eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
429 عکس
63 ویدیو
30 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب فقط با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
... 🔻🔻 🔹🔸 بین بچه ها داشت. سحرها که بیدار می شدی، از این اتاق به آن اتاق که سرک می کشیدی خیلی ها مشغول نماز شب بودند. برخی که نمی خواستند داخل نماز بخوانند تا مزاحم استراحت دیگری نشوند، داخل کلاس ها و به اصطلاح مدرس را انتخاب می کردند. سحرها، مدرس خالی برای نماز پیدا نمی کردی... 🔹🔸 برخی قبل از نماز صبح روایی داشتند. مباحثه اصول کافی، مباحثه کلیات احادیث قدسی، و... 🔹🔸 بعضی بچه ها مسئول بیدار کردن بقیه بودند. بچه هایی که خواب می موندند، به بقیه می سپردند که ما رو فلان ساعت بیدار کنید. تعاونوا علی البر و التقوی بود هر سحر... 🔹🔸 روزهای جمعه معصومیه دیدنی بود. حاج آقاتهرانی و اشتیاق بچه ها و ناله های فراق حاج آقامرتضی... بعد از دعا، صبحانه عدسی حسابی می چسبید. بچه هایی که شب جمعه تا صبح مشغول تدارک و پخت و پز بودند هم حال و هوایی داشتند... خیلی از بچه ها دسته جمعی می رفتند ... 🔹🔸 شب های طول هفته هم خیلی ها برنامه منظم داشتند، حرم رفتن را مثل کلاس درس رفتن، منظم و سر وقت و با رعایت آداب انجام می دادند. بچه ها با بی بی وعده داشتند. خیلی ها بی بی را دوست داشتند و همه مشکلات رو با ایشون در میان می گذاشتند... از مشکلات کوچک مثل حجره و هم بحث تا مشکلات اساسی و جدی... 🔹🔸 احتیاط و در رفتار خیلی از بچه ها موج می زد. احساس برادری و اخوت فی الله را لمس می کردی. بچه ها شاد بودند، در عین معنویت اهل شوخی و مزاح بودند و از همه مهمتر اینکه دلسوز هم بودند و رفیق و شفیق ... https://eitaa.com/taalighat 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
⭕️⭕️ 🔻🔻🔻
🔸 یاد بگیریم از سیداحمد که یه دفتر داشت و اسم تمام رفقا و آدمهای دور و نزدیکش رو توی اون دفتر نوشته بود. یه‌جوری از این دفتر تعریف کردن که من بعید میدونم اسم رفتگر محل و سبزی‌فروش دوره‌گرد و واکسیِ سر میدون رو هم جا انداخته باشه. 🔹جلوی اسم آدما می‌نوشت که آخرین بار کی سراغی ازش گرفته. حالشو پرسیده. می‌نوشت که یادش بمونه. شما تصور کن یه‌جور بولت ژورنال برای حال و احوالپرسی از آدمهای زندگیش داشت. 🔸دست به نامه نوشتنش که معرکه بود و فرت فرت نامه می‌نوشت برای رفقای دور و نزدیک. خوش به حالی‌‌ش برای رفقایی می‌موند که مثلا فقط از دور یه سلام علیکی داشتن و متعجب می‌شدن که عه!سید احمد براشون نامه نوشته! تلفن می‌زد یه جوری ته و توی دلتنگی و دلیل ستاره سهیل شدن آدمِ اونورِ خط رو جویا می‌شد که طرف مات می‌موند چرا جلوی سیداحمد نتونسته دهنشو ببنده و هیچی نگه. 🔹یاد بگیریم از سیداحمد که این دفتر دائم‌ ورق می‌خورد و تیک می‌خورد و دور اسم‌ها خط کشیده‌میشد و کنار اسم آدما ستاره میومد. رفیق بازی رو از سیداحمد یاد بگیریم که اهلِ این نبود که بگه فلانی چند وقته پیداش نیس، اما سراغی ازش نگیره. به قلم: سیده زهرا برقعی (باتشکر ازایشان بابت ارسال خاطره) https://eitaa.com/taalighat
🔻🔻 به بهانه پنجمین رحلت 🔹🔸 مرحوم حاج شیخ عادل ، نام آشنا و خاطره انگیزی برای بسیاری از طلبه ها و حتی غیر طلبه ها، نامی که شنیدنش همه احساسات و عواطف مان را تحریک می کند... هنوز لهجه شیرین آذری اش در گوشم هست. 🔹🔸 سال های سال تجربه شاگردی و هم نشینی با بسیاری از بزرگان را داشت از آیت الله گرفته تا آیت الله و... عارفان گمنام و مشهور بسیاری ولی حتی ذره ای و نداشت. 🔹🔸 مولف کتاب های گران بهایی بود، آیت الله بر یکی از کتاب هایش زده بود، چند سالی در کشور آذربایجان محور و مدار شیعیان بود، کارنامه متنوعی از فعالیت های علمی و تبلیغی داشت ولی وقتی با او مواجه می شدی چنان و ساده و بی آلایش و بدون تکبر بود که از همان دیدار اول دوستش میداشتی. 🔹🔸 استاد اخلاق و عرفان بود، برجسته ترین ویژگی اش عرفان‌ش بود نه محقق و مولف بودنش اما با این همه بیشتر از آنکه درس اخلاق بگوید و سخنرانی کند با رفتارش می داد. با مهربانی اش، با خلوص و سادگی اش.... https://eitaa.com/taalighat
🔻انا لله و انا الیه راجعون🔻 🔹🔸 با کمال تاسف و تاثر مطلع شدیم حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای سید صمد اسلامی از مدرسه معصومیه و از تربیت یافتگان مکتب مرحوم آیت الله سعادت پرور (پهلوانی تهرانی) دار فانی را وداع گفتند. 🔹🔸 این استاد بزرگوار سال ها در راهنمایی و تربیت طلاب مستعد کوشیدند. انشالله که در ایام عزای حسینی با سیدالشهدا علیه السلام محشور باشند. @yadhaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔸 سرش شلوغ بود، هزار و یک مشغله داشت ولی از وقت گذاشتن برای مان اصلا دریغ نداشت. آنچنان با و باهمه وجود جواب مان را می داد که نه تنها خجالت نمی کشیدیم وقت و بی وقت زنگ بزنیم که بیشتر مشتاق می شدیم. به قول قدیمی ها آدم به روی باز میره نه به در باز... روی گشاده اش روی ما رو زیاد کرده بود که بدون هیچ ملاحظه ای مزاحمش باشیم. 🔹🔸 برای بچه ها بود تا استاد. با اینکه فاصله سنی مان زیاد بود ولی مثل یک دل به دل مان می داد. وقتی به مشکلی برمی خوردیم شاید یکی از اولین گزینه هایی که قلبت می گفت میشه با اون مشکل رو در میان بگذاری آقای بود. 🔹🔸 حتی رفقای غیر طلبه هم با ایشان همین حس را داشتند. کارش بود از روح و جان بچه ها، همین که وقت می گذاشت و می شنید و دل به دل مان می داد خودش کلی بار از دوش مان برمی‌داشت چه رسد به اینکه زبان می گشود و با یک نکته کوتاه راهی پیش پای حیرت مان باز می کرد. 🔻🔻 اگر بخواهم کوتاه توصیف کنم میگم: آقای مولایی بود و و https://eitaa.com/taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔸 تصویری از حضرت آیت الله مصباح یزدی در مراسم روضه خانگی روز . @yadhaa
🔹رفته‌بودند حوالی گنجنامه و شب شده‌بود. یکی رفته باشد آنطرفها می‌داند آنجا میان کوه و کوچه‌باغهای مسیر پر از سگ و شغال است. حالا آن سالهای قبل، لابد مسیر، کم رفت و آمدتر بود و سگها وحشی‌تر و آدم ندیده‌تر بودند. احمد با رفقا توی ماشین نشسته‌بود و سگها ماشین را دوره کرده‌بودند. احمد اصرار میکرد در را باز کند و به رفقا می‌گفت بروید بیرون ماشین. 🔹 رفقا سفت دستگیره‌ی در را چسبیده بودند و لرز برشان داشته‌بود که احمد مگر جنّی شده؟ کدام دیوانه‌ای می‌رود بین این سگهای وحشی؟ حسابی که ترس افتاد توی جان رفقا، احمد زد زیر خنده و نقشش را شکست. -: چِت شده بود تو؟ اموات آمرزیده! مگه از جان‌مان سیر شدیم بپریم وسط سگها؟ مگه دیوانه‌ایم چهاردیواری ماشین را ول کنیم؟ 🔸 احمد خندان گفت: آهان این شد حرف حساب! ، مثل این ماشینه. تا هست ایمنیم. اگر بزنی بیرون، گرگها و سگها تکه پاره‌ات می‌کنند. به قلم سیده زهرا برقعی (باتشکر از ایشان بابت ارسال خاطره) https://eitaa.com/taalighat
📣📣 ♻️ انشالله از امشب خاطرات مربوط به مدرسه را از سر می گیریم، تذکر چند نکته ضروری است: 🔻 بازه زمانی این خاطرات مربوط به سال های 1383 تا حوالی سال 1391 است. دورانی که عمده آن را در مدرسه بودیم و با همه مسائل آن از نزدیک مواجه بودیم. 🔻 خاطرات همه بر اساس مشاهدات عینی نگارنده و با مشورت برخی دوستانی است که آن دوره را درک کرده اند. 🔻 مدرسه معصومیه آن زمان بیش از در قالب 4 بخش داشت، لذا آنچه بنده می نویسم ناظر به فضایی است که من با آن مرتبط بوده ام و را توصیف می کند نه اینکه تمام توصیفات ناظر به همه هزار طلبه بوده باشد. 🔻 قطعا معصومیه آن دوره نیز کمبودها و ها و ضعف هایی داشته است که برخی از آن ها را بعدها خواهم نوشت، اما فضای عمومی در تیررس نگاه طلاب فعال و حاضر در عرصه، این گونه است که به نگارش می آید. 🔸🔹 از نقد و نظرات شما عزیزان همواره بهره مند خواهم شد. 🙏 @yadhaa