بایسته های عدالتخواهی در شهرستان.mp3
19.74M
🎤 بُرِشی از سخنرانی شب ششم محرم ۱۴۴۵
۱) عدالتخواهی باید در سطح شهرستان تبدیل به گفتمان شود
۲) لوازم و بایسته های عدالتخواهی
۳) چند پیشنهاد، توصیه و تقاضا از مسئولین و نهاد های امنیتی
🔸️ هیأت طریق الشهداءِ شهرستان قوچان
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
📚 ادبیاتِ یونان و رومِ باستان
✍️ فَهمِ ادبیات؛ یعنی فَهمِ فرهنگ، فَهمِ گفتمانِ فرهنگی-اجتماعیِ حاکم بر یک دوره. ادبیاتِ یونان و روم، بیش از آنکه منثور باشد، منظوم می باشد. فی المثل ایلیاد و اُدیسه ی هومر، که دو اثر منظوم و برجسته ی یونان باستان می باشند؛ در قالبِ نظم، به زیبایی فضای فرهنگی-اجتماعیِ یونانیانِ باستان را برای مخاطب ترسیم می کنند.
مضافا بر این، به جهتِ شناختِ فضای فرهنگی-اجتماعیِ یونانیان باستان، مطالعه و بررسیِ آثارِ شاعران و نمایشنامه نویسان و تراژدی نویسانِ معروفی چون؛ آیسخولوس، سوفوکلس، اوریپید و آریستوفان -کُمدی نویس- هم قابل توجه و بررسی هستند.
و نیز در روم باستان، شاعران و نمایشنامه نویسان و طنزپردازان و منتقدینِ ادبی ای وجود دارند، که مطالعه ی آثار هر یک از ایشان، به شناختِ هر چه بهترِ اتمسفرِ فرهنگی-اجتماعیِ آن دوره ی تاریخی کمکِ شایانی خواهد نمود. فی المثل شاید بتوان گفت: "ویرژیل" بزرگترین شاعر رومی می باشد، که مهمترین اثرش "اِنِئید / Aeneid" نام دارد که منظومه ای متاثر از هومر و اوریپید و میراث ادبیِ یونان است. و البته دیگرانی هم وجود دارند که پرداختنِ به آنها اکنون ضرورتی ندارد.
باید گفت: در آراء افلاطون در خصوصِ شاعران و هنرمندان و درام نویسان مطالبی ذکر گردیده است. و نیز در اثرِ مهم ارسطو، تحتِ عنوانِ "بوطیقایا یا فن شعر" جلوه هایی از #نقد_ادبی ظاهر گردیده است.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
قال الصادق علیه السلام: كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِاللّه و أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهيدَا
[عمدة الطّالب، ص ۳۵۶]
امام صادق عليه السلام :عموى ما عبّاس، داراى بينشى ژرف و ايمانى راسخ بود؛ همراه با امام حسين عليه السلام جهاد كرد و نيك آزمايش داد و به شهادت رسيد.
#تاسوعای_حسینی
@taammolatenazari
عَظَّمَ اللّهُ أُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ، وَ جَعَلَنا وَ إِیّاکُمْ مِنَ الطّالِبِینَ بِثارِهِ، مَعَ وَلِیِّهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ آلِ مُحَمَّد عَلَیْهِمُ السَّلامُ
#عاشورای_حسینی
@taammolatenazari
📚 ادبیاتِ قرون وسطی؛ ادبیات سده های میانی یا ادبیاتِ غرب مسیحی
✍️ اساسا ادبیاتِ قبل از رُنسانس، غالبا منظوم هستند. نثر، از رُنسانس بدین سو نُضج می گیرد. البته، نثرِ آغازِ رنسانس هم با نثرِ دوران انقلاب صنعتی و دوران مدرن تفاوت هایی با هم دارند که اشاره خواهد شد.
🔻اجمالا به چند اثرِ ادبیِ دورانِ قرون وسطی اشاره ای می کنیم.
"کتابِ انجیل ها" منظومه ای ادبی، اثرِ "اوتفرید" راهبِ قرن ۹ میلادی است. این منظومه درباره ی زندگی حضرت عیسی سلام الله علیه می باشد، البته به روایتِ کلیسایی که در زمره ی ادبیاتِ ژرمنیِ به جا مانده از این دوران است. این آثار با میراثِ ادبِ مشرکانه و دنیویِ رومی پیوند خورده است.
"سرودِ اسکندر" اثرِ "لامپرخت" کشیش و شاعرِ قرن ۱۱ و ۱۲ میلادی است. در این دوره؛ آثاری با مضامینِ کلیسایی و یا مروّجِ شوالیه گری تالیف می گردد. و نیز در همین دوران [۱۱ و ۱۲ میلادی] در فرانسه، ادبیاتِ فئودالیِ قرون وسطی با آثاری چون : "سرود رولان" ، "هوئون دوبوردو" و "تریسترام و ایزوت" و رُمانس هایی نظیرِ آن بسط می یابد.
همچنین پنج منظومه ی حماسی موسوم به "شانسون دوژست" به معنای ترانه های اعمال، برجسته می باشد. این منظومه ها به تشریحِ زندگیِ اجتماعیِ فئودالی و قهرمانانی می پردازد که در حدودِ سده ی ۸ و ۹ میلادی می زیسته اند.
و نیز، "زیارتِ شارلمانی از بیت المقدس" حدود ۱۱۱۵ میلادی، یکی دیگر از این آثار است که این منظومه در کلّیتِ خود مضمونی دنیوی دارد، اگرچه اشاراتِ مسیحیِ موجود در آن ممکن است ظاهری دینی به آن بدهد.
ادبیاتِ ژرمنی در قرون وسطی به لحاظ تنوع و تعدادِ آثار ادبیِ منظوم، دارای غنای زیادی است، که البته این ها بصورتِ منظومه های شفاهی وجود داشته اند و بسیاری از آنها در دوره ی شارلمانی [۸۱۴ میلادی] گردآوری شده است. مهمترین بخشِ ادبیاتِ ژرمنی در قرون وسطی از حدودِ قرن دوازدهم با منظومه های حماسیِ "درباری" و "عامیانه" پدیدار می شود. این آثار متاثر از روح و آدابِ شوالیه گری است. "انئیت" اثرِ "هانریش فون فلوکه" که اواخرِ قرنِ ۱۲ سروده شده به شدت متاثر از "انئید" اثرِ "ویرژیل" است و اولین اثر از نوعِ حماسه های درباری در ادبیاتِ ژرمنی است.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
به راه بادیه رفتن، به از نشستنِ باطل
که گَر مُراد نجویم، به قَدرِ وُسع بکوشم
#سعدی
@taammolatenazari
📚 ادبیاتِ رُنسانس
✍️ تبیینِ چیستیِ رُنسانس و چراییِ بوجود آمدنش، از آن حیث که رُنسانس طلیعه ی دورانِ مدرن است را به فرصتی دیگر موکول می کنیم. با رُنسانس و به تبع آن مدرنیته، اساسا بشری جدید متولد شد که با دوران باستان و قرون وسطی از حیث معرفت شناختی و هستی شناختی و انسان شناختی، تفاوت های جدی دارد.
طبعا، هنگامیکه بشری جدید ظهور می کند؛ ظهورات خود را در ساحت های گوناگون زیستِ اجتماعی تجلی می دهد. فرهنگ هم از این امر مستثنی نیست. ارنست رنان و ویل دورانت، "پترارک" و "بوکاچیو" را نخستین انسان های مدرن نامیده اند. این تعبیر درست است؛ چرا که روحِ مدرنیته پیش از هر جا، در آثارِ این دو شاعر و نویسنده ی ایتالیایی ظاهر شده است.
فرانچسکو پترارک؛ که به نوعی می توان او را پدر ادبیات رُنسانس دانست، معروفترین اثرش "کتابِ سونات ها یا نغمه ها" می باشد. و بوکاچیو؛ شاعر و طنزنویس و همچنین نویسنده رُمانس به ایتالیایی و لاتین است. مهمترین اثرش "دِکامرون" می باشد که مجموعِ صد قصه کوتاه است که کاملا غیراخلاقی است و منطبق با روحِ هوس بازِ بشرِ دورانِ رُنسانس است. محتوای این داستان ها؛ غالبا شوهران فریب خورده و کشیشانِ حریص، زنان مستبد و جفاکار، راهبانِ خودسَر و عشّاق جوان هستند.
از اینرو می توان گفت: وقتی به آثار ادبیِ دورانِ رُنسانس رجوع می کنیم؛ اولین بار بشرِ جدید، نیازها و خواست ها و اُفقِ نگاهش، در اشعارِ پترارک و کتابِ دکامرونِ بوکاچیو، و پس از آن در رساله ی "عشرت طلبی" اثرِ لورنزو والّا و کتابِ "در باب آزمندی" اثر پوجیو براچسیولینی و پس از آن در آراء فلسفیِ "پیکودلّا میراندولّا" و "مارسیو فیچنو" ارائه گردیده است.
در مطلبِ بعدی، به مختصات و ویژگی های فرهنگ و ادبیاتِ دورانِ رُنسانس خواهیم پرداخت.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔰 مختصات و ویژگی های فرهنگ و ادبیاتِ رُنسانس
۱) در رُنسانس بشری جدید ظهور می کند؛
۲) که اولا از خصوصیاتش این است که سوبژکتیویست، خود بنیاداندیش و نفسانیت مدار است.
۳) این انسان، خود را بصورتِ "منِ فردیِ خودبنیاد" درک می کند.
۴) نسبت خود با عالَم و آدم را بر پایه ی سوژه پنداریِ خود و اُبژه پنداریِ همه طبیعت و آدمیان قرار می دهد.
۵) و نیز، این بشر جدید ذاتا رویکردی ابزاری و شیئی و بیگانه وار به خود و دیگران دارد.
۶) ادبیاتِ رُنسانس، توجهی گسترده و ستایشگرانه نسبت به میراثِ ادبیاتِ یونان و روم باستان نشان می دهد.
۷) تفکر حاکم بر رُنسانس اومانیستی است و طبعا ادبیات رُنسانس هم چنین صبغه ای دارد.
۸) در ادبیاتِ رُنسانس، نگاشتن به زبان های بومی و ملی افزایش می یابد و تدریجا نثر، مقام و مرتبه ای برابر نظم پیدا می کند.
۹) ادبیاتِ مدرن که با رُنسانس آغاز می شود، محاکاتِ جلواتِ نفس آدمی از منظر خودبنیاداندیشی است و دعوی ای برای تعالی و توجهات معنوی ندارد.
۱۰) ادبیاتِ رُنسانس با نفیِ میراثِ قرون وسطی و بویژه با توجه به جوهرِ نفسانیِ خود، زبانی بی پروا و صریح و بعضا وقاحت بار دارد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
✍️ طیِ چند روز آینده، مختصات و ویژگی های چندی از مهمترین مکاتبِ ادبیِ مدرن را مطرح خواهیم کرد و سپس بواسطه شاخص ها و مختصاتی که بیان کردیم، برخی از مهمترین آثارِ ادبیِ غرب را موردِ تحلیل و تبیین قرار خواهیم داد.
از اینرو، بایستی دانست؛ هر هنرمند، نویسنده و رُمان نویسی که خاصتا در این چند سده ی اخیر، اثر ادبی اعم از شعر، داستان، نقاشی و... را خلق نموده اند، ذیلِ یک بینش و مکتبی بوده است، بنابراین شناختِ مختصاتِ این مکتب ها و زمینه های شکل گیری اش بسیار حائز اهمیت می باشد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
گفتی چه کسی در چه خیالی به کجایی
بیتابِ توأم، محو توأم، خانه خرابم
#بیدل_دهلوی
تأمُّلاتِ نظری
✍️ طیِ چند روز آینده، مختصات و ویژگی های چندی از مهمترین مکاتبِ ادبیِ مدرن را مطرح خواهیم کرد و سپس
🔰 بررسی چندی از مهمترین مکتب های ادبیِ مدرن
۱) نئوکلاسیسم [۱۶۴۰ - ۱۷۶۰]
۲) رُمانتیسم [۱۸۰۰ - ۱۸۴۰]
۳) رئالیسم [۱۸۵۰ - ۱۸۹۰]
۴) ناتورالیسم [۱۸۶۷ -۱۸۹۰]
۵) سورئالیسم [۱۹۲۴ - ۱۹۶۶]
۶) پسامدرنیسم [ ۱۹۷۰ تاکنون]
به زودی ویژگی ها و مختصاتِ مکتب های ادبیِ مذکور بیان می گردد و سپس چندی از آثار برجسته ی هر مکتب، تبیین می گردد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لذّتِ زندگیِ مرگ آگاهانه را، جُز اولیای الهی نمی دانند!
#مرگ_آگاهی
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔰 #نئوکلاسیسم و شاخصه های آن
✍️ واژه ی "کلاسیس" در لاتین به معنای طبقه، گروه و زیربخش می باشد و در کاربرد عمومی و غیرتخصصی، مجموعه آثار مهم و ارزشمندِ ادبی و هنریِ یک تمدن [که بیانگر شاخصه های کلی و اصلی آن تمدن است] و آثار کلاسیکِ آن قوم یا تمدن می نامند. در این معنا مثلا؛ "جنگ و صلح" تولستوی یا آثار "پوشکین" و یا رُمان های "بالزاک" در زمره ی آثار کلاسیک هستند. یا در ادبیاتِ فارسی "شاهنامه" و "گلستان و بوستان" جزو آثارِ کلاسیک هستند.
اما در معنای خاص، #نئوکلاسیسم؛ رویکرد و مکتبِ ادبیِ مدرنی است که در قرن هفدهم و بخش عمده ای از قرن هجدهم دارای نفوذ و بسطِ بسیار بوده و صورتِ غالب و اصلیِ ادبی بوده است.
نويسندگان و تئوریسین های نئوکلاسیسم، فیلسوفانی چون: هابز، ولتر، دیدرو و شاعرانی چون: میلتون، درایدن، و نویسندگانی چون: مولیر، کورنی و راسین را نام برد. و نئوکلاسیسم خود نوعِ فرانسوی و آلمانی نیز دارد. فی المثل؛ نئوکلاسیسم آلمانی از فیلسوفانی راسیونالیسم چون: لایب نیتز و کریستیان ولف، متاثر گردیده است و تئورسین اصلیِ نئوکلاسیسم ادبی در آلمان، منتقدی به نام "وگتشد" بوده است.
🔰ویژگی های اصلی نئوکلاسیسم در ادبیات
۱) مکتبِ ادبیِ نئوکلاسیسم معتقد است؛ هنر و ادبیات، صرفا برای لذت بخش بودن و سرگرمی نبوده و باید که جنبه اخلاقی و تعلیمی داشته باشند.
۲) نئوکلاسیک ها معتقدند؛ آفرینش ادبی و هنری، امری "قاعده مند" است و هنر اصلیِ شاعر و نویسنده، همانا رعایتِ قواعدِ مربوط به ایجادِ یک اثر ادبیِ ارزشمند است. این رویکردِ نئوکلاسیک ها به طور صریحی از تاکیدِ "دکارت" بر اصالتِ روش و قاعده مندیِ عقلانیِ مورد نظر او تاثیر پذیرفته است و اساسا روایتِ دیگری از آن است.
۳) در نئوکلاسیسم تاکیدِ بسیاری بر بیانِ ظریف و دقیق و فرموله و روشنِ جمله ها و کلمات وجود دارد. این ویژگی؛ برگردانِ همان اصلِ "وضوح و تمایزِ" دکارت است. قاعده شان این است که؛ مطالبِ بیشتری را با حداقل کلمات گویند.
۴) نئوکلاسیک ها تا حدودی به آثارِ یونان و روم باستان و ادبیاتِ کلاسیک توجه داشتند و البته این توجه به معنای صِرفِ تقلید هم نبوده است.
پ.ن: پس از آنی که ویژگی های هر مکتب بیان شد، در پایان چندی از آثارِ برجسته ی هر مکتب را هم بررسی خواهیم کرد و با شاخصه های مطروحه سنجش خواهیم نمود.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
✍️ مطالبی که پیرامونِ "مکتب های ادبی" محضر فرهیختگانِ ارجمند تقدیم می گردد، چکیده ی دو کتابی است که حقیر سابقا مطالعه نموده و اکنون لُبِّ آن محضر سرورانِ ارجمند تقدیم می گردد.
۱) مکتب های ادبی؛ رضا سید حسینی
۲) پیش درآمدی بر رویکردها و مکتب های ادبی؛ شهریار زرشناس
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔰 #رُمانتیسم و شاخصه های آن
✍️ در تاریخِ غربِ مدرن، مقطع زمانی ای که از دهه های پایانیِ قرن هجدهم تدریجا آغاز می شود و تا سال های دهه ی ۱۸۵۰ ادامه می یابد، دوران رُمانتیسم می نامند. اساسا رُمانتیسم یک رویکردِ فراگیرِ اجتماعی-سیاسی و مهمتر از آن فرهنگی بود که در ادبیات به جلوه گری پرداخت.
🔸️ رُمانتیسم از ریشه ی "رُمانس" گرفته شده است. در اوایلِ قرونِ وسطی به کتاب هایی که به زبانِ بومی و محلی که متمایز زبانِ لاتینِ مدرسی، نوشته می شدند، رُمانس می گفتند. اما نخستین کاربردِ "رُمانتیک" به عنوان یک صفت در زبان انگلیسی به سالِ ۱۶۵۰ میلادی صورت گرفته است. در این دوران می توان رُمانتیک را، رُمانس وار و رمان وار معنا کرد، که هم ناظر به معنای قرون وُسطایی آن؛ یعنی آثاری به زبانِ بومی و محلیِ غیر لاتین بوده و هم معنایی مترادف با داستان های خیالی با ماجراهای پهلوانی و عاشقانه داشته است. در انگلستانِ اوایلِ قرن هجدهم، کلمه رُمانتیک بیانگرِ معانی ای از قبیلِ عالی و ظریف گردید و در اواسط قرن هجدهم، رومانتیک؛ سخن یا نوشتاری احساسی و تخیّل برانگیز گردید.
🔸️ رُمانتیک ها در ساحتِ تفسیرِ اومانیستی از بشر، توجه خود را بیشتر معطوفِ وجه احساسی و عاطفیِ آن می نمودند و چندان میانه ای با رویکردِ صرفا عقل گرای دکارتی-وُلتری نداشتند. و همچنین رُمانتیک ها در تفسیرِ احساس و عاطفه و تخیّلِ بشری، رویکردی نفسانیّت مدار داشتند و مفهومِ ناخودآگاه و الهام و شهودِ حسی-خیالی را به گونه ای سوبژکتیویستی تعریف می کردند.
🔸️ رُمانتیسم ریشه در آراء "ژان ژاک روسو" دارد. به تعبیری دیگر او را می توان پدر رمانتیسم دانست. درواقع روسو [متوفی به ۱۷۷۸ م] از طریقِ مخالفت با عقل گراییِ یک طرفه و قاعده گرای نئوکلاسیک ها و تکیه بر احساسات و خیالات و عواطفِ نفسانی، به ساحتِ مدرنیته می پرداخت.
🔻 قبل از بیانِ شاخصه های #مکتب_رمانتیسم به معرفیِ برخی آثارِ ادبی که ذیلِ مکتب رُمانتیسم نگاشته شده می پردازیم.
۱) "پاملا" اثر ساموئل ریچاردسون
۲) "سفر احساساتی" اثر استرن
۳) "رنج های ورتر جوان" اثرِ گوته
۴) "آسیه، نخستین عشق" اثر ایوان تورگینف
۵) "هلوئز جدید" اثر ژان ژاک روسو
۶) "پل و ویرژینی" اثر برناردو سن پیر
۷) "رنه" اثر فرانسوا رنه شاتوبریان
"گرازیلا، رافائل، سنگ تراش سنگ پوان" اثر آلفونس لامارتین
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔻 اما شاخصه های آثارِ ادبیِ رُمانتیک
۱) تاکید بر اصالتِ احساسات و عواطف و دریافت های الهامی-شهودی و کم توجهی به عقل و دریافت های عقلانی
۲) تاکید بر توصیفِ تجربه های عاطفی و رویکردهای لطیف و بی اعتنایی به رویکردهای منطقی و قاعده مند
۳) بهره گیری از تخیّلِ پرشور و سودازده و حسی-عاطفی که در بطنِ آن نحوی نوستالژی و حسرت زدگی نسبت به گذشته ها نهفته است.
۴) غلبه ی نحوی نگاهِ افسرده و سودایی بر شخصیت و رفتارِ قهرمانان و شخصیت های آثارِ داستانیِ رُمانتیک
۵) توجه به عناصرِ ناخودآگاه در شخصیتِ آدمی
۶) محور و درون مایه ی اصلی و مهم آثارِ رُمانتیک، مساله ی عشق های زمینی و بعضا مبتذل است.
۷) مبنای آثارِ ادبیِ رُمانتیکی، "من" رُمانتیک است. این "من" به لحاظ ساختار و ویژگی ها با "مَنِ" رئالیستی تفاوت دارد.
۸) رُمانتیسم به نحوی طبیعتِ ناسوتی برای بشر معتقد است؛ این طبیعتِ/فطرت و سرشتِ ناسوتی که رُمانتیک ها می گویند، با فطرتی که در اندیشه ی دینی مطرح است متفاوت می باشد.
۹) رُمانتیسم؛ در مقابلِ منطق گراییِ جهان بینیِ عصر روشنگری و بدبینیِ آن نسبت به احساسات و عواطف، نحوی "سانتیمانتالیسمِ" شدید و افراطی را قرار می دهد که در شعر و داستان و نیز آثارِ تئوریکِ رُمانتیک ها خودنمایی می کند.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔰 #رئالیسم؛ پیشینه، شاخصه ها، آثار برجسته
✍️ رئالیسم در ادبیاتِ داستانی از حدود سال های ۱۸۳۰ میلادی و با آثارِ "بالزاک" و "استاندل" در فرانسه و "دیکنز" در انگلستان ظاهر می شود. از سال ۱۸۵۰ میلادی رئالیسم به مکتبِ غالبِ ادبی در ادبیاتِ داستانیِ غرب بدل شده و این غلبه تا اوایل ۱۸۹۰ ادامه می یابد. نفوذِ #رئالیسم در ادبیاتِ غرب بسیار عمیق است، به گونه ای که می توان تمامیِ تاریخِ ادبیاتِ داستانی پس از #سروانتس را نوعی دیالوگ با رئالیسم دانست.
🔸️ قبل از بیانِ شاخصه ها، به معرفیِ آثار برجسته ی این مکتبِ ادبی می پردازیم. رئالیسمِ ادبی در ادبیاتِ غرب به سه صورت کلی ظاهر شده است:
1️⃣ #رئالیسم_کلاسیک؛ برجسته ترین چهره ها به همراه آثارشان عبارتند از:
الف) بالزاک؛ باباگوریو، اوژنی گرانده، آرزوهای بر باد رفته
ب) چارلز دیکنز؛ آرزوهای بزرگ، سال های سخت، اولیور توئیست
پ) استاندل؛ سرخ و سیاه، صومعه پارم
ت) تولستوی؛ آنارکانینا، جنگ و صلح
2️⃣ #رئالیسم_سوسیالیستی؛ در قرن ۲۰ میلادی در پی انقلاب ۱۹۱۷ در شوروی پدید آمد و خود را در قرنِ بیستم، امتدادِ رئالیسمِ کلاسیک معرفی کرد. شاید بتوان چنین گفت: رئالیسمِ سوسیالیستی را نوعی تلاش جهتِ قرار دادنِ ادبیاتِ رئالیستی در مسیرِ اهدافِ ایدئولوژیِ مارکسیسم دانست. چهره های شاخص این قسم از رئالیسم عبارتند از: #فادایف، #شولوخوف، #تولستوی، #ایلیا_ارنبورگ و #ماکسیم_گورکی
3️⃣ #نئورئالیسم؛ با آغاز قرنِ بیستم و بویژه از سال های ۱۹۱۶ م به بعد و در پیِ ظهورِ "دادائیسم" و "سورئالیسم" از یکسو و پیدایشِ جریانِ #ادبیات_پسا_رئالیستی و اندکی پس از آن رویکردِ "اگزیستانسیالیستی، به تدریج جریانی پدید آمد و بویژه پس از جنگ جهانی دوم قدرت گرفت. این جریانِ "نئورئالیسم" تمایل داشت در مقابلِ صُوَرِ مختلفِ ادبیاتِ پسارئالیستی یا ادبیاتِ مدرن، از گونه ای از رئالیسمِ ادبی دفاع کند. رشدِ این جریان از دهه ۱۹۴۰ آغاز شد و به یک گرایشِ نیرومند در ادبیاتِ قرن بیستم بدل شد. به تعبیرِ دیگر؛ "نئورئالیسمِ ادبی" تلاشی جهتِ احیاء و حفظِ صورتِ رئالیستیِ ادبیاتِ داستانی که از اواخر قرن نوزدهم و اوایلِ قرن بیستم، طریق انحطاط و زوال را می پیمود، می باشد. چهره های شاخص "نئورئالیسمِ ادبی" عبارتند از: #فرنسوا_ساگان، #فرانسوا_موریاک، #هاینریش_بل، #جان_اشتاین_بک و #میلان_کوندرا نام برد.
🔸️ نئورئالیسم علاوه بر ویژگی های "رئالیسمِ کلاسیک" به فراخور مقتضیاتش، ویژگی هایی چون: "بیان صریح و بی پرده، نسبت به موضوعاتِ عشقی و جنسی"، "به تصویر کشیدنِ موضوعاتی چون جنگ، فشارهای ناشی از نظام های توتالیتر، بحرانِ فردیت در جوامعِ معاصرِ صنعتی، و از خود بیگانگیِ بشر غربی و اسارتِ بشر در نظام های دیوان سالارانه و بوروکراتیک قرن بیستم" به آن افزوده شده است.
ادامه دارد...
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔰 شاخصه های آثارِ ادبیِ #رئالیستی
۱) مبنای نظریِ رئالیسمِ ادبی، توصیفِ "فرد در نسبت با اجتماع و اجتماعیات" و تا حدّی به عنوانِ محصولِ اجتماع است.
۲) در رئالیسمِ ادبی، مفهومِ "واقعیت" تنها در معنای سطحی و ناسوتیِ آن مورد توجه قرار می گیرد و این امر به جوهرِ اومانیستی و سکولاریستیِ تفکر مدرنِ غربی باز می گردد که معنا و مراتبِ متعالیِ واقعیت و اساسا ذومراتب بودنِ آنرا از یاد برده است.
۳) اساسا واقع گرایی در چارچوبِ ادبیاتِ رئالیستیِ غربِ مدرن به معنای تمرکز و توجه بر شان اجتماعیِ مرتبه ی ناسوتیِ واقعیت است.
۴) رئالیسمِ ادبی در ترسیم و پرداختِ شخصیت های داستانی به وجه تیپیک [Typic] شخصیت [به عنوان تجسم یا نماینده ی یک طبقه یا گروه اجتماعی] در پیوند با ترسیمِ فردیتِ خاص هر شخصیتِ ادبی اهمیت می دهد. لذا شخصیت های آثارِ رئالیستی در عینِ برخورداری از برخی خصوصیاتِ خاصِ فردی، از یک وجه پررنگِ تیپیک و اجتماعی نیز بهره مند هستند.
۵) رئالیسمِ ادبی به یک اعتبار در تمدنِ غرب مدرن، مُلهم و متاثر از نُضجِ #علوم_اجتماعی و پیداییِ جامعه شناسی در فضای ملتهب نیمه ی اول قرن ۱۹ قرار داشته است.
۶) رئالیسمِ ادبی تاکید دارد تا به توصیفِ واقعیاتِ تلخ و مناظرِ زشتِ زندگیِ اجتماعی همچون #فقر، #بی_عدالتی و #ستمگری ها بپردازد.
۷) در رئالیسمِ ادبی، #عشق به عنوانِ یک موضوع در کنارِ دیگر موضوعات مورد بررسی قرار می گیرد. در حالیکه؛ "عشق" در رُمانتیسم به عنوانِ یگانه موضوعِ اصلی و محوری بود.
۸) در داستانِ رئالیستی، #مَن_فردی اقتباسی است از چهره ی بشر معمولی و متوسطِ یک جامعه. در واقعِ "مَنِ فردیِ" رئالیستی فاقدِ آن ویژگی های سانتی مانتالیسم و خیال باف بودن و روحیه ی سودایی داشتن و افسرده حالی ای است که "مَنِ فردی" رُمانتیک بدان ها مبتلا بوده است.
۹) رئالیسم ادبی در پاره ای موارد، توجه خاصی را معطوفِ توصیفِ توده های فقیر و فرودستِ اجتماع و ترسیمِ زندگی و حیات، منش و سرشت و سرنوشتِ آنها می کند. آثارِ #دیکنز و #گورکی
۱۰) از ویژگی های دیگرِ آثارِ رئالیستی، به تصویر کشیدنِ فجایع ناشی از #انقلاب_صنعتی و #انباشت_سرمایه در جوامع غربی است که بویژه در آثارِ چارلز دیکنز به تفصیل به آن پرداخته شده است.
۱۱) در رئالیسمِ ادبی به نقشِ مخرّبِ پول پرستی و سیطره ی مادیت گرایی و سودجوییِ بورژوایی برای از بین بردنِ صداقتِ اخلاقی و حس از خودگذشتگی در افرادِ انسانی و همچنین تنزّل و انحطاطِ اخلاق عمومی جامعه توجه خاصی صورت گرفته است.
۱۲) در #مکتب_رئالیسم_ادبی، داستان نویس هم به نوعی از واقعیت گزارش می دهد و هم تصویرِ واقعیت را با تکیه بر تخیّل و تجربه و ادراکِ خود بازآفرینی و تفسیر می کند.
۱۳) ساختارِ داستانِ رئالیستی، مبتنی بر درکِ #حسی_تجربی از عناصرِ "علت و معلول"، "حادثه"، "تجربه"، "زمان و مکان" در چارچوبِ فلسفه ی اومانیستی [بیکن، دکارت، جان لاک و فیزیکِ کلاسیکِ نیوتونی] است.
۱۴) مفروضِ نانوشته و غیررسمیِ رئالیسمِ ادبی، ترسیم جایگاه و موقعیتِ نویسنده به عنوانِ #منتقد_اجتماعی است که در "رئالیسم سوسیالیستی" این نقشِ ویژه ی نویسنده؛ برجستگی و صراحتِ بیشتری دارد.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔰 #ناتورالیسم؛ پیشینه، شاخصه ها، آثار برجسته
✍️ یکی دیگر از مکتب های ادبی که در قرن ۱۹ میلادی پدید آمد و در فرانسه و به میزانِ کمتری در آلمان رواج داشت، ناتورالیسم است. این مکتب در فرانسه از سال ۱۸۶۷ م با انتشارِ رُمانِ #ترزا_راکن اثر #امیل_زولا پدید آمد و در دهه های ۱۸۹۰ م به تدریج گرفتار افول شد.
ناتورالیسم را تا حدودی دنباله ی #رئالیسمِ ادبی و شاید نحوی رئالیسمِ افراطی و یا به اعتقاد برخی مورخان، صورتِ متنزلِ رئالیسم دانست. واقعیت این است که میانِ ناتورالیسم و رئالیسم پیوند نزدیکی وجود دارد، به گونه ای که گاه تشخیص یک اثر رئالیستی از ناتورالیستی ممکن است دشوار به نظر برسد. مثلا #خوشه_های_خشم اثر اشتاین بک را برخی یک اثر ناتورالیستی می دانند و برخی رئالیستی.
ناتورالیسم [Naturalism] در لغت به معنای "طبیعت گرایی" است و از ریشه ی Nature گرفته شده است و در #فلسفه کاربردی دیرینه تر از #هنر دارد. هولباخ، یکی از اصحاب دائرة المعارف، ناتورالیسم را معادلِ یک دستگاه فلسفی می دانست که تفسیری ماشینی و مکانیکی و تُهی از هر معنای متعالی از عالَم و آدم ارائه می داد.
🔸️ اما برخی آثار برجسته ی این مکتب
۱) ترز راکن، اثر امیل زولا؛ اساسا آثار امیل زولا چنین رویکردی دارد. [به شدت رویکرد پوزیتیویستی دارد]
۲) بِل آمی، لبخند بخت، یک زندگی، اثر گی موپاسان
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔰 شاخصه های تئوریکِ آثارِ #ناتورالیستی
۱) در چارچوبِ ناتورالیسمِ ادبی، بشر به عنوانِ یک حیوانِ بیولوژیک تعریف می شود.
۲) در تفسیرِ ناتورالیست ها از رفتار و شخصیت و زندگیِ آدمیان، بر نقشِ وراثت و مکانیزم های آن تاکید می شود.
۳) در داستان های ناتورالیستی، یکی دیگر از عواملِ موثر بر رفتارِ قهرمانانِ داستان ها، تاثیر محیط است، که البته میزانِ تاثیرگذاریِ آن کمتر از مکانیزم های وراثتی و مولفه های بیولوژیک است.
۴) ناتورالیسمِ ادبی به دلیلِ تاثیرپذیریِ شدید از #پوزیتیویسم، میل دارد که نویسنده و روندِ نوشتن را با کارِ دانشمندِ علوم طبیعی و روندِ تحقیقاتِ آزمایشگاهی شبیه دانسته و می کوشد تا الگوی #روش_علمی را به نویسنده تحمیل نماید.
۵) همانندِ رئالیسم تاکیدِ خاصی بر #واقعیت دارد، اما واقعیت را به طور عمده از منظر ویژگی های #زیست_شناختی و #بیولوژیسم مورد توجه قرار می دهد.
۶) ناتورالیست های ادبی مخالفتِ زیادی با پرداختنِ به امور غیرمحسوس و ماورایی دارند.
۷) ناتورالیسم پیوندِ تنگاتنگی با ماتریالیسم دارد و بیشترین ظهورش را در رُمان نشان داده است.
۸) شخصیت های اصلیِ آثار داستانیِ ناتورالیستی را، بیشتر لُمپن ها، فواحش، عناصرِ دِکلاسه، تُهی دستان، کارگران و فرودستانِ زحمتکش شکل می دهند.
۹) آثار ناتورالیستی اساسا فاقدِ وجوه اخلاقی و آموزنده هستند، و بیشتر تاکید بر زشتی ها و مفاسدِ اخلاقی و اجتماعی دارند و تاکید ویژه بر به کار بردنِ زبانِ رکیک و بیانِ پرده دَرانه در داستان دارند.
۱۰) تاکید بر توصیفِ دقیق و بیان جزئیاتِ محیط و وقایع در آثارِ داستانی دارند.
۱۱) اساسا نگرش در اینگونه آثار، بدبینانه و یأس آلود است. و ترسیم کننده ی نوعی بُن بست است. بُن بستی که ریشه در انحطاطِ تمدن غرب و حاکمیتِ نظام سرمایه داری دارد. همچنین در برخی آثار ناتورالیستی، مظالم، رنج ها، و بی عدالتی های ناشی از نظام سرمایه داری به دقت توصیف شده است.
۱۲) بیشتر داستانویسانِ ناتورالیست، توجه شدیدی به محتوا داشته و در عینِ حال به گونه ای افراطی به فُرم و قالب بی توجهی می کرده اند. برخی نویسندگانِ ناتورالیست [امیل زولا] توجه ویژه ای بر استفاده از تکنیکِ #روایی_صریح در داستان داشته اند.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
مولانا اميرالمؤمنين علي عليه السلام: "وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً"
#طوفان_الأقصى
🔰 #سورئالیسم؛ ادبیاتِ پسارئالیستی
✍️ از سالِ ۱۸۹۰ میلادی به بعد بویژه هرچقدر که به پایانِ قرن ۱۹ نزدیک می شویم از نفوذِ ناتورالیسمِ ادبی کاسته می شود و در مقابل جریان ها و گرایش های ادبیِ دیگری ظهور می کنند. یکی از این گرایش ها، ادبیاتِ "سورئالیستی" می باشد.
سورئالیسم؛ صورتی دیگر از ادبیاتِ پسارئالیستی است که از حدودِ سال ۱۹۲۴ م پدید آمد. این مکتبِ هنری و ادبی در قلمروهای #شعر، #نقاشی، بیشتر از ادبیاتِ داستانی ظهور یافت. همچنین سورئالیسم در #مجسمه_سازی، #تئاتر و #سینما هم ظهور پیدا کرد. در واقع سورئالیسم ادامه ی معقول ترِ دادائیسم می باشد. جوهر سورئالیسم نیز مثلِ همه ی صور دیگرِ اندیشه ی پسامدرن مبتنی بر نوعی عقل گریزی است. سورئالیسم ماهیتی عقیم دارد و نوعی ستیز در بُن بست است.
سورئالیسم به طور رسمی از سال ۱۹۲۴ م با انتشارِ بیانیه ی سورئالیسم آغاز شد. و به تعبیر دقیقتر؛ در خفا با انتشارِ کتابِ #میدان_های_مغناطیسی در سال ۱۹۲۰ م آغاز شده بود.
🔶️ سورئالیست ها؛ از طریقِ #تکنیک_نگارش_خود_به_خودی، یا نگارشِ اتوماتیک، تجربه های متعلّق به جهان ناخودآگاهِ نویسنده را بیان می کنند و اگر چه بیشتر جُز مجموعه ای از #اوهام و #تصاویر_بیمارگونه، #اروتیک، #شهوانی و #مضامینی_نیهیلیستی و بی سَر و تَه دستاورد دیگری ندارد.
همچنین سورئالیسم به دلیلِ ویژگیِ پُست مدرنیستی که دارد، این وجهِ به اصطلاح عقل گرایانه ی بشر مدرن و تفکر اومانیستی را به کنار نهاده و سراغِ وجه ناخودآگاهِ سوژه ی مدرن می رود و به ترسیم و توصیف آن می پردازد.
آندره برتون، فیلیپ سوپو، لویی آراگون و اِلوآر را می توان از اعضای اصلیِ تشکیلات سورئالیسم دانست.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari
🔰 #ادبیات_پُست_مدرن؛ پیشینه، شاخصه ها
✍️ آخرین صورتِ ادبیاتِ غرب مدرن، ادبیاتِ #پسامدرن است. پسامدرنیته به لحاظِ تاریخی-فرهنگی، مرحله ای از بسط مدرنیته است. مرحله ای که می توان آن را دورانِ انحطاطیِ غرب مدرن و رسیدن به گونه ای خودآگاهیِ تاریخی نسبت به این بحران انحطاطی دانست.
🔶️ قلمروِ تفکر فلسفیِ پسامدرنیته با نیهیلیسمِ خود ویرانگرِ #نیچه در غرب آغاز می شود و در قرن ۲۰ در هیئتِ جنبش ها، رویکردها و گرایش های فکریِ مختلف تداوم و بسط می یابد. ادبیات پسامدرن از اواخرِ دوران ۱۹۶۰ م و بیشتر در دهه های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ م ظهور کرده است. اجمالا اهمِّ ویژگی های #ادبیات_پست_مدرن را به سمع و نظر خواهیم رساند که بدین قرار است:
۱) سیطره ذهنیتِ شیزوفرنیک بر داستان
۲) وجودِ چند نوع پایان برای یک داستان
۳) در نظر گرفتنِ تبعات و احتمالات مختلف برای یک حادثه در داستان
۴) نگارش به شیوه #کُلاژ
۵) به هم ریختنِ تعمّدیِ ساختارِ منسجم متن به گونه ای کاملا خودآگاه
۶) سیطره ی اوهام بر واقعیت
۷) داستان های پسامدرن بیانگرِ حقیقتی یا امری بیرون از خود و به تعبیر دیگر دارای واقع نمایی یا محاکات یک امر حقیقی نیستند؛ زیرا در پسامدرنیسم اساسا اعتقادی به وجود حقیقت ثابت یا درکی روشن از واقعیتِ بیرونی دیده نمی شود.
۸) در پسامدرنیسمِ ادبی، گرایشی به توصیفِ پوچی و هجو و عجائب و غرایب [گروتسک] دیده می شود که ریشه در تباهیِ تفکر و تمدن غرب در دوره ی پسامدرن است.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
@taammolatenazari