eitaa logo
تأملات اجتماعی
191 دنبال‌کننده
296 عکس
90 ویدیو
7 فایل
محمدرضا کرباسچی دانش آموخته ی حوزه ی علمیه ی قم کارشناس ارشد فلسفه ی علوم اجتماعی @mrkarbs
مشاهده در ایتا
دانلود
📌جایگاه شناسی بحث از «منطق فطرت و هدایت» در زمانه ی کنونی 🔹نظریه ی منطق «فطرت و هدایت» که یکی از مبانی اصلی در اندیشه ی امام ره است، بیش از آنکه دیدگاهی انسان شناختی باشد، دیدگاهی هستی شناختی است که بر مبنای آن عالم مجموعه ای بهم پیوسته و متوافق است که هر چیز آن در سر جای خود نشسته و در حال حرکت مداوم است، به عبارت دیگر حرکت و تکامل عالم و از جمله انسان و جوامع انسانی، برآیند توافق و هماهنگی میان اجزای عالم است و نه تضاد و اختلاف. این نگاه هستی شناختی، به روشنی در برابر دیدگاهی قرار دارد که عالم و حرکت آن را نتیجه تضادها و اختلافات و دیالکتیک بین پدیده ها می داند. نیاز به گفت و گو نیست که هرکدام ازین دیدگاه ها، نتایج خاص خود را در تحلیل تاریخی و اجتماعی بر جای می گذارد و جریانات فکری در میان مسلمین نیز، از تاثیر این مبانی برکنار نبوده اند. 🔹 «منطق فطرت و هدایت» چنانکه در مقابل تفسیرهای چپ از عالم قرار دارد، از تفسیرهای راست گرایانه و لیبرالیستی نیز متمایز است. تفسیرهای لیبرالیستی و مارکسیستی از عالم، علی رغم تفاوت روبنایی، از جهت مبانی اشتراکات فراوانی دارند، از آن جمله انکار فطرت انسانی و سرشت مشترک انسانها مورد قبول هر دو جریان است و منطق قدرت و جدال و تقسیم طبقات اجتماعی به دو دسته ی مقابل هم، مورد توافق هر دو می باشد، در حالیکه بر اساس منطق فطرت، عالم مجموعه ای بهم پیوسته، هدفمند، غایتمند است و انسان نیز بعنوان جزیی ازین مجموعه دارای سرشت مشترک بوده و همگام با عالم هستی در حال تکامل و صیرورت به سوی مبدأ عالم. 🔹این نگاه، در آثار و کلمات امام ره خیلی برجسته است، اما اهمیت پرداختن به مبنای فطرت و نقش آن در نظام فکری امام ره و تاثیر آن در تحلیل اجتماعی و تاریخی، متمایز کردن آن از اندیشه هایی است که در درون جریانات اسلامی، با تاثیرپذیری و کرده برداری از تفکرات چپ و راست به تحلیل های مارکسیستی یا لیبرالیستی از انقلاب اسلامی مشغولند و چه بسا خود نیز به این مبانی ملتفت نباشند. انقلاب اسلامی نتیجه ی یک بلوغ فکری و علمی در جهان اسلام و برخاسته از مبانی فکری موطن خود بود. اشتراکات و شباهت های آن با سایر انقلاب ها یا پدیده های اجتماعی نباید باعث تقلیل یا تنزیل آن به سایر انقلاب ها شود. ما در سالهای قبل و بعد انقلاب نتیجه ی جمع های مکسرفکر اسلامی با افکار بیرونی را دیده ایم و تجربیات دهه ی اخیر نشان می دهد که خطر التقاط همچنان در کمین فکر انقلاب است و گریختن از این دام راهی ندارد جز روشن کردن و تبیین انقلاب اسلامی، آنهم در بستر فکری وقوع خود، یعنی اندیشه ی ناب امام و متفکران انقلاب اسلامی که اندیشه ی انقلاب اسلامی و اصلاح اجتماعی را با روش اجتهادی از بطن تعالیم قرآن و سنت و عقل بیرون کشیده و به زندگی اجتماعی پیوند دادند. به قول آقا، انقلاب ما یکی از کم کار ترین انقلاب ها در حوزه ی تبیین خودش است. و این اقدامات و قدم‌ها، تلاشی است برای پر کردن این خلأ فکری در جریان انقلاب اسلامی. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی پنجم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (چهارشنبه ۱۵اسفند۰۳، چهارم رمضان ۱۴۴۶) (
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی ششم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (پنجشنبه ۱۶ اسفند۰۳، پنجم رمضان ۱۴۴۶) 🔹رابطه ی فطرت و عشق در اندیشه ی امام ره ۱. آقا نقل می کنند که از امام پرسیدند با کدام دعا انس بیشتری دارید؟ فرمودند یکی مناجات شعبانیه و دیگری دعای کمیل و از این دو دعا هم در کلمات شان خیلی استفاده کرده و ارتباط وجودی با آنها دارند. ۲. اگر دقت کنیم مفهوم محوری هر دو، مفهوم عشق است. ارتباط با خدا و مسئلت در این دو دعا نه از جهت عرض نیاز دنیایی و درخواست اجابت ، آن به جای خودش، همه چیز را باید از خدا بخواهیم، اما دعاها -از جمله این دو دعای شریف- علاوه بر اینکه زبان درخواست از خداست، زبان تبیین حقیقت فطری خودمان هم هست، لذا امام از قول آقای شاه آبادی می فرمودند دعا قرآن صاعد است، در کنار قرآن نازل که بر پیامبر نازل شد. در همان نامه ی به حاج احمد آقا فرمودند حتی اگر قرآن را نفهمی، صرف قرائت آن تاثیر معنوی دارد ، اما زبان دیگری داریم که ظهور فطرت کمال جوی انسان است که آنهم دارد از حقیقت عالم سخن می گوید. دعا قرآن صاعد است که از درون انسان می جوشد و تجلی پیدا می کند. قرآن مسیر قوس نزول و دعا مسیر قوس صعود را فراهم می کند. این قرآن که فطرت انسان را آشکار می کند، بیان حقیقت و ظرفیت های وجودی انسان است. اگر فطرت انسانی با قرآن آشکار شد خروجی اش می شود دعا. فلذا اهل بیت معارف سنگین را در قالب ادعیه بیان کردند. امام می فرمود دعا پر از معارف فطری است. ۳. ادعیه غیر از سخنان عمومی اهل بیت است، در دعا انسان کامل با ذات اقدس اله سخن می گوید و معارف ناب فطری آشکار می شود. ۴. حقیقت دعا یعنی عشق بازی فطری و ظهور فطرت عشق، انسانی که بر فطرت عشق مفطور شده و عشق به زیبایی مطلق دارد و با معشوق خودش اتصال وجودی بر قرار می کند.‌ ۵. عشق اساس مکتب تربیتی امام است و عالی ترین ظهور مکتب تربیتی امام مدرسه ی عشق است . «بسيج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهيدان گمنامي است که پيروانش بر گلدسته ‏هاي رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده ‏اند.» در واقع شهدا تربیت شده های مکتب امام هستند. بعضی شهدا را ناقص و ناتمام از دنیا رفته تلقی می کنند در حالیکه شهادت اوج مکتب تربیتی امام است. از شهدا که نمی‌شود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه‌شان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون اند؛ و از «نفوس مطمئنه‌ای» هستند که مورد خطاب فَادخُلِی فِی عِبادِی وادخُلیِ جَنَّتِی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش برخود می‌شکافد. (صحیفه ی امام، ج۲۱،ص۱۴۷) ۶. در تفسیر فادخلی جنتی می فرماید:؛ شهادت بالاترین مقامی است که ممکن است برای یک انسان تصور شود. اینها نفس مطمئنه اند،راضیه مرضیه. مستقیم فرمود فی عبادی، خود خدا، اختصاصا مال خدایند و در جوار قرب خدایند ، جنت خود خدا . این دیگر آخرین مقامات است، می فرماید شهدا مصداق نفس مطمئنه اند. در آن کلام می فرماید هفتاد سال عبادت کردید قیپل یاشد، یک بار وصیتنامه ی شهدا را بخوانید ‌. شهدا نمونه های این مسیرند که می توان راه سد ساله را یک شبه رفت و دفاع مقدس می شود خانقاه انقلاب اسلامی، بقول شهید بهشتی خانقاه عشق بازی دراز هاست . ۷. عقل مسیر کمال را روشن می کند اما بتنهایی برای حرکت کافی نیست، موتور حرکت عشق است. و این عشق ظهور فطرت است. علت عاشق ز علت‌ها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشنگرست لیک عشق بی‌زبان روشنترست چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب ۸. درباره ی عشق باید از مصادیق سخن گفت، از اینرو آقا اصرار دارند به خواندن خاطرات شهدا، «با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد.» شهدا نشان دادند که در همین مسیر نظامی می توان سیر و سلوک کرد و به مراتب بالا رسید. کدام مکتب می تواند به این سرعت حال کسی را تغییر دهد. ۹. راز همه ی این تحولات آشکار شدن فطرت انسانها است. فقط کافیست حقیقت توحید آشکار شود. لذا در دستگاه تربیتی امام عشق یک اصل است. ۱۰. در سیر و سلوک، محاسبه و حساب و کتاب جایی ندارد. طلبکارانه با خدا مواجه شدن جایی ندارد. ۱۱. در منطق عشق سه ویژگی وجود دارد: حیا: انسان عاشق نسبت به معشوق حیا دارد، مراقبت و تقوا دارد. غیرت: عاشق نسبت به معشوق غیرت دارد. سومین صفت فنا است که جز معشوق را نمی بیند و در نهایت در او فانی می شود. در فنا جز او دیگر چیزی نیست. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی ششم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (پنجشنبه ۱۶ اسفند۰۳، پنجم رمضان ۱۴۴۶) 🔹ر
📌بعدالتحریر 🔹بحث مکتب تربیتی و عرفانی امام ره دارد به جاهای قشنگی می رسد. فقط کافیست همگام با بحث که دارد پیش می رود، انسان این مطالب را در خودش جست و جو کند، یعنی در خودش به دنبال این فطرت کمال طلب عاشق بگردد و در این ایام ماه مبارک چند روزی این طلب عمیق را در وجود خودش مشاهده کند و بفهمد که گمشده اش چیست و کجاست، شور سراسر وجودش را می گیرد و دیگر با هیچ چیز جز او آرام نمی گیرد. ساقی از آنجهان بده بادهٔ جان سبو سبو تا بکشم بکام دل قوت روان سبو سبو بادهٔ جان روان کن از چشمهٔ سلسبیل حق تا بکشد بدوش جان هرکس از آن سبو سبو در تن از این جهان روان نیست بده شراب جان تا بگلوی ریزمش آب روان سبو سبو سوی من آی ای حبیب ساقی باقی طبیب تا بکشم از آن لبان شربت جان سبو سبو گاه ز چشم مست تو باده کشم قدح قدح گاه از آن لب و دهان قوت روان سبو سبو نیست پیاله در خورم می ز قدح نمیخورم پای خمم ببر بده باده از آن سبو سبو نی غلطم که بعد ازین خم ده و آشکار ده بنده نمی‌کشم دگر باده نهان سبو سبو حال دلم ببین که چون گشته ز فرقتت زبون از جگرم ز دیده خون کرده روان سبو سبو در غمت آنقدر گریست فیض کز آب دیده‌اش ریخت هر آتشین دلی بر دل از آن سبو سبو
تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی ششم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (پنجشنبه ۱۶ اسفند۰۳، پنجم رمضان ۱۴۴۶) 🔹ر
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی هفتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (جمعه ۱۷ اسفند۰۳، ششم رمضان ۱۴۴۶) (بخش اول) 🔹جلسه ی هفتم: عشق فطری و لوازم آن ۱. فطرت یعنی عشق به کمال مطلق که همه ی انسانها بدون استثنا آن را در درون خود می یابند و از هر گونه نقص نفرت دارند. اساس انسانیت همین حب و بغض است، هل الدین الا الحب و البغض. محبت که موجب اتصال و حرکت و دیگری نفرت و بعد است. ۲. ریشه ی فطرت همین میل به کمال است که هر چه کامل و قوی قادر می بیند را دوست ندارد و از اسارت ضعف و محدود شدن و نقص گریزان است، حب و بغض، جاذبه و دافعه جلوه های همین عشق فطری است. در حیاتمان چیزهایی را جذب و چیزهایی دیگر را دفع می کنیم و از او فاصله می گیریم. هر چه با معشوق ما هماهنگ باشد آن را می گیریم و هرچه با او هماهنگ نباشد از او دوری می جوییم. ۳. ملاک تولی و تبری یا جاذبه و دافعه میل به کمال مطلق است. و اگر علم من به کمال مطلق زیاد شود به او عشق می ورزم. عشق اساس زندگی انسان و بدون آن حیات اصلا ممکن نیست. هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما ۴. علت بسیاری از خودکشی ها همین انحراف در عشق است، اما اگر چشم ها بشوید و محدودیت ها را ببینند، دیگر احساس شکست نمی کند. ۵. کسی که خود را کم می بیند، به معشوق های سبک رضایت می دهد. فرمود: رحم الله امرأ علم قدره، کسی که خودش را ناقص ببیند معشوق ناقص انتخاب می کند. ۶. همه ی انسانها در دنیا بر پایه ی عشق عمل می کنند، تاریخ حیات انسانی تاریخ ظهور عشق است، معشوق ها متنوعند. عشق است که موجب حرکت است و همین معیاری است برای شناخت انسانها. خیلی ها دم از عشق می زنند، اما از کجا باید فهمید که در عشق آنچه می گویند صادق هستند یا کاذب، و دل در گرو چیز دیگری دارند، اما خودشان نمی دانند. ۷. برای شناخت هیچ راهی نداریم جز دیدن فعل و اقدام. هر محبوبی فعل متناسب با خودش را ایجاد می کند. محبوب بی نهایت فعل بی نهایت، هر چه محبوب بلند تر، فعل انسان هم قدرتمند تر و پر حجم تر، و الا به محبوب نمی رسد. تناسب هر حرکتی متناسب با محبوب و معشوق است. ۸. قرآن کریم در سوره ی حجرات درباره ی بعضی می فرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ۖ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ», (حجرات،۱۴) ...اگر ایمان داشتید و در عشق صادق بودید از اعمال تان چیزی کم نمی کردید. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»(حجرات،۱۵) ۹. لازمه ی عشق حرکت به سمت معشوق است، لذا فطرت موجب اقدام و عمل می شود، بر خلاف برخی فرق عرفانی و صوفیه که از حرکت باز می دارند ، این نشان می دهد که اصلا عشقی وجود ندارد ما زنده از آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست ۱۰. انسان عاشق به حرکت می افتد ، هر چه عشق قویتر حرکت پر شتاب تر حافظدر نقد متصوفع ای که دم از عشق می زنند اما خود را از کار و جهاد و مبارزه کنار می کشند. حافظ در نقد همین نگاه می گوید: صوفی نه همه صافیِ بی‌غَش باشد ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد خوش بُوَد گر محکِ تجربه آید به میان تا سیه‌روی شود هر که در او غَش باشد خَطِّ ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب ای بسا رُخ که به خونآبه مُنَقَّش باشد ناز‌پروردِ تَنَعُّم نبَرَد راه به دوست عاشقی شیوهٔ رندانِ بلاکش باشد غمِ دنیای دَنی چند خوری؟ باده بخور حیف باشد دلِ دانا که مُشَوَّش باشد دلق و سجادهٔ حافظ ببَرَد باده‌فروش گر شرابش ز کفِ ساقی مَه‌وَش باشد ۱۱. عاشق زیر بار سختی ها و مسئولیت ها می رود، مسئولیت خانوادگی و اجتماعی ۱۲. عشق زمانی می آید که ذهن متمرکز باشد، این را فردا شب توضیح خواهیم داد.‌ ۱۳. بر همین اساس امام یک آیه را خیلی برجسته می دانند، «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ...» (سبا،۴۶) @taamollat
تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی هفتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (جمعه ۱۷ اسفند۰۳، ششم رمضان ۱۴۴۶) (بخش ا
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی هفتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (جمعه ۱۷ اسفند۰۳، ششم رمضان ۱۴۴۶) (بخش دوم) ۱۴. امام مردم را بر اساس همین آیه به میدان آوردند. راه عشق ورزی فقط یک کلمه است و آن نیست جز قیام برای خدا، گروه گروه، نشد فرد فرد، لازمه ی عشق نهضت و حرکت است. ۱۴. امام در آن نامه ی معروف در سال ۲۳ گزارشی از تاریخ انبیا ارایه می دهند. بسم الله الرحمن الرحیم قال الله تعالی: قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی‌ وَ فُرادی‌. خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظه‌هایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلّت رسانده و از جلوه‌های گوناگون عالم طبیعت رهانده. خلیل آسا درِ علم الیقین زن ندای «لا احبّ الآفلین» زن‌ قیام للَّه است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صَعْق و صَحْو کشاند. قیام برای خداست که خاتم النبیین - صلی الله علیه و آله - را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قابَ قوسیْن أو أدنی رساند. (صحیفه ی امام، ج۱ص۲۱) ۱۵. کل نظام تربیت انبیا و اولیا همین یک کلمه است. این قیام ابراهیم را به مقام خلت رسانید. موسی را کلیم الله کرد و رسول خدا به قاب قوسین او ادنی رسانید. ۱۶. قیام هم محصول عشق است و هم مقدمه ی عشق های بالاتر است. عشق سلسله مراتبی دارد و به هر میزان جهاد و مبارزه کنیم در آن پیش می رویم. در شرایط جنگ و مبارزه این وصول آسانتر است. ۱۷. عشق اهل بیت یک سرمایه ی بزرگ است که باید شناخت و متناسب با آن حرکت کرد که اگر آمد کارهای بزرگی می کند. @taamollat
چند روز پیش برای انجام کاری، ساعتی را در خیابان جمهوری و یکی از بازارهای اصلی موبایل گذراندم. فضای معنایی بازار، بیشتر حال و هوای جایی مثل بازارهای کیش یا ترکیه را تداعی می کرد و آدم ها ناخودآگاه تحت تاثیر آن فضا رفتار می کردند. نه مکان به تهران می خورد و نه زمان به ماه رمضان. شهر و شهرنشینی، بازار، پاساژ و .... هر کدام دلالت های معنایی خود را دارد که آدمی را در چنگال خود اسیر می کند و اگر فطرت انسان بیدار نباشد، خیلی راحت در این فضا هضم می شود. اقدامات نظامی و امنیتی بجای خود، سیاست های شهرسازی و... هم، اما برای فطرت دست مالی شده انسان ها در این فضای غفلت زا فکری باید کرد. @taamollat
تأملات اجتماعی
چند روز پیش برای انجام کاری، ساعتی را در خیابان جمهوری و یکی از بازارهای اصلی موبایل گذراندم. فضای م
📌عرفی گرایی در دین و اجتماع 🔹در نزدیکی مسجدی که خودم مسئولیتش را بر عهده دارم چند مدرسه قرار دارد. در یکی از آنها امشب مراسم افطار و جشن تکلیف پسران پایه هشتم برقرار بود، با یکی از بچه های فرهنگی مسجد، دقایقی در برنامه حاضر شدیم. گروه سرودی دعوت شده بود که سرودهایی مذهبی درباره امام زمان و امام علی ع، با آهنگ هایی تند اجرا کرد و مجلس را پر از شور و هیجان کرد. آهنگ ها و بعضی حرکات متعارف نبود. یکی از اساتید حوزه که امروز برای انجام کاری به یکی از دادگاه ها رفته بود، از بازبودن بوفه و رستوران در مجتمع قضایی و بی تفاوتی قضات روحانی با زنان مکشوف، آنهم در دادگاه خبر می داد. اینها نمونه هابی از وضعیت امروز جامعه ی ماست. (برنامه های تلویزیونی چون معلی و محفل نیز علی رغم نقاط قوت کم نظیرشان، نمونه های خوبی هستند برای تجدید نظر در سنت‌ها) 🔹خیلی بعید است که جامعه ی ایران تحت تاثیر اتفاقات مختلف کلا دینداری را کنار بگذارد، اما وفادار ماندن به نسخه ی کنونی دینداری هم خیلی دور از ذهن است. به نظر می رسد که جامعه ی ما در حال تولید نسخه ای از دینداری است که شریعت و اعتقادات در آن نقش کمتری دارد و بجایش تلاش می شود تا اخلاق نقش برجسته تری پیدا کند. تغییر در منش دینداری البته نسخه های جدیدی از اخلاق را عرضه کرده که از مسئولیت اجتماعی و قانونمداری، تعهد و....خبری در آن نیست و صرفا عاملش را از لحاظ روحی و روانی ارضا می کند. آنچه که از گشت و گذار در تهران و گفت و گو با مردم در می یابم، آنست که جامعه با سرعت زیادی در حال عرفی شدن و تسامح و تساهل گرایی دینی و اخلاقی است که این مسئله بسیار نگران کننده است. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی هفتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (جمعه ۱۷ اسفند۰۳، ششم رمضان ۱۴۴۶) (بخش د
📌 خلاصه ی مطالب جلسه ی هشتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره» (شنبه، ۱۸اسفند۰۳، هفتم رمضان۱۴۴۶) .....
تأملات اجتماعی
📌 خلاصه ی مطالب جلسه ی هشتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره» (شنبه، ۱۸اسفند۰۳، هفتم رمضان۱۴۴۶) .....
📌 خلاصه ی مطالب جلسه ی هشتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره» (شنبه، ۱۸اسفند۰۳، هفتم رمضان۱۴۴۶) .....
تأملات اجتماعی
📌 خلاصه ی مطالب جلسه ی هشتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره» (شنبه، ۱۸اسفند۰۳، هفتم رمضان۱۴۴۶) .....
📌 خلاصه ی مطالب جلسه ی نهم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره» (یک شنبه، ۱۹ اسفند۰۳، هشتم رمضان۱۴۴۶) ۱. عالمان اسلامی، عرفان را به دو شاخه تقسیم می کنند. عرفان نظری و عرفان عملی. در عرفان نظری غایت شناخت هستی بر اساس توحید است و عارف بر اساس تجربیات خود تلاش می کند تا تصویری از نظام عالم را عرضه کند. عرفان نظری دو محور مهم دارد: بازگشت همه ی عالم به توحید و اینکه عالم همه جلوات توحید است محور دوم انسان است بعنوان مظهر جامع آسمانی و الهی که می تواند به مظهر کامل اسما تبدیل شود. گاهی منظور از مکتب عرفانی همین عرفان نظری است. ۲. اما ساح دیگر عرفان عملی است که ما در اینجا با تربیت سر و کار داریم که با کمالات انسان سروکار دارد و غایتش می شود توحید . ۳. در عرفان نظری توحید نقطه ی آغاز است تا برسد به کثرات. اما در عرفان عملی از کثرات شروع می کنیم و از بازگشت آنها به وحدت و توحید بحث می شود. در قوس نزول از چگونگی ایجاد آن عالم کثرات از عالم وحدت صحبت می شود، اما در قوس صعود بحث می شود که نظام عالم ازین کثرت چگونه به وحدت می رسد، در اینجا نقطه ی آغاز کثرات است. ۴. ما در نظام فطرت این بحث را داریم که چگونه می توانیم کثرات را به فطرت توحیدی برگردانیم. انسان نگاه کثراتگرایی به پدیده ها دارد، با تشنگی به سمت آب و با گرسنگی به سمت عذا، اینگونه توجهات انسان متکثر است و اینگونه ضعف و احتیاج در او راه پیدا می کند. تشتت و کثرت گرایی توجه انسان را به امور متعدد جلب می کند که هر کدام دچار ضعف است، اما اگر انسان این توجهات ناقص را کم کند و به یک وسیله و مطلوب بزرگ توجه کند، آنگاه می تواند به سمت وحدت سیر کند. ۵. گاهی کمالات کوچک و پراکنده همه ی سرمایه ی عمر انسان را به باد می دهد. اما اگر از ابتدا خواطر پراکنده را مدیریت کند و توجهش را به کمال مطلق معطوف کند، در اینجا تمام سرمایه ی او نقد می شود. و هر سال رشد می کند. مثل کسی که در رشته های متعدد کتاب خوانده، بعد مدتی هیچ رشدی ندارد ، در مقابل کسی که در یک رشته و یک شخص ممحض شده در پایان سال حقایقی را می یابد که در غیر اینصورت به آنها دست نمی یافت. ۶. تمحض و تمرکز در هر راهی، و برقراری ارتباط وجودی با آن مطلوب، راه رسیدن به کمال است. با تمرکز است که عشق افزون و با معشوق اتصال وجودی برقرار می شود. ۷. عشق و محبت اکتسابی است، اما عشقی که با تمرکز و تدریجی می آید و معرفت به لایه های وجودی مطلوب ذره ذره ایجاد می شود ، این عشق پایدار است. مانند عشقی که بین پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها وجود دارد که اصلا نتیجه ی محبت ظاهری نیست. تدریجا شکل گرفته اما در آخر فانی در یکدیگرند. بر خلاف عشق مادی که با همان سرعتی که شکل می گیرد زایل می شود. ۸. در آیه ی آیه ی شریفه ی قرآن می فرماید : «...وجعل بینکم نوده و رحمه» مودت، محبت دوران خوشی است، اما رحمت محبت دوران سختی و دشواری و بحران است. عشق مربوط به دوران خوشی نیست، اگر در دوران سختی هم محبت باقی ماند این می شود عشق ۹. دفاع مقدس محکی بود برای شناخت عاشقین و مومنین واقعی، عاشقی در صحنه ی بلا آشکار می شود، لذا خدا برای محبوبیت خودش ابتلائاتی را ایجاد می کند. بلا می شود معیار عشق ۱۰. در مسیر عاشقی بلا طبیعی است، ابراهیم زمانی به مقام خلیت و امامت رسید که بلاهای مختلف را پشت سر گذاشت. برای همه ی انبیا اینگونه بوده، نمونه اش نبی مکرم اسلام که از همان ابتدا بلاهای متعدد دید. بلا نشانه ی عاشقی است. ۱۰.هر چه بلاها بیشتر باشد، فطرت عشق راحت تر ظهور می کند. کسی که از مسئولیت ها در جمهوری اسلامی فرار می کند معلوم می شود بدرستی تربیت نشده. عاشق آنست که در سختی و راحتی ها توجه به خدا دارد و متذکر است. ۱۱. تمام زندگی امام مصداق همین تمرکز و فنای در حضرت حق است. چنین کسی عاشق همسر و فرزندش هم هست و وطنش اما همه ی اینها در طول محبت حضرت حق و تجلی و ظهور آن محبت به خداست. ۱۲. اگر چنین عشقی به خدا ایجاد شود، به همه ی موجودات عالم عاشق می شود. اما همه از این جهت که تجلی حضرت حق اند‌ . زمین و زمان و خاک و.... همه می شود ظهور حضرت حق ۱۳. اصلا عشق فقط در مکتب توحید به دست می آید. که حتی نسبت به دشمنان هم دلسوزند. این دلسوزی تجلی عشق فطری و توحیدی است. @taamollat
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
🟢 چرا بدترین جنایات در تاریخ توسط خشکه‌مقدسان صورت گرفته است؟‌ 🔹به طور کلی افرادی که به دین می‌گروند و سپس بیرون می‌روند از افرادی که از اول گرایش پیدا نکرده‌اند خشن‌تر و ضد انسان‌تر می‌شوند؛ زیرا دین به حکم نیروی عظیم خود همه عواطف دیگر انسانی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و اگر رفت همه آنها را که در خود هضم و جذب کرده بود نیز با خود می‌برد. این است که افرادی که زمانی متدین بوده و سپس بی‌دین شده‌اند از بی‌دین‌های اوّلی خشن‌تر و بی‌عاطفه‌تر و خطرناک‌تر می‌شوند. 🔸اما خطرناک‌تر از این طبقه، متدینان منحرف‌شده و کج‌سلیقه خشکه مقدس‌اند. این طبقه علاوه بر اینکه عواطف انسانی‌شان تحت‌الشعاع عاطفه دینی قرار گرفته و از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حکم اینکه منحرف شده اثر خود را نمی‌بخشد و از آن طرف چون زائل نشده و به صورت انحرافی کار می‌کند به همان قدرت که مقتضای نیروی دین است فعال است. اینها دیگر از هر سبع خطرناک‌تر و وحشتناک‌ترند. 🔹 تاریخ نشان می‌دهد که بی‌رحمانه‌ترین جنگ‌ها، کشتارها، زجر و شکنجه‌ها به وسیله خشکه مقدسان صورت گرفته است. بزرگ‌ترین نمک‌نشناسی‌ها را اینها انجام می‌دهند زیرا «یحْسَبونَ انَّهُمْ یحْسِنونَ صُنْعاً». جنگ‌های صلیبی، جنگ‌های خوارج، حتی فاجعه کربلا ساخته دست این طبقه است. 📝 استاد مطهری، پاسخ‌های استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب، ص۷۵-۷۴ 🔻 کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇 eitaa.com/motahari_ir t.me/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir
تأملات اجتماعی
📌 خلاصه ی مطالب جلسه ی نهم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره» (یک شنبه، ۱۹ اسفند۰۳، هشتم رمضان۱۴۴۶) ۱.
📌 خلاصه ی مطالب جلسه ی دهم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره» (دوشنبه، ۲۰اسفند۰۳، نهم رمضان۱۴۴۶) (بخش اول) 🔹مختصات مکتب تربیتی امام: ۱. حیات انسان بر پایه ی عشق استوار است و همگی انسانها بدون استثنا عاشقند و معشوقی را می طلبند. این مهمترین مولفه در حیات انسانی است. این بدان معناست که انسان هر آنچه را درش کمال مطلق ببیند به سراغش می رود. ۲. بخشی از نامه ی عرفانی امام به حاج احمد آقا: «کمال مطلق خواهی نخواهی داریم و فطرت گریز از نقص مطلق که مطلق نقص است.‌‌... ما به فطرت الهی عشق به کمال مطلق داریم و از این عشق، عشق به مطلق کمال که آثار کمال مطلق است خواهی نخواهی داریم، و لازمه این فطرت گریز از نقص مطلق که لازمه‌اش گریز از مطلق نقص است نیز داریم. پس ما خود هر چند ندانیم و نفهمیم عاشق حق تعالی که کمال مطلق است و عاشق آثار او که جلوه کمال مطلق است می‌باشیم، و با هرکس و هرچه دشمنی داریم و از هرچه و هرکس گریز داریم نه کمال مطلق است و نه مطلق کمال، بلکه نقص مطلق است یا مطلق نقص که در طرف مقابل است و نقیض آن است، و نقیض کمالْ عدم آن است. و چون در حجاب هستیم در تشخیص گمراهیم و اگر حجاب برخیزد آنچه از او - جلّ و علا - است محبوب است و آنچه مبغوض است از او نیست، پس موجود نیست.(صحیفه ی امام، ج۱۶، ص۲۱۹) ۳. ما با چیزی دشمنی نداریم مگر اینکه اول خیر بودن و کمال را در او نفی می کنیم و سپس دشمن می شویم. ریشه ی همه ی اینها میل به کمال مطلق است. دعوا در مصداق است. ۴. در ۴ احزاب فرمود خداوند در یک انسان بیش از یک قلب قرار نداد و آن قلب کانون محبت است و عشق، قلب انسان محل همان عشق و محبت است. البته نه این قلب صنوبری، بلکه از این جهت که این قلب بروز دهنده حالات نفسانی است، آن بعد از نفس ناطقه که را که مجلای احساسات است می گویند قلب که پیوندی دارد با قلب صنوبری. همانگونه که ادراک را به راس نسبت می دهند. قلب کانون محبت و محل ظهور فطرت کمال خواه است، محبت به شیئی که ایجاد می شود تنفر از ضدش را هم ایجاد می کند. قلب انسان هم اگر عاشق چیزی شد از نقیضش متنفر می شود. ۵. محبوب ها دو دسته اند، بعضی ها نقیض خود را کنار می زنند. قلب انسان اینگونه است که جز یک محبوب را بر نمی تابند گ. رسم‌عاشق نیست با یک‌دل دو دلبر داشتن یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن اگر یک محبوب را انتخاب کرد، مثلا قدرت را انتخاب کرد دیگر جا برای هر چیز دیگر تنگ می شود. بلکه نسبت به آنها متنفر هم می شود. این خاصیت محبت های محدود است که نگاه منفعت طلبانه در وجود انسان ایجاد می کند. مثلا وقتی منافع ملی برایش ارزش شد منافع ملت های دیگر اهمیتی برایش ندارد. ۶. اما اگر عشق به کمال مطلق شد در واقع تمام محبوب های خرد ذیل آن، صورت معنایی نویی پیدا می کند. عشق به خدا جای عشق به همسر و فرزند را نمی گیرد. بلکه همه چیز در دایره ی کمال مطلق قرار می گیرد، چون همه تعینات او هستند، لذا عشق به خدا منافات با عشق به همسر و... ندارد. @taamollat