┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄
◈› منــهــج دوم: امام آگاه
◈› درس پنجم: حدیث من مَاتَ ( روایات عامه )
◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره
◈› منبع: امام شناسی، ج۳، درس ۳۱
┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
۞. امّا از طریق اهل تسنّن «مسند» احمد حنبل وارد است که رسول خدا فرمود: مَنْ مَاتَ بِغَیْرِ اِمَامٍ مَاتَ مَیتَةً جَاهِلیَّةً. |❶ و سپس از طریق عبد اللَه بن عمر آورده و یک جمله را از رسول خدا بر آن افزوده است که: وَ مَنْ نَزَعَ یَداً مِنْ طَاعَةٍ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لاَ حُجَّةَ لَهُ. یعنی: «کسی که دست خود را از طاعت امام بیرون کشد در روز قیامت که به محشر آید حجّتی برای او نخواهد بود» |❷
۞. و نیز گوید: این حدیث را با الفاظ دیگری از طرق مختلفی روایت کردهاند. اوّل ـ قوله صلّی اللَه علیه و آله و سلّم: مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ مَاتَ میتَةً جَاهِلیَّةً. «کسی که بمیرد و بر گردن و عهدۀ او بیعتی نباشد مانند مردمان جاهلی مرده است» |❸
۞. دوّم ـ قوله صلّی اللَه علیه و آله و سلّم: مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ طَاعَةٌ مَاتَ میتَةً جَاهِلیَّةً. «کسی که بمیرد و بر عهدۀ او طاعت و فرمانی نباشد مانند مردمان جاهلیّت مرده است» |❹
۞. سوّم ـ قوله صلّی اللَه علیه و آله و سلّم: مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مَیتَةً جَاهِلیَّةً «کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد مانند اهل جاهلیّت مرده است» |❺
۞. چهارم ـ قوله صلّی اللَه علیه و آله و سلّم: مَنْ خَرَجَ مِنَ الطّاعَةِ وَ فَارَقَ الْجَماعَةَ فَمَاتَ، مَاتَ میتَّةً جَاهِلیَّةً. «کسی که دست از اطاعت امام بیرون کشد و از جماعت امام جدا شود و بمیرد مانند مردمان جاهلی مرده است.» |❻
۞. پنجم ـ قوله صلّی اللَه علیه و آله و سلّم: مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْراً فَماتَ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلیَّةً. «کسی که از جماعت امام به اندازۀ یک وجب دور شود و سپس بمیرد پس مردن او مردن مردم جاهلیّت است» |❼
۞. ششم ـ قوله صلّی اللَه علیه و آله و سلّم: مَنْ مَاتَ وَ لاَ اِمَامَ لَهُ ماتَ میتَةً جَاهِلیَّةً. «کسی که بمیرد درحالیکه امام نداشته باشد مرده است به مانند مردن مردم جاهلیّت» |❽
۞. هفتم ـ قوله: صلّی اللَه علیه و آله و سلّم:مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لاِمامِ جَمَاعَةٍ عَلَیْهِ طَاعَةٌ مَاتَ میتَةً جَاهِلیَّةً. «کسی که بمیرد و برای امام جماعت همۀ مردم بر عهده او فرمان و اطاعتی نباشد مرده است مانند مردن جاهلیّت» |❾
۞. هشتم ـ قوله صلّی اللَه علیه و آله و سلّم: مَنْ اَتَاهُ مِنْ اَمیِرِهِ مَا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ، فَاِنَّ مَنْ خَالَفَ الْمُسْلِمینَ قَیْدَ شِبْرٍ ثُمَّ مَاتَ ماتَ میتَةً الْجَاهِلیَّةِ. «کسی که از ناحیۀ امیر و امامش به او چیزی رسد که ناگوار است باید صبر و تحمّل کند، زیرا کسی که به قدر یک وجب از مسلمانها تخلّف ورزد و سپس مرگ او را دریابد به مرگ اهل جاهلیّت مرده است». |❿
۞. باری این مجموع احادیثی بود که بدین سیاق آورده شده و حکم رسول خدا را دربارۀ افرادی که به امام زمان خود معرفت پیدا نکردهاند به مثابۀ مردن اهل جاهلیّت شمرده است. این احادیث از نقطه نظر سند جای بحث نیست چون علاوه بر آنکه بسیاری از آنها دارای سند صحیح هستند از نقطه نظر کثرت به حدّ استفاضه بلکه به حدّ تواتر رسیده است، به طوری که بعضی از بزرگان از جمله احادیثی که از رسول اکرم روایت شده و به حدّ تواتر معنوی رسیده است.
|↫ #ادامه_دارد
|↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱
|↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲
|↫ فهرست مطالب ❏
┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
۩. مصادر:
❶. مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص ۹۶
❷. مجمع الزوائد، ج۵، ص ٢١٨
❸. صحیح مسلم، ج۶، ص ٢٢؛ تفسیر ابن کثیر، ج ١، ص۵۱۷
❹. مسند احمد، ج٣، ص۴۴۶؛ مجمع هیثمی، ج۵ ص٢٢٣
❺. شرح مقاصد تفتازانی، ج٢، ص۲۷۵؛ الجواهر المُضیئة، ج۲، ص۵۰۹
❻. صحیح مسلم، ج۶، ص ٢١، تَیْسیر الوصول، ج۳، ص۳۹
❼. صحیح مسلم، ج۶، ص ٢١
❽. خلاصۀ نقض کتاب عثمانیّۀ جاحظ از ابو جعفر اسکافی، ص ٢٩؛ مجمع الزوائد، ج۵، ص ۲۲۴
❾. مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۱۹
❿. شرح السیر الکبیر، ج۱، ص ١١٣؛ الغدیر، ج ١٠، ص ۳۵۹
#منهاج #علامه_طهرانی #امام_شناسی
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄
◈› منــهــج دوم: امام آگاه
◈› درس ششم: معرفت به امام حی و آگاه
◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره
◈› منبع: امام شناسی، ج۳، درس۳۲ (تلخیص)
┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
۞. در روایات متواتره از رسول خدا وارد شده است که: مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِفْ اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ میتَةً جاهِلیَّةً. ما از نقطه نظر سند این روایات بحث کردیم، اما از نقطه نظر دلالت بسیار جای تحقیق است
۞. اولا باید دید مردم جاهلیت در چه درجه از بدبختی و زبونی بودهاند که شخصی که بدون امام بمیرد مانند آنان جان سپرده است؛ گرچه فعلا از قرآن و سنت تبعیت میکند، ولی در عین حال چون امام را مربی خود نمیداند، و احکام اسلام را طبق سلیقه و تشخیص خود به جای میآورد همانند مردمان جاهلیت است
۞. اهل جاهلیت، با ملت اسلام از نقطه نظر شقاوت و سعادت در دو قطب مختلف و متباعد از یکدیگر قرار دارند. تمام نکبتها و زشتیها و رذائل اخلاقی و مفاسد اجتماعی و کژ رویهای عقیدتی در آنها موجود بود و همۀ آن رذائل برای آن ملت بخت برگشته از ناحیۀ جهل آنان، و همه فضائل و ملکات برای ملت اسلام به علت علم و سعۀ نور در وجود و روح آنان بوده است. مسلمانان در اثر مواجهه با پیامبر و تعلیمات او در قطب مثبت آمدند، اهل جاهلیت به علت فقدان راهنما وقطع رابطه با هدایت الهی در آن قطب منفی قرار گرفتند. لذا عنوان جهل به جای بزرگترین سب و لعن و اظهار تنفر و انضجاری است که قرآن بر آنها روا میدارد
۞. اگر شخصی در ملت اسلام کارهایش طبق سلیقه خود باشد و از تبعیت امام زنده سرپیچی کند، چه تفاوتی دارد با مردم اهل جاهلیت؟ آنها خودسر و خودرأی بودند این نیز خودسر و خودرأی است، آن به شکلی خاص و این نیز به شکلی مخصوص. اگر ربط واقعی با امام نباشد چه تفاوت بین آن صورت و این صورت؟ چون حقیقت عدم ربط، که ظلمت هوا و میل نفسانی است در هر دو جا یکی است. کمال که مسلمانان پیدا نمودند در اثر ربط با پیامبر بود، اگر پس از پیامبر این رابط که به صورت ربط با امام است از بین برود همان حقیقت جاهلیت است که بدین صورت جلوه کرده است، لذا شخص بدون امام در زندگی و مرگ، زندگی و مرگ مردمان جاهل را دارا خواهد بود. امام است که انسان را در اثر تعلیم و تربیت خارجی و در اثر اشراقات انوار ملکوتی باطنی زنده میکند و دل تاریک را با مبدأ نور و روشنائی ربط میدهد و سیراب میکند
۞. جهت دیگر در روایت آنکه: انسان باید معرفت به امام زنده و ظاهر پیدا کند تا به مرگ جاهلی نمرده باشد. امام زنده، معلم و دستگیر و صاحب ولایت مطلقۀ فعلیه، و قادر بر افاضۀ انوار ملکوتی در دل مؤمن، و مسیطر بر عالم ملک است، و پیروی از دستورات و سنن پیامبر تنها، یا امامانی که بدرود حیات گفتهاند بدون اتکاء و تعلم و تربیت از امام زنده مفید و مثمر ثمر نخواهد بود. متابعت از دستورات پیامبر یا امامی که مرده است پیروی از خواستههای نفس و امیال شخصی است که آنها را پسندیده و به هرطور که نفسش بخواهد تفسیر و تأویل میکند و سپس بدان عمل مینماید، ولی متابعت از امام زنده حقیقتا تبعیت از حق است. و علاوه ولایت و قدرت روحی در امام زنده است
۞. بنابراین افرادی که در غیبت امام زندگی میکنند از اکثر فضائل و فواضل بدون تردید محروماند و برای آنکه از موت جاهلی رهائی یابند باید مقدمات ظهور را فراهم کنند و با عمل به دستورات قرآن و مجاهدۀ در راه خدا و ایتلاف دلها زمینه را برای ظهورش آماده نمایند، چون علت غیبت نقص و فتور در مردم است و عدم استعداد آنان، نه نقص در آن حضرت. اگر این نقص رو به کاهش رود و دلها کم کم قوت گیرد و تعلیمات قرآنی صحیحا بر دلها بنشیند ظهور آن حضرت حتمی خواهد شد
۞. گرچه در زمان غیبت هم بعضی از افراد با همت، با ارادهای استوار و عزمی راسخ و نیتی متین پای در مقام عمل نهاده تا به حدی که در اثر صفای دل و طهارت روح به شرف معرفت آن حضرت فائز میگردند. و البته این ظهوری است شخصی برای آنها. لذا در زمان غیبت هم راه و سیر تکاملی برای دلباختگان حریم مقدسش مسدود نیست و آن که به مقام معرفت رسیده و آن وجود را به حقیقت ولایت و نورانیت درک نموده برای او ظهور و غیبت چه تفاوت دارد!
۞. فضیل میگوید: از حضرت امام محمّد باقر شنیدم که میفرمود: کسی که بمیرد و امامی نداشته باشد پس مردن او مردن مردم جاهلیت است. و مردم در پیشگاه خدا معذور نیستند مگر زمانی که امام خود را بشناسند. و کسی که بمیرد و معرفت به امام خود پیدا کرده باشد برای او دیگر تفاوتی ندارد، ظهور آن امام جلو افتد یا عقب واقع شود. و کسی که بمیرد درحالی که معرفت به امام خود حاصل کرده باشد مانند کسی است که زنده و با آن حضرت و در چادر آن حضرت باشد ❶
|↫ #ادامه_دارد
|↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱
|↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲
|↫ فهرست مطالب ❏
┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
۩. مصادر:
❶. بحارالانوار، ج٧، ص١٧
#منهاج #علامه_طهرانی #امام_شناسی
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
┄┄┅⊱⊰𖣐 مــــِـنــــهــآج 𖣐⊱⊰┅┄┄┄
◈› منــهــج دوم: امام آگاه
◈› درس هفتم : امام آگاه ، امام امت
◈› مولف: علامه طهرانی قدس سره
◈› منبع: امام شناسی، ج۱۱، درس ۱۵۱ (تلخیص)
┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
۞. حکومت دینى، یعنى حکومت دنیوى و اُخروى؛ یعنى حکومت إلهى، باید بر أساس علم و معرفت باشد و گرنه حکومت جنگل مىشود؛ و زندگى در عالم توحّش و بهیمیّت و سبعیّت و بر أساس قدرت مالى، و قدرت اعتبارى، و قدرت و زور طبیعى، و دسائس ساختگى، که معلوم است کاروان را به جهنّم مىبرد، نه به بهشت. علّت و سبب تشکیل حکومت براى جامعه بشر، تشکّل أفراد در سیر مستقیم و خطّ مشى صحیح و راستینى است که همه أفراد به نحو أحسن و به طور أکمل از مواهب إلهیّه متمتّع و کامیاب شوند؛ و از سرمایههاى وجودى در راه کمال بهرهمند گردند؛ و استعدادها و قابلیّتهاى خود را به بهترین وجه به مقام فعلیّت برسانند.
۞. راهبر و راهنما که با داشتن قدرت خارجى و جمیع إمکانات مىتواند این جمعیّت را حرکت دهد حتماً و حتماً باید عالم به اُمور، و طریق نجات، و عالم به أسباب و لوازم، و عارف به مقامات معنوى و سیر روحانى باشد؛ تا دست مخالفین و دزدان طریق را کوتاه کرده، و به آرامش این حرکت دسته جمعى را انجام دهد؛ و إلاّ اگر خود عالم و عارف نباشد؛ نه تنها نمىتواند رهبرى کند؛ و نه تنها در راه خلاف و فساد سوق مىدهد؛ بلکه خواهى نخواهى خودش از مخالفان بوده؛ و از قاطعان طریق قرار مىگیرد؛ و سدّ باب ترقى و تکامل را مىکند؛ و علاوه بر آنکه جمعیّت را بر أصل هوى و خواهش خود سوق مىدهد؛ استعدادهاى أفراد خاصّ را نیز ضایع نموده، و به حرمان و تهیدستى دچار مىسازد. جائى که اساس رهبرى و حکومت با تکیه به زور و شمشیر باشد؛ و یا بر أساس انتخاب که معلوم است طبق آراء و أفکار همین عامیان از منتخبین صورت مىگیرد؛ مدینه، مدینۀ فاضله نبوده و نخواهد بود.
۞. در تمام أدیان آسمانى قدرت و حکومت به دست پیامبران بوده که باید بر اساس علم و معرفت خود، مردم را إداره کنند؛ و ترتیب اُمور و تنظیم معاش و تهیّۀ معاد را بنمایند. آنانند که قیام به قسط و عدل مىنمایند. دین إسلام که طبق فطرت است، و مطابق حکم عقل مستقل است، علم را از همه چیز برتر شمرده است؛ و در این صورت شرط رهبر را أفزونى علم او از جمیع اُمَّت دانسته است.
۞. و حال که معلوم شد علم عالىترین سرمایۀ وجودى است؛ و سه مرحلۀ مختلف فطرت و عقل و شرع بر أهمیّت آن گواهى مىدهند؛ آیا معقول است که پیامبر از دنیا برود؛ و أعلم از اُمَّت خود را به عنوان زمامدارى اُمور اُمَّت تعیین نکند؟ و این أمر را به انتخاب واگذارد که غیر أعلم با وجود أعلم سر کار بیاید و بکند آنچه بکند؟ این خلاف منطق و فلسفۀ إسلام است؛ این خلاف پایهریزى و شالودۀ أصیل این مکتب است.
۞. إسلام که أصل بناى آن دعوت به توحید و عرفان حضرت حقّ است؛ و تمام نردبانهاى وصول به این مقام ارجمند را عِلم قرار داده است؛ و معرفت به کتاب و سنّت را تنها راه عمل براى رسیدن بدین هدف مىداند؛ و پیامبرش را به تعلیم و تزکیه، و یاد دادن کتاب و حکمت؛ توصیف مىنماید؛ و صدها آیه در قرآن کریم در دعوت به علم و تحسین و تحمید از این ثمرۀ عالم هستى بیان مىدارد؛ آیا ممکنست یکباره، پا روى تمام این اُصول مُسَلّمه بگذارد؟ و این بنیاد را از پى واژگون کند؟ و اختیار اُمَّت را پس از پیامبرِ عالم و عارف به ذات أقدس حق و عوالم عِلْوى تا عالم سِفلى، به شخص غیر أعلم و جاهل نسبى واگذارد؟ هر کس فىالجمله به روح اسلام و فلسفۀ کلیّه آن آشنا باشد؛ مىداند که این خطِّ مشى، صد در صد با أصل دعوت رسول اللَه تباین کلّى دارد.
۞. أمیرالمؤمنین علىّ بن أبیطالب علیه السّلام به اتّفاق و إجماع همۀ شیعه و عامّه، و حتّى خوارج و نواصب، و حتّى ملل خارج از إسلام همچون یهود و نصارى و مجوس، أعلم و أعرف اُمَّت رسول خدا پس از پیامبر به مقام توحید و اسماء و صفات، و به قرآن کریم و سنّت و منهاج رسول خدا، و به أحکام و قوانین إسلام، و به حکم و حکومت، و به قضآء و فصل خصومت؛ و به اتّصال به عالم ملکوت و علوم غیبیّۀ إلهیّه، بودهاند. آیا این مقام را از علىّ گرفتن، یک نوع بلکه نوع آشکارا از سرقت نیست؟ آنهم سرقت در معنى.
|↫ #ادامه_دارد
|↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱
|↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲
|↫ فهرست مطالب ❏
┄⊰𖣐⊱┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
#منهاج #علامه_طهرانی #امام_شناسی
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
◈› #مناقب_امیرالمومنین | ۰۰۱
⿻ . احمد بن حنبل که یکی از بزرگان ائمّه اهل تسنّن است، طبق روایت کتاب الرّیاض النضره از سلمان فارسی روایت کرده است که او میگوید: « از رسول خدا شنیدم که میفرمود: من و علی نور واحدی بودیم در نزد خداوند تعالی، قبل از آنکه آدم را بیافریند به فاصله چهارده هزار سال. سپس چون خداوند آدم را آفرید آن نور را دو قسمت نمود: یکی از آن دو قسمت من هستم، و قسمت دیگر علی است.»
↫منبع: «امام شناسی»، ج۱، ص ۲۶ به نقل از «الریاض النضرة»، ص ۱۶۴
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
۰۰۹۲
┄━⊹༅۞ ؋ـصوص ۞༅⊹━┄
۞. پیغمبر مرد حق بود و میفرمود: «خداوند حق است و اساس حق در توحید است و تمام قوانین و احکام براساس توحید است؛ و این راهی است که خودم رفتهام و همۀ افراد بشر باید از این سفره بهرهمند شوند.»
↫ مبانی اخلاق، ج۱، ص۷۹
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
┄┄┅⊱⊰𖣐 حــَـیـــﺎتـ جﺎۈیــد 𖣐⊱⊰┅┄┄
░ . عنوان ۰۰ : اهمیت و جایگاه وصیت نامه امیرالمومنین علیه السلام
۞. عالم ربانی حضرت آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی قدس الله سره در مقدمه کتاب شریف " حیات جاوید " میفرمایند:
◈ این وصیّتنامه که بجاست آن را آئیننامۀ فلاح و رستگاری دو سرا نامید، أمیرمؤمنان تمام جوانب و لوازم یک زندگی سعادتمند و موفّق، در دو جنبۀ دنیوی و اخروی و شخصی و اجتماعی برای رسیدن به نقطۀ کمال را مورد توجّه قرار دادهاند؛ و دقیقاً با اشراف کامل و ولائی بر سرائر نفوس بشری و اسرار حیات طیّبۀ اجتماعی، و رموز سیر در مراتب فعلیّتهای انسانی و تحصیل سعادت دنیا و آخرت به نحو اتمّ در زمینه و بستر امنیّت و اعتدال اجتماعی، دستورالعمل و برنامۀ آن را مدوّن و مبوّب، روشن و آشکار نمودهاند.
◈ تو گوئی این شخصیّت ممتاز عالم وجود از ابتداء خلقت افلاک و زمین و زمان و پیدایش بنیآدم، همراه و همصحبت با تک تک آنان بوده و با رمز و راز هر یک به خوبی آشنایی داشته و در همۀ احوال و تبدّل حوادث با همه حضور عینی و شهودی داشته است، و اینک ثمره و نتیجۀ این تجربۀ نایاب را در اختیار آیندگان و تشنگان سبل سلام، و حتّی پویندگان مسیر امنیّت و صلاح دنیوی، خصوصاً در زمان حاضر، قرار میدهد؛ و نه تنها آنان که مسیر حیات طیّبۀ خود را بر محوریّت آموزههای اولیای الهی و حقایق وحیانی تنظیم نمودهاند و هیچ مقصد و غایتی را جز لقاء حقّ و رفع حجب ماسِویالله و تحقّق حقیقت عبودیّت محضه مورد توجّه و امعان نظر قرار ندادهاند، باید از این منهج و دستور حضرتش به طور دقیق و صد در صد پیروی و تبعیّت نمایند،
◈ بلکه حتّی غیر ملتزمین به مبانی شرع از سایر مذاهب و ملل و منکرین اصل دین و تشریع و وجود صانع و پروردگار نیز اگر بخواهند با روشی عقلانی و منطقی و در امنیّت و آرامش کامل و تحصیل خواست های مشروع و منطقی انسانی و حقوق شهروندی به نحو مطلوب، به دور از نگرانیهای اجتماعی و ناهنجاریهای فردی زندگی کنند، باید به این وصیّتنامه و نکات طلایی آن جامۀ عمل بپوشانند.
◈ علاّمه حاج سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی قدّس الله سرّه پس از مراجعت از نجف اشرف در روزهای جمعه، این وصیّتنامه را برای دوستان شرح و توضیح میفرمودند، و بسیار به مضامین و حقایق آن اهتمام و توصیه میکردند و همه را به مطالعه و تدبّر و تعمّق در عبارات و دستورات آن تشویق میفرمودند. و اهتمام در عمل به آن را تکلیف شرعی و اصل و اساس حرکت سالک به سوی پروردگار میدانستند، و خود در وصیّتنامۀ خویش متذکّر شدهاند که: میخواستم وصیّتنامه مفصّلی بنویسم که حاوی مطالب مهمّ اخلاقی باشد، دیدم با وجود مطالب عالیه و حقایق سامیهای که أمیرالمؤمنین علیه السّلام در حاضرَین به امام حسن مجتبی علیه السّلام در وصیّتنامه خود نوشتهاند و در نهج البلاغه مسطور است، دیگر از بیان مکارم اخلاق و آداب، دم زدن مایۀ شرمندگی است. |❶
|↫ #ادامه_دارد
|↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲
┄┄┄┄┄┄┅⊱⊰𖣐⊱⊰┅┄┄┄┄┄┄
🖇. مصادر:
❶. مطلع انوار، ج۱، ص ۱۱۱ ؛ حیات جاوید، ص ۲۰
#نهج_البلاغه #حیات_جاوید #آیت_الله_طهرانی
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
┄━⊹༅۞ ؋ـصوص ۞༅⊹━┄
۞. قرآن عظیم ما را دعوت می کند که به تمام موجودات به نظر وحدت بنگریم و همه را از یک ریشه و یک اصل بدانیم، و این دریای عظیم موّاج کثرات را در همان نفس آب صافی و بی رنگ و بدون بو منحصر کنیم...
↫ نور ملکوت، ج۴، ص۴۶
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
┄┄┅⊱⊰𖣐 حــَـیـــﺎتـ جﺎۈیــد 𖣐⊱⊰┅┄┄
░ .عنوان ۰۱ : نامه پدری که عمرش به سر آمده به فرزندی که آرزو ها را در ضمیر خویش می پروراند.
۞. متن وصیت امیرالمومنین علیه السلام
مِنَ الوالِدِ الفانِ، المُقِرِّ لِلزَّمانِ، المُدبِرِ العُمُرِ، المُستَسلِمِ لِلدّهر، الذّامِّ لِلدُّنیا، السّاکِنِ مَساکِنَ المَوتَی، و الظّاعِنِ عَنها غَدًا، إلَی المَولودِ المُؤَمِّلِ ما لا یُدرِکُ، السّالِکِ سَبیلَ مَن قَد هَلَکَ، غَرَضِ الأَسقامِ، و رَهینَةِ الأیّامِ، و رَمِیَّةِ المَصائِبِ، و عَبدِ الدُّنْیا، و تاجِرِ الغُرورِ، و غَریمِ المَنایا، و أسیرِ المَوتِ، و حَلیفِ الهُمومِ، و قَرینِ الأَحزانِ، و نُصُبِ الآفاتِ، و صَریعِ الشَّهَواتِ، و خَلیفَةِ الأَمْوات. |❶
۞. ترجمه حضرت آیةالله طهرانی قدس سره:
این وصیّت از طرف پدری است که عمرش به سر آمده است، و به گذشت ایّام و سپری شدن روزگار اقرار و باور دارد، زندگانی خویش را پشت سر گذاشته، و خود را تسلیم سرنوشت و روزگار ساخته است، کسی که از دنیا روی گردان شده و آن را نکوهش مینماید، و در جایگاه مردگان مسکن گزیده است، و فردا رحل اقامت به دیگر سرای کشد و به عالم آخرت کوچ نماید به فرزندی که آرزوهای دست نایافتنی را در ذهن و ضمیر خود میپروراند، و راه و مسیر هلاک شدگان گذشته را در مینوردد، بیماری ها و آلام گرداگرد او را فراگرفته، و روزگار او را در چنبرۀ سلطه و غلبه خویش به ستوه آورده است، مصیبت ها و ناگواری های زمانه او را مورد آماج تیرهای بلا گردانیدهاند، و دنیا او را به تذلّل و تواضع و خشوع و عبودیّت خود فرا می خواند، و به واسطه این عبودیّت در مقابل دنیا، بر غرور و تکبّر و خود محوری و انانیّتِ او دائماً افزوده میگردد، و از داد و ستد در دنیا متاعی جز تفاخر و تکاثر و برتری طلبی بهدست نمیآورد. کسی که پیوسته گردباد حوادث او را از پای در آورده، و در چنگال مرگ اسیر و ناتوان بسر میبرد. فرزندی که ملازم با درگیری های فکری و اضطرابات نفسانی، و همنشین با غم ها و غصّه هاست، امراض پیوسته او را هدف قرار داده و شهوات بر زمینش میزند و در مسیر مردگان چند صباحی سپری خواهد نمود و به آنان ملحق میشود. |❷
|↫ #ادامه_دارد
|↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱
|↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲
|↫ فهرست مطالب ❏
┄┄┄┄┄┄┅⊱⊰𖣐⊱⊰┅┄┄┄┄┄┄
🖇. مصادر:
❶. نهج البلاغه، نامه ۳۱
❷. حیات جاوید، ص ۶۶
#نهج_البلاغه #حیات_جاوید #آیت_الله_طهرانی
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
┄━⊹༅۞ ؋ـصوص ۞༅⊹━┄
۞. قلوب اگر با نفاق، بخل، حرص، شرک، خود بینی و خود پرستی توأم باشد، مقدّرات انسان طبق همین قلبهای آلوده و سیاه بهنحوی مقدّر خواهد شد؛ و اگر وجهۀ قلب تغییر و تبدیل پیدا کرد و این خصوصیّاتش مبدّل به توحید و صفا و انفاق و ایثار و گذشت و عبودیّت و حال ذُلّ و مسکنت نسبت به ساحت پروردگار شد، مقدّرات چیز دیگری خواهد شد.
↫ مبانی اخلاق، ج۱، ص۱۹۲
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
┄┄┅⊱⊰𖣐 حــَـیـــﺎتـ جﺎۈیــد 𖣐⊱⊰┅┄┄
░ .عنوان ۰٢ : کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام در علّت و انگیزه بیان این وصیّتنامه
۞. متن وصیت امیرالمومنین علیه السلام:
أمّا بَعدُ، فَإنَّ فیما تَبَیَّنتُ مِن إدبارِ الدُّنیا عَنّی، و جُموحِ الدَّهرِ عَلَیَّ، و إقبالِ الآخِرَةِ إلَیَّ، ما یُرَغِّبُنی [ما یَزَعُنی] عَن ذِکرِ مَن سِوایَ، و الِاهتِمامِ بِما وَرائی، غَیرَ أَنّی حَیثُ تَفَرَّدَ بی ـ دونَ هُمومِ النّاسِ ـ هَمُّ نَفسی، فَصَدَقَنی رَأْیی، و صَرَفَنی عَن هَوای، و صَرَّحَ لی مَحضُ أمری، فَأَفضَی بی إِلَی جِدٍّ لا یَکونُ فیهِ لَعِبٌ، و صِدقٍ لا یَشوبُهُ کَذِبٌ، و وَجَدتُکَ بَعضی، بَل وَجَدتُکَ کُلّی، حَتَّی کَأَنَّ شَیئًا لَو أصَابَکَ أصَابَنی، و کَأنَّ المَوتَ لَو أتاکَ أتانی، فَعَنانی مِن أمرِکَ ما یَعنینی مِن أمرِ نَفسی، فَکَتَبتُ إلَیکَ [کِتابی] مُستَظهِرًا بِهِ إن أنا بَقیتُ لَکَ أَو فَنیتُ |❶
۞. ترجمه حضرت آیةالله طهرانی قدس سره:
امّا بعد، پس از آنکه آشکار شد که دنیا از من روی گردانده است، و روزگار با گذشت زمان بر سرنوشت من چیره و غالب گشته است، و آخرت را در پیش روی خویش مینگرم، دیگر فائدهای از یاد کردن دیگران نمی یابم؛ زیرا پرداختن به امور خود مرا از توجّه به غیر و کنکاش در کار دیگران باز می دارد و کفایت می کند؛ و رغبتی در اهتمام به امور گذشته در خود نمی بینم مگر در چنین موقعیّتی که هموم و اشتغال به امور مردم و پیگیری نیازهای آنان را به کناری نهادم و به نیازها و ابتلائات خویش پرداختم، و دریافتم که اهتمام به نیاز خود، فکر و رأی مرا با خویش همراه و موافق نموده است، و از هوا و آرزوهای بشری دور ساخته، و واقعیّت مرا و عاقبت روزگارم را بر من روشن و بر ملا نموده است، پس مرا به سمت اراده ای آهنین و عزمی راسخ و اهتمامی بلیغ در امر خود سوق داده است که هیچ شائبۀ شوخی و مزاح و بازیگری در ارادۀ خویش نمییابم، و به جدّ نسبت به مآل و آیندۀ خود نگرانم و حقایق پیش روی خود را بازی و هزل نمینگرم، و وقایع در انتظار خویش را دروغ و خلاف نمیپندارم.
۞. در یک چنین وضعیّت و موقعیّتِ خود، تو (ا مام حسن علیه السّلام ) را پاره ای از وجود خویش مییابم، نه، بلکه تمام وجود باقی و استمراری خود احساس می کنم. تا این مقدار که اگر مسأله ای برای تو رخ دهد گویا برای من پیش آمده است، و اگر مرگ تو را دریابد گویی مرا دریافته است، و هرچه تو را به سختی و تعب اندازد این چنین می پندارم که مرا به اذیّت و ابتلاء انداخته است. بنابراین مشغول تدوین این وصیّتنامه شدم و امیدوارم که مورد پذیرش و اهتمام تو قرار گیرد. چه در حال حیات و چه در حال ممات. ( یعنی این وصیّت را فقط برای زمان پس از فوت خویش ننوشتم، بلکه برای عمل کردن و پرداختن به آن در هر حال و هر لحظه از عمر و حیات تو نوشتم.)» |❷
|↫ #ادامه_دارد
|↫ مطالعه قسمت قبلی ⇱
|↫ مطالعه قسمت بعدی ⇲
|↫ فهرست مطالب ❏
┄┄┄┄┄┄┅⊱⊰𖣐⊱⊰┅┄┄┄┄┄┄
🖇. مصادر:
❶. نهج البلاغه، نامه ۳۱
❷. حیات جاوید، ص ۶۸
#نهج_البلاغه #حیات_جاوید #آیت_الله_طهرانی
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان
┄━⊹༅۞ ؋ـصوص ۞༅⊹━┄
۞. قرآن کتاب سیر و سلوک است. راهنما به اعلى درجۀ استعداد و قابلیّت انسان است. اگر کسى با قرآن آشنائى نداشته باشد و راه سیر و معدّات و یا موانع و صوارف و آفاتش را نداند، کجا مىتواند سیر کند؟ بنابراین اصل، نزول قرآن براى هدایت و عمل بوده، و این معنى متوقّف بر تفکّر و تدبّر است.
↫ نورملکوت قرآن ، ج۳، ص ۲۹۰
⇶ @sire_salehan | #سیره_صالحان