eitaa logo
طنزک
384 دنبال‌کننده
353 عکس
118 ویدیو
3 فایل
محتوای کانال تولیدی است. از این که عضو می‌شوید، عضو می‌مانید و عضو می‌کنید ممنونیم. برای نقد و نظر، تبادل، پیشنهاد و انتقاد: @alibahari1373 نخستین پست کانال: https://eitaa.com/tanzac/1267
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اختلاس نجومی شنگول و منگول! نثرخوانی طنز «» در یک‌صد و هشتاد و سومین شب شعر طنز «در حلقه رندان» 🟡@daftaretanz 🌐daftaretanz.ir
حاجاقا مصطفی پورمحمدی: دولت من است؛ قرار عهد و پیمان و عشق و عاشقی و استقرار و آرامش و متانت است 🗳حاجاقا اشتباه به عرضتون رسوندن. اونی که توی فیلمای خارجی میگن قرار کلا چیز دیگه ایست. منظور دیگه ای هم دارن از قرار. شما منظورتون چیه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسرائیل فوق‌پیشرفته‌‌ترین سلاح‌ها رو داره، نمی‌شه باهاش جنگید... سلاحی که الآن اسرائیلیا دارن باهاش جنوب لبنان رو می‌زنن! @tanzac
📖کتاب طنز «گاو و فلفل» توسط انتشارات کتابستان منتشر شد. این کتاب به قلم علی بهاری و روایت طنزآمیز سفر چند مبلّغ دینی به کشور هندوستان است. 🔸در معرفی این اثر آمده است: تا دلتان بخواهد سفرنامه‌های اخلاقی، تربیتی و عرفانی داریم. شاید کمی تا قسمتی پدران قاجاریمان سعی کردند قد بضاعتشان لحنی طنازانه در سفرهایشان داشته باشند، اما باز هم در کتابخانه‌ها جای سفرنامه‌های طنز خالی ا‌ست. سفرنامه «گاو و فلفل» روایتی کوتاه، پرشوروشَر و جذاب از سفر هشت طلبه جوان و دو استادشان به هندوستان برای تکمیل دوره زبانی انگلیسی و در اصل جهاد حق علیه ‌باطل است. 🔸«گاو و فلفل»، اولین کتاب «علی بهاری» است. طلبه‌ای که اهل ادبیات و نوشتن است. او در سفرنامه جمع‌وجورش سعی کرده تا هرچه که از هند و شرایط اجتماعی آن می‌بیند را عیناً و با چاشنی طنز برای مخاطب تعریف کند. 🔸گاو و فلفل به تازگی از سوی انتشارات کتابستان معرفت در 160 صفحه منتشر شده است و می‌توانید آن را از اینجا تهیه کنید. 🔗لینک تهیه: https://ketabestan.net/?p=262641
خلاصه : یه سری مشکلات هست که باید حل کنیم. این مشکلاتی که ایجاد شده یا رفع نشده هم تقصیر ما نیست، تقصیر رقبامونه که اینجا نشستن! البته ما همدیگه رو دوست داریم و به هم احترام میذاریم و باید با هم متحد بشیم تا بتونیم مشکلاتو رفع کنیم. @tanzac
🔸آن صادق بی‌ادعا، آن بر پیشانی‌اش جای مهر و دعا، آن جانباز پر اخلاص، آن برده اشتون را در آمپاس، آن که با مردم ندارد حائلی، آن طرفدار ظرفیت داخلی، آن دیپلمات ساده‌پوش، آن که نداده هیچ آهنگی گوش، آن ساده در دنیای راه‌راه، آن دشمن دموکرات و جمهوری‌خواه، آن اصولگرای روراست و بی‌لایه، آن رئیس دولت در سایه، آن آقای مخالف به طور دائمی، آن نشسته ترک موتور قاسمی، آن که نه وزیری کرده و نه وکیلی، مولانا سعید جلیلی. بیت: تو خود چه لعبتی ای شه‌سعید شیرین کار| که دولتی که بُوَد توی سایه خانه‌ توست 🔹گویند روزی با بانو اشتون به مذاکره نشست. در میانه بحث، چنان مباحث از هم گسست که مولانا سعید پای خویش درآورد و بر کرسی نشاند و گفت: یا منطق ما پذیرید یا در جهاد با ما، اسیرید. اشتون نیز چو این صحنه دید برآشفت و موی آشفته کرد و جیغ کشید و آن گاه بر سر مکان بعدی مذاکره توافق کردند. بیت: چونان که نود همیشه آمد با صد| با نام سعید یاد اشتون آمد 🔸پاره ای از محققان این روایت را زیر سوال برده و بر ساخته خوانده اند و اهداف سازندگانش را مشکوک دانسته اند. برخی از اهل بلاغت نیز گوشزد کرده اند که روشن نیست این مدح شبیه به ذم است یا ذم شبیه به مدح، چونان که پاره ای از هواخواهانش شعار سر می دادند که: بدون هیچ دلیلی| درود بر جلیلی @tanzac
🔹باز در احوال او نوشته‌اند در آلماآتی 12، وقتی به توافق نزدیک شدند و یخ اختلافات با گرمای گفتگو روی به آب شدن نهاد، مولانا سعید بدانها گفت: «هیچ دانید که خرمشهر چگونه آزاد شد؟ به همان روش که مکه فتح گردید» و آن گاه یک ساعت از کارنامه مشرکان مکه سخن راند و اشتون را هند جگرخوار زمان خواند. سپس کاغذ توافق پاره کردی و مکان بعدی مذاکره مشخص ساختی: آنکارای 7! 🔸ارباب تواریخ آورده‌اند در آخرین مصاف، دیگر ارباب تصوف و اصحاب عرفان، او را پرسیدند: «در بیانیه‌خوانی و نویسی رای تو چیست؟» او نیز اجابت ‌کرد: «عرفان با نمایش جلو نمی‌رود. کار واقعی لازم است». در همین مصاف شاگردانش او را اصلح می‌پنداشتند و اصرار می‌کردند که او در صحنه بماند، بلکه ببرد و ببالد. او نیز که تعریف و تمجید شاگردان دید با خود گمان برد که برد، حتمی است و تا برد قطعی، یک «یاهو»ی دیگر باقی مانده اما رقیب که طرفدار «گوگل» بود او را به انصراف کشانیدی و بدین ائتلاف ببالیدی و آرای مولانا سعید از آن خود کردی و هوادارانش آواره ساختی. 🔹طبق برخی از نقل ها، او را به طعنه گفتند: تو را سعید نام نهادند؛ تسمیة الشیءِ باسم ضدِّه! 🔸با لبخند و کنایه‌وار پاسخ داد: «در آن دنیا می‌بینم‌تان!» کنایه از آن که خوشبختی به این چیزها و در دنیا نیست. 🔹سپس مولانا سعید به سایه خزید و دل از سیاست برید و به دولت سایه بسندید! رحمة الله علیه @tanzac
سطح توییت کاندیداهای محترم رسیده به درسهای ابتدایی چوپان دروغگو و کلاغ و زاغ. فکر کنم فردا توی مناظره میخوان اتل متل توتوله بازی کنند. آخرش هم روز جمعه پالام پولوم پیلیش بازی میکنند هر کی تک آورد اون رئیس جمهوره @tanzac
طلبه‌های قمی در معبد بهایی‌های هندوستان مرور کتاب گاو و فلفل با در قفسه کتاب جام جم B2n.ir/k91874 @tanzac
تیم پینگ‌پونگ آمریکا، تونست تیم پینگ‌پونگ چین رو شکست بده. انگار ابوالفضل پورعرب و فریبرز عرب نیا با هم رقابت کردن😁 @tanzac
زنبور جواهر، با گاز گرفتن سر سوسک‌ها به مغزشان ماده‌ای منتقل کرده، آنها را تبدیل به زامبی می‌کند و سپس مانند اسب، سوار سوسک می‌شود و آن را به لانه خود هدایت می‌کند تا لاروهایش از سوسک تغذیه کنند. برنامه‌ریزی‌ای که این داره اگه من داشتم الان نصف مایکروسافت مال من بود. @tanzac
مهناز عمر سرکرده گروهک تروریستی پژاک و پ‌ک‌ک توسط نیروهای میت ترکیه بازداشت شد. پی نوشت: احتمالا تو شناسنامه عایشه است، بچه‌ها مهناز صداش می‌کنن. @tanzac
🔻از خجالت نکش ۲ خجالت بکشید! 🔸نمی‌دانم چه در مغزم گذشت که تصمیم گرفتم به سینما بروم و خجالت نکش ۲ را ببینم. با وجود این که می‌دانستم ایرانی‌ها معمولا در ساخت قسمت دوم یک سینمایی موفق، کاری می‌کنند که شیرینی خاطره اول هم از یاد برود اما به اسم رضا مقصودی اعتماد کردم و رفتم. ▪️درباره خجالت نکش ۲ این چند نکته را بخوانید: 🔹شما این کار را نکنید. منظورم اعتماد به اسم رضا مقصودی است. ۹۰ دقیقه‌ای که می‌خواهید برای این فیلم وقت بگذارید استراحت کنید، کتاب بخوانید، قدم بزنید، بستنی بخورید و یا سخنرانی رائفی‌پور گوش دهید. البته … نه … آخری را فراموش کنید. همان سینما بروید بهتر است. 🔸شخصیت‌ها بسیار سطحی‌اند. اصلا متوجه تغییرات و یا چرایی تصمیماتشان نمی‌شوید. فیلم ریتم تندی دارد و می‌خواهد مجموعه‌ای از تغییرات و رویدادها را پشت سر هم بیاورد و همین موجب شده برای مخاطب باورناپذیر شود. 🔹انتخاب بازیگرها بدجور توی ذوق می‌زند. بهاره کیان افشار که جز دختر یک سوپر سرمایه‌دار لواسان‌نشین بعید می‌دانم نقش دیگری بتواند بازی کند اینجا دختری دهاتی و خواهر یک روستایی‌ خل و چل است که مثل تهرانی‌ها تیپ می‌زند و صحبت می‌کند. 🔸برادر صنم که در قسمت اول، سام درخشانی بود و نقش یک افسر پلیس در همان روستا را بازی می‌کرد، در این قسمت بهرنگ علوی است. کشتی‌گیر بازنشسته‌ای که تیپ و لهجه تهرانی دارد و اصلا معلوم نمی‌شود چرا ساکن روستاست؟ 🔹عروس اول صنم و قنبر، با لهجه غلیظ مشهدی حرف می‌زند و هیچ کس هم نمی‌فهمد چرا او مشهدی است و چگونه با این خانواده غیر مشهدی وصلت کرده است؟ عروس دومش هم که از نظر ظاهری شبیه دوران جوانی بهنوش طباطبایی است – البته ایشان همیشه جوان است و اخیرا گویا سرپرستی چند گربه را هم به عهده گرفته – بسیار مصنوعی و سرد بازی می‌کند. 🔸تنها نقطه قوت در بازیگران جدید فیلم همان جوانی است که در شبکه نسیم ادای فرزاد حسنی، مهران مدیری و حامد بهداد را بهتر از خودشان در می‌آورد و اینجا نقش یکی از دو پسر قنبر و صنم را بازی می‌کند. البته هرگز معلوم نمی‌شود چرا پسران و عروس‌های صنم و قنبر، همگی تغییر کرده‌اند؟ تغییر بازیگر دلیل می‌خواهد. 🔹در حدی که کارگردان سریال اسپارتاکوس وقتی که بازیگر این نقش بعد از فصل اول سرطان گرفت، فصل دوم را بازگشت به گذشته ساخت تا در این مدت او درمان شود و سر صحنه برگردد. البته به رحمت خدا رفت و در فصل سه، بازیگر جدید برای این نقش آوردند. (شادی روح همه اموات حتی آنها که علنا عفت را زیر پا می‌گذاشتند صلواتی ختم کنید) 🔸فیلم‌های کمدی ایرانی اگر داستان جذاب ندارند معمولا دیالوگ‌های طنز خوبی دارند که بخشی از بار و ضعف قصه‌پردازی فیلم را به دوش می‌کشد و جبران می‌کند. 🔹خجالت نکش ۲ از این هم بی‌بهره است. اندک صحنه‌های خنده‌دار مربوط به خلاقیت‌های بازیگرانه احمد مهران فر و شبنم مقدمی است که البته آنها هم کمی به تکرار افتاده‌اند و تام و جری‌بازی‌هایشان برای مخاطب جذابیت قسمت اول را ندارد. 🔸مدتی است بسیاری از کمدی‌سازان ایرانی فقط به فروش فکر می‌کنند و توجهی به محتوایی که می‌سازند ندارند و اندک اهمیتی برای مخاطب قائل نیستند. اگر واقعا این گونه است بهتر است به جای ساخت فیلم، دیزی‌سرا راه بیندازند. آنجا هم خوب پول در می‌آورند و هم هر مقدار آب ببندند کسی نمی‌فهمد. @tanzac
دو ماه عزای محرم و صفر به پایان رسید. ان شاء الله که عزاداری‌هایتان مقبول خداوند قرار گرفته باشد.
یکی از کارهای عجیب در فیلم اینه که ‌بعد از روایت اون‌ همه خرده داستان از سوء قصد به جان پیامبر توسط یهود و اذنابشون باز هم به بازیگر نقش حضرت رسول، لباس یکدست سفید پوشونده که از چند فرسخی فریاد بزنه من همونی هستم که می خواستید بُکُشیدش، پس بشتابید! البته چون رنگ سفید حس معنویت و روحانیت خوبی میده پس نتیجه می گیریم که اشکال نداره! این صحنه هم صحنه بعد از توصیه بحیرا به ادامه ندادن سفر شام و بازگشت به مکه به جهت خطرات مسیره و می بینید که باز هم تنها کسی که سفید یکدست پوشیده بازیگر نقش پیامبره! نمی دونم شاید کارگردان خواسته طنز خلق کنه و گر نه این کاروان با اون همه آدم عاقل حداقل باید قدر یه ارزن قدرت تحلیل چگونگی تامین حفاظت از مهمترین و گرانقدرترین انسان عالَم (صلی الله علیه و اله) رو می داشت. شایدم ناخودآگاه از قدرت حفاظت جمهوری اسلامی از مقامات بلندپایه تاثیر پذیرفته! @feyzefeyz @tanzac