.
▪️«شما چگونه اید؟»
----- به قلم طیبه فرید
ما مردم عشیرهای هستیم که به وقت خطر نمازمان را به امامت جوانی هشتاد و پنج ساله زیر آسمانی که زمینش محراب شهادت است میخوانیم.
شما که پیر قبیلهتان دواندوان و با نفسهای به شماره افتاده سوراخهای جانپناهتان را گز میکرد چگونهاید؟
در کلام حکیمان عالمآمده «الناس على دین ملوکهم»...
.
46.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موضوع انشا: شهر دود گرفته
دانش آموز: ریحانه سادات بنی هاشمی
از مدرسه دخترانه عترت راوند کلاس هفتم لاله
صدای انفجار سکوت شهر را می شکند..
زنان و مردانی می بینی که فرزندان خردسال خود را خونین بغل کرده..
حرف هایی زده می شود!!
حس خوبی نیست...
خدایااااا سید جزء آنها نباشد.
سید کیست؟؟؟
سید رهبر مقاومت لبنان، سید حسن نصرالله، کسیکه با کمک جوانان با غیرت لبنانی در برابر اسرائیل ایستاد تا لبنان مثل فلسطین نشود...😭😭
🔰طرحی از طرف دبیر انشا و مربی امین مدرسه دخترانه عترت راوند
مربی طرح امین دبیرستان عترت راوند
خانم وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99
امروز ۱۶ مهر ۱۴۰۳
می نویسم تا اندیشه های تازه متولد شود
می نویسم تا ناگفته های ذهنی روی کاغذ بیاید، قلم سُر بخورد روی کتیبه ها تا به یادگار بگذارد که...
هر روز روز مجاهدت هست برای کسیکه عاشق جهاد است.
مجاهد خسته نمی شود.
مجاهد سکوت می کند تا دیگران با طیب خاطر حرف بزنند.
مجاهد مثل نورالدین پسر ایران تو برجکش می خورد و بارها مورد اصابت گلوله ها قرار می گیرد ولی دست از حرکت بر نمی دارد.
او خوب می فهمد و تلاش می کند تا بفهماند و فهمیده شود.
بعضی از کارها روی زمین مانده است.
کارهای گذاشتنی برداشته و کارهای برداشتنی گذاشته شده است.
مجاهد کاری نمی کند مگر کاری روی زمین مانده باشد.
برای کارهای زمین مانده، برداشتن عَلَم مقاومت، تیر و ترکش ها زیاد است.
روحیه ای مثل عباس بن علی می طلبد تا عمود را با چنگ و دندان نگهدارد.
امروز روز مقاومت است!
همه ی تلاشها برای اصل هاست. از بسا به اصلها نپرداختیم، فرعها برای ما اصل شده اند.
هرکسی صحبت از اصل بکند به او خرده می گیرند و ما در دنیای حاشیه ها خلط شده ایم.
✍وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99
قائم مقام کربلا
یک بغل زیارت سیدالکریم
زیارت سید همسنگ و همطراز با زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام است.
نوستالژی بچگی ما زیارت شاه عبدالعظیم حسنی ست.
معمولا صبح زود به حرم می رسیدیم از صحن باغچه طوطی وارد می شدیم با اون درختهای سر به فلک کشیده اش که از قدمت این مکان حرف دارد. خنکای صحن های حرم، سفره صبحانه ی دبچ و لذیذ را می طلبید و بعد هم زیارت دلچسب..
مادر ماهارو به زیارت می برد و قبل یا بعد زیارت، یک نان داغ کباب داغ بازار شهر ری به همراه سبزی ریحان و مخلفات مهمانش بودیم و بعدا لذت زیارت دو چندان می شد.
از آثار تربیتی برای دین داری و دین بانی و عاشق زیارت شدن همینکه حس خوووب زیارت با بازار یکی می شد!!
مادران ما به طور عینی الگوی عملی بودند و هنوز حس خوب زیارت شاه عبدالعظیم، دلکِش است.
سیدالکریم پنج امام از امام موسی بن جعفر علیه السلام تا امام عسکری علیه السلام را درک کرده است. سید الکریم با واسطه ۵ نسل به امام حسن مجتبی علیه السلام و از نوادگان مولا علی علیه السلام هستند.
همانطور از نام این بزرگوار مشخص است عظمت علمی و کرامت ایشان، مجتهد به تمام معنا و محدّث روایات اهلبیت است. ایشان امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام را بهتر درک کرده اند.
به گونه ای که امام هادی فرمودند هر سوالی دارید از حضرت عبدالعظیم حسنی بپرسید.
روز ولادت قائم مقام کربلا مبارک باد.
✍وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99
از همرسان چ خبررررر؟
امروز میخوام بهتون بگم سومین همرسانی ما هم رفت خونه ی بخت😍
گفته بودم بیا تو همرسان!!!😅
بالاخره از این ستون به اون ستون فرجِ
برای پایداری زندگی همه ی زوجها مخصوصا همرسانی ها، آرزوی بهترینها رو داریم.💎
خوشحالیم از اینکه برا امر خطیر ازدواج و تشکیل خانواده امین و همراه شما هستیم.
با ما همراه باشید...
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://zil.ink/nahadkashan
https://eitaa.com/amin_nahad
@Ezdevajkashan2597
http://hamresaan.ir
03155912597
03155912248
سرزمین زیتون ها
سرزمینی که خانه ی پدری و اجدادی مردمان سرزمین زیتون هاست، دستخوش توهینِ بی عدالتی شده است.
سرزمینی که حسرت پیرمردها را به گور برده و جوانهایش را پیر کرده است.
حسرتی که باید چشمهایشان را ببندند و یا هیچگاه نگاه نکنند. امید برگشت ندارند چون گرگ صفتان صهیون آنجا را مخروبه ای بیش نکردند.
آنها مانده اند به امید زیتونهای سبز کدر شده که انرژی مثبت و صلح را زیر بار فشارها تزریق می کنند.
روزهای کِش دار بی پایان که صبح خورشیدش، گرد و غبار گرفته و شبهایش منوّر به نور بمبهای خوشه ای و فسفری..
سرزمین زیتونها حالش خوب نیست.!!! سیلاب خون جاری ست. بدن ها پاره پاره، کودکان بی دست و پا، زنان و بچه ها زخمی و مرده...
اینبار فرمانده و یحیای شجاع را بمباران کردند.
انگور و انجیرها کمر خم کردند از داغ اسماعیل و یحیی و صورتهای گریان و خونین را نوازش می کنند. خنده از لبها رفته ولی چهره ی مقاومت می خندند و یک تنه همچون مختار ثقفی با یک دست و بی دست، بدنش را آماده ی همه ی تیر و ترکش ها کرده است.
شهامت و شجاعت حماس و جبهه ی مقاومت، اسرائیل که نه بلکه پنج قدرت جهان را به وحشت انداخته است. تمام تلاشش را گذاشته تا نسل کشی مسلمانان را و کشتن فرماندهانشان را به آخر خط برساند.
کور خوانده اند جرثومه ها!!!
اینان ریشه در خاکِ مقاوم دارند و پنجه در آفتاب!
جبهه ی مقاومت با ذکر لا اله الا الله زنده است، می کُشد و کُشته می شود و بقچه ی انجیر و زیتون هایش را نگه می دارد.
حماس که جهود نیست!! جهود از خون می ترسد! و خود را در کاخ های ضد هسته ای پنهان کرده است. چون مرگ جهود و اسرائیل نزدیک و با مرگش نابود است.
همین بس که مسلمان اگر کشته شود به معشوق و آرزویش می رسد ولی غاصبان اسرائیلی باید از مرگ هراس داشته باشند چون اسمی جز خونخواری و نسل کشی از آنها باقی نخواهد بود.
اسرائیلی که زیتونها را نه دوست دارد و نه درکی از دوست داشتن دارد.
زیتونها سالی یکبارشکوفه می دهند و این شکوفه ها میوه های اصیلِ اسماعیل و یحیی و .... شدند و حال درختی تنومند که فقط با پهباد و ترور و تانک توانستند کمر آنها را خم کنند.
اما سرزمین زیتون دوباره اسماعیل و یحیی سنوار و ...خَلق می کند و از پا نمیفتد.
✍وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99
#هنیئه
#سنوار
#نصرالله
آخرین روز از اولین ماه تحصیلی جدید گذشت.
فردا اولین روز از دومین ماه تحصیلی جدید است.
زندگی ما پر شده از اولین ها و آخرین ها و با هر نفس به اولین و آخرین نزدیک می شویم.
اولینتان با عشق آغاز شود و آخرینتان با غمِ عشق
اولینتان پر از نور امید و آخرینتان سرشار از رضایت
اولینتان آگاهانه و آخرینتان پایدار
✍وجگانی
#همرسان_دانشگاه_کاشان
https://eitaa.com/talabemoshaver99
سلام آرزوی ِ همیشه زنده ی من !
هِجرِ رویِ ماهِ تو آتش به دامانم زده. یادش بخیر، روزهایی که بعد از نماز ظهر در مسجد دانشگاه می نشستیم و با هم جز یک قران را حفظ می کردیم.چشمانِ پرفروغت را می بستی و برایم قران می خواندی.
"چه خوش است صوت قران زِ تو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن".
آرزو جانم، نمی دانستم روزی می آید که دیدنِ دوباره ی ِ چهره یِ همیشه شاداب و خندانت،آرزویِ از دست رفته ی من می شود.
تو از همان ابتدا گلچین شده بودی.یادم می آید روزی که آمدی و گفتی، مردی به خواستگاریت آمده که تعهّد شهادت به حزب الله دارد و تو چه راحت این زندگی پر مخاطره را پذیرفتی.
روزی که برای اولین بار به بیروت رفتی تماس گرفتی و گفتی :" اصلا احساس غربت و دل تنگی ندارم. از امروز منم یک نیروی حزب الله هستم."
چندی پیش به تو گفتم شرایط لبنان خطرناک شده با بچّه هایت برگرد ایران.
خیلی صمیمانه گفتی:" تویِ این شرایط همسرم را تنها نمی گذارم.خیالت راحت من لیاقت ِ شهادت را ندارم."
تو اجر ِ زندگیِ پر مخاطره در کنارِ یک رزمنده و مجاهد را گرفتی.شهادتت مبارک.
"آتشِ افسرده ام کز کاروان جا مانده ام
همرهان رفتند و خاکستر نشینم کرده اند."
زهرا بینازاده
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
دسته به دسته یکجا نشسته😅
شکوفه های صورتی و آبی با برگ های سبز نقش بسته به یادگارِ مادرها
چادر نمازهای شسته شده، با بوی خوش ریاحین و برقِ تمیزی منتظرند تا به گل دخترای عترتی برسند.
بیشتر از دخترانم، چادر نمازها مشتاقند روی سرِ آنها قرار بگیرند و آداب نماز و اقامه ی صلات کنند.
آرزوی پارچه های این چنینی بوده که از زیر دستِ کارخانه های نخ و پنبه و پلیمرها در بیایند و به مغازه های بزّازی برسند؛ هر روز دعا کردند تا یک خانوم خوش سلیقه آنها را از طاقه ها و طبقه های بزّازی دربیاورد، به دست خیاط بدهد.
خیاط باشی با هنر دستانه برشی بزند و با مهارت سوزن زدن چادری بدوزد.
چرخ خیاطیِ عاشق سوزن جا سوزن، درزهای صافِ چادر را و گاهی منحنی های پایش را دوخت می کند و صدایِ زندگی اش می آید.
چادر نمازها آماده ی آمادند برایِ عبادت! برای آمدن به نمازخانه! برای نشستن در صفِ نمازگزاران! برای لمسِ دستانِ لطیف دخترکانِ عزیز!
اینک او به وصلِ وصال و کمال رسیده است و دیگر آرزویی ندارد.
#چادر_نماز
مربی طرح امین💚
✍وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99
📢 روایتی از دیدار امروز خانواده شهیدان معصومه کرباسی و رضا عواضه با رهبر انقلاب
🖼 رضا و معصومه هم دوست داشتند در این دیدار باشند... البته هستند!
🔹️ظهر امروز سهشنبه دوم آبانماه، خانوادهی شهید معصومه کرباسی و همسر لبنانی ایشان با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. شنبه ۲۸ مهرماه بود که در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به بیروت، دکتر رضا عواضه و همسر ایرانی او، معصومه کرباسی به شهادت رسیدند. از این زوج شهید پنج فرزند به یادگار مانده است. آنچه میخوانید بخشی از روایت این دیدار است که متن کامل آن به زودی در بخش «ریحانه» رسانه KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد:
📝 «مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظهی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!»
این جمله را مهدی هفده ساله در حالی که در نزدیکترین فاصله با آقا ایستاده میگوید. مهتدی چهارده ساله و زهرای ده ساله و محمد هشت ساله کنارش ایستادهاند. فاطمه سه ساله هم بغل مهتدی است. همهشان فرزندان شهید معصومه کرباسی و شهید رضا عواضهاند که چند روز پیش توسط پهپاد رژیم اسرائیل به شهادت رسیدند. چطوریاش را مهدی برای حضرت آقا تعریف میکند: «پهپاد اسرائیلی در منطقه جونه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!»
مفاهیم عمیقی را که میگوید، شاید خیلی از هم سن و سالهایش نتوانند درک کنند: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها... آقاجان! قطعاً اگه خدا این توانمندی رو در ما نمیدید، ما رو به این امتحان بزرگ مبتلا نمیکرد.»
آقا تأیید و اضافه میکنند که «اجر هم میدهد». مهدی به جای چفیه و انگشتر از آقا میخواهد که برای همه رزمندههای لبنان دعا کند.
... آقا سراغ پدر شهید رضا عواضه را میگیرند. مادرش به فارسی میگوید: «ایشون جراح قلب هستند و توی این شرایط جنگ در لبنان به حضورشون خیلی نیاز بود و نیومدند.»
خود مادرش ۴۷ سال پیش در ایران پزشکی خوانده و حالا استاد فارسی دانشگاهی در لبنان است. حرف دیگری نمیزند. ولی من از دلش خبر دارم! قبل از دیدار وقتی از او پرسیدم تا حالا آقا را از نزدیک دیدهاید یا نه، گفت: «یکی از آرزوهایم بوده ولی بیشتر از من، رضا و معصومه دوست داشتند ایشان را ببینند. الان میگویم کاش خودشان اینجا بودند.» مکثی میکند و میگوید: «البته هستند!»...
🖼 متن کامل این روایت به زودی در بخش «ریحانه» رسانه KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
💻 Farsi.Khamenei.ir
یادداشت های یک طلبه روان شناس
📢 روایتی از دیدار امروز خانواده شهیدان معصومه کرباسی و رضا عواضه با رهبر انقلاب 🖼 رضا و معصومه هم دو
این سرنوشت ها رو که میخونم سیلاب اشک امانم نمی دهد...
اینها کی بودند!
چگونه زندگی کردند!
شهید زندگی کردند و شهید شدند...
هر کسی خدا را پیدا کند، عاشقش می شود و حال و روز عاشق وخیم است..
عاشق آخرش شهید می شود.
معصومه و رضا عاشق هم و عاشق "الله" بودند.
هنیئا لک
اللهم ارزقنا شهادت🌹😭😭😭
✍وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99
رزق شبانه🌙
یک مطلبی خواندم خیلی قشنگ بود خیلی..
از آنجایی که مومن خصلت تنها خوری ندارد، رزق مادی و معنویش را با دیگران سهم می کند.
تا معنویت بر کار فرهنگی مقدم نشود کار پا نمی گیرد و استمرار ندارد...
هرکار ماندگار شد به خاطر کوک چهارم بود...
آیا می خواهید کوک چهارم را بدانید؟!!!
با بغضی در گلو گفت: هر کاری بکنم کسی نمیبیند! چه رسد که بخواهند تشکر کنند!!
به او گفتم: میدانی مشکلت چیست؟
گفت: بله، دستم نمک ندارد.
لبخندی زدم و گفتم: کار از نمک گذشته است، شما شورش را در آوردهاید؛ به قول پدر عزیزم ما از این دست خیلی نان و نمک خوردهایم اما برخی از ما مسیر زندگی را با دندهی سه کوک میرانیم؛ اگر با کوک چهارم برانیم، زندگی برایمان شیرین میشود.
پرسید کوک چهارم چیست؟
برایش تمثیل زیبای علامه محمد تقی جعفری را گفتم: که یک آقایی کفشش پاره شد آن را نزد کفاش برد.
کفاش گفت: این کفش شما سه کوک میخواهد، هر کوک ده هزار تومان، در نهایت میشود سی هزار تومان.
صاحب کفش سی تومان را داد و رفت تا یک ساعت بعد بیاید و کفش را ببرد.
کفاش کارش را آغاز کرد، یک کوک، دو کوک سه کوک و تمام؛ بعد نگاه عمیقی به کفش انداخت، دید اگر یه کوک دیگر بزند این کفش، برای صاحبش یک عمر کار میکند ولی با صاحب کفش، سی هزار تومان طی کرده است؛ بنابراین دیگر نمیتواند بابت کوک اضافه پول بیشتری از مشتری بگیرد؛ دو دل شد، دلش را برای کوک چهارم که هیچ منفعتی برایش نداشت بدون هیچ چشمداشت به دریای معرفت زد.
بیا من و شما از امروز دست برداریم از این رسمی که هر که پول دهد آشاش دهیم، اگر کاسب، مادر، همسر، فرزند، خواهر، برادر، کارمند و... هستیم، دیگر برای کارهایی که انجام میدهیم چرتکه نیندازیمکه یکی من و یکی تو، اگر بیش از تعهدت کاری انجام دادی، بدان علاوه بر عقل معاش به عقل معاد نیز نائل شدهای؛ اما اگر با دست فرمان سه کوک پیش رفتی، دلت دائم شور میزند و با خود میگویی: یعنی همسرم قدر مرا میداند، یعنی فرزندانم دلسوزی و فداکاری مرا فهم میکنند، آیا مدیرم زحماتم را دید و...؛ اما اگر یک کوک دیگر اضافه کردی و شد چهار کوک، دیگر قدم برداشتنت برای تقرب یاقتن خودت و دیگران به خداست، بدون اینکه ردپایی از خود برجا بگذاری و منتظر باشی، سرک و گردن بکشی که آیا خدمات تو را دیدند، دیگر گوش نمیخوابانی تا اسمی از تو برده شود تا قند در دلت آب شود چرا که به این باور رسیدهای که رسالت خود را در دنیا انجام دادهای و آنکه باید ببینید دید، میبیند و خواهد دید.
تا زمانی که به کوک سوم بسنده کنیم و دست به سمت کوک چهارم نبریم همین آش است و همین کاسه، یعنی باید همچون کودکان برای احراز هویت خود، چشم به دست و گوش به زبان مردم بدوزیم.
دیر نمیشود، به وقتش از تو تقدیر میشود.
🪶مرضیه رمضانقاسم
#تجلیل
#تقدیر_از_فعالیت
╔ ⃟🌸
╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
سوره واقعه شیفتگان تربیت.mp3
11.67M
#سوره_واقعه
آرامش شبـــــ♡ـــانه
https://eitaa.com/talabemoshaver99
نرگس
کنج طاقچه ی گلباغ پردیس، نرگسها منظم و مرتب نشسته بودند.
هشت دانه خریدم!
نرگسها قراره راهیِ خانه ی خاک و گلدان شوند.
اول پائیز وقتِ کاشتِ نرگسهاست.
من اگر باغبان بودم تمام دشت را نرگس تکثیر می کردم، تا چشم همگان روشن به زردیِ شکوفه هایش می شد.
من اگر معلم بودم نرگسِ عشق می آموختم تا همگان را دوست بدارم و دوست داشته شوم.
من اگر استاد بودم نرگسِ شادی به کلاس می بردم تا دانشجویِ بی حال و در خود مانده را سر ذوق و لبانش را به خنده وا می داشتم.
من اگر مشاور بودم حالِ خوبِ نرگس را به مراجعینم می دادم. سرا پا گوشِ او بودم هرچند گاهی پژمرده و خمود..
اگر طلبه بودم بویِ خوشِ خدایی را مثل رایحه ی نرگس عطر پاشی می کردم تا هر کسی عاشقِ انسانهای خدایی شود.
اگر دانشجو بودم چو نرگس روی ساقه ی پایم می ایستادم تا تمام قامت، در مقابل استادم ادب کنم!
من اگر مادر بودم دستانِ سردِ طفلک معصومم را می فشاردم و گرمای محبت را همچو نرگس تزریق می کردم.
اگر همسر بودم آرامشِ نارسیس را برای زوجِ خسته ی بیرونم فراهم می کردم.
اگر یک کنشگر اجتماعی بودم برای هر مراسمی نرگس دسته می کردم.
اگر فرزند بودم رویِ ماهِ پدر و مادرم را نرگس وار نوازش می کردم.
اگر یک رفیقِ شفیق بودم، مثل ساقه ی نرگس تکیه اش می شدم.
و حال اینکه هیچی نیستم؛ فقط هشت پیاز نرگس دارم و اینهمه بافته ی ذهنی...
پیاز ها را می کارم به امید گل نرگس!!!
حضرت حجت بن الحسن که بیاید یا یک نظر کند، همه ی ما را نرگسی می کند!!
صد که آمد نود هم پیش ماست.
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
✍وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99
یادداشت های یک طلبه روان شناس
جلد خانه ی تو ام دو روزِ عجیب دلم هوایی شده است. پاهایم کِش کِش می کند تا به سنگ فرشهای آیینه ای برس
قطارِ زندگی ام؛
سکوت هایِ دلتنگی ام را با تو می شکنم!
یهویی دلم حرم خواست...
حرمِ گرم و دستان مهربان پدریِ تو با آبهای سردِ سقاخانه که تهِ گلویم بشکند.
دندان هایم از سرما بهم خورد ولی وقتی نگاه به گنبد طلایی ات کنم آنقدر جَلدِ تو می شوم که بخار از سرم بلند می شود و به پرواز در میایم..
یا ضامن آهو😢
دلم یک بغل حرم می خواهد...
السلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثناء
✍وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99
Mohsen Chavoshi - Taghe Soraya (1).mp3
10.2M
من جلد تو هستم
از شنبه های ام البنینی تا چهارشنبه های امام رضایی
یا ضامن آهو، من جلد تو هستم، بر بام تو هستم، شب و روز یادِ تو هستم.
همه خلوتها با تو هستم...
عشقت را ریسمان کردم و بر گردن آویختم. من امام رضایی ام!!!!
دلم هواتو می کنه
ای طاق ثریا!!!
این دل که دل نیست فرشِ قدومت هست.
✍وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99
إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَي يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللّهُ فَأَنَّي تُؤْفَكُونَ (95)
همانا خداوند، شكافنده ى دانه و هسته است، زنده را از مرده بيرون مى آورد و بيرون آورنده ى مرده از زنده است. آن است خداوند شما، پس چگونه (از حقّ) منحرف مى شويد؟
اگر این آیه فهمیده شود، سراسر امید است. خدایی که قدرت نمایی می کند یک دانه و یا پیاز خشک را سبز می کند.
پس او بر هر امری مقتدر است.
اینک از پیازهای خشک نرگس، سبزیِ ساقه حس می شود. حسّ زندگی، تازگی، سبز بودن، جوانه زدن
امیدِ باغبان به رویشِ بذر هاست. امیدِ دانه به سر از خاک درآوردن است.
و این معنای زندگیست....
✍وجگانی
https://eitaa.com/talabemoshaver99