eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
12.6هزار دنبال‌کننده
40.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
۹۵۸ من متولد ۱۳۶۸ هستم و در یک خانواده مذهبی و نسبتا پر جمعیت به دنیا اومدم. بچه پنجم خانواده هستم و اختلاف سنیم با خواهرم که فرزند چهارم هستن، سه سال و نیم هست. به خاطر همین اختلاف سنی کم و اینکه خواهرم هم مجرد بود، خانواده با آمدن خواستگار موافقت نمی‌کردند. فرقی نداشت غریبه و آشنا کلا با آمدن خواستگار مخالف بودن تا اینکه روز میلاد امام رضا علیه السلام در سال ٨٨ که روز جمعه هم بود و ما تازه از حرم ولی نعمت مان برگشته بودیم، خانواده همسرم زنگ زدن و ناباورانه خانواده ام با اومدن شون موافقت کردن. مراسم خواستگاری بعد از ظهر انجام شد و طی دو سه هفته همه چیز تمام شد و مراسم عقد خیلی ساده برگزار شد. قرار بود دو سال تو عقد باشیم که خانواده همسرم به دلایلی موافقت نکردن و ما بعد از ۹ ماه خیلی ساده در شهریور۸۹ با یک مراسم کاملا مذهبی روانه خانه ی خودمون شدیم. من کلاس حفظ میرفتم که یک ماه بعد از خونه داری به طور غافل گیرانه متوجه شدم باردارم و چه بارداری سختی داشتم چون به خاطر عفونت شدید کلیه، سه روز بیمارستان بستری شدم. از طرفی حالت بدی داشتم و اینکه به دلیل ضعیف بودن اندام های رحم هم، جفت پایین بود و هم باید سرکلاژ میشدم که خدا خیلی بهم رحم کرد، اونم همش به خاطر دعاهای مادرم بود. اینقدر بارداری سختی بود که استراحت مطلق بودم و بنده خدا مامانم هفته ای دوبار میومدن و کمکم می‌کردن. از طرفی خواهر همسرم مشهد درس میخوندن و ایشون هم هفته ای دوبار میومد و کمک می‌کرد. تقریبا تو اون مدت من جایی نمی‌رفتم، چون ماشین نداشتیم و اگر قرار بود جایی برم باید میومدن دنبالم تقریبا خونه شین بودم و به شدت بد حال ... تا اینکه اواخر بارداری با همسرم صحبت کردم و موافقت کردن که طلاهای کادویی منو بگیرن و یه ماشین پیکان خریدیم. خیلی خوشحال بودم چون حال دیگه وسیله داشتیم و نسبتا راحت تر شده بودیم. تا اینکه اردیبهشت ۹۰ پسر اولم بعد از کلی درد و اذیت بدنیا اومد، خدا یه پسر صحیح و سالم بهمون داده بود. منم هم خیلی نگران بودم و هم خیلی وارد نبودم و دلهره داشتم و جدا از این تقریبا از درسم عقب مونده بودم. سه چهار ماهی از تولد پسرم می‌گذشت که خونه مون رو جابجا کردیم و وارد یه خونه تازه ساز شده بودیم و خداروشکر تونستیم با پس اندازامون ماشین مون رو عوض کنیم و پراید بخریم و منم کلاسهام رو با پسرم ادامه دادم تا اینکه پسرم دوسال ونیمه شد و من حوزه علمیه قبول شدم. پسرم رو می‌ذاشتم پیش مامانم و میرفتم کلاس چون هم من و هم همسرم تو خانواده پر جمعیت بودیم تقریبا دور و بر پسرم شلوغ بود و احساس خلا نمی‌کرد تا زمانی که به خاطر همسرم و سربازی شون راهی تربت جام شدیم، اونجا غربت و حس نبودن کسی حس خلا به همسرم و فرزندم داد و اصرار که من همبازی میخوام تا اینکه اول اردیبهشت ۹۵ خدا دخترگلم رو دقیقا شب تولد مولی الموحدین علی بن طالب علیه السلام بهمون عنایت کرد. اینم بگم که قبل از بدنیا اومدن دخترم خیلی برکت اومد تو زندگی مون، که تونستیم ماشین مون رو عوض کنیم. تونسیتین یه خونه نوساز نزدیک حرم و نزدیک مامانم بخریم. پسرم خیلی خوشحال بود دیگه حالا از تنهایی در اومده بود. با اومدن دخترم کار همسرم درست شد و توی مشهد موندیم و کار و مسائل تحصیل شون به لطف خدا و امام رضا علیه السلام درست شد. دختر که میگن رحمته واقعا همین طور از زمان تولدش رحمت خدا جور دیگه ای شامل حالمون شده و جور دیگه ای با خودش برکت آورده. منم با کمکم مامانم به درسم تو حوزه علمیه ادامه میدادم تا اینکه با خواست خدا و اصرار همسرم خدا پسر دوم و فرزند سوم رو سال ۱۴۰۰ به ما هدیه کرد یه گل پسر صحیح و سالم. هر بچه ای که خدا بهمون عنایت کرد یه برکت و یه هدیه ای خاص با خودش آورد. و ما یه دریچه از دریچه های رحمت الهی رو بیشتر از پیش میدیدم. خدا خیلی دوسمون داشت چون یهویی غافلگیرمون کرد و هنوز تازه پسرم یه سال شده بود که یه هدیه دیگه تو راه داشتیم من برای بار چهارم بود که مامان میشدم اونم با کلی تعجب و شگفت‌زدگی. من دوران بارداریم اینقدر اذیتم و سخت میگذره و حال تهوع و ویار دارم که اگر نخوام به کسی هم بگم اما از حال بدم همه متوجه میشن و می‌فهمن که من باردارم اما وقتی خدا نعمتی رو برای فردی بخواد دیگه جای ناشکری نداره. رزق و روزیش رو خدا میده و ما فقط استفاده می کنیم از این نعمت، الان خدای مهربون به من سه تا پسر و یه گل دختر داده که دوتای آخر فاصله سنی شون کمه تقریبا ۱۹ ماه ولی خیلی با هم خوبن و شیرین کاری در میارن. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۵۸ اوایل زندگی مون سال ۹۰ که وضع مالی خوبی نداشتیم، من هم خیلی اصراری به خرید پوشک برای پسرم نداشتم و بیشتر اوقات مثل مامانای قدیمی کهنه و لاستیکش می کردم. سر پسرم طعم مادری رو خیلی چشیدم و لذت بردم از بزرگ شدنش و چون بیشتر تو خونه بودم، خیلی اذیت نبودم. وقتی پسرم ۲.۵ شد من شروع کردم به درس خوندن و دخترم رو که داشتم بیشتر از پوشک و این جور چیزا استفاده می‌کردم. سر دخترم خدا بهمون وسعت رزق داده بود، منم از امکانات خدا دادی استفاده می‌کردم. چون خدا بهمون دوتا پسر پشت سرهم داده، بیشتر لباسای بزرگ رو تن کوچیکه میکنم یا حتی لباسای پسر اولم رو مرتب و تمیز مونده برای دوتا پسر دیگه ام یا اگر فرقی نداره برای دخترم استفاده میکنم. دلیلشم اینه که هم قابل استفاده است و اسراف نمیشه و هم اینکه خوب چون پسرم زود قد کشید ترجیحا خیلی از لباساش سالم مونده و ... خوب برای پسرام تقریبا راحتم ولی دخترم میمونه که خوب چون فعلا 😉😉😉 تک هست به وقت نیاز دخترانه براش تهیه می کنم. ممنون خدا هستم که این روحیه قناعت رو دارم. ما خرید لباس و وسایل رو مناسبتی مثلا عید غدیر و نیمه شعبان خرید میکنیم و بهشون یاد دادم که باید مراقب باشن و از وسایلشون مراقبت کنن. من و همسرم درباره استفاده از وسایلا مثلا موبایل و رایانه لوحی و لب تاپ و این جور وسایل شخصی نیست و این نیست که موبایل شخصی باشه چون هم سن شون کمه و هم اینکه ما تو خونه مون قانون داریم که اینا باید در حضور جمع و با خانواده استفاده بشه و برای بازی هم زمان دارن حتی برای استفاده از تلویزیون زمان دارن، روزی ۲ ساعت کلا برای استفاده از تلویزیون و گوشی و ... زمان دارن چون برای حافظه و تمرکز شون خوب نیست و این مسئله رو خوب توجیه شدن. من با همه سختی ها تو شهر غریب زندگی کردن، دور از خونه بودن و اینا، اما خود زندگی با بچه ها و در کنار خانواده لذت خواسته خودش رو داره. در کنار همه سختی‌های بارداری ولی وقتی بچه ات رو بغل میکنی و آرامش میگیری به دنیا می ارزه من پسرم الان نغمه خوانی میکنه و خیلی جاها رفته و خونده و جدیدا هم خواهرش رو آموزش میده وقتی بقیه میگن خدا حفظشون کنه و تحسین شون می کنن، انگار دنیا رو بهم دادن. حتی وقتی میای خونه و می بینی بقیه منتظر اومدنت هستن، خیلی حس خوبی داره و خوشحال میشی. ما نیومدیم تو این دنیا که صرفا راحت زندگی کنیم، خدا اینو توی قرآن فرموده پس فقط کافیه موقعی که مشکلی داره به خودش پناه ببری و از اهل بیت کمک بخوایم. اینم بگم که توی این موقعیت که بار جهاد افتاده رو دوش ما خانوما نباید جا خالی کنیم و به بهانه های مختلف از زیر بار شونه خالی کنیم. این آرزوی خانوم ها بود در طول تاریخ که برن جهاد کنن الان ما چیکار می‌کنیم؟ از خدا میخوام هر کس آرزوی بچه داره، بهش بده و به من هم توفیق بده بچه هام رو امام زمانی بزرگ کنم و سرباز آقا بشن انشالله با دعای شما یا علی مدد کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ شکوفایی فطرت بچه ها آن چیزی که فطرت بچه‌ها را شکوفا می‌کند خوش اخلاقی و مهربانی با بچه‌هاست. اتفاقاً مواقعی که بچه اشتباهی می‌کند و منتظر است که پدرش سرش داد بزند، چقدر خوب است که بچه را ببوسید و بگویید خدا را شکر که تکه‌های شیشه در چشمت نرفت. دو روز دیگر هم به او بگویید، پسرم حواست را جمع کن. اگر کمی امثال شیشه شکستن بچه‌ها را تحمل کنید، ببینید چطور بچه‌ها شیفته شما می‌شوند. اجازه دهید «کونوا دعاة للناس...» در زندگی اتفاق بیفتد. «یا من سبقت رحمته غضبه» را در زندگی اجرا کنید. خدایی که بچه در فطرتش می‌شناسد همان یا من سبقت رحمته غضبه است. وقتی ببیند پدر و مادرش هم همین‌طور هستند، دیدن پدر و مادرش او را به یاد خدا می‌اندازد. در تربیت بچه‌ها به ویژه زیر ۷ تا ۱۰ سال بسیار استثناء است که انسان عصبانی بشود و اصل بر مهربانی است. 📚من دیگر ما کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔸خیلی وقتا تو زندگیامون کم میاریم خسته میشیم دیگه حتی توان نداریم🤕. 💚هنر اسمانی زندگی کردن در خانه رو به بچه هامون یاد بدیم. لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d من آسمان هستم مدیر کانال... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
✅ ترس از تربیت صحیح فرزندان، نباید مانع فرزندآوری شود. 🔹برخی از اینکه فرزندشان ممکن است به انحراف کشیده و در محیط‌های آلوده بزرگ شود، از فرزندآوری می‌ترسند، در حالی که پاسخ بزرگان به ما این است که تو باید وظیفه‌ات را انجام بدهی. 🔹پس اگر کسی می‌خواهد این بهانه را بیاورد که من نمی‌دانم این فرزند من شقی می‌شود یا سعید، پس بچه نمی‌آورم، پاسخش این است که خدا از شما می‌خواهد که وظیفه‌ات را انجام بدهی. 🔹کسی که بچه می‌آورد، ثواب فرزند‌آوری را می‌برد. اگر هم شما زحمت کشیدی و او راه را بد رفت، خدا که زحمات ما را بی‌پاسخ نمی‌گذارد. اگر خوب تربیت کردی و بچه هم خوب تربیت شد، ارزش مضاعف دارد، اما اگر هم نشد، شما کار خودت را انجام دادی و به اندازه وسع خودت، زحمت کشیدی. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
یكی گفت: آقا! اگر آدم ۵ تا بچه داشته باشد، آیا به تربیت آن‌ها می‌رسد؟ گفتم: ما هیچ آماری نداریم كه هر كسی فرزند كم‌تر داشته باشد، بهتر آنها را تربیت می‌کند. هیچ آماری نداریم كه اگر كسی زیاد بچه داشته باشد، بچه هایش بی ادب هستند و اگر كسی یك بچه داشته باشد، بچه‌اش باادب است. افرادی هستند که ۱۲ تا بچه دارند، ۱۲ تا گل دارند. افرادی هستند که یك بچه دارند ولی یك گرگ دارند. ما هیچ آماری نداریم كه هركسی بچه كم‌تر داشته باشد، ادبش بیش‌تر است. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ زمان مناسب نصیحت ... یکی از زمان‌های مناسب برای نصیحت کردن به بچه، وقتی است که می‌آید به آدم گله می‌کند. مثلاً می‌آید می‌گوید: بچه همسایه به من فحش داد. شما به او بگویید خیلی ناراحت شدی؟ اوقاتت تلخ شد؟ خیلی سخت بود؟ می‌گوید: بله. به او بگو: پس اگر یک دفعه خودت فحش بدهی چه‌قدر برای آنها سخت می‌گذرد؟ او درست متوجه موضوع می‌شود. متوجه می‌شود که این کار بد است. بزنگاه نصیحت، همان وقتی است که بچه ظلمی به او شده، به او می‌گویی دیدی ظلم بد است؟ ظلم نکن. مثلاً بچه‌ای گم شده. یکی دستش را گرفته و آورده به خانه و به مادرش سپرده. آن وقت خیلی از آن کسی که این کمک را به او کرده خوشحال است همان لحظه، جای نصیحت است: «ببین چه‌قدر خوشحال شدی از این‌که کسی تو را پیدا کرد، یا این کمک را به تو کرد. تو افتادی بلندت کرد، پس تو هم اگر قدرت پیدا کردی یک افتاده‌ای را از زمین بلند کن». نصیحت کردن زمان دارد و اگر انسان به‌موقع نصیحت کرد، می‌گیرد. اگر به‌موقع نبود نمی‌گیرد. وقتی بچه به شما عقیده‌مند است، نصیحتش کنید. وقتی به شما بدبین شده نصیحتش نکنید. آن بدبینی نمی‌گذارد نصیحت شما بگیرد. لحیم‌گرها وقتی می‌خواهند ظرف مسی یا آهنی را لحیم کنند، اول به جایی که می‌خواهند لحیم کنند اسید می‌زنند. 📚 راه رشد، جلد سه "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌عاقبت رفاه زدگی... وقتی ما کودکان‌مان را از سر محبت عادت به رفاه فراوان دادیم و هر آن‌چه خواست، بلافاصله و به هر قیمت در اختیار او ‏قرار دادیم، عملاً ذائقه‌ی احساس لذت را به واسطه‌ی انبوه لذت‌هایی که دائماً درک می‌کند از بین برده‌ایم. ‏ کودکی که تا اراده کرد و پشت ویترین هر مغازه هر اسباب بازی و خوراکی و پوشاکی را دید در اختیارش گذاشته شد، و هر ‏روز با رنگی جدید و اسباب بازی جدیدتر در میان کودکان ظاهر شد، دیگر احساس کمبودی نمی‌کند تا با داشتن آن لذت ببرد ‏ و لذا رو به بهانه‌جویی می‌برد و از داشته‌های خود شکایت می‌کند و ناشکرانه انبوه نعمت‌های اطراف خود را نمی‌بیند تا ‏نوبت به تشکر از والدین و لذت بردن از زندگی برسد.‏ 📚 کرامت نفس در تربیت کودک کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💢اگر کودکان می دانستند پس از اعتراف به خطای خود از مجازات و توبیخ مصون خواهند بود هرگز به دروغ گویی متوسل نمي شدند!! در حقیقت توبیخ و تنبیه بزرگتر هاست که کودکان را به دروغ گویی سوق می دهد بنابراین باید با کمال صداقت اعتراف کرد که در این مورد هم مربیان و والدین هستند که کودکان را وادار به دروغ گویی می کنند. کودک به تدریج با تجربه های مختلف در این زمینه متوجه می شود که راست گویی اسباب زحمت می شود و دروغ گویی بر عکس آن سودمند است در واقع کودک برای دفاع از خود به دروغ متوسل می شود🌹صفوراهستم.دعام میکنی یه کوچولو🙏❤️ لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d من آسمان هستم مدیر کانال... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
۱۰۳۶ من در سن ۱۷ سالگی ازدواج کردم با جهیزیه ایی که کاملا ساده و بدون تجمل بود و فقط لوازم ضروری رو داشت. رفتیم سر زندگیمون توی یه خونه مستأجری ساده و کوچیک زندگیمون رو شروع کردیم. من خیلییییی بچه دوست داشتم، همسرم هم همینطور. بخاطر همین از همون اول زندگی اقدام به فرزندآوری کردیم و من همش میگفتم با اومدن یه فرشته توی زندگیمون خدا بهمون رحمت نازل می‌کنه شکر خدا دوماه بعد عروسی باردار شدم بماند که چقدر اطرافیان با زبونشون آزارمون دادن ولی من خوشحال بودم و شاکر خدا که بدون دارو و درمان مادر شدم تولد ۱۹سالگی خودم پسرم ۴۰روزه بود😍 زایمانم طبیعی و بسیار سخت بود، شکرخدا با بدنیا اومدن پسرم خونه ی بزرگتر و بهتری اجاره کردیم و زندگیمون کمی سامان گرفت. پسرم که یکسال و چهار ماهه بود اقدام کردیم برای بچه دوم و شکرخدا بازم بدون دردسر باردار شدم تا ماه هشتم بارداری هم پسرم رو شیر دادم و هیچ مشکلی هم نداشتم اما اینم بگم مغزیجات و لبنیات زیاد استفاده میکردم که بدنم خالی نکنه و توی سن ۲۱ سالگی خودم و دوسالگی پسرم، دخترم رو بغل کردم زایمان دومم فوق العاده راحت و سریع بود. حالا دیگه فشار اطرافیان زیاد شد که بذارین کمی زندگی تون خوب بشه از کجا میخواد بیارین خرج بدین و... اونقدر حرف و حدیث و تمسخر ها زیاد شد و مدام میگفتن قرص بخور دستگاه بذار یه کاری کنین ک هرساله هرساله شکمت نیاد بالا من کلا دوتا بچه داشتم ولی خب حرف و حدیثه دیگه😒 اونقدر خسته شدم که یک ماه بعد زایمان رفتم ای یودی گذاشتم که باردار نشم واقعا فشار بقیه برام سنگین بود. پسرم دوسالش بود که با فشار همون بقیه از پوشک گرفتمش و واقعا پسرم آمادگی شو نداشت، از طرفی ورود رقیب براش، از طرفی گرفتن از شیر از طرفی از پوشک از طرفی ختنه کردنش واقعااااااا خیلییییییی اذیت شد و واقعا خدا منه نادان و ناآگاه رو ببخشه خیلی بهش فشار وارد شد. اون روزا هرچی بقیه میگفتن برای بچه داری تو زندگیم پیاده میکردم و این بدترین نقطه ضعف برام بود. یه روز یه بنده خدایی باهام حرف زد و گفت نکن این کارو بچه ی تو با بچه های دیگران یا حتی خواهر برادرای خودشم یکسان نیست، قرار نیست اگه بچه کسی تو فلان ماه از پوشک گرفته شد برای توهم همون‌جوری بشه. و این حرف برای من یه جرقه شد و دیگه اهمیتی ندادم و با روش و منش خودم بچه هام رو بزرگ کردم. برای از شیر گرفتن و از پوشک گرفتن دخترم به حرف هیچچچچ کسی گوش ندادم و دقیقا زمان خودش که رسید دخترم خودش دیگه به شیر میلی نداشت حدودا دوسال و چند ماهگیش بود و زمان پوشکش هم خودش ۳ سال و دوماهگی اعلام آمادگی کرد و خیلییییی راحت گرفته شد همه میگفتن وای خسته نشدی از خرید پوشک دیگه بزرگهههه بسه، میگفتم پولش رو باباش میده دخترمم از مال باباش داره استفاده می‌کنه. یعنی محترمانه میگفتم کاری نداشته باشین اما مردم همیشه به همه چی کار دارن ب همه چییییییی، ما نباید گوش کنیم. نمونه گوش کردن به حرف مردم برای خودم ایودی بود که باید بگم تمام مدتی که ایودی داشتم، همش درگیر عفونت و دل درد بودم و حالا چندین ماهه که خارجش کردم و دچار تنبلی و کیست و سندرم تخمدان شدم رحمم کلی مشکل پیدا کرد که گفتنش باعث طولانی شدن متن و .... و هزاران دردسر بخاطر حرف مفت مردم... و حالا که دیگه برام خیلییییی وقته حرف مردم مهم نیست بازم آثار اون تبعیت ها توی زندگیم هست خواهشاً کاری به حرف اطرافیان نداشته باشین همین الان هم همه دارن میگن که دیگه بچه نیاری بسه هم دختر داری هم پسر اما اهمیتی برام نداره چون وزنش رو زمین قراره تحمل کنه و رزقش رو خدا بده، به آینده دختر و پسرم نگاه میکنم که دخترم خواهر میخواد و پسرم برادر و خدا بهم کمک کنه ان‌شاءالله ان‌شاءالله ان‌شاءالله به خواست خدا پیگیر درمان هستم که هرچندتا ک خدا بهم داد بچه بیارم 😍😁😍 ادامه👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۳۶ حالا دخترم سه سال و نیمه ست و پسرم پنج سال و خورده ایی، دعا کنین خدا برامون بخواد و بازم مادر بشم. اشتباه کردم که یک سال و خورده ایی دخترم اقدام نکردم. الان ارتباط بچه هام فوق‌العاده خوبه. کاش برای سومی هم اینقدر تعلل نمی‌کردم. بارداری شیربه شیر درسته سختی داره اولش، ولی یک سال که میگذره خیلییییی مادر راحت میشه همه اونایی که الان دارن به من خورده میگیرن ۲۰ سال دیگه ممکنه حتی سالی یکبار هم منو نبینن. پس زندگی مون رو به مبنای انتخابات دیگران نسازیم ما فقط یکبار به دنیا میایم، خودمون تصمیم بگیریم که می‌خوایم چیکار کنیم. خیلی کیف میده که توی لیست شیعه های حضرت علی علیه السلام چندین و چند اسم از نسل ما باشه 😍😍😍 در رابطه با تربیت فرزند هم باید بگم به نظر خود من تربیت فرزند وجود نداره، تربیت خود من هست که تربیت بچم رو میسازه. وقتی مادر جلوی بچه ولو دوساله باشه از بد خواهرشوهر جاری و یا هرکسی نگه، بچه غیبت رو یاد نمیگیره. وقتی مادر با صداقت باشه با همسرش بچه راستگو میشه. وقتی مادر به همسرش در غیاب و حضورش احترام بذاره بچه احترام به مادر و بقیه رو رو یاد میگیره و وقتی بچه ببینه مامانش تا اذان میشه می‌ره نماز میخونه و هرکاری باشه کنار میذاره، اهمیت نماز رو می‌فهمه و وقتی ببینه مامان نماز خوانش سرش داد وبیداد نمیکنه حرف لغو نمیزنه می‌فهمه مسلمونی قشنگه و تمام زندگی و رفتار طرف خدایی باشه خیلی زندگیش شیرینه در کل می‌خوام بگم برای تربیت بچه جوش نزنین در واقع باید برای تربیت خودمون تلاش کنیم خودمون که رفتارمون و کردارمون واقعا خوب باشه بچه مون هم خوب میشه. و اینم بگم من عاشق این تجربه گذاشتن های توی کانال شدم، چقدررررر برای رشد و زندگی خوبن. در پناه خدا موفق و موید باشین🙏☘ التماس دعا عزیزان "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075