"شعر نمادگرای اجتماعی"
آغازگر جریان سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی نیما بوده است؛ هرچند زمینههایی از این جریان را در شعر مشروطه و پس از آن شاعران عصر رضاشاهی هم میتوان دید. سمبولیسم نیما آمیختهای از اصول زیباشناسانۀ مکتب سمبولیسم فرانسه و اندیشههای سیاسی عمدتاً چپ است که با رشد زمینههای اجتماعی آن در دهۀ 20، خود را در جایگاه یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین جریانهای شعر نو مطرح کرده است.
علاوهبر سهم نیما در شکلگیری این جریان و همچنین سازگاری آن با رویدادهای سیاسی دهههای 20 تا40، برگزاری کنگرۀ نویسندگان ایران و روسیه در سال 1325 از دیگر رویدادهای مهم ادبی بوده که به یکپارچه شدن شاعران این جریان حول محور نیما کمک کرده است. در شعر جریان نمادگرا، هرچه از نیما دور میشویم، از جنبههای زیباشناسانۀ سمبولیسم فرانسه کاسته میشود؛ شاعران از ابهام فاصله میگیرند و بر وضوح و شعارزدگی آثار افزوده میشود. درنتیجه، بهویژه از دهۀ 40 شعر اجتماعی به شعر سیاسی تبدیل میشود و پس از آن با برگزاری شبهای شعر خوشه در سال 1347، مرحلهای تازه از شعر محتواگرای جامعهمحور، با نام شعر مقاومت و شعر چریکی ظهور میکند.
جریان شعر نمادگرای اجتماعی عصر پهلوی، با تلفیق ویژگیهای سمبولیسم اجتماعی و حماسی - اسطورهای نیما با سبک و نگرش شاعرانۀ نامورانی چون: اخوان، شاملو، فروغ، سهراب، آتشی، شفیعی کدکنی و دیگران، به فضاها و ویژگیهای زبانی - محتوایی خاصی دستیافت که در نگاهی کلّی میتوان آنها را اینگونه بر شمرد:
_ تغییر در شیوۀ استفاده از قالب، وزن و قافیه.
_ استفاده از واژههای زبان امروز، و تازگی زبان.
_ استفاده از زبان و بیان نمادین.
- استفاده از زبان و بیان پرتحرک و حماسی.
_ تعهد در برابر مردم و اجتماع (جامعهگرایی).
_ آگاهانه و متفکرانهبودن اشعار.
- تأثیرپذیری از میراثهای ادبی و فرهنگی گذشته.
- برخورداری از مخاطبان فرهیخته و تحصیل کرده.
- تغییر جهانبینی کلنگر و ذهنی به جهاننگری جزئی و عینی.
#نیما_و_پیروانش
#شعر_معاصر
#جریان_شناسی
#سمبولیسم_اجتماعی
https://eitaa.com/mmparvizan
«نخستین اشارات فاطمی در شعر فارسی»
به سیمای حضرت فاطمه(س) در شعر سبک خراسانی، بهندرت اشاره شده است. قدیمترین اشارهی مربوط به آن حضرت را در قصیدهای مدحی از دقیقی میتوان دید که در مقدمهی آن، به سوگواری حضرت زهرا(س) بر حسین (ع) اشاره شده است. میسری نیز در ابیات مقدمهی دانشنامه، بر آن حضرت با عنوان جفت علی و پاکیزه دختر رسول(ص) درود میفرستد. کسایی هم در بیت پایانی مرثیهای که بر امام حسین سروده، آفرین فرستادن براهل بیت زهرا(س) را کار همیشگی خود میداند. در یکی از ابیات الحاقی شاهنامه نیز اشارهای به آن حضرت با عنوان بتول ثبت شده است.
در شعر مدحی غزنوی، حضرت فاطمه(س) تقریباً حضور ندارد؛ تنها فرخی در یکی از قصایدش از رسول با عنوان «پدرفاطمه» یاد کرده؛ همچنین در قطعهای منسوب به غضائری رازی نیز که به استناد سبکی و نسخهشناسانه، انتسابش به اين عصر مورد تردید است، به شفاعت فاطمه اشاره شده است. در یکی از رباعیات منسوب به بوسعید نیز سوگندخوردن به زهرا دیده میشود.
در شعر دوران سلجوقی، کمتر از یک درصد اشارات به فاطمه(س) اختصاص دارد. جدا از بهرهگيري زیبای ازرقي از نام آن حضرت در توصیف شب و كاربرد مدحي در ديوان معزي بهویژه در ستایش ممدوحان زن، در ديوان ناصرخسرو و سنايي جلوههاي منقبتي نام و شخصیت زهرا(س)را ميتوان ديد.
ناصرخسرو بيش از همه به آل فاطمه اشاره ميكند و به همين سبب در مدحهايش از فاطميان، نام آن حضرت حضوري درخور توجه دارد.
سنايي نيز عمدتا در كنار نام حسنين و علي(ع)، از فاطمه(س) و دیگر نامهای ایشان، زهرا و بتول، ياد ميكند و بهندرت ابياتي در منقبت ايشان سروده است.
#فاطمه
#فاطمیه
#شعر_دینی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"نسیم غدیر: دهمین کنگرهی ملی شعر غدیر"
در دو بخش شعر سنتی و قالبهای نو
مهلت ارسال آثار دهم دیماه ۱۴۰۲
نفرات اول: تندیس جشنواره و ۸۰ میلیون ریال.
نفرات دوم: تندیس جشنواره و ۶۰ میلیون ریال.
نفرات سوم: تندیس جشنواره و پنجاه میلیون ریال.
نفرات چهارم و پنجم و تقدیری: ۴۰ تا ۲۰ میلیون ریال.
آثار خود را از طریق شمارهی واتساپ یا ایمیل فراخوان به دبیرخانه ارسال کنید:
ghadirfars395@gmail.com
۰۹۳۹۷۶۲۱۲۵۵
*فراخوان را به نام امیرمومنان(ع) به اشتراک بگذارید.
#بنیاد_بینالمللی_غدیر
https://eitaa.com/mmparvizan
"آذر"
میتابد از فراسوی نزدیکی
خورشید پرطراوت پاییز.
انبوه شاخههای درخشان را
در نور میتکاند
یکریز!
بوی زلال باران...
تصنیف برگ و مرگ...
در رستخیز عالم
تکرار میشود
گویا فرشتهای است که در آسمان شب
پر میکشد به گسترهی شهر؛
من نیز؛
بر سنگفرشهایِ پیاده
آرام
مستدام
بی ذرهای تکلف: ساده
غمواژههای اول آذر را
تکرار میکنم:
فریاد زاغها؛
بیبرگی برهنهی امروز باغها؛
تعبیر روزهای زمستان است
*
یا ایها المزمّل!
ای در لحاف دلهره پیچیده!
ای روزهای سرد بسی دیده!
این چندشب، تدارک سرما را
از بستر خیال
از تختِ خوابهای گران
برخیز!
پ.ن: خیابان طالقانی
#محمد_مرادی
#بداهه
https://eitaa.com/mmparvizan
"بداهههای پاییزی"
بیا که گسترهی روح را قدم بزنیم
هوای این دلِ مشروح را قدم بزنیم
بیا به لحن تماشا! بیا به طرز سکوت!
تمامِ این غمِ انبوه را قدم بزنیم
قدمزدن، به فرازِ شُکوه دشوار است
بیا که دستِ کم آن "کوه" را قدم بزنیم
به شوق شعر و ترانه، بیا شبی تا صبح
پیاده، واژهی اندوه را قدم بزنیم
چقدر خستهی امواج روزگار شدن؟
بساز قایقَکی، نوح را قدم بزنیم
بیا که باز به شُکر سلام و فاتحهای
مسیرِ این درِ مفتوح را قدم بزنیم
جراحتی است گِران از غمی به سینهی ما
شفای این دل مجروح را قدم بزنیم
*
دلم گرفته از این کوچههای بستهی تن
بیا که گسترهی روح را قدم بزنیم
#محمد_مرادی
#بداهه
https://eitaa.com/mmparvizan
"چرا ابوالفضل زرویی؟/ به بهانهی سالروز درگذشت"
در این یادداشت که بیشتر رنگ ذوق و پسند فردی دارد، تنها به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا در میان صدها اهل طنز فعال و غیر فعال، دست کم از گروه #ادبیات_انقلاب_اسلامی، ابوالفضل زرویی را موفقتر از دیگران میدانم؟
۱_ اغلب طنزپردازان دو دههی اخیر؛ صرفا در یک شاخهی #نثر یا #شعر آثاری ارجمند خلق کردهاند؛ حال آنکه او طنزپردازی ذوفنون بوده است. این ویژگی را از همعصران او در #یوسفعلی_میرشکاک هم میتوان دید؛ هرچند جنس آثار زرویی متفاوت با او و دیگران است.
۲_ تنوع شکلی و معنایی در طنز از دیگر ویژگیهای هنر اوست. از میان قالبهای شعری هرچند ابوالفضل زرویی مثنویهایی درخشانتر در طنز دارد؛ تجربههایش در غزل، نیمایی و ... هم از زاویهی ارزش هنری سزامند است. مضامین و گونههای آثار او نیز یکسان و تکراری نیست؛ او از طنز #سیاسی، #اجتماعی، #فرهنگی و ... تا گونههای فردی طنز را تجربه کرده است.
۳- شگردهای ایجاد طنز در آثار او متنوع است. #نقیضه، #اغراق و #چندمعنایی از اصلیترین آنهاست؛ با این حال در کاربستهای ادبی طنز نیز آثار او رنگارنگ است.
۴_ او در طنز سیاسی و #مطبوعاتی، صاحب سبکی ویژهی خود است. این ویژگی را بیش از همه در #تذکره_المقامات میتوان دید. طنز سیاسی او خلاف اغلب معاصران، مصادرهشده یا متعلق به یک حزب یا گروه نیست و شوخی و انتقاد از اغلب نامهای جریانها و تفکرها را در این دست آثارش میتوان دید.
۵_ خلاف اغلب طنزسرایان همزمان یا بعد از او که برای جلب مخاطب به #لودگی و #فکاهه_گویی، روی آوردهاند؛ در اشعار و نوشتههای او، در کنار زبان ساده و #سهل که نخست جلب نظر میکند؛ توجه به عمق و معنای مورد نظر مخاطب #خاص نیز دیده میشود؛ بهطوری که با گذشت زمان، همچنان طنزهایی از او را میتوان خواند و محظوظ شد.
۶_ با این حال خلاف فضای #سیاه و اعتراضی طنز #جریان_روشنفکری، طنز او مثبت، سفید و امیدبخش است و با پیشینهی طنز کهن فارسی، پیوندی منطقی دارد. نوع انتخاب نام مستعار و نگاه به سنتهای طنز کهن در آثار او، موید همین ویژگی است.
۷_ در نقیضههای او، متنهای اساس؛ اغلب مناسب #محتوا و #شناخت مخاطب انتخاب شده است. متون اساس او در نقیضه متنوع و حتی گاه برآمده از #ادبیات_عامه است.
۸_ چنانکه از آثار نظری و مصاحبههایش می توان دریافت؛ او علاوه بر خلق اثر، کوشیده است بیانیه یا #مرامنامهای برای طنزهایش در نظر بگیرد و از این زاویه نیز تلاشهای او ارجمند است.
۹_ بیهیچ تردیدی، بسیاری از طنزپردازان امروز در نهادهای فرهنگی بهویژه #حوزه_هنری و #صدا_و_سیما، علی الخصوص در #شعر_طنز؛ متاثر از زبان، نوع انتخاب کلام و شیوه ی اویند.
مخلص کلام، مناجاتنامهای از او، به روایت #گل_آقا میآورم که شاید با حال و روز این ایام بیگانه نباشد و برای روحش از ایزد منان غفران و شادی طلب میکنم:
خدایا! دل شکستهای داریم و بار و بندیل گسستهای داریم.
الهی! دلی دارم زیر بار بدهی گم، تنی دارم تکیده و لرزان از تورم، هیچ کس هم نمیپرسد که این بندهی بیچارهی تو، آدم است یا منار جمجم؟
الهی! دلو تعادل اقتصادی در چاه است و دستمان کوتاه است! ...
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
#نقد_طنز
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از کانال گروه زبان عربی خانه اندیشمندان علوم انسانی
📔بزرگداشت استاد مرحوم دکتر سید امیرمحمود انوار
🗓 پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت 16
🏡 سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢گروه زبان و ادبیات عربی خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @Albaitalarabia
"پرواز قو در آسمان رها"
«شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبندهزاد و فریبا بمیرد
شبِ مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشهای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی برآنند کاین مرغِ شیدا
کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد»
انجمنعلمی زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه شیراز برگزار میکند:
ششمین نشست از سلسلهنشستهای
«کمخواندههای ادبی»
معرّفی، تحلیل و خوانشِ گزیدهای از «اشعار مهدی حمیدی شیرازی»
با حضورِ دکتر محمّد مرادی، عضو هیأتعلمی دانشگاه شیراز
زمان: یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶
مکان: چهارراه ادبیات، بخش زبان و ادبیات فارسی، سالن حکمت
#دانشگاه_شیراز
#شعر_معاصر
https://eitaa.com/mmparvizan
"سمبولیسم انتقادی و شعر شاملو"
سمبولیسم انتقادی، با نگاهی انسانی و معتدل به انتقاد از وضعیت موجود میپردازد و بهسازی رابطهها و رفتارهای اجتماعی را تنها راه رسیدن به جامعهای نسبتا آرمانی میداند؛ بیآن که الگویی از یک جامعه ی کاملا آرمانی ارائه دهد. پس از نیما بسیاری از اشعار اجتماعی شاعرانی چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد و برخی شعرهای اخوان، شفیعی کدکنی، محمدعلی سپانلو و... را از این دست میتوان دانست. سمبولیسم انتقادی از منظر بستر انتقادها و تاکیدی که شاعر بر فرد یا جامعه دارد به دو موج سمبولیسم انسانی و شهری نیز قابل تقسیم است؛ البته در کنار این دو شاخهی اصلی، میتوان از نوعی دیگر با عنوان سمبولیسم طبیعتگرا نیز نام برد که در حد فاصل سمبولیسم فردی و اجتماعی قرار میگیرد. دیگر ویژگیهای اصلی سمبولیسم انتقادی را میتوان این گونه طبقهبندی کرد:
-نزدیکی به بوطیقای شاعرانهی نیما بیش از دیگر جریانهای شعر اجتماعی و امکان برداشت چندلایه از شعرها.
-استفاده از تمام امکانات موسیقایی شعر نیمایی، بلند و کوتاهشدن قابل توجه مصراعها، کاربرد نسبی قافیه و استفادهی بیشتر از وزنهای مرسوم بحر رمل، مضارع و هزج.
- تکرارشوندگی نمادهای طبیعی و عمدتا منفی در شعرها و همچنین بهرهگیری از فضاسازی برای ترسیم وضعیت نابهسامان جامعه.
- غلبهی سیاهی و فضای یاسآلود بر شعر و توجه بیشتر به فردیت در مقایسه با جریان سمبولیسم سیاسی.
-گسترهی دامنهی واژگان و تنوع لحن و شگردهای زبانی شاعران.
- اندیشهمحوری، توجه به مخاطب خاص و وسعت دایرهی تفسیر اشعار و نمادهای آن.
شعر زیر از احمد شاملو را می توان نمونهای موفق از سمبولیسم انتقادی دانست.
"مه"
بیابان را سراسر مه گرفته است.
چراغ قریه پنهان است؛
موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان – خسته
لببسته
نفس بشکسته
در هذیان گرم مه عرق میریزدش آهسته
از هر بند.
«-بیابان را سراسر مه گرفته است. (میگوید به خود عابر)
«سگان قریه خاموشند.
«در شولای مه پنهان، به خانه میرسم، گلکو نمیداند. مرا ناگاه در
درگاه ميبیند
به چشمش قطرهاشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
«-بیابان را سراسر مه گرفته است … با خود فکر میکردم اگر مه
همچنان تا صبح
[میپايید مردان جسور از خفیهگاه خود به دیدار عزیزان باز میگشتند».
بیابان را
سراسر
مه گرفتهاست.
چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است.
بیابان- خسته لببسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق میریزدش
آهسته از هر بند...
"نیما و پیروانش: جریانشناسی شعر نیمایی"
#شعر_معاصر
#شاملو
https://eitaa.com/mmparvizan
مناقب_فاطمي_در_شعر_فارسي.pdf
2.57M
"مناقب فاطمی در شعر فارسی"
احمد احمدی بیرجندی: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی
با اشعاری از #ناصر_خسرو #ابن_حسام_خوسفی #قدسی #وصال #عاشق_اصفهانی #غافل_مازندرانی #صفای_اصفهانی #اقبال_لاهوری #غروی_کمپانی #فواد_کرمانی #صغیر_اصفهانی #مشفق_کاشانی و...
پ.ن: شعر دینی فاخر بخوانیم.
https://eitaa.com/mmparvizan
"معزی و نخستین تلمیح به سوگ فاطمه(س) در شعر فارسی"
در ادبیات فارسی، از سدهی چهارم اشاراتی را به حضرت زهرا(س)، در دیوانها و نسخ و منظومهها میتوان ردگیری کرد. در سرودههای دقیقی و حکیم میسری و کسایی و فرخی و ازرقی، برخی از این اشارات ثبت شده؛ هرچند از شاعران سدهی پنجم، هیچیک چون: ناصرخسرو به نام و القاب آن حضرت توجه نکردهاست.
از دیگر شاعران نیمهی دوم سدهی پنجم که اشارات دینی در دیوانش بازنمودی موثر دارد، امیرالشعرا معزی (مرگ بین ۵۱۸ تا۵۲۱) است. او در خلال اشعار مدحیاش، بارها به شخصیتهای شیعی از جمله حضرت زهرا(س) تلمیح کرده است. برای مثال در ستایش تاجالدین خاتون، مادر سنجر، از زهد و پاکدامنی زهرا(س) یاد کرده است:
ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا
ای عابده چو مریم ای زاهده چو زهرا
(دیوان، ص ۷)
همراهی نام فاطمه(س) و مریم(س) از دیگر ویژگیهای تلمیحات اوست. (بنگرید به دیوان، ص ۵۵۸) در دیگر ابیات دیوان هم اشاراتی به آن حضرت دیده میشود. (همان، صص ۵۶۴ و ۳۷ و ۷۵۳)
معزی، در مرثیهی تاجالدین، بیتی نیز در ماجرای رحلت آن حضرت سروده که در خلال آن برای امام علی(ع) صبر آرزو میکند؛ بیتی که از نخستین ابیات باقیمانده با این مضمون در شعر فارسی است:
وگر ز قالب زهرا برفت روح لطیف
به صبر باد علی را مدد ز روح امین
(همان، ص ۴۹۳)
#شعر_آیینی
#شعر_فاطمی
#معزی
https://eitaa.com/mmparvizan
"سنایی و ثنای فاطمه (س) "
در شعر فارسی سدههای چهارم و پنجم، اغلب از حضرت زهرا(س) در خلال مدایح علوی و ستایش حسنین(بر آنان درود باد) یاد شده است.
مقام همسری علی(ع) و جایگاه مادری سبطین(ع) و افتخار دختری پیمبر(ص)، مهمترین اوصافی است که دربارهی آن حضرت در اشعار نمود یافته است.
در دیوان سنایی، حکیم چندبار به آن حضرت با القاب زهرا و خیرالنساء اشاره کرده است:
سراسر جمله عالم پر زنانند
زنی چون فاطمه خیرالنسا کو؟
(دیوان، ص ۵۷۱)
حکیم، پس از ناصرخسرو، دومین شاعری است که در شعری زهدی، به داستان فدک تلمیح کرده است. (همان، ص ۴۰۵)
در فخرینامه (حدیقه) هم بارها به آن حضرت اشاره شده؛ ابیاتی که بیش از همه توصیفگر پیوند زهرا(س) و علی(ع) است(ر.ک. حدیقه، صفحههای ۲۴۵و ۲۵۵و ۲۵۶و ۲۵۸ و ۲۶۱):
در خیبر بکند شوی بتول
در دین را بدو سپرد رسول
(همان، ص ۲۵۱)
سنایی در بخشهایی از این منظومه، فاطمه را سوگوار حسنین(ع) معرفی میکند. (همان، صفحههای ۲۶۱ و ۲۶۲ و ۲۶۴ و ۲۷۰). همچنین او را مونس علی(ع) وصف کرده است:
صاحب صدر سدرهی ازلی است
مونس فاطمه، جمال علی است
(همان، ص ۳۴۸)
پ.ن: تصویر نسخهی حدیقه، کتابخانهی بغدادلی، مورخ ۵۵۲ هجری: ابیات پایانی بخش ستایش علی(ع) و آغاز مدح حسنین(ع).
#شعر_شیعی
#سنایی
https://eitaa.com/mmparvizan
یا هو
یلدا سلام!
یلدا سلام! و آمدنت خوش!
یلدای سرد و تیرهی بیپایان
یلدایِ داغهای نمایان
یلدایِ گاه، دورِهمی، خندان
*
یلدا!
یلدا!
یلدا سلام!
یلدای هندوانه و شیرینی
یلدای فال حافظ
یلدای شاهنامه و کفبینی
یلدای بازی و هوس و آجیل
یلدای پرستارهی تزیینی
...
یلدای برف و سرما
یلدای سیب سرخ و انار و یخ
یلدای کو؟ کجاست؟_
آن روزهای کرسی و گرما
*
یلدا سلام و آمدنت خوش!
هرچند شهر ما
چندی است
مهمان شامِ ممتدِ یلداست
و قرنهاست که ننهسرما
اینجاست
*
یلدا سلام!
یلدای شام آخرِ زایش
یلدایِ " پس کجاست گشایش؟"
ای شامِ آفتاب و مسیح و صلح
ای وقت آرزو و نیایش!
یلدای صد گروه: تحمّل
آنسمت یکگروه: تجمل
پس تا بهکی دروغ و نمایش؟
*
در چشمهای من
یلدا پرندهای است که میخواند
بر شاخههای خیس زمستان
یلدا زن شکستهی غمگینی است
در چارراهِ پولپرستان
یلدا گرسنهای است که مینالد
در خلوت دلار بهدستان
*
این سو: یلدای باستانی محبوب
یلدای شادِ تا به ابد مطلوب
یلدای یک کُرور "ژنِ خوب"
آن سو:
یلدای سختجانی و شبکاری
یلدای رنجخواری و دشواری
یلدای درد و حسرت
یلدای بیپناهی و بیماری
...
یلدای "هِی زدن به درِ بسته"
یلدای بیترانهی بیپسته
یلدای نان خشک
یلدای قبض برق
یلدای مالیات نمیدانی از کجا
یلدای قسط بانک
یلدای " هر چقدر بپرسی
میگویمت که باز ندارم"
یلدای "دردهای دلم را
این روزها به کی بنگارم؟"
یلدای باز، مدرسه و آتش
یلدای داغ خون سیاوش
یلدای فقر پشت تورم
یا شام درد ممتد مردم
*
آن سمتتر ولی
یلدا حساب بانکی سرشاری است
که آرزوی مردم یک شهر
جا میشود در آن
یلدای میز و نفت
یلدای بودجه
یلدای جاودانهی خورشیدِ"خاوری"
یلدای چای "دبش"
یلدای پول مفت
یلدای بیصدا
یلدای چرت و قهقهه و خنده
در انجماد مجلس شورا
یلدای "بَه! چه خوشمزه شلغم
در ازدحام اینهمه بلغم"
یلدای جز دلار ندیدن
یلدای فحش و گمرک
یلدای خوردن و ترکیدن
*
یلدا!
یلدا!
یلدا سلام و آمدنت خوش!
اما
با این همه مصیبت طولانی
این شام را امید طلوعی هست؟
آیا
فردا که شد دلیل شروعی هست؟
#محمد_مرادی
#یلدا
#اعتراض
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از سیاوش نریمان
⭕️ فراخوان جشنواره ملی شعر مهدوی اقوام🇹🇯
از سری برنامههای سومین جشنواره علمی، فرهنگی و هنری امامت و مهدویت.
🔹دانشگاه آزاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد 🔹
پذیرای اشعار مرتبط با فرهنگ انتظار و مهدویت از تمامی قومیتها و گویشهای ایرانزمین هستیم.
شرکت در جشنواره برای عموم آزاد است.
✅ مهلت ارسال آثار:
۵ بهمن ۱۴۰۲
✅ تاریخ اختتامیه جشنواره:
۸ اسفند ۱۴۰۲
✳️ سامانه همایش و ارسال اشعار:
https://emamat.iau.ir/fa/form/303
🔹شماره هماهنگی:
۰۹۳۶۷۱۴۹۹۷۹
🔹🔹🔹
⭕️ مزایای شرکت در جشنواره:
۱. دریافت گواهینامه معتبر.
۲. چاپ اشعار در مجموعه اشعار برگزیده جشنواره.
۳. کسب جوایز.
🏆 جوایز جشنواره:
به ۵ شعر برگزیده اول هر نفر:
تندیس جشنواره + ۳۰ میلیون ریال.
به ۵ شعر برگزیده دوم هر نفر:
تندیس جشنواره + ۲۰ میلیون ریال.
به ۵ شعر برگزیده سوم هر نفر:
تندیس جشنواره + ۱۰ میلیون ریال.
♦️نشانی دبیرخانه:
یاسوج، دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت فرهنگی و دانشجویی.
🔹🔹🔹
هدایت شده از غلامرضا کافی
36.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎جشنواره مسیح عصر 💎
گفت و گو با محمد محمدی رابع 🤩
داور جشنواره مسیح عصر😍
📌تنها تا ۱۰ دی ماه مهلت شرکت در جشنواره مسیح عصر می باشد
👈🏻شما میتوانید با ارسال آثار خود به
📨ایمیل:
masih.asr1402@gmail.com
و 📞یا شماره تماس :
۰۹۱۳۶۶۹۲۱۰۸
ارسال کنید 📥
#جشنواره_مسیح_عصر
#تنها_نیستی
#کانون_مهدویت_دانشگاه_علوم_پزشکی_شیراز
یا هو
آبستن است این شبِ طولانی، خورشید کودکی است که میآید
بعد از غروبِ آخر آذرماه، فردایِ کوچکی است که میآید
فردای این جهانِ پر از سرما، شاید هوای تازهتری باشد
فردا: بخاریای است که میسوزد، فردا چکاوکی است که میآید
*
یلدایِ لحظهلحظه غم و سرما! یلدای درد و رنج بگو آیا؟
نوروز غنچهای است که خواهد رُست؟ خورشید کودکی است که میآید؟
میدانم ای مصیبتِ طولانی، بعد از تو ای عروسِ زمستانی
شبهای تیرهای است که خواهد رفت، عیدِ مبارکی است که میآید
*
با اینکه با یقین و گمان گاهی، اینجا به نور و آینه شک دارم
در هر گمان گلی است که می بوید، با هر یقین شکی است که میآید
*
هرچند در تکدّرِ این کابوس، پایان داستان جهان تلخ است
در شعر من کسی است که میخندد، در قصهها یکی است که "میآید"
#محمد_مرادی
#یلدا
#میلاد_خورشید
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"نسیم غدیر: دهمین کنگرهی ملی شعر غدیر"
در دو بخش شعر سنتی و قالبهای نو
مهلت ارسال آثار دهم دیماه ۱۴۰۲
نفرات اول: تندیس جشنواره و ۸۰ میلیون ریال.
نفرات دوم: تندیس جشنواره و ۶۰ میلیون ریال.
نفرات سوم: تندیس جشنواره و پنجاه میلیون ریال.
نفرات چهارم و پنجم و تقدیری: ۴۰ تا ۲۰ میلیون ریال.
آثار خود را از طریق شمارهی واتساپ یا ایمیل فراخوان به دبیرخانه ارسال کنید:
ghadirfars395@gmail.com
۰۹۳۹۷۶۲۱۲۵۵
*فراخوان را به نام امیرمومنان(ع) به اشتراک بگذارید.
#بنیاد_بینالمللی_غدیر
https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانهی آغاز زمستان"
در ادبیات فارسی، از دیرباز به فصلها و جلوههای آنها بسیار توجه شده است. شاعران سنتی، بیش از همه به تصویر بهار رنگارنگ و گلهای آن پرداختهاند و پس از آن، فصل پاییز(خزان) به دلیل پیوندش با مهرگان و یادکرد از انگور بهویژه در اشعار مدحی و خمریات، بازنمودی فراوان در ادب کهن داشته است.
زمستان(دی) از منظر انعکاس وصفی، کمتر مطمح نظر شاعران بوده و در آثار سدههای چهارم تا آغاز هفتم، گاه در وصف آتش و جشن سده و گاه در تصویر آبگیرها و فضای یخزده یا برفی به آن اشاره شده است.
زمستان در شعر عراقی، بیش از بازنمود عینی، انعکاسگر جهان درون شاعران است و فقر انسان را در برابر خداوند نمایندگی میکند؛ چنانکه در اشعار مولوی و سعدی میتوان دید یا یادآور اندوه روزگار فراق از معشوق یا دشواری حوادث روزگار است.
در شعر معاصر، برخی شاعران با نگاهی تغزلی و رمانتیک به زمستان نگریستهاند. این زاویه را نخستبار در چارپارهی "زمستان" از جعفر خامنهای میتوان رد گرفت؛ اما زمستان و فضای سرد و بورانیاش در اشعار نیما چون "در شب سرد زمستانی"، رنگی چندلایه یافته و سرآغاز تلقیای متمایز از آن شده است.
زمستان در شعر نیما، مولّد نمادهایی پیکرهای و اندامواره است؛ اما بهمرور در شعر پیروانش، کاربردی واضحتر یافته است؛ تجربهای که اشعاری چون: زمستان اخوان و ایمان بیاوریم فروغ و آرش کمانگیر کسرایی و... آن را نمایندگی میکند.
پ.ن. تصویر جنگ گنجبخش پاکستان، حدود سال۷۰۰، فصل ۱۳ در وصف زمستان.
#زمستان
#وصف
#شعر
https://eitaa.com/mmparvizan
"یادی از رودکی/ به بهانهی چهارم دی و انتساب آن به پدر شعر فارسی"
اگر در نظري كلي اشعار رودكي(ف.۳۲۹) را از زاویهی انواع ادبي واكاوي كنيم، خواهيم ديد كه وصف و اندرز و مدحهاي ساده (غير اغراقي و باورپذير) و تغزل ومرثيه و شكوه و داستانهاي منظوم و در كنار آن خمریه، زيرشاخههاي اصلي شعر رودكي را تشكيل ميدهد.
رودكي همانگونه كه ويژگي ديگر شاعران اين دوره نيز هست، به خردورزي و عقلگرايي در اشعارش توجهي ويژه دارد و چون اين جهان را گذرا و فاني ميداند، مخاطب را به بهرهگيري از لذت حيات تا پيش از رسيدن زمان مرگ دعوت ميكند و ميكوشد با استمداد از آموختههاي ايراني و اسلامي، اين مفهوم را به نحوی نیکو به مخاطب منتقل کند. نگاه رودكي را به جهان، ميتوان از سويي مقدمهي دیدگاه دهري و دمغنیمتشمار خيام دانست؛ و از سویی دیگر مقدمهای بر خردگرايي شاعراني چون ناصرخسرو به شمار آورد؛ شايد همين تفاوت نگرش رودكي به جهان در مقايسه با خيام و وجه نيمهمذهبي شعر او باشد که او را با دیگر شاعران بزرگ کهن متمایز کرده است:
مهتران جهان همه مردند
مرگ را سر همه فرو کردند
(رودكي، 498:1341)
نگاه اندرزي و اخلاقي رودكي و همچنين ديدگاه خاصي كه دربارهي جهان دارد، يكي از زمينههاي روي آوردن او را به مفاهيم و اشارات ديني و حكمي فراهم ساخته است. انديشهي اندرزمدار او را بهوضوح در رعايت زمينههاي معتدل مدحها ميبينيم. او همچنين در توجهي كه به نظم حكايتهاي اخلاقي به¬ويژه در «كليله و دمنه» دارد، اين تمايل را آشکارا نشان داده است.
رودكي خلاف ديگر شاعران عصر ساماني كه هجو را يكي از ويژگيهاي سبكي در اشعار خود میدانند، به اين نوع ادبي بيتوجه بوده است (دست کم بر اساس ابیات باقی مانده) و اين نكته نيز با زمينههاي اخلاقي و شايد ديني در شعر او سازگار است.
اخلاقي بودن او به اندازهاي واضح است كه شاعران خردگرا و عرفانمدار بيش از ديگران از مفاهيم اشعار او بهره بردهاند و تاثير شعر او را در سدههاي بعد بر اشعار فردوسي،كسايي، ناصر خسرو، سنايي، سعدي و مولوي ميبينيم. حتي ناصرخسرو كه با شاعران مداح ميانهای ندارد، شايد به سبب همين پيوند اخلاقي و خردمندانه، از او به نيكي ياد ميكند و او را شاعر روشنبين ميخواند:
اشعار پند و زهد بسي گفته است
اين تيرهچشم شاعر روشنبين
(ناصر خسرو،90:1368)
احتمالا گرايش نزديك به شيعيان اسماعيلي يكي از زمينههاي بهرهگيري رودكي از مفاهيم ديني را فراهم ساخته و اين نكته را در برخی از ابيات منسوب به او ميتوان ديد. گويي در دیوان رودكي پيش از دوران تعصبهاي ديني، آنقدر ابيات شيعي و ديني بوده كه ناصرخسرو او را شاعري منقبگو دانسته و با حسّان مقایسه کرده است:
جان را ز بهر مدحت آل رسول
گه رودكي و گاهي حسّان كنم
(همان:372)
#چهارم_دی
#رودکی
#شعر_کهن
https://eitaa.com/mmparvizan
"مسیح صبا: به بهانهی میلاد عیسی (ع) "
عيساي مسيح، یکی از مهمترین پیامبران الهی است که از دیرباز در شعر فارسی حضور یافته و مضامین مربوط به زندگی و معجزاتش، در وصفها و مضمونآفرینیها، بازنمود داشته است. آن حضرت(ع)، چهارمين نام ديني پر تکرار در مجموع شعر عصر ساماني است.
اگر حكايتي را كه در ديوان رودكي با او پيوند دارد، از آنِ شاعر بدانيم، قديمترين اشاره در شعر فارسي، تلميح به داستان عيسي و ديدن كشتهاي بر سر راه است؛ حكايتي كه در دورههاي بعد به ناصرخسرو انتساب يافته است:
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سرِ انگشت
گفتا که چرا کشتی تا کشته شدی باز؟
تا باز که اورا بکشد آنکه تورا کشت؟(رودکی، ۱۳۴۱: ۴۹۴)
پيشينهي تلميح به عيسي در شعر فارسي متاخر از زمان رودكي نيست؛ چنانكه رابعهی كعب در وصف بهار و طبيعت، جانبخشي باد را به دم عيسي مانند كرده است:
مثال چشم آدم شد مگر ابر؟
دلیل لطف عیسی شد مگر باد؟(مدبری، ۱۳۷۰: ۷۷)
خسروی سرخسی هم ابر بهاری را چون مسیح، حیاتبخش تصویر کرده است:
مرده است زمی ابر بر او دست مسیحا
بیمار جهان باد صبا داروی بیمار
تا ابر، مسیحا شد و بلبل همه انجیل
بر خوانَد بر کوه پدید آید زنار
(همان، ۱۷۶)
در شعر شاعران اواخر قرن چهارم، كسايي در توصيفهايش از طبيعت، نسيم نيمهشبان بهاري را به جبرئيل مانند كرده كه دختر درختان خشك را چون مريم بارور ساخته است:
نسیم نیمشبان جبرئیل گشت مگر
که بیخ و شاخ درختان خشک مریم گشت
(کسایی، ۱۳۶۷: ۷۷)
او همچنين در شعري انتقادي، از احترام ترسايان به «سمّخر مسيحا» سخن مي گويد؛ مضمونی که در دورههای بعد، اغلب در شعر عرفانی انعکاس یافته است.
كمال عزي، ديگر شاعر اواخر قرن چهارم، در مدح، به سخنگفتن مسيح در گهواره گريز زده و مخلّد گرگاني هم در قطعهاي كه پس از او به نام عنصري و عسجدي و مجلّدي و شاه علي ابورجاي غزنوي و سنايي ثبت شده، رگزن ممدوح را به مسيح مانند كرده است.
جدا از اشعار غنايي، در شاهنامهي فردوسي هم مسيح از شخصيتهاي ديني نسبتا پرکاربرد است كه حكيم در داستان اسكندر و پس از او شاپور و قباد، بارها به نام او تلميح كرده است.
از عيسي در دورهي ساماني و حتي غزنويان محمودي، بيشتر با لقب مسيح ياد شده و از دورهي سلجوقي غلبهی نام عيسي را در وصفها و تلمیحها ميتوان ديد.
#شعر_دینی
#مسیح
https://eitaa.com/mmparvizan
پرتال انجمن آثار و مفاخر فرهنگی | آغاز نخستین رویداد فرهنگی آیینهها در شیراز: آشنایی با سید کمالالدین غیاث شیرازی
https://fars.anjom.ir/fa/news/%d8%a2%d8%ba%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%ae%d8%b3%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%af%d8%a7%d8%af-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c-%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86%d9%87%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%b4%db%8c%d8%b1%d8%a7%d8%b2-%d8%a2%d8%b4%d9%86%d8%a7%db%8c%db%8c
https://eitaa.com/mmparvizan
«گفتا تو از کجایی کآشفته مینمایی؟
گفتم منم غریبی از شهرِ آشنایی
گفتا سرِ چه داری کز سر خبر نداری؟
گفتم بر آستانت دارم سرِ گدایی
گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی؟
گفتم که خوشنوایی از باغِ بینوایی
گفتا ز قیدِ هستی رو مست شو که رَستی
گفتم به میپرستی جُستم ز خود رهایی»
انجمنعلمی زبان و ادبیّات فارسی با همکاری مرکز پژوهشهای زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه شیراز برگزار میکنند:
هفتمین نشست از سلسلهنشستهای
«کمخواندههای ادبی»
معرّفی، تحلیل و خوانشِ گزیدهای از «شعرِ خواجوی کرمانی»
با حضورِ دکتر محمّدصادق بصیری، عضو هیأتعلمی دانشگاه شهید باهنر کرمان
زمان: پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸
این نشست بهصورت مجازی در اسکایرومِ مرکز پژوهشهای زبان و ادبیّات فارسی برگزار میشود:
https://www.skyroom.online/ch/shirazuiec/markaz
https://eitaa.com/mmparvizan
"پرواز"
بپر تا اوج، اینحجم از شگفتی را نمیبینی؟
شب زیبای شیراز است، از بالا نمیبینی؟
بپر بالاتر از بالاتر از بالاتر از بالا
که زیباتر، ازین معراج جانافزا نمیبینی
ببندی چشم اگر اینجا، سلیمان میشوی روزی
شبیه شهر موران است این دنیا، نمیبینی؟
اگر با چشم سِرّ یکسر بخوانی دفتر دل را
به غیر از آیهی تطهیر در آنجا نمیبینی
در اینجا "لا الهی" نیست، چشم روح را واکن
که غیر از خندهی اللّه در الّا نمیبینی
به کوهستان نظرکن، مهبط وحی است هر سنگش
شبیه رحلِ سیجزء است گل، آیا نمیبینی؟
به آن کل متّصل کن پارههای جزء جزءت را
که جز آیات عقل کل، در این اجزا نمیبینی
اگر دیروزها را در مسیر آسمان بودی
غم امروز را جز توشهی فردا، نمیبینی
اگر یکموج، چون قطره دچار رودها باشی
سلوک ابر را جز قصّهی دریا نمیبینی
*
دمی در قابِ باران زل بزن، خود را تماشا کن
به سمت اطلسیها خیره شو، اورا نمیبینی؟
پ.ن. در پرواز شیراز_تهران.
#شعر
#محمد_مرادی
#پرواز
#مرگ_سبز
https://eitaa.com/mmparvizan
"از فروغ فردگرا تا فرخزادی اجتماعی"
عمدهی محققان شعر معاصر، در تحلیل اشعار فروغ بر نگاه زنانه و دغدغههای ساختشکنش در این حوزه، تاکید کردهاند. اما آنچه در سیر تحول شعر فروغ میتوان دید، چیزی فراتر از نگاههای یکجانبه است.
خلاف شاملو که در سیر شاعریاش، از دههی چهل، به فردیت نزدیک میشود، در اشعار فروغ، این جمعمحوری است که در سالهای پایانی حیات شاعر اهمیت مییابد. سیر تحول شعر فروغ را از این منظر، میتوان، بر اساس حرکت از لحن و بیان عصیانگر و فردی زنانه در سه دفتر اول، به سمت نگاه خاکستری و فردی_جمعی با اعتدال زنانگی در دفتر "تولدی دیگر"و از آنجا، ورود به ساحت نگاه اجتماعی و مبارزاتی با زنانگی محدود در "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد"، ترسیم کرد.
اوج شاعرانگی فروغ، نشاندهندهی نوعی سمبولیسم شهری است که در دفتر "تولدی دیگر" و برخی اشعار دفتر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" شکل گرفته و میتوان، ویژگیهای آن به شرح زیر بر شمرد:
-اهمیتدادن به جمع و انتقادهای جمعمحور در اشعار، در مقایسه با شاخهی سمبولیسم انسانی به نمایندگی شاملو.
-حضور عناصر و جلوههای روزمره و واژههای شهری در شعر.
- کم شدن زمینههای نمادین سمبولیسم مبهم و وضوح نسبی برآمده از نزدیکشدن به شگرد شاعران واقعیتنویس.
-طول قابل توجه اشعار، استفاده از روایت، گرهافکنی وزنی و تلاش برای کمکردن جنبههای موسیقایی شعر و نزدیکشدن به ساختار شعر سپید گفتاری.
- التزام به تکرار عبارتها و تلاش برای ساختن ترکیبهای نو زبانی با تلفیق مفاهیم ذهنی و عینی.
-اعتدال در زنانگی و توجه به احساسات فردی در شعر.
اگر شعرهای «تولدی دیگر» و «پنجره»ی فروغ را با اشعاری چون «دلم به حال باغچه میسوزد» و «کسی که مثل هیچکس نیست» مقایسه کنیم، بهوضوح حرکت شعری فروغ را از سمبولیسم انتقادی_شهری به سمت سمبولیسم سیاسی میتوان تشخیص داد؛ شاخهای که برخی آن را سرآغاز شعر چریکی در سرودههای او میدانند:
"تولدی دیگر"
همهی هستی من آیهی تاریکیست
که تورا در خود تکرارکنان
به سحرگاه شفکتنها و رستنهای ابدی خواهد برد
من در این آیه تورا آه کشیدم، آه
من در این آیه تورا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میآویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه برمیگردد
… زندگی شاید آن لحظهی مسدودیست
که نگاه من، در نینی چشمان تو خود را ویران میسازد
و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
در اتاقی که به اندازهی یک تنهاییست
دل من
که به اندازهی یک عشقست
به بهانههای سادهی خوشبختی خود مینگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچهی خانهیمان کاشتهای
و به آواز قناریها
که به اندازهی یک پنجره میخوانند
آه …
سهم من اینست
سهم من اینست
سهم من،
آسمانیست که آویختن پردهای آن را از من میگیرد
سهم من پایین رفتن از یک پلهی متروکست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزنآلودی در باغ خاطرههاست
و در اندوه صدایی جاندادن که به من میگوید:
«دستهایت را
دوست می دارم»
دستهایم را در باغچه میکارم
سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم...
#فروغ
https://eitaa.com/mmparvizan