eitaa logo
⌈ࡅߺ߳ܦ߭ܝ‌ࡅ࡙ߺܟߺࡏަߊ‌‌ܘ🇮🇷⌋
9.2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
886 فایل
از جهان ماندہ فقط جان ڪہ مرا تَرڪ ڪند من چنانم ڪہ محال است ڪسے درڪ ڪند!.☕ ح‌ـرف‌هاے‌در‌گوش‌ـی↓☕ @Fh1082 ناشناسمـوטּ↓☕ https://daigo.ir/secret/51970196 تبلیغاتمـوטּ↓☕ @tabligh_haifa دراین کانال رمان هم گذاشته میشود فرق دارد با کانال فقط رمان! ×کپی×
مشاهده در ایتا
دانلود
┊ . . . . . . . . . . ┊ ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅────────࿇༅═‎┅─ ♡➾ツ ♡➾ ツ فردای آن روز سر ساعت دم در خانه ی عمو بودم. از ماشین پیاده شدم و تکیه به در سمت راننده منتظر شدم. ولی دقیقه ها می رفت و خبری از رامش نبود! دیگر داشتم خسته می شدم از تاخیر یک ربعی رامش که در خانه باز شد. رامش با آن تیپ جنجالی و گران قیمت، در چهارچوب در ایستاد. بوی عطرش حتی از آنجا هم به مشام من می رسید. حتم داشتم اصل فرانسه است. حتی نگاهی به چشمانش که روی من میخ کوب شده بود، نیانداختم و گفتم : _خانم فرداد.... تاخیر داشتید. خندید. مستانه و دلبرانه.... اما نه برای کسی چون من.... که از او که هیچ از پدر و زندگی او هم متنفر بودم. _خیلی بامزه ای..... من باید بهت بگم کی بیای و بری تو داری توبیخم می کنی دیر کردم ؟! با اخم نشستم پشت فرمان که در صندلی جلو را گشود که گفتم : _من تایمم خیلی منظمه.... واسه همین گفتم.... کجا؟! _کجا ؟!.... بریم دیگه. _نه منظورم اینه که چرا جلو می شینید؟ ابروهایش را درهم کرد. _ببخشید چرا لحن شما این جوریه؟.... دعوا دارید مگه با من؟!.... اخماتونم بدجور رو اعصابه. سرم را کمی کج کردم تا نگاهم را نبیند که جواب دادم: _حالتم همینه.... قصدی ندارم.... صندلی جلو در شان شما نیست.... عقب که بشینید من میشم راننده ی شما.... شما هم راننده خواستید دیگه. ♡➾••به‌قلم: C᭄ ‹امـیــن‌بـاشـیم› ────────────࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─ پـارت‌اول↯↯ ࿐ུ➾https://eitaa.com/tafrihgaah/82575غ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨ تخفیف ویـــژه بمناسبت ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمان‌ها به مدت سه روز تخفـیف خوردن و شمـامی‌تونـید _ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمـان در گــذر زمـان رو بـا ۳۰هـزارتـومـان و _ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمـان بربال‌فرشته رو بـا ۳۰هـزارتـومـان و _ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمـان بـــــاران رو بـا ۳۰هـزارتـومـان خریداری کنید. مـهـلـت خـریـد 𝐕𝐢𝐩 بـا این قـیـمـت: از امروز تا هجدهم شعبان براے خرید 𝐕𝐢𝐩 اول شرایط رو بخونید و سپس هزینه رو بہ شماره کارت زیر واریز کنید و فیش رو به همراه اسم رمان به این آیدی ارسال کنید👇👇 💳:
6037997372135500
مرضیه ناصری یگانه @F_82_02 @F_82_02 ❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدین‌وسیله آغاز ترم تحصیلی جدید را به تمامی شما دانشجویان عزیز، استادان گرامی، دوستان، بستگان، وابستگان، دلسوختگان، جاماندگان، صابران، مظلومان، بازماندگان از تعطیلات، خانواده‌های معزز دانشجویان، شهدای راه پاس شدن و حتی مقام معظم رهبری، صمیمانه تسلیت عرض می‌نمایم. باشد که این ترم نیز همچون ترم‌های گذشته با حداقل واحد افتاده و حداکثر امید به پایان برسد
- بِسْمِ‌‌اللٰہ‌ِالنُفُۅس‌ِالمُطْمَئِنَھْ′🌱 . .
ای کہ‌ از ما انتظاری بیش‌ از این‌ داری ســلام..🖐🏻 السلام‌علیک‌یا‌حجة‌اللهـ‌فی‌أرضه♥️
💠 🔸 امام صادق علیه السلام: گرانى قیمت، باعث بداخلاقى و رفتن روح امانت دارى مى شود و شخص مسلمان را مضطرب مى کند. 📚 فروع کافی/ج5/ص377 ✍🏼 این روایت هشدار به کسانی است که در گرانی کالای مردم دست دارند. این افراد علاوه بر ایجاد استرس و نگرانی در دنیای مردم، آخرت آنها را نیز خراب و پایه های دینداری مردم را سست می کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┊ . . . . . . . . . . ┊ ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅────────࿇༅═‎┅─ ♡➾ツ ♡➾ ツ خندید. _اوه چه جالب.... راست میگی. انگار زیادی خودمانی بود! اینکه در وجودش چیزی به اسم غرور نداشت، برایم جالب بود. عقب نشست که ماشین را روشن کردم و پرسیدم: _کجا برم؟ _یه کم تو همین کوچه خیابون ها بچرخ ببینم دست فرمونتون چطوره.... تا حالا راننده ی ماشین مدل بالا بودی؟ _نه.... _خب من می خواستم راننده ی ماشین خودم باشی. _مشکلی نیست.... می تونم. _آخه اگه بزنی به یکی، بابام ماشینو این دفعه، برای همیشه ازم می گیره. سکوت کردم. نمی دانم سکوتم را به چی برداشت کرد که گفت: _خوبه.... برگرد. _برگردم؟... _برگرد دم در خونه.... می خوام ماشینم رو بردارم. برگشتم و جلوی خانه پارک کردم. از ماشینم که پیاده شد، مقابلم کنار پنجره ی پایین سمت من ایستاد. نگاهش را از پشت عینک آفتابی اش می دیدم. _با اون که کوکب خانم خیلی ازت تعریف کرده ولی..... مکث کرد و من برباد رفتن تمام خیالاتم را در آن چند ثانیه حدس زدم. _امروز نمی تونم با ماشین مدل پایین شما برم شرکت.... تا مطمئنم نشم، ماشین رو نمی تونم بهت بسپارم. با اخمی که از شدت حرصم بود، نگاهش کردم. _چی باید براتون بیارم که بهم اعتماد کنید.... گواهینامه پایه یک خوبه؟ خندید. _خیلی بامزه بود.... ولی نه..... می تونی امروز همراهم بیای دست فرمون منو ببینی و ایرادتم رو بگی..... اگه دیدم مثل بابای حساس منی، مطمئن میشم دست فرمونت خوبه. ♡➾••به‌قلم: C᭄ ‹امـیــن‌بـاشـیم› ────────────࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─ پـارت‌اول↯↯ ࿐ུ➾https://eitaa.com/tafrihgaah/82575غ
┊ . . . . . . . . . . ┊ ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅────────࿇༅═‎┅─ ♡➾ツ ♡➾ ツ این را گفت و رفت و من همان جا منتظرش شدم. برخورد با او مرا کلافه می کرد. اینکه این همه دَک و پُزش را می دیدم و با زندگی و سختی های زندگی خودم و باران مقایسه می کردم، مغزم سوت می کشید. برگشت. ماشین را جلوی خانه ی عمو پارک کردم و او کمی جلوتر از خانه منتظر سوار شدن من بود. همان ماشین آلبالویی، همانی که انگار حتی دیدنش هم مرا از هرچه ماشین بود متنفر می کرد! این حق همان من و باران و مادرمان بود که حالا زیر دست رامش بود! سمت ماشین رفتم و در سمت شاگرد را گشودم. اخم هایم دست خودم نبود، همان مدل و رنگ ماشین و یا حتی لبخند روی لب رامش که نشان از شادی و خوشبختی و آسودگی زندگیش داشت، همه و همه داشت قلبم را می فشرد. راه افتاد. با چنان تکافی که فوری فریاد کشیدم: _چه خبره! نگاه متعجبش سمتم آمد. _چرا؟! _الان ماشینو میزنی به دیوار..... خندید : _بابام هم همینو میگه..... راستی شما نگفتی اسم و فامیل تون چیه. یک لحظه خشکم زد. اسم و فامیل!..... همان چیزی که اگر می خواستم وارد زندگی عمو شوم باید عوض می شد. سکوتم باعث شد او باز بخندد. _اسم و فامیل نداری؟!.... نگفتی چه نسبتی با خاله کوکب داری؟.... ما از بچگی با خاله کوکب بزرگ شدیم.... اگه به بابام بگم شما چه نسبتی با خاله کوکب داری، همین فردا بی شناسنامه و مدرک میگه راننده ی من بشی..... مامانم هم بدتر از بابام، مثل چشماش به خاله کوکب اعتماد داره. ♡➾••به‌قلم: C᭄ ‹امـیــن‌بـاشـیم› ────────────࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─ پـارت‌اول↯↯ ࿐ུ➾https://eitaa.com/tafrihgaah/82575غ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨ تخفیف ویـــژه بمناسبت ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمان‌ها به مدت سه روز تخفـیف خوردن و شمـامی‌تونـید _ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمـان در گــذر زمـان رو بـا ۳۰هـزارتـومـان و _ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمـان بربال‌فرشته رو بـا ۳۰هـزارتـومـان و _ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمـان بـــــاران رو بـا ۳۰هـزارتـومـان خریداری کنید. مـهـلـت خـریـد 𝐕𝐢𝐩 بـا این قـیـمـت: از امروز تا هجدهم شعبان براے خرید 𝐕𝐢𝐩 اول شرایط رو بخونید و سپس هزینه رو بہ شماره کارت زیر واریز کنید و فیش رو به همراه اسم رمان به این آیدی ارسال کنید👇👇 💳:
6037997372135500
مرضیه ناصری یگانه @F_82_02 @F_82_02 ❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا