eitaa logo
روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.8هزار دنبال‌کننده
93 عکس
94 ویدیو
50 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
( سلام الله علیها ) وای وای وای وای ... همون سیلی مدینه ، همون دستا ، کربلا کربلا ... سیلی به دختر ابی عبدالله زدند ... دختِ سه ساله که کتک نداره اینکه قباله فدک نداره ( بابا ، بابا منو سیلی زدند بابا ، ... بابا بابا ... ) سیلی نخورده نیست کسی بینِ ما ، ولی کو آن زبان ؟ که با تو بگویم چگونه‌ام دست عَدو بزرگ تر از صورت من است یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه‌ام مگه نگفتی برمیگردم بیا میخوام دورت بگردم عمه رو خیلی خسته كردم دخترت از دنیا بُریده بعده تو هیچ خوشی ندیده ببین موهام ، دیگه سفیده عمو کجاست ببینه ؟ چی به سرم آوردند اگه عمو بود ، کسی مارو سیلی نمیزد بابا ، ... بابا بابا بابا ... با همین اشکات ، با همین سوز سینه ات ، حوائجتو همین الان بخواه ، ... دوتا عزیز دُردونه ی پیغمبر (ص) ، یکی هجده سالشه ، یکی چهار سالشه ، ... هم مادرش فاطمه ، هم دخترش رقیه ،رقیه ...رقیه رقیه رقیه ... سیلی گرفت قدرت بینایی مرا دیوار میکند کمکم راه میروم ... با همین حال خوشت ، حالتو از دست نده ، پیغمبر (ص) فرمود : هر کسی به دخترم فاطمه سلام بده ، خدا گناهانشو می بخشه ، فردای قیامت هر کجای بهشت باشم من ، خدا اون شخص رو به من مُلحق میکنه ، دستت رو به سینه بگیر ، میدونم خیلی هاتون مدینه نرفتین ، ... اما بگم خوش به حالتون نرفتین ؟ بگم ، نه ، خدا قسمتتون کنه ، چی بگم ؟ آخه اگه بری اون غربت اونجارو ببینی ، میسوزی ، هیچ نشانی ازمادر نیست اونجا ، ... توو شهر مدینه ، مادر از همه غریب تره ... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَابِنْتَ رَسُولِ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَا ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدة ، فَاطِمَةُ الزَّهرا ، سَیِّدَة النِّساءالْعَالَمین 30/11/1395
1. دست عدو.mp3
زمان: حجم: 4.55M
( سلام الله علیها ) اما یه سیلی هم کربلا زدند مردم ... سیلی کربلا با همه جا فرق میکرد ... دست عَدو ، بزرگ تر از صورت من است .. ؟ میخواهی بدونی سیلی با صورت رقیه چه کرد ؟ امروز که رفتی خونه اگه دختر ، سه چهارساله داری ، اگه خواهر سه چهارساله داری ، صداش بزن ، آهسته دستت رو روی صورتش بگذار ... دست عَدو ، بزرگ تر از صورت من است .. ؟ یک ضربه زد ، دو گونه ی سرخم ، سیاه شد از شهر کوفه تا به شام سنگم زدند از روی بام اونقدر بهم سیلی زدند دیگه نمیبینه چشام ؟ یکی بگه این دختره نزن نزن نزن .. ضرب لگد ، زجر آوره نزن نزن نزن .. بابایی بابایی .. بابایی پاشو ، بابا بزار برم به دخترای شامی بگم بیان ، ببینند بابای من هم از سفر اومده ، بابا بابا بابا ... نمیدونم چه حاجتی داری اما هر حاجتی داری الان وقتشه ، اما یه حاجت مشترک همه ی ماست ، نمیدونم آقامون امروز کجا عزاداره ؟ اربابمون امام زمان « عج » ، امروز کجا گریه میکنه ؟ آقا مدینه است ، نمیدونم ... کنار بقیع است ، نمیدونم ... اما هر کجا هستی آقا جان ، قدم روی چشم ما بگذار ... دل دختر به پدر خوش باشد مهربانی ز دو سر خوش باشد حسیییین جان ، حسیییین جان ، ... دوست داره امام صادق این نام رو صدا بزنی ... حسیییین جان ... 1395
( سلام الله علیها ) يا فاطِمَةُ الزَّهْراَّءُ ... مادر رو یک طور دیگه صدا میزنی ، اصلا آدم با مادرش یه جور دیگه س ، اگه غمهای عالَم دلت رو گرفته باشه ، وقتی کنار مادر می نشینی ، چند کلامی که باهات حرف میزنه ، دلت رو آرام میکنه ، الهی هیچ خونه ای مریض نداشته باشه ، برا مریضها دعا کنید ، خونه ی مریض داری سخته ، اما اگر مریضی هم هست الهی مادر مریض نباشه ، هر کسی توو خونه مریض بشه مادر پرستاریش میکنه ، اما وقتی مادرمریض میشه ، اگر همه هم پرستار بشن بازهم کار خونه لَنگه ...به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش ... جانم فدای این بیمار و جانم به قربان این پرستار ... به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش علی از چشمِ زهرا چشمِ خود را بر نمیدارد 1364 یه نگاه میکنه ، نمیدونم تا به حال از ناحیه ی قفسه سینه صدمه دیدی یا نه ؟ کسی که این سینه اش میشکنه ، نفس کشیدن براش سخته ، یه نگاه میکرد می دید فاطمه به سختی نفس میکشه ... همه هستیش فاطمه است امیرالمومنین ... یه بیت خوندم و رد شدم ، یا بقیةالله منو ببخش آقا ... با این نفس کِشیدنت داری کبابم میکنی (فاطمه جان اینجوری نفس نکِش ...) با این نفس کشیدنت داری کبابم میکنی فاطمه جان نرو نرو خونه خرابم میکنی اِی ی ی مادر مادر مادر ... اشک چشمت رو پاک نکن ، با همین اشک ها مادر رو صدا بزن ، این مادر کسی رو رد نمیکنه ، دیدی اگر هزار هم فرزند بی وفا باشه ، اما مادر دست رد به سینه اش نمیزنه ، مادر مادر مادر ... يا فاطِمَةُ الزَّهْراَّءُ يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهتاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْی لَنا عِنْدَاللّهِ ... 18/8/1400
( سلام الله علیها ) تو گردشِ ثبات اهل بیتی تو مَجمعِ صفات اهل بیتی نیست فلَک به قدر، هم پایه ات سایه ی تو ندیده همسایه ات رویِ تو حسرتِ دل آفتاب موی تو شب ندیده حتّی به خواب ... ( سلام الله علیها ) مگه میشه نام بی بی رو برد ، چشم انسان اشک آلود نشه ؟ زینب یعنی اشک ، زینب یعنی داغ ، زینب یعنی شجاعت و مردانگی ... : ز کودکی ، دایه ی تو غم شده قامتِ غم ، در غمِ تو خم شده کاری ندارم به مصیبت های بی بی ، فقط این مصیبت رو یادآوری میکنم ، همه جا ایستاد ، حتی کنار بدن بی سرِ برادر از پانیفتاد ، دستش رو زیر اون نازنین بدن برد : خدایا این قربانی را از آل محمد قبول کن ... توو مجلس عُبیدُالله ایستاد ، فرمود : « مَا رَأَيْتُ‏ إِلَّا جَمِيلًا » ( یعنی آنچه از جانب خدا بوده همش زیبا بود ، و آنچه از جانب شما بود زشتی و ناپاکی و جنایت بود ... ) دم دروازه ی کوفه خطبه خواند ، مقابل یزید مثل کوه ایستاد و گفت : « اَ مِنَ العَدلِ يَابن الطُّلقاءِ » اما یه جا صبرش رو از دست داد بی بی ... همون موقع ای که دید یزید داره با چوب به لب ودندان ابی عبدالله میزنه ... نمیدونم این چوب چه کرد ، با دلِ بی بی زینب ؟ یه مرتبه دیدند بی بی دست برد ، گریبان پاره کرد ... چوب یزید و طشت طلا و سرِحسین یا رب از این مشاهده زینب چه میکند ... ؟ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یا مولای یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ...
( سلام الله علیها ) مگر ز اهل مدينه چه ديدي اي مادر ؟ كه دل ز عمرِ عزيزت بُريدي اي مادر ... صفای ما ، به وجودِ تو بستگي دارد چرا زِ زندگي‌ات نااميدي اي مادر... ؟ دگر به همرهِ ما تا اُحد نمی آیی چرا زقبرِ عمو پا کشیدی ای مادر ؟ چرا نماز شبت را نشسته می خوانی ؟ ( الهی نبینی مادرت نمازشو نشسته میخونه ، الهی توو هیچ خونه ای مریض نباشه ، اگر هم مریضی هست ، الهی مادر مریض نباشه ، هر کسی توو خونه بیمار میشه ، مادر پرستاریشو میکنه ، اما وقتی مادر مریض میشه ، اگر همه هم پرستاری کنند ، باز هم کُمِیتِ خونه لَنگه ... ) بیمارم و بر من شده زینب پرستار... ( وقتی ملاقاتی بیمار میروی ، از پرستاراش معلومه که این بیمار خوب شدنی هست یا نه ؟ وقتی با پرستاراش روبرو میشی ، اگه بیمارشون داره خوب میشه ، خوشحالند ، میگن الحمدلله ، اما اگه امید به بیمارشون نداشته باشن ، میگن دعا کن براش ... این بچه ها هر روز می بینند ، مادرشون داره لاغرتر میشه ... ) بیمارم و بر من بوَد زینب پرستار... ترسم پرستارم شود از غُصّه بیمار ... مادر مادر مادر ... همین الان با پای دلت بریم مدینه ، بریم خونه ی امیرالمومنین ، شما مداح هستید ، حضرت به شما ها یک عنایت دیگه ای داره ، ... بریم مدینه ، دمِ در سرمون رو روی دیوار خونه ی بی بی بگذاریم ، بگیم آقا اومدیم یه حالی از فاطمه بپرسیم ... به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش علی از چشمِ زهرا چشمِ خود را بر نمیدارد ( نگاه به صورت فاطمه میکنه ، این همون فاطمه است که اون روز با پهلوی شکسته توو کوچه ها دنبال علی می دوید ... ) علی از چشمِ زهرا چشمِ خود را بر نمیدارد مُجسم می کند عشق وفداکاری وایثارش ( 1364 ) 12/9/1402
3. شهری که.mp3
زمان: حجم: 2.14M
( سلام الله علیها ) شهری که ز هجران نبی وِلوِله دارد از ناله ی زهرا به درون زلزله دارد زن پشت در و خانه پُر از شعله ی آتش فریاد که تا چند علی حوصله دارد ... اگه مدینه خونه رو آتش نمیزدند ، کی جرات میکرد خیمه های اباعبدالله رو آتش بزنه ؟ کار به جایی برسه ، بچه ها به هم پناهنده بشن ، ... زن های اهل حرم ، پا برهنه از خیمه ها بیرون بزنند ...امام زمان عج ( در ناحیه مقدسه ) فرمودند : « فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیّاً وَ أَبْصَرْنَ سَرْجَکَ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ لِلشُّعُورِ نَاشِرَاتٍ وَ لِلْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ وَ لِلْوُجُوهِ سَافِرَاتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَات » ... وقتی که زنان آل الله ، اسب امام حسین ( علیه السلام ) را دیدند در حالیکه زین واژگون بود ، از خیمه ها بیرون دویدند ، در حالیکه به سر و صورت میزدند ... از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد ؟ از مُشت ها بپرس که با گوشواره بود ... ؟