eitaa logo
به سوی سماء
930 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
466 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز لَیلَةُالدَفن برای شهدای خدمت ۱. شهید رئیسی: سیدابراهیم ابن سیدحاجی ۲.شهید آل‌هاشم: سیدمحمدعلی ابن سیدمحمدتقی ۳. شهید امیرعبداللهیان: حسین ابن محمد ۴.شهید رحمتی: مالک ابن اسکندر توضیح: - رکعت یکم: حمد + آیة الکرسی - رکعت دوم: حمد + ۱۰ مرتبه قدر - پس از سلام بگوید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ وَ آلِ مُحمدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فلان بن فلان». به‌جای فلان بن فلان، نام متوفی گفته شود. یادآوری: برای هر شخص، باید یک نماز جداگانه خوانده شود. @sooyesama
به‌یاد داشته باشید، آب گل‌آلود به لطف مسیری که در طبیعت می‌پیماید، تصفیه می‌شود. و انسان به لطف آنچه زندگی برای او به ارمغان می‌آورد بالغ می‌شود. (فیلسوف چینی قرن چهارم پیش از میلاد، که به‌عنوان بنیان‌گذار تائوئیسم شناخته می‌شود) @sooyesama
گاهی برای آدم حوادثی پیش می‌آید و یا خودِ سن جوانی اقتضا می‌کند که یک تشویش خاطری پیدا می‌شود. بیش‌تر افراد به این‌گونه مسائل مبتلایند. کم‌تر کسی پیدا می‌شود که آن آرامش لازم برای کمال نهایی را داشته باشد. برای تحصیل این آرامش، توصیه شده که سوره حشر را باوضو و رو به‌قبله بخواند. هنگامی‌که به این آیات رسید «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ...». این بخش را که اسمای حسنای الهی است، باتوجه بیشتری بخواند و سه‌بار تکرار کند. سپس دست خود را از سر تا سینه (آنجا که قلب هست) و شکم بکشد. ان‌شاءالله یک تسکین خاطری پیدا خواهد شد. این سوره برای یهودیان بنی‌قریظه و بنی‌نظیر نازل شد. اینها دو طایفه یهودی بودند که با پیغمبر اکرم (ص) در افتادند و نفاق کردند، آن‌گاه خداوند تبارک و تعالی آنها را دچار تشویش کرد، به‌گونه‌ای که خانه‌های خودشان را با دست خودشان و دست مسلمین خراب می‌کردند «یخربون بیوتهم بایدیهم...». نگویید: آدم چگونه خانه خود را خراب می‌کند؟ معنایش این نیست که کلنگ بردارد و خراب کند. بلکه ممکن است کسی خانه هم دارد و می‌فروشد که خانه دیگری بخرد. اما نابجا عمل می‌کند و موفق نمی‌شود. کم‌کم سرمایه‌اش را نیز هدر می‌دهد و دیگر نمی‌تواند خانه بخرد. این‌گونه خانه‌اش را خراب کرده است. آدمی که نتواند خوب تصمیم بگیرد وضع خودش را بهم می‌زند. این بخاطر تشویش خاطر است. اگر این سوره را بخوانیم ان‌شاء‌الله یک تسکینی و طمانینه‌ای حاصل می‌شود. با آن طمانینه هم می‌توان معارف الهی را خوب آموخت و هم در خانه و زندگی تشویش نداشت. هنگامی‌که ثبات حاصل شد، درهای رحمت الهی گشوده می‌شوند. ما خیلی از اسماء خداوند تبارک و تعالی دور هستیم، لذا باید به اسماء تمسک جوییم. بخشی از این سوره، انسان را شستشو می‌دهد و بخش دیگرش انسان را مزین می‌کند. آن چیزهایی که باید داشته باشد را دارا می‌شود. آن‌گاه وقتی معارف الهی را می‌شنود، آن حرف‌ها در آنجا که باید بنشیند، می‌نشیند. (شرح دروس معرفت نفس، جلسه نهم، باتصرف و تلخیص) @sooyesama
آتش کینه در کتابخانه دانشگاه الاقصی
امیرالمومنین (ع): اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ. بدانید که زمین از حجت خدا خالی نمی‌شود. اما خداوند مردم را به تاوان ستم و زیاده‌روی در نفس، از دیدن او نابینا (و محروم) می‌کند. (غیبت نعمانی، ص۱۴۱) @soyesama
قال اميرالمؤمنين (عليه السّلام) فى توحيد اللّه: ليس فى الأشياء بوالج و لا عنها بخارج؛ نه خدا در اشياء داخل است و نه از آنها خارج. يعنى ذات يكتا و يگانه خدا با آن‌كه با تمام موجودات و مقوّم كليّۀ حقايق وجوديه است داخل در عالم است و خارج از عالم، از چيزى بطور مباينت خارج نيست و در چيزى به نحو حلول داخل نيست. به عبارت ديگر خدا در حدود و ماهيات اشياء داخل نيست و از وجود و حيث نورانيّت عالم هم خارج نيست. «عالم ز تو هم تهى و هم پر». پس نور وجهش كه تجلى فعلى اوست با تمام موجوداتست "هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مٰا كُنْتُمْ". چون ذات بحت بسيط الحقيقه است و بسيط الحقيقة كلّ الاشياء و ليس بشئ منها، در هيچ تعيّن و حدّ و ماهيت نمى‌گنجد. مقوّم تمام موجوداتست و محيط به كليّه وجودات و در هر مكان آن لامكانى حاضر و از كليّه امكنه خارج است. (حکمت عملی، ص۵۷) @sooyesama
آن چشمی که از میانش خدا را می‌بینم همان چشمی است که خدا از میانش مرا می‌بیند. چشم من و خدا، یک چشم، یک دیدن، یک شناخت و یک عشق‌اند. @sooyesama
چنان‌که قطعه‌ای نمک‌ در آب منحل می‌شود، نفس منفرد نیز چون [در حقیقت] منحل شود ابدی است، آگاهی محض است، نامتناهی است و متعالی است. (اوپانیشادها، ۵:۶۴) @sooyesama
دار یعنی جایی‌که اندیشه آدم در او ساکن است. دار آدم بالفعل، یعنی آدمی که همه دارایی های او به فعلیت رسیده باشد، توحید احدی صمدی است، لذا دار آدم توحید احدی صمدی است. پس مقام محمدی و دار پیغمبر اکرم توحید احدی صمدی است که همان نفس رحمانی است. نفس رحمانی جان عالم و همه کلمات وجودی است. دار غرور عبارت از خود آدم است. دار غرور یعنی دار فریب، یعنی شیطان آدم را گول می زند و به چیزی دعوت می کند که وارونه و زینت کرده است و آدم را از بهشت آدمی بیرون می برد. ما بی دار غرور نمی توانیم باشیم اما می توانیم از آن بیرون بیاییم. اگر از ظاهر به مظهر و باطن رسیدیم از دار غرور بیرون آمدیم اما اگر در ظاهر ماندیم و به مظهر نرسیدیم در دار غرور ساکن شدیم. دار خلود آن است که اندیشه آدم در حقیقت ساکن است. یعنی از عکس به صاحب عکس و از آیه به ذوللایه و از... ظاهر به مظهر می رسیم. تجافی یعنی نیم خیز شدن یعنی نه این است و نه آن. یعنی باید از عالم نیم خیز شد یعنی باید عالم را نردبان کرد برای بالا رفتن نه این که در آن ساکن شویم. زیرا در نردبان انسان برای بالا رفتن از آن باید نیم خیز شود. @sooyesama
از هفت اکتبر تاکنون بیش از ۱۵ هزار کودک فلسطینی کشته شده‌اند، که هرکدام آرزویی داشتند...
آن‌كه در مُنشَئات تمثلی نفسانی خود درحال انصراف از شواغل حسی و موانع خارجی بيانديشد، اعتراف كند كه نفس چون قوّت گيرد مانند نفوس متألّهه، تواند به سلطان كلمه نوریِ وجودی و امر "كن" ايجادی خود، اَشباح و اشخاصی همانند خود و يا ديگران انشاء كند. و چون مجرد از مادّه و احكـام آن و محيط و فائق بر آنهاست، به چشم برهم زدنی به طی ارض به هرجا خواهد گسيل دارد و به مواضع مختلف در اطراف و اكناف فرستد، تا به داد مظلومان برسند و گمشدگان را دريابند و نفوس مستعده را امداد نمايند. بدين سرّ مقنّع عارف رومی در دفتر دوم مثنوی ايمائی نموده است كه: شـيـر مـردانـند در عـالـم مــدد آن زمـان كـافغان مظـلومان رسد بانـگ مظـلومان ز هرجا بشنوند آن‌طرف چون رحمت‌ حق می‌دوند اشخاص يادشده همه قائم به آن نفس متألّه مُنشِیء آنهايند كه قيام فعل به فاعل؛ يعنی معلول بـه علّت است. در اين امر، حدوث اشباح صفحه تلويزيون در آن واحد در مواضع مختلف تا حدی تنظير مناسبی است. وليكن اين صنعت است و سايه بی‌جان و آن خلقت به اذن اللّه است و اشخاص حیّ متصرف كه در حقيقت از شئون يک نفس متألّه‌اند. (صد کلمه در معرفت نفس، کلمه ۷۵) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
برای کمک به مردم مظلوم غزه، پس از دعا، مطمئن‌ترین راه از طریق سامانه دفتر رهبری است. پس از ورود به پیوند زیر، نخست گزینه "وجوهات"، سپس، گزینه "کمک‌ها" و بعد "کمک به مردم مظلوم غزه" را انتخاب نمایید. در پایان مبلغ مورد نظر را وارد کرده و به درگاه بانکی منتقل می‌شوید: https://www.leader.ir/fa/monies این کم‌ترین کاری است که می‌توان برای کودکانی که از مریضی، گرسنگی و تنهایی می‌گریند، انجام داد. @sooyesama
در این راه به آدمی قوه‌ای داده می‌شود که در عالم شهادت، در هر صورتی از صور که بخواهد ظاهر می‌شود و نیز در عالم غیب و ملکوت در هر صورتی بخواهد ظاهر می‌گردد. با این تفاوت که وقتی انسان تَروّح پیدا کرد و در عالم غیب برای روحانیان ظاهر شد، می‌فهمند که وی جسم تروح یافته است. ولی مردمانِ عالم شهادت، هنگامی‌که روح تجسدیافته را می‌بینند، در آغاز نمی‌دانند... مگر بدان آگاه گردند. اما من روح را هنگامی‌که از بیرون یا درون تجسّد بیابد می‌شناسم. (فتوحات مکیه، باب ۳۱۱: معرفت منزل نواشی اختصاصی غیبی، دفتر ۲۱ از فتح مکی) @sooyesama
(المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۹) @sooyesama
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ؛ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏ @sooyesama
برای اینکه بشریت، این‌گونه حق و باطل را از هم تمیز می‌دهد! باطل آنقدر شور می‌شود که می‌گویند آنقدر شور شد که خان هم فهمید! این‌قدر شور می‌شود که متوسط مردم هم می‌توانند بفهمند که چه چیز حق است و چه چیز باطل. راه حق و راه باطل، تفاوت‌شان روزبه‌روز آشکارتر می‌شود. هرچه شقی، شقی‌تر بشود و سعید، سعیدتر، شناختن این دو برای یک ناظرِ بی‌طرف، راحت‌تر است. هرچه فشارهای اسرائیل بیشتر شود، به نفع ظهور است. هرچه قیام عمومی در عالَم، علیه اسرائیل زبانه بکشد، به نفع امام زمان (ع) است. @sooyesama
رحمت خدای به سالکان اقتضای آن می‌کند که اوضاع مختلفه او را پیش آید تا به‌حسب هر وضع، کمالی خاص در او به فعلیت رسد. (مکتوبات، مکتوب ۶۶، ص۱۸۷) @sooyesama
به سوی سماء
کسی نمی‌داند که زندگی، کی، کجا و چگونه آغاز شد. کسی نمی‌داند سرمنشأ زندگی کجاست. شاید میلیاردها سال از آغاز این جهان گذشته باشد. شاید حتی جستجوی آغاز، مربوط به محدوده‌ای است که می‌شناسیم و کل، هرگز نقطه آغازی نداشته باشد. به‌راستی حیات چیست؟ از کجا آمده و چگونه پیدا شده است؟ شبی که در سجده پیوسته این‌را بپرسی، خواهد گفت: "من خود حیاتم". اکنون پرسش ژرف‌تر خواهد شد: "تو کیستی و حیات چگونه از تو آغاز شده است؟" اما فرصت گفتگو پایان یافته و پرسش‌ها تکثیر شده‌اند... دانش‌مندان از مه‌بانگ و فرگشت می‌گویند و ادیان از آدم و حوا سخن می‌رانند. دوباره آن تعارض‌نمای قدیمی، دوباره علم و دوباره دین. خاطر رنجورم حوصله این مجادلات را ندارد. خاطرم می‌آید روزی در محضر بزرگ‌مردی پیر، سخن از تربیت می‌رفت. کلمه نشانه متکلم است و او چه نشانی خوبی در خاطرم به‌جا گذاشت، هنگامی که گفت: تربیت، نه همین ذکر و زهد و ریاضت است. تربیت سخن پنهان زندگی در گوش کودک درون است. ناگاه کودک درونم ایستاد، از بازی دست کشید، گوش داد. سخن گرچه ژرف، اما گیرا بود. سخنان برخاسته از درون، به درون می‌نشینند. مردپیر ادامه می‌داد: خضر را ندیدی که با موسا چه کرد؟ نه ذکری، نه زهدی و نه هیچ چیز از جنس آن‌چه ما می‌پنداریم. خضر، موسا را با وقایع زندگی می‌پروراند. وقایع با آدمی سخن می‌گویند. گوشی در آدمی است که سخن وقایع را می‌شنود. مردپیر درست می‌گفت و من، آن‌روز نمی‌فهمیدم. شاید اکنون که به گذشته می‌نگرم و سخنان زندگی را در وقایع گوناگون می‌شنوم، آرام‌آرام سخن مردپیر تفسیر می‌شود. گویی در گوش دلم نجوایی کاشت، که کم‌کم سبز می‌شود. مادر مهربان هستی، که ما را از باطن خویش ظاهر کرد، هرگز رهایمان نکرده است. او همواره لالایی مهربانانه‌اش را از لابلای وقایع زندگی نجوا می‌کند. کودکان اما بعضی لج‌بازند و دیر، می‌شنوند. برخی لطیف‌ترند پس زود به بلوغ می‌رسند. از هنگامه دور، که نخستین جوانه حیات بر زمین آفرینش رویید، تاکنون که آدم، با همه شگفتی‌هایش پا به عرصه گذاشت، مادر هستی هم‌چنان با ما سخن می‌گوید. گنجشکی، علفی خورد و بیمار شد. پس نتیجه گرفت که دیگر آنرا نخورد. اما واقعیت آن است که مادر هستی، راه غلط را بست تا راه درست را بیابد. گنجشک پنداشت که این استنتاج، زاییده فاهمه اوست. اما در واقع، این کلمه‌ای است که در این واقعه، بدو القاء شده بود. اتم‌ها برای تشکیل مولکول، همین راه را می‌پیمایند. و مولکول‌ها برای تشکیل سلول، و سلول‌ها برای... گویی جریان حیات، در کنکاشی پیوسته، به‌کمک آزمون و خطاهای بسیار، همواره بهترین راه را خواهد یافت. این نیمه بیرونی ماجراست. نیمه پنهان ماجرا آن است که مادر هستی، جریان حیات را هدایت می‌کند. راهی را می‌بندد تا راه درست، برجا ماند. این تنبیه و تشویق، با زبان بی‌زبانی، راه درست را پیش روی جریان حیات می‌نهد. مهر مادری، فرزندان خود را هرگز رها نخواهد کرد. بلی، علم و دین، نیمه رویین و زیرین یک حقیقتند و یکدیگر را نفی نمی‌کنند. پیدایش عقل و کشف حقایق بی‌شمار، گوشه‌ای از هدایت جریان حیات است. شهودهای عارفانه گوشه‌ای دیگرند. و وحی، سخنان واضح و بی‌پرده مادرمان با ماست. اما این نقطه اوج هدایت اوست، نه تنها روزنه هدایت. همه این روزنه‌ها، ارمغان‌های هستی، برای کشف اویند. از آن روزگار دور، که خشکی از میان آب سر برآورد، دل‌های زیادی از میان تاریکی برآمدند و به سوی نور، ره سپردند. اینان، نغمه مادر را در وقایع زندگی شنیدند و سر به دامان مهرش نهادند. بلی، مردپیر همیشه درست می‌گفت، و من گاه نمی‌توانستم بپذیرم. این کلمه نیز، خود، نغمه مادر است که در گوش هوشم پیچید. باید به مردپیر اعتماد کنم. وقایع زندگی، این نکته را بارها تصدیق کرده است... @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
از کلمات جامع امام خمینی این بود که می‌فرمود: «اگر آینه وجود مستوی نباشد، انبیا و اولیا را نیز در حال اعتدال نخواهد دید؛ تا چه رسد به مسائل غامضه عرفان». (مقدمه شرح دعای سحر) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
ما دو دعوت داریم: ۱. یک دعوت این است که کسی یک جا می‌نشیند و به مردم می‌گوید بروید. این صدا با فطرت مردم سازگار نیست به همین خاطر مردم آن را قبول نمی‌کنند. ۲. یک دعوت این است که به مردم گفته شود «مردم من رفتم شما هم بیایید». این صداست که با فطرت مردم آشنا و مردم به دنبالش راه می‌افتند. فرق امام خمینی(ره) و دیگران نیز همین بود. امام قائد بود دیگران سائق بودند. دیگران می‌گفتند بروید امام می‌گفت بیایید. سر موفقیت امام این بود که قائد و پیشرو بود نه سائق. انبیاء نیز اینطورند. (تفسیر آیات ۲۰ تا ۲۷ سوره یاسین) @sooyesama
هرکه نماز برای آن می‌گزارد تا به پشتیِ آن نان خورد، نماز گزاردنش نان خوردن است. و هرکه نان برای آن می‌خورد تا به قوّت آن نماز گزارد، نان خوردنش نماز گزاردن است. مناقب شیخ ضیاءالدین حاتمی جوینی @sooyesama