eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
961 دنبال‌کننده
125 عکس
28 ویدیو
6 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
جایگاه اقتباس و الهام شاعرانه در شعر ولایی(١) توجه به اصل فنی سرایی و بهره‌گیری تام از آرایه‌های معنوی و محتوامحور (حسن تعلیل، اقتباس و تضمین، اسلوب معادله و تمثیل)، از مهم ترین ویژگی‌های شعر ولایی/آئینی است. گرایش به این شگرد بیانی با چندهدف صورت می‌گیرد: 1. زیباسازی سخن، 2. تنوع زبان و بیان 3. فاخرسرایی و سخن‌وری 4. غنای محتوایی، با محوریت: *بهره‌گیری و اقتباس یا الهام از اندیشه برتر، *جبران خلأهای محتوایی با تضمین آثار دیگر نکته مهم و قابل ذکر در مبحث «اقتباس»، ضرورت هنرنمایی سخن و نیز هم‌بافت‌سازی و ایجاد سنخیت و تجانس میان سخن شاعر با محتوای اقتباسی است. کاربرد آیات مبارک قرآن و احادیث گران‌بهای پیشوایان دین، هم‌چنین سخنان ارزش‌مند اولیا، بزرگان دین و فرهنگ (به‌ویژه شعر شاعران) در اثر خود، همواره مورد توجه اهل ادب بوده است. بر اساس تجربیات شاعران و نویسندگان و نوع اقتباس آنان از مضامین دیگران در اثر خود، آرایه‌های متنوع و دل‌انگیزی آفریده شده است؛ از جمله شگردهای بیانی زیر: یکم) اقتباس در لغت به معنی «پرتو نور و فروغ گرفتن» است و در اصطلاح ادب، «به امانت گرفتن سخن فرد دیگر در نظم یا نثر خود»: عقل باطل شمرد چشم تو هر خون که خورد غالباً بی‌خبر از نکته «العین حق» است (کمال خجندی) و: یک نیم رُخت «و لست منکم ببعید» یک نیم دگر «ان عذابی لشدید» بر گرد رخت نوشته «یُحیی و یمیت» من مات من العشق فقط مات شهید ( ابوسعید ابوالخیر ) این شیوه امانت‌گیری، عنوان‌هایی چون:«اقتباس»، «تضمین»، و در نگاه جزئی‌تر «آیه‌آرایی»، «حدیث‌آرایی»، «عقد»، «درج» و «حل» گرفته است.
جایگاه اقتباس و الهام شاعرانه در شعر ولایی(٢) دوم) عقد: در لغت «بستن» باشد؛ و در اصطلاح، آن است که عبارتی از قرآن یا حدیث و سخن دیگران با تغییر در الفاظ آن به‌گونه‌ای در اثر بیاید که با وزن متناسب درآید؛ اما مضمون همان باشد. چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری‌سرشت شیوه«جنات تجری تحتها الأنهار» داشت. (حافظ) سوم) دَرج: آوردن یک یا دو واژه از یک عبارت در شعر یا نثر، که ذهن را به سمت عبارت اصلی سوق دهد. به عنوان مثال، اگر در اثری این عبارت به کار رود: «آن امانت ها را/آسمان آیا پس خواهد داد ؟... » (شفیعی کدکنی) ارتجالاً این بیت به ذهن مخاطب خواهد آمد: آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند (حافظ) یا عبارت«و در ضمن این اشارت، بشارتی بزرگ است» که یادآور این بیت حافظ است: آن کَس است اهل بشارت که اشارت داند نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟ از آرایه«درج» در کتب بلاغی چندان نامی ‌نیامده است‌. نمونه‌های دیگر: گنجاندن عبارت معروف سعدی در این بیت: آه این نفس «مُفرح ذات» است؛ پس چرا ذکر مصیبت تو مرا دم به دم شده است؟ و: «باز این چه شورش است که» دل مست غم شده است از حشمت غم تو دلم محتشم شده است و: این شعر‌ها حکایت «هذالقلیل» ماست آری به عقل ما که همین مختصر رسید و: این پریشان گویی از مستی روی ماه توست بگذر از جرم غلامت «یک رگم هشیار نیست» برگرفته از این بیت مولوی: من چه گویم یک رگم هشیار نیست شرح آن یاری که او را یار نیست. ( ابیات فوق، از کتاب«پایین پای ابیات»، اثر مهدی مردانی انتخاب شده است).
جایگاه اقتباس و الهام شاعرانه در شعر ولایی(٣) چهارم) حل: در لغت به معنی« از هم بازکردن» و در اصطلاح بدیع، آن است که «مضمون» آیه یا حدیث یا شعری در کلام آورده شود: که من شهر علمم علی‌ام در است درست این سخن، گفتِ پیغمبر است (فردوسی) نمونه هایی دیگر از کاربرد شگرد«حل»: مانند گردنبند دور گردن دختر مرگ این چنین زیباست؛ از این نیز زیباتر (محمدحسین ملکیان) که اشارتی شاعرانه است به موضوع مرگ، با بهره‌گیری از حدیث نورانی مولا امام حسین علیه‌السلام: «خُطَّ المَوتُ عَلى وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَةِ عَلى جيدِ الفَتاةِ» همراه با تلقین نظر شخصی شاعر. و: باور نمی‌کنم که تو دور از دل منی هرجا دلی شکست همان جا مزار توست (فاطمه نوری) که برداشتی شاعرانه است از کلام نورانی معصوم علیه‌السلام: «قبورنا قلوب من والانا» و:«قبورنا قلوب شیعتنا» و:«وَ فِی‏ قُلُوبِ‏ مَنْ‏ وَالاهُ‏ قَبْرُهُ‏ ...» به شیوه استحسان و نگاه ذوق‌محور، می‌توان مفهوم «حل» در شعر و عیار آن ‌را این‌چنین به تمثیل کشید که: این‌آرایه، در حکم شکر یا نبات است و چنان باید در شربت شعر، حل گردد که فقط شیرینی آن محسوس باشد؛ و به تعبیری، خلاف مروّت است که دانه‌های شکر یا نباتِ شربت، در زیر دندان و زبان آید. در مرام هنرمندان نیز همواره از به رخ ‌کشیدن هنر بیان به شکل واضح، پرهیز می‌شده است.
بر این‌اساس، میان اقتباس (به امانت گرفتن سخن دیگران به هرشکل) تا الهام شاعرانه و حل مضامین دیگران در شعر خود، فاصله هنری زیادی وجود دارد؛ هرچند هریک از این شگردها در جایگاه خود و به تناسب اقتضای سخن، کارساز و تاثیرگذار است‌؛ مشروط به این‌که قانون هنرنمایی سخن و نیز ایجاد سنخیت و تجانس میان سخن شاعر با محتوای اقتباسی رعایت شود. شعر زیر از شاعر فرهیخته سیدمحمدرضا یعقوبی آل است؛ که با کاربرد شگرد اقتباس و عقد، و رعایت اصل«سنخیت و تجانس در اقتباس» فرجامی خوش یافته و غنایی محتوایی و فنی یافته است. 🔹عروةُ الوُثقی🔹 صاحب اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى‏» علی‌ست... بین آیات الهی، آیت کبری علی‌ست «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست در کمال بندگی یکتای بی‌همتا علی‌ست حافظ جان علی «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظا» حافظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علی‌ست آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است ای مسلمانان به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علی‌ست... سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی‌ست... «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ» در مقام قاف قرآن جنت الاعلی علی‌ست از «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ» بپرس تا بدانی در وفای عهدِ حق «اَوْفی» علی‌ست آسمان «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَه» سفره‌دار «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین» مولا علی‌ست نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است «عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علی‌ست لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علی‌ست در طریقت، رایت «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل» رهنمای «اَلّذِينَ جاهَدُوا فينا» علی‌ست اختر تابندۀ «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏» ماه ظلمت‌سوز «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏» علی‌ست... نوح، ایمن ماند از طوفان به یمن نام او باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علی‌ست روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نفس فجر صاحب قدر و معارج، شاهد إسری علی‌ست عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علی‌ست «یا علی و یا عظیم و یا غفور و یا رحیم» یا الهی! مظهر اسمائک الحسنی علی‌ست یاد او «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند در نماز قرب ذکر الله اکبر یا علی‌ست سجده، راز سر به مُهری بود و آخر فاش شد رازدار «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علی‌ست بشنو از احمد حدیث «حیثما دار» علی تا ببینی هر طرف رو آورد حق با علی‌ست تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد» بهترین توصیف فتحش «لا فتی الا علی»ست ذوالفقار، اثبات حق و نفی باطل می‌کند بی‌گمان فاروق اعظم در جهان تنها علی‌ست... 🌐 shereheyat.ir/node/3923@ShereHeyat
پاسخ به سوال(1).mp3
5.8M
(٢) پاسخ به یک سؤال مطرح شده در جلسه ادبی فرات: چه لزومی به این حجم سرایش شعر در باره لیله‌الرغائب و دیگر موضوعات مناجاتی هست؟ درحالی که موضوعات برزمین مانده فراوان است؛ ازجمله مدح مخدرات و مادران اهل بیت‌ علیهم صلوات‌الله اجمعین...
شب، شبی بی کران و بی پایان لحظه‌هایم پر از توهّم خواب روزگار و سکوت بود و زمین هم نشین شبانه‌ مرداب پیکر نیمه جان احساسم زخمی پنجه‌های نامردی داشت او را به کام خود می‌برد دره‌های عمیق بی‌دردی همه‌ جاده‌ها سوی بن بست زندگی در حصار« ماندن» بود نه شکوهی نه موج و طوفانی دشت‌ها خالی از تلاطم رود... ناگهان مثل رود جاری شد در شب بی ترانه‌ مرداب غزلی از شکوه دریا خواند او مرا خواند سمت روشن آب چشم هايش چراغ راهم شد مثل مهتاب در شب طوفان زورقي خسته را در این گرداب ساحلی امن بود و بی‌پایان در شب بی‌ستاره، آن مهتاب مژده می‌داد از طلوع امید در نگاهش اشارتی پیدا نوری از آفتاب در تبعید در سکوت شبانه‌ تردید رَستم از تلخیِ شب مرداب لب گشودم به شوق بیداری هم نوا با ترّنم مهتاب یاد آن آشنای خوب بخیر آن مسیحای تا ابد جاری او مرا خواند از آن شب وحشت او مرا برد سمت بیداری وام‌دار نگاه روشن اوست آفتاب طلایی امروز روشنی را به ما امانت داد این امانت به دست ماست هنوز... (سروده شده در بهمن 1377) در حکم است؛ زیرا در آن‌روز بود که نعمت ولایت ‌-اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهى- براى ملّت ایران صورت عملى و تحقّق خارجى گرفت.(رهبر فرزانه انقلاب اسلامی)
مرکز تخصصی احیاء امر با همکاری گروه فرهنگ و هنر دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات برگزار می‌کند: 📌 آهات؛ سلسله نشست‌های تخصصی تحلیل هنری و اجتماعی عزاداری ها و سوگواری های فاطمیه ۱۴۰۱ (نشست سوم) 👤 با حضور حاج 🗣 دبیر علمی: دکتر 👥️️ کارشناسان: ▫️ استاد کارشناس ادبی ▫️ کارشناس موسیقایی ▫️ کارشناس اجتماعی 🗓 تاریخ برگزاری: دوشنبه ۲۴ بهمن‌ماه 🕰 زمان: ساعت ۱۵:۰۰ 🏢 مکان: دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ✅ هماهنگی جهت حضور از طریق شناسه @ehyayeamr1 در پیام‌رسان بله 🔻🔻🔻 🌐 ehyayeamr.ir 🆔 @heyatiha72
کارگاه‌نقد‌تخصصی‌شعر‌ولایی جلسه ٢٠٩ دوشنبه ٢۴ بهمن۱۴۰۱‌ ساعت ۱۸ تا ۲۰:۳۰ تهران خیابان‌ وحدت‌ اسلامی‌ کوچه‌ خندان‌ حسینیه‌سادات
🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem
کارگاه‌نقد‌تخصصی‌شعر‌ولایی جلسه ٢١٠ دوشنبه ٨ اسفندماه ۱۴۰۱‌ ساعت ۱۸ تا ۲۰:۳۰ تهران خیابان‌ وحدت‌ اسلامی‌ کوچه‌ خندان‌ حسینیه‌سادات
... صدایت می‌وزد از لابه‌لای این شب موهوم و می‌خواند مرا تا روشنای باوری محتوم صدایت می‌رسد ـ باور کن این‌جا وهم می‌بارد نمانده جز سکوتی ـ استخوانی مانده در حلقوم نفس از سینه‌ی آیینه دیگر برنمی‌آید دریغا عطسه‌ی حیرت در این آئینه مسموم فرود شانه‌ام آواری از زخم و گل و درد است بر این ویرانه جا خوش کرده غربت، تلخ‌تر از بوم حصار لحظه‌ها جان مرا در خویش افشرده‌ست به دام افکنده روح خسته‌ام را عنکبوتی شوم دلم را می‌برد توفان تردیدی که در راه است دلم ـ این روح ناآرام در گرداب تن محکوم ـ [] ولی در خود نمی‌گنجم که می‌دانم شب قدر است شب قدری که قدر تو برایم می‌شود معلوم! دلم را برد چشمانی که شرحش بی‌نهایت ـ آه شگفتا چشم‌های تو، دريغا این دل معصوم... دوباره شعله‌ور شد شعرهام اما مپرس از من چه خواهد بود آیا بعد از این فرجام این مفهوم و می‌دانم که روزی می‌رسی از راه و می‌گیری غبار غربت از آیینگان خفته‌ی مغموم عدالت می‌تپد با نام تو ای آخرین فریاد عدالت ـ حالیا این زخم خورده غربت معصوم مرا تا روشنای آشنای باوری محتوم می‌خواند صدایی که وزید از لابه‌لای این شب موهوم سروده شده در بهمن 1374
هنری به ‌نام جهاد تبیین ضرورت جهاد تبیین به شکل هنرمندانه به نام خداوند جان‌آفرین حکیم سخن در زبان آفرین در عرصه ادبیات و شعر بی‌گمان، «چگونه‌گفتن» (شیوه بیان هنری) بسیار مهم‌تر از «چه‌گفتن»(محتوا) است. در ادبیات شیعی، به این مهم بسیار توجه شده و «بلاغت» و شیواییِ سخن، به عنوان یک اصل غیرقابل انکار، همواره مورد توجه شاعران شیعی بوده است. به این دو شاهد تاریخی- که برگرفته از سخنرانی حجت‌الاسلام حامد کاشانی است- بنگرید: شاهد یکم: پاسخ «شعر» را به «شاعر» بسپار! قبل از این‌که جنگ صفین شروع شود، معاویه(لع) به عمروعاص(لع) گفت که این جنگ خیلی خطرناک است…نامه‌ای به ابن عباس بنویس و او را تمجید کن... عمروعاص نامه‌ای نوشت و چندبیت هم زیر آن نوشت و ابن عباس را مدح کرد و گفت تو که اعقل عقلا هستی! و... ابن عباس همین‌که این نامه را دید مبهوت شد و گفت: عجب! این‌ها روی من هم حساب کرده‌اند! امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه فرمودند: باید جواب او را بدهی! نامه‌ی او را بی‌پاسخ نگذار.... نامه را خودت جواب بده؛ ولی خودت شعر را جواب مده! تو که شاعر نیستی! بگو برادرت «فضل بن عباس» شعر را پاسخ بدهد؛ او شاعر است. یعنی: قصد قربت کافی نیست! یعنی جهاد تبیین [فقط] به نیّت خالص نیست. باید کار را به دست کاردان سپرد وگرنه به درد نمی‌خورد. جهاد تبیین یعنی کارِ درجه‌ی یک! چرا شعر می‌گویی؟ وقتی شعر می‌گویی باید چیزی اضافه بر متن، یعنی باید هنر داشته باشد. وقتی شعرا به محضر ائمه علیهم‌السلام می‌رسیدند، شعر بی‌کیفیت نمی‌خواندند. یا کُمِیت می‌آمد و شعر خودش را می‌خواند، یا نفر بعدی می‌آمد و شعر کُمِیت را می‌خواند. یعنی «شعر فاخر» را به «شعر جدید» ترجیح می‌دادند. جهاد تبیین یعنی کار درجه‌ی یک! نه اینکه فقط قصد قربت کنیم و بگوییم کاری انجام می‌دهیم. باید کار را متقن و سدید و دقیق و جذاب و فاخر انجام داد؛ وگرنه نام این کار جهاد تبیین نیست و تلاشی برای حال به‌هم زدن است!
هنری به ‌نام جهاد تبیین ضرورت جهاد تبیین به شکل هنرمندانه بخش دوم شاهد دوم: الغدیر؛ اثری بلیغ و تبیین‌محور [پشتکار و همت علامه امینی(ره) برای بلاغت هنری کتاب «الغدیر» مغفول مانده است..] آشیخ محمدعلی اردوبادی، آذری[زبان] بود؛ غیر از فقه و اصول و عقاید، در ادبیات هم حیرت‌انگیز بود. از زحمات ایشان، فخامتِ کتاب «الغدیر» در ادبیات است. علامه امینی رضوان‌الله تعالی‌علیه همه‌ی الغدیر را برای مرحوم اردوبادی خوانده است و او هم ویرایش کرده است؛ حتّی بعضی اوقات که در بیمارستان بود، علامه کنار او می‌رفت و متن را می‌خواند و ایشان اصلاح می‌کردند. یکی از نقاط قوّت الغدیر، فخامتِ ادبیات این کتاب است. یکی از دلایلی که در روزگار اخیر کتاب‌های اعتقادی ما در بین عامّه اصلاً به چشم نمی‌آید، این است که ادبیات این کتب، ضعیف است! فقط حرف خوب کافی نیست؛ باید خوب هم نوشته شود، باید خوب هم گفته شود، باید ادیبانه و هنرمندانه باشد، وگرنه اصلاً نگاه نمی‌کنند.
🔹چشمۀ دیدار🔹 چشمۀ دیدار تو سراب ندارد ساحت دل، بی‌تو آفتاب ندارد آن‌که پناهش دهی چه بیمش از اغیار؟ وآن‌که شفیعش تویی حساب ندارد گفتم و بستم دهان مدّعیان را حرف حسابی دگر جواب ندارد رحمتی ای آشنای جان که دل من از تو دگر طاقت عتاب ندارد چون که تو را خواست، پس هر آنچه تو خواهی عاشق تو حق انتخاب ندارد «صدق» دعا را بَرَد به‌سوی اجابت برگِ گُل کاغذی، گلاب ندارد 📝 محمدجواد_محبت شادی روح این شاعر متعهد و ولایی‌سرا، صلوات و فاتحه‌ای هدیه کنیم. 🌐 shereheyat.ir/node/2681@ShereHeyat
سلام عزیزان در خصوص نوحه‌‌های مردمی، جذاب و تأثیرگذار، در حال تحقیق و بررسی هستم. شما می‌توانید در این امر فرهنگی و معنوی سهیم باشید. لطفاً از طریق لینک: @smahdihoseinir بخشی از متن یا فایل صوتی نوحه‌هایی را معرفی و ارسال کنید، که از نظر شما در این‌دهه، زبانزد شده و جذاب و تاثیرگذار بوده است. یادآوری: مقصود از نوحه، تمام قالب‌هایی است که در هیئت‌ها امروزه اجرا می‌شود. با سپاس و احترام فراوان
🌹عید نوروزتان، مبارک باد 🌹رمضان، عیدِ جان مبارک باد 🌹 عید نوروز و عید بندگی است؛ 🌹عیدتان، توأمان مبارک باد!
(1) (فریداصفهانی) بخشی از یک شعر بلند ایران سربلند من، ایران سرافزار ایران هوشیار من، ایران هوشمند ... هرچند داغ‌داری و هرچند خسته‌دل هرچند سوگواری و هرچند دردمند تا دشمن حسود تو از خشم جان دهد، با عاشقان سوته‌دل خود بگو بخند خوش باش ای فلات شهیدان! که دیر نیست دستان شرقی تو، بت غرب بشکنند با خاندان عشق تو را چون ارادت است، خوش باش و شاد زی؛ چو شدی آسمان‌پسند ای پرچم بلند تو با عشق، همنشین وی نام سبزپوش تو چون سرو، سربلند! ما گردی از تو را به صبا هم نمی‌دهیم! هستیم همچو کوه بر این گفته، پای‌بند این بوی کربلاست که مستانه می‌وزد از کاکل سپید دماوند تا سهند زلفی ز دختران تو از شانه عفاف بیرون مباد! تا که پلشتان به هم زنند... ایران بی شهید و شهادت چه ظلمتی است یعنی تو را ز وحشت و ظلمت بیاکنند؟ شمعی ز مهر فاطمه در من شکفت و گفت: ایرانیان پاک....(*)، پروانه منند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد محتاج توبه‌اند ولی پاک‌دامنند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد کم را فروگذار، بسان پاک‌دامنند ... خاتون صبح، زلف سحر شانه کرد و گفت: برخیز خواب‌های تو هم، سایه‌روشنند با اهل شب، حکایت ظلمات تا به کی؟ با اهل روز، قصه خورشید تا به چند... (*شعر از نظر وزنی مخدوش است؛ شاعر محترم، دچار خطا در قرائت شعر شده است) نکته مهم: در جشنواره شعر فجر سال 1401 شاعر انقلاب، آقای قادر طهماسبی(فرید اصفهانی) قبل از قرائت شعر خود این توضیح را ارائه نمود: سال ۱۳۶۹ خوابی دیدم که برایم معما بود و امسال، این معما حل شد. در این محفل، قسمت‌هایی از غزل جدیدم را می‌خوانم تا راه برای کسانی که می‌خواهند از انقلاب دفاع کنند، باز شود.
حائری؛ واسمع دعایی.mp3
8.94M
(1) وَاسْمَع دُعایی، دعامو بشنو وَاسْمَع نِدایی، صدامو بشنو اَقْبِل عَلَیَّ، منو نگاه کن الهی العفو، ببخش و از غم، منو رها کن داره میاد ماه رمضون، من توشه ای ندارم بوی گناه گرفتم و، سیاهه روزگارم خودت بگو تو مهمونیت، چه‌‎جوری پا بذارم منو ببخش، همین اول ماهیِِ ببخش، مگه جز تو پناهیِِ «ربنا، الهی العفو» وَ قَد سَتَرْتَ، رسوام نکردی اَفْنَیْتُ عُمری، رهام نکردی وَ عُدْ عَلَیَّ، ترحمی کن اَطْلُبُ عَفوَک، به روی بنده‌ت، تبسمی کن اومده اون که صد دفعه، شکسته توبه هاشو نمی‌دونم که دوست داری، باز بشنوی صداشو؟ روت و نگردون بشنو این، صدای ربّناشو منو ببخش، نبخشی آبروم میره ببخش، دلم از غصه می‌گیره «ربنا، الهی العفو» این نفس سرکش، تا می‌تونست تاخت آخر من و از، چشم تو انداخت امّا غمی نیست، حسین و دارم با اشک و روضه، دلت رو امشب، به دست میارم خدا نیاره دختری، آتیش بگیره موهاش آبله کاری کنه که، نتونه وایسه رو پاش بفرسته از پایینِ نی، بوسه برای باباش منو ببخش، به اشک دختر حسین ببخش، به روز آخر حسین «ربنا، الهی العفو» شاعر(؟)
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#جهاد_تبیین #نوحه_تبیینی(1) #تحلیل_نوحه_تبیینی وَاسْمَع دُعایی، دعامو بشنو وَاسْمَع نِدایی، صدامو ب
(1) به نام خدا نکاتی درباره این نوحه نکته اول کاربرد عبارت های عربی و شگردهای هنری سازی کلام شاعر اگر بخواهد نگاهی هنری به این موضوع داشته باشد و صرفاً در صدد محتوا محور ساختن شعر یا اظهار فضل نباشد، لازم است به این تکنیک ها دقت داشته باشد: (تصور کنید شعر در حکم چای باشد و نبات در حکم همان مفاهیم معنوی مناجاتی...) شاعر می تواند، مثل یک تکه نبات که در داخل چای میریزیم محتوا را به خورد مخاطب دهد! می تواند این تکه های نبات را به شکل خورده ریز ارائه کند. و در روش سوم، آنقدر نبات را هم بزند که فقط شیرینی آن در چای قابل ادراک باشد. حال با این تمثیل می توان تکنیک مهم شعری را تصور نمود: هنر «اقتباس» به سه شکل: تضمین، درج، و حل در شعر قابل ارائه است.
(1) نکاتی درباره این نوحه ادامه نکته اول کاربرد عبارت های عربی و شگردهای هنری سازی کلام در این نوحه نیز اگرچه به قاعده «حل» چندان توجهی نشده اما شاعر توجه داشته است که مضامین را به گونه ای بیاورد که اقتباس و تضمین محض نباشد. در بند اول، نگاه ترجمه‌ای و بازسازی به متون مناجات وجود دارد اما در بند دوم نگاه بازآفرینی عبارت‌هایی چون: «رسوام نکردی» و «به روی بنده ت تبسمی کن» خبر از تلاش شاعر برای بازآفرینی مناجات و ایجاد تقارن مضمونی دارد. در اینجا ذکر یک نکته بسیار ضرورت دارد اینکه شاعر باید از عبارت هایی استفاده کند که اولاً، جذابیت و طراوت داشته باشد؛ ثانیاً، قابلیت تکرار داشته باشد به عبارت دیگر ثقالت نداشته باشد؛ ثالثا، متناسب با فطرت زبان و متناسب با قواعد موسیقایی زبان مردم باشد رابعاً، در شمار نمونه‌های محسوس، قابل درک و متعارف باشد به عبارت دیگر: قبلاً مخاطب آن را کم و بیش شنیده و گوشه ذهنش بایگانی شده باشد. خامساً، به شکل هدفمند انتخاب شود مثلاً عبارت: «انی احب الصلاة» قابل اقتباس است، که یک شعار شیعی است وغیر مستقیم، می تواند نقش برانگیزانندگی داشته باشد تا کاهل نمازان را به تفکر وا دارد.
(1) نکاتی درباره این نوحه نکته دوم استفاده از ظرفیتهای زبان عامیانه و مردمی معمولاً نوحه پردازان در کاربرد زبان محاوره و عامیانه دچار لغزش می‌شوند‌؛ این لغزش به چند دلیل رخ می دهد الف) عدم شناخت رمز و راز زبان عامیانه ب) عدم تمرین و تفنن در حوزه زبان و بازسازی آن ج) عدم توجه به موضوع شیوه بلاغی و تناسب میان گفتار شاعر با نوع مخاطب این زنجیره بیانی، حتماً باید در نوحه به شکل واضح خود را نشان دهد. با درنگ و تامل بر عبارت های زیر می‌توان درباره نوع نگاه شاعر و میزان توانایی او در بازسازی زبان مردم تحلیل‌های متفاوتی داشت: نمونه اول: منو ببخش همین اول ماهیه... نمونه دوم نمیدونم که دوست داری باز بشنوی صداشو روتو نگردون بشنو این صدای ربنا شو نمونه سوم با اشک و روضه دلت رو امشب به دست میارم نمونه چهارم این نفس سرکش تا میتونست تاخت آخر منو از چشم تو انداخت نمونه پنجم خدایا نیاره دختری آتیش بگیره موهاش
(1) نکاتی درباره این نوحه استفاده از ظرفیتهای زبان عامیانه و مردمی تحلیل نمونه ها نمونه اول منو ببخش همین اول ماهیه... یک بازسازی کامل و دلچسب از زبان مردم با تکیه بر نحو زبان مردم است، ‌طراوت این عبارت با انتخاب لحن مناسب و ملتمسانه دو چندان شده است نمونه دوم نمیدونم که دوست داری باز بشنوی صداشو روتو نگردون بشنو این صدای ربنا شو تحلیل این نمونه و قضاوت نهایی درباره آن بسیار دشوار است. نمونه سه لایه مختلف دارد: الف) از یک سو می توان گفت انسان ها در هنگام ابهام می‌توانند این چنین سخن بگویند بنابراین قانون «محاکات» در این عبارت تقریباً رعایت شده است نوع لحن و استفهام، طراوت خاصی به کلام داده است. این قضاوت را با صرف نظر از مخاطب خاص آن( که خداوند است) در نظر بگیرید. ب) از سوی دیگر باید گفت شاعر به جهت رعایت «بلاغت کلام» و رعایت شرایط گفت و گو با مخاطب (که در اینجا خداوند عزّ و جل است) بهتر بود که می گفت: «خوب میدونم که دوست داری باز بشنوی صدامو...» بر اساس این مضمون که منطبق با مفاهیم شیعی است مصراع دوم هم باید تغییر می یافت... ج) لایه سوم کلام اینکه نمی توان انکار کرد: گاهی ما انسان‌ها آنقدر درباره خطای خود می‌خواهیم اغراق کنیم که به خود هرگز اجازه نمی‌دهیم خداوند صدای ما را بشنود به او حق می دهیم از ما روی برگرداند! در این حال، اگر بخواهد شاعر این حس و حال را بازسازی کند باید چگونه بگوید؟ تصور کنید این کلام سخن یک فرد عامی و کم‌سواد باشد که بهره‌ای از فرهنگ شیعی ندارد و می‌خواهد بی هیچ آدابی و ترتیبی با خدای خود سخن بگوید! بنابراین تصور چنین بیانی دور از ذهن نیست‌‌؛ هر چند به ظاهر، متناسب با مفاهیم مناجات و روایات مأثوره نباشد.
(1) نکاتی درباره این نوحه استفاده از ظرفیتهای زبان عامیانه و مردمی تحلیل نمونه ها نمونه سوم با اشک و روضه دلت رو امشب به دست میارم در مواجهه اولیه، بیانی صمیمانه و تاثیر گذار دارد و به بیانی رندانه وهوشیارانه، اشاره دارد به موضوع توسل به اهل بیت علیهم صلوات الله علیهم اجمعین با تکیه بر «وابتغوا الیه الوسیله» نمی‌توان ظرافت این نحوه بیان و تاثیر عاطفی آن را نادیده گرفت؛ چون حاوی نوعی «دِلال» است دِلال چیست؟ یعنی ناز کردن (در ابتدای دعای افتتاح می‌خوانیم:«مُدلاً علیک») این بیان همراه با شیرین زبانی و دلال، بُعد دیگری نیز دارد که محل تأمل است... اگر به اصل انسجام در شعر و نوحه، اعتقاد داشته باشیم ( البته هنری غیر قابل انکار است) می‌توان به این مضمون و تناقص راه یافته در آن خرده گرفت! در بند اول، شاعر آورده است: «ببخش مگه جز تو پناهیه؟» که با این مضمون در تناقض است: «اما غمی نیست حسین و دارم دلت رو امشب به دست میارم...»
(1) نکاتی درباره این نوحه استفاده از ظرفیتهای زبان عامیانه و مردمی تحلیل نمونه ها نمونه چهارم این نفس سرکش تا میتونست تاخت آخر منو از چشم تو انداخت از نظر زبان و استخدام واژگان با بقیه سطرها و مصراع ها کاملاً متفاوت است. سوال مهم این است که این تفاوت به نفع شعر است یا خیر؟ قضاوت درباره این سطر و پاسخ‌گویی به این سؤال، اندکی دشوار است و ممکن است سلیقه شخصی در آن دخیل شود... در نگاه کلی، کلمات «نفس، سرکش، میتونست، تاخت» حاوی نوعی خشونت موسیقایی است که نوعی تنفر را تداعی می‌کند‌ اگر بتوانیم در قضاوت کلی این تنفر و خشونت موسیقایی را در راستای بلاغت کلام و اقتضای حال و مقام سخن بدانیم بجاست که شاعر را به واسطه نوع انتخاب زبان تحسین کنیم. و اگربه فرض، این خشونت _ که با هجای کشیده «تاخت» به اوج خود رسیده است_ ربطی به شعر نداشته باشد، می‌توان قاطعانه گفت: شاعر، اصل انسجام زبانی و نیز بلاغت کلام را را رعایت نکرده است. به نظرم مخاطبان بر اساس حالی که در هنگام شنیدن این نوحه پیدا می‌کنند می‌توانند به‌راحتی درباره این موضوع قضاوت کنند. نمونه پنجم خدا نیاره دختری آتش بگیره موهاش بر اساس قاعده کلی «کار برد نشانه های زبان مردم و عامیانه سازی کلام» ، به‌راحتی قابل بررسی قضاوت است. در گفتار مردم معمولاً آن حس التماس و آرزو، در قالب چنین کلامی ارائه می‌شود: «خدا نیاره اون روز و که دختری موهاش آتیش بگیره....» جابجایی بخشی از این کلام به ضرورت وزن و سبک، بخشودنی است‌‌‌؛ تا جایی که طراوت کلام و فطرت زبانی مردم در شعر بازتاب یابد. اما وقتی تغییر کلام در حدی باشد که دیگر چندان نشانه‌ای از قالب زبان عام در آن مشهود نباشد می توان گفت: کلام از فطرت زبان مردم خارج شده و رنگ تصنع یافته است. نکات پایانی برای بهتر شدن این اثر می توان به این دو پیشنهاد هم تأمل داشت: الف) ربنا الهی العفو یا یارب الهی العفو؟ (به جهت یکسان شدن ضمیرها) ب) جابجایی دو سطر و قد سترت‌ رسوام نکردی با افنیت عمری‌ رهام نکردی که در این حالت، به محتوا انسجام بیشتری می‌بخشد....