eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
222 دنبال‌کننده
152 عکس
31 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه حبه قند: احیای هویت چرا شیعه عزای حسین ع را بعد از این همه سال با این شور و گستردگی تکرار می کند مگر برای یک واقعه تلخ تاریخی چند بار باید بزرگداشت گرفت؟ تفاوت واقعه کربلا با حوادث دیگر چیست؟ برای بشریت: وجه تمایز مهم این واقعه با دیگر تقابل های حق و باطل این است که اولا مظهر تقابل «اوج حق» در مقابل «اوج باطل» است و ثانیا با همه شاخصه های منحصر به فرد حماسی و عاطفی اش، حلقه اتصال «وجدان عام و مشترک بشری» به «ولی الله» است؛ این دو ویژگی مهم تقریبا در هیچ حادثه قطعی و ثبت شده تاریخی وجود ندارد. وقایع دیگر یا روایتگر حق های ظریف ترند و افکار عمومی در ابتدا آن را درک نمی کند مثل آنچه در سقیفه رخ داد یا بار عاطفی شدید و آشکاری ندارند و یا قهرمان آنها ولی الله نیست. اتصال فکری و قلبی با انسان کامل حیاتی ترین پیوند قابل تصور انسان و مبداء تمامی اصلاحات فردی و اجتماعی و گسست این پیوند، منشاء بزرگترین فسادها در زمین است. دیگر این که داستان حسین ع اگر چه در تاریخ رخ داده اما تاریخی نیست. داستان انسان است و مخاطراتش؛ انسان و طمع ها، وسوسه ها و ترس هایش؛ انسان و نزاع همیشگی اش در انتخاب ذلت یا عزت؛ آزادگی یا بردگی؛ خوبی یا خوشی. قرآن که داستان موسی و فرعون یا یوسف و زلیخا و...را نقل میکند صرفا برای نقل قصه های تاریخی نیست برای شرح چیستی و چگونگی انسان و تهدیدات فکری و روحی اوست تا بفهمد از کجا و چگونه ضربه می خورد و در مقابل، باید چه کند و به کجا پناه ببرد. لذا قرآن هم داستان «انسان» است نه موسی و فرعون و یوسف و زلیخا. این است که حسین ع، مسیحی و سنی و زرتشتی را هم مخاطب خود می داند. و اما برای شیعه: مکتب اصیل؛ آرمان و ایده آل دارد هدف و هویت و شخصیت دارد امام و معیار دارد. معلق و رها و هرجایی نیست با همه چیز جمع نمی شود صلح کل نیست جدی است. داستان عاشورا ظرفیتی دارد که شیعه هویت خود را؛ هدف و ایده آل خود را و نسبتش با امام خود را در آن بازخوانی و بازیابی می کند و این مهم، به تنهایی برای احیاء هرساله این کنگره، دلیل موجّهی است اما شاید مهمترین چیزی که بزرگداشت داستان حسین ع را بعد از این همه سال برای شیعه حیاتی می کند این است که اصلا پرونده قیام حسینی هنوز مفتوح و ناتمام است و پرچم او هنوز به مقصد نرسیده است. کوفه و کوفه ها هنوز بی حاکم است بی امام است. آن انسان ۲۵۰ ساله هنوز موقعیت حاکمیت پیدا نکرده و آن آرمان بزرگ اجتماعی انبیاء و اولیا هنوز بر کرسی ننشسته است. بازخوانی داستان حسین ع تحرکی است به سوی آینده و نه سکونی در سوگ گذشته. این است که این چنین زنده و امیدآفرین است. https://eitaa.com/taherrahimi
با این مقدمه؛ به نظر می رسد باتوجه به ساحات اصلی زندگی انسان که عبارت است از سه بعد فردی؛ خانوادگی و اجتماعی؛ در هر یک از این ابعاد می شود بر یک معنای محوری برای حجاب تمرکز کرد. به طور اجمال می توان اینگونه گفت: تبیین معنای حجاب در بعد فردی آن می تواند بر مفهوم «کرامت جنسی و جنسیتی زن» صورت بندی شود یعنی معنا و کارکرد حکم حجاب به لحاظ فردی محافظت از دو امر مهم است یکی حفاظت از کرامت جنسی زن و دیگری محافظت از کرامت جنسیتی او؛ هم او را از بازیچه جنسی شدن (و دیگران را بازیچه جنسی خود کردن) محافظت می کند و هم از مرزهای زنانگی و تمایزهای جنسیتی او و حرمت و کرامت آن در مقابل جنسیت مرد مراقبت می کند. به لحاظ بعد خانوادگی و هویت منزلی هم حجاب می توان معناساز باشد و آن مفهوم «محافظت از عشق» است. چه طور؟ با این منطق که حجاب یک مرزگذاری آشکار بین نسبت های خانوادگی و نسبت های اجتماعی زنان و مردان ایجاد می کند و به معنای یک نه به روابط عاشقانه در جامعه و به تبع آن یک آری به روابط عاشقانه در خانواده است و این هم خواسته مرد خانواده است و دل او را به همسرش بیشتر پیوند می زند و هم خواسته زنان دیگر در جامعه است که از کشش جنسی بالاتر زنان جامعه نسبت به همسرشان دغدغه مند هستند پس حجاب محافظ عشق است در بعد اجتماعی هم حجاب یک معنای هویت بخش دارد و آن حجاب به مثابه «کنشگری فرهنگی زن مسلمان» است بدین معنا که در دنیای امروز که دنیای تقابل و بلکه جنگ معانی و هویت هاست حضورِ با حجاب زن در جامعه دقیقا به مثابه یک تقابل فعال و یک کنشگری انقلابی معنی دار است زن محجبه مرّوج نوع خاصی از بودن اجتماعی و نوع خاصی از هویت اجتماعی است. حجاب امروزه فقط نماینده یک پوشش در کنار انواع متنوع پوشش ها نیست بلکه در تقابل مستقیم با نوع بودنی است که دنیای مدرن امروز از جایگاه و معنای زن و زنانگی تبلیغ می کند و می خواهد آن را به عنوان الگوی زن تراز در همه جوامع بشری جا بیاندازند. حجاب یعنی من نه جایگاه و معنا و نوع بودنی که سرمایه داری برای زن، برساخت می کند را قبول دارم و نه معنای فمنیستی آن را من نه جنسی می شوم نه جنسیتم را کنار می گذارم و نه حذف می شوم این سه محور کلی به عقیده حقیر از ظرفیت بالاتری برای معناسازی مبتنی بر رویکرد شریعت و با توجه به شرایط روز برخوردار است اگرچه باز تاکید می کنم همه فواید دیگر حجاب همین امروز و با توجه به تکثر مخاطب می تواند اثرگذار باشد مفاهیمی چون : حجاب ابزار جلب رضایت اولیای دین؛ حجاب ابزار کسب آرامش؛ حجاب و کسب ثواب؛ حجاب و تشبّه به حضرت زهرا س؛ حجاب و ترحم به مردان مجرد! https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند افتخار به جنسیت «احساس ارزشمندی» از مهمترین و فطری ترین نیازهای بشر است از سوی دیگر هویت مرد و زن کاملا با جنسیت آنها مرتبط است؛ اگر شرافت یکی از این دو هویت جنسیتی تحقیر شده یا فرودست انگاشته شود زمینه آشفتگی هویتی ایجاد می‌شود. زن اگر نسبت به جنسیت خود و اقتضائات و نقش های ذاتی برآمده از آن؛ احساس افتخار و نفاست نداشته باشد به طور طبیعی یا جنسی می شود یا به سمت جنسیتی که مایه افتخار دانسته می شود(مرد)حرکت می کند یعنی یا از مزّیت‌های جنسی اش برای تامین حس ارزشمندی بهره‌برداری می کند؛ یا به سمت مردوارگی حرکت می کند تا با تأیید بیرونی گرفتن از دیگران ، از درون احساس عزت و قدرت کند. اما این دو راه چون برآمده از نوعی حقارت پنهان است زن را عمیقا راضی نمی‌کند؛ او در ناخودآگاهش همواره خود را یا ابزار التذاذ می بیند یا نسخه دوم مرد! درنهایت یا به حس عدم رضایت از جنسیت و یا ضدّیت با مرد می رسد یا اصلا می زند زیر کاسه بدیهیات عقلی و از اساس منکر وجود جنسیت شده و آن را برساخت و حتی امری سیّال و ذهنی می نامد! یعنی یا افسرده می شود یا طغیانگر پس زنِ جنسی شده یا فمینیست شده، ویترین نوعی استیصال است که ریشه آن یا فردی است یا اجتماعی. به لحاظ فردی اگر زنی قدر و قیمت هویت جنسیتی خود را در نظام خلقت بفهمد حتی اگر جامعه به این هویت ارزشمند بی اعتنایی کند او منفعل و واداده نمی شود اگرچه کار برایش دشوار می شود؛ همچنین جامعه ای(اعم از زنان یا مردان یا هردو) که جنسیت زن را ذیل جنسیت مرد تعریف می کند به این بن بست خودساخته دامن می زند البته جنسیت مرد و زن در ذات خود با اقتضائاتی متفاوت ایجاد شده است و همین تفاوت هاست که خصلت متکامل کننده بودن را به جنسیّت می بخشد پس بدیهی است که برخی قابلیت ها درهر یک از دو جنسیت یا وجود نداشته باشد یا «مزیّت نسبی» آن جنسیت به شمار نیاید چنانچه در جسم نیز چنین است فضّل الله بعضهم علی بعض. اما این امر نباید نقص و فرودستی تلقی شود. دیدن مزیت های جنسیت در خود فرد باعث نوعی عزت نفس می شود و شناخت مزیت های جنسیت مقابل و اثر تکمیل کننده آن نسبت به جنسیت فرد، موجب نوعی رغبت، نیاز و پیوند می شود. پس زن و مرد نسبت به جنسیت خود (که از حس مهمتر است) و نسبت به جنسیت دیگر احساس کامل کنندگی و کامل شوندگی ( حس پیوند) می کنند دقیقا برعکس احساسی که در اصالت بخشی به یک جنسیت ایجاد می شود نتیجه ترکیب این دو حس اصیل تشکیل نهادِ اخلاق پایه ی خانواده است که در آن حتی مزیتهای جنسی نیز به خدمت مزیتهای جنسیتی در می آید. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: احیای هویت چرا شیعه عزای حسین ع را بعد از این همه سال با این شور و گستردگی تکرار می کند مگر برای یک واقعه تلخ تاریخی چند بار باید بزرگداشت گرفت؟ تفاوت واقعه کربلا با حوادث دیگر چیست؟ برای بشریت: وجه تمایز مهم این واقعه با دیگر تقابل های حق و باطل این است که اولا مظهر تقابل «اوج حق» در مقابل «اوج باطل» است و ثانیا با همه شاخصه های منحصر به فرد حماسی و عاطفی اش، حلقه اتصال «وجدان عام و مشترک بشری» به «ولی الله» است؛ این دو ویژگی مهم تقریبا در هیچ حادثه قطعی و ثبت شده تاریخی وجود ندارد. وقایع دیگر یا روایتگر حق های ظریف ترند و افکار عمومی در ابتدا آن را درک نمی کند مثل آنچه در سقیفه رخ داد یا بار عاطفی شدید و آشکاری ندارند و یا قهرمان آنها ولی الله نیست. اتصال فکری و قلبی با انسان کامل حیاتی ترین پیوند قابل تصور انسان و مبداء تمامی اصلاحات فردی و اجتماعی و گسست این پیوند، منشاء بزرگترین فسادها در زمین است. دیگر این که داستان حسین ع اگر چه در تاریخ رخ داده اما تاریخی نیست. داستان انسان است و مخاطراتش؛ انسان و طمع ها، وسوسه ها و ترس هایش؛ انسان و نزاع همیشگی اش در انتخاب ذلت یا عزت؛ آزادگی یا بردگی؛ خوبی یا خوشی. قرآن که داستان موسی و فرعون یا یوسف و زلیخا و...را نقل میکند صرفا برای نقل قصه های تاریخی نیست برای شرح چیستی و چگونگی انسان و تهدیدات فکری و روحی اوست تا بفهمد از کجا و چگونه ضربه می خورد و در مقابل، باید چه کند و به کجا پناه ببرد. لذا قرآن هم داستان «انسان» است نه موسی و فرعون و یوسف و زلیخا. این است که حسین ع، مسیحی و سنی و زرتشتی را هم مخاطب خود می داند. و اما برای شیعه: مکتب اصیل؛ آرمان و ایده آل دارد هدف و هویت و شخصیت دارد امام و معیار دارد. معلق و رها و هرجایی نیست با همه چیز جمع نمی شود صلح کل نیست جدی است. داستان عاشورا ظرفیتی دارد که شیعه هویت خود را؛ هدف و ایده آل خود را و نسبتش با امام خود را در آن بازخوانی و بازیابی می کند و این مهم، به تنهایی برای احیاء هرساله این کنگره، دلیل موجّهی است اما شاید مهمترین چیزی که بزرگداشت داستان حسین ع را بعد از این همه سال برای شیعه حیاتی می کند این است که اصلا پرونده قیام حسینی هنوز مفتوح و ناتمام است و پرچم او هنوز به مقصد نرسیده است. کوفه و کوفه ها هنوز بی حاکم است بی امام است. آن انسان ۲۵۰ ساله هنوز موقعیت حاکمیت پیدا نکرده و آن آرمان بزرگ اجتماعی انبیاء و اولیا هنوز بر کرسی ننشسته است. بازخوانی داستان حسین ع تحرکی است به سوی آینده و نه سکونی در سوگ گذشته. این است که این چنین زنده و امیدآفرین است. https://eitaa.com/taherrahimi