eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
223 دنبال‌کننده
153 عکس
32 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ✔️گاهی داریم حق‌طلبانه نقد می‌کنیم؛ ولی در واقع حسادت می‌ورزیم. ✔️گاهی داریم متواضعانه تمجید می‌کنیم، ولی در واقع داریم چاپلوسی می‌کنیم. ✔️گاهی داریم بزرگوارانه از کنار یک موضوع رد می‌شویم؛ ولی در واقع ترس و ضعف خود را پشت ادای بزرگواری پنهان کرده‌ایم. ✔️گاهی غیرتی می‌شویم و در مقام دفاع از یک ارزش برمی‌آشوبیم؛ ولى در واقع برای حفظ منافع و جایگاه در خطر افتاده‌مان برآشفته‌ شده‌ایم. 🔸️خیلی وقتها خودمان هم نمی‌دانیم منشأ رفتار ظاهرا خوب ما چیست. چون ما اهل "صدق" نیستیم. باطن نیّات و انگیزه‌های ما با ظاهر اعمال ما تطابق ندارد. قلب ما مسقیم نیست. صدق، مرتبه‌ی والایی است. کاش دستمان به آن برسد. فرمود: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ‌ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ [توبه/ ۱۱۹] وحید یامین‌پور
هر آنکه مست شراب تو نیست از ما نیست بیار باده که خورشید هم خراسانی است
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند آیا ، پارتی بازی است؟ برخی فکر میکنند شفاعت اولیای الهی در قیامت، کاری شبیه پارتی بازی های دنیایی و جایگزین شدن رابطه به جای ضابطه است. یا بعضا گفته می شود که اعتقاد به شفاعت موجب می شود افراد نسبت به انجام گناهان بی تفاوت یا حداقل کم تفاوت شوند و این از نظر اخلاقی به ضرر فرد و جامعه است. باید گفت: ۱. به طور کلی در نظام هستی اصالت و سبقت با خیر، و پاکی است این نکته بسیار مهمی است«یا من سبقت رحمته غضبه» و لذا اصل بر این است که آلودگی تاجای ممکن بر طرف گردد. محو زشتی ها ، تطهیر از گناه و الهی نیز همگی جلوه هایی از همین اصل کلی است که موجب بازگرداندن عنصر معیوب یا ضعیف به حالت طبیعی می گردد؛ همچنین است اصل شفاعت. درواقع شفاعت، همان مغفرت است که وقتی به خدا نسبت می دهیم با نام مغفرت، و وقتی به مجاری رحمت خدا منسوب می کنیم با عنوان شفاعت از آن یاد می کنیم ۲. پس شفاعت، خروج از نیست بلکه خود یک ضابطه و یک اصل است و برای همه یکسان است هر کس قابلیت و شرایط آن را داشته باشد علی القاعده مشمول آن خواهد شد. ۳. در پارتی های دنیایی رابطه از پایین به بالاست یعنی [من] از [واسطه] می خواهم که توصیه مرا به [رئیسش] بکند اما در شفاعت، رابطه از بالا به پایین است یعنی [خدا] دهد که مثلا[ ع] ، [من] را نزد خدا شفاعت کند به عبارت دیگر امکان ندارد خواست ولیّ خدا در شفاعت از کسی با خواست خدا، تغایر و منافات پیدا کند. اما نکته اینجاست که همین خواست خدا می تواند وابسته به درونی و درخواست بنده از اولیا الهی و منوط به رضایت آنها باشد مانند معلمی که می خواهد دانش آموز خطا کار را ببخشد اما آن را منوط می کند به پشیمانی حقیقی او و والدینش ‏ ۴. مشمول شفاعت شدن دارای شرایطی است که برخی در قرآن و‌ روایات بیان شده و برخی تصریح نشده مثلا به صراحت بیان شده کسی که نماز را سبک بشمارد مورد شفاعت قرار نمیگیرد اما آیا کسی که صرفا به نماز اهتمام دارد حتما مورد شفاعت خواهد بود؟ معلوم نیست. گویی خدا مجموعه شروط و شرایط را تصریح نکرده تا قلوب را میان و نگه دارد. انسان اگر همه شرایط را هم می دانست باز نمی توانست مطمئن باشد که امکان انجام همه را پیدا خواهد کرد. همین و [معلق بودن] نسبت به شروط شفاعت و شرایط خود؛ باعث می شود انسان در عین امید به شفاعت؛ نسبت به ، جری نشود و تا جای ممکن خود را از آن محفوظ بدارد بلکه تمام سعی خود را بکند تا مشمول شفاعت واقع شود چرا که در تقریبا هیچ کس بی نیاز از شفاعت نخواهد بود. https://eitaa.com/taherrahimi
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم... خمینی ره روح خدا بود در کالبد زمان و روح خدا جاودانه است https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند در روانشناسی بحثی مطرح است که آخرین و ترین خواسته روحی بشر چیست؟ در پاسخ به این سوال، سه دیدگاه اصلی مطرح می شود: عده ای عمیق ترین خواسته بشر را «آرامش» می دانند عده ای «شادی» و عده ای «امید» . حالا این جمله از وصیت نامه آن یگانه دوران را دوباره بخوان: با دلی‌ و قلبی‌ و روحی‌ و ضمیری‌ به‌ فضل‌ خدا از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌كنم‌. . اما من فکر می کنم عمیق ترین خواسته انسان احتمالا قلبی است. وعبد ربک حتی یاتیک یا ایتها النفس ارجعی آن جملات را دوباره بخوان . به هرچه می خواست رسید. روحمان با یادش شاد https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: به خود بمیر و به حق زنده باش چرا خدا در عظمت و بزرگی خودش را به رخ می‌کشد و همواره تاکید می کند که همه کاره عالم خود اوست؟ اصلا چرا یکی از صفات خدا است؟ این بزرگ نمایی ها یا نمایش بزرگی برای چیست؟ اول اینکه صفت متکبر برای بدین معناست که او صاحب عظمت و و جلال است و این عظمت را ابراز می کند. به لحاظ هستی شناختی، همه صفات کمالی به معنای حقیقی؛ صرفا از آن خداست یعنی هیچ قدرت و علم و حیات و اراده و جمال و عزتی نیست مگر اینکه اصلش؛ مبدائش و حقیقتش «اولا و بالذّات» فقط از آن خداست. نسبت ما و هر موجود دیگری با خدا «عین فقر» بودن است ما به اندازه نسبتی که با مبدا کمال پیدا می کنیم صاحب کمال حقیقی می شویم آن هم نه مستقلا. بنابراین خدا وقتی همه کاره بودن خود در این عالم را یادآوری می کند موجودی را تحقیر نمی کند در واقع واقعیت عالم را «توصیف» می کند انسان متکبر؛ خودش را منقطع از خدا؛ بزرگ می‌بیند و بزرگی را از خودش می‌بیند و این یک توهم محض است اما چرا خدا بزرگی و صفات جلالیه خودش و فقر موجودات دیگر را به شکل پررنگی توصیف می کند مگر او نیازی به این کار دارد؟ یکی از دلایل مهم این امر نیاز روانشناختی ما ها به فهم این بزرگی است. انسان هر چه خدا را بزرگ تر با جلال و جبروت تر، غنی تر، مقتدر تر؛ امن تر و شکست ناپذیرتر درک کند راحت تر و محکم تر به او تکیه می کند و به او پناه می برد و راحت تر هرچیزی غیر او را کوچک می بیند و از آن دل می کند امیرمومنان ع در وصف می فرماید عَظُمَ الخالقُ فى اَنْفُسهم فَصَغُر ما دُونه فى اعینهم چون خدا نزد ایشان بزرگ است هرچیزی غیر او در چشمشان کوچک و حقیر شده است. پس فهم بزرگی و کبریایی خدا در کنار صفات جمالی او نقش بسیار پررنگ و تعیین کننده ای در پیوند انسان با خدا دارد چنانچه خداوند حتی به رسولش می فرماید « و ربک فکبّر» پروردگارت را بزرگ بدار و در جایی دیگرتاکید می کند «کبّره تکبیرا» او را بسیار بزرگ شمار. و خدا چه لطف بزرگی می کند به ما وقتی واقعیت این عالم و عظمت خود را مقابل چشمان ما می گذارد تا درگیر اوهام نمانیم و از آنها دل ببریم. وقتی خدا در چشم ما بزرگ شد و هر چیزِ غیرخدایی دیگر از چشممان افتاد چه می شود؟ خلاصه اش این است که بزرگ می شویم به عظمت ؛ غنی می شویم به غنای حق، مقتدر می شویم به قدرت حق ،عزیز می شویم به عزت حق به خود میمیریم و به زنده می شویم و این راهی است که های این عالم رفته اند دوام چنین انسان هایی بر جریده عالم ثبت است https://eitaa.com/taherrahimi
🔺امام خمینی ره ، دو روز قبل از وفات در حالی که در بستر بیماری بود، در عالم مکاشفه با آیت‌الله بهجت ، با لبخند خداحافظی کرد. آیت الله بهجت در این باره فرمودند: «هنگامی که آقای خمینی بیمارستان بود، چند روز قبل از وفاتش ، پنجشنبه بعد از نماز صبح ، درحالی که خواب نبودم دیدم ایشان زیبا، خوشرو و با لبخند، از جلوی من گذشت. چهره اش از عکس او زیباتر بود. بعد از چند روز که خبر وفات ایشان منتشر شد، متوجه شدم که ایشان آمده از من خداحافظی کند. بود برای اینکه کارش تا آخر درست بوده و از آنچه انجام داده، پشیمان نیست؛ بلکه کارش بوده است» 📚 به نقل از کتاب زمزم عرفان ص ۱۸۴، محمدی ری شهری https://eitaa.com/taherrahimi
من فکر می‌کنم اصلی ترین محور اندیشه شیعه ولایت و اتصال زنده به آن است نه صرفا پذیرش ولایت به مثابه امری در تاریخ ؛ زمینه سازی برای این استمرار زنده، بزرگترین کارکرد است https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: چند نکته درباره حجاب و آیه لا اکراه فی الدین ۱. به استناد آیه ، دلیل اینکه هیچ نوع اجباری در دین نیست این است که حقیقت از باطل نمایان و آشکار است یعنی آشکار است که اولا انسان محتاج دین و شریعت است و ثانیاً حقانیت کلیات دستورات دین نیز روشن است و با راهنمایی پیامبران روشن تر هم می شود پس نیازی به اجبار و اکراه برای قبول حقیقی که با تشخیص عقل و خواست فطری بشر همراه است نیست. نکته بعد اینکه اصلا امکان اکراه در پذیرش دین و هیچ امر قلبی دیگر وجود ندارد نه اینکه اکراه کار غلطی است و نکنید بلکه اصلا شدنی نیست. شما نهایتا می توانید در «رفتار» کسی جبر ایجاد کنید نمی توانید در قلب او هم اجبار و اکراه کنید(رجوع به المیزان) ۲. وقتی می گوییم عدم اکراه در اصل دین است نه در فروعات آن به معنای نفی اختیار انسان در عمل به دین نیست انسان می تواند با اختیار و حتی با آگاهی خود خلاف دستور عقل و فطرت و دین عمل کند و البته با اختیارش به جهنم برود! وجحدو بها واستیقنتها انفسهم ظلما و علّوا ؛ اینکه انسان کاری را داشته باشد به این معنا نیست که عقلا یا شرعا، آن کار را هم دارد اختیار رد شدن از چراغ قرمز را داریم اما حق آن را نداریم. بنابراین اگر برای کسی حقیقتی واقعا آشکار شد چه اصل دین چه غیر آن، حق عدول از حق را ندارد و اگر با اختیارش خلاف حق حرکت کند سنت این عالم است که چوب می خورد و فماذا بعدالحق الا الضّلال. مگر اینکه جبران کند. حال کسی که اصل حقانیت دینی را پذیرفته است آیا می تواند ادعا کند حکمت و حقانیت تمام جزئیات دین باید برایم روشن شود تا عقلا و شرعا موظف به عمل به آن شوم؟ خیر چون اگر عقل انسان می توانست حکمت همه احکام را درک کند اصلا نیازی به دین نبود پس بخش مهمی از دین تعبّد است البته تعبّدی مبنا دار و آن مبنا همان حقانیت اصل دین و اطمینان به عادلانه و حکیمانه بودن احکام خدا است. پس و عمل به احکام دینی که اصلش با عقل و اختیار پذیرفته شد گزینشی و سلیقه‌ای و من درآوری نیست. ۳. عجیب است که مدعی شویم حکومت دینی حق هیچ نوع قانون گذاری مبتنی بر احکام دینی را ندارد!! اولا روشن است که دین پر است از احکام و دستورات و قواعد اجتماعی ثانیا بدیهی است که نوع پوشش یک بعد فردی دارد و یک بعد اجتماعی ثالثا به لحاظ قواعد فقهی و اصولی، حاکم دینی درباره هر منکر دینی که نوعی اخلال سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی ایجاد کند مجاز است که «تعذیر» بگذارد حتی اگر آن تعذیر کلا جدید باشد : التعذیر بما یراه الحاکم. گذشته از این، حتی اگر موضوعی صرفا دارای مصلحت اجتماعی واقعی باشد باز حاکم شرعا و قانونا حق دارد برای آن وضع مقررات نماید مثلا حمل سلاح که قاعدتاً منعی در زمان پیامبر ص نداشته امروزه دارای یک مفسده اجتماعی است لذا حاکم می تواند آن را شرعا و قانونا منع کند چنانچه امام خمینی ره چنین کرد ۴. گفته می‌شود در جامعه دینی افراد عملا فرصت و امکان «انتخاب» حجاب ندارد. اولا حریم خصوصی و عمومی کاملا جداست کسی می تواند به حجاب یا اصلا به هیچ دستوری از دین پایبند نباشد اما در حریم شخصی اش اما در حریم خصوصی، چیزی وجود دارد به اسم «حق جامعه» و این حق جامعه را ظاهراً آن زن توریست که با شال در جامعه ایرانی ظاهر می شود و مشکلی هم با آن ندارد بهتر از ما درک کرده است! حجاب در جامعه ای که اغلب قریب به اتفاق افراد آنه مسلمانان هستند و حجاب را جزو دین می دانند و عرف کلی جامعه هم بر آن تاکید دارد و قانون مدنی هم آن را الزام می کند یک الزام حقوقی است نه یک الزام اعتقادی. برای التزام اجتماعی فرد به حجاب اعتقاد فردی او به دین مطرح نیست بلکه التزام به قانون و احترام به عرف و ادب جمعی کافی است. در هیچ جای دنیا همه مردم همه قوانین آن جامعه را قبول ندارد اما همه باید خود را ملزم به آن بدانند و این نه خلاف دموکراسی است نه الزامی نامعقول. البته قاعدتاً در موضوعات مدنی باید حدودی از امکان و احتمال خطا را برای جامعه در نظر گرفت ۵. اگر خودمان را به آن راه نزنیم و قدری چشمانمان را باز کنیم به راحتی می فهمیم که موضوع حجاب و و در زمانه ما به ویژه برای کشور ما معنا و اثر تازه ای بیش از آنچه در جوامع گذشته داشته است پیدا کرده و صرفا یک موضوع دینی عادی نیست. موضوع برهنگی امروزه یک جهت مند و عامدانه است نه یک عادی و فرهنگی با تطورات معمول زمان. یک گام است برای اهداف بالاتر، دقیقا مانند پروژه ترویج و عادی سازی همجنس بازی. https://eitaa.com/taherrahimi
در جامعه ای که زیربنای عرفش است اما از سویی با چالش ، و درست تعالیم دینی در نظام آموزش و پرورش، آموزش عالی و رسانه ملی اش مواجه است و از سوی دیگر با بحران و مدیریت غریزه جنسی دست به گریبان است و از سوی سوم ، تحت بمباران فکری و امپراطوری رسانه ای رقیب است...؛ قانونی بودن را علت اصلی عقب نشینی عرف جامعه از مرزهای حجاب شرعی دانستن؛ یا ناشی از نادانی و سطحی نگری است یا غرض ورزی https://eitaa.com/taherrahimi
با سلام و احترام اخیراً چند مطلب از حقیر در خبرگزاری فارس درباره حجاب منتشر شده است ؛ لینک صفحات را می گذارم هم جهت مطالعه و هم مشارکت در بحث ها ذیل مطالب اگر مایل بودید. ۱. حجاب و آیه لا اکراه فی الدین: https://www.farsnews.ir/news/14020331000486 ۲.حجاب فراتر از یک پوشش: https://www.farsnews.ir/news/14020331000384 ۳. حرم، حریم ، حرمت: https://www.farsnews.ir/news/14020329000379 ۴. منطق حجاب و بلوغ جنسیت: https://www.farsnews.ir/news/14020330000505 https://eitaa.com/taherrahimi