🔰 بوردیو و نقد میدان دانشگاه
🔸#بوردیو جامعهشناس شهیر فرانسوی است که از تأثیرگذارترین اندیشمندان قرن بیستم محسوب میشود. او در کتاب انسان دانشگاهی، با نگرشی انتقادی و رهاییبخش و بیپروا به مطالعه میدانی گسترده نظام آموزشی فرانسه میپردازد و بدون تعارف و مجامله، مشكلات دانشگاهها و دانشگاهیان فرانسوی زمانه خودش را عیان میسازد.
🔹در کتاب #انسان_دانشگاهی یکی از بحث های بسیار مهم بوردیو رابطه بین شناخت شهودی و شناخت آکادمیک است. شناخت، دانشی است که با گفتمان دانش و عقل آکادمیک در پیوند است و بوردیو چالشهای شدیدی بین این دو شناخت قائل است.
🔸آنچه بوردیو در این زمینه نمیپذیرد این است که بعد از #انقلاب_فرانسه، عقل آکادمیک دولتی یا همان دانشگاه، دانش مردمی یا شهود عقلی را بی اعتبار کرد. مثل این پرسش که آیا پدر و مادر بیشتر درباره تربیت فرزند میدانند یا متخصص تربیت؟! در نظام مدرن گفتمان عمومی دانش، عقل سلیم را زیر سوال میبرد و در نهایت میگوید که متخصص علوم تربیتی بهتر میداند که فرزند را چگونه باید تربیت کرد. به عنوان مثال گفتمان پزشکی دقیقا نظام عقل سلیم و شناخت شهودی را از کار میاندازد و ما را در مقابل پزشک به کودک تبدیل میکند.
🔹در حال حاضر نظامهای دانشگاهی چه در حوزه علوم طبیعی و چه حوزه علوم انسانی خود را در برابر رقیبی میبینند که خارج از میدان دانش است. مثلا جنگی که بین دانشنامهها با ویگی پدیا وجود دارد همین است. دانشنامه منشا دانش درون میدان است. در این بین نظام دانشگاهی وقتی از پس ویکیپدیا بر نمیآید، از ابزارهای خشونتآمیز استفاده میکند.
⚜️ @taammolat74
تاملات
📍 یادداشت | انقلاب اسلامی و مسئولیت اندیشهورزی چرا دیگر انقلابها را تا عمق جان تفسیر کردند، اما ما
🔹وقتی به انقلابهای بزرگ تاریخ نگاه میکنیم، میبینیم که آنها بلافاصله سنتهای فکری جدیدی خلق کردند که تا سالها، بلکه قرنها، مورد واکاوی قرار گرفتند. مثلا در #انقلاب_فرانسه (1789) نهتنها نظام سلطنتی را در هم شکست، بلکه زبان جدیدی برای سیاست، مفهوم ملت، جمهوریت و حقوق شهروندی آفرید. متفکرانی چون #توکویل، #روسو، #مارکس، #هگل، #آرنت و #فوکو این انقلاب را از زوایای مختلف کاویدند و سنتهای فکری عمیقی پیرامون آن پدید آمد. یا در انقلاب روسیه (1917)، زایشگاهی برای مکتبهای فکری مدرنی چون #مارکسیسم-لنینیسم شد و متفکرانی از #لنین و #تروتسکی تا #هانا_آرنت، و... به تحلیل آن پرداختند.
🔸 هر انقلابی که بخواهد در #تاریخ بماند، باید زبان خاص خود را خلق کند؛ زیرا زبان، تنها وسیلهی بیان نیست، بلکه ابزار #فهم و درک است. #انقلاب_اسلامی برای تحلیل خود، به زبانی نو و به ادبیاتی ویژه نیاز داشت؛ زبانی که بتواند واقعیتهای این انقلاب را نه در چارچوبهای مستعمل #تفکر_مدرن، بلکه در افقی جدید بیان کند. اما چرا ما زبانی درخور انقلاب خود نساختیم؟ ما میبینیم که روایتهای حاکم درباره انقلاب اسلامی، بیشتر از آنکه برگرفته از تفکر خودی باشد، یا از بیرون تحریف شدهاند، یا در داخل به کلیشههایی تکراری بدل گشتهاند. اما تا زمانی که انقلاب اسلامی، زبان خود را نیابد، نمیتواند #حقیقت خود را آشکار کند.
🔹 بیشتر نوشتهها پیرامون انقلاب یا به توصیف وقایع پرداختهاند یا در چارچوب #منازعات_سیاسی محدود ماندهاند. اما #تفکر و #تأمل عمیق، نظیر آنچه درباره سایر انقلابها رخ داد، کمتر به چشم میخورد. بهجای آنکه متفکران ما در تفسیر انقلاب اسلامی میداندار باشند، فضای فکری کشور عمدتاً درگیر دفاعیات کلی یا نقدهای سیاسی شده است. تحلیلهای عمیق نظری، بهجز معدود تلاشهایی، جایگاهی در حد و اندازه این حادثه عظیم نیافتهاند.
🔸مسئله تنها این نیست که ما انقلاب خود را #روایت نکردیم؛ بلکه عمیقتر از آن، این عدم روایتگری، ما را از درک درست واقعیتهای پیرامونیمان نیز بازداشته است. وقتی برای انقلاب خود #اندیشهورزی نکردیم و دستگاههای تحلیلی بومی نساختیم، مجبور شدیم واقعیتهای خود را از #نگاه دیگران ببینیم. نتیجه چه شد؟ ظرفیتهای خود را نادیده گرفتیم، فرصتهای بزرگ را از دست دادیم، و #رؤیا پردازیمان در همان ابتدای مسیر، ته کشید!
💢 امروز، انقلاب اسلامی بیش از هر زمان دیگری نیازمند روایتهای #امیدبخش است؛ اما این روایتها زمانی ممکن خواهند شد که ما دستگاه اندیشهورزی پساانقلابی خود را بسازیم—دستگاهی که ساختارهای کهنهی #تحلیل را در هم بشکند و ما را از #اسارت چارچوبهای فکری بیگانه برهاند.
⚜️ @Taammolat74