امام علی علیه السلام:
به آنچه به صلاح تو نمی افزاید گوش مسپار.
#حدیث
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ تعارضِ سنّت و عرف/ محمد ذکاوت صفت
🔹اگر عملی، سنّت باشد؛ یعنی مورد عملِ معصوم بوده، اگر انجام این عمل ـ به هر دلیلی ـ در عرف قبیح باشد، فرد می تواند از باب این که فرض و واجب نیست، آن را انجام ندهد، اما نمی تواند دیگران را که آن عمل را به نیّتِ سنّت و ثواب انجام می دهند، سرزنش کند، حتی نمی تواند کسانی را که برای زیبائی، آن عمل را انجام می دهند، سرزنش کند.
🔻مثلاً امروزه سوراخ کردنِ گوشِ پسران، و گوشواره در گوش کردن برای پسران، در جامعه ی ما عرف نیست. اما به دلیل این که این کار سنّت بوده است، نمی توان بر کسی که گوشش را سوراخ کرده، و حلقه ای در سوارخ گوشش گذاشته اعتراض کرد. در روایتِ صحیح داریم که سوراخ کردنِ گوشِ پسر از سنّت است، و حتی پیامبر (ص) به امر جبرئیل، دستور دادند که گوش های امام حسن و امام حسین علیهما السلام بعد از تولد، را سوراخ کنند (نک: وسائل الشیعه، جلد 21، ص 432، باب 51).
🔻همچنین، بلند گذاشتنِ موی سر، ژل زدن، و موارد دیگر، تا زمانی که به لحاظ های دیگر حرام نشود (مانند تشبّه به فرقه های انحرافیِ خاص)، همچنان مباح یا مستحب است، و عرف نه می تواند چیزی را جعل کند و نه می تواند چیزی را نفی کند. بعضی از امامان علیهم السلام از روغن های مخصوص برای چرب کردنِ موی خود استفاده می کرده اند و برای رعایتِ زیبائیِ ظاهری، موهای خود را رنگ (خضاب) می نموده اند.
🔻سوراخ کردنِ گوشِ دختر و بلند گذاشتنِ موی دختر، نه از باب این است که این کارها مخصوصِ دختران است، بلکه از باب این است که این کارها جلوه ای برای زیبائی است ـ که عنوانی عمومی برای مردان و زنان است، همانطور که آرایش کردنِ مردان و زنان ـ بر اساس قرآن و روایات ـ مستحب است [«مرد» و «زن» در این جا به معنای «متأهل» نیست بلکه به معنای «مذکر» و «مؤنث» است]. بنابراین، گوشواره، لُبسِ خاصِ زنان نیست که حرمتی برای مردان ایجاد کند. و حتی اگر در عرف جامعه ای، این کارها، کارهای مخصوص زنان باشد، این عرف، نمی تواند، تخصیصی به احکام شرع بزند و سنّت و مستحب بودنِ آن را برای مردان، تغییر دهد.
🔸البته بر اساس بعضی روایات (نک: کافی، ج 6، ص 498، ح 8)، با توجه به تفاوتِ سنّتِ معصومان در زمان های مختلف، می توان به سنّتِ یک معصوم ـ چون فرض و واجب نیست ـ عمل نکرد و به سنّتِ معصومِ دیگر عمل کرد؛ مثلاً اگر امام علی(ع) لباس خشن می پوشیده، و امام صادق(ع) لباس نرم و لطیف می پوشیده است، تخییراً به هر کدام ـ به عنوان سنّت ـ می توان عمل کرد. بنابراین اگر پیامبر(ص) گوش امام حسن و امام حسین علیهما السلام را در کودکی سوراخ کرده، ولی امام صادق(ع) گوش فرزندانش را سوراخ نکرده است، می توان به هر کدام از این دو سنّت عمل کرد و عمل به سنّت امام صادق(ع) به معنای عرف زدگی و رعایتِ عادتِ عرفی نیست.
#امامت
#تاریخ
#جامعه_شناسی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مــیـــلاد بــاســعــــادت
امــام حسن عسکری ﴿؏﴾
برتمامشیعیانجهانمبارڪ💐
#استوری
#مذهبی
👇👇
@Taammolate_talabegi
AudioCutter_جامعهشناسیسیاسی۱۰آبان۴۰۰دورکیم.m4a
3.44M
🎙صحبت های استاد عزیزم حجت الاسلام دکتر حسن غفاری فر سر کلاس که حس کردم اشتراکش خالی از لطف نیست.
🔹به نظرم مشکل خیلی از طلاب خوش فکر و مستعد ما هست، بنده به شخصه استفاده تام کردم چون واقعا از مشکلات طلبگیم بوده و هست.
#روشنفکری
👇👇
@Taammolate_talabegi
امام کاظم علیه السلام:
دنیا به آب دریا می ماند که هرچه تشنه از آن بنوشد تشنه تر می شود تا سرانجام او را میکشد.
#حدیث
👇👇
@Taammolate_talabegi
🎥 دو نوع نگاه و تحلیل در خطبه های نماز جمعه تهران
⚖قضاوت با شما...
#رهبری
#سیاسی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi
✍ تطورات تعریف علم در تاریخ غرب
▪️معنای کلی واژه علم در غرب از یونان باستان تا قرن ۲۰: معرفتی که در پی شناخت حقیقت است.
🔹علم به معنای نور(شناخت حقیقت) را در یونان سوفیا نامیدند. اما چون سوفیست ها علم را بدنام کردند، سقراط خود را فیلاسوفیا نامید، یعنی دوست دار علم. از دوران سقراط تا اوایل قرن ۱۹ فلسفه به معنای علم بود. این معرفت به حسب موضوعات، روش ها و مراتبش اقسامی داشت. علم طبیعی، علم ریاضی، علم اخلاق، علم انسانی، علم متافیزیک... فلسفه طبیعی و فلسفه ریاضی و فلسفه اخلاق همان علم طبیعی و علم ریاضی و علم اخلاق بود. در برخی از این علوم، تجربه و در برخی عقل بیشتر فعال بود. البته فلسفه به معنای خاص معادل متافیزیک بود.
🔸با تغییر مبنای معرفت از اوایل قرن نوزدهم، ساینس یا معرفت تجربی، به معنای علم به کار رفت(بررسی پدیده ها با روش تجربی) و فلسفه معنای کنتی(تأمل عقلی و سوبژکتیو در قبال پدیده ها) پیدا کرد.
▪️تطورات تعاریف علم در قرن بیستم:
جهان مدرن با نفی هویت معرفت شناختی وحی، ابتدا علم را منحصر در علم عقلی کرد، سپس قائل به علم تجربی شد، نهایتا منکر رسالت روشنگری علم شد. عبور از مدرنیته و ورود به پسامدرن، از سال ۱۹۷۰ به بعد اتفاق افتاد (زیر سؤال رفتن داعیه استقلال علم).
🔹در دوران پسامدرن، علم معنای روشنگری خود را از دست داد و تعریف جدیدی پیدا کرد که دیگر به معنای کشف حقیقت نیست، بلکه، علم صرفا ابزاری تلقی می شود که با آن زندگی می کنیم و از منظر پراگماتیسمی و کارکردگرایانه تفسیر می شود. از دید پسامدرن، همه امور از جمله حقیقت، خصلت گفتمانی دارند. یعنی هر جامعه ای براساس فرهنگ خود یک تصویری از عالم ترسیم می کند و در راستای ترویج آن می کوشد و با ترویج آن بر دیگران مسلط می شود. در این میان خود حقیقت ابزاری برای سرکوب دیگران است. این حق است و آن حق نیست، برای ساکت کردن دیگری فایده دارد. فقط مفید است و کارکرد دارد. هر چیزی که فایده داشته باشد می گویند حقیقت است.
🔸نتیجه نگاه پسامدرن: حقیقت و علم چیزی است که ما می سازیم. ابتدا گفته می شد حقیقت یافتنی است (خدایی هست، پیامبری هست)، سپس گفته شد برخی از گزاره ها اصلا یافتنی نیست و نهایتا گفتند که اصلا علمی به این معنا وجود ندارد، بلکه علم همان است که براساس تاریخ و فرهنگ هر جامعه ساخته میشود. در پسامدرنیسم علم هویت فرهنگی پیدا میکند.
#فلسفه
#علوم_انسانی
#جامعه_شناسی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi