صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شور
گرچه از قصهی ما میترکد سنگ صبور
از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشت
ای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور ...
#هوشنگ_ابتهاج
افسردگی از جنس غم نیست بلکه خشم است، خشمی علیه خود، خشمی که به درون چرخیده و حمله میکند
#فروید
شخص متعادل فقط از تحمیل بی مورد و ناحق ناراحت میشود. ولی شخص عصبی گاهی راهنمایی ها و ترغیب هایی که به سود او است تحمیل میپندارد و برآشفته میشود
#کارن_هورنای
مه من هنوز عشقت ، دل من فگار دارد ...
تو یکی بپرس ازین غم که به من چه کار دارد
نه بلای جان عاشق شب هجرتاست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد..
#شهریار
در نیمه پایینی، شهری بی روح، در سکوتی از جنس ابد به سر می برد.
آسمان خراش ها، همچون سنگ قبرهایی بلند، در مه محو می شدند.
جرثقیل ها، زنگ زده و شکسته گویی به جرم خیانت به زندگی های پنهان میان علفزار ها، در تنه درختان، و میان جوی ها.. به صلیب کشیده می شدند..و خیابان ها با سکوتی جانکاه ، روایت انزوا را فریاد می زدند..
آبادانی، در تبعیدگاه خویش به سر می برد..
#هناس
عاقبت در خواب بوسیدم تو را، با این حساب
من به خوشبختی بدهکارم، نه خوشبختی به من!
#فاضل_نظری
ای یار مرا موافقی وقتت خوش
بر حال دلم چو لایقی وقتت خوش
خواهم به دعا که عاشقان خوش باشند
ور زانکه تو نیز عاشقی وقتت خوش
#مولانا
هدایت شده از شاهــنامهٔ فردوســی
گفتم ای مهر، مخور غم که سحر خواهد شد
بگذرد روزِ کنون، روز دگر خواهد شد
دل به چرخیدن این چرخ مکن شوریده
زان بچرخد که به فرجام گذر خواهد شد
ای که افلاک به میلت نشده است این هنگام
می رسد روز که گوشش ز تو کر خواهد شد
تاج داران همه رفتند و نمانَد تاجی
جز سزاوار، که او تاج به سر خواهد شد
گرگ ها گر چه که جولان بدهند اکنون، لیک
عاقبت دشت، از آنِ شیرِ نر خواهد شد
دان که غم را ندهی راه به دل، چون آتی
از درخشان، مهِ سیّار خبر خواهد شد
ای که بودی مهِ شب های غمم، بنما رخ
صبح فردا دل من شیفته تر خواهد شد
هر چه ایّام تو را تافت و بر هم کوبید
غم مخور دور مس ات گذشت و زر خواهد شد
بس کن ای آذرِ دل خسته، سخن کوته دار
فجر نزدیک و غزل لؤلؤء تر خواهد شد
#آذر ( تخلص ام😀)
@shah_nameh1
یکقطرهاندیشه!
گفتم ای مهر، مخور غم که سحر خواهد شد بگذرد روزِ کنون، روز دگر خواهد شد دل به چرخیدن این چرخ مکن ش
خیلی خرسند و محظوظم که چنین شاعر هایی در عصر امروزی زندگی میکنن؛ با وجود این مثال ها همچنان میشه به زیست ادبیات پارسی امیدوار بود