eitaa logo
تعلیقات
1.1هزار دنبال‌کننده
348 عکس
50 ویدیو
25 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (طلبه حوزه قم) 📝مسیر ارتباط: @fotros313h (📲 نشر مطالب با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
16 🔻 تقید به بسم‌الله ☘ پدرم برای شروع هر کاری مقید بود (بسم‌الله الرحمن الرحیم) بگوید. حتی در جزئی ترین کارها مثل لباس پوشیدن. وقتی لباس می‌پوشید، جوراب می‌پوشید، درب خانه را باز می‌کرد، داخل ماشین می‌نشست، برای هر کدام جدا جدا می‌گفت. دائم ذکر خدا بر لب داشت. 🔻 بیمه اهل‌بیت ☘ پدر می‌گفت: در تمام گریه‌ها و ناله‌هایی که برای اهل‌بیت داشتم، شما بچه‌ها را شریک کردم. شما هستید. ☘ شاید به‌همین خاطر بود که هر موقع مریض می‌شدیم بسیار کم پیش می‌آمد که دکتر برویم. خودش برای‌مان می‌خواند و دعا می‌کرد، امکان نداشت خوب نشویم. 📌 به‌نقل از سرکار خانم ارغوان 🆔@taalighat
17 🔻 امیدوار به دعای بچه‌ها ☘ یکی از خصوصیات بسیار بسیار مهم دوستی با بچه ها بود. اینقدر بچه های ما رو دوست داشت که تمام بچه ها عاشقش بودند. گاهی با بچه‌ها توپ بازی میکرد. ☘ هر وقت مشرف می‌شد، اول برای بچه‌ها می‌آورد. می‌گفت این‌ها خوشحال میشن اثر داره. چون بی‌گناه هستند میگن خدایا حاج بابا بازم بره برای ما سوغاتی بیاره، دعای بچه‌ها اجابت میشه. 📌 به‌نقل از سرکار خانم ارغوان 🆔 @taalighat
18 🔻 ارتباط قلبی با امام زمان عج ارتباط قلبی زیادی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشت. این ارادت و ارتباط قلبی قابل درک بود. ☘ هر وقت گرفتار می‌شد و مشکلی برایش پیش می‌آمد، می‌رفت داخل حیاط دست‌هایش رو بالا می‌برد. اینقدر حرف می‌زد و درد و دل می‌کرد انگار با عج ارتباط قلبی برقرار می‌کرد. بعد از چند دقیقه ساکت می‌شد، دوباره شروع می‌کرد به صحبت کردن. انگار داره به حرف مخاطبش گوش می‌کنه. این حالتی زیاد دیده بودیمش. ☘ بعد دستش رو به حالت خداحافظی تکان می‌داد و می‌آمد داخل خونه. غیر ممکن بود اون مشکل حل نشه. 📌 به‌نقل از سرکار خانم ارغوان 🆔@taalighat
19 🔻 زمزمه روزانه ☘ مرحوم حاج قربی برخی اشعار رو زیاد می‌خواند و زیر لب زمزمه می‌کرد. در طول روز دلش حسینیه‌ای بود برای خودش. یکی از اون اشعار که زیاد می‌خواند، این بود: 🔹 الهی ای فلک هرگز نگردی... 🔹 اگر دور سر نگردی 🔹 الهی ای نفس بی مهر زهرا... 🔹 اگر رفتی، به سینه برنگردی 🔻 همیشه این رو می‌خوند و می‌کرد. 🆔 @taalighat
20 ☘ هر بار که به مشرف می‌شدند مقدار زیادی پسته و زعفران همراه خود می‌بردند تا دم قبرستان این‌ها را به شرطه های (پلیس‌های امنیت) عربستان بدهند. دیگه شرطه ها حاج قربی رو می‌شناختند. ☘ همین باعث شده بود شرطه ها اجازه می‌دادند و برخی زائران به راحتی بر سر قبور ائمه اطهار مشرف شوند و راحت زیارت کنند. اینقدر خوشحال بود که با این کار راحت زیارت میکنه. ☘ یکبار از روی قبر ائمه یک سنگ با خودش آورده بود. هر وقت بچه‌ها مریض می‌شدند با همون سنگ اون‌ها رو متبرک می‌کردند به نیت شفا. مریض با همون سنگ می‌گرفت. 📌 به‌نقل از سرکار خانم ارغوان 🆔 @taalighat
❇️ به مناسبت سالگرد رحلت حضرت آیت‌الله ، برای دسترسی آسان به مطالبی که طی این مدت در درباره ایشان نوشته شد، به لینک های زیر مراجعه بفرمایید 🔻🔻🔻 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹 : تندیس عمار: بخش اول https://eitaa.com/taalighat/273 🔸 : تندیس عمار: بخش دوم https://eitaa.com/taalighat/275 🔹 https://eitaa.com/taalighat/294 🔸 : اسم من، محمد تقی https://eitaa.com/taalighat/296 🔹 : تواضع در محضر ولی... https://eitaa.com/taalighat/299 🔸 : علمدار بصیرت https://eitaa.com/taalighat/300 🔹 : برای تقی دعا کنید https://eitaa.com/taalighat/345 🔹 7: مرد میدان اندیشه https://eitaa.com/taalighat/619 🔹 8: صمیمانه با جوانان https://eitaa.com/taalighat/620 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📌 متن حجت الاسلام درباره شخصیت آیت الله https://eitaa.com/taalighat/302 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 1 https://eitaa.com/taalighat/307 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 2 https://eitaa.com/taalighat/308 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 3 https://eitaa.com/taalighat/309 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 4 https://eitaa.com/taalighat/314 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 5 https://eitaa.com/taalighat/315 🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🆔 @taalighat
9 ❇️ سعه‌صدر، انتقادپذیری واقعی 🔻 حدود پانزده سال پیش بود به دلیل رفت‌و‌آمد و ارتباطی که با و شاگردان داشتم، مواردی از برخی کاستی‌ها در مؤسسه را نزدیک شاهد بودم. همین موجب شد از باب علاقه به رشد و موسسه دست به قلم شوم. 🔻 نزدیک به 10 صفحه در و بررسی حوزه‌های آموزشی، پژوهشی و تربیتی مؤسسه نوشتم و از طریق جناب حجت‌الاسلام علی آقا مصباح به دست مبارک آیت‌الله مصباح رساندم. 🔻 چند روز بعد اتفاقی را در راهرو مؤسسه زیارت کردم. پرسیدم یادداشت حقیر را ملاحظه فرمودید؟ ☘ با لبخند ملیح و رویی گشاده فرمودند: بله. بعد کلی تفقد و تشکر کردند سپس ادامه دادند: من واقعاً از شما متشکرم و با بیش از 90 درصد از نکات شما هم موافقم. سن ما بالا رفته و نوبت شما جوان‌هاست. سپرده‌ام علی آقا باشما جلسه بگذارند و برای رفع مشکلات کمک کنید. 🔻 من! طلبه جوانی بودم که در مقابلم یکی از بزرگان و اعلام و استوانه‌های حوزه این‌طور با ، روی باز و ایستاده بود. نقدهای یک را بدون ذره‌ای ناراحتی پذیرفته بود و بالاتر از آن، زمینه حل مشکلات را فراهم کرده بود. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🔻 وجوهی از شخصیت روایت نشده است. این حد از و روحیه‌ی حق‌طلبی کمیاب است. اما کجا این بُعد ایشان روایت شده؟ همین امروز اگر از برخی مسئولین حوزوی یا غیر حوزوی انتقاد کنید، یا عصبانی می‌شود یا ساعت‌ها دلیل و توجیه می‌آورد. 🔻 اما با روی گشاده نقد را پذیرفت، بااینکه از یک طلبه کوچک صادر شده بود که سن نوه‌ی ایشان را داشت آن هم نه با تظاهر و تصنع، بلکه به‌عنوان ضمانت اجرا، زمینه رفع نقایص را به‌دست فرد منتقد فراهم کرد. ❌ اما این روزها برخی نخبگان را نمی‌توانی راحت نقد مشفقانه کنی! زود برآشفته می‌شوند و گویی نباید جز تمجید چیزی بر زبان آورد. 🆔 @taalighat
21 روزهای خالی از حکمت 🔻 پیرغلام سیدالشهدا علیه السلام بود، بدون تحصیلات رایج، اما بود. 🔻 مجلس منزل حاجی گاهی تا 4 ساعت طول می‌کشید. معمولاً ظهر شهادت، زودتر از 4 عصر ناهار نمی‌داد. خیلی ها اعتراض می‌کردند که حاجی چرا اینقدر جلسه را طول می‌دهد!!! 🔻 یک روز گفت: میدانی چرا روضه را طول میدم؟ میگم شاید از کار دو نفر بیشتر باز بشه. بالاخره وسط این و روضه‌ها دل یکی بشکنه و کارش درست بشه. ظاهرش جلسه روضه بود و باطنش از کار خلق با ایجاد زمینه اتصال بین مردم و امام. 🔻 از آن طرف اما اگر منزل دیگری بود، حتماً اصرار می‌کرد سر ساعت ناهار بیاورند. می‌گفتند چرا فرق میگذاری؟ می‌گفت اینجا مردم دعوت شدند، برنامه ریختند، سر ساعت باید بروند و برسند. منزل ما همه می‌دانند که مدل روضه، بزمی است و محدودیت زمان نداره. ☘ اینقدر دقیق و اینقدر حکیمانه... ➖➖➖➖➖➖ 🔻 پی‌نوشت: و چقدر این روزها نیازمند رفتارهای حکیمانه هستیم و چقدر برخی بزرگترها خالی از حکمت شدند! 🆔 @taalighat
10 🔻 عصر انقلاب، عصر وظایف بزرگ ☘ شبی از شب‌های اردیبهشت ماه بود مرحوم یزدی تشریف آوردند و در فضایی بسیار صمیمی برای طلبه‌ها صحبت کردند. از بین فرمایشاتی که داشتند یک نکته بسیار برجسته بود که عرض می‌کنم: ☘ حوالی دهه 40 یعنی قبل از انقلاب در بسیاری از علوم سیر تحصیل را به پایان رسانده بودیم در فقه و اصول و فلسفه و... حتی در برخی از ابواب فقه نیازی به تقلید نداشتیم (کنایه از اجتهاد در برخی ابواب) با این حال ساعت‌ها می‌نشستیم با دوستان فاضل خود صحبت می‌کردیم که چه کاری از ما برمی‌آید برای انجام دهیم. ☘ بعد از ساعت‌ها گفتگو به این نتیجه رسیدیم که یک نشریه منتشر کنیم و در آن مقاله بنویسیم و برای مردم تکثیر کنیم. این غایت کاری بود که از یک طلبه فاضل در آن عصر و زمان برمی‌آمد. ☘ اما امروز پس از وقتی درباره وظیفه‌ام فکر می‌کنم، می‌بینم اگر 24 ساعت من بشود 28 ساعت و همه آن را کار کنم، باز هم زمان کم می‌آید برای رسیدن به این وظایف، اینقدر امروز حوزه وظایف و نیازها چندبرابر شده است. ☘ رفقا امروز با دنیایی از وظایف روبرو هستیم، نکند آرام و بی‌خیال و یا کم کار و کم تحرک بنشینیم. 🆔 https://eitaa.com/taalighat
🔆 تصویری از در حجره طلاب مدرسه معصومیه 🗓 بهار 1387 🔻🔻🔻🔻 🆔 @taalighat