هدایت شده از پرویزن
"سنایی و ثنای فاطمه (س) "
در شعر فارسی سدههای چهارم و پنجم، اغلب از حضرت زهرا(س) در خلال مدایح علوی و ستایش حسنین(بر آنان درود باد) یاد شده است.
مقام همسری علی(ع) و جایگاه مادری سبطین(ع) و افتخار دختری پیمبر(ص)، مهمترین اوصافی است که دربارهی آن حضرت در اشعار نمود یافته است.
در دیوان سنایی، حکیم چندبار به آن حضرت با القاب زهرا و خیرالنساء اشاره کرده است:
سراسر جمله عالم پر زنانند
زنی چون فاطمه خیرالنسا کو؟
(دیوان، ص ۵۷۱)
حکیم، پس از ناصرخسرو، دومین شاعری است که در شعری زهدی، به داستان فدک تلمیح کرده است. (همان، ص ۴۰۵)
در فخرینامه (حدیقه) هم بارها به آن حضرت اشاره شده؛ ابیاتی که بیش از همه توصیفگر پیوند زهرا(س) و علی(ع) است(ر.ک. حدیقه، صفحههای ۲۴۵و ۲۵۵و ۲۵۶و ۲۵۸ و ۲۶۱):
در خیبر بکند شوی بتول
در دین را بدو سپرد رسول
(همان، ص ۲۵۱)
سنایی در بخشهایی از این منظومه، فاطمه را سوگوار حسنین(ع) معرفی میکند. (همان، صفحههای ۲۶۱ و ۲۶۲ و ۲۶۴ و ۲۷۰). همچنین او را مونس علی(ع) وصف کرده است:
صاحب صدر سدرهی ازلی است
مونس فاطمه، جمال علی است
(همان، ص ۳۴۸)
پ.ن: تصویر نسخهی حدیقه، کتابخانهی بغدادلی، مورخ ۵۵۲ هجری: ابیات پایانی بخش ستایش علی(ع) و آغاز مدح حسنین(ع).
#شعر_شیعی
#سنایی
https://eitaa.com/mmparvizan
قاضی میر حسین میبدی (متوفّی 910 هجری قمری)، در کتاب شرح دیوان منسوب به امیرلمؤمنین علی بن ابیطالب علیهماالسّلام، تصحیح حسن رحمانی و سیّد ابراهیم اشک شیرین، نشر مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب به سال 1379، (ص421-422)، در ذکر مرثیهٔ امیرالمؤمنین (ع) بر حضرت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها، مینگارد:
«مرثیهٔ سیّدهٔ فُخمی، شریفهٔ عُظمی فاطمهٔ زهرا در وقت حُمّی»
و إنّ حیاتی مِنکِ یا بنت احمد
بإظهار ما أخفَیتُهُ لَشدید
و لکن لِأمرِ اللهِ تَعنُو رِقابُنا
و لیس علی أمر الإلهِ جلید
... میفرماید:
بدرستی که زندگی من از بعد تو، ای دختر احمد، به آشکار کردن آنچه پنهان میکردم، هرآینه سخت است؛ ولیکن مر فرمان خدا را فروتنی میکند گردنهای ما و نیست بر فرمان خدا هیچ سختی.
س:
ای نور دو چشم من چو رفتی ز نظر
در بودن من فایدهای نیست دگر
لیکن چه کنم نمیتوانم مردن
تا پیک اجل نیاورد حکم قدر
أَتَصرَعُنی الحُمّی لَدَیکِ و أشتَکِی
إلیکِ و ما لِی فی الرّجال نَدید
أُصِرُّ علی صبرٍ و أَقوی علی مُنیً
إذا صَبرُ خَوّارِ الرّجالِ بعید
و فی هذهِ الحُمّی دلیل بِأنَّها
لِموتِ البَرایا قائدٌ و بَرید
... میفرماید:
آیا میاندازد مرا تب نزد تو و مینالم به تو و نیست مرا در میان مردان همتا. میایستم بر صبر و نیرومند میشوم بر آرزوها، آن زمان که صبر مردانِ سست دورست. و درین تب راهنمایی است به آنکه او مر مرگ مخلوقات را سرهنگی است و پیکی.
س:
من نام وجود از خود انداختهام
هستی مجازی همه درباختهام
در آتش تب هزار پی سوختهام
وین طُرفه که با سوزش خود ساختهام
@mirasmaktoob
کارنامه_اردشير_بابکان.PDF
4.06M
پیدیاف کتاب کارنامه اردشیر بابکان. همراه با تطبیق با شاهنامه برای مطالعه
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
*کارنامهٔ اردشیر بابکان (پارسی میانه: kārnāmag ī Ardaxšīr ī Pābagān)*
کتابی بهزبان پارسی میانه است که داستان زندگی اردشیر بابکان، شامل بهقدرت رسیدن وی، جنگ با اردوان، شاه اشکانی، و نیز بخشی پیرامون جانشینش شاپور و پسر وی هرمزد را روایت میکند.
این اثر نثری کوتاه با سبکی ساده است که احتمالاً در اواخر روزگار ساسانی در پارس نوشته شدهاست.از بافت این اثر چنین پیداست که موبدان در تدوین آن نقش زیادی داشتهاند و سنجش آن با بخش مرتبط در شاهنامهٔ فردوسی نشان میدهد که ویراستاری رونویسان مسلمان تا چه اندازه در حذف عناصر زردشتی از این داستان مؤثر بودهاند.
کارنامهٔ اردشیر بابکان که در وهلهٔ نخست رُمانی تاریخی محسوب میشود، دربردارندهٔ مطالب جغرافیایی (نام شهرهایی که اردشیر ساختهاست، مانند رامشاردشیر، بوختاردشیر، و اردشیرخوره)، نجوم و ستارهشناسی، تعبیر خواب (خواب بابک و تولد اردشیر)، پیشگویی (تولد هرمزد)، اسطوره و افسانه (همراهشدن فرهٔ ایزدی بهشکل قوچ با اردشیر) نیز هست. محیط کلی این کتاب محیطی داستانی و رمانتیک است. این محیط رمانتیک را تحت تأثیر افسانههای مربوط به کوروش بزرگ که در آن زمان در پارس رواج داشته دانستهاند.
#ادبیات_قبل_از_اسلام
#کارنامهٔ_اردشیر_بابکان
#سیب_نارنجی
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
https://youtu.be/6SL8hW52S_w?si=z3MIQJr1c_Jl1BFx
این ویدیو درباره یلدا رو ببینید
محسن ظهوری ـ
یلدا
جهان تاریک بود. شبی سرد و طولانی و بیانتها. درون غاری در دل کوههای البرز، در ظلمات مطلق، پسری به دنیا میآید که آن را با نامهای مهر یا میترا میشناسیم. اسطورهای کهن و یکی از قصههای قدیمی بشر.
میگویند او از آناهیتا زاده شد که او را ایزدبانوی باروری دانستهاند. یعنی این زن که به گفته باستانشناسان، در صحنه تاجستانی شاه ساسانی از مهر، پشت سرش ایستاده. زایش میترا، روایات متعددی دارد؛ برخی او را زاده از سنگ میدانند و عدهای هم او را برآمده از گل نیلوفر، همان نقش معروفی که به دفعات در نقشبرجستههای هخامنشی دیده میشود.
پژوهشگران، گرچه برای تولد مهر روایات گوناگون گفتهاند، اما در یک چیز همعقیدهاند؛ اینکه مهر در نخستین شب زمستان به دنیا آمد. همان شبی که آن را شب یلدا مینامیم؛ طولانیترین شب سال.
مهر، دشمن شب و سرما بود. دشمن اهریمن تاریک. او زاده زمستان بود، اما به هرکجای زمین که پا میگذاشت، آنجا را روشن و گرم میکرد تا زمستان به سمت بهار برود. مهر، به که جوانی رسید، قصد کرد گاوی را قربانی کند تا طبق باور قدما، خونش به شکوفایی و آفرینش زمین کمک کند و نیروهای شر و اهریمن را براند. گاو تنومند، از دست مهر گریخت، اما کلاغ و سگ جایش را به مهر نشان دادند و مهر یا همان میترا، گاو را به غار خود برده و با دشنهای گلوی او را برید. خون این گاو باعث بارور شدن زمین و برآمدن گندم و رویش درختان شد، اما اهریمن هم بیکار ننشست. او زمین را تاریک و بیبار میخواست، پس به فرمان او مار و عقرب و مورچه، خون گاو را مکیدند تا به زمین نریزد. آنها نطفه گاو را آلوده کردند، اما مهر دوباره خون را بر زمین جاری و نطفه را پاک کرد تا از آن نخستین انسانها به دنیا بیایند؛ یعنی مشی و مشیانه.
مهر از لحظه تولد خود با اهریمن نبرد میکرد. نبردی بین روشنایی و تاریکی؛ سرمای بیحاصلی و گرمای رویش. اهریمن، مسبب خشکسالی و بلایای طبیعی است و مهر، بانی عشق و زندگی و باروری. مهر هر آنچه آموختنی بوده، از ساختن خانه و به بار آوردن محصول و چرای دام، به آدمیان آموخت و در شب یلدایی دیگر، گاوی دیگر قربانی کرد و پس از ضیافت شامی با همراهان، با ارابهای چهارچرخ به آسمان رفت. شاید خود خورشید میشود و شاید خورشید از او نور میگیرد. هرچه هست، پس از شب یلدا، روزها بلندتر میشود و شبها کوتاهتر.
این اسطوره کهن، امروز تنها قصهای است از اجداد قدیمی ما. قصهای که از آن میتوان ترس به سرمای زمستان و خشکسالی و بلایای طبیعی را دید و امید به زدودن سختیهای زندگی و به بار نشستن محصول زحمات. شب یلدا قرنها پیش جشنی برای تولد مهر بوده تا در بهار، به بار نشستن تلاشش را شادمانی کنند. امروز هم این شب، هنوز و همچنان، شب مهر است و دورهمنشینی. و امید برای زندگی بهتر.
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از پرویزن
یا هو
یلدا سلام!
یلدا سلام! و آمدنت خوش!
یلدای سرد و تیرهی بیپایان
یلدایِ داغهای نمایان
یلدایِ گاه، دورِهمی، خندان
*
یلدا!
یلدا!
یلدا سلام!
یلدای هندوانه و شیرینی
یلدای فال حافظ
یلدای شاهنامه و کفبینی
یلدای بازی و هوس و آجیل
یلدای پرستارهی تزیینی
...
یلدای برف و سرما
یلدای سیب سرخ و انار و یخ
یلدای کو؟ کجاست؟_
آن روزهای کرسی و گرما
*
یلدا سلام و آمدنت خوش!
هرچند شهر ما
چندی است
مهمان شامِ ممتدِ یلداست
و قرنهاست که ننهسرما
اینجاست
*
یلدا سلام!
یلدای شام آخرِ زایش
یلدایِ " پس کجاست گشایش؟"
ای شامِ آفتاب و مسیح و صلح
ای وقت آرزو و نیایش!
یلدای صد گروه: تحمّل
آنسمت یک.گروه: تجمل
پس تا بهکی دروغ و نمایش؟
*
در چشمهای من
یلدا پرندهای است که میخواند
بر شاخههای خیس زمستان
یلدا زن شکستهی غمگینی است
در چارراهِ پولپرستان
یلدا گرسنهای است که مینالد
در خلوت دلار بهدستان
*
این سو: یلدای باستانی محبوب
یلدای شادِ تا به ابد مطلوب
یلدای یک کُرور "ژنِ خوب"
آن سو:
یلدای سختجانی و شبکاری
یلدای رنجخواری و دشواری
یلدای درد و حسرت
یلدای بیپناهی و بیماری
...
یلدای "هِی زدن به درِ بسته"
یلدای بیترانهی بیپسته
یلدای نان خشک
یلدای قبض برق
یلدای مالیات نمیدانی از کجا
یلدای قسط بانک
یلدای " هر چقدر بپرسی
میگویمت که باز ندارم"
یلدای "دردهای دلم را
این روزها به کی بنگارم؟"
یلدای باز، مدرسه و آتش
یلدای داغ خون سیاوش
یلدای فقر پشت تورم
یا شام درد ممتد مردم
*
آن سمتتر ولی
یلدا حساب بانکی سرشاری است
که آرزوی مردم یک شهر
جا میشود در آن
یلدای میز و نفت
یلدای بودجه
یلدای "خاوریها" یلدای چای "دبش"
یلدای پول مفت
یلدای بیصدا
یلدای چرت و قهقهه و خنده
در انجماد مجلس شورا
یلدای "بَه! چه خوشمزه شلغم
در ازدحام اینهمه بلغم"
یلدای جز دلار ندیدن
یلدای فحش و گمرک
یلدای خوردن و ترکیدن
*
یلدا!
یلدا!
یلدا سلام و آمدنت خوش!
اما
با این همه مصیبت طولانی
این شام را امید طلوعی هست؟
آیا
فردا که شد دلیل شروعی هست؟
#محمد_مرادی
#یلدا
#اعتراض
https://eitaa.com/mmparvizan
ravandhayebonyadindardanesh-ezaban@bamun1.pdf
2.33M
روندهای بنیادین در دانش زبان.
رومن یاکوبسن.
ترجمه کورش صفوی.
ویراسته علی صلح جو.
تهران: هرمس، 1376.
#زبان_شناسی
#کتاب
#سیب_نارنجی
https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از پرویزن
"نسیم غدیر: دهمین کنگرهی ملی شعر غدیر"
در دو بخش شعر سنتی و قالبهای نو
مهلت ارسال آثار دهم دیماه ۱۴۰۲
نفرات اول: تندیس جشنواره و ۸۰ میلیون ریال.
نفرات دوم: تندیس جشنواره و ۶۰ میلیون ریال.
نفرات سوم: تندیس جشنواره و پنجاه میلیون ریال.
نفرات چهارم و پنجم و تقدیری: ۴۰ تا ۲۰ میلیون ریال.
آثار خود را از طریق شمارهی واتساپ یا ایمیل فراخوان به دبیرخانه ارسال کنید:
ghadirfars395@gmail.com
۰۹۳۹۷۶۲۱۲۵۵
*فراخوان را به نام امیرمومنان(ع) به اشتراک بگذارید.
#بنیاد_بینالمللی_غدیر
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی آغاز زمستان"
در ادبیات فارسی، از دیرباز به فصلها و جلوههای آنها بسیار توجه شده است. شاعران سنتی، بیش از همه به تصویر بهار رنگارنگ و گلهای آن پرداختهاند و پس از آن، فصل پاییز(خزان) به دلیل پیوندش با مهرگان و یادکرد از انگور بهویژه در اشعار مدحی و خمریات، بازنمودی فراوان در ادب کهن داشته است.
زمستان(دی) از منظر انعکاس وصفی، کمتر مطمح نظر شاعران بوده و در آثار سدههای چهارم تا آغاز هفتم، گاه در وصف آتش و جشن سده و گاه در تصویر آبگیرها و فضای یخزده یا برفی به آن اشاره شده است.
زمستان در شعر عراقی، بیش از بازنمود عینی، انعکاسگر جهان درون شاعران است و فقر انسان را در برابر خداوند نمایندگی میکند؛ چنانکه در اشعار مولوی و سعدی میتوان دید یا یادآور اندوه روزگار فراق از معشوق یا دشواری حوادث روزگار است.
در شعر معاصر، برخی شاعران با نگاهی تغزلی و رمانتیک به زمستان نگریستهاند. این زاویه را نخستبار در چارپارهی "زمستان" از جعفر خامنهای میتوان رد گرفت؛ اما زمستان و فضای سرد و بورانیاش در اشعار نیما چون "در شب سرد زمستانی"، رنگی چندلایه یافته و سرآغاز
تلقیای متمایز از آن شده است.
زمستان در شعر نیما، مولّد نمادهایی پیکرهای و اندامواره است؛ اما بهمرور در شعر پیروانش، کاربردی واضحتر یافته است؛ تجربهای که اشعاری چون: زمستان اخوان و ایمان بیاوریم فروغ و آرش کمانگیر کسرایی و... آن را نمایندگی میکند.
پ.ن. تصویر جنگ گنجبخش پاکستان، حدود سال۷۰۰، فصل ۱۳ در وصف زمستان.
#زمستان
#وصف
#شعر
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"یادی از رودکی/ به بهانهی چهارم دی و انتساب آن به پدر شعر فارسی"
اگر در نظري كلي اشعار رودكي(ف.۳۲۹) را از زاویهی انواع ادبي واكاوي كنيم، خواهيم ديد كه وصف و اندرز و مدحهاي ساده (غير اغراقي و باورپذير) و تغزل ومرثيه و شكوه و داستانهاي منظوم و در كنار آن خمریه، زيرشاخههاي اصلي شعر رودكي را تشكيل ميدهد.
رودكي همانگونه كه ويژگي ديگر شاعران اين دوره نيز هست، به خردورزي و عقلگرايي در اشعارش توجهي ويژه دارد و چون اين جهان را گذرا و فاني ميداند، مخاطب را به بهرهگيري از لذت حيات تا پيش از رسيدن زمان مرگ دعوت ميكند و ميكوشد با استمداد از آموختههاي ايراني و اسلامي، اين مفهوم را به نحوی نیکو به مخاطب منتقل کند. نگاه رودكي را به جهان، ميتوان از سويي مقدمهي دیدگاه دهري و دمغنیمتشمار خيام دانست؛ و از سویی دیگر مقدمهای بر خردگرايي شاعراني چون ناصرخسرو به شمار آورد؛ شايد همين تفاوت نگرش رودكي به جهان در مقايسه با خيام و وجه نيمهمذهبي شعر او باشد که او را با دیگر شاعران بزرگ کهن متمایز کرده است:
مهتران جهان همه مردند
مرگ را سر همه فرو کردند
(رودكي، 498:1341)
نگاه اندرزي و اخلاقي رودكي و همچنين ديدگاه خاصي كه دربارهي جهان دارد، يكي از زمينههاي روي آوردن او را به مفاهيم و اشارات ديني و حكمي فراهم ساخته است. انديشهي اندرزمدار او را بهوضوح در رعايت زمينههاي معتدل مدحها ميبينيم. او همچنين در توجهي كه به نظم حكايتهاي اخلاقي به¬ويژه در «كليله و دمنه» دارد، اين تمايل را آشکارا نشان داده است.
رودكي خلاف ديگر شاعران عصر ساماني كه هجو را يكي از ويژگيهاي سبكي در اشعار خود میدانند، به اين نوع ادبي بيتوجه بوده است (دست کم بر اساس ابیات باقی مانده) و اين نكته نيز با زمينههاي اخلاقي و شايد ديني در شعر او سازگار است.
اخلاقي بودن او به اندازهاي واضح است كه شاعران خردگرا و عرفانمدار بيش از ديگران از مفاهيم اشعار او بهره بردهاند و تاثير شعر او را در سدههاي بعد بر اشعار فردوسي،كسايي، ناصر خسرو، سنايي، سعدي و مولوي ميبينيم. حتي ناصرخسرو كه با شاعران مداح ميانهای ندارد، شايد به سبب همين پيوند اخلاقي و خردمندانه، از او به نيكي ياد ميكند و او را شاعر روشنبين ميخواند:
اشعار پند و زهد بسي گفته است
اين تيرهچشم شاعر روشنبين
(ناصر خسرو،90:1368)
احتمالا گرايش نزديك به شيعيان اسماعيلي يكي از زمينههاي بهرهگيري رودكي از مفاهيم ديني را فراهم ساخته و اين نكته را در برخی از ابيات منسوب به او ميتوان ديد. گويي در دیوان رودكي پيش از دوران تعصبهاي ديني، آنقدر ابيات شيعي و ديني بوده كه ناصرخسرو او را شاعري منقبگو دانسته و با حسّان مقایسه کرده است:
جان را ز بهر مدحت آل رسول
گه رودكي و گاهي حسّان كنم
(همان:372)
#چهارم_دی
#رودکی
#شعر_کهن
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"مسیح صبا: به بهانهی میلاد عیسی (ع) "
عيساي مسيح، یکی از مهمترین پیامبران الهی است که از دیرباز در شعر فارسی حضور یافته و مضامین مربوط به زندگی و معجزاتش، در وصفها و مضمونآفرینیها، بازنمود داشته است. آن حضرت(ع)، چهارمين نام ديني پر تکرار در مجموع شعر عصر ساماني است.
اگر حكايتي را كه در ديوان رودكي با او پيوند دارد، از آنِ شاعر بدانيم، قديمترين اشاره در شعر فارسي، تلميح به داستان عيسي و ديدن كشتهاي بر سر راه است؛ حكايتي كه در دورههاي بعد به ناصرخسرو انتساب يافته است:
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سرِ انگشت
گفتا که چرا کشتی تا کشته شدی باز؟
تا باز که اورا بکشد آنکه تورا کشت؟(رودکی، ۱۳۴۱: ۴۹۴)
پيشينهي تلميح به عيسي در شعر فارسي متاخر از زمان رودكي نيست؛ چنانكه رابعهی كعب در وصف بهار و طبيعت، جانبخشي باد را به دم عيسي مانند كرده است:
مثال چشم آدم شد مگر ابر؟
دلیل لطف عیسی شد مگر باد؟(مدبری، ۱۳۷۰: ۷۷)
خسروی سرخسی هم ابر بهاری را چون مسیح، حیاتبخش تصویر کرده است:
مرده است زمی ابر بر او دست مسیحا
بیمار جهان باد صبا داروی بیمار
تا ابر، مسیحا شد و بلبل همه انجیل
بر خوانَد بر کوه پدید آید زنار
(همان، ۱۷۶)
در شعر شاعران اواخر قرن چهارم، كسايي در توصيفهايش از طبيعت، نسيم نيمهشبان بهاري را به جبرئيل مانند كرده كه دختر درختان خشك را چون مريم بارور ساخته است:
نسیم نیمشبان جبرئیل گشت مگر
که بیخ و شاخ درختان خشک مریم گشت
(کسایی، ۱۳۶۷: ۷۷)
او همچنين در شعري انتقادي، از احترام ترسايان به «سمّخر مسيحا» سخن مي گويد؛ مضمونی که در دورههای بعد، اغلب در شعر عرفانی انعکاس یافته است.
كمال عزي، ديگر شاعر اواخر قرن چهارم، در مدح، به سخنگفتن مسيح در گهواره گريز زده و مخلّد گرگاني هم در قطعهاي كه پس از او به نام عنصري و عسجدي و مجلّدي و شاه علي ابورجاي غزنوي و سنايي ثبت شده، رگزن ممدوح را به مسيح مانند كرده است.
جدا از اشعار غنايي، در شاهنامهي فردوسي هم مسيح از شخصيتهاي ديني نسبتا پرکاربرد است كه حكيم در داستان اسكندر و پس از او شاپور و قباد، بارها به نام او تلميح كرده است.
از عيسي در دورهي ساماني و حتي غزنويان محمودي، بيشتر با لقب مسيح ياد شده و از دورهي سلجوقي غلبهی نام عيسي را در وصفها و تلمیحها ميتوان ديد.
#شعر_دینی
#مسیح
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"آیینهها: با شاعران دیار فارس از قرن نهم تا دکران معاصر"
کمال غیاث شیرازی (ف۸۴۸) از شاعران کمترشناختهی دیار شعرخیز شیراز و میراثدار شعر سعدی و حافظ و حلقهی اتصال به بابافغانی و اهلی است. شعر او از جنبههای مختلف صنعتگری و توجه به قالبهای خاص اهمیت دارد. آشنایی با اشعار او علاوه بر بیان نوآوریهایش در ردیف و برخی قالبها، یادآور دو آسیب جدی تجربهشده در سنت شعر فارسی است که در روزگار ما تکرار شده است؛ از سویی تفننطلبی و از دیگرسو، اغراقهای رایج در برخی شاخههای شعر مذهبی که در دوران معاصر نیز فراوانی دارد.
برای آشنایی با او دعوتید به نخستین محفل از نشستهای "آیینه" ویژهی شاعران فارس از قرن نهمتا دوران معاصر.
زمان: یکشنبه دهم دیماه، ساعت ۱۶
مکان: چهارراه حافظیه، مجموعهی حافظ، سالن غزل
با کارشناسی دکتر مهدی فاموری
و سخنرانی دکتر محمد مرادی
#شاعران_فارس
#کمال_فارسی
#کمال_غیاث
#ادارهی_کل_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی_فارس
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر نوتغزلی طبیعت گرا و گلچین گیلانی"
برخی پژوهندگان شعر معاصر در جریانشناسی شعر تغزلی و رمانتیک، از شاخهای با عنوان شعر طبیعتگرا یاد کردهاند. طبیعتی که در اشعار شاعران جریان رمانتیک نوگرا نمود دارد، عمدتا طبیعتی تصویری، مبهم، اثیری، درونی شده و حتی گاه ماورایی است که شاعر آن را بستری برای انعکاس عواطف خود قرار داده است. خلاف شاعران نوتغزلی طبیعتگرا، که جلوههای بیرونی و طبیعی در اشعار آنان هویتی مستقل از شاعر دارد و طبیعت مورد نظر آنان را میتوان ادامهای از نگاه به طبیعت در اشعار کهن فارسی دانست.
با این حال، تصویری که شاعران نوتغزلی از طبیعت ارائه میدهند، پویاتر و انسانیتر از شاعران سنتی؛ برای نمونه شاعران سبک خراسانی است.
اگر شعر باران(سرودهی 1323) و کتاب« گلی برای تو» از گلچین گیلانی را نمایندهی این جریان بدانیم؛ خواهیم دید که«تجربهی عاطفی واحد در تمام شعر پابهپای تصویرها پیش میرود؛ تصویرها به حرکت در میآیند؛ درست مانند تصویرهای یک فیلم. شاعر پشت پنجره میایستند، تماشا میکند. باران می بارد، گنجشکها میپرند. سرعت، شتاب، پیوستگی و تداوم و پویایی تصویرهای شعر گیلانی بسیار قویتر از شعر منوچهری است».(فتوحی، بلاغت تصویر، ص ۱۳۹)
علاوه بر اشعار گلچین گیلانی، برخی اشعار خانلری، شهریار(برای مثال حیدر بابایه سلام)، اسلامی ندوشن؛ فریدون مشیری و مفتون امینی را نیز میتوان در این شاخه قرار داد؛ البته باید تصریح کرد که طبیعت حاضر در این دست اشعار با طبیعتی که در اشعار احساسی شاعرانی چون نیما و توللی میبینیم، تفاوت دارد. در نگاهی کلی، ویژگیهای شعر نوتغزلی طبیعتگرا در موارد زیر خلاصه میشود:
-انعکاس تجارب عاطفی بومی در اشعار و زیباشناسی ساده؛
-استفاده از رکنهای بحر رمل، بلندی و کوتاهی سادهی سطرها و اصرار بر استفاده از قافیه؛
-توجه به قالبهای نزدیک به شعر کلاسیک چون: نیمایی- مثنوی، بحر طویل و شکلهای مستزادگونه؛
-تاثیر پذیری از زبان و شیوهی بیان شاعران انجمن دانشکده؛
-توجه به جنبههای مثبت هستی، فضای امیدبخش؛
-نمود عانصر و واژههای محلی و بومی در اشعار؛
-زبان ساده و فراوانی تصاویر و جلوههای طبیعت در اشعار؛
-توجه کمتر به ترکیب سازیهای خوشآهنگ در مقایسه با شاعران رمانتیک؛
-بازسازی رویاها و خاطرات کودکانه و یادکرد از آنها؛
-تصویر گری و توصیف شاعر از طبیعت در حد فاصل رمانتیسیسم و رئالیسم. از این منظر شاعران نه چون شاعران سبک خراسانی صرفا مشاهدهی خود را ارائه میدهند و نه چون شاعران رمانتیسیسم و بیش از آن سمبولیسم، با طبیعت یکی میشوند.
در ادامه بخشی از شعر بلند «باران» سرودهی گلچین گیلانی را که نمودی کامل از شعرنوتغزلی طبیعتگرا دارد، از نظر میگذرانیم:
باز باران،
با ترانه،
باگهرای فراوان،
میخورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه، تنها
ایستاده،
در گذرها،
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم،
یک دو سه گنجشک پرگو،
باز هر دم
میپرند اینسو و آنسو.
میخورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان:
کودکی دهساله بودم،
شاد و خرم،
نرم و نازک،
چست و چابک،
...برکه ها آرام و آبی
برگ و گل هرجا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان،
آفتابی.
سنگها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را،
بس وزغ آنجا نشسته،
دمبهدم در شور و غوغا.
رودخانه،
با دوصد زیباترانه،
زیر پاهای درختان
چرخ میزد... چرخ میزد همچو مستان.
چشمهها چون شیشه آبی.
نرم و خوش در جوش و لرزه،
توی آنها سنگریزه
سرخ و سبز و زرد و آبی،
با دوپای کودکانه
میدویدم همچو آهو،
میپریدم از سر جو
دور میگشتم ز خانه...
"کتاب نیما و پیروانش/ محمد مرادی"
#گلچین_گیلانی
#شعر_طبیعت_گرا
#شعر_رمانتیک
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"رمانتیسیسم نیمهسنتی نیما"
دورهی دوم در گونهشناسی شعر نیما، از سرایش افسانه در سال 1301 آغاز میشود و تا زمان آفرینش ققنوس در سال 1316 را در بر میگیرد. در این دوران، نیما تفنن و آزمون و خطا و تقلید از شگردهای تجربهشدهی ایرانی و ترجمهای را در پیش گرفته و اشعارش در چهار شاخهی اصلی قابل تحلیل است:
نخست اشعاری که در قالبهای سنتی بهویژه مثنوی و قطعه سروده شده و چارچوبی کهن دارد؛ دیگر اشعاری که بیانی نمادین و تمثیلی یافته و تا حدودی تاثیرپذیری شیوهی بیان رمانتیکها در آنها دیده میشود. این دسته از اشعار نیما با بسیاری از شعرهای این دوره که تحت تاثیر ترجمهها سروده شده شباهت دارد. در همین اشعار است که میتوان نیما را با پروین مقایسه کرد.
دستهی دیگر اشعاری است که از منظر قالب و شیوهی قرار گرفتن قافیه و بلند و کوتاهی مصراعها تاحدودی نو شده؛ هرچند در اغلب این سرودهها تحولی اساسی در شیوهی بیان، زبان و صور خیال نیما نمیتوان دید؛ البته شعرهایی چون: شیر، خارکن، خانوادهی سرباز، شمع کرجی، گرگ، شهید گمنام، سرباز فولادین و چند شعر دیگر را تاحدودی میتوان در میان این دسته متمایز دانست. در این دست از اشعار، نیما از زبانی عاطفی، ساده و گاه ترکیبساز استفاده میکند و این نوع اشعار او را میتوان زمینهساز شکلگیری شاخهای از رمانتیسیسم فردی در شعر دههی 30 و40 دانست. از این اشعار، «شهید گمنام» و «سرباز فولادین» تاحدودی زمینهی حماسی- اجتماعی یافته و با رمانتیسیسم اجتماعی دهههای قبل قابل مقایسهاند.
در کنار سه شاخهی یادشده، مهمترین جلوه ی شعر نیما در این دوران را در سرودهی آغازین او، «افسانه» میتوان رصد کرد. هرچند این شعر هم در گروه اشعار تغزلی نیما قرار میگیرد، ویژگیهایی دارد که آن را به شعرهای متمایز نیما پس از «ققنوس» شبیه میکند. نیما در سرودن این شعر نیز از نمونههای فرانسوی تاثیر پذیرفته؛ نکتهای که شاید یکی از دلایل تفاوت شیوهی بیان این شعر، با دیگر اشعار او باشد.
تمایزهای شعری افسانهی نیما، صرفا برآمده از تفننطلبی و نوآوریهای سطحی در صورت شعر نیست؛ بلکه با جهانبینی تازهی نیما پیوندی مستقیم دارد. این منظومه، بیانگر گفتگوی درونی نیما است که بین «عشق» به عنوان، دریافت و حس بینش سنتی او و «عقل خودبنیاد» به عنوان ساحت جستجوگر و مدرن شخصیت نیما، شکل گرفته است.(ر.ک. فاموری، مهدی، مجلهی شعر، ش۵۸، ص ۱۳)
حاصل این نگاه تازه که نیما خواسته یا ناخواسته آن را دریافته، پدیدآمدن شعری است که علاوه بر نگاه متفاوت فلسفی به هستی، توجه به بیان تمثیلی و نمادین از منظری نسبتا تازه، تمرکز بر جنبههای ذهنی و درونی در بیان عواطف فردی، استفاده از گفتگو و بیان نمایشی و استفاده از قالب ترکیبی مسمط -قطعه با مصرع پایانی خارج از نظام قوافی، از ویژگیهای اصلی آن است.
در این شعر که حد فاصل رمانتیسیسم نیما و سمبولیسم فردی او قرار گرفته است، زبان و تصویرسازیهای نیما بیشباهت با اشعار شاعران رمانتیک فردگرای دهههای بعد نیست؛ البته اوج بیان تغزلی نیما در سمبولیسم فردی را پس از این در اشعاری چون «ری را» خواهیم دید. در ادامه بخشی از این منظومه را مرور میکنیم:
افسانه
در شب تیره، دیوانهای کاو
دل به رنگی گریزان سپرده،
در درهي سرد و خلوت نشسته
همچو ساقهي گیاهی فسرده
میکند داستانی غمآور.
در میان بس آشفته مانده،
قصهي دانهاش هست و دامی.
وز همه گفتهناگفته مانده
از دلی رفته دارد پیامی.
داستان از خیالی پریشان:
- «ای دل من، دل من، دل من!
بینوا، مضطرا ، قابل من!
با همه خوبی و قدر و دعوی
از تو آخر چه شد حاصل من، جزسرشکی به رخسارهي غم؟
...تا به سرمستی و غمگساری
با «فسانه» کنی دوستاری
عالمی دایم از وی گریزد،
با تو او را بود سازگاری
مبتلایی نیابد به از تو.»
افسانه: -«مبتلایی که مانندهی او
کس در این راه لغزان ندیده
آه! دیری است کاین قصه گویند:
از برِ شاخه مرغی پرید
مانده بر جای او آشیانه
لیک این آشیانها سراسر
بر کف بادها اندر آیند
رهروان اندر این راه هستند
کاندر این غم، به غم میسرایند...
او یکی نیز از رهروان بود...
عاشق: « سالها با هم افسرده بودیم
سالها همچو واماندگانی
لیک موجی که آشفته میرفت
بودش از تو به لب داستانی
میزدت لب در آن موج لبخند..."
"نیما و پیروانش/ محمد مرادی"
#نیما_یوشیج
#شعر_معاصر
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از قفسه
@madras8شعر در ایران پیش از اسلام.pdf
9.48M
📚 شعر در ایران پیش از اسلام
به تحقیق:
• دکتر محسن ابوالقاسمی
کتابخانه ادبیات | 👈 پیوستن
هدایت شده از کودکانههای سیب نارنجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا به این فکر کردید؟
#رشد_و_تربیت_کودک_با_ادبیات
#کودکانههای_سیب_نارنجی
هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی یادروز خواجو"
کمالالدین خواجوی کرمانی (۶۸۹ تا ۷۵۰)، از شاخصترین غزلسرایان و مثنویگویان سدهی هشتم است که به دلیل قرارگرفتن بین دوران درخشش سعدی و حافظ، در تاریخ ادبیات فارسی کمتر به اشعارش توجه شده است.
شهرت او در غزلسرایی به اندازهای است که در اغلب جنگها و آثار منتخب سدههای هشتم و نهم، غزلیاتی متعدد از او درج شده و در دهههایی از سدهی هشتم، در کنار سلمان ساوجی و عماد فقیه، او را میتوان یکی از اضلاع تشخص مثلث غزل پیش از حافظ دانست.
مثنویهای خواجو نیز، هرچند رنگ زبان و خیال نظامی دارد؛ از منظر قوت از برترین آثار غنایی ادبیات فارسی است.
از مهمترین جلوههای اهمیت او، جایگاهش در اشعار دینی و مضامین نزدیک به شعر شیعی است؛ بهطوری که در سرودن معراجنامه و ستایش رسول(ص) و امام علی(ع) اشعاری درخشان از او باقی مانده است؛ اما مهمترین جنبهی شعر دینی خواجو، ترکیببندی است که در هر بند آن یکی از امامان شیعه(ع) را ستوده که از این منظر، یکی از مهمترین اشعار در تاریخ تحوّل شعر شیعی فارسی است.
#خواجو_کرمانی
#شعر_شیعی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"او که میداند..."
پس هر کسی سنگی میانداختند. شبلی موافقت را گلی انداخت. حسین منصور آهی کرد. گفتند: ازینهمه سنگ هیچ آه نکردی؛ از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمیدانند؛ معذورند. ازو سختم میآید که او میداند که نمیباید انداخت.
"تذکرهالاولیا/ داستان منصور حلاج"
#ادبیات_عرفانی
#حلاج
#عطار
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"درنگی بر کتاب هشترود: به بهانهی زادروز"
محمدکاظم کاظمی از نامآوران شعر و نقد انقلاب اسلامی است که تاثیر او در سادهکردن مفاهیم نظری شعر برای شاعران و نوجویان ادب، بر هیچیک از شاعران انقلاب پوشیده نیست. این تاثیرگذاری را پیش از این در کتابهای "روزنه" و "ده شاعر انقلاب" بهوضوح دیدهایم و کتاب "هشت رود"، از تازهترین آثار نقد و نظر ایشان است که در سال ۱۴۰۰ بههمت شهرستان ادب منتشر شده و در کتابسال جمهوری اسلامی تقدیر شده است. ضمن دعوت از شعردوستان به مطالعهی این اثر ارجمند، چندملاحظه دربارهی این کتاب مطرح میشود:
۱_ سطح شاعران معرفی شده در هشترود در مقایسه با ده شاعر انقلاب، بهناچار فروتر است و این مساله، کمی نویسنده را در نقد دچار دشواری کرده است.
۲_ هشت شاعر انتخابی: عبدالملکیان، فرید، میرشکاک، سهیل، ساعد، اخلاقی، قزوه و اسفندقه، همه از نامآوران شعر انقلابند؛ هرچند میشد نامهایی دیگر بر این فهرست افزود و حتی یکی دو تن از شاعران را از این مجموعه خارج کرد.
۳_ عنوان فرعی کتاب" ارزیابی و نقد" است؛ اما متانت و منش جناب کاظمی و پرهیز از صراحت در نقد، سببشده، بیشتر حجم کتاب صرف معرفی و توصیف و تعریف از شاعران شود؛ هرچند نقدهایی پوشیده و ظریف هم در این اثر نمود یافته است.
۳_ زبان نثر صمیمی و پیراسته و ویراسته است؛ هرچند نوع مخاطب مدّ نظر، سببشده، لحن نقدها کمی روزنامهنگارانه شود.
۴_ نقدها کاربردی و تجربی و دیدگاهمند و در خدمت رشد شاعران نوجوان و جوان است.
۵_ در منابع به نقدهای متعدد موجود دربارهی شاعران یادشده توجه نشده است.
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
SHISTU_Volume 15_Issue 58_Pages 125-156.pdf
3.67M
"به بهانهی انتساب این روز به ابوسعید ابوالخیر"
بررسی مفاهیم توسل و شفاعت در رباعیات منسوب به ابوسعید ابوالخیر و سیر انتساب آنها
مجلهی شیعهشناسی، شمارهی ۵۸، ۱۳۹۵، محمد مرادی
#دانشگاه_شیراز
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
" در حلول ماه رجب"
موفق پرسید که رجب چه باشد؟ و یا رجب را اصمّ چرا گفت؟ گفتم: رجب درخت گل صدبرگ است؛ اما رجب به سر زبان تو چون ربابک کلکین است که به دست بچّگان است. مردی دهقان چون دربند کشت و درود باشد، قدر زمین خوش را بداند؛ اما مردی که در آن کار که کشت و درود است، چیزی نداند؛ او را چه زمین شوره و چه زمین خوش؟
مردی هواشناس باید تا فرق کند میان هواها و معتدل را از غیر معتدل جدا کند. بر لب دریابار، نظارگیان نشسته باشند و غواصان سنگ و دُر برمیآرند؛ تفاوت به نزد ایشان سهل نماید؛ اما بازرگانانی که از دوردست آمده باشند آن تفاوت دُرها را میدانند و خوششان میآید. صدف که قطره آب میگیرد، در آنجا خداوند حال آن آب را میگرداند تا دُر میشود. پردگیان باجمال باید که آسیب آن دُر چون با گوش و بناگوش ایشان باشد، قدر آن دُر بدانند و جمال خود را به قیمت کامله بفروشند... .
اکنون تعظیم کنید باری را، در این ماه، تا شما را شفیع باشد ... و اگر این هوای رجب، متسلسل شود به قوت باد بر تقطیع خاص و شفاعت میکند، بود آنچه عجب باشد.
هرکسی را از بادهای هوا بر تقطیع خاص پرده دادهاند تا عبارت او گردد و هریکی از عبارت یکدیگر را ندانند. ولکن لا تفقهون تسبیحهم، و اگر چنگ کوژپشت فلک که تارهای هوای او در دامن زمین بسته است اگر زخمه بادی برآن زند و او در آواز آید چه عجب که در آن آواز، نواها و معنیها باشد.
اکنون این ماه رجب را اصمّ از بهر آن گفت که تو کر باشی در این ماه یعنی درِ باغ درونت را باز منه تا میوههات را غارت نکنند و تا بادهای مشاغل خارها و خاشاکها و خسکها نیارد و بر زبر سبزه خوشدلی تو و گلستان نفس تو نپاشد تا هر گامی که بنهی خسته نگردی. تو خود گل را و آب حیات را که بیخاشاک و خار است در خود نمیبینی چون خاشاک را باد به روی آب حیات طیبه افکند. بعد از آن از آن آب به جز خس به دست تو نیاید؛ زینهار! تا بوستان نفس را نیک نگاهداری تا راحت آن به تو بماند اگر کسی درآید و همچون زمستان پی کوب کند تو را چه حاصل آید؟
"معارف بهاء ولد؛ جزو اول؛ فصل چهل و هشت."
پ.ن: ماه رجب رت «الشهر الأصمّ» نامیدهاند؛ گویا به این دلیل که اعراب در این ماه جنگ و خونریزی نمیکردند و صدای شمشیر و رزم و جنگ در این ماه، شنیده نمیشده است.
#ادبیات_عرفانی
#نثر_شاعرانه
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"کشفالمحجوب هجویری: ذکر امام محمد باقر(ع) "
و مِنهم حجّت بر اهل معاملت و برهان ارباب مشاهدت، امامِ اولاد نبی(ص) و گزیدهی نسل علی(ع)، ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب کرمالله وجهه و رضی عنهم.
و نیز گویند کنیت وی ابوعبدالله بود و به لقب وی را باقرخواندندی؛ مخصوص بود وی به دقایق علوم و به لطایف اشارات اندر کتاب خدای عزّ و جلّ، وی را کرامات مشهور بود و آیات ازهر و براهین انور.
و گویند ملِکی، وقتی قصد هلاک وی کرد. کس فرستاد بدو، چون به نزدیک وی اندر آمد، از وی عذر خواست و هدیه داد و به نیکویی بازگردانید. گفتند: ایّها الملک! قصد هلاک وی داشتی. تو را با وی دیگرگونه دیدیم. حال چه بود؟ گفت: چون وی به نزدیک من اندر آمد؛ دو شیر دیدم یکی بر راست و یکی بر چپ وی_ و مرا میگفتند که اگر تو بدو قصد کنی ما تو را هلاک کنیم...
کشفالمحجوب، باب فی ذکر ائمّتهم من اهل البیت
#سیمای_اهل_بیت
#ادبیات_عرفانی
#امام_باقر
@mmparvizan