. شبی سرد و طولانی و بیانتها. درون غاری در دل کوههای البرز، در ظلمات مطلق، پسری به دنیا میآید که آن را با نامهای مهر یا میترا میشناسیم. اسطورهای کهن و یکی از قصههای قدیمی بشر.
میگویند او از آناهیتا زاده شد که او را ایزدبانوی باروری دانستهاند. یعنی این زن که به گفته باستانشناسان، در صحنه تاجستانی شاه ساسانی از مهر، پشت سرش ایستاده. زایش میترا، روایات متعددی دارد؛ برخی او را زاده از سنگ میدانند و عدهای هم او را برآمده از گل نیلوفر، همان نقش معروفی که به دفعات در نقشبرجستههای هخامنشی دیده میشود.
پژوهشگران، گرچه برای تولد مهر روایات گوناگون گفتهاند، اما در یک چیز همعقیدهاند؛ اینکه مهر در نخستین شب زمستان به دنیا آمد. همان شبی که آن را شب یلدا مینامیم؛ طولانیترین شب سال.
مهر، دشمن شب و سرما بود. دشمن اهریمن تاریک. او زاده زمستان بود، اما به هرکجای زمین که پا میگذاشت، آنجا را روشن و گرم میکرد تا زمستان به سمت بهار برود. مهر، به که جوانی رسید، قصد کرد گاوی را قربانی کند تا طبق باور قدما، خونش به شکوفایی و آفرینش زمین کمک کند و نیروهای شر و اهریمن را براند. گاو تنومند، از دست مهر گریخت، اما کلاغ و سگ جایش را به مهر نشان دادند و مهر یا همان میترا، گاو را به غار خود برده و با دشنهای گلوی او را برید. خون این گاو باعث بارور شدن زمین و برآمدن گندم و رویش درختان شد، اما اهریمن هم بیکار ننشست. او زمین را تاریک و بیبار میخواست، پس به فرمان او مار و عقرب و مورچه، خون گاو را مکیدند تا به زمین نریزد. آنها نطفه گاو را آلوده کردند، اما مهر دوباره خون را بر زمین جاری و نطفه را پاک کرد تا از آن نخستین انسانها به دنیا بیایند؛ یعنی مشی و مشیانه.
مهر از لحظه تولد خود با اهریمن نبرد میکرد. نبردی بین روشنایی و تاریکی؛ سرمای بیحاصلی و گرمای رویش. اهریمن، مسبب خشکسالی و بلایای طبیعی است و مهر، بانی عشق و زندگی و باروری. مهر هر آنچه آموختنی بوده، از ساختن خانه و به بار آوردن محصول و چرای دام، به آدمیان آموخت و در شب یلدایی دیگر، گاوی دیگر قربانی کرد و پس از ضیافت شامی با همراهان، با ارابهای چهارچرخ به آسمان رفت. شاید خود خورشید میشود و شاید خورشید از او نور میگیرد. هرچه هست، پس از شب یلدا، روزها بلندتر میشود و شبها کوتاهتر.
این اسطوره کهن، امروز تنها قصهای است از اجداد قدیمی ما. قصهای که از آن میتوان ترس به سرمای زمستان و خشکسالی و بلایای طبیعی را دید و امید به زدودن سختیهای زندگی و به بار نشستن محصول زحمات. شب یلدا قرنها پیش جشنی برای تولد مهر بوده تا در بهار، به بار نشستن تلاشش را شادمانی کنند. امروز هم این شب، هنوز و همچنان، شب مهر است و دورهمنشینی. و امید برای زندگی بهتر.
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از پرویزن
یا هو
یلدا سلام!
یلدا سلام! و آمدنت خوش!
یلدای سرد و تیرهی بیپایان
یلدایِ داغهای نمایان
یلدایِ گاه، دورِهمی، خندان
*
یلدا!
یلدا!
یلدا سلام!
یلدای هندوانه و شیرینی
یلدای فال حافظ
یلدای شاهنامه و کفبینی
یلدای بازی و هوس و آجیل
یلدای پرستارهی تزیینی
...
یلدای برف و سرما
یلدای سیب سرخ و انار و یخ
یلدای کو؟ کجاست؟_
آن روزهای کرسی و گرما
*
یلدا سلام و آمدنت خوش!
هرچند شهر ما
چندی است
مهمان شامِ ممتدِ یلداست
و قرنهاست که ننهسرما
اینجاست
*
یلدا سلام!
یلدای شام آخرِ زایش
یلدایِ " پس کجاست گشایش؟"
ای شامِ آفتاب و مسیح و صلح
ای وقت آرزو و نیایش!
یلدای صد گروه: تحمّل
آنسمت یک.گروه: تجمل
پس تا بهکی دروغ و نمایش؟
*
در چشمهای من
یلدا پرندهای است که میخواند
بر شاخههای خیس زمستان
یلدا زن شکستهی غمگینی است
در چارراهِ پولپرستان
یلدا گرسنهای است که مینالد
در خلوت دلار بهدستان
*
این سو: یلدای باستانی محبوب
یلدای شادِ تا به ابد مطلوب
یلدای یک کُرور "ژنِ خوب"
آن سو:
یلدای سختجانی و شبکاری
یلدای رنجخواری و دشواری
یلدای درد و حسرت
یلدای بیپناهی و بیماری
...
یلدای "هِی زدن به درِ بسته"
یلدای بیترانهی بیپسته
یلدای نان خشک
یلدای قبض برق
یلدای مالیات نمیدانی از کجا
یلدای قسط بانک
یلدای " هر چقدر بپرسی
میگویمت که باز ندارم"
یلدای "دردهای دلم را
این روزها به کی بنگارم؟"
یلدای باز، مدرسه و آتش
یلدای داغ خون سیاوش
یلدای فقر پشت تورم
یا شام درد ممتد مردم
*
آن سمتتر ولی
یلدا حساب بانکی سرشاری است
که آرزوی مردم یک شهر
جا میشود در آن
یلدای میز و نفت
یلدای بودجه
یلدای "خاوریها" یلدای چای "دبش"
یلدای پول مفت
یلدای بیصدا
یلدای چرت و قهقهه و خنده
در انجماد مجلس شورا
یلدای "بَه! چه خوشمزه شلغم
در ازدحام اینهمه بلغم"
یلدای جز دلار ندیدن
یلدای فحش و گمرک
یلدای خوردن و ترکیدن
*
یلدا!
یلدا!
یلدا سلام و آمدنت خوش!
اما
با این همه مصیبت طولانی
این شام را امید طلوعی هست؟
آیا
فردا که شد دلیل شروعی هست؟
#محمد_مرادی
#یلدا
#اعتراض
https://eitaa.com/mmparvizan
ravandhayebonyadindardanesh-ezaban@bamun1.pdf
2.33M
روندهای بنیادین در دانش زبان.
رومن یاکوبسن.
ترجمه کورش صفوی.
ویراسته علی صلح جو.
تهران: هرمس، 1376.
#زبان_شناسی
#کتاب
#سیب_نارنجی
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat