eitaa logo
"پاتوق کتاب آسمان"
481 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
103 ویدیو
6 فایل
🔹معرفی‌و‌عرضه‌آثار‌برجسته‌ترین‌نویسندگان‌و‌متفکرین‌ایران‌و‌جهان 🔸تازه‌های‌نشر 🔹چاپارکتاب/ ارسال‌به‌سراسرایران https://zil.ink/asemanbook ادمین: @aseman_book آدرس: خ‌مسجد‌سید خ‌ظهیرالاسلام‌کوچه‌ش۳ بن‌بست‌اول سمت‌راست "سرای‌هنر‌و‌اندیشه" تلفن:09901183565
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📚 خاطرات سردار شهید حاج احمد کاظمی قیمت ۷۰.۰۰۰ تومان 📚 همسایه‌ای که بلند می‌خندید و داستان‌های دیگر عماد عبادی قیمت ۵۵.۰۰۰ تومان 📚 درگاه این خانه بوسیدنی است خاطرات مادر شهیدان خالقی پور ...داوور، رسول و علیرضا... قیمت ۷۰.۰۰۰ تومان @skybook
📚فرضیه‌ی زمین مسطح ۱۱۷ صفحه قیمت: ۴۸۰۰۰ تومان @skybook
اتابک‌خان: این کتاب (به کتاب توی دستش اشاره می کند.) صدها نمونه از کارهایی رو که این پدرسوخته‌ها در اقصانقاط عالم انجام دادن با کلی شاهد و مدرک و جزییات توضیح داده. خسرو: تو اقصانقاط عالم تا دلت بخواد از این اراجیف چاپ میشه.و معمولا کلی هم خواننده دارن. میدونی چرا؟ چون هم مزخرف گفتن آسونه و هم مزخرف خون‌ها زیادن. به نظر من نود و نه درصد مردم دنیا مادرزاد عاشق مزخرفاتن. @skybook
‌ ...‌کتاب‌های تاریخ جهان، نشر ماهی... 📚صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد ۶۱۳ صفحه قیمت:۲۳۵,۰۰۰تومان 📚شهر فرنگ اروپا ۱۲۰ صفحه قیمت: ۲۴,۰۰۰ تومان 📚ورشو ۱۹۲۰ ۱۸۳ صفحه قیمت: ۳۸,۰۰۰ تومان 📚صنعت و امپراتوری ۴۳۸ صفحه قیمت: ۱۱۰,۰۰۰ تومان @skybook
روزهای آخر مثل برق و باد می‌گذشت. حوادث زودتر از انسانها تصمیم میگرفتند، زمزمه قطعنامه شنیده می‌شد. وقتی حضرت امام قطعنامه را پذیرفتند، رزمنده‌ها ناراحت بودند و گریه می‌کردند. احمد و نیروها در مقر اهواز بودند. همه گمان می‌کردند که باب شهادت دارد بسته می‌شود. همه مسئول واحدها آمدند دفتر فرماندهی پیش حاج احمد که ببینند تکلیف و تصمیم چیست و چه کار باید بکنند. همه پکر و ناراحت بودند. خود حاجی هم توی فکر بود. بعد از چند دقیقه گفت: «برادرها! چرا اینجا نشستین؟ بلندشین برین سر کارهاتون!» یکی- دو نفر گفتند: «حاجی! حالا تکلیف چطور میشه و چه باید کرد؟» احمد گفت: «اگه حضرت امام بگه سوار دوچرخه بشین برین دست صدام رو ببوسين، باید بریم این کار رو بکنیم.» 📚حاج احمد خاطرات سردار شهید، حاج احمد کاظمی @skybook
📚ادبیات من/ راهی به فهم خود‌زندگی‌نگاری و روایت‌های شخصی ۴۷۷ صفحه قیمت: ۱۹۳,۰۰۰ تومان @skybook
همین که پرده اتاق پیش او به یک سو رفت و چشم او بر بانوی خانه افتاد هر چیز دیگری از پیش نظرش محو شد، انگاری دیگر چیزی برایش وجود نداشت، مثل همان روز صبح در خانه گانیا و حتی شدیدتر از آن. رنگ از رویش پرید و لحظه‌ای بر جا ایستاد. می‌شد حدس زد که قلبش به شدت می‌تپد.... @skybook
. ▪️ یادداشتی برای بدرقه آیت‌الله ناصری(ره) .
. امروز (یکشنبه) تشییع پیکر آیت الله ناصری بود. با خودم می گویم، چگونه یک فرد اسوه اخلاق و عرفان در یک شهر و ای بسا در میان شیعیان میشود و او را معلم اخلاق می دانند و بانی تزکیه بین مسلمانان. در این میان خبری هم رسید که حزب‌الله و سید حسن نیز رحلت این عالم جلیل‌القدر را به فرزند ایشان تسلیت گفت‌اند. شاید معلم اخلاق باید تقریرات و نوشته جات زیادی داشته باشد. سخنرانی‌های گیرا و سخنانی که مردم بتوانند آنها را آویزه گوششان کنند. احتمالاً چهل حدیث یا شرحی بر برخی از روایات اخلاقی و عملی و... ولی خوب هر چه فکر می‌کنم جز تک جملاتی از ایشان به یادم نمی‌آید. "آقاجان معصیت خدا را نکنید" یا "توسلات تان را به امام زمان بیشتر کنید" و سخنی که به طلبه‌ای گفته بودند وقتی آن طلبه به ایشان می‌گوید می‌خواهم امام زمان را ببینم. ایشان گفته بودند: "برو درست را بخوان. امام زمان دیدن کارِ منِ پیرمرد است". احتمالا بیش از اینها چیزی از ایشان نشنیده‌ایم. ولی چه می شود که او می‌شود اساس اخلاق و سلوک الی الله و معیار تزکیه و سلوک... نام امام زمان که می‌آید و ارتباط با ایشان، نام آیت الله بر زبان‌ها جاری می‌شود. در نگاه رایج ما سیر و سلوک راهی است که انسان می‌خواهد به خدا برسد و باید اعمال و ریاضت‌ها و مراقبه‌هایی را انجام دهد تا سلوک پیدا کند و اصطلاحا چیزی گیرش بیاید. مثل همین چله نشینی‌های مرسوم که حاجتی در کار است و ضرورتی که به انسان عزم می‌دهد تا به خود سختی‌هایی تحمیل کند و به مقصدی برسد. چیزی وجود دارد و باعث می‌شود مسیر سلوک دینی و اخلاقی منحرف نشود. یعنی معیار و میزان سلوک الی‌الله و ارتباط با بقیه‌الله، عالِمی است که نه هیاهویی دارد و نه دستگاه و تشکیلات آنچنانی دارد و نه آثار علمی و نه مدلی منحصربه فرد برای تربیت شاگرد و مرید. بلکه با فاصله‌ای در مسیر ایستاده و مشعل برافروخته و راه را روشن میکند و نسخه بدل هم ندارد. اصلاً مسئله‌ای که منجر به آن می‌شود که کسی نگهبان و راهبر مسیری باشد همین وجود است. همین ارتباطی است که قلب ها را به هم پیوند می‌دهد. امروز در تشییع جنازه‌اش هزاران هزار قلب و دل انسان بود که با هر حال و توانی برای او آمده بودند و نه برای او که برای خودشان گام‌ برمی‌داشتند. این اثر وجودی و بی‌رنگ است که اعتبارش را از خودش میگیرد. آیت‌الله اعتبارش به کتابخانه و سخنرانی و پا منبری و شاگرد و درس و مدرسه اش نیست. اعتبارش به وجود الهی خودش است. که با وسعتی که دارد دلهای همه مردمان را در خود جای داده. از همین روزست که سلوک او نسخه بدلی ندارد چون او در قلب همه مومنان حاضر است...و این ورای از مسائلی است که برخی مطرح می کنند که سلوک عرفانی فلان عارف و استاد اخلاق با دیگری متفاوت است. قلب، قلب است و اگر حرم الله باشد مردم به طواف آن می‌آیند و راه می‌جویند. @skybook 🔻🔻
. رفیق اهل کاشانم می‌گفت که در اوایل دوران دانشجویی یکبار به مسجد ایشان رفته بودم. بعد از نماز رفتم و کنارش نشستم. سرش پایین بود. از ایشان پرسیدم: "خدا کیست؟" با همین صراحت. سرشان را لحظه‌ای پایین آورده‌اند و دوباره رو به من کردند و گفتند: "همان که به شما دست و پا داده". به همین سادگی. حال ما اگر جای ایشان بودیم به یک دانشجوی جوان چه جوابی میدادیم!؟ یکی دیگر از رفقا شب آمده بود پاتوق. درباره ایشان گفتگو کردیم. میگفت من تا به حال از نزدیک با ایشان برخورد نداشتم و حتی یک بار بیشتر به نماز ایشان نرفتم و هیچ کلامی هم از ایشان به یاد ندارد ولی امشب اولین باری بود که برای کسی نماز لیله الدفن خواندم. امروز ما، کسانی که سر و کاری با دین و انقلاب داریم وقتی با کسی روبرو می‌شویم که عیبی در ظاهر دارد یا خطایی انجام داده دیگر تحمل معاشرت که هیچ حتی نمی‌خواهیم کنار آن باشیم چه رسد به آنکه دردی از او دوا کنیم یا گره‌ای از کارش بگشایم و اصلاً مگر ما گره گشاییم و درمان درد!؟ ولی یاد ندارم که ایشان خورده‌ای به مردم گرفته باشد و سالهای سال درب خانه‌اش به روی عموم مردم با هر ظاهر و عقیده‌ای باز بود و مراجعات زیادی داشتند، بدون آداب و ترتیب و دفتر دار و تشکیلات... @skybook 🔻
. در روایات این وسعت و مقام را صبر عن الله می‌گویند. حضرت امام در کتاب جنود عقل و جهل می‌فرمایند: "پس آن صبر مشتاقین و محبوبین جمال است که پس از ارجاع آنها به مملکت خود، ناچار باید صبر کنند و از جمال جمیل برای اطاعتِ خودِ او محجوب باشند و این اشقِّ مراتب صبر است". گویی خود حضرت روح الله در بام این مقام ایستاده و انقلابی به پا کرده که همه ملت خویش را به لقاء حق برد. آیت الله نیز پیرو همین مکتب است. عرفانی که در انقلاب ظهور می‌کند و نگهبان اسلام و انقلاب است و واسطه‌ای است میان مردم با ولی خود، آنجایی که به طلاب سفارش می‌کند: "همانگونه که تبلیغ اسلام و قرآن و امام زمان را می‌کنید تبلیغ مقام رهبری را هم بکنید. همه این مشکلاتی که هست بر قلب ایشان وارد است و امام زمان از قلب ایشان مراقبت می‌کند. بنده معتقدم ایشان الان تنهاست". و خوب...کو آن عالمی که زمان علی (علیه السلام) از تنهایی علی برای مردم بگوید و علی(ع) که فرمان جهاد می‌دهد، در صف اول باشد و مردم را دعوت به جهاد کند. در جایی امیرالمومنین خطاب به مردم می‌گوید: "ای مردم سرآغاز پراکندگی شما و شروع نقص شما از زمانی بود که خردمندان و صاحب نظران از بین شما رفتند آنها که اگر سخن میگفتند در گفتار خود صادق بودند و سخن گفتنشان عادلانه بود و وقتی به یاری خوانده می‌شدند اجابت می‌کردند". رحمت خدا بر روح بلند این بزرگ مرد اسلام. @skybook
https://www.instagram.com/tv/Ch6Ul2jjVuY/?igshid=YmMyMTA2M2Y= فقط زیر نویس را بخونید...
. 🔹 سیزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت 🔹 همراه با رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب "مهاجر سرزمین آفتاب" 📅 امروز ۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ .
. 📚 مهاجر سرزمین آفتاب نویسنده: 📇 ۲۴۸ صفحه 🔹 ارسال به سراسر ایران @skybook
. 🔻تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب سرگذشت تنها مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس متنشر شد متن تقریظ به شرح زیر است: "بسم الله الرحمن الرحيم. سرگذشت پرماجرا و پرجاذبه ی این بانوی دلاور، که با قلم رسا و شیوای حمید حسام نگارش یافته است، جدأ خواندنی و آموختنی است. من این بانوی گرامی و همسر بزرگوار او را سالها پیش در خانه شان زیارت کردم. خاطره‌ی آن دیدار در ذهن من ماندگار است. آن روز جلالت قدر این زن و شوهر با ایمان و با صداقت و با گذشت را مثل امروز که این کتاب را خوانده‌ام، نمی‌شناختم؛ تنها گوهر درخشان شهید عزیزشان بود که مرا مجذوب می‌کرد. رحمت و برکت الهی شامل حال رفتگان و ماندگان این خانواده باد اردیبهشت ۱۴۰۱ -ساخت فیلم بر اساس زندگی خانم بابائی حرکت مهم و مؤثری در جهت معرفی و آبرو بخشیدن به خانوادهی اسلامی و مرد مسلمان است، و نباید از آن غفلت شود." @skybook
. در خانه همه چیز او را به یاد شمس می انداخت، در خارج خانه هم اندیشه شمس یک لحظه از پیش خاطرش محو نمی شد. روزها و هفته ها و ماهها چشم براه بازگشت شمس بود. از هر واردی در باب او سؤال میکرد، به هر مسافری جستجوی ردپای او را توصیه میکرد. به کسانی که از او به راست یا دروغ خبری می آوردند مژدگانی می داد. آنها را مینواخت و به دیدار آنها خرسندی نشان میداد. داستان جنون ناگهانی او، که سالها بعد از زبان اهل قونیه برای ابن بطوطه جهانگرد مغربی نقل شد، تصویری بود که از این احوال او در اذهان نسلهای بعد باقی مانده بود. با چه سادگی هرچه را در باب وجود شمس در اطراف می‌شنید باور می کرد و با چه آسانی از هرچه در باب مرگ او میشنید به خشم و خروش می آمد. یکی به او خبر داد که شمس را در دمشق دیده بود، مولانا که نقدینه یی در دسترس نداشت جامه خود و تمام آنچه را به تن داشت از دستار و فرجی و کفش و موزه مژدگانی داد. چون او برفت یکی از حاضران گفت که او خبر دروغ داد، خودش به دمشق نرفته بود. مولانا گفت من برای خبر دروغش دستار و فرجی بدو دادم اگر خبرش راست بودی به جای جامه جان خویش فدای او کردم. با این مایه نگرانی و دلتنگی، عزیمت به جستجوی شمس برای مولانا اجتناب ناپذیر بود و او با این حال در شور... 📚 پله پله تا ملاقات خدا جلال الدین رومی @skybook