eitaa logo
سیره صالحان
656 دنبال‌کننده
369 عکس
56 ویدیو
33 فایل
• أُحِبُّ الصّالحينَ و لَستُ مِنهم || لَعَلَّ اللهُ أن يرزُقني صلاحًا • . نشر فرمایشات و سیره علامه طهرانی و آیت الله طهرانی رضوان الله علیهما . 💻 اینستاگرام: instagram.com/siresalehan . 🎥 آپارات: aparat.com/sire_salehan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸به جلال حق، که نبُرده پی، اَحَدی به حقِ جلال او ملکوتیان، جبروتیان شده محو و ماتِ جمال او 🔸چو ورای عقلِ بشر بُوَد، درجاتِ عقل و کمال او منِ بی زبان چه بیان کنم، حَسَناتِ خُلق و خصال او 🌸 درخششِ بی منتهایِ اوّل تجلّیِ خداوندگار، رحمت جاریِ پروردگار، یگانه حاکمِ ارض و سَما، حضرت محمّد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و خجسته میلاد هشتمین قرآنِ ناطق، حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) بر جمیع آزاد مردان عرصۀ گیتی و پاکبازان پهنۀ هستی میمون و مبارک باد. صلی‌الله‌علیه‌و‌آله @maktabe_vahy 🌸.🌺.🌸.🌺.🌸
💎‌ آیا به پیامبرمان شباهت داریم؟ 📝 حضرت علامه ‌طهرانی قدّس‌الله‌سرّه 📚 مبانی اخلاق در آیات و روایات، ج ۱ مجلس ۴؛ مطلع انوار، ج ۱۲ مجلس ۱۲؛ آیین رستگاری، ص ۱۱۷ 📌 @Maktabe_Vahy 🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞| 💎ما از تو به غیر تو نداریم تمنا! 🎙حضرت آیت‌الله سید‌محمد‌محسن‌ حسینی‌ ‌طهرانی قدّس‌الله‌سرّه 📚 شرح دعای ابوحمزۀ ثمالی، رمضان ۱۴۳۴ ه‍.ق، جلسۀ ۱۲ 📌 @Maktabe_Vahy 🌺🌸🌺🌸🌺
💎‌ معنای و چیست؟ 📝حضرت علامه ‌طهرانی قدّس‌الله‌سرّه 📚کتاب ، ص ۲۲۴ @Maktabe_Vahy 🌷🌷🌷🌷
۰۰۰۷ ┄━⊹༅۞ ؋ـصوص ۞༅⊹━┄ ۞. هر عملی که در راه خدا ایجاد محبت کند، آن عمل ممضا است؛ و هر عملی که انسان را از محبت دور کند ولو اینکه ظاهر و پیکره اش خیلی چشم گیر و بزرگ باشد، ممضا نیست و قیمت ندارد! ↫ مبانی اخلاق، ج۲، ص ۱۷۴ ⇶ @sire_salehan |
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄ ۩. منهج اول: امام حق نگاهی اجمالی به تفسیر آیه مبارکه ﴿ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‌ ﴾ و اثبات ولایت و امامت حضرت امیرالمومنین علیه السلام، برگرفته از کتاب شریف امام شناسی تالیف علامه طهرانی قدس سره ↫ به مناسبت ایام فاطمیه 🏴 ⇶ @sire_salehan |
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄ ◈› منــهــج اول: امام حق ◈› درس اول: لزوم پیروی از حق ◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره ◈› منبع: امام شناسی، ج۱، درس ۱۲ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۞. قال اللَه الحکیم فی کتابه الکریم: ﴿أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‌﴾ |❶ ۞. یکی از احکام فطری و عقل انسان، لزوم متابعت از حق است، این حکم یک قانون کلی است که همیشه انسان باو متکی است، و اگر احیانا در اعمال یا گفتار خود از آن منحرف شود، و به غیر حق مایل گردد، به علت هوای نفس یا شبهه و غلطی که احیانا برای او رخ دهد، باز به‌جهت گمانی است که او را حق می‌پندارد، و به جهت اشتباه و التباس امر، از غیر حق پیروی میکند؛ و لذا در مقام اعتذار برآمده و گمان خود را به‌اینکه حق می‌ پنداشتم، عذر خود قرار می‌دهد. ۞. بنابراین حق بدون هیچ قید و شرطی لازم الاتباعست و بر همین اصل متفرع میگردد قاعده دیگری؛ و آن اینکه کسی‌ که هدایت به حق کند متابعت او واجب است، چون با او حق است، و دلالت به‌ حق میکند؛ بنابراین لازم، باید او را در پیروی نمودن؛ بر شخص دیگری که یا به‌ حق دلالت نمیکند و یا آنکه به غیر حق دلالت میکند مقدم داشت؛ چون پیروی هدایت کننده به‌ حق پیروی از حق است که با او موجود است. و قبلا گفتیم که پیروی از نفس حق، حکم ضروری فطری و عقلی است. ۞. بر این اساس، قرآن مجید در این آیه مبارکه استدلال خود را بر علیه مشرکین پایه گذاری میکند، بدین منوال که اولا از آنها به عنوان استفهام سؤالی می‌کند: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِ‌﴾ - بگو ای پیغمبر! آیا از شریک هائی که با خدا قرار داده‌اید کسی هست که هدایت به حق کند؟ معلوم است که مشرکین در این زمینه پاسخ مثبتی ندارند؛ چون شرکائی که برای خدا قرار می‌دهند یا از جمادات هستند، مثل بتها، و یا از زندگان مانند ملائکه، و ارباب انواع، و جن و طواغیت زمان، و فراعنه، و حکام جور که از آنها پیروی میکنند؛ و معلوم است که هیچ یک از آنها چون از خود، نفع و ضرر، و حیات، و موت و نشوری ندارند؛ هدایت به حق نمیکنند. ۞. و چون جواب مثبتی ندارند، خدا به زبان پیغمبرش گذارده، که فوراً جواب آنها را از پیش خود ابداع نموده، و بگوید: ﴿قُلِ اللَهُ يَهْدِي لِلْحَقِ‌﴾، خداوند است که به‌سوی حق هدایت میفرماید، و هر موجودی را در مقاصد تکوینیه خود به‌ آنچه محتاج است هدایت فرموده، و ما یحتاج او را بدو می‌رساند، کما فی قوله تعالی: ﴿رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌﴾ ❷ - چون فرعون از هارون و موسی سؤال کرد که پروردگارتان کیست؟ گفتند پروردگار ما کسی است که به هر موجودی در عالم آفرینش، نیازمندی های وجودی او را داده، و تامّ الخلقه آفریده، و سپس او را به سوی کمال خود رهبری نموده است. ۞. و مثل قوله تعالی: ﴿الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى‌﴾ ❸ - خداوند، کسی است که خلقت فرموده، و سپس در آفرینش تعادل و تناسب را من جمیع الجهات ملحوظ داشته است؛ کسی است هر موجودی را در عالم، به‌اندازه و حدّ معین آفریده، و سپس او را در راه کمال سیر داده است. و بنابراین خداوند است که انسان را به سعادت زندگی هدایت نموده، و او را به بهشت و سعادت مطلق با فرستادن انبیاء و کتب سماوی و احکام آسمانی دعوت فرموده است. ۞. باری چون رسول خدا در مقام احتجاج، از آنها دو اعتراف گرفت: یکی آن که شرکاء آنها هدایت به حق نمی‌کنند، دیگر آنکه تنها خداوند به حق هدایت میفرماید؛ در این حال این سؤال را لازم و واجب می‌بیند: ﴿أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‌﴾ - آیا آن کسی که هدایت به حق می‌کند، سزاوارتر به پیروی و تبعیت است، یا کسی که هدایت به حق نمیکند؟ ۞. و معلوم است که پاسخ این گفتار آن است که بگویند: خدا که هدایت به حق می‌کند سزاوارتر به پیروی است؛ ولی چون کفار و مشرکین عملا به این منطق پای‌بند نیستند، و عبادت شرکاء که به حق هدایت نمی‌کنند، نموده، و از عبادت خدای لا شریک له که هدایت به حق می‌کند اعراض نموده‌اند، و بنابراین روی قوای فطری و احکام عقلی سرپوش گذارده، بر خلاف ناموس فطرت و عقل رفتار می‌نمایند؛ لذا پیغمبر از باب توبیخ و ملامت می‌فرماید: ﴿فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾ چه در نظر دارید در این باره؟ چگونه حکم می‌کنید؟ |↫ |↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲ |↫ فهرست مطالب ❏ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۩. مصادر: ❶. سوره یونس، آیه ۳۵ ❷.سوره طه، آیه ۵۰ ❸. سوره اعلی، آیه ٢ و ٣ @sire_salehan |
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄ ◈› منــهــج اول: امام حق ◈› درس دوم: لزوم پیروی از امام حق ◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره ◈› منبع: امام شناسی، ج۱، درس ۱۲ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۞. قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: ﴿أَ فَمَن يَهدِي إِلَى الحَق أَحَقُّ أَن يُتبَعَ أَمَّن لا يَهِدِّي إِلَّا أَن يُهدى فَما لَكُم كَيفَ تَحكُمون﴾ |❶ ۞. در این آیه کیفیت احتجاج با مشرکین را خداوند به پیغمبرش تعلیم میکند، که چگونه بر آنها اثبات نماید، که شرکا خدا قابل ستایش و پیروی نیستند؛ و اساس این احتجاج مبتنی بر لزوم پیروی از صدق و اعراض از غیرحق می‌باشد. این احتجاج عقلی است، چون بریک اصل کلی مبتنی است، که آن اصل لزوم تبعیت همیشگی از حق می‌باشد؛ لذا برای استدلال به لزوم تبعیت و پیروی از امام معصوم بهترین دلیل خواهد بود ۞. در اینجا لازم‌است که در مقابله بین جمله ﴿أَ فَمَن يَهدِي إِلَى الحَق﴾ و جمله ﴿أَمَّن لا يَهِدي إِلا أَن يُهدى‌﴾  دقت نظر شود تا ببینیم چگونه این دو جمله مقابل و عِدْل یکدیگر قرار گرفته‌اند ۞. چون معلوم است که سؤال کننده به طریق استفهام همیشه باید یک طرف جمله را نفی قرار دهد، مثل آنکه میگوید: زید را دیدی یا ندیدی؟ حسن درس خواند یا درس نخواند؟ واما اگر مثلا سؤال شود حسن درس میخواند یامغرور به خود است، حتما برای آنکه این معادله استفهامیه صحیح باشد، باید گفت کسی که مغرور به خود باشد درس نمیخواند. بنابراین در جمله «مغرور به‌خود است»، یک جمله منطوی و مختفی است وآن اینکه:«درس نمی‌خواند»، و همچنین از این طرف «مغرور به‌خود است» عِدلش «مغرور به‌ خود نیست» خواهد بود وچون در جمله استفهامیه فوق به‌ جای مغرور به‌ خود نیست، جمله «درس می‌خواند» قرار گرفته است، لذا باید گفت دراین جمله، جمله «مغرور به‌خود نیست» منطوی است، وحاصل چنین میشود حسن مغرور به‌خود نیست و درس میخواند یا مغرور به خود است و درس نمیخواند ۞. در آیه نیز طرفین جمله استفهامیه نفی و اثبات نیست، تا احتیاج به‌ جمله منطوی و مختفی دیگر نباشد (چون یهدی در اصل یهتدی بوده و قاعده در باب افتعال جواز ادغام تاء افتعال است در عین الفعل، بعد از آنکه او را قلب بعین الفعل نمایند) و حاصل معنی چنین می‌شود آیاکسی که هدایت به حق میکند سزاوارتر به پیروی است یا کسی که خودش هدایت نیافته است مگر به‌هدایت غیر ۞. چون جمله «هدایت به حق میکند» عِدلش «هدایت به حق نمیکند» خواهد بود، بنابراین استفاده میشود که کسی که هدایت نیافته است مگر به هدایت غیر، هدایت به‌ حق نمیکند. و نیز چون جمله «کسی که خودش هدایت نیافته است مگر به هدایت غیر» عِدلش جمله «هدایت ذاتی یافته است» خواهد بود لذا استفاده میشود که کسی که به‌ حق هدایت کند کسی است که ذاتا هدایت یافته است،نه به هدایت غیر ۞. بنابراین از این آیه خوب استفاده میشود که انسان سزاوارتر است از فردی تبعیت کند که هدایت به‌ حق میکند، و البته او کسی است که ذاتا هدایت یافته باشد، نه آنکه دیگری او را هدایت نموده باشد؛ و او امام معصوم است که در هیچ لحظه غیر از خدا را نپرستیده و از او معصیتی سر نزده باشد. چنین کسی بدون دخالت واسطه‌ای، بدست خود خدا که حق است هدایت یافته است، و اما شخصی که مدتی غیر از خدا را پرستیده، یا معصیتی از او صادر شده،گرچه فعلا به‌ دست غیر متنبه شده و خدا پرست و عادل گردیده است،لکن لایق برای مقام امامت و پیروی نیست ۞. و البته باید دانست که کلمه «احق» در آیه که افعل التفضیل است، و دلالت بر رجحان متابعت از حق میکند نه لزوم آن، مبنی بر قواعد فن مناظره و مباحثه است، که عصبیت طرف مقابل به‌ حرکت درآید، و الا معلوم است که تبعیت از غیر حق بطور کلی جایز نیست، و پیروی ازحق در هر حال لازم و واجب است. بنابراین پیروی از امام معصوم واجب است واز امام غیر معصوم حرام است ۞. این یکی از طرق استدلالی است که بزرگان شیعه برای لزوم پیروی از امام نموده‌اند. و طبق روایات متواتری از رسول خداوند نقل کرده‌اند: أمیرالمؤمنین یک آن بت نپرستید، ویک لحظه معصیتی نکرد، و هیچ جای شبهه نیست که در دامان رسول اکرم پرورش یافت، و اول کس بود که ایمان آورد، و هنوز به‌سن بلوغ نرسیده بود ۞. از امالی شیخ طوسی مسندا نقل شده، و همچنین از مناقب ابن المغازلی مرفوعا از ابن مسعود از حضرت رسول که فرمودند: «خداوند به حضرت ابراهیم خطاب کرد: کسی‌ که به بت سجده کرده باشد، من هیچ‌گاه او را امام قرار نمیدهم. سپس حضرت رسول فرمودند: تا اینکه دعوت رسالت و امامت به من و به برادرم علی منتهی شد، هیچ یک از ما دو نفر به بتی سجده نکردیم در هیچ زمان.» |❷ |↫ |↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱ |↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲ |↫ فهرست مطالب ❏ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۩. مصادر: ❶. یونس، آیه۳۵ ❷. المیزان،ج١،ص٢٨٢؛ المناقب لابن المغازلی، ص۲۷۶،ح۳۲۲؛ الامالی طوسی، ص۳۷۹، ح۸۱۱ @sire_salehan |
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄ ◈› منــهــج اول: امام حق ◈› درس سوم: منظور از هدایت به حق ◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره ◈› منبع: امام شناسی، ج۱، درس ۱۳ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۞. قال اللَه الحکیم فی کتابه الکریم﴿أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‌﴾ | ❶ ۞. در دروس قبل پیرامون این آیه مبارکه مفصلا بحث شد، و نتیجه آن شد که هدایت کننده به‌سوی حق حتما باید هدایتش بنفسه باشد نه بغیر، و کسی که اهل شرک، یا گناه بوده و بالغیر هدایت یافته است، او امام نبوده، و نمی‌تواند مردم را به‌حق هدایت کند. چند نکته در اینجا ذکرش لازم است: ۞. اوّل آنکه مراد از حقّ در این آیه شریفه همان معنی حقیقی است، نه معنی حقّی که به نحوی از انحاء، مبنی بر تساهلات عرفیه در السنه مردم رایج است، کما آنکه دیده می‌شود هدایت به حقّ را بهر کس که تکلّم به حقّ کند نسبت می‌دهند، گرچه معتقد نباشد، یا معتقد باشد، و عمل نکند، یا عمل کند و لیکن نفسش به آن متحقّق نشده باشد، و چه اینکه ذاتاً اهتداء نیافته باشد، و هدایت او بغیر باشد. اینها هیچ‌کدام هدایت به حقّ نیست و از باب مسامحات عرفیه بر او هدایت به حقّ گفته می‌شود، بلکه هدایت به متن حقّ، همان ایصال به متن واقع است و فقط برای خدا و راه یافتگان به خدا، بدون واسطه و تخلّلِ غیر می‌باشد. ۞. دوّم آنکه مراد از هدایت به حقّ در این آیه ایصال به مطلوب است؛ نه به معنی ارائه طریق به‌سوی خدا؛ چون بدیهی است که ارائه طریق از دست هر کس ساخته است، چه اینکه امام باشد یا نه، و چه اینکه ذاتاً خود راه یافته باشد، یا هدایت به غیر پیدا کرده باشد، یا آنکه اصلًا هدایت نیافته باشد، و خود گمراه باشد؛ در هر حال هدایت به معنای ارائه طریق از آنها ممکن است، ولی ایصال به متن واقع و حقّ و کمال هر موجود، اختصاص به هدایت شدگان بنفسه و هادیان الی الحق دارد. ۞. سوّم مراد از جمله ﴿لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‌﴾ آن است که هدایت به خود نیافته باشد، و این اعمّ است از آنکه اصلًا هدایت نیافته باشد و یا هدایت بالغیر یافته باشد؛ و دلیل بر عمومیت آنست که جمله ﴿إِلَّا أَنْ يُهْدى‌﴾ که استثناء از جمله ﴿لا يَهْدِي﴾ است با «انِ مصدریه» آمده، و این جمله دلالت بر تحقق وقوع ندارد، به خلاف مصدر مضاف. فرق است بین آنکه بگوئیم: اعجبنی ضربک یا آنکه بگوئیم: اعجبنی ان تضرب، در صورت اوّل اعجاب از نفس ضرب متحقّق در خارج است، و در صورت دوّم اعجاب از امکان تحقق ضرب است؛ و بر این مطلب شیخ عبدالقاهر در دلائل الاعجاز تنصیص نموده است. و بنابراین چون جمله ﴿ إِلَّا أَنْ يُهْدى‌﴾ نمیفهماند این‌ را که فعلًا هدایت به غیر شده است، بلکه می‌فهماند که گرچه بعداً ممکن باشد هدایت از ناحیه غیر به او برسد؛ و معلوم است که هدایت از ناحیه غیر در صورت قبول هدایت خواهد بود؛ و امّا اگر طبعاً قابل هدایت نباشد هدایت از غیر به او نخواهد رسید؛ ۞ بنابراین جمله ﴿لا يَهْدِي﴾ به عموم خود باقی بوده و معنایش چنین می‌شود: که هدایت بنفسه نشده باشد، چه آنکه اصلا هدایت نیافته باشد یا قابل هدایت بوده و هدایت بالغیر یافته باشد. و بالجمله امام کسی است که ذاتاً هدایت به‌حقّ یافته باشد، نه هیچ‌ یک از دو دسته دیگر! ❷ |↫ |↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱ |↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲ |↫ فهرست مطالب ❏ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۩. مصادر: ❶. سوره یونس، آیه ۳۵ ❷. جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به تفسیر شریف المیزان، ج۱۰، ص ۷۹ @sire_salehan |
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄ ◈› منــهــج اول: امام حق ◈› درس چهارم: وحی تکوینی به امام حق ◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره ◈› منبع: امام شناسی، ج۱، درس۱۱ (تلخیص) ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۞. قال اللَه الحکیم فی کتابه الکریم: ﴿و جَعَلناهُم أَئِمةً يَهدُونَ بِأَمرِنا وَ أَوحَينا إِلَيهِم فِعلَ الخَيرات﴾ |❶ - ما آنها را أئمه‌ای قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌کنند، و کارهای پسندیده را به آنها وحی کردیم ۞. در این آیه میفرماید: نفس افعال خیری که آنها انجام می‌دادند، وحی ما بود. چون مصدر مضاف افاده تحقق فعل را در خارج میکند. در آیه مورد بحث نمیفرماید: به آنها وحی نمودیم که خیرات را بجای آرید، بلکه میفرماید: افعال خارجی که از آنها سر میزد عین وحی ما بود، ما وحی کردیم به‌آنها افعال خیری را که انجام میدادند، در این‌ صورت نفس فعل آنها مورد وحی است! ۞. برای روشن شدن این مطلب از قرآن مجید شاهدی می‌آوریم: ﴿وَ أَوحى رَبكَ إِلَى النحلِ أنِ اتخِذِي مِنَ الجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعرِشُونَ • ثُم كُلِي مِن كُل الثَّمَراتِ فَاسلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ أَلوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيةً لِقَوم يَتَفَكرُونَ﴾ ❷ - خدای تو به زنبور عسل وحی فرستاد، به اینکه در کوه‌ها و درخت‌ها، و در سقف‌های منازل، برای خود خانه درست کن؛ سپس از تمام میوه‌جات بخور، و با حالت تسلیم و راههائی که خدا به تو معرفی کرده بپیما ۞. آیا این وحی که به زنبور عسل کرده است، مانند وحی به قلب پیغمبران بود، که در هر لحظه بر قلب زنبور عسل وحی می‌رسیده، که این قسم خانه بساز؟ یا آنکه اینطور نیست، بلکه خداوند به قسمی این حیوان را خلق فرموده است که تمام کارهای او به اراده خدا انجام پذیرفته، و این حیوان معصوم بدون هیچ دخالتی از نفس اماره و آرزوهای باطله و شخصیت طلبی ها، طبق برنامه معین که خدا، در عالم تکوین برای او مقرر داشته است، در هر لحظه به اذن پروردگار در راهی که خدا معین نموده سیر میکند. این وحی را وحی تکوینی گویند، یعنی خدا در عالم تکوین و خارج، تمام افعال او را خود تنظیم نموده، و بدون دخالت امر خارج که او را در سیر تکاملی خود از صراط مستقیم خارج کند، او را در طرق سعادت و اعمال نیک طبق برنامه آفرینش حرکت میدهد ۞. آیه قرآن می‌فرماید: که ما فعل خیرات را به آنها وحی کردیم یعنی تمام افعال پسندیده که از آنها ظهور میکند، به اذن ما، و امر ما بوده، و ملکوت آنها در دست مااست؛ بنابراین اعمال آنها بدون دخالت هیچ فکر نفسانی از آنها سر میزند. اراده آنها اراده خدا، و فعل آنها از ضمیری پاک و بی‌آلایش، بدون شائبه منفعت طلبی و ملاحظه اجر و پاداش، و عاقبت اندیشی، از آنها سر میزند. این فعل، فعل خداست که به مشیت خدا از آئینه وجود و صقعِ نفس آنان هویدا و از مجری و مجلای وجود آنان طلوع میکند. بنابراین می‌توان گفت که نفس فعل آنان وحی خداست| ❸ ۞. انسان تا هنگامی که چشمش به جمال پروردگار گشوده نشده، و کم‌کم مراتب هستی خود را فراموش ننموده، و به خدا هست نشده است، تمام افعال را از خود می‌بیند، و حتما برای غایت و نتیجه‌ای انجام میدهد، ولی اگر در مرحله عبودیت قدم به صدق گذاشت، رفته رفته در اثر مشاهده قدرت و علم مطلق خدا و انکشاف مراحل توحید در وجود وی، دیگر از خود وجود و هستی ادراک نمیکند، تا آنکه برای بقا و حفظ آن یا برای جلب نفع و رفع ضرر کاری انجام دهد، خود را در دست قدرت پروردگار چون موم در مشت قوی پنجه‌ای خاضع و تسلیم ملاحظه مینماید. چون باطلوع خورشید حقیقت، و مشاهده جمال مطلق و حیات و علم مطلق، وجود خود را سراب دیده، و نمی‌تواند چیزی را برای خود و به مصلحت خود انجام دهد، هر کاری که ازاو در این صورت و این حال سر میزند کار حق است و بس ۞. بالجمله از آیه مبارکه: ﴿وَ أوحَينا إِلَيهِم فِعلَ الخَيراتِ﴾ استفاده میشود که امام کسی است که حقا باید از مراتب نفس و خودی عبور نموده، و به مراحل توحید حقیقی وارد شده، و با وجود طلوع آفتاب عالمتاب، و ظهور ذات مقدّس حق جل و علا در مرائی کاینات و جلوه او در ماهیات امکانیه، از خود ظهور و بروز ندیده، بلکه اصل هستی خود را مندک در هستی حضرت مفیض الوجود بنماید؛ و فعل و گفتار او و سکون و حرکت او و قیام و قعود او و جنگ و صلح او فعل خدا گردد. اگر کسی به این مرحله رسید قابلیت امامت را به‌اذن خدا دارد و الا فلا ۞. امام با این خاصه‌ای که ذکر شد، چون فعلش فعل حق، و قولش قول حق میشود، لذا حجت است، چون فعل و قول حق حجت است |↫ |↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱ |↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲ |↫ فهرست مطالب ❏ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۩. مصادر: ❶. انبیاء، آیه٧٣ ❷. نحل، آیه۶۹ ـ٧٠ ❸. جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به تفسیر المیزان،ج۱، ص۴۱۴ - ۴۳۹ ؛جلد۶، ص۳۷۳ @sire_salehan |
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄ ◈› منــهــج اول: امام حق ◈› درس پنجم: عصمت امام حق ◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره ◈› منبع: امام شناسی، ج۱، درس ۱۳ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۞. قال اللَه الحکیم فی کتابه الکریم﴿أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‌» | ❶. ۞. [ از مباحث گذشته روشن شد امام کسی است که ذاتاً هدایت به‌حقّ یافته باشد، براین اساس ] امام کسی است که از ضلالت و معصیت مصون باشد، یعنی اوّلًا در تلقی معارف الهیه و الهامات رحمانیه اشتباه نکند و متن واقع در قلب او منعکس گردد، بدون نَوَسان و اضطراب، و دخالت نفس که آن‌ را به صورت دیگری جلوه داده، و تفسیر بنماید؛ و ثانیاً در ابلاغ احکام و هدایت مردم از نقطه نظر ظاهر و باطن در راه مستقیم آنها را حرکت دهد، سوّم آنکه خود گرفتار ظلم به نفس و معصیت نباشد. ۞. از ذیل آیه شریفه راجع به حضرت ابراهیم که تقاضای آن‌ را برای ذریه می‌کند، استفاده می‌شود که امامت به ستمگر و ظالم نمی‌رسد؛ چون ظالم در آیه، مطلق آمده است: ﴿لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‌﴾ یعنی عهد من به کسانی‌که ظلم کرده باشند گرچه آن ظلم مختصر باشد نمی‌رسد؛ و بر عکس به کسانی‌که به نحو مطلق ظالم نباشند خواهد رسید و این عین عصمت است. امام کسی است که در تمام طول عمر خود گناه نکرده باشد، و کسی که گناه کوچکی گرچه در بعض احیان از او سر زده باشد، یا ظلم و شرکی از او بروز کرده باشد، گرچه بعداً توبه نموده باشد، و اثر گناه از بین رفته باشد امام نخواهد بود. ۞. حضرت علامه طباطبائی در تفسیر آیه ﴿لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‌﴾ ❷ میفرماید: از بعضی از استادان ما راجع به دلالت این آیه شریفه بر عصمت امام چون سؤال شد، در جواب چنین فرمود: که مردم به حسب تقسیم عقلی از چهار دسته خارج نیستند: اوّل کسانی‌که در جمیع طول عمر ظالم باشند. دوّم کسانی که در تمام طول عمر خود پاک و منزّه از گناه بوده، و لحظه‌ای ظلم نکرده باشند. سوّم کسانی‌که در اول عمر خود ظالم بوده، و در آخر عمر خود توبه نموده، و هدایت خدا به او رسیده باشد. چهارم بعکس، کسانیکه در اوّل عمر پاک و بی‌گناه بوده، ولی در آخر عمر خود مبتلای به معصیت و گناه شده‌اند. ۞. حضرت ابراهیم شأنش أجلّ از آن‌ است‌ که از خداوند سؤال کند که امامت را در قسم اوّل و چهارم قرار دهد، و هیچ‌گاه چنین پیشنهادی از آن حضرت دیده نمی‌شود که برای کسی که در تمام مدّت عمر یا در آخر آن دچار معصیت است. منصب امامت تقاضا نماید؛ می‌ماند دو صنف دیگر که مورد سؤال آن حضرت واقع شده‌اند، یکی آنکه در تمام عمر پاک و معصوم از گناه بوده، و دیگر آنکه در آخر عمر خود پاک و منزّه از گناه شده است. ۞. از این دو صنف خدا می‌فرماید من عهد خود را به ظالمین از آنها نمی‌دهم، معلوم می‌شود که دسته‌ای که در اوّل عمر خود گناه کرده‌اند، گرچه در آخر عمر خود توبه نموده و هدایت الهی از آنها دستگیری نموده است، باز هم عنوان ظلم به نحو موجبه جزئیه بر آنها منطبق است، و چون امامت به آنها داده نشود فقط می‌ماند یکدسته، و آن آنهائی هستند که در تمام مدّت عمر، منزّه از گناه بوده‌اند و این همان معنی عصمت است. | ❸ |↫ |↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱ |↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲ |↫ فهرست مطالب ❏ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۩. مصادر: ❶.سوره یونس، آیه ۳۵ ❷. سوره بقره، آیه ۱۲۴ ❸. المیزان، ج١، ص ٢٧٧؛ نظیر این استدلال را قاضی نور الله در احقاق الحق، ج٢، ص۳۹۶ با تقریب دیگری بیان می‌نماید @sire_salehan |
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄ ◈› منــهــج اول: امام حق ◈› درس ششم: عَلِیٌّ مع الحقّ ( روایات عامه - ۱ ) ◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره ◈› منبع: امام شناسی، ج۱، درس ۱۲ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۞. سید هاشم بحرانی ❶ پانزده روایت از طریق عامه و یازده روایت از طریق خاصه روایت می‌کند مبنی بر آنکه علی با حق است، و حقّ با علی است، و بر آنکه حضرت فرمودند: خدایا حق را با علی قرار ده، هر جا که علی قرار دارد؛ و بر لزوم متابعت و پیروی از طریقه آن حضرت. ما در اینجا روایاتی که از طریق عامه نقل شده، را با حذف سند و به‌اختصار بیان می‌کنیم.|❷ ۞. (۱) ابراهیم بن محمد حموینی که از علماء عامه است، و (۲) موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متصل خود روایت می‌کنند از شهر بن حوشب، و (۳) زمخشری در ربیع الأبرار مرسلًا روایت میکنند: شهر بن حوشب می‌گوید: من در نزد امّ سلمه نشسته بودم، که مردی اجازه دخول خواست. ام سلمه گفت: کیستی تو؟ گفت: من ابوثابت غلام علی هستم. ام سلمه گفت: خوش آمدی ای ابو ثابت بیا بنشین. ابوثابت داخل شد، و ام سلمه به‌او مرحبا گفت. سپس ام سلمه گفت: ای ابو ثابت! در آن وقتی‌که دلها به‌سوی مقاصد خود به پرواز درآمد، و هر دلی به‌مقصدی و آرزوئی، و دنبال شخصی پرید، دل تو به‌کجا پرواز کرد؟ ابوثابت گفت دل من پیروی از علی نمود. ام سلمه گفت: خوب جائی بار خود را فرود آوردی! قسم به آن خدائی که جان من در دست اوست، حقاً از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: علی با حق و قرآن است، و حق و قرآن با علی است، و آن دو از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. و سپس ام سلمه گفت: من فرزند خود عمر، و فرزند برادر خود عبد الله بن ابی امیه، را فرستادم، تا در رکاب علی با دشمنانش نبرد کنند، و اگر رسول خدا ما زنان را امر نمی‌فرمود که در خانه‌های خود بمانیم، و در آسایشگاه‌های خود بیاسائیم، هر آینه من نیز برای حمایت علی از منزل بیرون می‌رفتم، تا خود را به علی رسانیده، و با مردان در صف جنگجویان علی به‌کارزار با دشمنان او مشغول می‌شدم |❸ ۞. (۴) حموینی با اسناد متصل خود از ابوحیان تمیمی، از پدرش، از علی علیه السلام (۵) در کتاب «الجمع بین الصحاح الستة»، تألیف رزین امام الحرمین از صحیح بخاری از أمیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب علیه السلام (۶) از جزء اول کتاب الفردوس از أمیرالمؤمنین علیه السلام (۷) و موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متّصل خود از ابو الحباب تمیمی، از پدرش، از علی علیه السلام روایت کنند که: أمیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب فرمود که رسول خدا فرمود: خدا رحمت کند علی را، بار پروردگار حقّ را با علی به‌گردش در آر هر کجا که علی می‌گردد. ۞. (۸) حموینی با اسناد متصل خود از برادر دعبل خزاعی، از هارون الرشید از ازرق بن قیس، از عبد الله بن عباس روایت می‌کند: حضرت رسول الله می‌فرماید: حق با علی بن أبی‌طالب است هر کجا علی حرکت کند و در هر حالی که بوده باشد.| (۹) از کتاب فضائل الصحابة با اسناد متصل خود از اصبغ نباته، از محمد بن ابی‌بکر از عائشه، که گفت شنیدم از رسول الله صلی الله علیه و آله که فرمودند: علی با حق است و حق با علی است، و آن‌ دو هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. ۞. (۱۰) موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متصل خود از شریک، از سلیمان اعمش، از ابراهیم، از علقمه و اسود می‌گویند: ما از ابوایوب انصاری شنیدیم که می‌گفت: شنیدم که رسول الله به عمار بن یاسر می‌گفت: ای عمار؟ تو را جماعت ستمگر خواهند کشت، و تو با حق هستی و حق با توست، ای عمار! زمانی که دیدی علی را که از یک طریق سیر می‌کند! و غیر علی از وادی دیگر، تو با علی باش و در طریق او گام بردار و تمام مردم را رها کن، علی تو را به‌هلاکت و ضلالت نمی‌افکند، و از هدایت خارج نمی‌کند. ای عمار! کسی‌که شمشیری حمایل خود کند و بدان بخواهد علی را بر علیه دشمنانش نصرت کند خداوند آن شمشیر را در روز بازپسین به صورت گردن‌بندی از دُرّ به گردن او در آویزد و کسی که شمشیری حمایل کند و بخواهد با آن دشمن علی را یاری کند، خداوند در روز قیامت آن شمشیر را بصورت گردن‌بندی از آتش به‌گردن او آویزان کند، عمار می‌گوید: به‌حضرت رسول اکرم عرض کردم: کافی‌است من مطلب را آن طور که باید دریافتم |❹ |↫ |↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱ |↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲ |↫ فهرست مطالب ❏ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۩. مصادر: ❶. امام شناسی،ج۷،ص۱۸۷: علامۀ کبیر و محدث عظیم: سید هاشم بحرانی که از علماى ارزشمند اسلام و مکتب تشیع است و صاحب «تفسیر برهان» و «مدینة المعاجز» و «غایة المرام» و کتب دیگر می‌باشد ❷. غایة المرام، ص۵۳۹ ❸. ینابیع المودة،ص٩٠؛ المناقب للخوارزمی، ص۱۷۶،ح۲۱۴؛ بحارالانوار،ج۳۸،ص۳۵، ح۱۰ ❹. تاریخ بغداد،ج۱۳،ص۱۸۷،ح۷۱۶۵؛ البدایه و النهایه،ج۷،ص۳۰۷ @sire_salehan |
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄ ◈› منــهــج اول: امام حق ◈› درس هفتم: عَلِیٌّ مع الحقّ (روایات عامه -۲ ) ◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره ◈› منبع: امام شناسی، ج۱، درس ۱۲ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۞. [ سید هاشم بحرانی پانزده روایت از طریق عامّه و یازده روایت از طریق خاصّه روایت می‌کند مبنی بر آنکه علیّ با حقّ است، و حقّ با علیّ است، و بر آنکه حضرت فرمودند: خدایا حقّ را با علیّ قرار ده، هر جا که علیّ قرار دارد؛ و بر لزوم متابعت و پیروی از طریقه آن حضرت. ما در اینجا روایاتی که از طریق عامّه نقل شده، را با حذف سند و به‌اختصار بیان می‌کنیم. | ❶ ] ۞. (۱۱) موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متّصل خود از اعمش، از ابراهیم از علقمه و اسود روایت کند: علقمه و اسود می‌گویند ما بر ابا ایوب انصاری در منزلش وارد شدیم؟ و گفتیم: ای ابا ایوب! خداوند پیغمبر خود را گرامی داشت، و تو را به‌واسطه صحبت با او شرافت و فضیلت داد. برای ما بیان کن چگونه تو به‌معاونت علی خارج شدی و با اهل توحید جنگ نمودی؟ (منظور جنگ او با اصحاب معاویه است که به‌صورت ظاهر مسلمان بودند) ابو ایوب گفت: شما را به‌خدا سوگند که رسول خدا در همین اطاقی که ما و شما فعلًا نشسته‌ایم، نشسته بود، و در اطاق هیچ کس نبود، غیر از رسول خدا، و علی بن أبی‌طالب که در سمت راست آن حضرت نشسته بود، و من که در سمت چپ آن حضرت نشسته بودم، و انس بن مالک خادم آن حضرت که در مقابل آن حضرت ایستاده بود، که ناگهان در زدند، حضرت فرمودند: باز کنید در را برای عمّار مرد پاک و پاکیزه؛ در را باز کردند، و عمّار داخل شد و سلام کرد بر رسول خدا صلّی اللَه علیه و آله حضرت به او خوش امد گفتند، سپس فرمودند: ای عمّار بزودی بعد از من در امّت من فتنه بر پا می‌شود، بطوری‌که شمشیر بروی هم می‌کشند، و بعضی بعض دیگر را می‌کشند، چون چنین دیدی بر تو باد به آن مردی که در سمت راست من نشسته و اشاره به‌حضرت أمیرالمؤمنین کردند، اگر دیدی تمام مردم جهان در یک مسیر حرکت می‌کنند، و علی بن أبی‌طالب بتنهائی در مسیر دیگر حرکت می‌کند، تو از مسیر علی حرکت کن، و مردم را رها کن، ای عمّار علی تو را در ضلالت و پستی وارد نمی‌کند، و از راه هدایت تو را دور نمی‌نماید، ای عمّار متابعت از علی متابعت از من، و متابعت از من متابعت از خداست. | ❷ ۞. (۱۲) موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متصل خود از ابی لیلی که حضرت رسول اللَه فرمودند: به‌زودی چون از دنیا بروم، فتنه‌ای در میان شما بر خواهد خاست، و در آن حال دست از علی بن أبی‌طالب ندارید، اوست جدا کننده بین حقّ و باطل، و فیصل دهنده بزرگ خدا. |❸ (۱۳) حموینی با اسناد خود از اعمش، از ابی وایل، از حذیفة که حضرت رسول اللَه فرمودند: اطاعت از علی اطاعت از من، و مخالفت با علی مخالفت با من است. ۞. (۱۴) از کتاب فردوس با اسناد خود از ابو سعید خدری که حضرت رسول اللَه فرمودند: امّت من به‌ دو دسته افتراق پیدا نموده و از هم جدا می‌شوند، یک دسته از دین خارج می‌شوند و آنها را آن دسته دیگر که حقّند می‌کشند.| ❹ (۱۵) عامر شعبی که از نواصب، و از منحرفین از أمیر المؤمنین است، از عروة بن زبیر از ابوبکر روایت می‌کند که: حضرت رسول فرمودند: حقّ با علی است و علی با حقّ است. ۞. اینها روایاتی بود که در «غایة المرام» از طریق اهل تسنن بیان شده است! |↫ |↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱ |↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲ |↫ فهرست مطالب ❏ ┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄ ۩. مصادر: ❶. غایة المرام، ص ۵۳۹ ❷. تاریخ بغداد، ج۱۳،ص۱۸۶، الرقم۷۱۶۵؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۷۲؛ البدایة و النهایة، ج٧، ص۳۷۰؛ المناقب للخوارزمی، ص ۱۹۳، ح۲۳۲، بشارة المصطفی، ص ۱۴۶، کشف الغمة، ج١، ص۲۶۱. ❸. در «ینابیع المودة» ، ص ٨٢ این روایت را با کمی تغییر از اصابة روایت می‌کند گوید: و فی کتاب الاصابة، ابو لیلی الغفاری قال: سمعت رسول اللَه یقول: تکون من بعدی فتنة فاذا کان ذلک فالزموا علی بن أبی طالب، فانه اول من آمن بی، و اول من یصافحنی یوم القیمة، و هو الصدیق الاکبر، و هو فاروق هذه الامة، و هو یعسوب المؤمنین، و المال یعسوب المنافقین ❹. صحیح مسلم، ج۲، ص۷۴۶، ح۱۵۲ و ص ۷۴۵، ح۱۵۰؛ سنن ابی داوود، ج۴، ص۲۱۷، ح۴۶۶۷؛ مسند احمد حنبل، ج۴، ص ۶۵، ح۱۱۲۷۵، السنن الکبری، ج۸، ص ۲۹۴، ح۱۶۶۹۵ (با کمی اختلاف) @sire_salehan |