یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
.
۱. #اسلام یعنی برقراری رابطه سِلم با قواعد حاکم بر نظام هستی و سلم یعنی همراهی و هماهنگی یعنی نبود تنش و تضاد و تناقض. یعنی تنظیم و انطباق با #حق در همه مراتبش؛ یعنی هماهنگی طبیعت؛ غریزه و فطرت؛ این است که قرآن در شب قدری نازل می شود که ظرف سلم و سلام و امنیت است آن هم ازمبدائی که یکی از نامهای مبارکش «السلام» است همو که مومنین را به «سُبل السلام» هدایت می کند (مائده۱۶) و نزد خود در «دارالسلام» جای می دهد(انعام ۱۲۷) و نسبت بهشتیانش با یکدیگر چیزی جز سلام نیست (واقعه ۲۶)
۲. پس مومن (مسلم) اهل سلم و سلامت است که فرمود المسلم من سَلم المسلمون من لسانه و یده و چنین است که هرگاه قامت می بندد و به #معراج می رود و یکتای ودود را زیارت می کند مهم ترین تحفه اش دربازگشت به عالم کثرات؛ سلام است آنجا که در بازگشت از مقام توحید دراولین گام به انسان کامل می رسد و به او #سلام می دهد السلام علیک ایها النبی؛ باز پائین ترمیآید وهمه بندگان صالح او را مخاطب خود می بیند و به ایشان نیز سلام می دهد و نهایتا همه مخلوقات او را پیش رویش می نشاند و به تمام عیال الله سلام میدهد السلام علیکم به #جهان خرم از آنم که..
۳. نکته اینجاست که هماهنگی با حق و رسیدن به ساحل سلام و سلامتی؛ درعالمی چنین گسترده و پیچیده و چندلایه با تهدیدها و تحدیدهایی چنین خطیر و مهلک؛ در مسیری چنین ممتد و #مستمر و با بضاعتی چنین محدود و پرآسیب، ممکن نیست مگر ازطریق اعتصام به حبلی که خود آویخته باشد نه افتاده؛ سفینه ای که دراین بحر طوفان زده پر اژدها، خودش ظرف سلامت و امنیت باشد؛ آرام باشد و #مطمئن؛ خالی ازهر تضاد و تناقض وتردید، دور ازهر کندی و کژی و متصل به مبدا سلم. آری این قطب نما لاجرم باید عاری از #خطا باشد
۴. دو کوهنورد که کمرهای خود را با طنابی به هم می بندند؛ دو انگشت را که به هم می چسبانی؛ آن چند پاروزنی که با اشاره های دست مربی؛ همه با هم پارو ها را حرکت می دهند و... این به هم بستگی و این به هم پیوستگی و هم جبهگی و این تمسک و #اعتصام نامش می شود #ولایت حال اگر این پیوستگی با ولی حق بود می شود ولایت حق اگرنه ولایت باطل که فرمود لاتتخذوا عدوی وعدوکم اولیا
۵. نظام تکوین(خلقت) و #تشریع برهم منطبق و باهم هماهنگ است و دین؛ نرم افزار برقراری چنین نسبتی (سلم) با هستی است و آن #حبل و آن سفینه ؛ کتاب است و #امام و نتیجه اش تشبّه و تقرب به همان مبداء سلام. پس از مهمترین مصادیق رابطه سلم با نظام هستی رابطه سلم با #ولی حق و پذیرش ولایت اوست
۶. دوباره بخوان: من کنت مولاه فهذا #علی مولاه ومجدد آرزو کن: انی سلم لمن سالمکم
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
«حیات برتر»
معاد، حقیقت، جنسیت
۱. از منظر #حکمت الهی، نظام هستی نظامی چند لایه است و عوالم هستی مانند پوسته های پیاز یکدیگر را دربر گرفته اند البته نه به شکل فیزیکی بلکه رتبی. این عوالم بر یکدیگر تأثیر گذارند و عوالم بالاتر نسبت به عوالم پایین تر رابطه علّی معلولی دارند. همه موجوداتی که در لایه های زیرین هستند دارای منشاء و حقیقتی در عالم مافوق خود هستند و به تعبیر #قرآن همه امور با اندازه های مشخص و مقادیر معلوم از عالم بالاتر نازل شده اند « و اِن من شی الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الا بقدر معلوم»
۲. انسان بعد از #مرگ، وارد لایه برتری از حیات شده و حقایقی که باطن امور دنیای مادی را شکل داده اند را روشن تر مشاهده می کند تا جایی که خدا حتی به رسولش می فرماید : و بصرک الیوم حدید
۳. بر این اساس یکی از کارکردهای بسیار مهم آیات معاد در قرآن، بیان #واقعیت ، #باطن و حقیقت اموری است که ما در این دنیا با آنها سرو کار داریم. آیات #معاد به ما خبر می دهد که در پس پرده این حجاب مادی و در باطن آن، چه چیزی واقعا معتبر و اصیل است و چه چیزی پوچ و #اعتباری. باطن پدیدهها، افعال، نیت ها و اندیشهها در عالم واقع چیست؟ کدام منطبق با #حق و واقع بود و کدام نبود، واقعا چه کسی #جلو تر بود؟ واقعا چه چیزی #ماندگار بود باطن نسبت های دوستانه، منافقانه، مومنانه چه بود و...
۴. برای مثال یکی از نزاع های فلسفی در تحلیل ماهیت اجتماع این است که آیا منظور از #جامعه صرفا معادل جمع جبری افراد و آثارشان است یا علاوه بر آن یک روح جمعی و یک هویت واقعی اصیل وجود دارد که افراد آن را نیز در کنار هویت فردی خود به صورت یک من جمعی درک میکنند و نسبت به آن تعلق دارند؟ به نظر میرسد آیات معاد از حیات و مرگ #امّت ها، سرنوشت و نامه عمل مشترک افراد یک امت و... سخن می گوید که به نوعی #حیات_جمعی حقیقی و نه تشبیهی دلالت میکند پس امت، یک واقعیت است
۵. مورد دیگر (در حد یک احتمال مهم) مسئله #جنسیت است. آیا جنسیت امری اصیل و حقیقی است یا چنانچه فمینیست ها می گویند صرفا یک برساخت اعتباری است؟ آیات معاد چه میگوید؟ چرا ما در بهشت و جهنم هم مرد و زن هستیم؟ آیا زن و مرد بودن ما در آنجا صرفا امری جسمی است؟ چرا در بهشت هم صحبت از #زوجیت و خانواده است؟ چرا در بهشت هم صحبت از ویژگی ها، اطوار و حالات زنانه زنان بهشتی است مثل:
قاصرات الطّرف: «نظر به شوهر داشتن/حیامندی/عشوه های چشمی»
عربا: «شوهردوستی»
مکنون بودن: «حیامندی»
آیا اینها نشان نمی دهد زن و مرد بودن با #نفس ما پیوندی حقیقی دارد؟ الله اعلم
آیات معاد را جدی بگیریم
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
به خود بمیر و به حق زنده باش
چرا خدا در #قرآن عظمت و بزرگی خودش را به رخ میکشد و همواره تاکید می کند که همه کاره عالم خود اوست؟ اصلا چرا یکی از صفات خدا #متکبر است؟ این بزرگ نمایی ها یا نمایش بزرگی برای چیست؟
اول اینکه صفت متکبر برای #خدا بدین معناست که او صاحب عظمت و #کبریا و جلال است و این عظمت را ابراز می کند. به لحاظ هستی شناختی، همه صفات کمالی به معنای حقیقی؛ صرفا از آن خداست یعنی هیچ قدرت و علم و حیات و اراده و جمال و عزتی نیست مگر اینکه اصلش؛ مبدائش و حقیقتش «اولا و بالذّات» فقط از آن خداست. نسبت ما و هر موجود دیگری با خدا «عین فقر» بودن است ما به اندازه نسبتی که با مبدا کمال پیدا می کنیم صاحب کمال حقیقی می شویم آن هم نه مستقلا. بنابراین خدا وقتی همه کاره بودن خود در این عالم را یادآوری می کند موجودی را تحقیر نمی کند در واقع واقعیت عالم را «توصیف» می کند
انسان متکبر؛ خودش را منقطع از خدا؛ بزرگ میبیند و بزرگی را از خودش میبیند و این یک توهم محض است
اما چرا خدا بزرگی و صفات جلالیه خودش و فقر موجودات دیگر را به شکل پررنگی توصیف می کند مگر او نیازی به این کار دارد؟
یکی از دلایل مهم این امر نیاز روانشناختی ما #انسان ها به فهم این بزرگی است. انسان هر چه خدا را بزرگ تر با جلال و جبروت تر، غنی تر، مقتدر تر؛ امن تر و شکست ناپذیرتر درک کند راحت تر و محکم تر به او تکیه می کند و به او پناه می برد و راحت تر هرچیزی غیر او را کوچک می بیند و از آن دل می کند امیرمومنان ع در وصف #متقین می فرماید عَظُمَ الخالقُ فى اَنْفُسهم فَصَغُر ما دُونه فى اعینهم چون خدا نزد ایشان بزرگ است هرچیزی غیر او در چشمشان کوچک و حقیر شده است. پس فهم بزرگی و کبریایی خدا در کنار صفات جمالی او نقش بسیار پررنگ و تعیین کننده ای در پیوند انسان با خدا دارد چنانچه خداوند حتی به رسولش می فرماید « و ربک فکبّر» پروردگارت را بزرگ بدار و در جایی دیگرتاکید می کند «کبّره تکبیرا» او را بسیار بزرگ شمار. و خدا چه لطف بزرگی می کند به ما وقتی واقعیت این عالم و عظمت خود را مقابل چشمان ما می گذارد تا درگیر اوهام نمانیم و از آنها دل ببریم.
وقتی خدا در چشم ما بزرگ شد و هر چیزِ غیرخدایی دیگر از چشممان افتاد چه می شود؟ خلاصه اش این است که بزرگ می شویم به عظمت #حق ؛ غنی می شویم به غنای حق، مقتدر می شویم به قدرت حق ،عزیز می شویم به عزت حق
به خود میمیریم و به #حق زنده می شویم
و این راهی است که #خمینی های این عالم رفته اند
دوام چنین انسان هایی بر جریده عالم ثبت است
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
چند نکته درباره حجاب و آیه لا اکراه فی الدین
۱. به استناد آیه ، دلیل اینکه هیچ نوع اجباری در دین نیست این است که حقیقت از باطل نمایان و آشکار است یعنی آشکار است که اولا انسان محتاج دین و شریعت است و ثانیاً حقانیت کلیات دستورات دین نیز روشن است و با راهنمایی پیامبران روشن تر هم می شود پس نیازی به اجبار و اکراه برای قبول حقیقی که با تشخیص عقل و خواست فطری بشر همراه است نیست. نکته بعد اینکه اصلا امکان اکراه در پذیرش دین و هیچ امر قلبی دیگر وجود ندارد نه اینکه اکراه کار غلطی است و نکنید بلکه اصلا شدنی نیست. شما نهایتا می توانید در «رفتار» کسی جبر ایجاد کنید نمی توانید در قلب او هم اجبار و اکراه کنید(رجوع به المیزان)
۲. وقتی می گوییم عدم اکراه در اصل دین است نه در فروعات آن به معنای نفی اختیار انسان در عمل به دین نیست انسان می تواند با اختیار و حتی با آگاهی خود خلاف دستور عقل و فطرت و دین عمل کند و البته با اختیارش به جهنم برود! وجحدو بها واستیقنتها انفسهم ظلما و علّوا ؛ اینکه انسان #اختیار کاری را داشته باشد به این معنا نیست که عقلا یا شرعا، #حق آن کار را هم دارد اختیار رد شدن از چراغ قرمز را داریم اما حق آن را نداریم. بنابراین اگر برای کسی حقیقتی واقعا آشکار شد چه اصل دین چه غیر آن، حق عدول از حق را ندارد و اگر با اختیارش خلاف حق حرکت کند سنت این عالم است که چوب می خورد و فماذا بعدالحق الا الضّلال. مگر اینکه جبران کند. حال کسی که اصل حقانیت دینی را پذیرفته است آیا می تواند ادعا کند حکمت و حقانیت تمام جزئیات دین باید برایم روشن شود تا عقلا و شرعا موظف به عمل به آن شوم؟ خیر چون اگر عقل انسان می توانست حکمت همه احکام را درک کند اصلا نیازی به دین نبود پس بخش مهمی از دین تعبّد است البته تعبّدی مبنا دار و آن مبنا همان حقانیت اصل دین و اطمینان به عادلانه و حکیمانه بودن احکام خدا است. پس #عقلا و #شرعا عمل به احکام دینی که اصلش با عقل و اختیار پذیرفته شد گزینشی و سلیقهای و من درآوری نیست.
۳. عجیب است که مدعی شویم حکومت دینی حق هیچ نوع قانون گذاری مبتنی بر احکام دینی را ندارد!! اولا روشن است که دین پر است از احکام و دستورات و قواعد اجتماعی ثانیا بدیهی است که نوع پوشش یک بعد فردی دارد و یک بعد اجتماعی ثالثا به لحاظ قواعد فقهی و اصولی، حاکم دینی درباره هر منکر دینی که نوعی اخلال سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی ایجاد کند مجاز است که «تعذیر» بگذارد حتی اگر آن تعذیر کلا جدید باشد : التعذیر بما یراه الحاکم.
گذشته از این، حتی اگر موضوعی صرفا دارای مصلحت اجتماعی واقعی باشد باز حاکم شرعا و قانونا حق دارد برای آن وضع مقررات نماید مثلا حمل سلاح که قاعدتاً منعی در زمان پیامبر ص نداشته امروزه دارای یک مفسده اجتماعی است لذا حاکم می تواند آن را شرعا و قانونا منع کند چنانچه امام خمینی ره چنین کرد
۴. گفته میشود در جامعه دینی افراد عملا فرصت و امکان «انتخاب» حجاب ندارد. اولا حریم خصوصی و عمومی کاملا جداست کسی می تواند به حجاب یا اصلا به هیچ دستوری از دین پایبند نباشد اما در حریم شخصی اش اما در حریم خصوصی، چیزی وجود دارد به اسم «حق جامعه» و این حق جامعه را ظاهراً آن زن توریست که با شال در جامعه ایرانی ظاهر می شود و مشکلی هم با آن ندارد بهتر از ما درک کرده است! حجاب در جامعه ای که اغلب قریب به اتفاق افراد آنه مسلمانان هستند و حجاب را جزو دین می دانند و عرف کلی جامعه هم بر آن تاکید دارد و قانون مدنی هم آن را الزام می کند یک الزام حقوقی است نه یک الزام اعتقادی. برای التزام اجتماعی فرد به حجاب اعتقاد فردی او به دین مطرح نیست بلکه التزام به قانون و احترام به عرف و ادب جمعی کافی است. در هیچ جای دنیا همه مردم همه قوانین آن جامعه را قبول ندارد اما همه باید خود را ملزم به آن بدانند و این نه خلاف دموکراسی است نه الزامی نامعقول. البته قاعدتاً در موضوعات مدنی باید حدودی از امکان و احتمال خطا را برای جامعه در نظر گرفت
۵. اگر خودمان را به آن راه نزنیم و قدری چشمانمان را باز کنیم به راحتی می فهمیم که موضوع حجاب و #پوشش و #برهنگی در زمانه ما به ویژه برای کشور ما معنا و اثر تازه ای بیش از آنچه در جوامع گذشته داشته است پیدا کرده و صرفا یک موضوع دینی عادی نیست. موضوع برهنگی امروزه یک #پروژه جهت مند و عامدانه است نه یک #پروسه عادی و فرهنگی با تطورات معمول زمان. یک گام است برای اهداف بالاتر، دقیقا مانند پروژه ترویج و عادی سازی همجنس بازی.
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
احیای هویت
چرا شیعه عزای حسین ع را بعد از این همه سال با این شور و گستردگی تکرار می کند مگر برای یک واقعه تلخ تاریخی چند بار باید بزرگداشت گرفت؟ تفاوت واقعه کربلا با حوادث دیگر چیست؟
برای بشریت:
وجه تمایز مهم این واقعه با دیگر تقابل های حق و باطل این است که اولا مظهر تقابل «اوج حق» در مقابل «اوج باطل» است و ثانیا با همه شاخصه های منحصر به فرد حماسی و عاطفی اش، حلقه اتصال «وجدان عام و مشترک بشری» به «ولی الله» است؛ این دو ویژگی مهم تقریبا در هیچ حادثه قطعی و ثبت شده تاریخی وجود ندارد. وقایع دیگر یا روایتگر حق های ظریف ترند و افکار عمومی در ابتدا آن را درک نمی کند مثل آنچه در سقیفه رخ داد یا بار عاطفی شدید و آشکاری ندارند و یا قهرمان آنها ولی الله نیست. اتصال فکری و قلبی با انسان کامل حیاتی ترین پیوند قابل تصور انسان و مبداء تمامی اصلاحات فردی و اجتماعی و گسست این پیوند، منشاء بزرگترین فسادها در زمین است.
دیگر این که داستان حسین ع اگر چه در تاریخ رخ داده اما تاریخی نیست. داستان انسان است و مخاطراتش؛ انسان و طمع ها، وسوسه ها و ترس هایش؛ انسان و نزاع همیشگی اش در انتخاب ذلت یا عزت؛ آزادگی یا بردگی؛ خوبی یا خوشی. قرآن که داستان موسی و فرعون یا یوسف و زلیخا و...را نقل میکند صرفا برای نقل قصه های تاریخی نیست برای شرح چیستی و چگونگی انسان و تهدیدات فکری و روحی اوست تا بفهمد از کجا و چگونه ضربه می خورد و در مقابل، باید چه کند و به کجا پناه ببرد. لذا قرآن هم داستان «انسان» است نه موسی و فرعون و یوسف و زلیخا. این است که حسین ع، مسیحی و سنی و زرتشتی را هم مخاطب خود می داند.
و اما برای شیعه:
مکتب اصیل؛ آرمان و ایده آل دارد هدف و هویت و شخصیت دارد امام و معیار دارد. معلق و رها و هرجایی نیست با همه چیز جمع نمی شود صلح کل نیست جدی است. داستان عاشورا ظرفیتی دارد که شیعه هویت خود را؛ هدف و ایده آل خود را و نسبتش با امام خود را در آن بازخوانی و بازیابی می کند و این مهم، به تنهایی برای احیاء هرساله این کنگره، دلیل موجّهی است
اما شاید مهمترین چیزی که بزرگداشت داستان حسین ع را بعد از این همه سال برای شیعه حیاتی می کند این است که اصلا پرونده قیام حسینی هنوز مفتوح و ناتمام است و پرچم او هنوز به مقصد نرسیده است. کوفه و کوفه ها هنوز بی حاکم است بی امام است. آن انسان ۲۵۰ ساله هنوز موقعیت حاکمیت پیدا نکرده و آن آرمان بزرگ اجتماعی انبیاء و اولیا هنوز بر کرسی ننشسته است. بازخوانی داستان حسین ع تحرکی است به سوی آینده و نه سکونی در سوگ گذشته. این است که این چنین زنده و امیدآفرین است.
#حسین #انسان_۲۵۰_ساله #کوفه #قیام #قیام #هویت #عاشورا #کربلا #انسان_کامل #حق #شیعه
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
مدیریت کوثری
در کشور ما کمبودها و نابسامانی های زیادی وجود دارد و این درحالی است که منابع و ثروت های بی شمار انسانی و طبیعی در اختیار ماست. مشکل کجاست؟ در عدم مدیریت صحیح منابع.
🔺مدیریت صحیح منابع یعنی استفاده بهینه از سرمایه ها برای رسیدن به اهداف. چرا با وجود گوهرهای عظیم معرفتی و معنوی و الگوهای کاملی چون اهل بیت ع این مقدار معضلات اخلاقی و اجتماعی و خانوادگی در جامعه و حتی دربین مذهبی هایمان داریم؟ یکی از عوامل مهمش همین است که ما از سرمایه های دینمان هم مشابه سرمایه های مادی مان بهره برداری میکنیم. یعنی از آنها به شکلی نامتقارن؛ کاریکاتوری؛ ناهماهنگ؛ بدون لحاظ اولویت ها و بدون بهره گیری از یک طرح جامع و هدفمند استفاده می کنیم این میشود که با این همه سرمایه و ثروت نه از دنیایمان بهره درستی می بریم و نه از دینمان
🔺از مهمترین ابعاد رفتاری اهل بیت ع که برای امروز ما به شدت مورد نیاز و درعین حال به شدت مغفول مانده است توجه به طرح کلی و منطق عملی ثابت (سیره) و نیز شیوه مدیریت منابع و سرمایه های مادی و معنوی است. ما معمولا دین را به صورت جزئی می فهمیم یا ابعاد مختلف را تا حدودی می بینیم اما نسبت ها و تناسب ها و اولویت ها را محاسبه نمی کنیم. امتیاز یک آشپزِ کاربلد در نوع ترکیب و تناسبی است که به کار میگیرد. با مدیریت عالمانه انرژی یک شمع؛ می توان گرمابه ای را گرم کرد؛ با سخنان هوشمندانه می شود با دست خالی ملّتی را به انقلاب رساند
🔺مدیریت اگر کوثری باشد از حداقل ها؛حداکثرهای ممکن با نسبت های متقارن و منتظم می آفریند و اگر تکاثری باشد توده های سرطانی خلق می کند چه در اقتصاد چه در فرهنگ و تربیت؛ چه در دین داری چه در دنیامداری
🔺مدیریت حضرت زهرا س مدیریت کوثری است لذا در حیات زناشویی نُه ساله خود با حداقل های اقتصادی، صاحب پنج فرزند می شود؛ در نقش مادری و تربیت چنان عمل میکند که بیت محقّر او مبدا سلسله امامت می شود؛ در نقش همسری چنان است که علی ع با آن همه درد و مسئولیت به حمایت عاطفی و روحی او تکیه می کند؛ در نقش فرزندی؛ امّ ابیهاست و در قامت یک مجاهد سیاسی سخن و سکوتش؛ مِهر و قهرش و حیات و مماتش را چنان تدبیر می کند که تا قیامت هرکس بخواهد بفهمد ماجرای خلافت و ولایت چه بود و چه شد بتواند حق را بیابد و این همه را در قامت یک زن و براساس الگویی زنانه و عفیفانه و در اوج عبودیت و اخلاص به منصه ظهور میرساند این ترکیب متوازن با نسبت ها و اولویت ها و وظیفه شناسی های درست و منطق کلی حاکم بر آن است که از او «کوثر» می سازد نه بخشی از این ترکیب. بقای اسلام و تشیّع مدیون مدیریت کوثری فاطمه س است.
#کوثر #الگویی_زنانه #زن #حق #فرهنگ
#فاطمه س
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
چرا رای می دهم؟
#من_رای_میدهم چون:
🔻حتی اگر مردم به #سیاست کار نداشته باشند و به آن بی اعتنا باشند سیاست به مردم کار خواهد داشت!
🔻چون تحقق همه آرمان ها و حتی نیازهای واقعی مردم منوط به قدرتمند بودن حاکمیت است حکومت ضعیف نه می تواند #حق ملتش را از دنیا بگیرد نه می تواند در داخل #عدالت را مستقر کند و نه حتی می تواند #امنیت را برای مردم و نخبگانش به شکل پایداری تامین کند. در این دنیای جنگل، ضعیف بودن برای طعمه شدن کافی است از هر نوعش
🔻چون رای دادن یا ندادن من برای کسانی که به دشمنی آنها با این مردم مظلوم شک ندارم؛ «مهم» است چه دیکتاتور صفتان داخلی شان و چه گرگ صفتان خارجی شان که اگر نبود، اینچنین برای آن هزینه نمی کردند. ایضا مشارکت من برای آنها که به دلسوزی شان شک ندارم نیز «مهم» است. یک طرف تشویق عاملان ترور جسم یا تفکر حاج قاسم است به رای ندادن و طرف دیگر خود حاج قاسم است که کلیت نظام را نگهبان #حرم می داند
🔻چون معتقدم چه موافق #نظام باشیم چه نباشیم؛ فعلا و در این شرایط تاریخی تنها راه حفظ تمامیت ارضی ایران حمایت و البته اصلاح و ترمیم حاکمیتی است که چهارگوشه این کشور را نگه داشته است. #تجزیه_ایران توهم نیست؛ سیاست قطعی گرگ های خارجی است که راهش صرفا از تضعیف حاکمیت می گذرد
🔻چون داشته های ایمانی، انسانی و طبیعی این #ملت آنقدر متکثّر و به لحاظ تاریخی آنچنان ریشه دار است که اجازه ناامیدی از بهبود وضعیت و یا یاس از تغییر را بالکل منتفی می کند.
🔻چون نمی خواهم با #انفعال ، فرصت بیشتری برای مصادره خواسته هایم به اربابان پول و رسانه و سیاست بدهم. این حرف درستی است که حاکمان بد عموما توسط مردم خوبی که رای نمی دهند بر گرده توده ها حاکم می شوند!
🔻چون #زنده ام چون زنده ایم و می خواهم این زنده بودنمان را به رخ همه کسانی بکشانم که با تمام وجودشان سرک می کشند که نشستن و تسلیم شدن ما را ببینند
🔻چون خداوند مقرّر کرده است که راه #تغییر در اقوام، تغییر در اراده و #تصمیم آنهاست: انّ الله لایغیّر ما بقوم حتی یغیّروا ما بانفسهم.
خدا آن ملتی را سروَری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
#خانه غبار گرفته را تمیز می کنند نه تخریب
https://eitaa.com/taherrahimi
هدایت شده از یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
احیای هویت
چرا شیعه عزای حسین ع را بعد از این همه سال با این شور و گستردگی تکرار می کند مگر برای یک واقعه تلخ تاریخی چند بار باید بزرگداشت گرفت؟ تفاوت واقعه کربلا با حوادث دیگر چیست؟
برای بشریت:
وجه تمایز مهم این واقعه با دیگر تقابل های حق و باطل این است که اولا مظهر تقابل «اوج حق» در مقابل «اوج باطل» است و ثانیا با همه شاخصه های منحصر به فرد حماسی و عاطفی اش، حلقه اتصال «وجدان عام و مشترک بشری» به «ولی الله» است؛ این دو ویژگی مهم تقریبا در هیچ حادثه قطعی و ثبت شده تاریخی وجود ندارد. وقایع دیگر یا روایتگر حق های ظریف ترند و افکار عمومی در ابتدا آن را درک نمی کند مثل آنچه در سقیفه رخ داد یا بار عاطفی شدید و آشکاری ندارند و یا قهرمان آنها ولی الله نیست. اتصال فکری و قلبی با انسان کامل حیاتی ترین پیوند قابل تصور انسان و مبداء تمامی اصلاحات فردی و اجتماعی و گسست این پیوند، منشاء بزرگترین فسادها در زمین است.
دیگر این که داستان حسین ع اگر چه در تاریخ رخ داده اما تاریخی نیست. داستان انسان است و مخاطراتش؛ انسان و طمع ها، وسوسه ها و ترس هایش؛ انسان و نزاع همیشگی اش در انتخاب ذلت یا عزت؛ آزادگی یا بردگی؛ خوبی یا خوشی. قرآن که داستان موسی و فرعون یا یوسف و زلیخا و...را نقل میکند صرفا برای نقل قصه های تاریخی نیست برای شرح چیستی و چگونگی انسان و تهدیدات فکری و روحی اوست تا بفهمد از کجا و چگونه ضربه می خورد و در مقابل، باید چه کند و به کجا پناه ببرد. لذا قرآن هم داستان «انسان» است نه موسی و فرعون و یوسف و زلیخا. این است که حسین ع، مسیحی و سنی و زرتشتی را هم مخاطب خود می داند.
و اما برای شیعه:
مکتب اصیل؛ آرمان و ایده آل دارد هدف و هویت و شخصیت دارد امام و معیار دارد. معلق و رها و هرجایی نیست با همه چیز جمع نمی شود صلح کل نیست جدی است. داستان عاشورا ظرفیتی دارد که شیعه هویت خود را؛ هدف و ایده آل خود را و نسبتش با امام خود را در آن بازخوانی و بازیابی می کند و این مهم، به تنهایی برای احیاء هرساله این کنگره، دلیل موجّهی است
اما شاید مهمترین چیزی که بزرگداشت داستان حسین ع را بعد از این همه سال برای شیعه حیاتی می کند این است که اصلا پرونده قیام حسینی هنوز مفتوح و ناتمام است و پرچم او هنوز به مقصد نرسیده است. کوفه و کوفه ها هنوز بی حاکم است بی امام است. آن انسان ۲۵۰ ساله هنوز موقعیت حاکمیت پیدا نکرده و آن آرمان بزرگ اجتماعی انبیاء و اولیا هنوز بر کرسی ننشسته است. بازخوانی داستان حسین ع تحرکی است به سوی آینده و نه سکونی در سوگ گذشته. این است که این چنین زنده و امیدآفرین است.
#حسین #انسان_۲۵۰_ساله #کوفه #قیام #قیام #هویت #عاشورا #کربلا #انسان_کامل #حق #شیعه
https://eitaa.com/taherrahimi
هدایت شده از یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
مدیریت کوثری
در کشور ما کمبودها و نابسامانی های زیادی وجود دارد و این درحالی است که منابع و ثروت های بی شمار انسانی و طبیعی در اختیار ماست. مشکل کجاست؟ در عدم مدیریت صحیح منابع.
🔺مدیریت صحیح منابع یعنی استفاده بهینه از سرمایه ها برای رسیدن به اهداف. چرا با وجود گوهرهای عظیم معرفتی و معنوی و الگوهای کاملی چون اهل بیت ع این مقدار معضلات اخلاقی و اجتماعی و خانوادگی در جامعه و حتی دربین مذهبی هایمان داریم؟ یکی از عوامل مهمش همین است که ما از سرمایه های دینمان هم مشابه سرمایه های مادی مان بهره برداری میکنیم. یعنی از آنها به شکلی نامتقارن؛ کاریکاتوری؛ ناهماهنگ؛ بدون لحاظ اولویت ها و بدون بهره گیری از یک طرح جامع و هدفمند استفاده می کنیم این میشود که با این همه سرمایه و ثروت نه از دنیایمان بهره درستی می بریم و نه از دینمان
🔺از مهمترین ابعاد رفتاری اهل بیت ع که برای امروز ما به شدت مورد نیاز و درعین حال به شدت مغفول مانده است توجه به طرح کلی و منطق عملی ثابت (سیره) و نیز شیوه مدیریت منابع و سرمایه های مادی و معنوی است. ما معمولا دین را به صورت جزئی می فهمیم یا ابعاد مختلف را تا حدودی می بینیم اما نسبت ها و تناسب ها و اولویت ها را محاسبه نمی کنیم. امتیاز یک آشپزِ کاربلد در نوع ترکیب و تناسبی است که به کار میگیرد. با مدیریت عالمانه انرژی یک شمع؛ می توان گرمابه ای را گرم کرد؛ با سخنان هوشمندانه می شود با دست خالی ملّتی را به انقلاب رساند
🔺مدیریت اگر کوثری باشد از حداقل ها؛حداکثرهای ممکن با نسبت های متقارن و منتظم می آفریند و اگر تکاثری باشد توده های سرطانی خلق می کند چه در اقتصاد چه در فرهنگ و تربیت؛ چه در دین داری چه در دنیامداری
🔺مدیریت حضرت زهرا س مدیریت کوثری است لذا در حیات زناشویی نُه ساله خود با حداقل های اقتصادی، صاحب پنج فرزند می شود؛ در نقش مادری و تربیت چنان عمل میکند که بیت محقّر او مبدا سلسله امامت می شود؛ در نقش همسری چنان است که علی ع با آن همه درد و مسئولیت به حمایت عاطفی و روحی او تکیه می کند؛ در نقش فرزندی؛ امّ ابیهاست و در قامت یک مجاهد سیاسی سخن و سکوتش؛ مِهر و قهرش و حیات و مماتش را چنان تدبیر می کند که تا قیامت هرکس بخواهد بفهمد ماجرای خلافت و ولایت چه بود و چه شد بتواند حق را بیابد و این همه را در قامت یک زن و براساس الگویی زنانه و عفیفانه و در اوج عبودیت و اخلاص به منصه ظهور میرساند این ترکیب متوازن با نسبت ها و اولویت ها و وظیفه شناسی های درست و منطق کلی حاکم بر آن است که از او «کوثر» می سازد نه بخشی از این ترکیب. بقای اسلام و تشیّع مدیون مدیریت کوثری فاطمه س است.
#کوثر #الگویی_زنانه #زن #حق #فرهنگ
#فاطمه س
https://eitaa.com/taherrahimi