eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.9هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ زمان مناسب نصیحت ... یکی از زمان‌های مناسب برای نصیحت کردن به بچه، وقتی است که می‌آید به آدم گله می‌کند. مثلاً می‌آید می‌گوید: بچه همسایه به من فحش داد. شما به او بگویید خیلی ناراحت شدی؟ اوقاتت تلخ شد؟ خیلی سخت بود؟ می‌گوید: بله. به او بگو: پس اگر یک دفعه خودت فحش بدهی چه‌قدر برای آنها سخت می‌گذرد؟ او درست متوجه موضوع می‌شود. متوجه می‌شود که این کار بد است. بزنگاه نصیحت، همان وقتی است که بچه ظلمی به او شده، به او می‌گویی دیدی ظلم بد است؟ ظلم نکن. مثلاً بچه‌ای گم شده. یکی دستش را گرفته و آورده به خانه و به مادرش سپرده. آن وقت خیلی از آن کسی که این کمک را به او کرده خوشحال است همان لحظه، جای نصیحت است: «ببین چه‌قدر خوشحال شدی از این‌که کسی تو را پیدا کرد، یا این کمک را به تو کرد. تو افتادی بلندت کرد، پس تو هم اگر قدرت پیدا کردی یک افتاده‌ای را از زمین بلند کن». نصیحت کردن زمان دارد و اگر انسان به‌موقع نصیحت کرد، می‌گیرد. اگر به‌موقع نبود نمی‌گیرد. وقتی بچه به شما عقیده‌مند است، نصیحتش کنید. وقتی به شما بدبین شده نصیحتش نکنید. آن بدبینی نمی‌گذارد نصیحت شما بگیرد. لحیم‌گرها وقتی می‌خواهند ظرف مسی یا آهنی را لحیم کنند، اول به جایی که می‌خواهند لحیم کنند اسید می‌زنند. 📚 راه رشد، جلد سه "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ ترس از تربیت صحیح فرزندان، نباید مانع فرزندآوری شود. 🔹برخی از اینکه فرزندشان ممکن است به انحراف کشیده و در محیط‌های آلوده بزرگ شود، از فرزندآوری می‌ترسند، در حالی که پاسخ بزرگان به ما این است که تو باید وظیفه‌ات را انجام بدهی. 🔹پس اگر کسی می‌خواهد این بهانه را بیاورد که من نمی‌دانم این فرزند من شقی می‌شود یا سعید، پس بچه نمی‌آورم، پاسخش این است که خدا از شما می‌خواهد که وظیفه‌ات را انجام بدهی. 🔹کسی که بچه می‌آورد، ثواب فرزند‌آوری را می‌برد. اگر هم شما زحمت کشیدی و او راه را بد رفت، خدا که زحمات ما را بی‌پاسخ نمی‌گذارد. اگر خوب تربیت کردی و بچه هم خوب تربیت شد، ارزش مضاعف دارد، اما اگر هم نشد، شما کار خودت را انجام دادی و به اندازه وسع خودت، زحمت کشیدی. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ بهترین کار برای فرزندان... در روایت است که در قیامت خداوند از روی فضلش به یک عده‌ای به خاطر زحماتی که کشیدند مقاماتی می‌دهد و به یک عده‌ای که زحمت نکشیدند، همان مقامات را می‌دهد. ممکن است کسانی که ظرفیت ندارند بگویند خدایا این‌ها کلی زحمت کشیدند، ولی چرا به آنها که زحمتی نکشیدند مقام دادی؟ خدای متعال می‌فرماید این‌ها از ما خواستند و دعا کردند و ما به آنها دادیم. او زحمت کشید و این هم التجاء و التماس کرد. لذا برای پاک شدن از همه رذایل و رسیدن به همه فضائل و همه حقایق، یکی از مهمترین کلیدها دعاست. لذا دعاهایی که از معصومین [علیهم السلام] به ما رسیده، یکی از بهترین کارهایی است که آدم می‌تواند کند. می‌گوید آقا من برای فرزندم چه‌کار می‌توانم بکنم؟ بهترین کار دعاست. ما این را وسیله نمی دانیم! «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِن» هرکجا که دستت کوتاه شد دستت را به طرف خدا دراز کن. دعا سپر مؤمن است. هر وقت زمین‌گیر شدید و دیدید که هیچ محافظی نداری، دعا بهترین سپر و بهترین سلاح است. امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه یک دعایی دارند که دعای والدین برای فرزند است. این را در عصر غیبت برای فرزندانتان بخوانید. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۸۳ سال ۹۱ بعد از کلی تلاش با رتبه ۳ رقمی، دانشگاه تهران قبول شدم و راهی خوابگاه شدم. بعد از قبولی دانشگاه کم‌کم زمزمه‌ها برای ازدواج شروع شد. خیلی‌ها می‌اومدن و با اینکه شرایطی که مد نظر من بود رو داشتن ولی رد میشدن، بالاخره قسمت نبود تا اینکه فروردین ۹۴ صحبت یک بنده خدایی پیش اومد که از نظر من خیلی به هم میخوردیم ولی قسمت نشد و من از نظر روحی به شدت به هم ریختم، الحمدلله کم کم تونستم کنار بیام با قضیه و خدا قسمت کرد شهریور همون سال با یکی از اقوام عقد کردیم. بالاخره گذشت و من درحالی که وارد سال چهارم دانشگاه میشدم عقد کردم و مصرانه‌ هم اصرار داشتم که مهریه ام ۱۴ سکه باشه و همین هم شد. همسرم هم دانشجو بودن و آخر هفته‌ها همدیگه‌ رو میدیدیم. من اصرار داشتم زودتر عروسی بگیریم که مستقل شیم ولی ایشون بخاطر هزینه‌ها نگران بودن و بالاخره فروردین ۹۵ مراسم عروسی گرفتیم و واقعا سعی کردیم در همه چیز صرفه جویی کنیم. پدرم تمکن مالی داشتن الحمدلله اما چون ابتدای زندگی بود، ازشون خواستم که جهیزیه برام نگیرن و بجاش هزینه شو در اختیارمون بذارن ایشون هم یک قطعه زمین به من دادن که هر کاری خودمون صلاح میدونیم انجام بدیم. بعد از عروسی همسرم برای یکسری دوره‌های آموزشی قبل استخدام باید میرفتن یکی از شهر‌های شمالی کشور و با یک ساک لباس راهی شمال شدیم. از اول ازدواج حرف و حدیث زیاد بود در مورد همه چی ولی خب من سعی میکردم چیزی نگم اما بعد عروسیمون دیگه اوج گرفت، با اینکه فامیل بودیم ولی عقایدمون فرق داشت. من دنبال سادگی بودم و اونا برعکس، سر چیزای مختلف اختلاف ایجاد میشد و بحث می‌شد بین خانواده‌ها... در همین گیر و دار من باردار شدم و این همزمان شد با ورود من به مقطع کارشناسی ارشد، که عمرش به دنیا نبود و سقط شد، و اختلافات به اوج خودش رسید و من این وسط فقط تلاش می‌کردم رابطه ام با همسرمو خوب نگه‌ دارم اما بالاخره اونم تسلیم خانوادش شد و درخواست طلاق داد. از خیلیا شنیدم که اگه مهریت بیشتر بود اونا جرات همچین کاری نداشتن ولی سعی میکردم همش این ته ذهنم باشه که من با خدا معامله کردم و حضرت زهرا رو الگو قرار دادم و خدا خودش همه چیزو درست میکنه. واقعا تو این دوران خانوادم حمایتم کردن و برای حفظ زندگیم تلاش کردن و در مقابل خانواده همسرم سکوت کردن و واقعا ازشون ممنون هستم. بعد از ۲ ماه همسرم برگشت. خانواده همسرم منو طرد کرده بودن و این از همه بیشتر برای همسرم سخت بود. بلاخره همسرمم منتقل شدند به شهرستان خودمون و مجدد زندگیمون سامان گرفت و من باز باردار شدم که متاسفانه اون هم سقط شد. ۶ ماه به همین منوال گذشت خرداد ۹۸ بود که متوجه شدم دوباره باردارم، به لطف خدا همه چیزش نرمال بود که متاسفانه در تیر ماه برادرشوهرم رو از دست دادیم و همه عزادار شدیم. خیلی دوران سختی بود و همسرم ضربه روحی خیلی بدی خورد اما خداروشکر رزق و روزی معنوی تولد پسرم باعث شد رابطه من با خانواده همسرم به بهترین وجه درست شد و الان خیلی احترام منو دارن، از طرفی حضور فرزندم باعث شد که بتونن با غم از دست دادن پسرشون کنار بیان و پسر کوچولوی ما شده عزیز دله همه بعد از تولد پسرم، زمینی که پدرم هدیه داده بودن رو تونستیم جابجا کنیم، من یه کسب و کار خونگی راه انداختم و خیلی دستمون باز شد خداروشکر. همسرم خداروشکر شخصیت آرومی داره و در زمینه ‌تربیت هم با من همراهی می کنه، سعی می کرد برا پسرم وقت بذاره و باهاش بازی کنه. من به عنوان یک مادر ممکنه عصبانی بشم و احساس خستگی کنم و اینا کاملا طبیعیه، حتی سه چهار باری سر بچه ها داد زدم ولی به خودم قول دادم کنترل بیشتری داشته باشم و وقتی عصبی میشم از دستشون به پشیمونی بعد از دعوا کردنش فکر میکنم. من و همسرم از نظر اعتقادی اختلافاتی داریم ولی سعی میکنیم بیشتر روی نقاط مشترک مون تاکید کنیم و من هم بدنبال تغییر همسرم نیستم و با خوبی‌ها و بدی‌هاش پذیرفتمش، سعی میکنم خودمو اصلاح کنم و این بهترین روش برای تاثیرگذاری روی ایشونه. حتی در زمینه تربیت فرزند هم مهمترین اصل همینه‌. مهمترین نقش رو در تربیت فرزند مادر داره و بچه‌ها رفتار ما رو می‌بینن و به عینه تکرار میکنن. اگر ما رفتارمونو درست کنیم اونا هم درست تربیت خواهند شد. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۸۳ همسرم همواره اعتقاد داشتند که بچه فقط دوتا اونم با تفاوت سنی زیاد، پسرم که یک سال و نیم شد زمزمه های من شروع شد که بچه تنهاست و ... تا بالاخره راضی شد و پسر دومم با اختلاف سنی ۲ سال و ۸ ماه مهر ماه ۱۴۰۱ دنیا اومد و من احساس میکردم خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم. اردیبهشت ۱۴۰۲ ازمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت کردم و قبول شدم و رفتم سر کار، اولش خیلی مدیریت همه چی برام سخت بود اما کم کم تونستم... صبح ها ساعت ۵ بیدار میشدم ناهار میذاشتم و وسایل بچه‌ها رو آماده میکردم و بچه‌ها رو میذاشتم مهد و میرفتم سر کار و البته فشار روی من زیاد بود. کم کم داشتم به شرایط عادت میکردم و خیلی ها هم نظرشون این بود که دیگه همه چی تون جوره، خونه، ماشین، بچه، کار و... دیگه بچه نمیخواید و... اما خدا برامون جور دیگه میخواست و ما وارد یک امتحان خیلی سخت شدیم، معتقدم هیچ اتفاقی بی حکمت نیست و همین امتحانی که به شدت برای ما چالش برانگیز بود، منشا برکات زیادی شد. پسرا که مهد میرفتن خیلی مریض میشدن و هر هفته یکیشون درگیر بود تا بهمن ۱۴۰۲ پسر بزرگم ( تازه ۴ سالش شده بود) به شدت رنگ پریده و بی حال و ضعیف و کم اشتها شده بود و پاهاش درد میکرد و بعد آزمایش خون متوجه شدیم سرطان خون هست و پروسه درمان رو شروع کردیم. سه ماه درمان فشرده که هفته ای ۴، ۵ روز بیمارستان بودیم و... در همین حین به همسرم اصرار کردم که اقدام کنیم برای فرزند سوم (در صورت برگشت بیماری معمولا فرد میره برای پیوند مغز و استخوان و یکی از موارد مورد استفاده که میشه ازش استفاده کرد سلول‌های بنیادین بند ناف هست)، البته از همون روز اول بین خودم و خدا این رو گفتم که خدایا این بچه رو برای رضای تو میارم و تو هم کمک کن پسرم خوب شه، اما جلوی بقیه می‌گفتیم بخاطر پیوند اقدام کردیم. اسفند ماه من باردار بودم و دو سه ماه اول واقعا سخت بود از طرفی مدام بیمارستان و بستری و اونم نه تو شهر خودمون بلکه مرکز استان با فاصله ۲ ساعت، از اون طرف باید میرفتم مدرسه و مسئولیتی بود که قبول کرده بودم، در کنار اینها پسر دومیم که تازه ۱سال و نیمه شده بود و شبهایی که من نبودم و بیمارستان بودم خیلی اذیت میشد، شرایط بارداریم و ویار و... ولی الحمدلله تونستیم و گذشت. کم‌کم تونستیم شرایط رو برگردونیم به قبل و آرامش دوباره به خونه برگشت اما یک مدتی زمان برد تا مادر خانواده تونست آرامش رو اول به خودش و بعد به خانواده و خانه برگردونه. از اول مهر برای مرخصی زایمان اقدام کردم و کلا امسال تو خونه بودم و نرفتم سر کار و گل پسر سوم مون الان ۲۰ روزشه و خداروشکر با یک زایمان خیلی راحت بدنیا اومد. خداروشکر پسر بزرگم به لطف خدا حالش خوب شده و خونش پاک شده و یکسری دارو فقط استفاده میکنه و ماهی یکبار ویزیت میشه و فعلا نیازی به پیوند نداره و ممکنه هیچ وقت هم نیاز نشه. البته در روند بهبودی من از طب سنتی هم کمک گرفتم، به ویژه در بحث تغذیه... چیزی که تو این مسیر خیلی کمکمون کرد شکر گذاری بود و حتی یکبار هم نگفتیم خدایا چرا بچه ما، و از روز اول گفتیم این منشا یک خیر هست برای ما و یکی از خیر هاش همین بود که همسرم راضی شدن برای فرزند سوم و الان یک فرشته داریم. جهت اطلاع این رو هم بگم که بند ناف دو مدل ذخیره میشه، یه روش این هست که قسمتی از بند ناف رو فریز می‌کنند، یک روش این هست که خون موجود در بند ناف رو می گیرند، بعد سلول‌ های بنیادی رو ازش جدا می کنند و فریز می‌کنند. روش دوم برای بیماری‌های خونی و پیوند مورد استفاده قرار می گیره، البته فقط بند ناف نیست، خون اطراف ناحیه نخاع هم سلول بنیادی داره و از اون هم میشه استفاده کرد. در مورد اشتغال هم باید بگم که دوست دارم کارم رو ادامه بدم و کاری که علاقه دارم اما در عوض وقتی خونه هستم واقعا تماما برای بچه‌ها و همسرم هستم و بازدهیم بالا میره و اینکه اولویت بچه‌ها و همسرم هستند و اگر واقعا جایی احساس کنم که کارم ضربه میزنه میذارمش کنار... در مورد نگهداری بچه‌ها هم به هیچ وجه دیگه مهد کودک نمیذارمشون و ان‌شاءالله بتونم یک پرستار خوب پیدا کنم و بیاد پیش شون و به نظرم بهترین حالت برای بچه‌ها این هست که تو فضای خونه باشن و از خونه جابجا نشن، این باعث میشه دچار اضطراب هم نشن و آرامش داشته باشند. مادرم هم عضو کانالتون هستند، خیلی ویژه ازشون تشکر میکنم، کسی که حامی من هستند در این راه و حضورشون نعمتیه برام و خداروشکر میکنم برای داشتنشون، الحمدلله. ان‌شاءالله که خدا کمکمون کنه و بتونیم از پس تربیت بچه‌ها بربیایم و فرزندان بیشتری به ما عنایت کند. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ تاب آوری در برابر مشکلات... در برابر مشکلات، والدین نباید آه و ناله کنند که بچه ها هم در مشکلات تاب آوری داشته باشند. یا شخصیت هایی که بچه ها می بینند به عنوان الگو باید شخصیت هایی باشند که تاب آوری را به آنها نشان دهند. کنار برنامه هایی که از تلویزیون پخش می‌شود، باید سواد رسانه داشته باشیم و به فرزندمان بگوییم که این شخصیت خوبه ولی ای کاش مثلا این سگ در خانه نبود و بچه تحلیل می‌کند و متوجه می‌شود. الان چه کسانی را برای فرزندانمان الگو قرار میدهیم ؟!‌ آیا سلبریتی هایی که الان نشان می‌دهیم به عنوان الگو، موفق هستند در زندگی شان؟! همه مشکلات را می‌شود مدیریت کرد و وضعیت را از بد به سمت خوب سوق بدهیم، مشکلات عامل رشد انسان هستند. ظرف وجودی انسان را بزرگ می‌کنند ... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من همیشه به افراد می‌گویم که آن بچه‌ای که وقتی با او قلدری می‌کنی، مقابل شما می‌ایستد، یک چیزی می‌شود؛ اما آن کسی که وقتی فحشش می‌دهی، می‌گوید: چشم، از عاقبتش بترس. تصور مردم عکس این است؛ آن بچه‌ای که وقتی گوشش را می‌گیری، کله‌اش را بلند می‌کند، می‌گویند: خوب است، و آن بچه دیگر را می‌گویند: تُخس است؛ گستاخ است؛ عاقبتش چطور می‌شود. تمام صلحا از همین تُخس‌ها به‌دست آمده‌اند! علتش این است که تا وقتی مقابل ظالم، یاغی نشود، مطیع خدا نمی‌شود؛ حالا چه پدرش ظالم باشد، چه مادرش و چه هر کس دیگری. البته یک حدودی را برای پدر و مادر رعایت می‌کند؛ اما در ظلمشان مشارکت نمی‌کند. بچه‌هایی که آینده دارند، یک حریمی برای پدر و مادر قائل می‌شوند؛ اما نان ظلم را نمی‌خورند و حرفشان را می‌زنند. گاهی دیده‌اید که وقتی به بچه برمی‌خورد، بغض می‌کند و بی‌اعتنایی می‌کند؟ تمام آن‌چه که در بزرگی اوست، جوانه‌اش را در بچگی می‌بینید. پس اخلاق این است که او را با کرامت بزرگ کنید. 📚 راه رشد - جلد سوم "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ هرچه هست، از محبت است... از محبت نگذرید. شما ببینید محبت، حیوانات وحشی را هم اهلی می‌کند. حیوانات وحشی به وسیله محبت، مطیع انسان می‌شوند. هرچه هست در محبت است. آن‌هایی که گوششان باز است و صداهای غیبی را می‌شنوند، نقل کرده‌اند: گیاهان احتیاج به محبت و علاقه دارند و نسبت به محبت واکنش نشان می‌دهند. شما تحقیق هم بکنید، اگر کسی با گل‌ها انس بگیرد و به آن‌ها محبت کند، رشدشان خیلی بیشتر می‌شود. مکرر من شنیده‌ام در زمین‌های کشاورزی که کنار جاده است، آن گیاهانی که کنار جاده‌اند و مردم که رد می‌شوند دستی روی آن‌ها می‌کشند و ما شا اللهی می‌گویند، رشدشان بیشتر از گیاهانی است که وسط مزرعه هستند. آن‌ها هم احتیاج به نوازش دارند. عجیب است. ... برادرها، هر کس به جایی رسید، از محبت رسید. در روایات زیادی آمده است که به همسر و بچه‌هایتان محبت کنید ولو بداخلاقی می‌کنند، شما محبت کنید. با محبت می‌توانید آن‌ها را رام کنید؛ اما با تندی و اظهار مردی و شخصیت، نمی‌توانی کاری بکنی. او هم خودش را کمتر از شما نمی‌داند؛ مخصوصاً این ایام که خواهرها می‌خواهند دوش به دوش مردها بروند. می‌گویند ما هیچ کمتر از شما نیستیم. 📚جام اسرا، جلد اول "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
✅ اولین متولی تربیت فرزند... مادران عزیز باید بدانند که در کنار مدرسه، قدرت تربیتی و تأثیرگذاری آن‌ها بر فرزندانشان همچنان برقرار است. این نکته حائز اهمیت است که هیچ‌گاه این مسئولیت را به شخص دیگری، حتی به مادران خودشان، واگذار نکنند. تربیت فرزندان، حق و وظیفه‌ای است که باید با تمام وجود به آن پایبند باشند. مدرسه، به عنوان یک نهاد آموزشی، قرار است بازوی کمکی مادران باشد و نه اینکه جایگاه آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد. مادران باید با اعتماد به نفس و آگاهی از اهمیت نقش خود در زندگی فرزندان، در تربیت آن‌ها مشارکت کنند. این فرایند نه‌تنها به رشد شخصیت فرزندان کمک می‌کند، بلکه پیوند عاطفی و نزدیک‌تری میان مادر و فرزند ایجاد می‌کند. بنابراین، مادران باید این حق را محکم و با قاطعیت در دست بگیرند و به هیچ‌کس، حتی به نزدیک‌ترین افراد خانواده، اجازه ندهند که این مسئولیت را از آن‌ها بگیرد. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
✅ تمام عبادات من... امام به دخترم که از شیطنت بچه خود گله می کرد، می گفتند: "من حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین می بری، با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم." «فرزند امام خمینی(ره)» 📚 مهر و قهر "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
من متولد سال ۶۴ هستم و سال ۹۰ ازدواج کردم، با اینکه دوست داشتم زود بچه دار بشیم اما به خاطر مشاور های نامناسب به همسرم، ایشون با وجود اینکه بچه زیاد دوست داشتن، مخالف بچه دار شدن در ابتدای زندگی مشترک بودند. خدا رو شکر بعد از ۳ سال راضی شدن و سال ۹۴ خدا لطفش رو شامل حالمون کرد و در ۲۹ سالگی، صاحب یه گل دختر شدیم که موقع بارداری نذر حضرت زهرا (س) کردیم، با اصرار من سال ۹۶ دومین دخترمون بدنیا اومد که این گلمو نذر حضرت معصومه(س) کردم و سال ۹۸ هم خدا بهمون یه پسر کوچولو داد که ایشون نذر امام حسن مجتبی (ع) هستن برای آزادی بقیع انشالله... تمام این مدت اجاره نشین هستیم و در شهر غریب زندگی می کنیم، شهر مادریم شش ساعت با ما فاصله داره و رفت و آمد ها مون کمه. سختی بچه های پشت سر هم زیاده اما از وقتی بزرگتر شدن خدا رو شکر با هم بازی میکنن و تازه میتونم علاوه بر کارهای خونه به درسم هم برسم، الحمدلله الان یه کوچولوی تو راهی هم داریم که انشالله چند ماه دیگه بدنیا میاد انشالله این یکی رو نذر امام زمان (عج) کردم برای ظهورشون... تا جایی که بتونم برای تربیتشون تلاش میکنم، کلاس تربیت فرزند رفتم و کتابهای تربیتی میخونم و توی وقت هایی که بتونم صوت فرزند پروری از اساتید بزرگ مثل حاج آقا تراشیون یا آقای عباسی رو گوش میکنم، توی جاهایی که احساس میکنم نمیدونم چطور باهاشون برخورد کنم از مشاوره تخصصی کودک کمک میگیرم، و سعی میکنم اجرا کنم، معتقدم اونجا که دیگه دستم نرسه یا ندونم یا نتونم توی تربیتشون کاری کنم، اگه لایق باشن و منم لایق باشم، خود ائمه حفظشون میکنن، چون بزرگوارن و هدیه کوچیک ما رو قبول میکنن، چطور ممکنه وقتی آدم همه زندگی خودشو که بچه هاش باشن، نذرشون کنه و اونها قبول نکنن؟!! خدا رو شکر رزق ما با هر بچه بیشتر شده، قبل از اومدن بچه اولم، گاهی با اینکه فقط دو نفر بودیم و مخارج اضافه نداشتیم توی مخارج آخر ماه می موندیم ولی با اومدن هر بچه هم موقعیت همسرم بهتر شد و هم تلاششون و از اون طرف گشایشی که خدا قرار می داد. من لباس و چیزهای مورد نیاز بچه ها رو از جنس خوب میخرم و با این کار مدت زمان استفاده از لباس رو زیاد میکنم، گاهی دست به کار میشم و برای توی خونه شون لباس میدوزم، البته خیلی وقت برای این کار ندارم، گاهی لباس بزرگتر برای کوچکتر هم استفاده میشه، گاهی لباس هایی که هنوز قابل استفاده هست و برای بچه های خودم قابل استفاده نیست برای بچه های خواهرم میبرم و البته اگه لباس بچه های خواهرم همین وضع رو داشته باشن برای بچه خودم استفاده میکنم، البته بیشتر به عنوان لباس توی خونه، چون هم از نظافتش مطمئنم و هم از اسراف و هزینه اضافه جلوگیری میکنم، شاید برای بعضی ها این روش مورد پسند نباشه اما واقعا هزینه ها رو کم میکنه، البته برای لباس بیرون حتما هزینه میکنیم. اسباب بازی هم به اندازه هست البته دختر ها از وسایلشون بیشتر نگهداری میکنن و پسر کوچولوی دو سال و نیمه ام حسابی از خجالت اسباب بازی ها در اومده😁 مجبور شدم براش اسباب بازی نشکن بگیرم، چون نصف اسباب بازی ها رو شکسته. البته اسباب بازی زیاد مورد تایید هیچ مشاور کودکی نیست، ما خیلی از روزها با هم کاردستی درست می کنیم و اسباب بازی می سازیم، حتی بچه کوچیکم هم بلده قیچی دست بگیره و ساعتها با قیچی کردن و چسبوندن کاغذ مشغول میشن، خمیر بازی خونگی براشون درست میکنم و گاهی براشون عروسک میدوزم ، عروسک های ساده دستی یا انگشتی یا ... با نمد و پارچه و کاغذ، از مواد بازیافتی خونه یا جوراب و کارتن کاردستی درست میکنیم و چقدر بچه ها از این بازی ها لذت میبرن، از ایده های بعضی کانال ها هم در این موارد استفاده میکنم، توی کارها از بچه ها کمک میگیرم، تمیز کردن خونه، آب دادن به گل ها، شستن جوراب ها و کفش ها یا پوست گرفتن میوه و سیب زمینی با پوست کن یا خورد کردن میوه و سیب زمینی که حتی پسر کوچکم هم این کار رو انجام میده. همه اینها باعث میشه بتونم ارتباط بهتری باهاشون برقرار کنم. بدترین زمان ها وقتی هست که مریض میشن، چون کوچیکن و نیاز به مراقبت بیشتر دارن، اما وقتی سلامت هستن با خنده هاشون و با بازی هاشون واقعا آدم رو شاد و راضی میکنن. الحمدلله برای من هر چه تعداد بچه ها بیشتر شد، زمانبندی برای کارها مهمتر شد و البته بیشتر به کارهام می رسم. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist