eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
156 دنبال‌کننده
468 عکس
263 ویدیو
34 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۲۸) ارکان اسلامیت قرآن؛ حلقه وصل برهان به عرفان برای قربان بدون ، قابل استفاده رحمانی نیست، همچنانکه بدون قرآن، هدایت نیست و بلکه برهوت گمراهی و ضلالت در اوهام است. آیات قرآنی، ریشه در مفاهیم برهانی و فلسفی و منطقی دارند و عرفانی که سرشاخه قرآن است، می‌تواند را برای اهل برهان و عرفان قرآنی، به ارمغان آورد. یکی از ، است که اوج عرفان مبتنی بر قرآن و برهان است ولیکن مقدمه‌ای از عرفان دارد که «روز عرفه» موضوعیت بخشیدن به آن است و مقدمه‌ای ضروری برای ذی‌المقدمه فلذا عرفه و قربان، مکمل همدیگر هستند. بعبارتی؛ «عرفان بدون قربان»، إبتار و انحراف است و «قربان بدون عرفان»، انهدار و انحطاط و لذا هر دو باید مبتنی بر قرآن باشند، قرآنی که فهم آن محتاج برهان است، برهان ربّانی و سبحانی. در این‌خصوص، ملاحظه مقاله‌ای در موضوع «تقارن (و تقدم) زمانی عرفان (عرفه) با قربان»، که بسیار معنی‌دار است، مورد توصیه است. (👈اینجا👉) «قربان»؛ تکلیف اصلی «انسان»! ولی در پرتو برهان+قرآن+عرفان هدف از هبوط به دنیا، قربان شدن (تقرّب) اوست که باید ابتنایی از عرفان داشته باشد، عرفانی که تلألؤ آن از قرآن است، قرآنی که وحی آن با برهان، قابل فهم است. بنابراین فرایند اربعه علت خلقت و هبوط انسان در دنیا، عبارتند از؛ 💠 برهان =» قرآن =» عرفان =» قربان (تسلیم رب‌العالمین)؛ اهل برهان و استدلال است تا بتواند از قرآن، استفاده نموده و به عرفانی نائل گردد که او را قربان سازد. ، غایت است ولیکن بنیانی است که بنیاد آن، برهان و ، بهترین ابزار برای تحصیل و تصلیح برهان است. بنابراین تکفیر فلسفه، مسدود ساختن طریق استفاده از است، همچنانکه تفسیق عرفان، کشیدن خط بطلان بر فرآورده قرآن است. بالتبع بدون «برهان+قرآن+عرفان»، هیچ «قربان الی‌الله» و وصالی میسور نخواهد گشت. امام خمینی‌ره بعد از کرام علیهم‌السلام، أبَرمرد چنین مربع ناب و مقدسی بود: 💠 برهان + قرآن + عرفان + قربان مورد توصیه چنین اعجوبه‌ای، ارزش قربانی دادن و قربانی شدن را دارد و و ، بخوبی آنرا دریافتند، بدون کلمه‌ای کمتر یا بیشتر. «جمهوری اسلامی امام خمینی» با سایر جهانی صرفاً اشتراک لفظی دارد وگرنه معنی و محتوای آن هیچ‌گونه قرابتی با آن‌ها ندارد چنانکه خود حضرتش بدان تصریح فرمودند: «آنچه را که ما به نام جمهورى اسلامى خواستار آن هستیم فعلًا در هیچ جاى جهان نظیرش را نمى‏بینیم.» (صحیفه امام/ج۵/ص۴۳۸) نکته مهم دیگری که در مانحن فیه، رخ می‌دهد اینست که امام وقتی نظریه دهها ساله «حکومت عدل اسلامی تحت نظر ولایت فقیه» خود را در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۵۷ به ایده «جمهوری اسلامی» تغییر می‌دهند و آن‌را در تاریخ ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ به انتخاب عمومی می‌گذارند، به مدت یک سال، نه از «حکومت اسلامی» یادی می‌کنند و نه حتی از «ولایت فقیه»، سخنی می‌گویند! گویا که جمهوری اسلامی، ادغامی مکفی و آیینه تمام‌نمایی از هر دو مطلب «ولایت فقیه» و «حکومت اسلامی» و عصاره هر دوی آن‌ها است و امام بدان رضایت دارند! تا اینکه ترس از (و عدم حفظ اعتدال نهضت+نظام) و افتادن مملکت به ، موجب می‌شود که به دخالت روحانیت در حکومت و استقرار ولایت‌فقیه در رأس آن، نمایند وگرنه تمایلی به مداخله در امور حکم‌رانی منتخبین ملت نداشتند و مسئولیتی بود که تحمیل شد از باب اینکه «حفظ نظام أوجب واجبات» است. حمله به «جمهوری اسلامی» و تلاش برای انحطاط و اضمحلال آن از همان زمان نام‌گذاری و طرح عنوان آن آغاز شد که خود امام بدان چنین اشاره کردند: «از آن اولی که صحبت جمهوری اسلامی شد، اینها شروع کردند به کارشکنی؛ 👈 یک دسته‌ای را تراشیدند به اینکه ما هم بگوییم جمهوری، اسلامی‌اش چیست؟! و عجب این بود که [می‌گفتند] ملت ما جمهوری می‌خواهد. جمهوری «اسلامی» یعنی چه؟! تا اینکه نگذارند «اسلام» پایش تو کار بیاید. اگر «جمهوری» باشد، همه کاری می‌شود با آن کرد. اما اگر جمهوری اسلامی باشد، اسلام نمی‌گذارد کسی کار[غلط]ی بکند. 👈 یک دسته دیگر تراشیدند، بگویند که «جمهوری دموکراتیک»، باز از اسلام‌‌ش فرار می‌کردند، 👈 یک دسته سومی هم که یک خرده می‌خواستند نزدیکتر بشوند و بازی بدهند ماها را، گفتند «جمهوری اسلامی دموکراتیک»! این هم غلط بود. ما همه اینها را گفتیم ما قبول نداریم.» (صحیفه امام/ج۱۱/ص۲۸۰) 👌 جمهوری اگر واقعی باشد، قاعدتاً دموکراسی در ذات آن، وجود دارد و نیازی به برجسته‌سازی آن نیست و اسلامی هم همان مربع مقدس ارکان اسلامیت است. ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳اسفند۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۹) 🇮🇷«جمهوری اسلامی ایران»؛ مردمی‌سازی حکومت ایران و مردمی‌سازی مرجعیت شیعه!! دعوا بر سر عنوان ، محدود به طرفداران «جمهوری»، «جمهوری دموکراتیک» و «جمهوری دموکراتیک اسلامی» نبود و یکی از مراجع قم، گزینه «جمهوری خلق مسلمان» را روی میز گذاشت که نشانه مخالفت علنی با نظام «جمهوری اسلامی» بود و حتی برای پیشبرد آن، حزبی تبریزی با همین عنوان تشکیل داد که با درج اصل در به ضدیت برخاست! در آستانه انتخابات مجلس خبرگان رهبری قیام برای تشکیل نهضت+نظام (جمهوری بی‌نظیر امام خمینی‌ره) صرفاً قیامی برای مردمی‌سازی حکومت نبود و بلکه قیامی جهت نجات مردمی ماندن مرجعیت شیعه نیز بود! ، همیشه بوده است چنانکه پیامبر اعظم(ص)، بود. بعد از مرکزیت یافتن بعنوان پایگاه فقه و ، در دستگاهی دیده شد در برابر ! و بلکه تبدیل به رقابت خطرناکی شد که اقتضای پایایی و بالندگی آن، «تجمیع عِدّه و عُدّه» بود! و اوج چنین گرایشی، ساماندهی عده و عده برای مرجع تقلید در قالب تشکیل حزب جمهوری خلق مسلمان برای آیت‌الله شریعتمداری بود! فلذا در کنار و عدالت مراجع، عقبه حمایتی آنان نیز موضوعیت یافت! بعد از رحلت آیة‌الله العظمی؛ عبدالکریم یزدی، مرجعیت شیعه به مدت ۸ سال (۱۳۱۵ لغایت ۱۳۲۳) از قم به عراق منتقل شد. ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳اسفند۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۰): ✅ اصلاح و تکمیل مفاد پیام شماره ۰۲۵ این سلسله، نیازمند دو توضیح کلی است: ۱) از بعنوان دومین تهدید فراقاره‌ای اروپا، یاد کردم و اینکه عدم ورود «مغول اسب‌سوار بی‌بهره از دریانوردی»، خوش‌شانسی بزرگ برای اروپا بود! منظورم قتل‌عامی بود که مغول در قاره (از چین تا غرب آسیا و روسیه و اروپای شرقی) از خود بجای گذاشت و اروپای غربی از چنین شرارت سهمگینی در سطح جهانی (که باید آنرا نخستین جنگ جهانی نامید)، مصون ماند. ولیکن این حرف بدین مفهوم نیست که مغول در اروپا هیچ غلطی نکرد! مغول در فتح آخرین شهر اروپای شرقی (وین)، بیماری مهلکی (وبا) را از خود باقی گذاشت که باعث انتشار آن در سراسر اروپا و موجب مرگ بیش از نیمی از مردم اروپا گردید. جانشینان چنگیز تا بیش از یک سده بر مناطق پهناوری از آسیا و خاور اروپا (ازجمله روسیه) حکمرانی می‌کردند. در سال ۱۲۴۲ میلادی، مغول‌ها خود را به دروازه‌های شرقی اروپا رسانده بودند. آن‌ها یک ارتش مسیحی را در لهستان و یکی دیگر را در مجارستان نابود کرده بودند. نیروهای خود را به نزدیکی وین و دریای آدریاتیک رسانده بودند و کاملاً به تأسیس بزرگترین امپراتوری سرزمینی در تاریخ دنیا نزدیک شده بودند. ارتش مغول‌ها به فرماندهی «سوبوتای بهادر» به پیشروی خود در گردنه کوه‌های کارپاتیا و دشت‌های مجار ادامه دادند. سوبوتای بهادر توانسته بود با قدرت فرماندهی خود، نیروهایش را از میان دو رشته کوه و صدها مایل دشت بگذراند. او به عنوان یکی از چهار ژنرال محبوب چنگیزخان شناخته می‌شد و در فتوحات مغول‌ها در شمال چین تا شرق اروپا، همه جا حاضر بود. پسر سوم چنگیز در سال ۱۲۴۱ میلادی، مرد مسنی بود ولی هنوز نبوغ نظامی خود را حفظ کرده بود. آنها یک روز بعد از شکست دادن شوالیه‌ها، مجارستان را هم تحت کنترل خود گرفتند. قبل از اروپای شرقی، روس‌ها هم به شدت از مغول‌ها ضربه خوردند. شهرهای آن منطقه - از جمله کی‌یف - به خاطر انجام تجارت از طریق رودها وضعیت خوبی داشتند. تا اینکه زمستان‌های دهه ۱۲۳۰ میلادی و حملات مغول‌ها فرا رسید. بعد از آن، منطقه هرگز به حالت سابق برنگشت و خیلی‌ها هم هنوز بیگانه‌هراسی روس‌ها را متأثر از حمله مغول‌ها می‌دانند. یکی از بخت‌برگشته‌ترین مناطق، سیبری بود که تا حدود ۴۰۰ سال بعد از حمله مغول‌ها، مردمش وادار به پرداخت خراج - مثلاً پوست و خز - به آن‌ها بودند! مرگ اوکتای بود که باعث عقب‌‌نشینی مغول‌‌ها شد. پسر سوم چنگیزخان نه تنها امپراتوری پدرش را متحد نگه داشته بود، بلکه در راه گسترش آن هم قدم برداشته بود. با این وجود، ساختار سیاسی خان‌‌های مغول با پیچیدگی کار نظامی آنها تناسبی نداشت. مغول‌‌ها همچنان یک قوم دوره‌‌گرد باقی مانده بودند که اعلام وفاداری به رؤسایشان اهمیت زیادی داشت. بنابراین وقتی خان از دنیا رفت، قانون و عرف مغولی ایجاب می‌‌کرد که نیروهای نظامی شخصا به سرزمینشان برگردند و به او ادای احترام کنند و یک خان جدید هم انتخاب شود. نتیجه این شد که سوبوتای بهادر در آستانه فتح غرب اروپا، راهش را تغییر داد و با نیروهایش به خانه برگشت. مغول‌‌ها دیگر هرگز به اروپا برنگشتند. لهستانی‌‌ها دوست دارند فکر کنند که فداکاریشان در آن جنگ، بی‌‌معنا نبوده و بنابراین جشن پیروزی می‌‌گیرند. اما واقعیت این است که رشادت سربازان یا درایت فرماندهان در اروپا نبود که باعث نجات آنها از مغول‌‌ها شد، بلکه جهان‌‌بینی مغول‌‌ها درباره مرگ و ادای دین به رهبرشان بود که آنها را به خانه برگرداند و اروپا را با خوش‌‌شانسی نجات داد. امروز شاید دلیل او برای بازگشت به مغولستان خنده‌دار به نظر برسد اما در جامعه بدوی آن روزهای مغولستان عمل سوبوتای کاری درست و حتی واجب تلقی می‌شد؛ حتی واجب‌تر از فتح اروپا. بیعت و وفاداری به امپراتور، زیرساخت مرام اعتقادی مغول بود. برای آن‌ها جنگیدن برای امپراتور زنده، ارزشمند بود و با مرگ او، جنگیدن و فتح سرزمین‌ها (ولو فتح قاره اروپا) هیچگونه ارزشی نداشت. فلذا مغولی که در آستانه چیرگی و قتل‌عام اروپای غربی بود، با مرگ امپراتورشان به مغولستان برگشتند تا با امپراتور جدیدشان، بیعت نمایند. (چیزی تو مایه‌های اعتقاد برخی از شیعیان به تقلید از . البته برخی از شیعیان بقای بر تقلید از مجتهد میّت را بلااشکال می‌دانند ولیکن برای مغول، در بیعت امپراتور مرده ماندن هیچگونه وجاهتی نداشت) راز پیشروی سریع مغول، عدم اتکای آن‌ها به تدارکات غذایی مجزا بود. زیرا آن‌ها بر مادیان‌هایی سوار می‌شدند و شبانه‌روز می‌تاختند که از شیر آن‌ها (و نیز خونی که از رگ آن‌ها گرفته و با آب، رقیق کرده) می‌نوشیدند. لذا مناطق هموار را بر کوهستان‌ها و دریاها ترجیح می‌دادند. ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۵اسفند۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۱): ✅ اصلاح و تکمیل مفاد پیام شماره ۰۲۵ این سلسله، نیازمند دو توضیح کلی است: ... مغول‌ها هر شهری را قتل‌عام کرده و سراغ شهر بعدی می‌رفتند. زیرا نگران بودند که بازماندگان از پشت آن‌ها را تعقیب نمایند یا احیاناً تعدادی در گوشه و کنار پنهان شده باشند. آن‌ها حتی حیوانات اهلی و وحشی و‌ مزارع و باغات را هم نابود می‌کردند تا بازماندگان احتمالی، هیچگونه امکان زنده ماندن نداشته باشند تا چه رسد به توان تعقیب آن‌ها. بدینگونه مغول، بزرگترین نسل‌کشی‌ها و در سراسر قاره آسیا بی‌نظیرترین قتل‌عام‌ها را مرتکب شدند. نکته عجیب‌تر ماجرا فرصت‌طلب‌هایی بودند که خواستند از مغول، برای نابودی مخالفین خود، استفاده ابزاری بکنند. خلیفه عباسی از مغول خواست که خوارزمشاهیان ایران را نابود سازد اما خلافت عباسی هم مورد انقراض مغول قرار گرفت. رهبران مسیحی نیز از مغول خواستند که مسلمانان غرب آسیا را نابود سازد ولیکن نیمی از مسیحیان اروپا هم نابود شدند و چنانچه خوش‌شانسی نمی‌آوردند کل اروپا هم ویران و نابود می‌شد و اثری از مسیحیت باقی نمی‌ماند. ۲) مراد بنده در مسئله «تهدیدات فراقاره‌ای اروپا» از زمان آغاز دوره اسلامی بود وگرنه قبل از هم تهدیدات فراقاره‌ای، را فراگرفته بود بویژه از جانب . اساساً مهمترین و قدیمی‌ترین تمدن‌های کهنی که پیوسته مورد تهاجم همدیگر بودند، در تعبیر ؛ ایران و بودند. ولیکن عمده آن‌ها محدود به کشورگشایی و تبعیت سیاسی و اقتصادی آن‌ها نسبت به همدیگر بود و چندان جنبه فرهنگی و مذهبی نداشت و اگر هم اقتباساتی در و طرفین رخ می‌داد، عمدتاً جنبه نشتی و تأثیرپذیری‌های بطیء فردی داشت تا اینکه نظام‌یافته و فراگیر و تحمیلی باشد. معمولاً در منابع عربی و اسلامی قدیم منظور از سرزمین‌های (ترکیه یا آناتولی) است. یکی از نام‌های عربی دریای مدیترانه نیز که در جنوب آسیای صغیر قرار دارد، به معنی «دریای روم» است. رومی‌های نخستین، شاخه‌ای از قبایل لاتین زبان بودند که در حدود دو هزار سال پیش از میلاد، از اروپای مرکزی به مهاجرت کردند. سلوکوس از سرداران رومی که پس از سلطه بر آسیای صغیر، شهرهای أنطاکِیَه را برای یادبود پدرش و لاذقیه را برای یادبود مادرش، بنا نمود، در و کنونی بود و ربطی به قاره اروپا نداشت. در تفاسیر قرآنی هم که از انطاکیه نام برده شده، اشاره به پایتخت باستانی ترکیه دارد که آسیای صغیر نامیده می‌شد و جدای از قاره اروپا بود. که با مرکزیت ، جد فرهنگی و تمدنی اروپا محسوب می‌شود، از استان‌های ایران بود و البته شورشی! (واقع در شبه جزیره و شمال یونان) از استان‌های ایران بود و پادشاه مقدونیه (که بعداً نامیده شد) نقش سفیر ایران در یونان را داشت. تا اینکه در زمان سر به شورش برداشت و بسوی یونان و ایران تاخت و آنها را درنوردید تا از زیر یوغ ایرانیان، خارج شود. بنابراین روم عمدتاً به منطقه شمال‌غرب آسیا اطلاق می‌شده و در قرآن هم عبارت «غلبت الروم فی أدنی الارض» دقیقاً اشاره به سرزمین و آسیای صغیر دارد. البته ، تدریجاً متأثر از فرهنگ و تمدن بویژه ایران، رنگ و بوی تمدن به خود گرفت که آنرا یونان و یونانستان نامیدند. و شاید بشود گفت که قاره اروپا ابتدائاً در همین نواحی یونان (۶۰۰۰ جزیره‌ای!) مورد هجمه فراقاره‌ای قرار گرفت که حتی اسمی برای خود نداشت تا چه رسد به فرهنگ و تمدن و لذا ایرانیان فاتح مناطق وحشی‌نشین شرق اروپا آنرا ایونی و یونانستان نامیدند. وحشی‌های اروپا تدریجاً به سمت شمال اروپا رانده شدند که نهایتا در جزیره انگلیس، محصور و متمرکز شدند که تبعیدگاه اروپا هم بود و هنوز هم اروپایی‌ها، انگلیسی‌ها را بازماندگان وحشی‌ها و جنایتکارهای گریخته از اروپا می‌نامند! اروپای شرقی (اوراسیا) فرهنگ و تمدن خود را مدیون ایران و بعداً اسلام است همچنانکه اروپای غربی مدیون فرهنگ و تمدن اروپای شرقی (آسیای صغیر) است. اروپای شمالی، فرهنگ و تمدن خود را مدیون اروپای جنوبی است و اروپای جنوبی هم، فرهنگ و تمدن خود را مدیون مسلمانانی است که از شمال آفریقا و از طریق تنگه الطارق به فرماندهی طارق‌بن‌زیاد وارد قاره اروپا شدند و اندولس (اسپانیا) را ارتقاء تمدنی بخشیدند. اروپا متأثر از مسلمانان، چنان فرهنگ و تمدنی ایجاد کردند که جایی برای جنایتکاران و مفسدین و متجاوزین در آن‌ها نبود و لذا «تمدن‌ستیزهای وحشی اروپایی» به سمت شمال اروپا رانده شدند و نهایتاً به جزیره دورافتاده گریختند. انگلستان؛ جزیره‌ای بود برای ... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 «مُنتظِر» یا «مُنتظَر»؟ کدام‌یک صحیح است؟! وقتی وارد حوزه علمیه شرق تهران شدم (۱۳۶۲)، حسینی‌های دیگری هم به جمع طلاب آن اضافه شدند. حجره‌های ما طبقه چهارم احمدیه بود و حاجب از طبقه همکف فریاد می‌زد؛ حسینی .. تلفن! ... حسینی ... ملاقاتی! (صدایش بعد عبور از راه‌پله به ماها می‌رسید!) برای تلفن معمولاً ناچار بودیم هر چند نفرمان باهم برویم دفتر همکف و برای ملاقاتی حداقل یک‌نفرمان می‌رفت تا بپرسد کیست؟ و قصد ملاقات با کدام حسینی را دارد؟ تا اینکه بنده همه حسینی‌ها را جمع کردم و گفتم؛ چاره‌ای جز این نداریم که هر کدام‌مان اسم مستعاری برای خودمان انتخاب کنیم! وگرنه ممکنه گاهی سوءتفاهم هم رخ بدهد. همگی استقبال کردند و فی‌المجلس پسوند شهرستانی خود را انتخاب کردند ولیکن بنده نتوانستم به «حسینی تهرانی» قانع بشوم و لذا اجازه خواستم که انتخاب خودم را چند ساعت بعد اعلام بکنم! وقتی عمیق فکر کردم به این نتیجه رسیدم؛ اسم مستعاری را باید برگزینم که: ۱) هیچگاه از انتخاب آن، نادم نشوم. ۲) در هر جمعی، ارزشمند و فاخر تلقی شود. ۳) خود کلمه، تذکر رسالت اصلی‌ بنده باشد. ۴) خود کلمه، برای شنونده هم سازنده باشد. ۵) مرا به فرهنگ و مذهب متعلقه‌ام پیوند بزند. ۶) با جوهره آباء و اجدادی بنده، هم‌خوان باشد. ۷) از لحاظ هنری و زیبائی‌شناسی، مشوش نباشد. و از اینگونه ضوابطی که در ذهنم بود نهایتاً به عبارت «منتظر المهدی» رسیدم اما از همان اول، همگی به عنوان «حسینی منتظِر» اکتفاء کردند! و تنها مشکلی که پیش آمد لهجه مدیر داخلی حوزه (اهل آذربایجان) بود و مرا حسینی منتظَر صدا می‌زد! هرچه برایش توضیح می‌دادم که معنا و مفهوم اسم فاعل و اسم مفعول، متفاوت از همدیگر هستند، بی‌فایده بود و از لحاظ علمی و منطقی، قبول می‌کرد اما هنگام تلفظ، لهجه او غالب‌تر بود! تا اینکه یواش یواش به مرحله‌ای رسید که اول طبق عادتش صدا می‌زد حسینی منتظَر و بلافاصله اصلاح کرده و تکرار می‌کرد حسینی منتظِر! (حرف ظ را اول مفتوح و آنگاه مکسور) و همین چالش باعث شد که بنده به این نکته هم بیاندیشم که نکند حکمتی دارد!؟ آری! دیدم قلب حقیقت اینست که منتظِر (اسم فاعل) واقعی و اصلی، خود امام زمان(عج) است و این ماها هستیم که اگر لایق و قابل باشیم، می‌توانیم منتظَر به شمار برویم! زیرا آن‌حضرت (سلام‌الله علیه)، «قائم» و ایستاده است و انتظار یاران خود را می‌کشد. او قرن‌هاست که برخاسته و این مائیم که نشستگانیم و‌ باید به مسئله انتظار، پایان بدهیم. او صدها سال است که ایستاده و منتظر است و ما هستیم که خود را به او نرسانده‌ایم. (منظور از ما ۳۱۳ نفری هستند که باید خود را به امام علیه‌السلام برسانند) آری! اشتباه از ماست که گمان می‌کنیم، ما منتظر او هستیم که باید از پرده غیب به در آمده و ظهور نماید. گویا که ما در صحنه «مبارزه جهانی حق و عدالت با ظلم و باطل»، حاضریم و اوست که غایب است و حاضر نیست! آیا واقعا ما هستیم و او نیست؟! حاشا و کلا!! تصور ما (غایب بودن و حاضر نبودن او و حاضر بودن و غایب نبودن ما!) تهمت و بهتان و افتراء به ساحت مقدس حضرت ایستاده نیست؟ حضرت ایستاده، قرن‌هاست که قائم است و این مائیم که از قاعدین هستیم و نتوانسته‌ایم خود را به او برسانیم و «فَضّل الله المجاهدین علی القاعدین أجراً عظیما» خدای متعال، در پاداش بزرگ خود، برتری داده است جهادگران را بر نشستگان وقتی که او سالهای سال و قرن‌های قرن است که «چشم براه» ماست، چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که ما چشم براه او بوده و هستیم؟! او از سال ۲۶۰ قمری لغایت ۳۲۹ ق. منتظر یاران خود بود که اجابت نشد مگر همان چهار نفری که مستقیماً با آن‌حضرت ارتباط داشتند و از آن سال تاکنون ۱۰۷۳ سال است که منتظر و ایستاده است. او فرزند زمان است و امام همه این‌همه زمان! او ولی عصر همه این‌همه عصرها! خلاصه اینکه بنده تصمیم گرفتم به جای‌گاه واقعی خود عدول کنم و خود را در نقش اصلی منتظَر ارزیابی نمایم. به آن مدیر حوزه (که بعد از سال‌ها تمرین، بالاخره موفق شده بود حقیر را منتظِر صدا کند!) گفتم که حق با تو بود و من در اشتباه بودم! و همان بهتر که بعد از این هم همچنان مرا منتظَر صدا کنید تا شاید اندکی به خود آیم! منتظِر بودن غفلت‌آور است! زیرا که مفهومی از آمادگی موهوم ما دارد و فقط کافیست که او بیاید و البته هم خواهد آمد و چه بهتر که زودتر بیاید تا ما هم جمال جمیل او را زیارت بکنیم! ولیکن منتظَر بودن، غفلت‌زدایی‌کننده است و نهیبی که به چه مشغولی؟! چرا خود را نمی‌رسانی به امامی که منتظر رسیدن توست؟! آری! این مأمون است که باید خود را به امام برساند نه اینکه امام باید خود را به مأموم برساند. 👌 مسجد؛ پایگاه متمرکزی است برای رسیدن مأمومین متفرق به امام قائم. والسلام ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظَر) نیمه شعبان ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212برنده کیست؟ ❌ بازنده چیست؟! 💠 چهار دال بنیادی منتخبین ملت: «دانایی+دلسوزی+دلیری+دینداری» شاخص‌های مهم برندگان و بازندگان ملتی بازنده است که نتواند و بازنده‌تر آنکه نخواهد و ملتی برنده است که منتخبینی را برگزیند که دارای خصائل اربعه؛ دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه باشند. منتخبینی که بر «ارائک قدرت متمرکز ملت»، جلوس کرده و به رتق و فتق امور آنان بپردازند که مهمترین آنها عبارتند از اعضای؛ ۱) شورای خبرگان رهبری ۲) مجلس شورای اسلامی ۳) ریاست جمهوری ۴) شورای شهر و روستا حکومتی برنده است که مناصب اهم و مهم خود را به اشخاصی بسپارد که دارای ویژگی‌های واقعی ، ، و باشند. مجلسی برنده است که به وزرایی رأی اعتماد بدهد که دارای صفات واقعی دانایی، دلسوزی، دلیری دیندارانه باشند. دولتی برنده است که مدیران آن واجد مهارت‌های دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه باشند. این چهار دال بنیادی، همانند چهار چرخ یک ارابه است که اگر حتی یکی از آن‌ها محذوف یا معیوب باشد، هرگز به سرمنزل مقصود نخواهد رسید. و اینک در آستانه انتخاب ۳۷۸ منتخب ملی هستیم و ۵ روز دیگر ملت ما نشان خواهد داد که مثل اعصار ماضیه، بازنده است یا همچون ۴۵ سال تاریخ اخیر خود برنده؟! انتخابات مجالس ۱۴۰۲/۱۲/۱۱ «صحنه تجلی فرزانگی ملت رشید ایران» است. باورم اینست که این ملت مظلوم اما نستوه، از «نزدیک قله» به عقب برنمی‌گردد. ولیکن مسئله اینست که؛ «معیارهای دانایی، دلسوزی و دلیری موکلین بر پایه دینداری» کدامند؟ ✍حسینی(منتظر) ۶ اسفند۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام
... یک خطابی [هم] دارم من به مسئولان حکومتی خودمان -که البتّه این، شامل خود حقیر هم میشود- و عناصر سیاسی، عناصری که در کار سیاست فعّالند، فکر میکنند، مینویسند، میگویند، اقدام میکنند؛ هم به اینها، هم به مسئولین حکومتی: اوّلاً ما از دشمن خارجی گفتیم، اینهایی که گفتیم تحلیل نبود، واقعی بود، خبر بود، اطّلاع بود؛ دشمن خارجی هست، امّا این موجب نشود که از ضعفهای خودمان غافل بشویم. ما هم ضعف داریم، ما هم یک جاهایی اشکال و نارسایی و نابسامانی در کارمان هست؛ این‌جوری نیست که ما هیچ اشکالی نداریم، هیچ مشکلی در کار ماها نیست، فقط دشمن خارجی است که دارد [مشکل ایجاد میکند]؛ نه، مگس روی زخم می‌نشیند؛ زخم را خوب کنید، زخم را نگذارید به وجود بیاید. ما اگر مشکل داخلی نداشته باشیم، نه این شبکه‌ها میتوانند اثر بگذارند، نه آمریکا میتواند هیچ غلطی بکند. ما مشکلاتمان را باید خودمان حل کنیم؛ مشکلات داخلی را باید حل کنیم، ضعفهایمان را باید حل کنیم؛ ما ضعف داریم. دفاع از حقوق مظلومین وظیفه‌ی همه‌ی ما است؛ بخصوص [دفاع از] ضعفا و از حقوق ملّت وظیفه‌ی ما است، بخصوص [دفاع از] طبقات ضعیف ملّت؛ همه بایستی مراقب باشیم. حالا طبقاتی هستند که مرفّهند، مشکلات زندگی آنها را فشار نمیدهد؛ امّا یک گروه مهمّی هم در کشور هستند که فشارهای زندگی، آنها را زیر فشار قرار میدهد. باید همه‌ی همّت ما این باشد که اینها را از زیر فشار خارج کنیم؛ تلاشمان باید این باشد. (بیانات امام خامنه‌ای در دیدار مردم قم) https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38675
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 ⛔️ ترور «امنیت روانی مردم» ⛔️ علل عدم شرکت در انتخابات ملی!! عدم درصدی از مردم در ، دو علت دارد: ۱) خنثی نشدن تبلیغات اجانب مکار ۲) ناراضی‌تراشی ادارات حکومتی!! به جرأت باید گفت که سهم این دو عامل، مساوی است! یعنی ۵۰٪ فراریان از انتخابات، کسانی هستند که عمدتاً تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندای دشمنان خارجی و مزدوران داخلی آن‌ها قرار گرفته‌اند و شدت آن در حدی است که عقل و انصاف آن‌ها را کور کرده و شنوای هیچ صحبتی هم نیستند! و ۵۰٪ آن‌ها هم کسانی هستند که از طرف ادارات حکومتی و کارگزاران ریز و درشت نظام (در همه قوای اصلی آن)، آزرده شده‌اند که اگر هم بحق بوده، به درستی توجیه نشده‌اند تا از گزندگی آن خارج شوند! بعبارتی گویا تعمدی در جریان است که برون‌دادی بجز ناراضی‌تراشی نداشته باشد! بوی گند آن، کاملاً قابل استشمام است! این مسئله، اگر بدتر از مورد قبلی نباشد، بهتر از آن هم نیست. فلذا محتاج آسیب‌شناسی‌های جدی است ولیکن شوربختانه باید گفت که گاهی خود آسیب‌شناس‌ها هم نیازمند آسیب‌شناسی مستقلی هستند! همان حکایت «وای به روزی که بگندد نمک»! آن‌یکی از دور شلیک و این‌یکی از نزدیک، تیر خلاصی! بر اساس تجارب خود می‌گویم؛ مردمی که دل‌شان از دست کارگزاران نظام، خون است، کم نیستند! چنانکه امام خامنه‌ای هم به این نکته، صریحاً اشاره فرمودند. در ریشه‌یابی مسئله (بعنوان دارنده سوابقی از بازرسی) به این نتیجه رسیدم که؛ مشکل اصلی در «فقر ، ، و » است و بس!حسینی(منتظر) ۷ اسفند۱۴۰۲ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و.. 🌹
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 🔥🔥حماقت محض!🔥🔥 شیعیان امیرالمؤمنین (ع) در معرض معارضه با آن‌حضرت! برخی از مدعیان و دوستداری علیه‌السلام، با این ادعا که؛ «در شرکت نمی‌کنم، زیرا که؛ اولاً از نامزدهای دارای ، شناختی ندارم و ثانیاً ، دوره به دوره بدتر شده که بهتر نشده»!! و اما پاسخ متواضعانه‌ای که بنده به علیه‌السلام، می‌توانم عرض بکنم: اولاً) گیریم که اساساً همه نامزدهای دارای کد انتخاباتی (بمفهوم عبور کرده از فیلتر البته گشاد )، انسان‌هایی العیاذبالله، هستند و فاخر نیستند!! حتی در چنین صورتی؛ اگر خواسته یا ناخواسته، این را به مهم برسانیم، آیا در ، مؤاخذه خواهیم شد؟! با عنایت به سخن مشهور «لابد للناس من امیر برّ او فاجر» (مردم باید دارای امیری باشند ترجیحاً نیکوکار وگرنه که ناچاراً باید گنهکار را بالا برد!)، «انتخاب/انتصاب گنهکار» بر «عدم انتخاب/انتصاب»، رجحان و برتری دارد. آیا مفهوم این سخن خطیر ، چنین نیست که برو به کسانی رأی بده تا کرسی‌های مجالس، خالی نمانند (و یا با ننشینند) ولو اینکه موکلین شما، از زمره و گنهکاران باشند؟ و اینکه حق نداری کشور را بلاتکلیف بگذاری. فلذا اگر قرار باشد که در قیامت، مؤاخذه شویم برای رأی دادن به حتی گنهکاران، نخواهد بود بلکه برای ، خواهد بود. زیرا شرّ و زیان و «عدم انتخاب» بمراتب بدتر و بیشتر از است. خطرات اجتماعی، وحشتناک‌تر از نظم و نظامی است که آن، مصداق نباشند. بنابراین «عدم در انتخابات»، گناهی است که آن محدود به این نیست و در هم موجب است. زیرا مضری است که مضرات آن قابل محاسبه نیست! بنابراین عدم شرکت در انتخابات (بخشی مهم و بلکه اهم در بر مملکتی که همه‌جانبه در معرض انواع و حیاتی پیرامونی خود قرار دارد) هیچ‌گونه وجاهت شرعی، عقلی و عرفی ندارد. عدم شرکت در انتخابات، بجز تأیید هرج‌ومرج و نیست که است. فرض کنیم که من به هر علتی، رأی ندهم و شما هم رأی ندهید و دیگران هم مثل ما بعللی در رأی‌گیری شرکت نکنند، آنگاه نتیجه چه می‌شود؟ ۱) آیا و تصویب مقررات و ریل‌گذاری اموری که باید انجام شوند تا امورات مردم بچرخند، تعطیل نمی‌شود؟ و آیا بزرگترین قوه ملی (مجریه) و بالتبع امور ملت، معطل نمی‌گردد؟ ۲) آیا وزرای قوه مجریه، معطل که به وزارت آن‌ها مقبولیت و مشروعیت می‌دهد، نمی‌مانند؟ و آیا با اضمحلال امکان وزرای و منتفی شدن امکان دستگاه‌های اجرایی، ، مطلق‌العنان نمی‌گردند؟ ۳) آیا محوری‌ترین اقدام برای که است، مضمحل نمی‌گردد؟ ۴) پیشگیری از ورود آسیب به مملکت از طریق پشتیبانی از ، آیا با مشارکت فراگیر ملی بهتر محقق می‌گردد یا با تنها گذاشتن ولایت و قطع بازوهای حاکمیتی آن؟ ثانیاً) عدم شناخت نامزدهای انتخابات (که واقعاً هم برای هیچکسی میسر نیست بجز خود خدا جلّ‌جلاله)، رافع تکلیف نیست. گیریم که ملت ما هیچ شناختی در حد حتی ۱٪ هم از حتی ۱نفر این ۱۵/۰۰۰ نفری که موفق به اخذ کد انتخاباتی شده‌اند، ندارند! آیا توجیه می‌کند که انتخابات را عملاً تعطیل/تحریم بکنیم؟! هرگز! شده با یا و یا بر اساس فرضاً حروف الفباء و... اتخاذ انواع روشهای خلاقانه دیگر، این ملت باید (ضمن سپاسگزاری از نعمت شورای نگهبان) ۳۷۸ نفر از این ۱۵۰۰۰ نفر را راهی این دو مجلس بنماید. این دیگه آخر فروپاشی هرگونه بهانه‌جویی برای طفره رفتن از ایفای این مسئولیت خطیر است. بنابراین برای عدم شرکت در انتخابات، هیچ‌گونه مفری برای کسی نیست، چه از لحاظ شرعی و چه از لحاظات عقلی و عرفی. بنابراین بهانه‌ای مبنی بر اینکه شناختی از نامزدها ندارم، ارزشی بیش از بهانه‌تراشی‌ها و ایرادات بنی‌اسرائیلی ندارد. مضافاً که هماهنگی با دشمنان خبیث و مکار و هم است. ثالثاً) آیا براستی، دوره به دوره، ملت و مملکت ما ضعیف و بدبخت شده است؟! بلی! اوضاع معیشتی مثبت مردم، بخش تفکیک‌ناپذیر است ولیکن ابعاد و اعماق این اوضاع معیشتی، کدامین هستند؟ آب و برق، نفت و گاز، تلفن و اینترنت، راه و جاده، غذا و دارو، خوراک و پوشاک، مسکن و مسجد، درمان و بیمارستان، بندر و فرودگاه، مترو و راهن، مدرسه و دانشگاه و... و مهمتر از همه و ، آیا هیچ‌کدام از این‌ها در این ۴۵ سال (برغم دشمنی‌ها) رو به بهبودی نرفته است؟! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۹ اسفند۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🌹
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 تکمله‌ای بر مقاله دیروزم در مقاله قبلی (با عنوان شیعیان امیرالمؤمنین (ع) در معرض معارضه با آن‌حضرت! در پاسخ آنها که ادعا می‌کنند، در ۴۵ سال بعد از پیروزی انقلاب، دوره به دوره، پس‌رفت داشته‌ایم، آخرین پرسشم این بود که؛ «آب و برق، نفت و گاز، تلفن و اینترنت، راه و جاده، غذا و دارو، خوراک و پوشاک، مسکن و مسجد، درمان و بیمارستان، بندر و فرودگاه، مترو و راهن، مدرسه و دانشگاه و... و مهمتر از همه و ، آیا براستی هیچ‌کدام از این‌ها در این ۴۵ سال (علیرغم دشمنی‌ها) رو به بهبودی نرفته است؟!!» واقعیت آن است که جواب این سؤال بنده در تهران، متفاوت از جواب آن در سایر مناطق کشوری است! بنده در ۱۷ سالگی، بعنوان خبرنگار افتخاری مجله سروش (که بعد از کیهان و اطلاعات، مهمترین رسانه مکتوب کشوری بود و تلویزیون هم دو تا کانال آنالوگ بیشتر نداشت) گزارشی از روستای زادگاهم به چاپ رساندم (سال ۵۹ در شماره ۵۹) که نمادی برای ارزیابی اوضاع مملکتی ماست! روستای ما در فاصله چند ساعت از پایتخت؛ بیماران تلف می‌شدند چون دسترسی به امکانات بهداشتی و جاده و ماشینی که آنها را به شهری برساند نداشتند. محصولاتشان هدر می‌شد. نه برق داشتند نه تلفن و حتی آب لوله‌کشی نداشتند تا چه رسد به لوله‌کشی گاز و زمستان‌های سرد کوهستانی را با آتش هیزم سپری می‌کردند. تنها مدرسه آن، مکتب‌خانه پدری بنده بود! الآن همه این‌ها را دارند. و اما تهران، شهر عجیبی است! هم برخوردار است و هم محروم! اما رفع محرومیت، راهش قهر با صندوق نیست.سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و.. 🌹
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212فصل انتخابات ملی هوشمندانه و حربه‌ای منسوخ شده و ناکارآمد بنام ❌ صالح مقبول بجای اصلح بی‌رأی! با توجه به مفتضح شدن جریان منحوسی بنام اصلاح‌طلبی در نزد اکثریت ، نوبت پس زدن جریان نحسی بنام اصولگرایی دروغین فرا رسیده است. زمانی شاهد رقابت و همترازی مدعیان اصلاح‌طلبی و مدعیان اصول‌گرایی بودیم و برای استفراغ چپ‌گراهای خودباخته در مقابل ، ضرورت داشت که اصولگراها (اعم از واقعی و پوشالی) در و ، متحد باشند! فلذا گفتمان «صالح مقبول بجای اصلح بی‌رأی» وجاهتی داشت که آنهم عمدتاً در قالب لیستی با پدرخوانده‌های معلوم‌الحالی به تحمیل می‌شد، ولیکن در حال حاضر چنین وجاهتی و حتی ضرورت لیست‌گرایی، تقریباً رنگ باخته و مندرس گشته است. در واقع باید گفت؛ لولوخورخوره رو لولو برده!!! زیرا تشبیه و تبدیل لیست‌های مشکوکی (که فرضاً به مدعیان اصلاح‌طلبی، منسوب هستند!) به و همزمان رقبای جدی خود را پاجوش نامیدن، جهت جا انداختن ، حربه نخ‌نما شده و منسوخی بیش نیست. لطفاً ملت را از لولوخورخوره‌هایی که اتفاقاً پیوندهایی هم باهم دارید و شماها بارها بیرون زده است، نترسانید! فلذا وقت بازگشت به است ولیکن این امر هم نیازمند ملاحظاتی است که نباید مورد اغماض قرار بگیرند. در حال حاضر، مرز مدعیان اصولگرایی و اصولگراهای نسبتاً واقعی، در قالب دو لیست تقریباً مستقل تهرانی، جلوه‌گری می‌کند: الف) لیست چنار!!! (لیست فرمایشی قالیباف+پایداری با پدرخواندگی ) ب) لیست‌های پاجوش‌‌ها!!! (لیست‌های انقلابی با محوریت و و و...) ولیکن ذکر چند نکته، قابل اغماض نیست: ۱) لیست مذبذبی هم داریم که بینابین چپ و راست مطرح شده و بعضی‌ها معتقدند که اگر لیست چنار برنده نشود، این لیست (مورد طمع مدعیان اصلاح‌طلبی به سرلیستی مطهری) برنده خواهد شد نه انقلابی‌ها! (که البته بنده بعید می‌دانم) ۲) ادعا می‌شود که قالیباف در سایت خودش، کسی را تخریب نکرده و حال آنکه رقبای وی گویا بر محوریت تخریب وی شکل گرفته‌اند! و حال آنکه نامیدن رقبای مثلث برمودای «حداد+قالیباف+پایداری» توسط پدرخوانده مدعیان اصول‌گرایی، آیا تخریب قابل اغماضی است؟! (بد نیست در باره خاطره‌ای را بازگویی بکنم؛ در مقطع قهر ۱۱ روزه ، در جلسه‌ای به حداد گفتم؛ مشانژاد را شما بالا آوردید و حالا که علیه ولایت، دارد شلتاق می‌کند، چرا هیچ‌نوع موضع‌گیری نمی‌کنید؟! گفت: اتفاقاً من به همه دوستان گفتم اصلاً دخالت نکنید! چونکه خود آقا، به بهترین شکل ممکن، این معضل را مدیریت خواهند کرد! عمق استراتژیک چنار و امثال وی در همین حدود است که حاضر نیستند خود را برای ، ذره‌ای هزینه بکنند!) ۳) گیریم که با تخریب چناری مثل نوچه‌های حداد (قالیباف+پایداری)، پاجوشی بنام لیست مطهری، بالا بیاید که گاهی ممکنست به مدعیان اصلاح‌طلبی هم باج بدهند، بنظر بنده برای نظریه امام راحل‌مان (نهضت+نظام) چندان تفاوتی ندارند چه در نوع و میزان خدمت و چه در نوع میزان خیانت! ۴) بنده نه کاندیدا شدم و نه با کاندیداها صنمی و حتی رابطه‌ای دارم ولیکن بعنوان کسی که دغدغه حفظ (نهضت+نظام) جهت و ، دارد، معتقدم که پاجوش‌های پابرهنه مفیدتر از چنارهایی هستند که برای بقای پرستیژ خود به هر معامله‌ای، تن می‌دهند. ۵) ما باید اول اشخاص را گزینش بکنیم و آنگاه با مراجعه به لیست‌های موجود، اقدام به تکمیل لیست خود بکنیم. روشی که امام خامنه‌ای هم همین را توصیه فرمودند. یعنی بنا را بر این بگذاریم که کلیه این ۱۵/۰۰۰ نفری که توسط ، شده‌اند، انسان‌های و مقبولی هستند ولیکن بعضی از آنها آدم‌های و مطلوبی هستند. اما مراجعه به لیست‌ها باید دو منظوره باشد، از بعضی از آنها بکنیم و از برخی از آنها بکنیم! ۶) بعضی مجازی‌ها ادعا دارند که افشاگری‌های شب انتخاباتی «رائفی‌پور+سعیدمحمد» علیه قالیباف، غرض‌ورزی نابهنگامی است! تا جایی که بنده رصد می‌کنم، این افشاگری‌ها مسبوق به سابقه است ولیکن متکبرین، پاسخگو نبودند! وانگهی چنانچه قبلاً به چشم می‌آمد، آیا معترض نمی‌شدید که الآن چه وقت افشاگریه؟! قطعاً بهانه می‌آوردید که؛ به هر حال برگزیده ملت هستند و باید حمایت شوند و به احترام موکلین، نباید کارشکنی کرد! بنابراین مقطع پایان مأموریت قبلی و آمادگی برای تصاحب مجدد ، مناسب‌ترین زمان برای افشاگری متخلفین (با خبط و خطاهایی در حد خیانت!) است. خصوصاً اگر قرار باشد طرف در رأس یکی از قوای اصلی نظام، تعبیه شود! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) دبیرکل جبهه حامیان ولایت ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🌹
ابهامات جبهه پایداری.pdf
528.9K
این جبهه پایداری☝️به دستور پدرخوانده خودش (حداد) با قالیباف و لیست وی، ائتلاف کرده! و می‌خواهد مجلس شورای اسلامی را کماکان در سلطه خود داشته باشد! و خود را چناری معرفی می‌کند که در همه‌جای نظام، ریشه دوانیده و حاکمیت را در سیطره خودش گرفته است! همان جریانی که نیمی از وزرای دولت آ.رئیسی را هم در اختیار خود گرفته و آن‌ها گوش بفرمان حداد هستند تا آ.رئیسی! سیاست این فرقه، ترسانیدن ملت از لولوخورخوره‌ای است که پشت‌پرده، خودشان با آن‌ها نرد عشق می‌بازند! ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏