eitaa logo
تأملات طلبگی
1.5هزار دنبال‌کننده
689 عکس
744 ویدیو
22 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙 دفع شبهه/ ما را با غرب چه کار؟! ⁉️در مطالعات مقایسه ای درباره ساختارها و مسائل مدرنیته ممکن است مطرح شود که اصل مسئله از غرب می آید چون ساختارها پاسخ هایی به یک سری مسائل و نیازهایی است که در غرب طرح شده است؛ پرداختن به این مسائل نیز پاسخ به نیاز غرب است. ✅ با استفاده از نظرها و رویکرد شهید صدر، دو پاسخ به این اشکال می توان داد. ▪️پاسخ کوتاه این است که ما به تمام پرسش های نظام های غربی کار نداریم؛ در مسائلی پژوهش مقایسه ای میکنیم که برای ما و در چهارچوب ایدئولوژی و نیازهای اجتماعی ما مسئله ساز شده است. ▪️پاسخ تفصیلی این است که سه رویکرد در این مطالعات وجود دارد: ۱. رویکرد روشنفکران که می گویند، دنیای معاصر پرسش را طرح کرده و جواب را نیز داده است، پس باید یکی از ایدئولوژی ها و ساختار پیشنهادی را اخذ و عملیاتی کنیم. ۲. رویکرد سنتی می‌گوید این مسائل و پاسخ ها را کنار بگذار و درباره دنیای معاصر بی تفاوت باش. ۳. رویکرد سوم می‌گوید مسئله مشترک را بیاب، پاسخ ها را بررسی کن و بر اساس مبانی و اصول خود پاسخ را طراحی کن. رویکرد سوم عقلانیت اسلامی است. در عقلانیت اسلامی نه تنها ،فلسفه بلکه مبانی کلامی فقهی و اخلاقی اسلام نیز دخیل است. بر اساس این مبانی و ایدئولوژی اسلامی می توان به بحث درباره سازوکارها و ساختارهای اجتماعی پرداخت. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ انسان تنها منبع شناخت؟! ▪️انسان در مکاتب فکری قرون وسطی شاید جایگاه هستی‌شناختی مهمی داشت اما جایگاه معرفت‌شناختی مهمی نداشت. 🔹در اومانیسم فلسفی، انسان محور شناخت شد و برترین منبع شناخت انسان دانسته شد و وحی هم تابع او شد. اومانیسم معرفت‌شناختی سوبژکتیویسم و عقلانیت خودبنیاد مغز و لب نگاه‌های فلسفی است. این عقلانیت خودبنیاد در برابر فیدئسم و ایمان‌گرایی قرون وسطی قرار دارد و در تلاش است انسان جایگاه معرفت‌شناختی خود را پیدا کند. ▪️در اگزیستانسیالیسم الهی از تقدم ایمان سخن گفته می‌شود اما این ایمان با ایمان قرون وسطی تفاوتی بزرگ دارد. این ایمان یعنی انتخاب ایمان درونی نه وحی بیرونی. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ ابعاد علم دینی مقصود از علم دینی عبارت است از: 1⃣ علم دینی به معنای فرضیه سازی علمی توسط گزاره های دینی؛ 2⃣ علم دینی به معنای موضوع یابی توسط انگیزه های دینی؛ 3⃣ علم دینی به معنای جهت گیری علمی در راستای اهداف دینی؛ 4⃣ علم دینی به معنای تأثیر پیش فرض های متافیزیکی دینی بر انگیزه ها و نیازها و گردآوری اطلاعات 5⃣ علم دینی به معنای تأثیر پیش فرض های متافیزیکی دینی بر تغییر انسان و جامعه برای کشف قوانین جدید 6⃣ علم دینی به معنای تأثیر روش شناسی دینی بر مقام داوری علوم انسانی؛ همه این معانی در باب علم دینی میتوانند در جریان عقلانیت اسلامی مطرح باشند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🎙پارسانیا و پروژه‌ی فکری او 💡حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا از معدود کسانی است که طی سه دهه اخیر کوشیده است فارغ از مشهورات آکادمیک و شئونات حوزوی، «مسئله» داشته باشد؛ به این مسائل بیاندیشد، پاسخ هایی «تألیف» و در نهایت منتشر کند. حمید پارسانیا صاحب یک پروژه‌ی فکری است که از قضا بر مهمترین و موثرترین مسئله های فکری روزگار ما متمرکز بوده و به تألیف ایده های نابی منتهی شده است. برنامه فکری حمید پارسانیا سخت متأثر از مواجهه عالم اسلام با امر مدرن است. اگر مواجهه ما با مدرنیته نبود این مواجهه برای پارسانیا مسئله نبود. 📑 در این راستا سه رشته آموزشی که در سطح تحصیلات تکمیلی طراحی و تصویب شده و در دانشگاه های باقرالعلوم(ع)، تهران و موسسه امام خمینی(ره) قم در حال اجراست محصول همین کوشش هاست. این سه رشته که کوشش های عملی و پروژه‌ی فکری پارسانیا امکان طراحی آن را فراهم آورده عبارتند از «دانش اجتماعی مسلمین»، «فلسفه علوم اجتماعی» و «سیاستگذاری فرهنگی» که به ترتیب محصول و تداوم آموزشی بخش های سه‌گانه‌ی بازخوانی میراث، نقد تجدد و عطف به انقلاب اسلامی در پروژه‌ی فکری اوست. 👇👇 @Taammolate_talabegi
تأملات طلبگی
✍ ابعاد علم دینی مقصود از علم دینی عبارت است از: 1⃣ علم دینی به معنای فرضیه سازی علمی توسط گزاره ه
✍ با توجه به لحاظ موارد زیر می توان از علم دینی سخن گفت و علم را متصف به دینی و غیر دینی کرد: 1. موضوع: علم اگر موضوعاتی را در بر بگیرد که با مسائل دینی مرتبط هستند می‌توان آن را علم دینی تلقی کرد. 2. متافیزیک: متافیزیک علم اگر به گونه‌ای باشد که امکان زیستن دینی را فراهم کند و نظریات مطرح موجودیت دین را نفی نکند، می تواند علم دینی باشد. 3. روش: روش‌شناسی علم دینی باید با اصول دینی همخوانی داشته باشد. اگر از روش‌های تحقیق و تحلیل که با تعالیم دینی سازگارند، استفاده شود، امکان علم دینی مطرح می شود. 4. ساختار معرفتی: علم دینی باید دارای یک ساختار معرفتی باشد که به اصول و مبانی دینی پایبند باشد. این ساختار می‌تواند شامل شبکه‌ای از مفاهیم و نظریات باشد که به هم پیوسته و مرتبط با تعالیم دینی هستند. 5. عالم: عالم به عنوان حامل علم دینی باید خود دیندار و متعهد به اصول دینی باشد، علم تولیدی توسط چنین شخص متصف به دینی می شود. 6. فرهنگ و تمدن: علم در بستر فرهنگی و تمدنی خاصی شکل می گیرد که اگر با آموزه‌های دینی هم‌راستا باشد می‌توان آن را علم دینی محسوب کرد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🖌 اصول متمایز کننده ایدئولوژی های اجتماعی 🔸 اگر چه بسیاری از ایدئولوژی‌ها در مبانی یکسان هستند، اما بر اساس اصولی از یکدیگر متمایز شده اند. این اصول شاکله اصلی تفاوت ایدئولوژی های اجتماعی با یکدیگر را تشکیل میدهند. 1⃣ ساختار جامعه: فرد یا جمع 2⃣ آرمان جامعه: آزادی یا عدالت 3⃣ تدبیر جامعه: تسامح یا خشونت 4⃣ پشتوانه تدبیر جامعه: حق یا تکلیف 5⃣ تنظیم قدرت: تمرکز یا مشارکت 6⃣ تنظيم ثروت: تثبیت یا الغای مالکیت 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍اصالت فرد یا جامعه؟! 🔹مرکب اعتباری، مرکب صناعی، و مرکب حقیقی (با حفظ اراده افراد یا بدون آن) از جمله مفاهیمی هستند که در تحلیل رابطه فرد و جامعه مطرح می‌شوند. 💲در اندیشه غربی، مسأله اصالت فرد یا جامعه عمدتاً در قالب عاملیت و ساختار بررسی می‌شود. مکاتب مختلف غربی برخی بر اصالت فرد تأکید دارند و برخی دیگر بر اصالت جمع. در دهه‌های اخیر، رویکردهای تلفیقی نیز پررنگ‌تر شده‌اند. 📚 در اندیشه اسلامی، متفکرانی چون فارابی، خواجه نصیر، و ابن خلدون از اصالت جامعه تلویحا صحبت کرده‌اند. از سوی دیگر، علامه طباطبایی و شهید مطهری نیز برای جامعه واقعیتی مستقل، عینی، و دارای وحدت حقیقی قائل‌اند، اگرچه شهید مطهری این وحدت حقیقی را کمی خفیف‌تر و همراه با حفظ اراده افراد می‌پذیرد. 📘 ایده مرکب حقیقی با از بین رفتن اراده افراد، در اندیشه دورکیم مطرح است، اما نظر علامه طباطبایی به چنین دیدگاهی نزدیک نیست. در مقابل، علامه مصباح تنها ترکیب اعتباری را برای جامعه قائل بوده و فرد را اصیل می‌دانند. 🎏 در عالم واقع، جوامع مختلفی شکل می‌گیرند که برخی تنها ترکیبی صناعی یا اعتباری دارند. در این جوامع، قدرت فرد در برابر ساختار زیاد است و ساختار منسجمی وجود ندارد که اختیار فرد را محدود کند. در مقابل، جوامع سازمان‌یافته‌ای وجود دارند که بر پایه آداب، قوانین، و مدیریت افکار عمومی، فرد را مغلوب ساختارهای اجتماعی می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که فرد حتی از اجبار خویش نیز بی‌خبر است. 🪅 این جوامع به‌عنوان یک کل، اصالت و عینیت می‌یابند. با گسترش دانش اجتماعی و تقویت روش‌های مهندسی اجتماعی، نمونه‌های این جوامع به‌ویژه در غرب افزایش یافته‌اند. در این ساختارها، مهندسی افکار عمومی و نهادینه‌سازی ارزش‌های لیبرالیستی به‌قدری ظریف انجام می‌شود که افراد از تبعیت خود بی‌اطلاع هستند. 🔰مکاتب سوسیالیسم، کمونیسم، فاشیسم و سوسیال دموکراسی 🔚 جامعه گرا 🔰مکاتب لیبرالیسم و اگزیستانسیالیسم 🔚 فرد گرا 👇👇 @Taammolate_talabegi
تأملات طلبگی
🖌 اصول متمایز کننده ایدئولوژی های اجتماعی 🔸 اگر چه بسیاری از ایدئولوژی‌ها در مبانی یکسان هستند، اما
✍آزادی و عدالت در جامعه 🔸آزادی و عدالت الزاماً در عرض هم نیستند و می‌توان از «آزادی برای عدالت» سخن گفت. 🔹نظریه پردازان در تعریف خود مواضع معرفتی و ایدئولوژیک را درباره این امور اجتماعی صورت بندی می کنند. به عبارتی مواضع ایدئولوژیک روشن میکند که آزادی مطلوب، «از» چه چیزهایی، «در» چهارچوب چه قوانینی و «برای» رسیدن به چه اهدافی است. ⏳در چهارچوب تفکر اسلامی و باور به فطرت الهی، «آزادی برای» شکوفا شدن استعدادهای فطری انسان و کمال اوست و «آزادی از» موانع رشد و كمال و التزام به لوازم ایمان است که «در» چهارچوب شرع این رشد و کمال در نظامی عادلانه ممکن است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
پیامک‌های بی‌جان؛ نوروز در عصر صنعت فرهنگ/ مهدی نظری 📠 صنعت فرهنگ مفهومی است که توسط تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر، از اندیشمندان مکتب فرانکفورت، در کتاب دیالکتیک روشنگری مطرح شد. آن‌ها بر این باور بودند که در جوامع سرمایه‌داری مدرن، فرهنگ دیگر به عنوان پدیده‌ای اصیل و مستقل شکل نمی‌گیرد، بلکه به یک صنعت بدل شده که هدف آن نه رشد فکری و زیبایی‌شناسی، بلکه تولید انبوه محتواهایی است که همگی به گونه‌ای استاندارد، هم‌شکل و تهی از عمق‌اند. در این نظام، هرآنچه زمانی والاترین جلوه‌های هنر و اندیشه بود، به قالب‌هایی تکراری و قابل مصرف فروکاسته می‌شود، به گونه‌ای که فرد نه با یک تجربه شخصی، بلکه با تولیداتی کلیشه‌ای و از پیش تعیین‌شده مواجه است. 🎞 در چنین شرایطی، معنا که زمانی حاصل تجربه زیسته، تأمل و احساسات اصیل بود، از محتوای فرهنگی رخت برمی‌بندد. فرهنگ دیگر نه برای درگیر کردن مخاطب با تفکر و عواطف، بلکه برای ایجاد سرگرمی‌های زودگذر و بازتولید بی‌وقفه پیام‌هایی یکسان به کار می‌رود. در این فرایند، تمایز فردی محو شده و همه چیز در قالبی استاندارد عرضه می‌شود؛ بی‌هیچ ردی از خلاقیت، تفاوت یا ارتباط واقعی میان فرستنده و گیرنده. 📲 در این میان، پیام‌های تبریک نوروزی نیز از همین سرنوشت بی‌نصیب نمانده‌اند. روزگاری تبریک گفتن، امری زنده و شخصی بود، واژه‌ها بوی دوستی می‌دادند و لحنی داشتند که خاص هر رابطه بود. اما اکنون، پیامک‌هایی که از جایی کپی و برای ده‌ها نفر بی‌تفاوت ارسال می‌شوند، جز پژواکی بی‌جان از یک رسم کهن نیستند. آن‌ها دیگر نه حامل احساس‌اند و نه نشانی از پیوندی عمیق در خود دارند؛ تنها واژه‌هایی‌اند که بارها و بارها بی‌هدف تکرار می‌شوند، همچون آواهای از یاد رفته‌ای که در هیاهوی صنعت، رنگ و بوی خویش را گم کرده‌اند. 🎙 شاید به همین دلیل است که بسیاری از گیرندگان، دیگر به این پیام‌های سرد و همگانی پاسخ نمی‌دهند؛ چراکه می‌دانند این تبریک، دیگر یک تبریک واقعی نیست. راه بازگشت، شاید ساده باشد: نوشتن کلماتی از دل، برای کسی که ارزشش را دارد. نوروز، جشن نوزایی است؛ کاش واژه‌ها نیز در این بهار دوباره جان بگیرند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
پیچیدگی‌های تفسیر پدیده‌های اجتماعی: متافیزیک و تحلیل چندعاملی/ مهدی نظری یکی از ویژگی‌های ذاتی ذهن انسان، تمایل به تبیین و تفسیر وقایع پیرامون است. هنگامی که با یک پدیده مواجه می‌شویم، نخستین واکنش ما این است که به دنبال علل آن بگردیم. در جوامعی که باورهای دینی بخشی از فرهنگ عمومی را تشکیل می‌دهند، این تفسیرها اغلب با مفاهیمی همچون حکمت الهی، مشیت، قضا و قدر، قسمت و تقدیر پیوند می‌خورند. این امر سبب می‌شود که بسیاری از افراد، حتی در مواجهه با رخدادهای پیچیده، تمایل داشته باشند آن‌ها را در چارچوب نظام اعتقادی و متافیزیکی خود تحلیل کنند. این رویکرد اگرچه در زندگی روزمره کارکردی روانی و فرهنگی دارد و نوعی آرامش و پذیرش در برابر رخدادها ایجاد می‌کند، اما در بسیاری از موارد ممکن است ما را از تحلیل عمیق و چندلایه‌ی پدیده‌های اجتماعی بازدارد. اتفاقات اجتماعی و انسانی اغلب نتیجه‌ی شبکه‌ای از عوامل اجتماعی، اقتصادی، روانی، سیاسی و تاریخی هستند. اما تکیه‌ی صرف بر تفسیر متافیزیکی، ممکن است موجب ساده‌سازی واقعیت شود و تحلیل پیچیدگی‌های پدیده‌ها را به یک حکم کلی تقلیل دهد. البته این به معنای حذف نگاه متافیزیکی از فهم پدیده‌ها نیست. در سنت فکری ما، عالم هستی در دایره‌ی فعل الهی تعریف می‌شود و رویکردی که نقش متافیزیک را کاملاً نادیده بگیرد، خود دچار نوعی تقلیل‌گرایی است. آنچه اهمیت دارد، رویکردی میان‌راهی یا "امر بین‌الامرین" است؛ یعنی نه تحلیل‌های سطحی و ساده‌انگارانه که هر رویدادی را صرفاً به مشیت الهی نسبت می‌دهند، و نه تقلیل‌گرایی مادی که ابعاد معنوی و متافیزیکی را کاملاً کنار می‌گذارد. جهان اجتماعی، نظامی پویا و چندعاملی است که در آن هر پدیده تحت تأثیر لایه‌های متعددی از علت‌ها و شرایط قرار دارد. در تحلیل این جهان، باید از روش‌های علمی و تجربی بهره گرفت، بدون آن‌که نگاه کل‌گرایانه‌ی متافیزیکی را نادیده بگیریم. این احتیاط در تفسیر، نه تنها ما را از خطای ساده‌سازی و برداشت‌های نادرست مصون می‌دارد، بلکه راه را برای فهمی دقیق‌تر، واقع‌بینانه‌تر و جامع‌تر از جهان اجتماعی می‌گشاید. 👇👇 @Taammolate_talabegi
تأملات طلبگی
✍ پیچیدگی‌های تفسیر پدیده‌های اجتماعی: متافیزیک و تحلیل چندعاملی/ مهدی نظری یکی از ویژگی‌های ذاتی
سستی در نماز: تأثیر موسیقی یا تغییرات سبک زندگی؟ 🗣 دیشب در گفت‌وگویی با دوستم، بحث به تأثیر موسیقی بر عبادات کشیده شد. او به نقل از استاد قاسمیان(در برنامه محفل) گفت که موسیقی موجب بی‌اعتنایی به نماز می‌شود، زیرا روایتی دلالت بر این معنا دارد.(کسی پیدا کرد بفرستت انتشار دهیم) این تحلیل بر پایه‌ی یک نگاه متافیزیکی است که رابطه‌ای مستقیم بین موسیقی و کاهش تعهد دینی فرد برقرار می‌کند. اما آیا واقعاً این تنها عامل است؟ 🔹 رویکرد متافیزیکی به پدیده‌های اجتماعی و دینی، در بسیاری از موارد، نگاهی تقلیل‌گرا دارد. این دیدگاه تمایل دارد که مسائل را به یک علت خاص نسبت دهد، بدون آنکه شبکه‌ی پیچیده‌ی عوامل مؤثر را بررسی کند. در این بحث دوستم سستی در نمازهایش را صرفاً به موسیقی گوش دادن ارتباط می داد، در حالی که این پدیده می‌تواند نتیجه‌ی مجموعه‌ای از عوامل مختلف باشد. 🔸برای درک بهتر این موضوع، باید نگاه گسترده‌تری به تغییرات جامعه داشت. سستی در نماز می‌تواند به عواملی مانند تغییر سبک زندگی، کاهش اعتقادات دینی در جامعه، افزایش مشغله‌های روزمره، اثرات مدرنیته، و تغییر نظام ارزشی افراد مرتبط باشد. امروزه، بسیاری از افراد، فارغ از اینکه موسیقی گوش می‌دهند یا نه، نسبت به عبادات بی‌توجه‌تر شده‌اند. این نشان می‌دهد که مسئله پیچیده‌تر از آن است که تنها به یک عامل تقلیل داده شود. 🔹 برای تحلیل درست چنین پدیده‌هایی، باید رویکردی میان‌راهی اتخاذ کرد؛ یعنی نه کاملاً نگاه متافیزیکی را نادیده گرفت و نه مسائل را صرفاً به عوامل مادی و اجتماعی تقلیل داد. نقش باورها و تأثیرات روحی و معنوی قابل انکار نیست، اما هم‌زمان نباید از زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی که در شکل‌گیری این تغییرات مؤثرند، غافل شد. ⚠️ چرا این مثال؟ دلیل اینکه این مثال را برای تطبیق با بحث اصلی انتخاب کردم، این است که نشان دهم چگونه یک تحلیل متافیزیکی ساده‌انگارانه می‌تواند ما را از درک عمیق‌تر یک پدیده بازدارد. دوستم با استناد به یک روایت، به‌سرعت نتیجه گرفت که موسیقی عامل سستی در نماز است، درحالی‌که این نوع استدلال، پیچیدگی‌های واقعی ماجرا را نادیده می‌گیرد. آنچه واقعاً در حال رخ دادن است، مجموعه‌ای از عوامل اجتماعی، فرهنگی و روان‌شناختی است که موجب تغییر رویکرد افراد نسبت به عبادات شده است. این خطای تحلیل، دقیقاً همان نکته‌ای است که در نوشته‌ی اصلی مطرح کردم: اگر صرفاً به تفسیرهای متافیزیکی اکتفا کنیم، ممکن است از شناخت لایه‌های پنهان و علل واقعی یک پدیده غافل شویم و به راه‌حل‌های نادرست برسیم. 👇👇 @Taammolate_talabegi
تاریخ‌نگاری غربی تا مطالعات منطقه‌ای؛ سازمان‌دهی دانش اجتماعی/ مهدی نظری 💡سازمان دانش اجتماعی در غرب همواره بر محور خود‌مرکزبینی استوار بوده است. غرب نه تنها در سیاست و اقتصاد، بلکه در تولید دانش نیز خود را مرجع تعریف کرده و به گونه‌ای نظام‌مند سایر جوامع را در نسبت با خود سنجیده و طبقه‌بندی کرده است. این نگاه در قالب علم نیز بازتولید شده و علوم اجتماعی را بر مبنای نسبت موضوع با غرب یا غیرغرب سازمان‌دهی کرده است. می‌توان سازمان‌دهی علوم اجتماعی در سنت غربی را در دو دسته کلی تقسیم‌بندی کرد: الف) مطالعه غرب(آمریکای شمالی و اروپای غربی شامل فرانسه آلمان انگلیس ایتالیا): 🔹اگر مربوط به گذشته باشد این حوزه به علم تاریخ تعلق دارد. 🔹اگر مربوط به وضعیت حال باشد: موضوع دولت باشد: علوم سیاسی موضوع بازار باشد: علم اقتصاد موضوع جامعه باشد: جامعه‌شناسی ب) مطالعه غیرغرب: 🔹جوامع مورد مطالعه فاقد تمدن یا نظام‌های کلان اجتماعی تلقی شوند: این مطالعه ذیل مردم‌شناسی (Anthropology) جای می‌گیرد. 🔹اگر دارای تمدن باشند: در قالب شرق‌شناسی (Orientalism) مورد مطالعه قرار می‌گیرند. 🔸مفهوم شرق‌شناسی که در ظاهر به مطالعه فرهنگ‌ها و تمدن‌های غیرغربی می‌پردازد، در عمل تبلور نگاه استعماری و سلطه‌جویانه غرب به "دیگری" است. این نوع نگاه، سوژه غیرغربی را نه به‌مثابه یک فاعل مستقل، بلکه به‌عنوان موضوعی برای شناخت، طبقه‌بندی و در مواردی مدیریت، تلقی کرده است. 🔸در ادامه این مسیر، با افزایش پیچیدگی‌های جهانی و تحولات پسااستعماری، غرب به این نتیجه رسید که برای شناخت دقیق‌تر جوامع غیرغربی به ابزارهایی فراتر از شرق‌شناسی و مردم‌شناسی نیاز دارد. این نیاز، به پیدایش مطالعات منطقه‌ای (Area Studies) منجر شد. 〽️ مطالعات منطقه‌ای گرچه در ابتدا با انگیزه‌هایی امنیتی، استراتژیک و مدیریتی نسبت به مناطق جهان سوم شکل گرفت، اما به مرور به بستری برای تولید دانش بومی و بازنگری در سوژه‌های غیرغربی تبدیل شد. این رشته را می‌توان تلاشی برای رهایی از چارچوب‌های شرق‌شناسی دانست، گرچه هنوز نیز چالش‌های پسااستعماری در آن باقی است. 👇👇 @Taammolate_talabegi