eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
974 دنبال‌کننده
127 عکس
28 ویدیو
6 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه مشکات نگاهم مملو از آیینه شد لبریز باور شد دو چشم محو در آیینه هایت ناگهان تر شد سقوط اشک هایم بار بغضم را سبک تر کرد دلم بر سنگفرش صحن تو افتاد و پرپر شد درخشیدی تو در آیینه ی اشکم دلم لرزید نگاهم کردی و روح زمین گیرم کبوتر شد به یمن چند قطره اشک عشقت در دلم گل کرد مشامم پر شد از بویت نفس هایم معطر شد ***** دلم بی نور تو تاریک چون زندان هارون بود ولی حالا حریم دختر موسی بن جعفر شد مجال خواستن را هم گرفته لطفت از سائل زبان شکوه را نگشوده حالم با تو بهتر شد چه از شان تو گویم ای که سر تا پای تو زهراست همانا وصف تو  تفسیری از آیات کوثر شد پدر جان را فدایت کرد دیگر من چه بنویسم چه در شان تو گویم مادحت وقتی برادر شد به اشک چشم تو این خاک شوریده نمک گیر است و از شب زنده داری های تو قم بنده پرور شد به اعجاز نگاهت از محبانت بلا برگشت به دستان کریمت روزی عالم مقدر شد ضریحت التیام زخم بی تسکین هر شیعه است پناهش می شوی هر عاشقی دلتنگ مادر شد چه رویایی است طوف آخرم دور ضریح تو خدا را شکر عمرم در صفای این حرم سر شد
علیه‌السلام 🔹تو را زمانه نفهمید🔹 در آن نگاه عطش‌دیده روضه جریان داشت تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت گرفت جان تو را ذره ذره عاشورا که لحظه لحظۀ آن روز در دلت جان داشت چه سنگ‌ها سرت از دست نانجیبان خورد چه زخم‌ها دلت از شام نامسلمان داشت اسیر بودی و از خطبۀ تو می‌ترسید به روشنای کلامت یزید اذعان داشت و بر امامت تو سنگ هم شهادت داد به قبله بودن تو کعبه نیز ایمان داشت... تو را زمانه نفهمید و خواند بیمارت و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1659@ShereHeyat
در آستانه شهادت امام مجتبی علیه السلام به همت موسسه فرهنگی و سازمان هنری رسانه اوج برگزار می شود عصر شعر "غریب مهربان" باحضور سخنران : موضوع: بررسی مضامین شعر در مراثی حسنی با اجرای: با مداحی زمان : شنبه ۱۲ شهریورماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ کافه نخلستان سازمان اوج ▪️عقیق شعر @aghighpoem
من از خودم به نیم دیگرم پناه می برم به کوره راه در برابرم پناه می برم به گریه ای که روح پرور است و مرد آفرین از این جمود رقت آورم پناه می برم و از محاق بی تحمل دقیقه های عمر به رنج لحظه های آخرم پناه می برم جهان برادری شد و مرا به درهمین فروخت به چاه مکر نابرادرم پناه می برم از این جهان سایه ها از این جهان فتنه ها به حوض لاجوردی حرم پناه می برم اگر چه موی من سپید شد شبیه کودکی به چادر سیاه مادرم پناه می برم
اگر چه مثل آسمان غم تو بی‌کرانه است نگاه تو لبالب از شکوه عاشقانه است اگر چه گوشه گوشه دل تو داغ لاله‌ای‌ست چه بی‌شمار روی شاخسار تو جوانه است پناه پابرهنه‌ها زمان زمانه تو نیست به روی شانه‌های تو ولی غم زمانه است نماند در حصار مرزها شعاع نور تو برای ما خرابه‌های غزه نیز خانه است وطن کبوتری سپید دور گنبد طلاست کجا مجاور بهشت، اسیر آب و دانه است؟ فریضه‌ای‌ست انتقام ما بهانه‌گیرها دفاع از حرم کجا معطل بهانه است؟ قسم به خون کودکان بی‌پناه و بی‌گناه همیشه وعده‌های پیر عشق صادقانه است