💠 #جامعهی_نمازخوان چه نوع جامعهای است؟
✅ چرا نماز؟
اولین نکتهای که چرا باید نماز بخوانیم؟ وقتی «اللَّهُ الصَّمَد»، خدا چه نیازی به نماز ما دارد؟
یکم اینکه نماز اطاعت فرمان خداوند متعال است. برای اینکه از خداوند اطاعت و فرمانبری داشته باشیم این است که #عظمت_خداوند در قلب و فؤاد ما، #جعل شود. راه اینکه عظمت خداوند در قلب و فؤاد ما بنشیند، «رعایت ادب در مقابل خداوند» است و اولین جایی که باید #ادب را در مقابل خداوند رعایت کنیم، سر #نماز است. پس ادب اولین امری است که یک عبد در مواجهه با مولا باید تمرین کند و فرا بگیرد.[1]
دوم بله خدا نیازی به نماز ما ندارد اما ما که نیاز داریم! چه نیازی؟ آیا انسان بدون هدف زندگی میکند؟ انسان برای رسیدن به هدف، نیازی به یکسری وسایلی دارد که به آن هدف برسد. به عنوان مثال آرامش، سرزندگی و سرِ حال بودن. هرکسی که انسان مؤمن و معتقدی است بداند که امام محمدباقر علیهالسلام میفرماید: «هر کس در امور زندگیاش بیحال باشد و سرزنده نباشد در امور اخروی و معنویاش بیحالتر و کسلتر است.[2]» چنین کسی از بندگی خودش هم لذتی نمیبرد. خیلی دوست داشتم بیشتر توضیح بدهم اما چون بسیار این موضوع موسع و گسترده است پیشنهاد میکنم به منبع مراجعه کنید.
✅ جامعهی نمازخوان [3]
«آیه 3 سوره انفال: الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ؛ آنها که به پا میدارند نماز را»! اقامهی صلاة یعنی چه؟ اقامه با یُصَلّون چه فرقی میکند؟
«الذین یصلون» یعنی کسانی که نماز میگزارند اما «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ» یعنی کسانی که اقامه میکنند نماز را! اگر فقط نماز گزاردن و یا دولّا راست شدن مطرح بود که ذات اقدس اله نیازی نبود در آیه 3 از این عبارت استفاده نماید. پس پیداست که «یقیمون الصلاة» غیر از نماز خواندن است، یک حقیقت برتر و والاتری است. این حقیقت چیست؟
یک احتمال وجود دارد که نماز را به صورت کامل به پا داریم یعنی کار را به صورت کامل انجام داد «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا (سوره روم آیه 30)». اگر کسی اینجور نماز بخواند، قطعاً #فلاح و رستگاری در انتظار اوست. کسی که خوب نماز بخواند، همهی مشکلات برایش آسان میشود. شنیدید که وقتی بزرگان دین در هنگام مصیبتها و شداید نماز میخواندند؟ رسول خدا در هنگام بحرانها و شدتها رو میکرد به بلال میگفت «ارحنا یا بلال؛ بلال ما رو آسوده کن»، برو اذان بگو. واقعاً اگر کسی نماز را با توجه، با خضوع و خشوع اقامه کند، قطعاً آنچه که به مؤمنین وعده داده شده است، برای او وجود خواهد داشت.
احتمال دیگری هم وجود دارد که اقامه داشتن نماز، یعنی جامعه را جامعهی نمازخوان کنند. برخی دلشان خوش است که نماز خواندند؛ 17 رکعت در شبانهروز خواندند غیر نمازهای مستحبی دیگر! اگر بگویند ولکن مردم گروهگروه از دین دارند رو برمیگردانند، غمشان نیست. در اینجا سعدی میگوید: "آن گلیمِ خویش به در میبرد ز موج". میگوید که ما به سختی میتونیم گلیم خودمان رو در ببریم خیلی کار کردیم، به دیگران نمیرسیم. خب آن عملی که نشانهی ایمان است، که عمل نیست. هرکسی نماز خوب بخواند اما خودش بخواند به دیگران هم کاری ندارد، درست نیست. درست نیست یعنی کامل.
نشانهی ایمان یعنی اقامهی صلاة. نماز در جامعه به پا داشتن، همگان را نمازخوان کردن، نه به معنای اینکه یک عبادت همه انجام بدهند، نه اینکه فلان نمازخوان نیست، نمازخوانش کنیم؛ یعنی جامعهی نمازخوان، یعنی جامعهای که دائماً به یاد خدا و در راه خداست. جامعهای که میگوید «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِين؛ جز خدا کسی را عبادت و عبودیت نمیکند و به جز خدا به هیچ کس دیگر اتکاء و از کسی استعانت نمیجوید.»
جامعهی نمازخوان یعنی آن جامعهای که هر روز از سردمداران فساد، یعنی مَغْضُوبِ عَلَيْهِم و از دنبالهروان فساد، یعنی از ضَّالِّين تبری میجوید، نماز اینهاست. اگر کسی سعی کند انسانهای دیگر را نمازخوان کند به این معنی هست که در حقیقت تلاشی و کوششی در راه #عبودیت مطلق حق، در راه ریشهکن کردن فساد، در راه از بین بردن من و ما، در راه ایجاد وحدت اجتماعی و انسانی میان آحاد مسلمان و آحاد بشریت، تلاشی در این راهها انجام داده یعنی #اقامهی_صلاة .
🔺 پینوشتها:
[1] چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟؛ علیرضا پناهیان؛ تهران؛ انتشارات بیان معنوی؛ 1394
[2] کافی؛ ج5؛ ص85
[3] طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن؛ سلسله جلسات استاد سیدعلی حسینیخامنهای؛ 1353شمسی؛ انتشارات مؤسسه ایمان جهادی؛ چاپ فروردین 1395
@TahaMohajer1444
علم استراتژی، علم بقاء جامعه
در محافل مختلف، دوستان دیدند که ما در همهی زمینهها نظر میدهیم و حتی در موارد خاص، خطمشی میدهیم که باید فلان نقشهراه را طی کرد. برخی جلوی ما را میگیرند و میگویند: "نمیشود که در همهی زمینهها اظهار نظر کنید"!
این جملات را که بارها و بارها توسط افراد مختلف شنیدیم، نشاندهندهی این است که آنان به مفهوم #استراتژی آشناییت ندارند.
yon.ir/TElc5
اساساً «استراتژی Strategy»، مفهومی نظامی است. دانش یک ژنرال یا یک امیرنظامی دانش جنگیدن نیست، بلکه دانش اصلی و تخصصی او «استراتژی» است. استراتژی دانش حفظ بقاء یک حوزه و سیستم است. بنابراین، «استراتژی» را امروزه به عنوان «علم بقاء» میشناسند. بر این اساس، وقتی سخن از سطح استراتژیک میشود، به مؤلفهها و عناصری اشاره میشود که بقاء سیستم منوط به آنها هستند.
حال، در سطح تمدنی و کلان، برای هر جامعه نیز مؤلفههایی تعریف میشوند که به وسیلهی آنها «بقاء» در حوزه مورد نظر رقم میخورد. اقتصاد، سیاست، جامعه، دیپلماسی، هنر، فرهنگ و غیره از جملهی این مولفههاست، که به وسیله آنها بقای تمدنی صورت میگیرد.
یک استراتژیست نه به عنوان یک اقتصاددان، سیاستمدار، جامعهشناس، هنرمند و یا سینماگر بلکه از منظر علوم استراتژیک و علم بقاء به این مولفهها نگاه میکند.
علم استراتژی علم اداره جامعه و علم اداره تمدنها و کشورها بوده و علم بقای جوامع محسوب میشود؛ همانطوری که پزشکی، علم بقای جسد انسان است.
نوع نگاه استراتژیستها به مسائل و مشکلات تمدنی و اجتماعی شبیه نگاه پزشکان به بیماریهاست؛ ابتدا باید بیماری شناخته و هشدار داده شود و سپس مسئله درمان و سازوکارهای آن بیان شود.
یک #استراتژیست زمانی که اقتصاد و یا هنر و یا سیاست یک جامعه دچار بیماری شده باشد و بقای سیستمی و تمدنی جامعه را متزلزل میکند آنجاست که به کشف بیماری و درمان آن میپردازد.
#کلاننگری، #آیندهنگری و #همهجانبهنگری سازوکار علم استراتژی است.
برای درک بیشتر با سطوح #استراتژیک به goo.gl/aJ9sXD مراجعه فرمائید.
@TahaMohajer1444
چگونه به مفهوم واقعی و حقیقی کلمهی یک واژه پیببریم؟
در حکمت و فلسفهی فهم، دیرینگونههایی وجود دارد که عدم اشراف به آنها اولین مشکلی که ایجاد میکند این است که فهم دچار اعوجاج یا بحران میشود.
به عنوان مثال وقتی یک موضوع فراگیر میشود در پهنهی نظام معرفتی؛ در فرهنگ، سیاست، اقتصاد و غیره و یا حتی خود واژههای «فرهنگ»، «سیاست»، «اقتصاد» و غیره؛ باید بررسی کرد در دیرینشناسی فهم چه سازوکاری را جلو برده است و آیا درست فهم شده است یا خیر؟
در تفکر فلسفی، ریشهشناسی فهم به طور مشخص 4 لایه دارد:
1⃣ اپیدمیولوژی | فراگیرسازیشناسی | Epidemiology
2⃣ متدولوژی | روششناسی | Methodology
3⃣ ترمینولوژی | مفهومشناسی | Terminology
4⃣ اتیمولوژی | ریشهشناسی | Etymology
فهم در هرکدام از این واژههای «فرهنگ»، «سیاست»، «اقتصاد» و غیره در این حوزهها، یک ریشه، عقب و یا تاریخی دارد.
حال یکی از این کلمات عمومی میشود و تعمیم پیدا میکند یا به عبارت دیگر Epydemic (فراگیر) میشود که اصطلاحاً «فراگیرسازیشناسی» میگویند. اما نمیدانید مقوله گزارهای که امروزه بین مردم رواج پیدا کرده است، از کجا آمده است؟
از لایهی Epidemiology عمیقتر میشویم و به مفهوم و لایهی عمیقتری به نام Methodology یا روششناسی میشویم. آن گزاره و پدیدهای که فراگیر شده است، یک روش است که فراگیر شده است.
پس از مطالعهی روشِ گزارهای که فراگیر شده بود، وارد لایهی عمیقتری میشودیم. متوجه میشویم این پدیده از یک Term نشأت گرفته است. در اینجا مفهومی به نام ترمینولوژی یا Terminology موضوعیت پیدا میکند.
بعد این Term مفهوم 2000 - 3000 سال طول کشیده تا این دگرگونی پیدا کرده و از یک جایی نشأت گرفته است. لذا ریشهی آن را در زبانشناسی مطالعه میکنیم. یه این مراتب Etymology یا اتیمولوژی گفته میشود.
پس فرآیند چهارگانهی 1⃣ فراگیرسازیشناسی 2⃣ روششناسی 3⃣ مفهومشناسی 4⃣ ریشهشناسی فهم ما را شکل و سازمان میدهد. در حوزهی تخصصی فهم در این حوزه این چهارچوبها معین میشود.
#دیرینشناسی_فهم
@TahaMohajer1444
معنی #هجرت و #مهاجر در نگاه امیرالمومنین علیهالسلام
قال امیرالمؤمنین علیه السلام: لَا يَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ وَ لَا يَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُه
ترجمه: نام هجرت بر احدی واقع نمیشود؛ مگر حجّت خدا را در زمين بشناسد. كسی كه حجّت الهی را شناخت و به او اقرار كرد، #مهاجر است.
منبع: نهج البلاغه خطبه ۱۸۹
پینوشت: خدایا ما را از مهاجران الهی قرار بده! الهی آمین
@TahaMohajer1444
اى صاحبان بصيرت، عبرت بگيريد!
بخش اول
آمریکا در طول 39 سال گذشته، هشتبار بدعهدی کرده است:
بار اول - شکست مذاکره در دولت موقت آقای بازرگان: در سال 1358 ایران خواستار آزادشدن 12.5 میلیارد دلار، هزینهی تجهیزات را از آمریکا خواست ولی به مدت 39 سال است که تحویل نداده است.
بار دوم - شکست در مذاکره الجزایر برای آزادی گروگانهای آمریکایی: در این مذاکرات که قرار بود که 52 نفر سفیدپوستی که توسط دانشجویان خط امام (ره) در قضیهی لانهی جاسوسی به گروگان گرفته بودند، آزاد شوند، رفورمیستها (مسامحتاً اصلاحطلبان) در الجزایر مذاکراتی برای آزادسازی گروگانها انجام شد که آمریکاییها متعهد شدند 12.5 میلیارد دلار را پس دهد، ایران را تهدید نکند و در امور داخلی ایران دخالت نکند اما به تعهدات خود عمل نکرد؛ علاوه بر آن آمریکا از سال 59 رسماً ایران را تحریم و محاصرهی اقتصادی کرد
بار سوم - شکست مذاکرات مکفارلین: آقای مکفارلین و هیئت همراه او، طبق وعدهی قبلی که مقرر شده بود ما به آزادسازی گروگانها آمریکایی در لبنان کمک کنیم و متقابلاً آمریکا برخی تجهیزات مورد نیاز در جنگ را برای ما تأمین کند، با خود 500 موشک تاو آوردند اما کلک زدند؛ بر روی موشکها آرم انبارهای رژیم صهیونیستی خورده بود؛ این سلاح تاریخ مصرف گذشته بود و میبایست از رده خارج میشد. آبروریزی بزرگی بود و سلاحها بازپس فرستاده شد. اما اسرائیل از آن بهرهبرداری تبلیغاتی کرده و به کشورهای عربی وانمود کرد به ایران سلاح فروخته است. ضربهای که آمریکا به ما در این جریان وارد ساخت، بدنام کردن ایران بود؛ که هنوز پس از گذشت سی سال، ما متهم به داشتن روابط پنهانی با اسرائیل و خرید سلاح از او هستیم. اگر آمریکا در آن کیک و کلید و انجیل صادق بود، چرا دشمن ما و در ردهی مشاور نخستوزیر اسرائیل را با خود به ایران میآورد!
بار چهارم - دخالت مستقیم آمریکا در جنگ ایران و عراق و حمایت و پشتیبانی همهجانبه از صدام که در نتیجهی آن، پیروزی قطعی ایران در سالهای پایانی جنگ به عدمالفتح و پذیرش قطعنامه 598 مبدل شد. آمریکا سلاح شیمیایی و کشتار جمعی در اختیار صدام قرار داد. همچون امروز که همین ماجرا در سوریه تکرار شد؛ تا ارتش سوریه به پشت دروازههای حلب رسید و دست بالا را در عرصهی میدانی مقابله با داعش پیدا کرد، بلافاصله آمریکاییها سلاح شیمیایی در اختیار نیروهای داعش قرار دادند. هرگاه طرف آنها در حال تضعیف شدن باشد، مستقیم وارد عمل میشوند.
بار پنجم - اعمال تحریمهای هلمز برتون و داماتو در دورهی «سازندگی» و «اصلاحات»: پس از رحلت امام، دولت کارگزاران و سازندگی با سیاست پنجرههای باز به روی غرب، روی کار آمدند و به مدت 8 سال همهی قواعد و طرحهای غربیها در بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، طرح وازکتومی (که در اثر انجام آن، ایران در 20 سال آینده یکی از پیرترین کشورهای جهان خواهد بود) توسط تکنوکراتهای دولت سازندگی و برخلاف اسلام، در کشور پیاده شد. مزد این اقدامات خوشبینانه را آمریکاییها در اواخر دورهی مرحوم آقای هاشمی با تصویب قانون هلمز – برتون و بویژه قانون داماتو دادند. مطابق قانون داماتو به مدت 10 سال هرکس در صنایع ایران و بخصوص صنایع نفت و گاز بیش از 40 میلیون دلار سرمایهگذاری کند آمریکا او را به دادگاه برده و با او برخورد خواهد کرد. دورهی 8 سالهی آقای خاتمی که هرگونه مجیز غرب در این دولت گفته میشد، سبب نشد تا آمریکاییها به لغو این تحریم اقدام کنند و در سال 85 این قانون برای ده سال دیگر تمدید شد.
ادامه دارد ...
@TahaMohajer1444
اى صاحبان بصيرت، عبرت بگيريد!
بخش دوم
بار ششم - قرار دادن ایران در لیست محور شرارت، هم تراز عراق (صدام) و کره شمالی: آقای خاتمی در سازمان ملل پیشنهاد گفتگوی تمدنها را ارائه کرد و این شعار با رأی 150 کشور به عنوان نام سال جهان انتخاب شد. همهی جهان پذیرفتند گفتگوی تمدنها کنند، اسلحه را روی زمین گذاشتند؛ آمریکا اسلحه را برداشت و جنگ تمدنها را آغاز کرد. در این دوره آمریکاییها حوادث یازدهم سپتامبر را براه انداخته و طالبان را مسبب آن معرفی کردند. جرج بوش پسر به بهانهی نابودی القاعده به افغانستان یورش برد و ما در این جریان با آمریکاییها همکاری کردیم؛ اما پس از آنکه خر آمریکا از پل گذشت، ایران را هم تراز با عراق (صدام) و کرهی شمالی در لیست محور شرارت گذاشت.
بار هفتم - شکست مذاکرات هستهای در سعدآباد: پس از گزارش دادن سازمان منافقین به آمریکا که ایران، سلاح اتمی تولید میکند. آمریکا این افراد را در کنگره حاضر کرد و به تلویزیون CNN برد و تبلیغات گستردهای علیه ایران مبنی بر ساخت سلاح هستهای براه انداخت. دولت خاتمی تسلیم شد و کار به اینجا رسید که در پاییز سال 82 با اروپا وارد مذاکره شدیم. یوشکا فیشر (وزیر خارجه آلمان)، جک استراو (وزیر خارجه انگلیس)، دومینیک دوویلپن ( وزیر خارجه فرانسه) وارد ایران شدند. جک استراو بر سر کمال خرازی فریاد کشید و تشر زد؛ یوشکا فیشر عصبانی شده و روی میز کوبید که چقدر ما را سر میدوانید. در مملکت خودمان به ما زور میگفتند! آقای روحانی تسلیم شد و ما تعلیق داوطلبانه را شروع کردیم. همهی تأسیسات هستهایمان را پلمپ کردیم. سپس گفتند تعلیق موقت پذیرفته نیست باید تعلیق دائم داشته باشید. پروتکل الحاقی را نیز باید بپذیرید و حق داشتن یک سانترفیوژ را ندارید. ایران نیز برای پذیرش آن کمی اعلام آمادگی کرد! به آمریکا و اروپا اعتماد کرده و تا سال 83 مطابق خواستشان جلو رفتیم. بعدها مقام معظم رهبری فرمودند که اگر آن زمان همکاری نمیکردیم، بعدها برخی به ما اشکال میگرفتند که در روابط دیپلماتیک کوتاه میآمدید تا ببینید آمریکا قابل اعتماد است یا خیر. اما اوایل سال 84 که زیادهخواهیهایشان جدی شد رهبر انقلاب در واپسین روزهای دولت اصلاحات، دستور فک پلمپ را صادر کردند.
ادامه دارد ...
@TahaMohajer1444
اى صاحبان بصيرت، عبرت بگيريد!
🖼 yon.ir/Zn1hb
بخش سوم
بار هشتم - شکست طجما (برجام): تحریمهایی که از سال 59 آغاز شده و با قانون داماتو تشدید پیدا کرده بود، ادامه یافت و فشارها بر کشور بالا گرفت. دولت یازدهم سرکار آمد و اینگونه وانمود کرد که تحریمها تنها برای همین 8 سال گذشته، به خاطر اصرار بر هولوکاست بوده است و تا قبل از آن چنین چیزی را نداشتیم. پس مذاکرات را با رویکرد تنشزدایی (گویی عامل تنش در جهان ما هستیم!) و تعامل با غرب از سر گرفتند. کار به جایی رسید که رهبری معظم مجبور به تعیین 9 خط قرمز در مذاکره شدند؛ زیرا همهچیز در حال از دست رفتن بود. در نهایت به یک انرژی هستهای کوچک شدهی مینیاتوری شده بسنده کردند. غنیسازی 20 درصد به 3.5 درصد رسید و دهها هزار سانترفیوژ به 5600 عدد کاهش یافت و در قبال آن مقرر شد تا تحریمها رفع شود. غافل از آنکه تحریمها به خاطر وجود «یو-تِرن» مطلقاً رفع نخواهند شد. معنای یوتِرن که در سال 1387 توسط مرکز سیاست دو حزبی آمریکا قطعی شد، این است: هر کشوری که میخواهد با ایران معامله داشته باشد میباید از کانال آمریکا عبور کند. معاون وزیر خارجه آمریکا و معاون وزیر خزانهداری آمریکا در تلویزیون CNN حاضر شده و تشریح کردند هیچ قولی برای برداشتن یوتِرن در برجام نداده بودند. آمریکا برای اولین بار در عمر خود راست میگوید! در برجام هیچ نشانی از برداشته شدن یوتِرن نیست. در واقع سرداران مذاکره از وجود چنین مفهومی در مناسبات مالی ما با کشورهای جهان بیاطلاع بودند و آنقدر به آمریکا اعتماد داشتند که در باب نحوهی برداشته شدن تحریمها مذاکره نکردند. در حالیکه او به ما چنین اعتمادی نداشت و برای نحوهی بتنریزی تأسیسات اراک و... بند بند مذاکره کردند. تا پیش از برجام، ما برای تعاملات با جهان تحریم بودیم. پس از برجام، بدلیل باقی ماندن یوتِرن، تمام 190 کشور جهان برای معامله با ایران تحریم هستند؛ به همین دلیل آقای ظریف در دیدار با مقامات کشور شیلی میگوید با سیستم مالی ما کار کنید، اگر تأییدیه میخواهید، ما به آمریکا رفته و برای حصول اطمینان شما از آنان تأییدیه میگیریم. این یعنی برای معامله با هر یک از 190 کشور جهان میباید به آمریکا رفته و تأییدیه دریافت کنیم! در مرداد سال 96 هم طرح جامع تحریمهای ایران به تصویب رسید. این هشتمین بدعهدی آمریکا بود. هشت بار دستمان را در دست آمریکا گذاشتیم و او به ما رودست زد.
درس این هشتبار مذاکره با آمریکا این است که هر بار به روش اشعث بن قیس با غدار جماعت (عهدشکن) مذاکره کردیم، طرف مقابل، بدعهدی کرده است. دیگر تکرار نکنیم!
پایان
@TahaMohajer1444
دوگانهی کاذب؛ اصولگرایی و اصلاحطلبی!
امام خامنهای (مدظلهالعالی): «بنده دعوای اصلاحطلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیمبندی را غلط میدانم. نقطهی مقابل اصولگرا، اصلاحطلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاحطلب، اصولگرا نیست. نقطهی مقابل اصولگرا، آدم بیاصول و لااُبالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب میکند که بشدت ضدسرمایهگذاری و سرمایهداری حرکت کند، یک روز هم منافعاش یا فضا ایجاب میکند که طرفدار سرسخت سرمایهداری شود؛ حتّی به شکل وابسته و نابابش! نقطهی مقابل اصلاحطلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاحطلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روشها به صورت روزبه روز و نوبه نو.» [19 اردیبهشت 1384]
🖼 yon.ir/rJUFa
گفتمانی که امام جامعه از دههی 80 آغاز کردند، نشان میدهد که این دو جناح سیاسی (اصولگرا و اصلاحطلب) در کشور، ضد هم تعریف نشدهاند اما با فضاسازی رسانهای میبینید به جای اینکه روی اشتراکات دست بگذارند، روی اختلاف و تضاد اساسی میپردازد که این خیلی نگرانکننده است.
یک موضوعی که یک کلاننگر، همهجانبهنگر و آیندهنگر به بیانات امام جامعهاش مراجعه میکند، به یک نکتهی کلیدی و بسیار مهم مواجه میشود و آن هم این است که ثنویتی که امام جامعه تعریف میکند، ثنویت #انقلابی و #غیرانقلابی است. بله! این پاردایمشیفت است. از ثنویت اصولگرا و اصلاحطلب به ثنویت انقلابی و غیرانقلابی. چرا؟
آیا اصولگرایان و اصلاحطلبان دو حزب و جناح سیاسی کشور، کشور را به منافع ملّی، عزت و فلاح ملّی و سعادت ملّی سوق دادند یا خیر؟ هر چه به فکر فرو میروم، به سوال، جواب منفی میدهم. در جامعه میبینم بر سر هم میزنند! به مسائلی میپردازند که در اولویتهای کماهمیت نظام اسلامی است یا اصلاً در نظام اسلامی دیده نمیشود. به مسائلی میپردازند که آن موضوع به تاریخ پیوسته است؛ دعوای آن تمام شده است. اما باز هم میبینیم که این دعواها تمام نمیشود و ادامه دارد.
برای درک و فهم درست و دقیق باید دید این سیاست دوحزبی و دوقطبی از کجا آمده است؟ و چگونه ترویج داده میشوند؟
بله همانطور که خودتان میدانید، این سیاست دوحزبی از آمریکا آمده است و با ابزاری به نام فوتبال به دیگر کشورها صادر شده است. اما یک مسئلهی مهم این است که این نوع سیاست به کشور ما آمده است. کشوری که مبنای آن اسلام، قرآن کریم و عترت میباشد. ما از منابع گرانبهایی بهره میبریم حالا چرا از فلان کشور، فلان سیاست را بپذیریم؟ الآن جواب نمیدهم هرچند کسانی که اینجانب را میشناسند، پاسخم را میدانند!
مهمترین نکتهای که در این دوقطبیسازیها جای تأمل دارد التقاطی بودن دوقطبیهای مذکور از هندسه سیاسی غرب است. جمهوری اسلامی که در سال 59 با نفی شرق و غرب حاکمیت خود را تثبیت کرد درنهایت بهواسطه التقاط مدیران و منتقدان سبب احیای ایدئولوژیهای شرق و غرب میشود. چپ که مؤید تفکرات بلوک شرق است و راست مؤید تفکرات بلوک غرب. لذا به نظر میرسد بهواسطه ضعف ساختار فکری و اندیشهای مدیران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره این دوقطبیهای ضاله در زیر لوای جمهوری اسلامی حیات خود را احیا و ابقا نموده است. علاوه بر این اصلاحطلب و اصولگرا نیز دوقطبی مستقل جمهوری اسلامی محسوب نمیشود و آن نیز روگرفتی از هندسه ایدئولوژیک غرب در تاریخ استراتژیک مسیحیت است. اصلاحطلبی که ترجمانی از جریانهای رفورمیستی و روگرفتی از کلیسای پروتستان و اصولگرایی که ترجمانی از جریانهای فاندامنتالیستی و روگرفتی از کلیسای ارتودکس است. التقاط جریانهای سیاسی در تنظیم هندسه سیاسی جمهوری اسلامی نمایی و نمادی از عدم اصالت این دوقطبیها و ابطالپذیری آنها میباشد.
پس ما نیاز به اندیشیدن و نظریهپردازی داریم. اگر ما به حزب و تشکل نیاز داریم که داریم، باید دید چگونه اینها تعریف میشوند؟ آنها را روششناسی کنیم. و ... .
یک دردی که وجود دارد، این است که از سیاستمدارن گرفته تا مردم، همراه و ملازم امام جامعه نیستند. وقتی سخن از ثنویت انقلابی و غیرانقلابی هست، چه نیازی به گفتن ثنویت اصولگرا و اصلاحطلبی است؟ #من_انقلابیام
@TahaMohajer1444
چهکار کنیم که تشخیص بدهیم چه کسی حق را میگوید؟ چه کسی باطل؟
این سوالیست که برخی در فضای سایبر و همچنین در محافل گوناگون میپرسند.
بهترین پاسخی که به این سوال داده شده، توسط قرآن کریم میباشد. در سوره انفال آیه 29، ذات اقدس الهی میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا»؛ ای کسانیکه ایمان آوردهاید، اگر خودتان را از چشم خدا ببینید و در محضر خدا معصیت نکنید، الله در شما قوه فرقان (تشخیص حق از باطل) را #جعل میکند. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان این موضوع را هم در اعتقادات میبیند و هم در عمل. علامه در اعتقادات جدا کردن ايمان از کفر و هدايت از ضلالت، و همچنین در عمل جدا كردن اطاعت از معصیت و هر عمل مورد خشنودى خدا است از هر عملى كه موجب غضب او باشد، و فرقان در رأى و نظر جدا كردن فكر صحيح است از فكر باطل، همهی اينها نتيجه و ميوهاى است كه از درخت تقوا به دست میآيد.
نکتهی قابل توجه این است که برخی از دوستان میگویند "ما نه حقِ حقیم و نه باطلِ باطل، ما حدوداً این وسطا هستیم!". منطقی که از سال ١٩۶٥م وارد صحنه محاسباتنو شد و متأسفانه برخی این منطق را در همه چیز بسط دادند، «منطق فازی» بود. منطقی که درجهای یا نسبی است. مثلاً در #ثنویت شب و روز، وقتی میخواهند زمان دقیق 18:30 را تعیین کنند، میگویند الآن نه دقیقاً شب است و نه دقیقاً روز، بلکه 6 ساعت و نیم از روزِ روز گذشته و 5 ساعت و نیم دیگر شبِ شب میشود. خب مگه این منطق درست نیست؟ بله درست است اما ثنویت شب و روز در وادی متضاد ضروری (ثنویتهایی که ضد هم هستند اما ضروری هم هستند و یکی بدون دیگری معنایی ندارد) است اما نمیشود ثنویت حق و باطل را در این وادی (وادی تعادل و تضاد) دید بلکه این ثنویت، در وادی توحیدی است یعنی در این وادی ثنویتهایی وجود دارند که یک انگاره را باید نفی و دیگری را اقامه کرد. مانند هدایت و ضلالت، ایمان و کفر، یقین و شک، فلاح و خسارت، استقامت و زلّت، عزت و ذلّت، حق و باطل، و غیره از ثنویت یا دوگانگیهای توحیدی است. بله ما مطلق حق نیستیم چون معصوم نیستیم اما در اینجا هویت انسان موضوعیت دارد؛ اندیشه و عقیده در اینجا موضوعیت دارد؛ انسان در صیرورت و شدن در إِلَى اللَّهِ الْمَصير هست یا بِئْسَ الْمَصير. در اینجا نسبیگرایی نداریم. یادمان باشد اگر پایهی منطقمون در حق و باطل، اینگونه فکر کردیم (ما نه حقِ حقیم و نه باطلِ باطل) یعنی منطقمون #منطق_فازی بود، بدانیم که لیبرال (اباحهگر) شدیم.
#معرفت_توحیدی
وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماما، إن شاء الله
@TahaMohajer1444
سوال: آن کمکی که به عراق و سوریه در پروژهی نظامسازی خرج میشود از صندوق بیخانمانهاست؟!
برای بیخانمانها، وزارتخانه و سازمانهای متعددی وجود دارد: وزارتخانه راه و شهرسازی، وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی و غیره.
یک بودجهی مستقلی برای دفاع از کشور دارید. به تشخیص شما، این بودجهی نظامی را در کجا استفاده شود، بهتر است؟
میدانید نام بهترین ناو این کشور، سهند بود؟!!
میتوانید در اینترنت جستجو کنید و عکس این ناو را پیدا کنید؟ وقتی که در سال 66 وقتی از تنگهی هرمز رد شد از فاصلهی 50 کیلومتری توسط با هواپیمای A6 آمریکایی با موشک هارپون منهدم شد و هیچ کس متوجه نشد از کجا خورد؟!
کمکهایی که به کشورهای محور مقاومت میشود از بخش بودجه دفاعی کشور است، با بودجه دفاعی کشور هم میشود توپ و تانک خرید و انبار کرد تا تاریخ انقضاء آنها تمام شود و توانایی کاربردی و عملیاتی خود را از دست بدهد و هم میشود به چندین گروه چریکی کمک نظامی کرد تا هم به جای ما جنگ کنند و هم دشمن را از مرزهای ما دور نگه دارند.
برای کمک به رفع بیکاری و فقراء در کشور چندین وزارتخانه و سازمان دولتی با بودجهای چند برابری نسبت به بودجه دفاعی وجود دارد (مثل رفاه، اقتصاد، بهزیستی و ...) و این غیرمنطقی است که به خاطر عدم مدیریت درست این وزارتخانهها در رفع مشکلات مردم بودجه دفاعی نیز صرف این کار بشود و امنیت کشور هم به باد برود!
ما با این کار در کشورهای محور مقاومت کار فرهنگی هم کردهایم و آنها را با فرهنگ انقلاب و راه امام (ره) نیز آشنا کردهایم که این کار باعث چند برابر شدن قدرت منطقهای ایران میشود.
این شبهه توسط دشمنان ما طراحی شده تا ایران دست از حمایت نیروهای مقاومت در خارج از مرزها بردارد تا بتواند جنگ و ناامنی را به داخل کشور بکشاند؛ آیا اگر داعش و امثال داعش کارشان در سوریه و عراق تمام میشد برای شروع قتل و غارت در ایران لحظهای درنگ میکرد؟
حال میپرسم: آیا کمک به محور مقاومت ضرورتی دارد یا خیر؟
این نگاه سطحمآبانه نشان از عدم فهم و درک از دین و حتی #کارکرد_دین میباشد! اگر بخواهید ببینید در یک حکومت دینی، دین پیاده شده است، به کارکرد آن توجه کنید. براستی #کارکرد_دین چیست؟!
@TahaMohajer1444
آیا در #جمهوری_اسلامی، اسلام پیاده شده است؟
اگر بخواهیم ببینیم در حکومت دینی، اسلام پیاده شده است، به کارکرد آن توجه کرد. هرچیزی کارکردی دارد و #کارکرد_دین هم در یک واژهی قرآنی خلاصه میشود: #قسط.
حق جایی است؛ هر کس یا هر چیزی را در سر جای خود ببینیم، عدل اطلاق میشود؛ هر کس یا چیزی را در سر جای خود #جعل کنیم، #قسط گویند که بر اثر عدل و انصاف پرداخته میشود؛ وقتی قسط رقم خورد، آنچه میبینیم زیباست، یعنی هر کس یا هر چیزی را سر جای خود ببینیم، حُسن گویند. «قسط»، در مقابل «ظلم» قرار دارد. اشتباهی که در افواه صورت گرفته این است که عدل را روبروی ظلم میگیرند؛ حال آنکه «عدل» مقابل «جور» قرار دارد.
قسط دو کارکرد درونی و بیرونی دارد: در کارکرد درونی به #قسط_معرفتی میرسیم و در کارکرد بیرونی به #قسط_اجتماعی منتج میشود. در #قسط_معرفتی روایتی از امام جعفرصادق(ع) آمده است: «عدل، تسلط عقل بر نفس است؛ کسی که عقل او بر نفسش حاکم شد، منصف میشود؛ وقتی منصف شد، قسط را اقامه میکند.» وقتی انسان طغیان ورزید، حاصل هواهای نفسانی اوست؛ اما اگر عدل آمد و عقل بر نفس حاکم شد، انصاف رقم میخورد. اما چرا در #جمهوری_اسلامی، قسط پیاده نشده است؟ چون عمدتاً عقلمان بر نفسمان سیطره ندارد و غالباً منصف نیستیم. بروندادِ فردی که عادل و منصف است، برپایی قسط است. عدل در نگاه امام صادق(ع) یک پدیدهی بیرونی نیست. انسان مؤمن ابتدا درون خود را محکم میکند، سپس در رفتار بیرونی خود قسط را محقق میکند. پس قسط که حاصل عدل و انصاف است.
وظیفهی خواص و عوام در #قرآن_کریم تعیین و تبیین شده است. در آیهی 25 سورهی حدید برای سطح عموم مردم آمده است: «... لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» انبیا(ص) مبعوث شدند تا تودهی مردم برای تحقق قسط قیام کنند. یعنی به مُر اسلام، سهم هرکس هرآنچه که هست به او پرداخت شود؛ همچنین سهم هرکس هرچه که نیست از او بازپس گرفته شود؛ به این نحو که افراد، نور درون خود را خاموش نکرده و تن به نفسانیات در ندهند؛ و انبیا(ص) نیز از هوای نفس مردم تبعیت نکنند. اما درآیهی 8 سورهی مائده و یا آیهی 135 سورهی نساء برای سطح مسئولین و خواص آمده است: «... كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ...» یعنی روی کارکرد دین، پافشاری نمایند. مهمترین کارکرد انیباء ایستادگی مقابل سنتهای غلط، باطل و ناروا است. یکی از سنتهای غلط و ناروایی که در جمهوری اسلامی وجود دارد، بانک و نظام مالی ربوی در جامعهی ما مقبولیت پیدا کرده که ایستادگی و مقابله به آن دم مسیحایی میطلبد.
مشکل امروز ما این است که خواص و مسئولین ما قوام به قسط نیستند. مردم و مسئولین همه باید برای اقامهی قسط قیام کنند. ابتدا در درون خود به نورانیت برسند، سپس در برابر باورها و سنتهای باطل بایستند و آنها را بزدایند تا حق اقامه شود. اگر نشد، هر کس خود به تنهایی میتواند اقامهی قسط کند که: «قُل إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَه أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُردی» [سوره سبأ آیه 46].
بسیاری سعی کردند #قسط_اجتماعی ایجاد کنند اما به دلیل آنکه اشراف معرفتی لازم را نداشته و خود را از درون به نورانیت نرسانیده بودند، به نام دین، ضدکارکرد دین که قسط است، عمل کردند. از دل این تفکر، شهرام جزایری، بابک زنجانی، فاضل خداداد و… بیرون آمد. زدودن ظلمات درون، مقدم بر زدودن ظلم در بیرون است؛ تحمل ظلم، آسانتر از تحمل ظلمات درون است. بدون کارکرد معرفتی دین، قسط اجتماعی شدیداً امکان انحراف دارد.
- برگرفته از جلسه 499 #کلبه_کرامت؛ برای مطالعهی بیشتر، فیلم جلسه را دانلود کرده و ملاحظه فرمائید.
kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/536
@TahaMohajer1444
بله #انقلاب_ادامه_دارد ...
برای ایجاد یک تمدن اسلامی، باید از چهار زنجیره گذر کنیم. این چهار زنجیره عبارتنداز: انقلاب، نظام، دولت و جامعه = تمدن
🖼 yon.ir/Wy2Zx
از ویژگیهای زنجیره میتوان از منطقی و مستمر بودن، فرآیند طولانی و دشوار، نزدیکشدن نسبی به اهداف و پویایی و پیشروندگی نام برد. برای رسیدن به #تمدن_نوین_اسلامی نیاز به کاملکردن مبانی معرفتی نظام، کاملکردن بنای نظام براساس مبانی معرفتی آن، تقوای فردی و تقوای جماعت و امت و استقامت و پایداری است. رهبرمعظمانقلاباسلامی در دیدار با طلاب حوزههای علمیه تهران فرمودند: « ما جامعهی اسلامی نداریم، ما دولت اسلامی هم نداریم! از آن مراحل چندگانهای که ما مطرح کردیم، هنوز در دولت اسلامیاش ماندهایم؛ بعد از دولت اسلامی نوبت جامعهی اسلامی است؛ ما این مراحل را در پیش داریم. ما توانستیم یک انقلاب اسلامی -یعنی یک حرکت انقلابی- به وجود بیاوریم؛ [بعد] توانستیم بر اساس آن، یک نظام اسلامی به وجود بیاوریم؛ خیلی خب، تا اینجا توفیق حاصل شده که خب خیلی هم مهم است؛ لکن بعد از این، ایجاد یک دولت اسلامی است؛ یعنی [ایجاد] تشکیلات مدیریّتیِ اسلامی برای کشور؛ ما در این قضیّه هنوز خیلی فاصله داریم تا به مقصود برسیم. البتّه معنایش این نیست که کسی احساس ناامیدی کند؛ ابداً؛ داریم پیش میرویم؛ با همهی مخالفتها، با همهی کارشکنیها، با همهی دهنکجیهایی که میشود، حرکت میکنیم و پیش میرویم بلاشک داریم. دلایل زیادی وجود دارد؛ لکن [هنوز] کار داریم، کار دارد؛ هنوز خیلی فاصله داریم تا اینکه بتوانیم یک دولت اسلامی به وجود بیاوریم. بعد که دولت اسلامی به وجود آمد، آنوقت تازه نوبت [ایجاد] جامعهی اسلامی است. خب، بنابراین باید #مبارزه کرد عزیزان من.»
اما برخی گفتند و نوشتند، "انقلاب ششماه، یکسال، دوسال، سیوششسال، سیوهفتسال؛ از انقلاب گذشتهایم!" یا "ما انقلاب کردیم به جمهوری اسلامی برسیم، دیگر نباید به گذشته رجعت کنیم!" اما نمیدانند #انقلاب چیست؟! انقلاب یعنی دگرگونی بنیادی. اما سوال: آیا محصول اسلام، فساد، اختلاس، دزدی، کلاهبرداری و غیره است؟ خیر! پس چرا با این هنجارها در کشور مواجه هستیم؟ زیرا برای ایجاد #تمدن_نوین_اسلامی به انقلاب مستمر و مداوم نیاز داریم. این روحیهی انقلابی است که تمدنسازی اسلامی میکند. برای از بین بردن هنجارهای گذشته باید #مبارزه کرد.
«انقلاب ادامه دارد. اینکه بعضیها اینجور القا کنند، اینجور بنویسند و بگویند که «خب #انقلاب یک حادثهای بود، تمام شد؛ برگردیم به زندگی عادی»، این #خیانت به انقلاب است؛ انقلاب تمام نمیشود ... انقلاب، هنجارهای گذشته را به هم میریزد، هنجارهای جدیدی را در جامعه به وجود میآورد. حفظ این هنجارهای جدید، تداوم انقلاب است.» [امام خامنهای؛ 6 شهریورماه 1396]
بله #انقلاب_ادامه_دارد « بنابراین اگر انقلاب مبارزه لازم داشت تا به پیروزی برسد، امروز هم مبارزه لازم است تا بتوانیم این هنجارهای انقلاب را تثبیت کنیم؛ باید به نتیجه برسانیم تا جامعه بشود جامعهی اسلامی.» [امام خامنهای؛ 6 شهریورماه 1396]
#اندیشه_ولایت
@TahaMohajer1444
آیا میدانید ایمان به چی تعلق میگیرد؟
#ایمان و متعلقات آن
اکنون پیش آمده از خود دربارهی ایمان پرسش کنید؟ اینکه ایمان از چه جایگاهی برخوردار است، به چه مواردی تعلق میگیرد و در کدام بخش روح انسان قرار دارد؟
شاید برخی ایمان را به باور ترجمه کنند؛ اما ایمان فراتر از باور است. ایمان مفهومی دینی و الهی است که بنا به گفتهی قرآن حتی در جایگاهی بالاتر از اسلام قرار دارد. در سورهی مبارکهی حجرات آیهی 49 آمده است:
عربهای بادیه نشین گفتند: «ایمان آوردهایم»
بگو: «شما ایمان نیاوردهاید، ولی بگویید اسلام آوردهایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمیکند، خداوند، آمرزنده مهربان است.»
بنابراین نمیتوانیم کسی که تنها اسلام آورده است را مؤمن بنامیم؛ زیرا ایمان مرتبهای بالاتر و فراتر از اسلام است.
جایگاه ایمان در نقشهی وجود انسان، همانطور که در آیهی بالا نیز اشاره شد، قلب انسان است. قلب انسان جایگاه کفر و ایمان است بدین صورت که قلب مؤمن سراسر ایمان است و در مقابل قلب کافر را کفر فراگرفته است.
البته از دیگر مسائل مهم در ایمان، مبحث «متَعَلَّقات ایمان» که متأسفانه به آنها توجه کمتری شده است. با این توصیف ایمان و کفر به چه مواردی تعلق میگیرد؟ به بیان سادهتر انسانها باید به چه مواردی ایمان یا کفر داشته باشند که مؤمن یا کافر خوانده شوند؟
بر اساس نص قرآن کریم ایمان و کفر به 7 مُتَعَلَق ایمان و کفر تعلق میگیرد. این هفت متعلق عبارتاند از:
1. خدا
2. غیب
3. ملائکه
4. انبیاء
5. کتاب
6. آخرت
7. آیاتالهی
🖼 yon.ir/HoT37
هر کس به این هفت متعلق، ایمان داشته باشد، مؤمن است و در وادی حق و نور قرار دارد و در مقابل هر کس به این هفت متعلق کفر بورزد، کافر است و در وادی باطل و ظلمات قرار خواهد داشت.
#متعلقات_ایمان #ثنویت_توحیدی
@TahaMohajer1444
#متعلقات_ایمان در آیات قرآن کریم
eitaa.com/TahaMohajer1444/19
نمونهی آیات مرتبط با هفت متعلق ایمان:
1. ایمان به خدا (الله)
وَ مَنْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یعْمَلْ صَالِحاً یدْخِلْهُ جَنَّات تَجْرِی مِنْ تحتها الأنْهَارُ…؛ [سورهی طلاق، آیه 11]
و هر که به خدا ایمان آورد و کار شایسته کند، او را به بهشتهایی در آرد که از زیر آنها جویها روان است.
2. ایمان به غیب
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ [سورهی بقره، آیه 3]
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و نهان است) ایمان میآورند.
3. ایمان به ملائکه
لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ وَ الْمِلاَئِکهِ وَ الْکتَابِ وَ
النَّبِیین؛ [سورهی بقره، آیه 177]
نیکی (تنها) آن نیست که (به هنگام نماز) روی خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب کنید، بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب و پیامبران ایمان آورده باشد.
4. ایمان به کتب الهی
4. آ: ایمان به آنچه نازل شده
وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیک وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِک وَ بِالاخِرَهِ هُمْ یوقِنُونَ؛ [سورهی بقره، آیه 4]
و (پرهیزکاران) آنان که به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده ایمان میآورند و به جهان واپسین بیگمان باور دارند.
4. ب: ایمان به کتاب
وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کتَابٍ؛ [سورهی شوری، آیه 15]
و بگو: به هر کتابی که از سوی خدا نازل شده ایمان آوردهام.
4. پ: ایمان به کلمات
فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِی الأُمِّی الَّذِی یؤْمِنُ بِاللّهِ وَکلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ؛ [سورهی اعراف، آیه 158]
پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش، آن پیامبر درس نخواندهای که ایمان به خدا و کلماتش دارد و از او پیروی کنید تا هدایت یابید.
5. ایمان به انبیاء
وَالَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ یفَرِّقُواْ بَینَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِک سَوْفَ یؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَکانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا)؛ [سورهی نساء، آیه 152]
و کسانی که به خدا وپیامبرانش ایمان آورده و میان هیچ کدام از آنان فرق نمیگذارند به زودی [خدا] پاداش آنان را عطا میکند و خدا آمرزنده مهربان است.
6. ایمان به آیتها
وَالَّذِینَ هُم بِآیاتِ رَبِّهِمْ یؤْمِنُونَ [سورهی مؤمنون، آیه 58]
و آنان که به نشانههای پروردگارشان ایمان میآورند.
7. ایمان به آخرت
وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالآخِرَهِ یؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ یحَافِظُونَ؛ [سورهی انعام، آیه 92]
و کسانی که به آخرت ایمان میآورند به آن [قرآن نیز] ایمان میآورند و آنان بر نمازهای خود مراقبت میکنند.
@TahaMohajer1444
اسلام چیست؟
اگر یک گردشگری در شهر شما به شما رسید، و پرسید «اسلام چیست؟»، اسلام را چگونه تبیین میکنید؟ آیا اسلام را میشناسیم که برای او (و حتی خود) تبیین کنیم؟ برای تبیین عقلانی اسلام، #دکترین_اسلام را تعریف کنید. در دکترین چیستی، چرایی و چگونگی موضوعیت دارد. در واقع نتیجه این میشود: اسلام چیست؟ اسلام چرا؟ و اسلام چگونه؟
لایهی اول: در تبیین دکترین اسلام، اولین و اساسیترین مسئلهای که رخ میدهد این است که بین ایمان کامل و عمل صالح تفکیک کنیم. در قرآن کریم 65 بار ایمان و عمل صالح در کنار هم آمده است و در دکترین اسلام لازم و ملزوم همدیگر هستند که یکی منهای دیگری ارزش و اهمیت ندارد.
لایهی دوم: اسلام سه وجه کلی دارد: 1. عقاید 2. اخلاق و 3. احکام
برای شناختن یک موضوع یا هر مسئلهای، باید با #اصول آن آشنا شویم مانند اصول جنگ، #اصول_دین، #اصول_علم و غیره.
* عقاید - متعقد
برای عقاید و عقیده هم، اصولی را معرفی میکنید؛ سه اصل [عام]: اصل #توحید، اصل #نبوت و اصل #معاد؛ و دو اصل [خاص] مکمل شیعه: اصل #عدل و اصل #امامت.
* علایق – متعلق
ایمان و عقیده به مواردی تعلق میگیرد؟ ایمان به الله، غیب، ملائکه، انبیاء (ع)، کتاب، آیاتالهی و آخرت تعلق میگیرد.
اینکه #ایمان شکل ظاهری پیدا کند، در #عمل_صالح که دارای اخلاق و احکام هستند روشن میشود. اول باید خُلق ما مشخص شود. «اخلاق» راسخشدن خالق در انسان است. #اخلاق به نسبت عقاید و علایق ناظر به ایمان، درک و حفظ حضور میباشد. تمام اصول پنجگانه و هفتگانه، در #توحید خلاصه میشود. #درک_حضور و #حفظ_حضور، #تقوا نامیده میشود؛ برای معرفی اسلام که کوچه بنبستی در قرآن وجود دارد، به نام #تقوا است. تقوا یعنی اینکه درک کنید در محضر هستید و درک در این محضر را حفظ کنید، #ادب_حضور میگویند. دوم، #احکام ناظر به این است که #درک_حضور، #درک_حدود یا #حفظ_حدود داشته باشیم.
آنچه که تا الآن #دکترین_اسلام را تبیین کردیم یعنی عقاید و علایق، ایمان و #متعلقات_ایمان، #اصول_دین و #متعلقات_ایمان در حوزهی #ریشهشناسی هستند. از شناخت ریشه سراغ روش در دکترین اسلام میرویم.
#روششناسی در اسلام مبتنی بر دوگانگی یا #ثنویت است. اسلام دینی است که برای رسیدن به #توحید از ثنویت آغاز میکند: «لا اله» «الا الله». در روششناسی توحید، تمام باطل را حذف و نفی میکنیم و به جای آن، تمام حق میماند. به این ساز و کار، روش توحید میگویند.
تابع ستون ایمان، اسلام در #روششناسی، مؤلفهی #هجرت از آن انگارهی منفی به انگارهی مثبت میباشد یعنی هجرت از باطل به حق؛ «هجرت در ثنویت باطل و حق با ولایت».
در بخش #اخلاق برای رسیدن به #ادب_حضور، ثنویت غیب و حضور است. یعنی اینکه به نسبت غیب و حضور، درک کنیم و درک و #حفظ_حدود را در #ادب_حضور رقم بزنیم، فقط یگانگی است. کسی که درک حضور داشته باشد، در اینجا ثنویت نفی میشود. در ادب حضور هم وقتی درک حضور به وجود آمد، غیب و شهود برای ما منتفی میشود؛ «هجرت در ثنویت غیب و حضور با ولایت».
در بخش #احکام هم «هجرت در ثنویت سلب و ایجاب با ولایت» میباشد. چهارچوب ثنویت سلب و ایجاب در حوزهی حدود الهی میگنجد.
به صورت مختصر، #دکترین_اسلام:
* اسلام چیست: اسلام دین تسلیم (تسلیم الله شدن) است.
* چرا تسلیم: ما تسلیم #حق میشویم تا متعالی بشویم!
* چرا تسلیم حق شویم: زیرا سعهی وجودی پیدا کنیم [سوره طه از آیه ٢٥ الی ٢٨].
* چگونه اسلام؛ کدام جزء وجود انسان، اسلام میآوریم یا تسلیم میشویم؟ با #صدر (شرح صدر) [سوره شرح آیه ١]
* چگونه تسلیم حق شویم: #هجرت از انگارههای باطل به انگارههای حق.
* چگونه اسلام؛ از طریق «رعایت حدود الهی» تسلیم حق میشویم.
و ... .
این نمای کلی از #دکترین_اسلام میباشد.
#ثنویت_توحیدی #هجرت
@TahaMohajer1444
ثنویت یا دوگانگی
اساس معرفت بشر از 2500 سال قبل به این سو در چین و هند و در یونان بر #ثنویت قرار گرفت؛ بشر نگاه به هر پدیده کرد، آن را دوگانه پیدا کرد: شب و روز، زن و مرد، تر و خشک، سرد و گرم و غیره. لذا میبینید که معرفت خود را بر این ثنویت بنیان نهادند و امروز بیش از بیش از 4 میلیارد نفر در جهان اساس معرفت خود را از اصل تضاد میگیرند. البته معرفت از مصر تا یونان و از یونان به مسیحیت و حتی شبهعلم، #تثلیث و سهگانگی است که انشاءالله در آینده مطلبی را ارسال خواهم نمود.
#ثنویت از صفت نسبی ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه "آن ث ن ی" است.[ذیل «ثنی»] و به معنای دوگانگی است.
اساس اسلام در توحید، ثنویت میباشد. اسلام نوعی ثنویت را قبول دارد که به آن #ثنویت_توحیدی میگویند. این در شعار اسلام «لا اله الا الله» ایده میشود. در ثنویت توحیدی، یک دوآلیسم را مشخص میکند؛ «لا اله» را میزند و «الا الله» میماند، #توحید گویند. همانطور که گفته شد روششناسی اسلام، به روش #هجرت عمل میکند؛ «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا ... [سوره أنفال آیه 74]». «هجر» یک واژهی حبشی است. واژهی #هجرت که در روششناسی شعار اسلام اینچنین است که از «لا اله» (انگارههای باطل) به «الا الله» (انگارههای حق) هجرت میکنیم. صرف اینکه «لا اله الا الله» گفته میشود، کفایت نمیکند بلکه هجرت از منظر هستیشناسی، معرفت، عقیده، اندیشه و مواردی از این دست، دیده میشود.
در #قرآن_کریم، ثنویتها به چهار اَبَروادی تقسیمبندی میشود:
1. وادی تباین: ثنویتهایی که از همدیگر جدا هستند اما در یک آیهی قرآنکریم اشاره شده است.
- جن و إنس
- سماوات و أرض
- شیاطین و ملائکه
- و ...
2. وادی تعادل و تضاد: ثنویتهایی که لازم و ملزوم یکدیگر هستند و ضروری همدیگر هستند یعنی اگر یکی نباشد، دیگری منتفی میشود. این نوع ثنویت در اندیشهی شرقی نمود پیدا کرده است.
- سری و علنی
- اثنی و ذکر
- تأویل و تنزیل
- تولی و تبری
- یسر و عسر
- إنذار و بشارت
- امر و نهی
- فانی و باقی
- نیل و نهار
- اول و آخر
- ظاهر و باطن
- عبودیت و ربوبیت
- لمیسرفوا و لمیقتروا
- و ...
3. وادی ترادف: این ثنویتها مترادف گزارههایی که لازم و ملزوم هم و در توالی، در ردیف و هممعنی هستند.
- ابداع و خلق
- خلق و جعل
- عبرت و آیت
- فطرت و خلقت
- صیرورت و رجعت
- ولایت و هدایت
- بشر و انسان
- اسلام و ایمان
- حفظ و حصن (فرج)
- لهو و لعب
- عدد و إحصاء
- شرک و کفر
- فاتقوا الله و اطیعون
- و ...
4. وادی توحید: صراط مستقیم در الگوی توحیدی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيم» مشخص است اما در کنار آن انحرافی دارد: «مَغْضُوبین» و «ضّالِّين»؛ چگونه ما در این راه قرار میگیریم؟ جایی که ثنویتها را بشناسیم که کدامیک از صراط مستقیم میباشد و کدامیک از این مسیر انحراف شده است.
* حق - باطل [سوره بقره آیه 42]؛ در اینجا باطل را کنار میگذارید، حق را بر میتابید، در نتیجه به توحید میرسید. در واقع در این ساز و کار اول باید به #فرقان برسید [سوره انفال آیه 29]. فرقان یعنی قوهی فرقگذاشتن بین دوگانهها میباشد. کار قرآن این است که فرق بگذارد.
* «لا اله» - «الا الله» [سوره محمّد آیه 19]
* ظلمات – نور [سوره بقره آیه 257] (آیتالکرسی)
* شک – یقین [سوره نساء آیه 157]؛ شک از منظر فلاسفه معبر خوبی است اما ایستگاه بدی است.
* حرام – حلال [سوره بقره آیه 257]
* شر – خیر [سوره بقره آیه 216]
* اغوا – ارشاد [سوره بقره آیه 256 و سوره اعراف آیه 146]
* مفسد - مصلح [سوره بقره آیه 11 و 220] [سوره شعراء آیه 152]
* منکر – معروف [سوره آلعمران آیه 104]
* ذلت – عزت [سوره منافقون آیه 8]
* کذب – صدق [سوره عنکبوت آیه 3]
* توهین – تکریم [سوره فجر آیه 15 و 16]
* خسارت – فلاح [سوره مجادله آیه 19 و 22]
* بئسالمصیر – الیاللهالمصیر (صیرورت) [سوره آلعمران آیه 162 و سوره نور آیه 42]
* قلب مریض – قلب سلیم [سوره بقره آیه 10 و سوره شعراء آیه 89]
* ولایت طاغوت – ولایت الله [سوره بقره آیه 257]
* و ...
امام خامنهای در دیدار با مردم ایلام در سالروز ولادت امیرالمومنین علی علیهالسلام، معرفت امیرالمومنین را #معرفت_توحیدی میداند.
- دریافت تصویر کامل وادیهای ثنویت مفهومی در قرآن کریم (شامل چهار اَبَر وادی توحید، ترادف، تضاد و تباین)
kolbeh-keramat.ir/Documents/Single/3515
@TahaMohajer1444
تثلیث یا سهگانگی / 1
واژهی #تثلیث در لاتین از اصطلاح trinitas بهکار میبرند. ترتولیانوس (ح 160-220 میلادی) برای نخستین بار این واژه لاتینی را در قرن سوم برای بیان مفهوم تثلیث به کار برد و به معنا سهگانهباوری یا سهگانگی Trinity است.
تثلیث یعنی اینکه خدا تشکیل یافته از سه عنصر پدر و پسر و روحالقدس و معنیاش این است که خداوند مرکب است و میتواند تجزیه شود. هرکدام از این سه موجود بهتنهایی و مستقلاً به یک اندازه خدایند پس سه خدا هستند منتها خدائیشان به یک اندازه است. [1 (پدر) + ۱ (پسر) + ۱ (روحالقدس) = یهوه]
خدای پدر: اساساً باکار خلقت شناخته میشود.
پسر: عامل اصلی در نجات بشر به شمار میرود.
روحالقدس: ایمانداران را تقدیس میکند.
در موضوع #فلسفه، درخت فلسفه سه ریشه دارد: لوگوس، کمیت و کیفیت. این سه از مدرسهی اسکندرانی توسط پولس گرفته شده بود. در مصر باستان، پولس از تثلیثِ هوروس [خدای آسمان]، اُزیریس [نیل] و ایزیس [مصر] از مکتب فکری و معرفتی مردم مصر باستان (ایزیسم) گرفت و وارد آیین ایزیس هلنی (یونان) کرد. از یونان بود که تثلیث وارد فلسفه شد. تثلیث در فلسفه با تثلیث ایزیسم با پولس در مسیحیت در قالب پدر، پسر و روحالقدس دیده شد.
* تثلیث آیین ایزیس مصری: {اُزیریس – هوروس – ایزیس}
* تثلیث آیین ایزیس هلنی: {سراپیس (همتراز دیونیزوس) – هرمانوبیس (هرمس آنوبیس) – ایزیس (همتراز آفرویدت/دمتر)}
* تثلیث در فلسفه یونانی: {لوگوس – کمیت - کیفیت}
* تثلیث در آیین مسیحیت: {پدر – پسر – روحالقدس}
هر فلسفهای و شبهعلمی در اندیشهی غربیها، تثلیثی میباشد. نمونهای از تثلیث در شبهعلم:
* تثلیث در نگاه هگل: {تز – آنتیتز - سنتز}
* تثلیث در نگاه فروید: {اید – ایگو - سوپرایگو}
* تثلیث در درخت زندگی داروین: {آرخیا – باکتریا - یوکاریوتا}
* تثلیث در قوای سهگانه منتسکیو: {مجریه – مقننه - قضائیه}
* و ... .
در سوره مائده آیه 73 اشاره شده است کسانی که میگویند #تثلیث در واقع کافر شدهاند. چون هیچ خدایی جز #الله نیست و اگر چه باز تکرار کنند برای آنها عذابی دردناک خواهد رسید: «لقد كفر الذين قالوا إن اللـه ثالث ثلاثة وما من إله إلا إله واحد وإن لم ينتهوا عما يقولون ليمسن الذين كفروا منهم عذاب أليم» ؛ ترجمه: كسانى كه [به تثليث قائل شده و] گفتند: «خدا سومين [شخص از] سه [شخص يا سه اقنوم] است، قطعاً كافر شدهاند، و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست. و اگر از آنچه مىگويند باز نايستند، به كافران ايشان عذابى دردناك خواهد رسيد.
مجدداً در سوره النساء آیه 171 به همین نکته اشاره شده است که «نگوئید ثلاثه»: «يا أهل الكتاب لا تغلوا في دينكم ولا تقولوا على الله إلا الحق إنما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللـه وكلمته ألقاها إلى مريم وروح منه فآمنوا باللـه ورسله ولا تقولوا ثلاثة انتهوا خيرا لكم إنما الله إله واحد سبحانه أن يكون له ولد له ما في السماوات وما في الأرض وكفى باللـه وكيلا»؛ ترجمه: اى اهل كتاب، در دين خود غلوّ مكنيد، و در باره خدا جز [سخنِ] درست مگوييد. مسيح، عيسى بن مريم، فقط پيامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به سوى مريم افكنده و روحى از جانب اوست. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد [خدا] سهگانه است. باز ايستيد كه براى شما بهتر است. خدا فقط معبودى يگانه است. منزّه از آن است كه براى او فرزندى باشد. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست، و خداوند بس كارساز است.
حال اینکه امام خامنهای (مدظلهالعالی) فرمودند: «مبنای علوم انسانی غربی، غیرتوحیدی، مادی و غیرالهیست». در ادامه ایشان فرمودند: «نگاه آنها به انسان، حیوان است» ابتدا ارسطو بود که انسان را حیوان ناطق نامید؛ بعدها شد حیوان ضاحک؛ سپس حیوان مدنیالطبع؛ تا عصر فروید که او انسان را حیوان غیرقابل اعتماد نامید و امروز، ژان فرانسوا دورتیه انسان را حیوان شگفتانگیز میداند. در مورد انسان صحبت میکنیم درحالیکه اندیشهی فلسفی در 2500 سال گذشته انسان را تنها از بُعد حیوانی آن مورد مطالعه قرار داده است. پس هرگز به کُنه مسأله نخواهند رسید، زیرا تفکر توحیدی ندارند.
با هزینهی بیتالمال مسلمین در دانشگاه، دانشجویان را مسیحی بار میآوریم آنگاه متعرض دینگریزی جوانان هستیم. آیا این میزان هزینه و وقت و بودجه را که صرف کردیم تا پدر، پسر، روحالقدس را در ذهن جوانان نهادینه سازیم، برای توحید گذاشتیم تا روبروی این علوم تثلیثی، علم توحیدی تولید کنیم؟ نتیجه آنکه امام مسلمین میفرمایند: «اگر #جنبش_نرمافزاری و #نهضت_تولید_علم محقق نشود، #انقلاب و دستاوردهای آن به قتلگاه میرود».
ادامه دارد ...
@TahaMohajer1444