🔰 هر مکتبی هیاهو میخواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمیشود.
🔰 آن گُلی که هی آب به آن میدهند زنده نگه داشته میشود، این گریهها زنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا را؛ این ذکر مصیبتها زنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا را.
🔰 این گریهها نگه داشته این مکتب را تا اینجا و همین نوحه سراییها، همینهاست که ما را زنده نگه داشته، همینهاست که این نهضت را پیش برده، اگر سیدالشهدا نبود، این نهضت هم پیش نمیبرد.
🔰 سید الشهدا همه جا هست: کُلُّ أرضٍ کربلا، همه جا محضر سیدالشهدا است،
📚 صحیفه امام خمینی، جلد ٨، صفحه ۵۲۷
@HarfhayeDareGooshi
https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&opi=89978449&url=https://www.aparat.com/v/cfCnx/%25D8%25A7%25D9%2585%25D8%25A7%25D9%2585_%25D8%25AE%25D9%2585%25DB%258C%25D9%2586%25DB%258C_%2528%25D8%25B1%25D9%2587%2529_-_%25D9%2585%25DA%25A9%25D8%25AA%25D8%25A8_%25D9%2587%25DB%258C%25D8%25A7%25D9%2587%25D9%2588_%25D9%2585%25DB%258C_%25D8%25AE%25D9%2588%25D8%25A7%25D9%2587%25D8%25AF&ved=2ahUKEwjfkredsqqAAxUOQ6QEHbeAA0gQwqsBegQICxAE&usg=AOvVaw1KfddDuRefoYwEpuQxw2Bl
روضه استاد میرباقری صبح عاشورا منزل شجاعفر.MP3
5.78M
«می دانید... دیروز عصر...»! «شنیدید... سر صبح...»
این مطلعِ قدیمی ترین خاطره من از استاد میرباقری است! متعلق به صبح عاشوراهای همه این 21 سال گذشته.
استاد میرباقری اولین راوی جدی عاشورا برای من است. نه اینکه قبل از ایشان، روضه نشنیده باشم! من از کودکی در روضه و دامن روضه خوانها بزرگ شده ام! حتی قبل از آشنایی با استاد میرباقری، از همان سالی که سید مهدی شجاعی کتاب #آفتاب_در_حجاب را نوشت، همیشه تاسوعا و عاشوراها یکبار دیگر کتاب را به عنوان مقتل می خواندم. اما #روایت من از عاشورا با این جمله شروع می شود که: «می دانید... دیروز عصر...»! «شنیدید... امروز سر صبح...»
تصویر جدی که بیست سال پر تلاطم عمر علمی من را چنان پر کرد که ماندنی شدم... هیچ چیز بیشتر از این جمله حس ماندن و نرفتن را در من حفظ نکرد و بارور ننمود...
کاش یک وقتی بگذارم و روضه یکی از آن سالهای طلایی را که هنوز استاد، صبح عاشورا یک روایت طولانی از عاشورا می داد را جدا کنم....
🆔 @social_theory
چهار پنج سالی می شد که با حاج آقا آشنا شده بودم و دیگه از تعلقات قبلی ام کم و بیش فاصله گرفته بودم. از بچگی، عاشورای ما حاج علیرضا بود. تاسوعا و عاشورا کتاب #آفتاب_در_حجاب #سیدمهدی_شجاعی را جوری می خوندم که ظهر عاشورا به فصلهای شهادت امام حسین(ع) برسم. فصل اسارتش را هم گاهی روز یازدهم می خواندم و گاهی هم توفیق نمی شد، آرام آرام تا اربعین می خواندم....
اون سال، سال اولی بود که ذائقه روضه گوش دادنم کاملا تمایل به روضه های حاج آقا پیدا کرده بود. یعنی دیگه عاشورا برام صرفا یک صحنه عمیقا عاطفی نبود. بلکه یک #جنگ_فلسفه_تاریخی بود که تمام مفاهیمش را با زبان عاطفه بیان می کرد. جنگی بود که شیطان می خواست اثبات کند خدا اشتباه کرده است که کار را به پیامبر(ص) سپرده است و نتیجه این اشتباه این است که او در عاشورا می خواست بساط حق را جمع کند اما امام حسین کاری کرده بود که وقتی عاشورا تمام شده بود، تازه ابلیس متوجه شده بود که چه اشتباهی کرده است.
وقتی که همه صفات رذیله را به میدان آورده بود و متوجه نشده بود که امام حسین هم با همه صفات حمیده و فقط با آنها جنگیده و حالا این خبر از طریق سی هزار لشکر کوفه در سرتاسر بلاد خواهد پیچید.
یادمه آن سال بعد از روضه صبح خونه آقای شجاعفر که حاج آقا یک دور خلاصه کل عاشورا را با نگاه خودش تعریف می کرد، رفته بودم سخنرانی دفتر رهبری و از انجا رفته بودم مسجد مرحوم آقاب بهجت و بعد از نماز با سردردی بی نهایت طاقت فرسا، داشتم میرفتم فیضیه زیارت ناحیه.
واقعیت این است که آن سال یک تجربه عجیبی داشتم که احساس می کردم شیطان در مصیبت عاشورا موفق شده است و ما را تحقیر کرده است. عجیب احساس تحقیر شدگی داشتم و فکر می کنم علت اینکه نمیتوانستم سردرد را تحمل کنم، همین حالت بود.
از گذرخان تا فیضیه اینقدر شلوغ بود که شاید نیمساعتی طول کشید تا خودم را رساندم به جلوی قبرستان شیخان تا از در دارالشفاء وارد حرم شوم. اما دیگه راه ها بسته بود. سر و صدا سردردم را زیاد کرده بود و حال عجیبی که توجه به عاشورا بهم دست داده بود...
همینطور معطل ایستاده بودم جلوی مغازه های تعطیل دور شیخان که صدای یک دسته بزرگ طبل شروع شد. دقیقا جلوی من بودند که شروع کردند. شاید پنجاه تا طبل داشتند و فقط مارش جنگی و حماسی می زدند. توجهم به آهنگ حماسی شان جلب شد. انگار داشتند رجز میخوانند، کری می خوانند برای جبهه ابن زیاد. عجب کار خوبی می کردند!
بی اختیار چشمهایم پر اشک شد. با ریتم آنها شروع کردم به تکان دادن سرم: بکوبید! بیشتر بکوبید! دقیقا شما فقط می توانید حال تحقیر شدگی من را درمان کنید. برای شیطان کُری بخوانید، رجز بخوانید! از این سر تاریخ توی سر شیطان بکوبید. برایش مارش جنگ بزنید. هیچ چیزی نخوانید، فقط مارش جنگ بزنید. حماسی بخوانید....
انگار صدای بلندشان توی سرم نمی زد، توی سردردم میزد. سرددردم را می کوبید تا کوچک شود و من خلاص شوم...
🆔 @social_theory
هدایت شده از زیست شهر نوین مولّد
برنامه خانههای مولد، تلفیق سکونت و اشتغال
با حضور سید امیرحسین کمالی تقوی (کارشناس صنایع کوچک مقیاس)
شنبه ۷ مرداد ساعت ۱۴:۳۰
پخش زنده از
www.tv.snn.ir
@zistshahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻دکور هیئتها حرف میزنند!
چند سالی میشود که هیئتهای شاخص فقط به سخنرانی و مداحی توجه ندارند و از همه ظرفیتهای مراسم برای انتقال پیام استفاده میکنند. در گذشته دکور تنها نقش زیبایی داشت اما حالا از آن برای انتقال پیام هم استفاده میکنند.
برساخت رسانه ای که غربگراها و رسانه های برون مرزی دشمنان انقلاب ایجاد کرده اند این است که مذهبی ها و ایده #دین_اجتماعی، در کف جامعه یک #اقلیت هستند که مردم آنها و خواسته هایشان را نمی خواهند و تنها نیرویی که مذهب را در ایران نگه داشته است، نیروی قدرت سیاسی و امنیتی و قضایی است.
صاحبان شبکه های مجازی تلگرام و اینستاگرام هم با الگوریتمهای حمایتی و لشکرهای سایبری اجاره ای، سعی در دادن این احساس به نیروهای معارض درونی ایران است که شما یک ملت کامل هستید در حالی که مذهبی ها امتداد اجتماعی ناچیزی دارند!
لذا طرفداران انقلاب اسلامی، نیاز دارند که قدرت و جایگاهشان در کف و بخش مدنی جامعه (یا همان #جامعه_مدنی)، به معارضین ثابت کنند! به گمان من از سال 96 تا امروز، خط مقدم راهبرد دشمن ایجاد احساس جامعه بودن برای غربگرایان و قدرتگرا بودن مذهب است...
در ماجرای #طاقچه، #دیجی_کالا، #ازکی و... جریان مذهبی از مبارزه اجتماعی شروع کرد، اما خیلی زود آن را به دوستان خود در حوزه قدرت #پاس داد و خودش کنار رفت. در حالی که اگر یک راهبرد اثربخش محدود در حوزه عمومی و بدون اتکا به قدرت را امتحان می کرد، حداقل این برساخت رسانه ای که نیروهای ضد مذهب را گستاخ کرده است را شکسته بود و طرف مقابل حالی میکرد که کف جامعه هم دو قطبی است، نه اینکه دعوای اقلیت قدرتمند و اکثریت مدنی باشد.
حیف و صد حیف که در ماجرای بسته شدن دفعی و #بدون_اخطار طاقچه توسط دولت، باز هم همین پیام غلط که معارضان، جامعه زنده و خودبسنده ای هستند و طرفداران حجاب، یک اقلیت سیاسی، بوسیله خودمان تایید و مخابره شد!
🆔 @social_theory
#مساله_عقل_عملی، همان است که من نیز تاکیدم بر آن است و آن را بلاتکلیفی بین سه #نظریه_اجتماعیِ استیلاء و بازار و ولایت می نامم.
🔴 «گرما|گرمایش زمین» فرصت تا تهدید؟
🖌حسین مهدیزاده
1️⃣ از 2️⃣
از دیروز که کشور بخاطر گرما تعطیل شده است، عده ای از دوستانی که سابق بر این در کرونا، با #نفی_کرونا میدان داری می کردند، با همان دست فرمان به #نفی_گرما دست زدند.
یادم هست که چند روز مانده به محرم سال اول کرونا، استاد میرباقری فرمودند که یکی از بزرگترهای این جریان نفی کرونا درخواست جلسه داشته و به دفتر ایشان آمده. ایشون از ما خواستند که بدون ایشان جلسه را برگزار کنیم. یادم هست که در آن جلسه میهمان محترم اذعان داشتند که بیماری در کار هست و یکی از همراهان خود را نشان دادند که چند هفته قبل، خیلی سخت و نگران کننده این بیماری را داشته، اما معتقد بود این بیماری اینقدر کشنده نیست که گفته می شود و غالب کشته ها از سر ترس می میرند. بعد گفتند که نکته ای که برای آن تقاضای جلسه کرده بودند این بود ایشان دلایلی داشتند که کشتاری شبیه به آنچه در آنفلانزای آغاز قرن بیستم در ایران رخ داد، قرار است موج بزرگی از این بیماری در #دهه_محرم ایجاد کند و به کمک برخی امکانات بیماری زای دیگر(که او معتقد بود در راس آنها ابزارهای تغذیه ای، مثل #سیلوهای_آرد و #نظام_تصفیه_آب_سراسری است) این وضعیت بیماری عمومی اما کم قدرت، به سمت کشندگی واقعی سوق داده شود و بعد با ضرب شدن در احساس ترس و تحریم و... به یک نسل کشی واقعی و فروپاشی اجتماعی بدل خواهد شد.
قسمت مهم ماجرا راه حل وی بود، معتقد بود نظام در مقابل این سناریو فقط یک راه حل دارد: باید در همین چند هفته مانده به آغاز محرم، به جمع معدود کشورهای #منکر_کرونا بپیوندد تا این سناریویی قطعه اصلی اش که قطعه روانی آن است را از دست بدهد!
در ماجرای اخیر هم چنین سناریو مقابله ای در حال شروع شدن است. همه دیدیم که روز چهارشنبه واقعا گرمای عجیبی در کشور حاکم بود. این دوستان محترم، با تاکید بر اینکه تعطیلی برای گرما، ریشه در #سناریو_گرمایش_زمین (که چند سالی است در جهان جدی شده و سازمان ملل پشتیبان اصلی آن است) دارد و هدفش کنترل پیشرفت کشورها، در فناوری های فرهنگی(مثل #اربعین که در سرزمین های گرم عراق در جریان است) و اقتصادی (که وابسته به استفاده بیشتر از #سوخت_های_فصیلی است) است.
به نظر من هم چنین است! اما راه حل واقعا فقط نفی و انکار است؟
به نظر میرسد دوستان متوجه شده اند که ما از اغتشاشات سیاسی و اجتماعی تا فرآیند های توسعه، در #چنبره_روایت_رقیب گیر کرده ایم، اما واقعا بدیلی کارآمدتر از انکار واقعیت برای خلاصی از روایت وجود ندارد؟ ما در کرونا دست آخر موفق شدیم بر بیماری غالب شویم و ترس اجتماعی را تا حد زیادی کنترل کنیم، اما در #جنگ_روایت_ها، چون روایتی خلق نکردیم، روایت آنها پیروز شد. آنها گفته بودند که این بیماری بصورت طبیعی، به سوی آرام شدن حرکت خواهد کرد و تنها چند سال زمان لازم است. امروز مردم چه روایتی از کرونا و پایان آن دارند؟ آیا همین روایت نیست؟ پس روایت ما کجا رفت؟
🔺لینک بخش دوم این یادداشت:
https://eitaa.com/social_theory/1862
🆔 @social_theory
🔴 «گرما|گرمایش زمین» فرصت تا تهدید؟
🖌حسین مهدیزاده
2️⃣ از 2️⃣
امروز روایتی که ما می خواهیم از ماجرای گرمایش بدهیم چیست؟ می دانیم که نسخه ها، به روایت از مساله وابسته هستند و هر روایتی که مقبول تر بیفتد، راه حل هایش عمومیت خواهد یافت. در این جنگ روایت ها، تنها راه حل ما انکار گرما، برای نفی گرمایش زمین است؟ آیا این انکار، بعد از ده ها سال نگرانی و دلواپسی، که از کتابهای درسی تا اخبار تا جریانهای سبز تا رمانها و سینما دست مایه تولیدات فکری و فرهنگی بوده است، می تواند به روایت اصلی بدل شود؟
تصور من این است که گرمایش زمین، مشکلات برآمده از گازهای گلخانه ای و... چیزهایی واقعی هستند اما با درجه اهمیتی کمتر از آنچه نهادهای دانش و اخبار و سینما به آن باور دارند. ابرشرکتها و چند دولت معدودِ حاکم بر جهان، سالها برای صورت بندی کردن یک بسته توصیفی و تجویزی از #بحرانهای_آینده که در یکی از آنها، گرمایش زمین اصل است کار کرده اند. به این ترتیب دانش آموختگان نهادهای علمی، حامل این نگاه شده اند و در نهادهای تصمیم ساز کشورهای جهان پخش شده اند تا به وقت خود فعال شوند و برای مدیریت جهان به سوی آینده مدنظر آنها بکار بیایند. در این میان حتی آدمهای دقیق و دلواپس محیط زیست هم به مرور در معماری و صحنه پردازی جهانی اسیر شده و خواهند شد! اما راه حل چیست؟ #افشاگری؟ #انکار گرمایش؟ پس واقعیت گرما را چه کنیم؟ نمودار بیاوریم؟ رسانه های اصلی و فیلم های سینمایی و سریالهایی که مردم در پیرنگ آن گرمایش زمین را دیده اند و اضطراب آن را به ناخودآگاه جمعی جهان بدل کرده اند را چه کنیم؟ زور آنها بیشتر است یا افشاگری ما؟ اخبار بنگاه های خبرپراکنی قدرت بیشتری خواهند داشت یا ضدخبرهای ما برای اثبات شایعه بودن این اخبار؟
برداشت من این است که مبارزه با یک #روایت_پرقدرت، یک #ضدروایت_پرقدرت است نه انکار روایت. ضدروایت، شبیه ضد حمله در بازی فوتبال است. یعنی از ترکیب تهاجمی حریف استفاده کنیم و توپ را به زمین بی دفاع حریف شوت و سانتر کنیم و با سرعت و تکنیک، توپ را به زیر طاق دروازه حریف بچسبانیم! و الا بازی تدافعی به غیر از استرس و خستگی و دلسردی چه آورده ای دارد؟!
روایت گرمایش زمین بهترین وقت برای اصلاح الگوی سکونت انبوه و گله ای در شهرهای مصرفی نیست؟ بهترین وقت برای احیای شهرهای کوچک و سبک زندگی های انسانی تر و فرهنگ پذیرتری است که مدرنیته در آنها مزینت کمتری دارد نیست؟ روایت گرمایش بهترین وقت برای توسعه تکنولوژی های کوچک برای ایجاد صنایع واقعا کوچک و انسانی نیست؟ بهترین وقت برای کوچک کردن سهم ابرشرکتها در ثروت اقتصادی نیست؟ بهترین وقت برای کوچک کردن قدرت نظام سرمایه داری در اقتصاد (حداقل در ایران خودمان( نیست؟ سناریو گرمایش زمین بهترین وقت برای مبارزه با مصرفگرایی و زمین خواری اشراف، در جغرافیای کشاورزی زاگرس و البرز نیست؟ بهترین وقت برای استفاده از این نگرانی و رفع مشروعیت از #بهشت_های_ویلایی_اشراف و #احیاء_منضبط_زمین_های_مستعد_کشاورزی نیست؟ گرمایش زمین بهترین وقت است در ایران تا مردم را از تقاضای زندگی در شهرهای مناطق کویری منصرف کنیم و آنها را به مناطق طبیعی زیست در فلات ایران، یعنی دامنه های زاگرس و البرز و خلیج فارس برگردانیم، و مردم باور کنند که این جابجایی طبیعی است و یک خواست سیاسی و اجبار نیست!
ایران امروز به یک ضدروایت از #کلاف_سردرگم_توسعه ایرانی به نفع #رویای_پیشرفت_ایرانی_اسلامی احتیاج دارد. این ضد روایت، با سندنویسی بالادستی در نظام سیاسی ممکن نمی شود! با نظریه پردازی دانشمندان بخشی نگر و مفهوم زده درست نمی شود! بلکه یک بهانه بزرگ و قدرتمند می خواهد برای رویاپردازی عمومی! کرونا یک بهانه خوب بود، اما با انفعال محض، تنها به دفاع از حداقل ها گذشت. بیاییم از ماجرای گرمایش زمین برای تغییرات بزرگ استفاده کنیم و آن را بهانه کنیم برای ایجاد و ضریب دادن به یک #رویای_بزرگ_ایرانی_اسلامی، برعلیه توسعه مدرنیته وحشی شده در آغاز قرن بیست و یکم...
🔺لینک بخش اول این یادداشت:
https://eitaa.com/social_theory/1861
🆔 @social_theory
🔷🔷 چند نکته در حاشیه یادداشت برادر عزیز، مهدیزاده، در کانال ساخت ایران
1️⃣ از 2️⃣
آقای مهدیزاده از فضلای خوشفهم و خوشنویس حوزه علمیّه است. سالهاست که در مسیر دانایی و پژوهش سعی و پشتکاری گرمابخش برای سالکان این راه از خود نشان داده است. گاهگاهی که توفیق یار همراه میشود و یادداشتهایش را میخوانم، بسیار محظوظ میشوم و بارقههای خوشهچینی محضر اساتید در نوشتارش نمایان است.
این روزها یادداشتی نوشته است در کانالش با نام «ساخت ایران» به آدرس: @social_theory در پیامرسان ایتا، یا عنوان «گرما|گرمایش زمین» فرصت تا تهدید؟»، پیشنهاد میکنم دوستان این یادداشت را بخوانند.
اینجا میخواهم چند نکته یا حاشیه را به این یادداشت ضمیمه کنم.
اوّل: با ظهور انقلاب اسلامی، دوران نفی گذشته است. حالا چرا برخی نمیتوانند بعد از 44 سال این را درک کنند، بحث دیگریست. امام خمینی(ره) چیزی به ما آموخت. رخنه. رخنه در پایههای این برساخت تاریک و سیاه و تَرَک زدن بر دیوارهای زندان مدرنیته.
دوّم: ما قبل از هر چیز باید این آموزه را روایت کنیم و مسیر این آموزه تا امروز را روندنگاری کنیم. از دل چنین نگاه عبرتپژوهانهای قاعدتاً باید جوانههای بسیاری شکوفا شود. تجربه به ما میگوید هر گاه تاریخ چنین خوانش شده است، نسیم بهاری، دانههای گردهافشانی شدۀ زنبورهای اَحلی مِنَ العَسَل را در زمین زمان، رویانده است.
سوّم: در جنگ روایتها، پیروزی روایتی بر روایت دیگر معنادار نیست، یا آن معنای اصلی در این پیروزی خودش را نمایش نخواهد داد. بلکه نسبت هر روایت با حقیقت است که معنای اصلی را خواهد ساخت و ماندگار خواهد شد. باید در عبارتِ «تاریخ ناموس هستی است» بیشتر تأمّل کنیم. نسبت داشتن با حقیقت، همیشه نسبت اقبالی نیست البتّه، گاهی نسبت ادباریست و همین آن نکتۀ باریکتر ز مو است برای تأمّل بیشتر.
چهارم: از این جنس کنشهای مقطعی که همیشه سویهای سرمایهدارانه داشته است، چه در بخش کلانش و چه در بخش خُردَش، بسیار آمده و رفته است، مثلاً داستان سال 2012، و ...، و خُب برخی از این موارد هپروتیتر بودند و مواردی واقعنماتر. ما علاوه بر روایت خودمان یا آنچه آقای مهدیزاده #ضد_روایت مینامند، نیازمند یک #روندنگاری هستیم، روندنگاری، آگاهی را همراه با عبرت به مخاطب منتقل میکند و زمینۀ روشن شدن آتش ذهن او را فراهم میکند و همین روشنایی، ولو اندک، راهنشان خواهد بود.
پنجم: پس ما برای دریافتن نبض زمان و بحرانهای آن، هم به مهارت روایت نیاز داریم و هم به نگاه تاریخی. برای شکار این نبض نیز نیازمند رصد هوشمندانه هستیم. البته هوشمندی تنها نزد ذهنهای تیز استقرار یافته است و برای ذهن تیز داشتن باید با متن اصیل مأنوس بود، مخصوصاً متنهای اصیل ادبی. ما معمولاً صیّادان خوبی نیستیم، چون حتّی وقتی هم رصدگر باشیم، غیرهوشمندانه است، و برای همین بسیاری از صیدهای ناب از دستمان در میروند یا وقتی بهشان میرسیم که لاشهمرداری بیش نیستند. پیشنهاد میکنم نگاهی به کتاب «فردا؛ عوامل دگرگونساز جهان در قرن بیست و یکم» از «ال گور» بیندازید.
شش: امّا ضدّ روایت یا همان ضدّ حمله را پاسداشتن، نیازمند توان، قوّت و مهارت در روایت و حمله است. تشبیه آقای مهدیزاده بسیار جالب و قابل استفاده و بازکنندۀ بحث است. امّا یک حاشیۀ مهم و آن اینکه اگر بازیکنان شما قوّت لازم را نداشته باشند، یک فرصت ضدّ حمله که هیچ، هزار تا فرصت ضدّ حمله هم پیش بیاید، دردی را دوا نخواهد کرد. یادتان هست ما تیم مالدیو را در سال 1376 با نتیجه 17 بر 0 بردیم؟ حالا فرض کنید همان تیم مالدیو بیفتد با قهرمان آن دوره از جام جهانی و هزار و یک فرصت ضدّ حمله هم پیدا کند، اتفاقی خواهد افتاد؟
اگر کمی ناامیدانه است، ببخشید، ولی بسیار نزدیک به واقعیّت است.
... ادامه دارد ...
https://ble.ir/esmaeil851
🔷🔷 چند نکته در حاشیه یادداشت برادر عزیز، مهدیزاده، در کانال ساخت ایران
2️⃣ از 2️⃣
هفت: رؤیای بزرگ ایرانیاسلامی ابتدا باید جوانه بزند، رشد کند، محافظت شود از نهالش، تا ... . آیات شریفۀ 18 تا 20 سورۀ مبارکۀ اسراء آموزهای را برای ما به ارمغان میآورد که خودم بارها به دوستان و اطرافیانم متذکّر شدهام، چون بیش از 20 سال سعی دارم تا با این آموزه زیست کنم. خداوند مددرسان کوشندگان است.
اینکه آمریکاییها و فرهنگ آمریکایی مهارت و قدرت روایت را دارد، به دلیل کوشش این فرهنگ در صد سال گذشته و پایهریزی این قدرت از نهاد آموزش است. برویم بخوانیم کتاب و پژوهش شگفتانگیز خانم «ماساکو واتانابه» را. این پژوهش دو ویراست دارد. ویراست اوّل با عنوان «هنر پرورش استدلال» منتشر شده است، از طرف انتشارات منادی تربیت. این ترجمه را بعید است پیدا کنید. مقایسه آموزش و پرورش ژاپن و آمریکا در مورد و مسئلهای خاصّ و بسیار هوشمندانه. ترجمۀ دوّم که از روی ویراست دوّم است و البته یکی از همان مترجمان همان ویراست اوّل انجام داده است با عنوان «نوشتن برای زیستن» از طرف نشر نی منتشر شده است و در بازار هست. در ویراست دوّم علاوه بر آمریکا و ژاپن، در یک فصل تکمیلی فرانسه نیز اضافه شده است.
توصیه میکنم حتماً کتاب را ببینید و بعد دربارۀ «فرمهای نوشتن» تأمّل بفرمایید. و اگر بیشتر حوصله داشتید، بخوانید کتاب «زندهام که روایت کنم» را از شارلاتانترین نوبلیست قرن بیستم به نظر بنده.
ما باید حداقل یک دهه تلاش و مجاهدت بیوقفه داشته باشیم تا بتوانیم از ضدّ حملهها برای حملۀ پیروزمندانۀ اقبالی استفاده کنیم و با این اِقبال، اِدبار حاصلشده را جبران نماییم. اگر مرد راهیم، برون آییم و سفر را آغاز، بسم الله...
دقایق آغازین 13 مرداد 1402
https://ble.ir/esmaeil851
هدایت شده از تربیت آینده |حمیدساجدیان
#روایت_دیدار 1 از 4
✅ الحمدلله پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۲ من هم در جمع فعالان تعلیم و تربیت توفیق زیارت حضرت آقا را از نزدیک پیدا کردم. دیداری که پس از سخنان اردیبهشت ماه حضرت آقا و احساس بلاتکلیفی میان برخی از کنشگران تعلیم و تربیت، نوید گرهگشایی بود. به نظر من به عنوان پژوهشگر حکمرانی، موضوع اصلی دیدار باید گرهگشایی از چالش بزرگ حکمرانی تعلیم و تربیت میبود که شاید همان هم شد.
✅ چالش از اینجاست که از طرفی تجربه الگوهای حکمرانی بازاری در آ.پ، حاکمیتزدایی و دوری از عدالت و پیشرفت در تعلیم و تربیت ایران بوده است. رهبری هم در دیدار اردیبهشت ماه معلمان این ایدهها را فکری برای نابود کردن کشور دانستند. پس نکته اول، ضرورت حاکمیتی بودن و غیر قابل تفویض بودن تعلیم و تربیت است.
✅ از طرفی انقلاب اسلامی در لحظه ضرورت «نهضت نوآوری» قرار دارد. نقش ایران در خلق جهان آینده که در دیدار ۱۳ آبان سال گذشته هم به آن تأکید شده، محتاج جوشش نوآوری است و سازمان آ.پ و الگوی هرمی آن، سنگینتر و خستهتر از آن است که بتواند از عهده چنین باری برآید. سازمانی که در وظایف جاری خود هم به اندازه کافی کارآمد نیست، چگونه میتواند نقشآفرین حادثهآفرینی آینده باشد؟ در فرض ضرورت تقویت، این سازمان نیازمند «قطعات تحولی» است که زمینهساز «جریان ارادههای خلاقانه» است. سؤال اصلی حکمرانی این است که چگونه میتوان ضمن تقویت حاکمیت مرکزی، این «قطعات تحولی» را به آن افزود؟
✅ با همین زمینه من هم یادداشتی تقدیم کرده بودم که توفیق ارائه حضوری پیدا نکردم. نقطه حساسیتم در این دیدار هم تحت تأثیر این نگاه، این بود که در اندیشه حضرت آقا برای حل این چالش چه میگذرد؟ برداشت من از جلسه این بود که ایشان دقیقا روی همین مسئله دست گذاشتهاند و جایجای این دیدار نشان از دغدغه جدیشان برای درگیرکردن جلسه با عمق این مسئله و راهکاری برای حل آن بود.
✅ یکی از نتایج جلسه هم این بود که گرچه ظاهرا با ورود رسمی و با ابزارهای مستقیم همراهی نکردند اما در عمل اراده کنشگران بیرون از سیستم را به رسمیت شناختند و مسیرهایی برای پیگیری آن مشخص کردند.
✅ سعی میکنم در چند یادداشت روایت خودم از این دیدار را بیان کنم.
@HamidSajedian
هدایت شده از مدرسهتابستانهاقتصاداسلامی
#معرفی_اساتید ۱۶
🔶 حجت الاسلام حسین مهدیزاده
🔸 نظریۀ اجتماعی، لازمۀ استقرار نظم اقتصادی اسلام
🔹مدیر میز نظریۀ اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم
✨مدرســـــهتابســـــتانهاقتصـــــــاداســـلامـــی✨
🆔 @HSIE1402
هدایت شده از تلک الایام
#لایقتل_معی_رجل_علیه_دین
تن ماهی و ماکارانی قسطیش خوبه
این را امروز روی یک بیلبرد تبلیغاتی دیدم.
انسان جامعه ی مدرن انسان بدهکار است.
هرکس ولو با توان مالی بسیار کم نباید حتی از گیر یک بدهکاری کوچک فرار کند.
دیگر نمی توانی قسط خانه و ماشین بدهی؟
ایرادی ندارد قسط ماکارانی بده.
تو همیشه باید بدهکار باشی تا بیشتر کار کنی برای رشد کردن و پیشرفت عده ای دیگر.
تو باید بیشتر کار کنی تا بتوانی بیشتر قرض کنی و بدهکار بزرگتری باشی.
و برای این کار باز هم باید بیشتر کار کنی.
آن ها برای اینکه تو هم یک روز مثل خودشان بزرگ و معروف شوی به تو وام می دهند.
تو نمی توانی یک شبه مثل آنها بزرگ شوی ولی اگر بزرگ شدن را قسط بندی کنند شاید بتوانی.
تو آنهایی را که از تو کار می کشند و برای بزرگ شدنشان می دوی و عرق می ریزی و برای رسیدن به زندگی تو را از زندگی ساقط کرده اند، دوست داری.
تو به آنها حق می دهی.
آرزوی تو این است که یک روز مثل آنها شوی.
آنها برای کار کشیدن از تو زحمتی نمی کشند.
تو خودت همیشه مراقب سرمایه و مدافع موقعیت آنها هستی.
.
.
.
این روزها ولی صدای دوست داشتنی تری در دنیای ما پیچیده است.
صدایی که از انسان دل ربوده.
صدا ولی امشبی را مهمان ماست.
و فردا از دنیای ما خواهد رفت.
بعضی ها خود را به او رسانده اند که فردا همراه او بروند.
او ولی گفته است که هر کس بدهکار است اینجا نماند.
برویم و گردنمان را از زیر این همه بدهکاری خالی کنیم.
انسان او انسان بدهکار نیست.
انسان بدهکار، انسان او نیست.
برویم و این باقیمانده ی عمر را انسان او باشیم.
این روزها انسانیت داغدار اوست.
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی فکر می کنم ماجرای عدم اصلاح قیمت کار، در مقابل اصلاح روزانه و هفتگی قیمت کالاها، اون #خطا یا گناهی است که همه گناههای دیگر محصول آن است و گیر افتادن #دولتمرد_ناقتصاددان_حزب_اللهی در این تله، اینچنین طالع ما را سیاه کرده!
یادم هست سال اول دولت دهم که گرانیها شروع شد، رهبری به هیات دولت یک نکته گفت: مراقب #قدرت_خرید مردم باشید!
آن سالها من هم اقتصاد هیچ نمی دانستم و این توصیه را اشتباه میدانستم و با کدورت، سکوت میکردم! اما بعدا هرچه خواندم دیدم آن #دارویی که در درمان اقتصاد ایران ترک شده که بقیه داروهای کارشناسان اینچنین مسمومیت دارویی ایجاد کرده، همین است!
در اقتصاد ایران حرف این نیست که قیمتها اصلاح نشود، بلکه حرف این است که #قیمت_کار ناموس همه اصلاحهاست! و حتی اگر لازم است، هر دو سه ماه یکبار قیمت دستمزد اصلاح شود، نه اینکه سال قبل تا امسال قیمت ها 300 درصد رشد کرده و دستمزدها تازه سر سال 25 درصد، اصلاح شود!
وقتی دستمزد اصلاح نمی شود، کار کردن از چشم می افتد! بازارهای سوداگری در چشم همه مردم اجر و قرب پیدا می کند! کارخانهدار و بنک دار و موجر، به پشتوانه سکون سالیانه قیمت کار، روزانه و هفتگی و ماهیانه قیمت کالا و اجاره را افزایش میدهد و سال بعد هم روی سود تورم حساب می کنند!
آقای نماینده مجلس! آقای دولت! تا وقتی فعال اقتصادی، معتاد به گدایی سود از دستمزد پرداخت نشده کارگران است، پررو و گردنفراز است و کارگر در گذران زندگی تنهاست! و تو و #نظام هم تنها میمانید چون اگر کارگر به نظام دلبستگی نداشته باشد، قطعا بازاریها و ملاکها هم دلبسته نخواهند بود!
🆔 @Social_theory
هدایت شده از رویای امت
استاد می گفت سه چیز انسان را به پیش میراند !
ترس
طمع
عشق
ترس که از حضرت ادم به بعد تا همین چند نسل قبل برجهان بشر حاکم بود ...
طمع که مدرنیته به ارمغان اورد و تنها شماره تماس بشر با یکدیگر شد و مابغی خط ها اشغال ... یا لااقل تا اطلاع ثانویه از دسترس خارج شده ...
گرچه طمع هم شعبه ای از ترس است ، ترس از تهی بودن ، نداشتن ...
سکونت در سرزمینی ناامن از خواهش های بی جواب ، عطش های در سراب ، تشنگی و بی کامی ها ...
اما
چه زیبا جهانیست جهان شیدایی ...
جهان داراها ، به شعف رسیده ها ...
چه رقابت طوفانیست، نه برای کندن ...
برای دادن ... سر، دست ، پا ، جان ، مال ...
و عشق انست که من حضور ندارد تا بترسد هرچه است از اوست و هرچه دارم برای او ...
لاخوف عليهم ولاهم يحزنون...
عقل عارف در قلب است و قلب عاقل درسر ...
کاش کمی معرفت داشت این قلب ...
تا ببیند
آنکه تورا دارد چه کم دارد؟ و انکه تورا ندارد چه دارد؟
اللهم الرزقنا #اَرْبَعٖینْ
#رویای_امت
✍️ مهدی اخلاقی
https://eitaa.com/ommat_Dream
👆👆👆👆
پیرو آخرین نوشته ام... چیزی که بارها از آن نوشته ام و باز هم خواهم نوشت...
هدایت شده از مدرسهتابستانهاقتصاداسلامی
ارائه حجت الاسلام مهدیزاده.mp3
32.57M
#صوت
🔶 حجت الاسلام حسین مهدیزاده
🔸 نظریۀ اجتماعی، لازمۀ استقرار نظم اقتصادی اسلام
🔹مدیر میز نظریۀ اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم
✨مدرســـــهتابســـــتانهاقتصـــــــاداســـلامـــی✨
هدایت شده از بازگشت || محمدامین رضایی
🔻#اربعین یک معجزه در عصر سرمایه داری است.ما نیاز به تصویری روشن و یک مینیاتور از #رویای_اجتماعی خود داشتیم تا بر اساس آن در جهت نفی"مناسبات سرمایه داری"و "تقویت نهاداجتماعی"دست به بازطراحی بزنیم؛ اربعین آن تصویر و جرئت تغییر را توامان به ما داد. همه شاهدیم اربعین #انسانی_نو برای"جهانی نو"خلق کرده است
✍ #محمدامین_رضایی
@m_amin_rezai
هدایت شده از عقلنوشتههای انقلابی
صوت مناسبات فقه و علوم انسانی 1402.05.30.mp3
15.25M
💢شش ایده در مناسبات فقه و علوم انسانی!💢
🔊صوت جلسه
🔹روز دوشنبه 30 مردادماه 1402 در مدرسه علمیه مشکات، ارائهای داشتم در معرفی سریع شش ایده درباره مناسبات فقه و علوم انسانی.
🔹البته در ذهنم بود که هشت ایده را توضیح دهم که به خاطر ضیق شدید وقت از دوتا از آنها صرفنظر کردم: 👇
1️⃣ایده اول: ایده تبعیت فقه از علوم مدرن توسط جریان روشنفکری کشور با سه پیشنهاد.
2️⃣ایده دوم: ایده جدایی و تباین عرصه های فقه و علوم انسانی.
3️⃣ایده سوم: ایده جایگزینی فقه به جای علوم انسانی.
4️⃣ایده چهارم: ایده قرار گیری فقه در منزلت گردآوری و علوم انسانی در منزلت مشاهده و آزمونپذیری.
5️⃣ایده پنجم: وابستگی فقه به علوم انسانی در موضوعشناسی.
ارتقای این ایده با توجه به سه نکته:
1ـ تفاوت علوم انسانی مدرن با خبرویت در ادبیات فقهی و لزوم دستیابی به علوم انسانی اسلامی
2. نگاه کلان و نظاممند به موضوعات مستحدثه و لزوم پرهیز از بررسیهای صرفاً موردی و مصداقی.
3. توجه به تفاوت مسائل حاصل رشد طبیعی دانش انسان در نسبت با طبیعت و فناوریهای اجتماعیِ طراحی شده در علوم انسانی مدرن.
6️⃣ ایده ششم: ایدهای است که علوم انسانی اسلامی را به مثابه توضیح دهندهی شرایط امکان تاریخی و فرهنگی تحقق احکام تفقه شده الهی میداند.
این ایده، طریق بیرون آمدن فقه از انفعال و رسیدن به نقطه حادثهسازی و به دست گیری زمام امور و نبض حوادث را قرارگیری علوم انسانی اسلامی در امتداد عینی راهبردها، نظامات و احکام شرعی میداند. به تعبیر دیگر علوم انسانی، باید ابزار ایجاد موضوع باشد، نه صرفا شناسایی موضوعات مستحدثه.
#علوم_انسانی_اسلامی
#فقه_حکومتی
دوست عزیزم آقای دکتر حمید ابدی، گاهی یادداشت هایی به غرض رویت و چرخش در فضای مجازی می نویسند، اما از آنجایی که هنوز تصمیم نگرفته اند که خود صفحه یا کانالی داشته باشند، این افتخار را به بنده می دهند و از من می خواهند که آنها را در این کانال منتشر کنم.
امروز صبح یادداشتی با عنوان «زنده باد دولتِ بیگفتمان آیا از بیگفتمانی دولت سیزدهم میشود استقبال کرد؟» در اختیار بنده قرار دادند و تقاضا کردند که در کانال ساخت ایران منتشر شود که در ادامه و بدون تصرفی به رویت شما می رسد. یادداشتی که حقیقتا خواندنی بود و از آن استفاده کردم.
قسمت اول:
https://eitaa.com/social_theory/1884
قسمت دوم
https://eitaa.com/social_theory/1885
قسمت سوم:
https://eitaa.com/social_theory/1886
🆔 @social_theory
👇👇👇👇👇
🔅زنده باد دولتِ بیگفتمان
💡آیا از بیگفتمانی دولت سیزدهم میشود استقبال کرد؟
🖊حمید ابدی
[1 از 3]
🔸دولت سیزدهم را دولتِ بیگفتمان میدانند و من در این نوشته کوتاه، بنا به دلایلی، در صدد همراهی با «وضعیت بیگفتمانی» این دولت هستم. شرایط امروز جهان و ایران را به گونهای مییابم و میفهمم که اقتضای آن، بیگفتمانی است؛ به عبارت دیگر، اگرچه به طور کلّی، بیگفتمانی، وضعیت مطلوبی نیست، اما در شرایط کنونی، بیگفتمانی مزیّت دولت سیزدهم است. ما چون «دولتهای گفتمانی» را با تجربه تاریخیِ دولتهای پنجم تا دوازدهم میفهمیم، به خاطر عادات ذهنی تهنشینشده، قدری با این وضعیت خلاف آمد عادت، غریبهایم و زبان به نقد آن میگشاییم. آیا نمیتوانیم تجربه دولتهای گفتمانی گذشته را با نظری انتقادی مورد توجّه قرار دهیم؟
🔹اگر بخواهیم واژه گفتمان را با دقّت و حسّاسیت به کار ببریم، دولتها شاید در بستر یک گفتمان شکلیافته، بتوانند به نشر و بسط آن گفتمان کمک کنند، امّا هیچگاه منشا گفتمانی نبودهاند. در تجربه تاریخی سه دهه پس از جنگ، مطابق دیدگاه رهبری، تنها دو گفتمان «عدالت» و «تولید علم» امکان پذیرش اجتماعی در جمهوری اسلامی را یافته است و از قضا هر دو گفتمان، بیش از آنکه منشا «دولتی» داشته باشد، منشا «دانشجویی و دانشگاهی» داشت؛ یعنی سرآغاز و نقطه تولّد آن دولت مستقر نبود، اگرچه دولت مستقر در در بسط و تثبیت آن نقشآفرینی جدّی داشت. به استثنای این موارد، کدام دولت در جمهوری اسلامی ایران توانست طی یک تجربه هشت ساله، گفتمانی را به اجماع عمومی مردم یا نخبگان ایران برساند؟ در تقسیم کار واقعی شکلیافته در جمهوری اسلامی، دولتها گفتمانساز نبودهاند و اگر قدمی برای تغییر گفتمان عمومی کشور برداشتهاند، از عهده چنین کاری بر نیامدهاند.
🔸«گفتمانهای دولتساخته»، همواره با ارایه روایتی از نیاز و ضرورت خاصّی را که در یک برهه زمانی در کشور شکل گرفته بود، پاسخ آن نیاز را در شعار و مجموعهای از گزارهها صورتبندی کردهاند. دولت پنجم، ضرورت و نیاز به سازندگی را در شکل خاصّی از «توسعه تکنوکراتیک» پاسخ داد؛ دولت هفتم، جامعه به تنگ آمده از قفس آهنین تکنوکراسی را به «توسعه سیاسی» و خوانش خاصّی از آزادی فراخواند؛ دولت نهم که در پیِ گفتمان عدالت برآمده بود، در ادامه راه خود (در دولت دهم)، تصوّر میکرد میتواند با «مکتب ایرانی» شکافهای سیاسی و اجتماعی آن روز را التیام بخشد؛ دولت یازدهم در شرایط تحریم اقتصادی که جامعه آن را نشئتگرفته از فقدان خرد سیاسی در سیاست خارجی و ستیز با غرب میفهمید، خوانش خاصّی از شعار «اعتدال» و «تدبیر» را بر سر دست گرفت؛ این تجربهها اگرچه سطحی از تاثیر بر ریلهای اداره کشور بر جای گذاشتهاند، اما هیچیک موفق به استقرار گفتمانی در کشور نشدهاند.
🔹دولتها همواره در صدد «برساخت» گفتمانی بودهاند که در رویارویی با واقعیت جمهوری اسلامی و جامعه ایران، به علت ناسازگاری با بافت جمهوری اسلامی و جامعه ایران، در نهایت با پنجهکشیدن به صورت حاکمیت و جامعه ایران و زخمی و خسته شدن خود دولتها فیصله یافته است. ما همواره با دولتهایی رو به رو بودهایم که خسته و زخمی و زخمزده، صحنه را به دولت بعد واگذار کردهاند. البته جمهوری اسلامی راه خود را بر روی مخروبه گفتمانهای دولتساخته، پیش برده است و شعار اصلی هر دولت را به گونهای استحاله و در خدمت خود به کار گرفته است. سازندگی، آزادی، مردمسالاری، عدالت و اعتدال هنوز در متن جمهوری اسلامی حاضرند، امّا نه به معنایی که دولتها در صدد برساخت آن بودهاند.
🔸دولت سیزدهم در شرایطی بر سر کار آمد که نوعی سستی و زوال در آرایش سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور پدید آمده و همزمان نشانهها و جوانههای نوعی نظم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جدید ظاهر شده است. وضعیت زمانی بغرنجتر میشود که توجّه کنیم، نظم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان پیرامون ایران نیز در سراشیبی زوال قرار گرفته و نشانههای نظم جدید ظاهر شده است. فهم اینکه روند تحوّلات و برآیند نیروهای کنشگر صحنه، در ایران و جهان، رو به چه سمتی است، بسیار دشوار شده و دولت سیزدهم در چنین شرایطی «بیشعار» و «بیگفتمان» به میدان آمده است. در وضعیت امروز ایران و جهان، کسی را سراغ ندارم که ادّعایی در باب اشراف و تسلّط بر روند تحوّلات داشته و یا روایتی عرضه کرده باشد. به جز احتمالات و گمانههایی اجمالی و پراکنده، «روایت» پرقدرتی از روند تحوّلات وجود ندارد. این خلا روایت، نه از سر ضعف داده، اطلاعات یا قدرت تحلیل تحلیلگران، بلکه از پیچیدگی درک معادله تغییرات حکایت دارد.
🆔 @social_theory
ادامه ⬇️⬇️
🔅زنده باد دولتِ بیگفتمان
💡آیا از بیگفتمانی دولت سیزدهم میشود استقبال کرد؟
🖊حمید ابدی
[2 از 3]
🔹وضعیت آغاز دولت سیزدهم یک تفاوت اساسی با وضعیت اجتماعی در دولتهای پیشین دارد. دولتهای پیشین در بستر یک نیاز و ضرورت جمعی که جامعه ایران آن را احساس میکرد، شکل یافتند: نیاز به سازندگی، نیاز به آزادی، نیاز به عدالت، نیاز به عقلانیت. میتوان پرسید: دولت سیزدهم با چه جامعهای و با چه تمنّایی رو به رو بوده است؟ آیا روایتی از تمنّای جامعه ایران در طلیعه گام دوم انقلاب وجود دارد؟ به نظر میرسد، جامعه ایران در سالهای ابتدایی گام دوم، بیآنکه بر روی شعار خاصّی مطالبهای داشته باشد یا نیاز خاصّی را ضروری بداند، اساساً در مورد «آینده و سرنوشت» خود به تردید و پرسش افتاده است. در دولتهای قبل، ما با چنین وضعیتی رو به رو نبودهایم و انگار آینده مطلوب، با سطحی از اطمینان و به سهولت «قابل دسترسی» مینمود. راهِ آینده در دولتهای قبل، باز و گشوده به نظر میرسید و شاید به همین دلیل بود که دولتها با شوقی وافر و زانوانی پرتوان برای پاینهادن در مسیر تحوّل و اصلاح به میدان میآمدند. امّا در دولت سیزدهم، وضعیت ویژه جهان و ایران، اساس آینده را در پردهای از ابهام قرار داده است؛ در دولتهای قبل، هیچگاه آینده تا این اندازه، ابهامآلود و پرسشبرانگیز به نظر نمیرسید. این نه وضعیت دولت سیزدهم که وضعیت جمعی ایرانیان در ابتدای قرن پانزدهم هجری شمسی است. با این وضعیت چگونه میشد و میتوان رو به رو شد؟ آیا برساختِ یک شعار یا یک راهبرد یا مجموعهای از گزارهها، میتوانست و میتواند راهی باز کند و کاری را پیش ببرد؟
🔸پرسشبرانگیزی آینده، امری ملّی در ایران نیست و اختصاص به ایران ندارد. جهان امروز در مورد آینده به تردید افتاده است و دستها و افکار و اندیشهها برای حرف زدن از آینده و ساختن آن، قدری سست شدهاند و صاحبنظران سعی میکنند اندکی محتاطانهتر در مورد آینده حرف بزنند. اگر دقّت کنیم، نسبت ایران با جهان نیز دستخوش تحوّلاتی شده است. بعد از ماجرای سوریه، ماجرایِ برجام و از همه مهمتر، بعد از شهادت شهید سلیمانی، انگار دریچهای به سوی دیدن و فهمیدن جهان برای ما ایرانیان باز شده که در سابقه تاریخی ما وجود نداشته است. ما عمدتاً با جهان، از دریچه نوعی شیفتگی یا نوعی غیریتانگاری رو به رو بودهایم. امّا به برکت جمهوری اسلامی و حوادث دهه نود شمسی که به آن اشاره شد، و همچنین وضعیت تحوّلات جهانی و افول قدرت آمریکا و در حال تکوین بودن نظم جدید جهانی، انگار برای اوّلین بار، با دولت سیزدهم امکان آن را یافتهایم که در ورای شیفتگی و غیریتانگاری، جهانی که در آن قرار داریم را بشناسیم. «جهان» در این وضعیت جدید، دیگر «ّبیرونِ» ایران نیست و ما با «ایرانِ در جهان» رو به رو شدهایم. «ایرانِ در جهان»، یعنی سرنوشت و آینده ایران با سرنوشت و آینده جهان امروز پیوند خورده است و این وضعیت، فوق روابط بینالمللی و سیاست خارجی همسو یا ناهمسو با غرب، در دولتهای پیشین است.
🔹شرایط امروز ایران و جهان به گونهای نیست که با انتخاب یک شعار و مجموعهای از گزارهها، بتوان گفتمانی را در جامعه پمپاژ کرد. وقتی اساس آینده مورد سوال و ابهام واقع شده و جامعه ایران بیش از گذشته، مسائل خود را در پیوند با مسائل جهان میبیند، گوشی برای شنیدن راهحلهای دم دستی، مشابه آنچه در گفتمانهای دولتساخته قبلی دنبال میشد، وجود ندارد. تازگیِ وضعیتی را که دولت سیزدهم در آن واقع شده است، دریابیم و به آن بیاندیشیم. این وضعیت نوظهور، ایران و مسئلههای ایران را در شاکله جدیدی پیش روی دولت سیزدهم قرار داده است. دولت سیزدهم به جای دنبال کردن یک «گفتمان سیاسی»، به واسطه شخصیت آقای رییسی، حامل «فرهنگ سیاسی» خاصّی است که امکان مواجه شدن با وضعیت پیچیدهای را که به آن اشاره شد، یافته است.
🔸به بیانات رهبری در دیدار با هیئت دولت در سال 1401 که عمدتاً به ستایش و تحسین «فرهنگ سیاسی» دولت سیزدهم اختصاص داشت، با نظری عمیقتر بنگریم. در میان ویژگیهایی که رهبری برشمردند، به نظرم «زدودن رقابتهای منفی از روابط بین قوا» و «احتراز از فرافکنی و بهانهتراشی» جلوهای ویژه داشت. این دو ویژگی را صرفاً به عنوان ویژگی اخلاقی رئیسجمهور و هیئت دولت فرونکاهیم؛ این دو ویژگی، ظرفیت و امکان جدیدی را پیش روی دولت سیزدهم قرار داده است که دولتهای گفتمانی قبلی فاقد آن بودهاند: «رو به رو شدن با واقعیت و پیچیدگی مسائل کشور». اینکه دولت سیزدهم تا چه اندازه در فهم و حل مسئلههای کشور موفق بوده، در جای دیگری باید مورد بررسی قرار گیرد، امّا میتوان ادّعا کرد که دولت سیزدهم به عنوان نخستین دولت گام دوم انقلاب، با پیچیدگی مسائل واقعی جمهوری اسلامی مواجه شده است.
🆔 @social_theory
ادامه ⬇️⬇️
🔅زنده باد دولتِ بیگفتمان
💡آیا از بیگفتمانی دولت سیزدهم میشود استقبال کرد؟
🖊حمید ابدی
[3 از 3]
🔹تمامی دولتهای گفتمانی، چالشهای جمهوری اسلامی را در پرتو گفتمانی که برساخته بودند خوانش میکردند، نه آنگونه که واقعیتِ آن چالشها بود. اغلب گفتمانهای برساخته ـ چه غیرهمسو و چه همسو با انقلاب ـ فضایی آمیخته از ستیز و رقابت منفی و فرافکنی و بهانهتراشی را رقم میزد که امکان مواجه شدن با ابعاد پیچیده مسائل را از آنها سلب میکرد. تنش سیاسی کاذب که من آن را غیر از سیاستورزی و سیاستمداری اصیل میفهمم، اجازه نمیدهد مسائل آنگونه که هستند، خود را بنمایاند. ضرر گفتمانهای دولتساخته، «زدودن پروا» از دولتهای قبلی و حاصل آن نوعی «بیپروایی» در مواجه شدن با چالشهای جمهوری اسلامی بود. این بیپروایی، اگرچه در ظاهر به راهحلهایی میانجامید که پرطنطنه و قاطع و محکم ارایه میشد، اما در مجموع، احساس میشد که پیچیدگیها، آنگونه که باید، فهم نمیشود. در فضای پروپاگاندایی دولتهای گفتمانی، سروصداها اجازه مواجه شدن با ابعاد گوناگون و پیچیده چالشها را سلب میکرد. دولت سیزدهم، امّا، دولتی «بیسروصدا» است و ما که گفتمان داشتن دولتها را با سروصدا و هیاهو تجربه کردهایم، قدری در فهم این دولت با دشواریهایی مواجهیم.
🔸دولتهای گفتمانی قبلی، بعضاً حاویِ سیاستمداران، مدیران و کارشناسان هوشمند و خوشفهمی بودند که شاید درکی از پیچیدگی مسئلهها برایشان فراهم بود، اما فرهنگ سیاسی حاکم بر دولت ـ با نظر به حیثیت کلّی دولت ـ اجازه نمیداد با مسئلههای جمهوری اسلامی، با همه دقائق و پیچیدگیهای آن رو به رو شوند. ما میتوانیم به نحوه صورتبندی مسئلهها توسط دولت سیزدهم انتقاد داشته باشیم و دولت سیزدهم از این منظر قابل نقد است، امّا به تازگی این فرُم از مواجه شدن توجّه کنیم و به استقبال آن برویم. فرهنگ سیاسی حاکم بر دولت سیزدهم که با نظر به سابقه تاریخی دولتهای پس از انقلاب، میتوان آن را بیسابقه دانست، شاید بتواند موانع راه ساخت «دولت اسلامی» را از پیش رو بردارد. ایجاد دولت اسلامی نیازمند «نرمافزار/نظریه اداره» است که با نظریههای آکادمیک متفاوت است و امری در میانه نظر و عمل است. تاسیس چنین نرمافزاری تنها در شرایطی امکانپذیر میشود که فرهنگ سیاسی کشور بستر رو به رو شدن با ابعاد پیچیده مسائل را فراهم نماید. وقتی چنین فرهنگ سیاسی نباشد(همچنانکه در دولتهای قبل نبود)، اذهان درگیر تنشهایی میشود که نتیجه آن غیاب مسئلهها است.
🔹دولت سیزدهم «اصول» دارد، اما گفتمانی نساخته و ندارد. دولت سیزدهم، دولتِ گفتمانی نیست و گفتمانی از سنخ دولتهای گذشته و به سبک آنها را تا کنون ارایه و پمپاژ نکرده و چه خوب که آنگونه به میدان نیامده است؛ زنده باد دولت بیگفتمان! امّا در عین حال، دولت سیزدهم ظرفیت و امکان «ظهور و تکوین» گفتمان متناسب با شرایط تاریخی را که امروز در آن قرار داریم، داراست. میان تکوین گفتمان با برساخت گفتمان میبایست تفاوت قائل شد. برساخت گفتمان، قبل از مواجهه با چالشها، به نحو «پیشینی» انتخاب مشخّصی دارد و با نوعی پمپاژ مصنوعی و پروپاگاندایِ رسانهای همراه است، امّا تکوین گفتمان در حینِ مواجهه عملی با شرایط تاریخی، به صورتی طبیعی شکل میگیرد و زبان متناسب با خود را مییابد. گفتمانهای تکوینی در مقایسه با گفتمانهای برساختی، ظرفیت بیشتری برای تفاهم جمعی و ماندگاری داراست. فراموش نکنیم که گفتمانها را دولتها نمیسازند و دولت سیزدهم تنها میتواند در تمهید شرایط ایجاد و نشر گفتمان نقشآفرینی نماید؛ بنای یک گفتمان را در جایی بیرون از دولت باید جستجو کرد. آیا دولت سیزدهم میتواند مسیر تکوین گفتمانِ متناسب با شرایط تاریخی امروز ایران و جهان را به درستی طی کند؟
🆔 @social_theory