eitaa logo
تأملات طلبگی
1.4هزار دنبال‌کننده
672 عکس
709 ویدیو
20 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️علوم لازم برای اجتهاد از دید محقق خویی 🔹در اجتهاد و توان علمی محقق خویی شک و شبهه ای وجود ندارد . در شان ایشان همین بس که از بزرگان معاصر ما کمتر فردی پیدا می شود که شاگردی این مرد بزرگ را نکرده باشد . 🔸مقدمات اجتهاد مسئله ای است مهم که روند حوزه و نوع تحصیل آن با اشکالات عدیده ای مواجه است. محقق خویی برای دست یابی به قوه استنباط از بین تمام علوم اسلامی فقط سه علم را لازم دانسته و بقیه علوم را به عنوان فضل ذکر می کنند!! ♦️علم اول ادبیات عربیست و نیاز به آن برای اجتهاد امری واضح است .در ادامه خاطر نشان می کنند قواعدی که در طریق استنباط مدخلیت دارند باید آموخته شوند نه هر قاعده ای . مثلا شناخت احکام فاعل و مفعول نیاز هست ولی احکامی مثل تمایز عطف بیان از بدل برای فقیه چندان کارآیی ندارد ( با این مبنا بخش عمده ای از فصول و مطالب کتب ادبی حوزه حذف می شود ) علم رجال و اصول دو ضلع دیگر مثلث مبادی اجتهاد را شکل می دهند . ایشان اجتهاد را اصلا متوقف بر علم منطق نمی دانند و مواردی از منطق را که دخلی در استنباط دارند شبه بدیهی دانسته که هر طفلی آنها را می داند !! 🔻 لازم به تذکرست اگر فردی با اعتماد به وجود روایت در کتب اربعه یا سایر مبانی از صدور روایات اطمینان حاصل کند به علم رجال نیز احتیاجی نخواهد داشت . ❓ سوال 🔵چرا باید دوره آموزشی حوزه اینقدر مشتمل بر علومی باشد که در طریق استنباط اثری ندارد ؟ 🔴آیا تحمیل این علوم حق الناسی را متوجه مسئولین عزیز مدیریت حوزه نمی کند ؟ ⚫️آیا از عمر شریف انسان متاعی با ارزش تر در عالم وجود دارد ؟ ⚪️آیا طولانی شدن دوره تحصیل باعث فرسایشی شدن آن و در نتیجه عدم ثمره دهی نمی شود ؟ 👇👇 @Taammolate_talabegi
علوم انسانی حوزه معصومیه.m4a
29.43M
🔹نقشه کلی از افراد و موسساتی که در زمینه تولید علوم انسانی اسلامی کار می کنند. 🔹مولفه های اصلی این جریان ها و تمایزات آنها با همدیگر چیست؟ 🔹آسیب شناسی و معرفی افراد شاخص و احیانا افراد یا کتاب هایی که بتواند هر کدام از این جریان ها را معرفی کند. 📲این صوت استاد رئوفی حاصل۷ سال مطالعه، تحقیق و رصد در فضای علوم انسانی اسلامی حوزه و دانشگاه است جهت استماع توصیه می شود به خصوص برای طلابی که قصد تولید محتوا در علوم انسانی دارند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ ریاست غیرقانونی قوه قضائیه عدم اجتهاد محسنی اژه ای همانند رئیسی مطابق اصل یکصد و پنجاه و هفتم قانون اساسی رئیس قوه قضائیه باید «مجتهد عادل» باشد. از اسفند ۱۳۹۷ رؤسای قوه قضائیه «یقینا» مجتهد نبوده اند. ابراهیم رئیسی و محسنی اژه ای نه تنها مجتهد مطلق نیستند، بلکه مجتهد متجزی هم محسوب نمی شوند. قوه قضائیه علاوه بر اشکالات دیگرش از تاریخ فوق توسط رؤسایی اداره شده که فاقد شرط الزامی اجتهاد بوده اند. بر اساس مدارک موجود محسنی اژه ای حدود شش سال در اصفهان و قم تحصیل حوزوی کرده است که قاعدتا مراحل مقدمات و قسمتی از سطح را گذراندیده است، اینکه وی موفق به اتمام مرحله سطح شده است مشخص نیست. نامبرده چه سالهایی، در چه حوزه علمیه ای، نزد چه اساتیدی، کدام ابواب فقهی را تحصیل کرده است؟ یعنی هیچ مدرکی بر اجتهاد متجزی وی در دست نیست، چه برسد به اجتهاد مطلق که شرط تصدی ریاست قوه قضائیه است. کلیه رؤسای قوه قضائیه قبل از وی عضو مجلس خبرگان بوده اند. محسنی اژه ای نخستین رئیس قوه قضائیه است که چنین عضویتی را هم در کارنامه خود ندارد. آیا قحط الرجال است که رهبری مجبور شده سراغ رئیسی و محسنی اژه ای برود؟ فقهای سنتی مدتهاست که حساب خود را از حساب نظام جدا کرده اند و چون افراد باسواد حاضر به قبول مسئولیت نیستند، نوبت به کم دانشهایی از قبیل محسنی اژه ای می رسد. در کشوری که احراز اجتهاد متجزی نامزدهای خبرگان معنایش احراز «چاکرمآبی» روحانیون است نه دانش فقهی، استبعادی ندارد که شرط اجتهاد مندرج در قانون اساسی نیز اینگونه تغییر معنی داده باشد. رؤسای قوه قضائیه قبل از رئیسی مجتهدانی بوده اند که هرگز سابقه ولو یک روز کار قضائی نداشته اند. از سال ۱۳۹۷ شاهد ریاست غیرمجتهدان واجد تجربه قضایی هستیم. نقض قانون اساسی یعنی رواج بی قانونی آن هم از قوه قضائیه غیرقابل اغماض است. ریاست قوه قضائیه در درجه اول به دانش حقوقی احتیاج دارد، فقدان اجتهاد در رؤسایی که از دانش حقوق بی بهره اند یعنی نداشتن شرط علمی تصدی ریاست قوه قضائیه. به احتمال بسیار زیاد ریاست محسنی اژه ای به هیچ تغییر معنی داری در قوه قضائیه نخواهد انجامید و در بر همان پاشنه دوران رئیسی و قبل از آن می چرخد. اشکالات بنیادی قوه قضائیه جمهوری اسلامی بی بها بودن قانون به معنی واقعی کلمه، سیاسی بودن این قوه و عدم استقلال آن، بی بها بودن دانش آموختگان دانشکده های حقوق و بر صدر نشستن طلاب علی الاغلب کم سواد حوزه های علمیه به جای آنهاست. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ برخی از مشکلات تفکر دینی در حوزه های علمیه از این قرارند: 🔹مشکل اول: غلبه «رویکرد فقهی» به دین. 🔸مشکل دوم: حاکمیت «روایات» در فقه، به جای محوریت «قرآن» و «عقل منبعی» و نه صرفا «ابزاری». 🔹مشکل سوم: کم توجهی به دو عنصر «زمان» و «مکان» در فقه، و تفسیر آیات و روایات بدون در نظر گرفتن شرایط و اقتضائات تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و غیره. 🔸مشکل چهارم: غلبه نگرش «فردی» در فقه، و کم رنگ بودن نگرش کلان اجتماعی. 🔹مشکل پنجم: بسته بودن فضا از نظر فکری و وضع خطوط قرمز و ممنوعه برای اندیشیدن، به بهانه مخالفت با اجماعات و مسلمات دین و مذهب. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ لزوم تخصص گرایی/ استاد علیدوست 🔹امروزه با گستردگی علوم مختلف و مسائل متعددی که در دانش ها، اعم از علوم انسانی و تجربی و دینی و غیر دینی، به وجود آمده، دیگر یک محقق حتی با عمر طولانی و پشتکار و استعداد و نبوغ هم فرصت کافی برای پرداختن به رشته های مورد علاقه خود را نخواهد داشت. با توجه به این گستردگی علوم و تاکید بر اتقان دیگر یک نفر نمی تواند در پنج یا شش رشته متخصص شود. 🔸جمله معروف شیخ بهائی را شنیده اید که فرموده بود: «من با هر متخصصی در یک موضوع بحث کردم، کم آوردم؛ ولی با هر ذوفنونی بحث کردم، موفق شدم.» بنابراین دیگر رسیدن به جامعیت معقول و منقول ممکن نیست. دوره القاب علامه ذوفنون، فقيه الفلاسفه، فیلسوف الفقهاء، ادیب المفسرین و مفسر الفقهاء گذشته است. هر چند در طول تاریخ، نوابغی وجود داشتند که جامع علوم بودند، ولی همین نوابغ اگر در عصر حاضر بودند، هرگز به جامعیت نمی رسیدند. غیر از معصوم که حساب دیگری دارد، ما معتقدیم که کسی نمی تواند به جامعیت برسد. مثلا مرحوم صدر(ره) هم که نه تنها مستعد، بلکه نابغه بود؛ عملا نشان داد که این امر امکان پذیر نیست. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🎙تخصص گرایی/ استاد علیدوست 🔹در تخصص گرایی مشکل بسیاری از طلاب ما این است که ارتباطشان با تراث و کتب گذشته قطع است. برای ورود به تخصص، طلبه حداقل باید پنج سال درس خارج را بگذراند و اگر از این دوره هم صرف نظر کنیم، باید تا پایان کفایه را دقیق بخواند؛ چرا که کفایه برای طلبه به منزله شیر مادر است. 🔸یک طلبه باید حداقل هایی را سپری کند. از یک طلبه سال اول تا پنجم نمی توان پرسید که میخواهد فقیه شود یا فیلسوف یا نحوی، به نظر بنده، باید تا حدودی از سطح خارج را بگذراند و بعد از این دوره، وارد رشته تخصصی شود. همین جا عرض کنم که بنده، با مراکز تخصصی که طلبه را از مکاسب جذب می کنند، مخالفم؛ هر چند این مراکز برای خود استدلالاتی دارند و برخی از آنها نیز، گذراندن یک درس فقه و اصول را به طلاب توصیه می کنند؛ اما اکثر این طلاب، وقت کافی برای این امر ندارند. 🔻طلبه ای که بعد از خواندن لمعه، وارد رشته های مختلف کلام، تفسیر و فلسفه می شود، توانایی لازم را ندارد؛ زیرا او فقه و مخصوصا اصول را که مقدمات علوم دیگر حوزه هستند، به خوبی فرا نگرفته است لذا نکات و ظرایفی را که باید یک عالم و محقق بداند، درک نمی کنند و دلیل این مشکل، این است که از شرح لمعه وارد تخصص شده اند؛ بنابراین قدرت ارتباط با عبارت های سخت و کلنجار با آنها را ندارند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ درسنامه vs دست نامه در حوزه علمیه 📚در حوزه‌های علمیه ما از قدیم‌الایام تفاوت میان Text book و Hand book گذاشته نشده‌است. در واقع تقریباً تمام کتاب‌های ما در حوزه‌های علمیه به جای اینکه Text book باشند Hand book هستند. 🔹من گاهی از Text book به «درسنامه» نیز تعبیر می‌کنم و معتقدم در «درسنامه» چندین نکته باید رعایت شده‌باشد؛ نخست آنکه معلوم باشد مخاطبان این کتاب درسی شاگردان کدام کلاس‌اند، شما نمی‌توانید کتاب درسی سال آخر دبیرستان را به دانش آموزان سال دوم راهنمایی درس بدهید. کتاب درسی همیشه مخاطبان معین و مشخصی دارد. 🔻دوم اینکه در کتاب درسی هیچ مطلبی نباید پیش‌فرض گرفته شده‌باشد یعنی برای مثال اگر کتاب درسی فیزیک سال آخر دبیرستان مطلبی را پیش‌فرض می‌گیرد این مطلب باید در کتاب‌های سال‌های قبل آمده باشد؛ نمی‌شود نکته‌ای را مسلم بگیریم که دانش‌آموزان و دانشجویان ما حتماً به آن نکته اشراف داشته‌باشند در حالی که تا قبل از این و در سال‌های گذشته با آن مواجه نشده‌اند و به آنها تدریس نشده‌است؛ به تعبیری باید «اصل تدریج» در کتاب‌های درسی رعایت شده‌باشد. 🔻اما ویژگی دیگر «درسنامه» این است که باید در باب هر مسأله، موضوع و مشکل، همه آرا و نظرات طرح شود نه اینکه فقط رأی و نظر خود نویسنده کتاب درسی عنوان شود. مثلا من که نویسنده کتاب درسی هستم چون می‌خواهم به دانش آموزان‌ام فیزیک تدریس کنم نباید فیزیک را تنها از منظر خود ارائه کنم بلکه باید برای آرا و نظرات دیگران نیز جایگاهی قائل شوم و آرا و نظرات آنان را نیز بررسی کنم. 🔻ویژگی دیگر آن که در کتاب درسی همیشه باید روانشناسی آموزش و پرورش رعایت شود. چون می‌دانیم که مخاطبان ما الآن در چه سن و در چه مقطعی به لحاظ علم، فهم، قدرت تفکر و تجارب ذهنی قرار دارند پس باید این امر را در طرز ارائه مطلب مورد توجه قرار دهیم. 🔸 اما موضوع دیگر، درباره «دست‌نامه» یا Hand book است. «دست‌نامه» اصلاً کتاب درسی نیست بلکه به عنوان مثال منِ نویسنده در مقام عالم یک علم می‌آیم و آرا و نظرات خود را در باب موضوعی ارائه و دفاع می‌کنم و سپس آرا و ادله‌ای که به سود من است تأیید و در مقابل آرای مخالف نظر خود را رد می‌کنم. 🔻زمانی که «دست‌نامه» نوشته می‌شود فرض منِ نویسنده آن است که دارم برای همقطاران خود می‌نویسم نه برای شاگردان‌ام و فرض آن است که مخاطبان کتاب به‌اندازه منِ نویسنده می‌دانند و من در این اثر تنها نظر خود را ارائه می‌کنم. حال اگر ما آمدیم و صرفاً دست‌نامه را تدریس کردیم باید بگویم جز تضییع وقت و گرفتن نیرو از مخاطبان هیچ نکرده‌ایم. جریان این است که در حوزه‌های علمیه ما فرض بر این است که هرچیزی را که یک دانشمند یا فقیه نوشته باید عیناً کتاب درسی کنند با اینکه هیچ کدام از این آثار، کتاب درسی قلمداد نمی‌شوند. 🔻تصور کنید که طلاب چه نیرویی صرف می‌کنند تا این «دست‌نامه»‌ها را یاد بگیرند. من واقعاً از سر نیک خواهی می‌گویم؛ ساعت‌های بسیاری در حوزه‌های علمیه ما وقت گذاشته می‌شود و چقدر نیرو و استعدادهای مغزی و دماغی طلاب صرف این قضیه می‌شود در حالی که به این مهم کمتر توجه می‌شود که حتی اگر طرف ما مهمترین نویسنده یک حوزه معرفتی باشد به این معنا نیست که باید کتاب‌اش را تدریس کنیم بلکه ما باید کتاب درسی بنویسیم. 👇👇 @Taammolate_talabegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درس فقه رو جدی بگیرید. 🔎 برای فراگیری معارف اسلامی اجتهاد لازم است، درس رو باید خوب خوند. 📚طلبه روشنفکر امروزی حق نداره بگه که آقا ول کن این حرف ها رو درس ها رو، نه باید درس خوند! 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍مفاد اخبار "من بلغ" 🔹برخی(و شاید مشهور) قائل به آنند که اخبار "من بلغ"، موجب تصحیح سند روایت می شود. بنابراین نتیجه ضمیمه اخبار "من بلغ" به ادلّه مستحبّات، حجّیّت سند ادلّه مستحبّات است. بنابراین می توان فتوی به استحباب آن عمل داد. 🔹برخی دیگر، مفاد اخبار "من بلغ" را استحباب فعلی که ثواب برای آن گفته شده است می دانند؛ البته به عنوان ثانوی(بلوغ ثواب). 🔹برخی نیز، اخبار "من بلغ" را ارشاد به حکم عقل می دانند. بنابراین این اخبار نه موجب تصحیح سند می شوند و نه موجب حکم به استحباب عمل! در نتیجه نمی توان با تمسّک به این اخبار، فتوی به مفاد روایت ضعیف داد! این اخبار تنها ارشاد به حکم عقل می کنند؛ خدای متعال بر بندگان خود تفضّل کرده که اگر از ناحیه پیامبر اکرم وعده ثواب بر عملی به مکلّف برسد و مکلّف هم برای به دست آوردنش، آن فعل را انجام دهد، خدای متعال ثواب وعده داده شده را به بنده اعطاء می کند! بنابراین این اخبار نه سند را تصحیح می کنند، و نه استحباب عمل را! مرحوم آقای خوئی قائل به قول سوم هستند؛ از همین رو در تعلیقه بر کلام عروه و هم چنین در منهاج فرموده اند: بسیاری از مستحبّات و مکروهاتی که در این کتاب(عروة و منهاج) وجود دارد، فاقد دلیل بوده و استحباب و کراهتش ثابت نیست. در نتیجه باید آنها را رجاء به جا آورد. 🔸شمول اخبار "من بلغ" نسبت به مکروهات: به عنوان مثال اگر روایت ضعیفی دلالت بر کراهت پنیر خوردن بدون گردو داشته باشد، آیا مشمول اخبار "من بلغ" خواهد بود یا خیر؟ 🔻برخی جمود بر لفظ کرده و فرموده اند: موضوع اخبار "من بلغ"، "مَن بلغه ثواب" است، و کراهت و حزازت را شامل نمی شود. 🔻در مقابل نیز برخی بین استحباب و کراهت تفاوتی قرار نداده اند؛ "من بلغه ثواب"، اعم از آن است که ثواب بر فعل باشد(مستحبّات)، و یا ثواب بر ترک(مکروهات). 🔸کیفیت بلوغ ثواب آیا بلوغ ثواب (مذکور در اخبار "من بلغ") حتما باید به وسیله روایت باشد؟ 🔻قدر متیقّن از "بلوغ ثواب"، بلوغ به وسیله روایت است. اما ممکن است که گفته شود، حتی اگر با فتوای یک فقیه مبنی بر استحباب یک عمل، ثوابی به ما برسد ، موضوع اخبار "من بلغ" صادق است. به عبارت دیگر: "من بلغه ثواب" اطلاق داشته و همانگونه که شامل ثوابی که از طریق روایت به دست ما رسیده می شود، شامل ثوابی که با فتوای فقهاء هم به دست ما رسیده نیز می شود. 👇👇 @Taammolate_talabegi
تأملات طلبگی
🔸علوم انسانی را باید در سه مقوله؛ توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقَّق و تغییر انسان محقق به انسان
🎙روش‌شناسی حکمی-اجتهادی علوم رفتاری اجتماعی 🔹مقدمه: اجتهاد سه قسم است: 🔸اجتهاد قسم اول همان اجتهاد مصطلح است یعنی کشف کلیات متون دینی و انطباق بر مسائل جزئی. این روش در مقابل اخباری‌گری قرار دارد. این روش قواعد اصول و کلیات را از متون دینی استخراج نموده و بر مصادیق و جزئیات و فروع تطبیق می‌کند. 🔸 اجتهاد قسم دوم عرضه پرسش‌های برگرفته از جوامع و مکاتب جدید بر متون دینی جهت کشف پاسخ‌های دینی آن‌هاست که از سنخ عرضه پدیده بر دین است. شهید صدر این روش را با عنوان «تفسیر موضوعی» معرفی کرده‌است. در این روش پرسش‌های مطرح ازسوی مکاتب و جوامع جدید شرق و غرب را به متون دینی عرضه و متون دینی را مورد استنطاق قرار می‌دهیم. 🔸اجتهاد قسم سوم به‌معنای عرضه پرسش‌های برگرفته از متون اسلامی و منظومه معرفتی اسلامی بر جامعه تحقق یافته جهت کشف پاسخ‌های عینی آن‌هاست که از سنخ عرضه دین بر پدید است. این قسم نیز نوعی اجتهاد است اما نه اجتهاد به سوی متن دینی بلکه اجتهاد از متن دینی به سوی انسان محقق یعنی عکس کاری که در مرحله دوم صورت می‌گیرد. ♻️حال در سه ضلع علوم رفتاری اجتماعی: 1⃣ در توصیف انسان محقق باید از روش تبیینی-اجتهادی بهره گرفت که منظور از تبیین در این‌جا نظریه تأیید گرایی تجربی، آماری، فلسفی است و اجتهاد نیز از نوع سوم است. 2⃣ در توصیف انسان مطلوب باید از روش برهانی-اجتهادی استفاده شود و منظور از اجتهاد، اجتهاد نوع اول و دوم است. 3⃣ در نقد و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب از روش انتقادی-اجتهادی استفاده می‌کنند که اجتهاد نوع اول و دوم مراد است‌. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍علوم انسانی رفتاری اجتماعی متعارف در غرب دارای سه ضلع است: 🔹 یک ضلع آن با روش‌های مختلف تبیینی، تفسیری، انتقادی، ساختارگرایی و گفتمانی به توصیف انسان تحقق یافته می‌پردازد. 🔹در ضلع دیگر انسان مطلوب را بیان می‌کند. این انسان مطلوب از انسان‌شناسی معینی گرفته شده‌است‌. 🔹ضلع سوم علوم انسانی توصیه‌هایی است که می‌خواهد انسان تحقق یافته را به انسان مطلوب نزدیک کند. این توصیه‌ها در چهارچوب نظام حقوقی و اخلاقی است. انسان مطلوبی که در این علوم ترسیم می‌شود برگرفته از انسان‌شناسی خاص آن‌هاست. این انسان‌شناسی خاص برگرفته از فلسفه انسان و فلسفه انسان نیز از فلسفه ای هستی و فلسفه معرفت گرفته شده‌است. علوم انسانی متعارف بایدها و نبایدهایی را بیان می‌کند تا انسان موجود به انسان مطلوب تغییر پیدا کند که مبتنی بر یک نظام ارزشی و رفتاری است. 🔸 برای شناخت بایدها و نبایدهای توصیه‌ای باید به وسیله روش‌شناسی اجتهادی دقیقاً از فقه اخلاق و عرفان اسلامی به‌عنوان منبع استفاده شود که از آن به هرمنوتیک اجتهادی تعبیر می‌کنیم. 👇👇 @Taammolate_talabegi
♻️ سیر کلّی مراحل بررسی یک سند 1⃣ انتساب متن به معصوم(ع): اگر متن روایت به معصوم انتساب داده نشده باشد یا انتساب متن به معصوم به دلیل اضمار روایت یا احتمال این که متن بیان شده شرح و تفسیر محدّث باشد یا ... به اثبات نرسد، منقول فاقد اعتبار خواهد بود. 2⃣ اعتبار منبع روایت: انتساب کتاب به مولّف ادّعایی، اعتبار نسخه موجود از کتاب و وثاقت مولّف کتاب در این مرحله مورد بررسی قرار می گیرند. 3⃣ شناخت سلسله سند صحیح و واقعی روایت با مراجعه به نسخ مختلف کتابی که روایت در آن یافت شده است و کتب دیگر روایی یا فقهی که این روایت را نقل کرده اند؛ و همچنین با توجّه به قواعد و شواهد رجالی. 4⃣ تشخیص افراد واقع شده در سند با توجّه به قواعد رجالی تمییز مشترکات، توحید مختلفات و ... . 5⃣ تشخیص اِسناد یا اِرسال سند با توجه به شناخت زمان و مکان راویان (طبقات). 6⃣ بررسی وثاقت افراد واقع شده در سند با استفاده از توثیقات خاصّ یا توثیقات عام.ّ گاهی شخص واقع شده در سند مردّد بین چند عنوان است که برای تصحیح سند، لازم است وثاقت همه ی آنها به اثبات رسیده باشد یا از قرائنی بتوان اثبات کرد که شخص موجود در این سند، ثقه است ولو عنوان دقیق آن را نتوان تمییز داد. 7⃣ گاهی سند روایت قابل تصحیح نیست، اما با پذیرش قاعده تعویض سند و اجرای آن می توان سند روایت را تصحیح کرد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
💡کنیه شناسی در روایات (۱) ابو القاسم👈 حضرت رسول(ص) و امام مهدی(عج) ابو الحسن👈 امام علی(ع)، امام كاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام هادی(ع). اگر با قید الاول ذکر شود، مراد امام کاظم(ع) اگر با قید الثانی ذکر شود، مراد امام رضا(ع) اگر با قید الثالث ذکر شود، مراد امام هادی(ع) این کنیه به طور مطلق غالبا و بر اساس طبقه بر وجود مقدس امام کاظم(ع) تطبیق میشود. ابو محمد👈 امام حسن عسکری(ع) ابو جعفر 👈 امام باقر(ع) و امام جواد(ع). اگر با قید الأول ذکر شود، مراد امام باقر(ع) اگر مقید به الثانی باشد، مراد امام جواد(ع) در استعمال مطلق نیز غالبا مراد امام باقر(ع) است. ابو عبد الله👈 در اکثر موارد امام صادق(ع) ابواسحاق👈 امام صادق(ع) ابو ابراهیم👈 امام کاظم(ع) 📚مجلسی اول، روضه المتقين، ج ۱۴، ص ۵۰۱ قهپائی، مجمع الرجال، ج ۷، ص ۱۹۲ و مازندرانی حائری، منتهى المقال، ج ۱، ص ۲۵ 👇👇 @Taammolate_talabegi
💡کنیه شناسی در روایات (۲) العبد الصالح👈 امام کاظم(ع) ابی محمد👈 امام حسن عسکری(ع) الفقیه👈 غالب امام هادی(ع) گاهی امام حسن عسکری(ع) و نادر امام کاظم(ع) الشیخ👈 امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) الرجل👈 غالب امام حسن عسکری(ع) العالم👈 مطلق معصوم و بیشتر در امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) صاحب الناحیه👈 امام مهدی(عج) 📚مرحوم مجلسی اول در روضه المتقین، ج ۱۴، ص ۵۰۲ 📓مرحوم مازندرانی در منتهی المقال، ج ۱، ص ۲۶ معتقد است: في الأكثر يراد بالعالم، والشيخ، والفقيه، و العبد الصالح: الكاظم عليه السلام، لنهاية شدة التقية في زمانه صلوات الله عليه، وخوف الشيعة من تسميته وذكره بالقابه الشريفة، وكناه المعروفة. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹فتوای فسادانگیز یا ضد فساد؟ دلالت‌های اخلاقی و جامعه‌شناختی یک فتوا/ حسن محدثی "پرسش: دادن رشوه در جایی که رسیدن به حق، متوقف بر دادن آن باشد، چه حکمی دارد؟ پاسخ آیت الله سیستانی: "رشوه شرعا اختصاص به محدوده قضا دارد، و دادن آن برای رسیدن به حق خود جائز است، گر چه گرفتن آن حرام است." 🎙به‌عنوان کسی که ده سال در حوزه‌ی جامعه‌شناسی فساد کار کرده است، عرض می‌کنم که فساد در ابتدا شبکه‌ای و سازمانی نیست اما مستعد این هست که به‌صورت سازمانی و شبکه‌ای در آيد. در خود فتوا نیز دلالتی بر این‌که فقیه مورد نظر به تمایز بین سطح نظام و سطح فرد اِشعار داشته باشد، وجود ندارد بلکه به‌نظر می‌رسد مفتی بین دو ارزش استیفای حق و عدم ارتکاب فساد، اولی را تفوق بخشیده است. اما دکتر بهروز مرادی نیز با ارجاع به چیزی به نام "گفتمان قرآنی" این فتوا را محکوم کرده اند و آن را فسادانگیز دانسته اند: "رشوه‌دادن همچون رشوه‌گرفتن عملی فسادبنیان و فسادکارانه است و موجب تکثیر فساد و تداوم نظام فاسد اجتماعی می‌گردد و در نتيجه نمی‌تواند طبق گفتمان قرآنی جایز شمرده شود" (مرادی، ۱۴۰۲ https://t.me/farhangi_e_kian/25821) ✍ اما این فتوا از نظر اخلاقی و جامعه‌شناختی چه معنایی دارد؟ معنای مشخص و لفظی فتوا این است که فساد کن (رشوه بده) اما حق خود را بگیر! دلالت اخلاقی این فتوا از نظر من این است که وقتی قربانی موقعیت و وضعیتی ناسالمی شدی که در آن تقصیری متوجه تو نیست، می‌توانی از رویه‌های حاکم بر همان وضعيت و موقعیت ناسالم استفاده کنی و از خود دفاع کنی. فساد (corruption) انواع و اقسامی دارد و به یک اعتبار می‌توان فساد را به دو نوع کلی‌ فساد تعدی‌گرانه و فساد تدافعی یا جبرانی تقسیم کرد. فساد تعدی‌گرانه شکلی از فساد است که فرد یا افرادی برای دست‌یابی به شکلی از سود که مستحق آن نیستند، دست به فساد بزنند و به حقوق دیگران یا به منافع عمومی تجاوز و تعدی بکنند. اما فساد تدافعی شکلی از فساد است که فرد یا افرادی که قربانی یک وضعیت و موقعیت ناسالم و مشکل‌دار هستند و چه بسا خود قربانی فساد تعدی‌گرانه هستند، برای نجات خود از قربانی شدن و برون‌رفت از این موقعیت قربانی‌کننده، دست به فساد بزنند و از منافع و حقوق خود دفاع کنند. در این‌جا فساد تدافعی به فرد تحمیل شده است. 📝 چنین فتوایی "نشانه‌ی" خردمندی مفتی محترم است. پیش‌تر نیز سخنی خردمندانه از ایشان درباره‌ی عاشق شدن خوانده بودم که حاکی از همین خردمندی و دانایی بود. ایشان گفته بودند که عاشقی، غیر اختیاری است و "امر غیر اختیاری حکم ندارد." 👇👇 @Taammolate_talabegi
🎙 دفع شبهه/ ما را با غرب چه کار؟! ⁉️در مطالعات مقایسه ای درباره ساختارها و مسائل مدرنیته ممکن است مطرح شود که اصل مسئله از غرب می آید چون ساختارها پاسخ هایی به یک سری مسائل و نیازهایی است که در غرب طرح شده است؛ پرداختن به این مسائل نیز پاسخ به نیاز غرب است. ✅ با استفاده از نظرها و رویکرد شهید صدر، دو پاسخ به این اشکال می توان داد. ▪️پاسخ کوتاه این است که ما به تمام پرسش های نظام های غربی کار نداریم؛ در مسائلی پژوهش مقایسه ای میکنیم که برای ما و در چهارچوب ایدئولوژی و نیازهای اجتماعی ما مسئله ساز شده است. ▪️پاسخ تفصیلی این است که سه رویکرد در این مطالعات وجود دارد: ۱. رویکرد روشنفکران که می گویند، دنیای معاصر پرسش را طرح کرده و جواب را نیز داده است، پس باید یکی از ایدئولوژی ها و ساختار پیشنهادی را اخذ و عملیاتی کنیم. ۲. رویکرد سنتی می‌گوید این مسائل و پاسخ ها را کنار بگذار و درباره دنیای معاصر بی تفاوت باش. ۳. رویکرد سوم می‌گوید مسئله مشترک را بیاب، پاسخ ها را بررسی کن و بر اساس مبانی و اصول خود پاسخ را طراحی کن. رویکرد سوم عقلانیت اسلامی است. در عقلانیت اسلامی نه تنها ،فلسفه بلکه مبانی کلامی فقهی و اخلاقی اسلام نیز دخیل است. بر اساس این مبانی و ایدئولوژی اسلامی می توان به بحث درباره سازوکارها و ساختارهای اجتماعی پرداخت. 👇👇 @Taammolate_talabegi