eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
156 دنبال‌کننده
468 عکس
263 ویدیو
34 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
12.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️حاوی تصاویر دلخراش ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر رضایت معیشتی اما به چه قیمتی منظور از «معیشت»؛ ۱) ۲) است که تحصیل این دو مطلوب برای خویش، خانواده و جامعه (که بدون این دو گنج گران‌بها، خوب هیچ معنا و مفهومی ندارد) بلادرنگ نیازمند صرف وقت و و بلکه است که «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود»! ولیکن گاهی برای انسان‌ها و وقایعی رخ می‌دهند و شرایطی پیش می‌آید که امر، دائرمدار این می‌گردد که انسان (یا جامعه و ملتی) بین یا ، یکی را بر دیگری ترجیح بدهد! قاعدتاً بین بد و بدتر؛ انتخاب، سخت است اما عاقل آن است که امنیت را بر معیشت، ترجیح بدهد وگرنه و حتی او تبدیل به و بلکه وی می‌شود. در طول تاریخ، معمولاً اشخاص (حقیقی یا حقوقی)، برای پیشبرد اهداف شیطانی و نفسانی خود، هر دو مطلوب انسان‌هایی را به گروگان گرفته‌اند و گاهی آن‌ها را بین آن‌دو به انتخابی سخت، واداشته‌اند! و بسیاری از انسان‌ها و جوامع، بمحض ترجیح معیشت بر امنیت، هر دو را از کف داده‌اند و بسا انسان‌ها و جوامعی که عزت را بر ذلت، ترجیح داده‌اند و هر دو مطلوب را به چنگ آورده‌اند. از دیگر نشانه‌های ، آنست که از ، گرفته‌اند و چه بسیار است فجایعی که می‌توان از آن‌ها عبرت گرفت. هم (مثل همیشه تاریخ خود!) در معرض قرار گرفته است. معیشت این ملت، به علل مختلفی، گروگان گرفته شده و انتخاب با ماست که امنیت خود را هم بر باد بدهیم یا نه؟! ✍حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۲۰ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🔴رهبر مقاومت: ما به ظهور، نزدیک شده‌ایم. این سخن براساس دیدن خواب‌ها و یا گمانه‌زنی‌ها نیست، این براساس یافته‌های واقعی و حقیقی است. ▪️میلیون‌ها نفر آماده جان‌فشانی برای حضرت هستند. ☝️از پیام‌های دریافتی☝️ نقدونظر (عج) اولاً) جان‌فشان و جان‌فشانی، کافی نیست. لازم است اما کافی نیست. ثانیاً) «ظهور+حکومت» (عج) بدون یاران ایرانی، تحقق نخواهد یافت. کو یاران ایرانی حضرت در تراز سیدعلی؟ ثالثاً) فرض می‌کنیم (سیدعلی، سیدحسن و سیدبدرالدین) ۳ نفر از ۳۱۳ نفری هستند که قیام آن‌حضرت را می‌کنند. کو ۳۱۰ نفر بقیه؟! رابعاً) بعنوان أمّ‌القرای اسلام (و در انتظار تبدیل شدن به و سپس اضمحلال و نابودی کامل! طبق روایات) عجالتاً در حال تاختن بسوی بلاتکلیفی است! خامساً) اگر همین امروز حضرت آقا (حفظه‌الله الی قیام‌الحجة) فرضاً از جای‌گاه رفیع ولایت فقیهی خود استعفاء دهند و هم فرضاً شخص دوم (سیدحسن نصرالله) را بعنوان ولی‌فقیه معرفی نماید، آیا خود ایرانی‌ها تسلیم و تبعیت خواهند کرد؟ یا اینکه بعلت نژادپرستانه و ملی‌گرائی‌های جهنمی خود، از پذیرش او طفره خواهند رفت؟! هنوز که با چنین آزمایشی مواجه نگشته است که ببینیم چه می‌شود. یاران ایرانی امام از پدیدار خواهند گردید. آتشی کم‌نظیر که عجالتاً فقط هیزم آن در حال آمایش است نه بیشتر! ؛ ممنوع فتأمل ✍حسینی(منتظر) ۱۰مهر۱۴۰۲ @chelcheraaqHM 👈گروه هم‌اندیشی👉 🙏 👌زمانی که این پیام را👈به اشتراک گذاشتم👉، زنده بود😭
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 سرفصل‌های آیات آغازین سوره ؛ که به مرزبندی‌های مهمی تصریح می‌کنند: ۰۱) خدا، بخشنده و مهربان است ۰۲) الف ... لام ... میم ...!!! ۰۳) پندارها و انسان‌ها (حتی مؤمنین) از آسان‌پنداری و ساده‌انگاری عواقب ایمانی! ۰۴) هیچ دوره‌ای از حضور انسان‌ها در دنیا از بارش فتنه‌های اجتناب‌ناپذیر الهی، در امان نبوده و نیست و نخواهد بود. ۰۵) ضرورت جداسازی صادقین راستگویان از کاذبین و دروغگویان ۰۶) ضرورت «رسواسازی منافقین» ۰۷) بی‌نیازی خدا از جهاد برای خودتان ۰۸) البته خدا پاداش‌های خوبی خواهد داد. ۰۹) به خدا ممنوع است حتی اگر والدین‌تان از شما بخواهند که نباید اطاعت کنید. ۱۰) با ایمان توأم با ، می‌توان وارد زمره صالحین شد که رستگاری است. ۱۱) اقتضای ایمان به ، تحمل است و نباید مشروط به باشد وگرنه (به بهانه عدم یاری مستقیم الهی!) بدتری بدنبال دارد. ۱۲) خدا مؤمنین و منافقین را از هم باز می‌شناسد و از باطن آن‌ها آگاه است. ۱۳) پیوسته در صدد هستند که اتکاء به آن‌ها غلط است. ۱۴) کافرین نه تنها باری از بارهای سنگین شما کاهش نمی‌دهند و بر عهده نمی‌گیرند بلکه اگر به آن‌ها کنید، فشارهای وارده بر شما افزایش یافته و بارهای سنگینی بر دوش‌تان خواهند افزود. این مفاهیم ۱۴گانه برگرفته از ۱۴ آیه اولیه سوره عنکبوت را از منظرهای مختلفی می‌توان مورد تفسیر و تبیین قرار داد ولیکن در اینجا می‌خواهیم از دو منظر خاصی بدان‌ها توجه کنیم: الف) مفاهیم این را می‌توان، بیان و هشدارهای خدا به انواع انسان‌ها، تلقی کرد. جالب‌ترین نکته این آیات، بر مجاهدین است مبنی بر اینکه؛ شما برای خودتان است وگرنه هیچ‌گونه نیازی به مجاهدت‌های شما ندارد. ولیکن خدای بی‌نیاز، جهاد شما را بی‌پاداش نمی‌گذارد. جوایزی که خدا بابت مجاهدت شما به شما عنایت می‌کند، به مفهوم این نیست که ، نیازی به مجاهدت شما دارد و اگر مجاهدت کردید، لابداً او بعنوان به شما باید بدهد! خدای غنیّ؛ کارفرمایی نیست که ذره‌ای به کارکرد شما محتاج باشد تا لازم باشد که به شما دستمزدی بپردازد. ولیکن برای تشویق شما به «مجاهدت برای خودتان»، جایزه می‌بخشد. زیرا که بخشنده و مهربان است. ب) تناسب این آیات با و اوضاع ، موضوع مهم دیگری است که در این‌جا صرفاً به ذکر کلیدواژه‌هایی چند از آن بسنده می‌کنیم: (فشارهای کاروزندگی) (پلیدی‌ها و پلشتی‌ها) فاجعه‌ای که در اتفاق افتاد، فتنه عظیمی برای مسلمانی و مؤمنین در است که شرّ آن با قابل تغییر به خیر است. سیئات و بدی‌های را خدا تبدیل به چنان پاداش‌های مطلوب و جذابی می‌کند که فراتر از عملکرد آن‌هاست. (آیه ۸) اگر سوریه امروز تن به مبارزه و مجاهده ندهد، بیش از پیش در امواج فتنه و شرارت‌های شیاطین غرق خواهد شد و نسل‌های آتی آن‌ها نیز به تباهی و فنا خواهند رفت. هم اگر از این صحنه مشهود، نگیرد، به سرنوشتی بدتر از سوریه و و... گرفتار خواهد شد. تنها راه حل اوضاع داخلی و خارجی، مجاهدت است ولو بدون برخورداری از نصرت الهی! اگرچه پاداش‌های الهی هم در راه خواهد بود. از تو حرکت از خدا برکت. بلایی که امروز بر سر ، آوار شده، مقصرین مختلفی دارد ولیکن سوریه، ردیف اول متهمین است. نیز (چه در اردوگاه تعریف و تحدید شوند و چه خارج از آن به شمار روند) به شدت گرفتار «امت اسراعیلی» پارسی‌زبان بوده و هستند و خواهند بود. این‌را هم باید بدانیم که خبیث‌ترین و کثیف‌ترین امت اسراعیلی دنیا متعلق به ایران است که قائل به هیچ حد مرزی نیستند. بسیار متعفن‌تر از در ! فرقی هم نمی‌کند که چه پرچمی بلند کند. اعم از جنایتکار و سلطنت‌طلب‌های وطن‌فروش و هرزه و تجزیه‌طلب‌های . فلذا امتحانات ، سخت‌ترین است و خواهد بود. ایرانیان برای نجات خودشان و مسلمین منطقه و مستضعفین جهان از انواع فتنه‌های روزافزون، هیچ راهی بجز تمسک واقعی و حقیقی به «ایمان و عمل صالح» ندارند. در غیر اینصورت کمترین به خدا و جفاورزی در حق (ص) و او و (عج)، بدترین و است. ✍حسینی(منتظر) ۰۳/۹/۲۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 🎲👈محل نظرات👉 🙏
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» (۱) بنام خداوند بخشنده و مهربان «ا ل م» (۲) الف. لام. میم. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ»؟! (۳) آیا مردم چنین پنداشتند؛ به صرف اینکه بگویند ما ایمان (به خدا) آورده‌ایم رها شوند و گرفتار هیچ فتنه‌ای (برای امتحان) نشوند؟! «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۖ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ» (۴) و محققا ما اممی را که پیش از اینان بودند به امتحان و آزمایش آوردیم، و همانا خدا دروغگویان و راستگویان را کاملا می‌شناسد. «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا ۚ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ» (۵) آیا آنان که کار زشت و اعمال ناشایسته مرتکب می‌شوند پنداشتند که بر ما سبقت گیرند (و از عقاب ما خلاصی یابند)؟ بسیار بد حکم می‌کنند. «مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ ۚ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (۶) هر کس که به لقاء خدا (و مشاهده جمال و وصول به رحمت و جنّت او) امیدوار و مشتاق است (بداند که) هنگام اجل و وعده معین خدا البته فرا رسد و او (به گفتار و کردار خلق) شنوا و داناست. «وَ مَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ» (۷) و هر که (در راه ایمان) جهد و کوشش کند به سود خود کند که خدا از (طاعت و عبادت) عالمیان البته بی‌نیاز است. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ» (۸) و آنان که ایمان آورده و نیکوکار شدند البته ما هم گناهانشان را محو و مستور کنیم و بهتر از آن اعمال نیکشان به آنها پاداش دهیم. «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا ۖ وَ إِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ۚ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (۹) و ما به آدمی سفارش کردیم که در حق پدر و مادر خود نیکی کند، و اگر آنها (خود مشرک باشند و) کوشند تا تو به من (که خدای یگانه‌ام) از روی جهل و نادانی شرک آوری هرگز اطاعت امر آنها مکن، که رجوع شما به سوی من است و من شما را به پاداش هر عمل که به جای آورده‌اید آگاه می‌گردانم. «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ» (۱۰) و آنان که ایمان آورده و کار نیکو کردند آنان را البته (به بهشت) در صف صالحان (و رتبه نیکان) آریم. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ۚ أَوَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ» (۱۱) و بعضی مردم (از راه نفاق) می‌گویند: ما به خدا ایمان آوردیم، و چون رنج و آزاری در راه خدا ببینند فتنه و عذاب خلق را با عذاب خدا برابر شمرند (یعنی همان قدر که ترس عذاب خدا آنها را از کفر به ایمان می‌خواند ترس عذاب مردم هم از ایمان به کفر می‌کشد) و هر گاه ظفر و نصرتی از جانب خدایت (به مؤمنان) رسید (آن منافقان) گویند: ما هم با شما (و هم آیین شما) بودیم. آیا خدا بر آنچه در دلهای خلایق است داناتر نیست؟ «وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ» (۱۲) و البته خدا هم به احوال اهل ایمان داناست و هم از درون منافقان آگاه است. «وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَ مَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ ۖ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ» (۱۳) و کافران به اهل ایمان گفتند: شما طریقه ما را پیروی کنید (اگر به خطا رفتید) بار خطاهای شما را ما به دوش می‌گیریم، در صورتی که هیچ از بار گناهشان را به دوش نگیرند، آنها دروغ می‌گویند. «وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَ أَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ ۖ وَ لَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ» (۱۴) و آنها علاوه بر بار سنگین گناهان خود بار گناهان هر که را گمراه کرده‌اند نیز به دوش می‌گیرند و روز قیامت از آنچه دروغ می‌بستند سخت مؤاخذه می‌شوند. ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌 آیات آغازین سوره و تناسب مفهوم آن‌ها با ۱۴ آیه اولیه سوره عنکبوت، تناسب عجیبی با اوضاع بویژه مناطق متعلق با از جمله سوریه و دارد. فتنه؛ شبیه تارهای عنکبوت است که ... 👌وجوهی از مفاهیم عمیق و دقیق و صریح این آیات ۱۴گانه را لطفاً در 👈این‌جا👉 ملاحظه بفرمائید. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۲۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
دخترک مسئولان.pdf
94.2K
🇮🇷﷽☫ 🔻 @SMHM212 مقاله «دخترک مسئولان»؛ امروز بیستمین سالگرد تحریر این مقاله است ولیکن هنوز هم تازگی خود را بصورت ۱۰۰٪ دارد. این مقاله که بصورت یک برگه A4 (پشت و رو) صفحه‌آرایی و چاپ شده، تاکنون در بسیاری از محافل سیاسی و مدیریتی تهران و قم، توزیع گردیده است. حقیر خیلی مشتاقم، کسی بخواهد و بتواند، نکاتی را مطرح نماید که بتوان جمله‌ای از این مقاله را کاهش داد یا بر آن افزود! بنظر بنده ؛ مهمترین مسئله و بلکه مشکل و حتی معضل «نهضت+نظام اسلامی» است که متأسفانه، در این امر خطیر، نمره چندان مقبولی دریافت نکرده است! ویژگی‌های ضروری مدیران؛ موضوع بررسی این مقاله است. «دخترک» یعنی؛ د.خ.ت.ر.ک. د = دانش خ = خلاقیت ت = تجربه ر = رد موانع ک = تشکر بجای تشر این‌هاست رازهای کلیدی در هر مقام و‌ منصبی مدیری که د.خ.ت.ر.ک. ندارد، یک اشغال‌گر و و حتی است! جمهوری اسلامی ایران در انواع سطوح مدیریتی، به کار گماشتن افرادی است که فاقد این ویژگی‌های ضروری در تراز است. افرادی که نه تنها نظام و نهضت که ملت و کشور را هم بر باد داده و می‌دهند. فتأمل! در هر حال این ، نیازمند و سزامند هستند. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۰۹/۲۱ 🌐 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻 @SMHM212 دخترک مسئولان! (بخش ۱): مضامینی معطوف به مسائل مدیریتی در ایران، در سال ۱۳۸۲ در ذهن بنده شکل گرفت که در سال ۱۳۸۳ بصورت یک مقاله کوتاه (بصورت دو لت پشت و روی یک برگه A4) تنظیم و تکثیر گردید و امروز بیستمین سال تحریر آن است و به همین مناسبت، عین متن آن‌را به اشتراک می‌گذارم: بسمه تعالی قال امیرالمؤمنین؛ علی(ع): «یستدل علی ادبار الدول اربعه؛ تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل و تضییع الاصول و تزیین الفروع» یعنی مشکلات عظیم مدیریتی و رفتاری در سال 1382 که افتخار حضور در کارگاه «دوره برای مدیران مجموعه فرهنگی ...» را داشتم، استاد آن دوره آموزشی ویژه پرسید: «اصلی‌ترین، بنیادی‌ترین، خطرناک‌ترین، ترسناک‌ترین، بدترین، زشت‌ترین، آسیب‌زاترین، مضرّترین، سخت‌ترین، پیچیده‌ترین، طولانی‌ترین، بغرنج‌ترین، زیانبارترین، بیمارکننده‌ترین، ریشه‌ای‌ترین، حل‌ناشدنی‌ترین، و... مشکل یا معضل و یا بحران ملی ما (ایران) چیست؟ و راهکار پیشنهادی شما برای حل آن کدامست؟» بدترین مشکل ملی ما چیست؟ راه حل آن کدامست؟ از آنجا که نمره جواب این دو پرسش معادل نیمی از نمره کل دوره آموزشی بود، همگی دست به کار شدیم و هر کسی چیزی را سوژه خود قرار داده و راه‌حل‌های پیشنهادی خود را ردیف نمود؛ از اعتیاد به سیگار و انواع موادمخدر، بی‌حجابی و بدحجابی، تهاجم فرهنگی و غربزدگی، بی‌سوادی و بی‌غیرتی، بی‌فرهنگی در مراعات آداب شهرنشینی گرفته تا فناوری‌های نوظهور از قبیل ماهواره و اینترنت و... گرفته تا پدیده شوم قلم بمزدها، خیانتهای روشنفکری و تا عدم خودکفایی و خودباوری، وابستگی به اقتصاد نفتی و تک‌محصولی، رباخواری سازمان‌یافته و... و امثالهم، مورد توجه دوستان بود و... ناگهان استاد از اختصاص بالاترین نمره به نگارنده این سطور خبر داد و بالتبع همه متقاضی شدند که بنده چه مسئله مهم و بلکه اهمی را نشانه رفته‌ام؟! وای بر مدیران و مسئولان! حقیر در آن زمان به این نتیجه رسیده بودم که (علیرغم برخورداری ما از سرزمینی با ویژگیهای کم‌نظیر سوق‌الجیشی و ژئوفیزیکی، قدمت تمدن و سبقه تاریخی کهن، ملتی هوشمند و جوانانی نخبه و توانا، رهبرانی دانا و دلسوز و دلیر، مکتبی پویا و پایا، معادن و منابع فراوان و متنوع، دسترسی گسترده به انواع آبهای آزاد ووو...) معضل اصلی ما ما هستند که متأسفانه کارکردهای منفی آنها بر عملکرد مثبت آنان غلبه دارد. ناگهان یکی از مدیران حاضر در کلاس معترض شد که گزینه انتخابی و مورد اشاره وی هم دقیقاً همین مسئله بوده است! پس چرا وی از کسب بالاترین نمره محروم مانده است؟! استاد بلافاصله افزود: «بلی! اما تمایز دیدگاه آقای حسینی منتظر نسبت به نظر شما در راه‌حل پیشنهادی ایشانست که بنظرم نسبت به شما هوشمندانه‌تر است»! و از وی خواستند که راهکار خود را بگوید. پیشنهاد او «تبعید مدیران از وطن» بود؛ یعنی تبعید مدیران متخلف و ناکارآمد به جزیره‌ای دور افتاده ولیکن دارای ساختمانهای اداری شیک و شکوهمند بود تا در آنجا آنها دائماً با همدیگر جلسه و همایش بگذارند و به همدیگر بخشنامه بدهند و از یکدیگر گزارش بخواهند و... آنقدر که بالاخره از پای در آیند! استاد از بنده هم خواست که راه‌حل خود را بیان نمایم و دلیل چنین راهکاری را هم مورد اشاره قرار دهم که برخاستم و گفتم: راهکار پیشنهادی ایشان به ذهن بنده هم رسید ولیکن من ترجیحاً پیشنهاد می‌کنم، طیّ فراخوان بزرگی از همه مدیران دعوت گردد تا در سفری مثال‌زدنی (فرضا هشتاد روز دور دنیا!) حضور یابند. البته با این شرط که فقط کسانی بیایند که خود را مدیرانی متعهد، متخصص و موفق (قابل و لایق مدیریت) می‌دانند و اصولاً مدیریتشان را قبایی برازنده فقط تن ایشان و پست مدیریّت را حقّ مسلّم خود و نیز حق مسلّم طبقات نسلی قبل از خود و بعد از خود می‌شمارند! بنده احتمال می‌دهم که در همان اولین روز فراخوان و مهلت تعیین شده درصد قابل توجه و بسیار چشمگیری از مدیران (احتمالاً بیش از دو سوم) حضور خواهند یافت! باید آنها را به یکی از بنادر جنوبی ببریم و سوار بر کشتی‌های پسنجری و تفریحی بسیار شیک و زیبا نموده و در دریاها و اقیانوسهای دنیا به گردش در آوریم. بشرطی که ناوبری این ناوگان بلند بالا به بنده سپرده شود. زیرا آنزمان که بنده افسر کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران بودم با تحقیق از ملوانان کشتی‌ها تا حدودی می‌دانم که بهترین کوسه‌های درنده و گرسنه در کجاها هستند! البته منوط به آنکه این عملیات کاملاً محرمانه باشد وگرنه بمحض آنکه کوسه‌ها متوجه بشوند که غذای چرب و شیرین آنها از جنس «مدیران ایرانی» هستند، احتمالا خود را به نزدیکترین سواحل رسانیده و دسته جمعی خودکشی می‌کنند تا نسل خود را به گوشت و خون و پوست اینها آلوده نسازند! در این‌جا بود که ... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۲۲ 🌐 کانال 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 گروه 👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 دخترک مسئولان! (بخش ۲): ... در اینجا بود که اعتراض همه مدیران [مشغول آموزش ضمن خدمت در آن دوره چند ماهه] درآمد ولیکن استاد از من پرسید: آیا بنظر شما شیوه «دورسازی» بجای «معدوم‌سازی» و راه‌حل تبعید به همان جزیره دور افتاده این همکارتان بهتر از این روش بسیار خشن و خطرناک شما نیست؟! عرض کردم: خیر استاد! زیرا احتمال دارد که همانند «رابینسون کروزوئه» برای بازگشت به وطن راهی پیدا کنند و پروژه و معالجه «بزرگترین بیماری ملی» ما ابتر بماند. اگرچه استاد با اشاره به این استدلال بنده در آن زمان، صحّت داوری خود در امر «ترجیح نظر بنده بر دیگران» را مورد تأیید و تأکید قرار داد! ولیکن بعد از آن قصه، از آنجا که آن مسیر را شوخ‌طبعانه رفته بودم، یکی از دغدغه‌های دائمی ذهن بنده همین مسئله شد که: آیا براستی تشخیص و قضاوت بنده قرین واقعیّت و حقیقت ماجراست؟! و اینکه قطعیّت و جدّیّت این نظر چه میزان است؟ آیا براستی بحران اصلی ما در سطح ملی، ما هستند؟ با چه منطق قابل استدلالی؟! یعنی چنانچه امر دائر بر این بشود که فرضاً روزی کلّ را جمع کنند و تحویل بنده بدهند آیا براستی من همه آنها را بلافاصله منهدم و نابود خواهم کرد و نسلشان را از سطح زمین بر خواهم انداخت؟ آیا بهترین راه‌حل، اعدام آنهاست؟ آیا «بهترین نسخه» همین است که من پیچیدم؟ آیا مشکل بدتری وجود ندارد که بتوانم جایگزین مدیران بکنم؟ و... هرچه اندیشیدم اصل گزینش خود را نتوانستم تغییر بدهم ولیکن به فرمولهای خوبی نائل گشتم و لذا در روش مواجهه و برخوردم هم توانستم تحولی ایجاد نمایم. بدین صورت که دیدم می‌توان علت یا علل «نامطلوب بودن/ شدن مدیران» را با بررسی‌های دقیق کشف کرد و برای معالجه هر کدام نسخه‌ای حیاتبخش پیچید. چنین شد که به مبحث «دخترک» رسیدم و اینکه مدیران باید طیّ فرایندهایی مهندسی شده، دختر دار گردند و چنانچه مدیری دخترش را پیدا نکرد ناچاراً باید طعمه کوسه‌ها شود! دخترکان ناقص‌الخلقه مدیران! در واقع علت اصلی بدبختی کشور ما و منشأ تمام مشکلات ملت ما، مسئولان و مدیرانی هستند که «د.خ.ت.ر.ک.» ندارند! لذا یکی از محورهای اصلی و تأکیدی بنده در سخنرانی‌ها و تدریس‌هایم، در انواع محافل و مجامع سیاسی و علمی اشاره به همین مسئله خطیر بوده است و اینکه مدیران ما یا اساساً دخترک ندارند یا اگر دارند ناقص‌الخلقه است و اینکه چه باید بکنیم تا ایشان اولاً دخترک داشته باشند و ثانیاً دخترکشان، کمال و جمالی داشته باشد تا در کارشان بصیر و صبور باشند و علیم و حلیم. وگرنه روز به روز مصائب روزافزون ملتمان تشدید خواهد گشت و... و اما دخترک: د. بسیاری از مدیران ما اساساً نسبت به حوزه مدیریتی خود علم و کافی و بلکه لازم را ندارند. دانش و دانائی ایشان در حیطه قلمرو مدیریتی ایشان مخدوش و قابل تخطئه می‌باشد. پیشتازی اراذل و افراد کم‌مایه و بلکه بی‌مایه در اشغال مناصب و کنار زدن اشخاص پر مایه و صاحب فضیلت و برتری و به حاشیه راندن ایشان، روندی است که نه تنها اعتبار بلکه «اصل » را مورد تحدید و تهدید خود قرار می‌دهد تا آنجا که یکی از علل اصلی فروپاشی همین جابجائی خطیر است که حضرت امیر(ع) نسبت به وقوع آن صریحاً هشدار داده‌اند. این عده از مدیران به لحاظ «فقدان معرفت» و «بی‌شعوری کاری» در «هدایت» صحیح مجموعه تحت امر خود ناتوان هستند ولو اینکه در امر «نظارت» و «حمایت» سنگ تمام بگذارند. در این خصوص لازمست که؛ اولاً) با نهایت دقت مدیرانی به کار گمارده شوند که از دانستن و لازم و بلکه کافی برخوردار باشند. نباید اجازه داد نادان جای دانا را بگیرند. ثانیاً) برنامه دانش‌آزمایی و میزان‌سنجی فهم و دانائی مدیران باید تبدیل به فرایندی ثابت و مؤثر در درون نظام گردد و بدون اتکاء به مدرک‌گرایی صرف و تأثیرپذیری از جریانات سیاسی سلطه‌جو و باندهای تمامیّت‌خواه اقتصادی (و به تعبیر مقام معظم رهبری؛ باندهای مافیایی قدرت و ثروت) مدیران را مورد ارزشیابی دقیق خود قرار دهد و دانایان را ارتقاء بخشد. این مدیران که شاید دارای خواستن و توانستن هم باشند نیازمند دانستن و هدایت هستند. خ. بسیاری از مدیران ما از اراده کافی و بلکه انگیزه لازم برای پیشبرد اهداف تعیین و تعریف شده در حوزه مدیریتی آنها برخوردار نیستند. شاید بسیاری از آنها می‌دانند که چه باید بکنند و امور را چگونه باید مدیریت نمایند (و احتمالاً دارای بالاترین نمره دانائی هم هستند و ای بسا نخوت فراوانی هم دارند!) ولیکن در مدیریتشان نه تنها خودشان هیچگونه پیشتازی به خرج نمی‌دهند بلکه با پیروی از تکیه‌کلام «هیس نوچ» مرسوم خود مانع عملکرد و پیشرفت زیردستان خود هم می‌گردند و بمحض ... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۲۲ 🌐 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻 @SMHM212 دخترک مسئولان! (بخش ۳): ... به محض آنکه کسی بخواهد حرفی بزند و پیشنهادی بدهد و احیاناً انتقادی بورزد تنها روش برخوردشان «هیس‌هیس» گفتن و دعوت به سکوت است! تا اساساً کسی چیزی نگوید و کسی چیزی نشنود و چنانچه کسی سماجت کرد و توانست نظرش را ابراز و اظهار نماید آنگاه با شیوه «نوچ نوچ» از پذیرفتن انتقادات و پیشنهادات طفره رفته و زیر بار مسئولیّت نمی‌روند. البته ممکن است همین «مدیران هیس‌نوچی» خودشان شعارهای زیبا و دلفریب و ذهن‌فریب (عوامفریبی و خواص‌فریبی) هم سر دهند و حتی گوش فلک را هم کر کنند اما دریغ از نیم مثقال کردار واقعی! در هر حال این عده از مدیران بی‌همت به علل گوناگونی (جز اشغال مناصب و تسلط بر پستهای مدیریتی) و «بی‌غیرتی کاری» تمایلی به تحقق دانسته‌های علمی و بحق خود و دیگران ندارند. در این خصوص هم لازمست که؛ اولاً) با نهایت دقت مدیرانی انتخاب شوند که از خواستن و اراده لازم و بلکه کافی برخوردار باشند. نباید اجازه داد جای را بگیرند. ثانیاً) برنامه انگیزش‌یابی مدیران باید تبدیل به فرایندی ثابت و مؤثر در درون نظام گردد و بدون تأثیرپذیری از جناحهای سیاسی سلطه‌طلب و باندهای انحصارطلب اقتصادی (و به تعبیر مقام معظم رهبری؛ باندهای مافیایی قدرت و ثروت) مدیران را مورد ارزشیابی خود قرار دهد و تنبل‌ها و بی‌حال‌ها را کنار زده و فعالان را ارتقاء بخشد. این مدیران شاید توان و مجموعه تحت نظر خود را داشته باشند ولیکن معمولاً در امر بسیار ناکارآمد هستند و معمولاً مجموعه خود و افراد آنرا به حال خود رها می‌کنند. لذا این دسته از مدیران خود نیازمند نظارت بیشتری هستند. اگرچه بسیاری از اینها ظاهراً خود را بسیار جدی و علاقمند هم نشان می‌دهند ولیکن در عمل جز اتلاف وقت و انرژی و سرمایه هنری ندارند. این مدیران شاید از دانستن و توانستن برخوردار باشند اما از خواستن گریزانند ولو اینکه بسیاری از اینگونه مدیران ای بسا صبحها زودتر از همه بر سر کار خود حاضر شوند و دیرتر از همه هم آنرا ترک کنند اما علیرغم پرکار و اکتیو نشان دادن خود، در واقع عملاً کاری از پیش نمی‌برند. البته ممکن است علت نخواستن اینها ریشه در ندانستن و نتوانستن داشته باشد ولیکن بجای دانش‌زایی و توان‌افزایی خود بمنظور گریز از رخوت و خمودگی، عمدتاً سرگرمیهای زیرپوستی مختلفی هم برای خود تدارک می‌بینند که صرفاً برای رفع بی‌حوصلگی خودشان است ولو اینکه وانمود کنند که برای تغییر ذائقه جهت حفظ و افزایش آمادگی کاری است ووو... ت. بسیاری از مدیران ما از توانائی کافی و بلکه لازم برای پیشبرد اهداف تعیین و تعریف شده در حوزه مدیریتی خود محروم هستند. شاید بسیاری از آنها می‌دانند که چه باید بکنند و امور را چگونه باید مدیریت نمایند (و احتمالاً دارای بالاترین نمره دانائی هم هستند) و همچنین شاید بسیاری از آنها می‌خواهند که کارها را بخوبی و در عالیترین شکل کمال و جمال آنها مدیریت نمایند (و احتمالاً دارای بالاترین نمره اراده‌ورزی هم هستند و در امور خواستن مشکل چندانی ندارند) ولیکن در مدیریتشان از حد شعارهای زیبا و دلفریب و ذهن‌فریب (عوامفریبی و خواص‌فریبی) فراتر نرفته و در عمل «عاجز» تشریف دارند. این دسته از مدیران بیش از هدایت و نظارت نیازمند حمایت هستند. این عده از مدیران ممکن است در امور نظارت و هدایت عملکرد مطلوبی داشته باشند ولیکن در امر حمایت از زیردستان خود معمولاً ضعیف تشریف دارند. مانند کسی که فوت و فنّ فرضاً قهرمان ورزشی شدن (مثل وزنه‌برداری، مشت‌زنی، شناگری، کشتی‌گیری و...) را نه تنها بخوبی می‌داند بلکه قادر به تدریس و تعلیم آنها در سطح دانشگاهی و مربیگری حرفه‌ای و باشگاهی آنها هم هست و حتی خیلی هم دوست دارد و تمایل شدید که قهرمان یکی از آنها و پهلوان جهان هم بشود اما استخوان‌بندی هیکل و قدرت عضلات بدنش، مقاومت انرژیک و رمقی برای انجام هیچکدام از آنها و رکورد زدن را ندارد. در این خصوص نیز لازمست که؛ اولاً) با نهایت دقت مدیرانی گزینش و منصوب شوند که علاوه بر دانستن و خواستن از توانستن و توانائی لازم و بلکه کافی برخوردار باشند. نباید اجازه داد «مدیران خسته و نیسته» (معمولاً پای کار نیستند و اگر هستند خسته‌اند!) جای «مدیران هسته» (همیشه و تا آخر پای کار هستند) را بگیرند. ثانیاً) برنامه «توان‌یابی مدیران» باید تبدیل به فرایندی ثابت و مؤثر و مستمرّ در درون نظام گردد و بدون تأثیرپذیری از باندهای مافیایی قدرت و ثروت و سوار بر امواج انواع «رسانه‌های سنتی و صنعتی»، مدیران را مورد ارزشیابی خود قرار دهد و ناکارآمدها را کنار زده و توانمندان را ارتقاء و اعتلاء بخشد. ... ادامه دارد. 👌فرمت PDF این سلسله در 👈این‌جا👉 است جهت تکثیر و توزیع در جلسات ذی‌ربط. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۲۲ 🌐کانال 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲گروه 👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 دخترک مسئولان! (بخش ۴): ر. بسیاری از مدیران ما صرف‌نظر از ، و که دارند یا ندارند، در امر ، مشکل جدی دارند. یعنی شاید بسیاری از آنها در مدیریت امور ذیربط به مجموعه خود، هم «می‌دانند» و هم «می‌خواهند» و هم «می‌توانند» و احیاناً دارای بالاترین نمره «دانائی، پویایی و توانائی» هم هستند ولیکن در مواجهه با انواع موانع طبیعی یا مصنوعی (اعم از موانع بنیادی و سیاسی) و تحمیلی، مدیریتشان دچار «تسویف» (نوعی توقف و درجا زدن) می‌شود. گوئی که منتظر مانعی بودند تا متوقف شوند! این دسته از مدیران بیش از «هدایت، نظارت و حمایت» نیازمند جرأت (از جنس و ) هستند. همچنانکه مقام معظم رهبری فرمودند: «نوآوری جرأت می‌خواهد». مراد از مانع یا موانع در اینجا نادانی به کار یا بی‌ارادگی و یا ناتوانی و بی‌عرضگی نسبت به انجام کار نیست بلکه چیزهایی است که حلّ و رفع و ردّ آنها نیازمند و و است. آنچنان که تمام تلاش و نهایت کوشش و اوج عزم و احساس مسئولیّت تام و تمام مدیر را به خود معطوف نماید. همان چیزی که آنرا باید «همت مضاعف و کار مضاعف» نامید. در این خصوص هم لازمست که؛ اولاً) با نهایت دقت مدیرانی گزینش شوند که از جهد و جرأت و همّت لازم و بلکه کافی برخوردار باشند نه آنکه علیرغم اتصاف و اتکاء به دانایی، پویایی و توانایی خود، موانع را (ولو بسیار بزرگ و عمیق و بلندتر از حوزه کاری ذیربط) بهانه برای رکود خود قرار دهند. نباید اجازه داد جای را بگیرند. ثانیاً) برنامه جهد و جرأت‌یابی مدیران باید تبدیل به فرایندی ثابت و مؤثر و مداوم در درون گردد و بدون تأثیرپذیری از باندهای مافیای قدرت و ثروت و سوار بر امواج انواع «رسانه‌های سنتی و صنعتی»، مدیران را مورد ارزشیابی خود قرار دهد و «ترسوهای دل‌نازک» را کنار زده و «دلیران دلسوز» را اعتلاء بخشد. ک. بسیاری از مدیران ما نه تنها «د.خ.ت.ر.» ندارند بلکه «دخترک» هم ندارند! یعنی از «تشکر» مدیریّتی فقط «تشر» مدیریّتی را بلدند و از «ک» آن محروم هستند فلذا زیردستانشان بجای تشکر فقط تشر می‌شنوند! حال شما می‌توانید بجای دخترک، «درختک» بکارید! ولیکن منظور ما کاملاً روشن است و مدیرانی اعلم، اعدل، اتقی، اشجع و ابصر می‌خواهیم. البته هر آنچه گفته آمد مسئله‌ای همگانی است و در همه اقشار جامعه و عموم مردم هم مصداقیّت دارد و نه اینست که مختص مدیران و مسئولان باشد. فتأمل! در پایان از تمام مدیرانی که دخترکی دارند بسیار سپاسگزارم. والسلام سید محمد حسینی (منتظر) ۲۱ آذر ۱۳۸۳ فرهنگسرای خاوران این مقاله ☝️را بعد از شرکت در دوره آموزشی سه چهار ماهه مدیران فرهنگسراهای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران (در محل فرهنگسرای پارک ساعی)، نوشتم. ⁉️ در آخرین دقایق دوره، استاد مرعشی، از بنده پرسیدند: اگر روزی توانی یافتید که بر مدیران ایران، چنان سلطه‌ای پیدا کنید که همه آنها را در دریا بریزید، آیا واقعاً این کار را می‌کنید؟! گفتم: نخیر استاد! گفت: پس با آن‌ها چه می‌کنید؟ گفتم: باید به این مسئله فکر بکنم! گفت: نتیجه فکرتونو منتشر کنید! و حاصل آن تفکر (چاره‌جویی) برای حل معضل مدیریت در ایران، این شد که باید مدیران ایرانی ۵ نوع را فرا بگیرند فلذا این مهارت‌ها در قالب این مقاله، تنظیم گردید. نظر شما چیست؟ انصافاً بعد از حداقل دو دهه از این یافته‌ای که تحریر شد، آیا می‌توان خدشه‌ای بر کلیات یا جزئیات مفاد آن وارد کرد؟! براستی چه کنیم با انبوه مدیرانی که دخترک ندارند؟! سخنگوی دولت را دیدید همین دو سه روز پیش با چه لحنی با دانشجویان برخورد کرد؟! و سایر اعضای دولت پزشکیان که دارای چه بافت متضادی با آن شاکله‌ای هستند که انتظار می‌رود باشند! اوضاع مدیریتی کشور نسبت به بیست سال قبل که برآورد شد و در این مقاله منعکس شد، آیا بهتر شده یا بدتر؟! متأسفانه همین مدیریت‌های غلط است که نهایتاً کار را می‌کشد به ، چنانکه اوضاع سوریه جلوی چشمان ماست که چگونه کشوری و ملتی بر باد رفت؟! اگرچه باید به تعبیر دیروز باید امیدوار باشیم که جوانان سوریه و منطقه به خودشان بیایند و را نجات بدهند. اما بدون اصلاح فرایندهایی که موجب بهبودی اوضاع مدیریتی جامعه بشود، امکانپذیر است؟! در هر حال، ایران باید الگوی اصلاحات بنیادینی باشد که بدون آن‌ها همه‌چیز در وضعیت ناترازی قرار می‌گیرند. بدترین ناترازی‌ها در عرصه مدیریتی است که سایر ناترازی‌ها را رقم می‌زنند و بر ملت و حتی آیندگان تحمیل می‌کنند. در حالی‌که امیرالمؤمنین(ع) صریحاً می‌فرمایند؛ مدیران عوضی، باعث فروپاشی دولت هستند، ما دولت را سپرده‌ایم به یک مشت رئیس و مدیر عوضی! سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۲۲ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 ناترازی اصلی مملکت ؛ جدیدترین اصطلاح اقتصادی است که قابلیت ورود به را دارد! ناترازی؛ و گاهی است که ممکنست به و حتی دامن بکشد و شاید بهترین راه‌حل آن، و است. همان توصیه قدیمی که سعدی آنرا مورد اشاره شاعرانه خود قرار داد: چو دخلت نیست، خرج آهسته‌تر کن که می‌گویند ملاحان سرودی اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد خشک‌رودی بنابراین، ناترازی در عرصه نابرابری با یا تأمین و است که در دنیای اقتصاد کاربرد دارد. ولیکن در نیز می‌شود عاریه گرفت! بدین‌صورت که از گلایه بکنیم که؛ به فراخور نیاز خود به دارای خصائل؛ ، و ، در اداره ، نتوانسته است نیروهای متخصص و متعهدی در تراز «نهضت+نظام اسلامی» تولید () نماید. فلذا گرفتار فقر شدید کارکنانی متناسب با نظام و و در نتیجه بزرگترین و بدترین و خطرناک‌ترین ناترازی را در کشور داریم! نشان به آن نشان که بزرگترین () به افرادی سپرده شده که خودشان نماد ما هستند! اگرچه این ناترازی در طول تاریخ ، جاری بوده که حتی می‌توان آن‌را کهن‌ترین نامید و در نیز ادامه دارد. لذا هر گاه که ناترازی را از می‌شنوم یاد این سخن می‌افتم: حافظ تو‌ خود حجاب خودی، از میان برخیز! و دولتش 👈دخترک👉 ندارد! ✍️حسینی(منتظر) ۰۳/۹/۲۲ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏