eitaa logo
سُلالہ..!
265 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
سُلالہ..!
پرسیدن :چیشده😂
فضولی کار درستی نیست ها😂
لباس هامو که عوض کردم از اتاق خارج شدم. –مامان. مامان:بله. –ثمین امشب میاد اینجا. مامان:باشه،شام میاد؟ –آره. مامان:شام چی بپزم؟ –نمی دونم. مامان:قیمه خوبه؟ –آره. تلویزیون روشن کردم. مامان هم اومد کنار من.ظرف میوه هم دستش بود. مامان سیب رو پوست کند و گفت:بیا عزیزم بخور... –وا مامان، من مگه بچه ام؟ مامان:ایجوری میگی انگار ۱۰۰سالته. –آخه کی دهن دختر ۱۶ساله میوه میزاره؟ مامان:تو هرچند سالت که باشه بازم بچه ی منی. –مامااان. مامان:جانم؟ –از دست تووووو شروع کردم به خوردن سیب. وقتی تموم شد پاشدم رفتم داخل اتاق . ساعت 1:30بود. شروع کردم به مطالعه دروس تا ساعت 2:30 که مامان برای ناهار صدام کرد. ناهار خورشت کدو بود ،وقتی ناهار رو خوردم رفتم و روی تخت دراز کشیدم ولی اصلا نفهمیدم کی خوابم برد . زمانی که چشم هامو باز کردم ساعت4بود. از روی تخت بلند شدم آبی به دست و صورتم زدم و دوباره نشستم سر درسم. هنوز چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که مامان وارد اتاق شد. مامان:پارمیس. –جانم؟ مامان:میخواستم یه چیزی بهت بگم. –بله؟ مامان:دیشب پدرت تماس گرفت. –خب؟ مامان:گفت اگه تو موافق باشی،برای زندگی بریم لندن. –چی؟؟؟؟؟؟لندن؟؟؟؟؟؟ مامان:بله....نظرت چیه؟ –یعنی چی؟مگه به این راحتیه؟؟من درس دارم ،مدرسه دارم! دوستام چی؟ مامان:خب اونجا ادامه میدی... –وای مامان نه! نمیشه....مگه اینجا چشه؟ داریم زندگی می‌کنیم دیگه مامان:مگه اونجا چشه؟ –مامان نمیشه! دوستام چی؟ خاله الناز چی؟اگه بریم من از این که هستم تنها تر میشم! مامان:چند وقت یه بار بهشون سر میزنیم. –نه مامان ...ما حتی زبان اون ها رو نمی فهمیم! مامان:تو که زبانت انگلیسی ت خوبه. –آره خوبه‌،ولی شما چی؟؟؟؟ مامان :ما هم یه کاری میکنم. –نه مامان، من مخالفم. مامان:باشه،باشه...ولی روش فکر کن. –خب... مامان رفت بیرون‌. ادامه دارد..... @dokhtarane_mahdavi313
🍂تیغ سحر زجوهره خونت آبدار گشت و شکست لشکر تردید، ای شهید... 🍂آئینه‌دار خون تو اند آسمانیان رنگین‌کمان به شوق تو خندید ای شهید.‌‌‌‌.. 🍃 پنجشنبه و‌‌ یاد ‌ با ذکر 🍃 📲@dokhtarane_mahdavi313
سُلالہ..!
نمی دانم🤷🏻‍♀
سکوت اختیار میکنم😂😄
💔
ادمین های گل قصد فعالیت ندارید؟